به نام خدا
اهل آن زمان گرگ اند و پادشاهان درنده و طبقه متوسط خوراك (ظالمان) و تهى دستان چون مرده ها.
انسان در ارتباط با انسان ديگر به سود و سرمايه مى انديشد و با همين انگيزه به ميدان پيوندهاى اجتماعى گام مى نهد.
وضعيت حكومتها
استبداد
پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ درباره وضعيت حكومتها و شيوه ى حكومت دارى جهان پيش از ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ مى فرمايند:
«فعندها تليهم أقوام إن تكلموا قتلوهم وإن سكتوا استباحوهم ليستأثرون بفيئهم»([1]).
در آن هنگام گروهى بر مردم حكومت خواهند كرد كه اگر سخنى بگويند، كشته مى شوند و اگر سكوت كنند همه چيزشان مباح مى شود تا آنكه هم هستى آنان را از براى خود قرار دهند.
همچنين آن حضرت فرموده اند:
«فإن كان في ذلك الزمان ذئبا وإلاّ أكلته الذئاب . . .»([2]).
اگر كسى در آن زمان گرگ باشد (سالم مى ماند) وگرنه گرگها او را خواهند خورد.
امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ در نهج البلاغه مى فرمايند:
«وكان أهل ذلك الزمان ذئاباً وسلاطينه سباعاً وأوساطه أُكّالاً وفقراؤه أمواتاً . . .»([3]).
اهل آن زمان گرگ اند و پادشاهان درنده و طبقه متوسط خوراك (ظالمان) و تهى دستان چون مرده ها.
انسان در ارتباط با انسان ديگر به سود و سرمايه مى انديشد و با همين انگيزه به ميدان پيوندهاى اجتماعى گام مى نهد. در صورتى كه سود مادى در كار باشد با هر انسانى رابطه برقرار مى كند و ضابطه در رابطه ها سود و افزايش سرمايه و بازدهى است، از اين رو استثمار معيار اصلى رابطه ها است، و طبقات اجتماعى هر كدام به نوعى تلاش مى كنند تا حق ديگران را ببرند. جامعه ى انسانى به جنگلى از حيوانات تبديل شده است و مردمان گرگانى اند به جان هم افتاده و حكومتها درندگانى كه به جان ملتها افتاده اند و از خون و پوست و گوشت و استخوانهايشان تغذيه مى كنند. در اين زمان طبقات متوسط جامعه طعمه ى طبقه ى سلطه طلب و حاكم و سرمايه دار است بينوايان در اين جامعه ها در حكم مردگانند نه براى آنان رمقى مانده است و نه قدرت عرض وجود و نه جانى براى طلب حق خويش دارند.
كودكان بر اريكه قدرت
سلمان مى گويد: به تنهايى نزد امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ رفتم و پرسيدم، كى قائم خواهد آمد؟ پس آهى جان سوز كشيد و فرمود: قائم نخواهد آمد تا آنكه كودكان زمام امور را در دست گيرند([4]).
از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
از امير مؤمنان در همين باره سؤال شد. فرمود: هرگاه زنان مسلط شوند و كنيزكان پادشاهى كنند و كودكان امير شوند([5]).
كسى اگر به احاديثى كه درباره آخر الزمان ذكر شده، توجه كند به وضوح در مى يابد كه پيش از ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ ، جهان بشرى نه تنها از نظر معنوى يك جهان مرده ايست بلكه از جهات مختلف داراى نقصان و عقب ماندگى عجيبى است. و البته تنها سرّ آن همان پشت پا زدن به قوانين الاهى است كه آفريدگار بشريت و سامان بخش انسان براى او و زندگى او مقرّر نموده است; در آنزمان عقلها از بين مى رود و حتى مردم در امور حكومتى خود اشخاصى كه از نظر فكرى و فهم و درايت همچون اطفالى هستند كه خوب را از بد تشخيص نمى دهند، را بعنوان حاكمان خود مى پذيرند. و اين بى درايتى به گونه اى پيش مى رود كه حتى نه تنها آنان كه چون كودكان بى خردند بر اريكه قدرت تكيه مى زند بلكه اطفال مسند نشين اين كرسى مى شوند.
