کدام قلم می تواند بنگارد حماسه هائی که لشکریان حضرت حق برروی زمین از برای تداوم خط پرستش پروردگار آفریدند،واینان نبودند جز زاهدان خلوت نشین دل شبهای تار هفت تپه ،انسانهائی که گرد هم آمده بودند ولشکر عرشی 25 کربلا را از دل آسمانها به حیطه عرض کشانده بودند و اگر نبودند شیرمردانی چون سردار شهید نورعلی ابراهیمی ، به یقین رحمت الله برما سایه نیانداخته بود و این سر جز بر اغیار برکسی پوشیده نیست! باشد که به قول سید شهدای اهل قلم گوشه ی چشمی به ما قبرستان نشینان عادات سخیف بیاندازند.درایام شهادت این سردار رعنا و رشید لشکر25 کربلا مطالب زیر تقدیم مخاطبان می شود:
ادامه تحصیل دانشجوی دندانپزشکی در دانشگاه امام حسین(ع)
سردار شهید نورعلی ابراهیمی در سال 1347 در یکی از روستاهای توابع شهرستان محمودآباد متولد شد .فرزند آرام این خانواده ی کشاورز در کنار کمک به خانواده پله های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت اما درست در آستانه ورود به دنیای تازه ی دانشگاه واقعه تلخ جنگ تحمیلی رخ داد . به همین سبب نورعلی تحصیل در رشته دندان پزشکی در دانشگاه مشهد را رها کرده و به گفته خود دانشگاه امام حسین را برگزید و به جبهه رفت و سرانجام در عملیات کربلای 5 در اول شهریور ماه 1365 به شهادت رسید . اما جسد مطهرش مدت 9 سال مفقود بود تا اینکه در دهم مرداد ماه 1374 در عملیات تفحص شلمچه کشف و به زادگاهش برگردانده شد .
برادرش نقل می کند : با پایان مرخصی(قبل از عملیات کربلای پنج) قرارشد صبح زود برگردیم. منتظر بودم که نورعلی به همراه خواهرم وارد حیاط شدند.حاجی آقا (حاج حسن ، پدر بزرگ مادری شهید نورعلی ابراهیمی) هم از پله ها پائین آمدند .
قرآنی آوردند تا مارا از زیر قرآن رد کنند . از روز قبل که در حیاط منزل مشغول کاری یا قدم زدن بودم ، بدون هیچ دلیلی درخت نارنگی داخل حیاط شکسته وبه زمین افتاد. لذا از دیروز حس غریبی داشتم که با نحوه بدرقه حاج آقا بدلم افتاده که احتمالا بایدمنتظر اتفاقی باشیم .چون در اعزام های قبلی چنین بدرقه ای در خانه ما سابقه نداشت. وحتی حاج آقا از جای خودش هم بلند نمیشد. چه در اعزام های خودم یا دو بار اعزام آقا محمود برادر بزرگترم.
بعدها خواهرم(مادر شهید)میفرمود که همان صبح پائین پله پسرم(نورعلی)از من خواسته بود که بند پوتینش را ببندم که در جوابش گفتم که : دل ندارم ودر توانم نیست.البته این سفر برای عزیزمان بی برگشت بود، یعنی به مقصد رسید روحش متعالی .
حقه ای برای بوسیدن سر مادر!
خانواده ی شهید نقل می کنند: آخرین باری بود که عازم جبهه می شد. موقع رفتن به مادر که برای بدرقه اش آمده بود، گفت:«دوست دارم این دفعه تو بند پوتینم را ببندی و خودت مرا راهی جبهه کنی.»خم شد و مادرش را بوسید.
به منطقه که رسید، تماس گرفت و نشانی وصیتنامهاش را گفت و سفارش کرد هر چه زودتر عروسی خواهرش را برگزار کنند و منتظر او نمانند.یک روز بچه ها با خوشحالی به سراغش رفتند. او در رشته ی دندان پزشکی دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شده بود.
نور علی تبسمی کرد و گفت:«انشاءلله دارم برای دانشگاه امام حسین علیه السلام آماده می شوم؛ دعا کنید آنجا قبول شوم.»
روزآخربا صدای بلند تاریخ شهادتش را برای بچه های گردان گفت
روز آخر در کنار اسکله ی دریاچه ی ماهی با صدای بلند اعلام کرد:«شهادت 65/10/20.»
همان شب او در حالی که لبخندی زیبا بر لبانش نقش بسته بود، مهمان افلاکیان شد.پیکر مطهرش 9 سال در کنار دریاچه ی ماهی آرمید.
خط سرخ شهیدان را پیشه ی خود سازید
فرازی از وصیت سردار شهید نورعلی ابراهیمی
در این راه حداقل باید غیرت داشت، چون که با تسلط کفر، نوامیس ما نیز به خطر می افتد.
رضای خدا را در تمام امور در نظر بگیرید و تفرقه ها را به وحدت تبدیل کنید و اگر چنین نکنید، در حق شهدا مسوولید و شهدا روز قیامت به شما اعتراض می کنند…
امام عزیز را تنها نگذارید و تمام نصایح او را در تمام ابعاد زندگی، چراغ راه خود سازید.از انتقادهای تفرقه انگیز بپرهیزید و انتقادهای سازنده بکنید وخط سرخ شهیدان را پیشه ی خود سازید.
روحمان بایادش شاد با ذکر صلوات
منبع : رزمندگان شمال