حسن شمشادی خبرنگار ایران در سوریه از آخرین دیدار خود با سردار الله دادی در صفحه شخصی خود نوشت:
«كمتر از ٧٢ ساعت قبل از عروج شهید الله دادی در گوشه اي از حرم سه ساله امام حسين عليه السلام ، ديدمش كه مشغول نماز و دعا و نيايش بود. پس از دعا هنگام خروج از حرم، سلام عليكي كرديم و احوال پرسي و التماس دعايي ، و با لبخندِ هميشگي اش،از هم جدا شديم و خداحافظي كرديم ، و من چه ميدانستم كه اين اخرين ديدار است و ديدار بعد به قيامت مي افتد. حال جاي خالي او را هم، هر مراسم و دعا بايد در گوشه حرم ببينم و حسرت بخورم و اه بكشم. ديشب او ميهمان حرم خانم زينب سلام الله عليها هم بود، مثل بسياري روزها و شب هاي ديگر، اما اين بار او را اوردند، همراه با چند هم رزم شهيدش، براي طواف و وداع …
مي دانم كه مثل همه ما چشم به شفاعت هر دو بانو داشت، و ما هم داريم ، و همچنين، شفاعت او و ياران شهيدش …
او هم رفت تا ياداورمان شود كه :
اگر اه تو از جنس نياز است
در باغِ شهادت، باز، باز است»
دل نوشته شهید الله دادی
این شهید سرافراز چند سال پیش در نوشتهای به شرح زیر، اینگونه به همرزمان شهیدش ابراز اشتیاق و برای پیوستن به آنها ابراز دلتنگی میکند:
«سالهاي عشق و حماسه گذشت. روزهايي كه زمين رنگ آسمان بود. روزهايي كه بلاجويان دشت كربلا در عنفوان جواني، منازل عرفان را يكي پس از ديگري طي كردند. به راستی چگونه مي توان در بيان عظمت شهيدان نوشت وقتي در طلب «رضوان من الله اكبر»، تا بالاترين منزل قرب شتافتند. چگونه مي توان در وصف سبك بالان عاشق نوشت، آنان كه جان در طبق اخلاص نهادند و بي هيچ چشم داشتي به محضر دوست تقديم نمودند. براستي نمي توان از ستارگان آسمان جهاد و شهادت، غفلت نمود و با خاطراتشان حرفهای دل را مرور نکرد. اگر می خواهیم كه بهار روزهاي عظمت به سراغمان آيد؛ هرچند ياران بهاري مان رفته اند، هم آنان كه بهاري بودن را به ما آموزش دادند. به ما ياد دادند سر بر زانوي زمستان ننهيم، حتي اگر خزان فتنه ها بر جغرافياي اذهان هجوم آورد و تند باد حوادث و بلاها، تن هاي خسته را در برگيرد. آموختند اگر آه آدمي از جنس نياز باشد مي توان دروازه هاي پیروزی را گشود و تا شهر جاودانگی سفر كرد.
هيهات اگر ياد و خاطره ياران حماسه ساز صحنه هاي دفاع از كيان و شرف، از خاطرمان محو شود. ياد آنان كه در تاريكي شب هاي جبهه هاي غرب و جنوب زنگ دلشان به صدا در آمد، چلچله ها در بي قراري نوايشان پرواز آموختند، روزهايشان بهانه اي براي عاشقي بود و شب هايشان وسعت بودن. آنها خواهند ماند. اگرچه امروز ما در حسرت عطر هاي گم شده ي حضورشان دست و پا مي زنيم، اما مي دانيم روي تپه هاي صبح ظفر اثري جز رد پاي آنان نيست و روزهاي بودنشان در برابر ما به زیبایی حك شده، اگر چه مه هجران شان تمام تن مان را گرفته امّا ما را مي بينند، صدايمان مي زنند و طنين نواي شان تا ابديت جاري است.
واینک فرصت و توفیقی نصیب مان شده تا از شهیدان افتخار آفرین مان بشنویم. از سرو قامتان جاودانه تاريخ، از مردان مرد اين ديار. پاسدارانی كه ايستادگي شان كوه را شرمنده كرد. بسيجياني كه بهار، غرق در عظمت وجود آنهاست. دلاوراني كه جاودانه ترين اسطوره هاي تاريخند. آنان که نه تنها مربيان آموزش كه اساتيد اخلاق و عرفانند و آئينه هاي صيقلي روحشان سايه نشان كوچه هاي مهتاب است. امید آنکه در پرتو ولایت ولی عصر(عج) و تحت زعامت مقام معظم رهبری در راستای تحقق آرمانهای والای امام راحل، حریم نورانی شهدای عزیز و عزت آفرینمان را پاس داریم و از شفاعتشان بهره مند گردیم».
والعاقبه للمتقین
فرمانده سپاه الغدیر استان یـــــــــزد
سرتیپ دوّم پاسدار محمّدعلی الله دادی»