نفوذ زنان در حكومتها
از ديگر معضلات جوامع آخر زمانى نفوذ زنان در سياست حكومت دارى ست كه مى توان اين نكته را از روايت بسيارى برداشت نمود، از آن جمله امام أبو عبداللّه الصادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:
«ورأيت النساء وقد غلبن على الملك وغلبن على كل أمر لا يؤتى إلاّ ما لهنّ فيه هوى». ([6])
و مى بينى كه زنان در حكومت دارى چيره شده و هر كارى كه روى مى دهد مطابق ميل آنهاست.
در عصر پيش از ظهور مردان شخصيت خود را از دست مى دهند و از كثرت معاشرت با زنان مصداق بارز اشباه الرجال مى شوند و با اين روحيه مردان در همه ى زمينه ها چه زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى مغلوب هواهاى نفسانى زنان هستند و همين معنا در رابطه ى با خود حكومتداران نيز وجود دارد و كشورها زنان را در كارهاى حكومتى دخالت مى دهند و يا با رأى خود مردم زنان را بعنوان مهره هاى اصلى حكومت انتخاب مى كنند.
هم چنين امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ پيرامون نشانه هاى پيش از ظهور مى فرمايد:
وحكمت النسوان، ([7])
يعنى زنان زمامدارى كنند و حكم برانند.
امام صادق عليه السلام از امير مومنان عليه السلام در باره اوضاع زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه نقل كرده اند:
اذا تسلّطن النساء و سلّطن الاماء و امّر الصبيان … ([8])
هنگامى كه زنان بر امور جامعه مسلط شوند و دختران زمام كار در دست گيرند و كودكان به امارت رسند…
وضعيت دين
اگر چه وضعيت ناهنجار جوامع در آخر الزمان ناشى از علل مختلفى چون سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ست و هر يك از اين ابعاد جامعه دستخوش تغييرات جدى و متحمل ضربات جبران ناپذير مى شود; ليكن مهم ترين بعد كه ضربه اى جدى خورده و تحولات در ساير ابعاد اثرى عظيم بر آن مى گذارد، جهت دين دارى و دين باورى انسانهاست كه از ميان تمام جوامع جامعه مسلمين اين ضربه را بيشتر بر كالبد خود احساس مى كند; چرا كه او از بهترين معارف و اصيل ترين فرهنگهاى آسمانى برخوردار بوده و اينك پوچ بى محتوا است.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:
«. . . ورأيت القرآن قد خَلِق وأحدث فيه ما ليس فيه . . . ورأيت الدّين بالرأي وعطّل الكتاب وأحكامُه . . »([9]).
آن هنگام قرآن كهنه مى شود و بدعتها در آن صورت مى گيرد . . . و خواهى ديد كه دين دست خوش نظرها گشته و كتاب و احكام خدا تعطيل مى شود . . .
وضعيت كلى اجتماع، پشت كردن به دين حق و كتاب خداست و فروگذارى برنامه هاى آن، يا توجيه و تفسير غلط و نادرست احكام آن.
احكام دين به سود طبقات مرفّه و زيان محرومان و فرودستان تفسير و توجيه مى شود و افكار و انديشه هاى واهى و بشرى به نام دين و راه خوشبختى خودنمايى مى كند.
بى توجهى به احكام
درباره بى توجهى به احكام امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده اند:
«ورأيت الرِّبا ظاهراً لا يُعيّر»([10])
ربا به گونه اى آشكارا شده كه هيچ گونه عيبى از آن گرفته نمى شود.
هم چنين مى فرمايند:
«ورأيت الرجل عنده المال الكثير، لم يزكّه منذ ملكه».([11])
خواهى ديد كه مردانى خواهند آمد كه ثروت فراوان داشته و هرگز زكاتى از آن نداده اند.
پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ نيز مى فرمايند:
«حتّى ترون الحرام مغنماً والزكاة مغرماً». ([12])
خواهيد ديد كه اندوخته حرام غنيمت شمرده مى شود و پرداخت زكات زيان و خسارت.
باز امام صادق ـ عليه السلام ـ مى فرمايد:
«ورأيت طالب الحلال يُذمُّ ويُعيَّرُ وطالب الحرام يمدح ويعظَّم».([13])
در آن هنگام خواهى ديد كسى كه روزى حلال را مى جويد، مذمت شده و آنكه حرام را مى طلبد ستايش و تعظيم مى شود.
از آنجا كه قبل از ظهور ملاك ارزشها به طور كلى عوض مى شود و پول و قدرت و رياست و هواپرستى حرف اوّل را مى زنند در چنين محيطى احكام الاهى زير پا گذاشته مى شود و براى اينكه مردم بتوانند در آن محيط زندگى مطابق با اميال نفسانى خودشان را داشته باشند ديگر فرصت توجه به احكام الاهى برايشان ايجاد نمى شود و از همين جا به گردابهاى عقيدتى و عملى دينى دچار مى شوند.
فقيهان دنيا دوست
اگر به بررسى انحطاط در جوامع آخر زمانى همت گماريم خواهيم يافت كه همه ى آنها در يك كلام خلاصه خواهد شد و آن فراموش شدن ارزشهاى انسانى. جامعه بشرى در اثر دورى از مربى دلسوز، انسان كامل، ولى خدا ارزشهاى اصيل خود را فراموش كرده و رو به پوچى گذارده است. و اين گريز از مركز انسانيت در تمام ابعاد زيستى او هم اينك مشهود است. هيچ محورى از حيات او را همراه و همانند فطرت اصيل او نمى بينيم، اگر چه بديهى ست كه سرعت اين گريز از نخستين لحظه ى شروع خود هر لحظه رو به افزايش بوده و تمام ابعاد و افراد جامعه را در حال تسخير است. ليكن تنها مانعى كه از فزونى اين گريز جلوگيرى كرده و در برابر اين سيل ويرانگر ايستادگى كرده است، شاگردان مكتب الاهى پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله ـ و ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ ـ دين شناسان و فقيهان ـ بوده اند; كه در طول قرنها پس از غيبت آخرين رهنما جوامع خواهان هدايت را به سوى سعادت رهنمون بوده و مكتب راستين ولايت را از لابلاى سخنان معصومان (عليهم السلام)به خوبى شناخته و عرضه داشته اند; و معضلات را با نگاه حكيمانه و نگرش باز يافته از تربيت ولايت برطرف ساخته اند. ليكن رفته رفته در طى اين ساليان دراز تعداد اينان نيز رو به كاستى نهاده و سرانجام به افرادى محدود و شايد هنگام ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ كه همان دوران لبريزى زمين از زشتيهاست، انگشت شمار شوند. و چون فقيهان راستين و پابرجا در طريق اهل بيت (عليهم السلام)كم شوند گروهى فقيه نما جاى ايشان را خواهند گرفت كه اين خود موجب انحطاط هر چه بيشتر و فراگيرتر جوامع خواهد شد.
از اين رو اهل بيت (عليهم السلام) نقاب از چهره ى فقيه نمايان برگرفته تا شايد آنان كه خواهان حقند به زيارت نور حقيقت نايل شده و حجابى مانع ايشان نگردد.
بدين جهت به چند روايت كه هويت اين فقيهان دنيا دوست كه براى رسيدن بدان از هيچ تحريف و انحرافى خوددارى نمى كنند اشاره مى كنيم:
الامام أبي محمّد العسكري ـ عليه السلام ـ : «من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً على هواه مطيعاً لأمر مولاه فللعوام أن يقلّدوه وذلك لا يكون إلاّ بعض فقهاء الشيعة لا كلّهم فإن من ركب من القبايح والفواحش مراكب عامّة العامّة فلا تقبلوا منهم عنّا شيئاً ولا كرامة»([14])
امام عسكرى ـ عليه السلام ـ فرمودند: هر يك از دين شناسان كه نفس خود را حفظ كرده و از دين خود مراقبت نموده و با هوا و هوس مخالفت ورزيده و مطيع امر مولاى خود است، مردم مى توانند ]در احكام خدا[ از او پيروى كنند; البته چنين شخصى نيست مگر برخى از فقيهان نه همه ى آنان; چرا كه بعضى از آنها زشتى ها و جناياتى مرتكب مى شوند كه پست ترين طبقه مردم مرتكبند. پس از ايشان بنام ما چيزى را نپذيريد كه آنها كرامتى نزد ما ندارند.
قال أميرالمؤمنين عليه السلام : «وتميل العلماء إلى الكذب وتميل العلماء إلى الريب فهنالك تنكشف الغطاء من الحجب وتطلع الشمس من الغرب هنالك ينادي مناد من السماء أظهر يا وليّ اللّه إلى الإحياء»([15]).
امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ درباره نشانه هاى ظهور فرمودند:
و دانشمندان به سوى كذب و دروغ روى آورده و به شك و شبهه مايل مى شوند آنگاه ست كه پرده از حجابها برگرفته شده و خورشيد از مغرب طلوع مى كند. در آن هنگام منادى از آسمان فرياد مى كند: اى ولى خدا! ظاهر شو براى زنده سازى.
«ويأتي على النّاس زمان يحسد الفقهاء بعضهم بعضا ويغار بعضهم على بعض كتغاير التيوس بعضها على بعض»([16])
زمانى خواهد آمد كه فقيهان بر يكديگر حسد ورزند و برخى بر ديگرى گردن افرازد مانند جنگ بزهاى نر.
قال الامام الصادق ـ عليه السلام ـ : «ورأيت الفقيه يتفقّه لغير الدين يطلب الدنيا والرئاسة»([17])
فقيه را خواهى ديد كه بخاطر دنيا و رياست ـ نه دين ـ علم مى آموزد و فقاهت مىورزد.
قال الامام أبي محمّد العسكري ـ عليه السلام ـ
: «علمائهم شرار خلق اللّه على وجه الأرض لأنّهم يميلون إلى الفلسفة والتصوّف»([18])
عالمان ايشان ـ آخر الزمان ـ بدترين مردم روى زمينند; چرا كه آنان به سوى فلسفه و تصوف ميل دارند.
البته در توضيح اين روايت شايد بتوان گفت: منظور تمايل اعتقادى به فلسفه و تصوف در مقابل مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ است. چرا كه بهرهورى از هر علمى در حوزه دانش خود جاى هيچ ترديدى ندارد. ليكن در آخر الزمان به گونه اى خواهد بود كه برخى دانشمندان بنابر فرموده ى امام ـ عليه السلام ـ ـ يميلون ـ تمايل اعتقادى به اين دو در مقابل معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ پيدا مى كنند.
البته ناگفته نماند كه اين اوضاع آشفته در آخر الزمان در هر قسمتى وضع عمومى آن زمان را بيان مى كند نه تمام افراد; بدين معنا كه در حوزه فقاهت و دين شناسى غالباً افرادى كه براى تحصيل علم و تفقّه در دين به سوى اين مراكز رو مى كنند قصد الاهى و تقرّب به سوى خدا ندارند; بلكه آنچه كه در اعماق دلشان نهفته است، دستيابى به منافع دنيا و رسيدن به عيش و نوش و خواسته هاى نفسانى است; از اين رو مردم در آن زمان بايد مراقب باشند هر كس كه خود را به دين و فقه و معارف نسبت داد و لباس اهل علم بر تن كرد، قابل اعتماد نيست; بلكه از اين بالاتر تا اطمينان پيدا نكرده كه اين فرد از نوادر افرادى است كه خداوند نور علم را در قلب او تابانده و به شاه راه حقيقت هدايت كرده، نبايد با تقليد كوركورانه خود را دستخوش خواهشهاى او كند و به اين ترتيب از نعمت حركت در مسير هدايت و صراط مستقيم محروم و در نتيجه گرفتار خسران دنيا و آخرت شود. پس اى برادر
آنقدر ابليس آدم رو كه هست***پس به هر دستى نبايد داد دست
مساجد ويران
از آنجا كه در آخر الزمان ويرانى پيكره ى جامعه ى مسلمانان را در بر مى گيرد و به تمام محورهاى آن از اقتصاد و سياست و مسائل اجتماعى و مذهبى و . . . نفوذ مى كند، از اين رو جاى هيچ گونه تعجبى نيست كه مسجدها كه مركز نشر معارف اسلامى و تربيت الاهى انسانهاست، نيز ويران شود. البته اين ويرانى نه چنان ست كه باور شود و گمان رود آن گونه كه مغول و . . . با بنيادهاى علمى و فرهنگى اسلام كردند; بلكه خرابى بنيادين كه بنيادى خراب را ايجاد كرده و تمام اصول انسانى را پايمال سازد.
آرى! در ظاهر از بهترين سنگها و كاشيها آزين شده و با بهترين فرشها مفروش گرديده و عود و عنبر در مجمرهايش مى سوزند و هوايى مطبوع را كه در دماى جهنمى تابستان يادآور جنات عدن است، مهيا ساخته اند; عطرهاى گوناگون كه استشمام هر يك موجب غشوه و بسط خاطر مى شود . . . اما صد افسوس كه از باب تا محراب سراسر نيرنگ و دروغ و بر منبرهاى كفر و الحاد رخنه كرده و مسلمانان را از اسلام ناب دور مى سازد.
آرى! اين ويرانى بيشتر مساجد در اكثر كشورهاى اسلامى خواهد بود.
قال الامام الصادق ـ عليه السلام ـ :
«ورأيت المساجد محتشية ممّن لا يخاف اللّه، مجتمعون فيها للغيبة وأكل لحوم أهل الحق، ويتواصفون فيها شراب المسكر»([19]).
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: مساجد را خواهى ديد كه لبريز از افرادى ست كه از خدا نمى ترسند. براى غيبت و خوردن گوشت اهل حقيقت جمع مى شوند و به توصيف شراب مست كننده مى پردازند.
وفي كلام أميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ :
«وزخرفت المساجد وطُوِّلَتِ المَنار واكرم الأشرار وازدحمت الصفوف واختلفت الأهواء»([20]).
امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ مى فرمايند:
مسجدها آزين شده و مناره ها بلندتر گرديده و شروران احترام بيشتر شده و صفوف جماعت انبوه گرديده; در حالى كه خواهشها مختلف است ]و هرگز قلبها بر يك انگيزه خدايى جمع نمى شود[.
و در خطبه ى ذى قار امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ در علائم آخر الزمان مى فرمايد:
«مساجدهم في ذلك الزمان عامرة من الضلالة خربة من الهدى فقرّائها وعمّارها أخائب خلق اللّه وخليقته من عندهم جرّت الضلالة وإليهم تعوّد فحضور مساجدهم والمشي إليها كفر باللّه العظيم إلاّ من مشى إليها وهو عارف بضلالهم فصارت مساجدهم من فعالهم على ذلك النحو خربة من الهدى»([21]).
امير مؤمنان على ـ عليه السلام ـ مى فرمايند: مسجدها در آن زمان از گمراهى آباد و از هدايت ويران است. قاريان و عامران ]سياست گذاران اعتقادى و اجتماعى[ آن نااميدترين مردم به خدايند; گمراهى از ايشان شروع شده و به آنان باز خواهد گشت پس حاضر شدن در مسجدهاى آنان و قدم برداشتن به سوى آنها كفر به خداى بزرگ است; مگر كسى كه از گمراهى آنان با خبر بوده باشد در اين حال مسجدهاى آنان با عملكردشان از هدايت ويران خواهد شد.
مؤمن در . . .
با آنچه پيرامون ابعاد جوامع انسانى در آخر الزمان بيان كرديم ديگر جاى هيچ گونه پرسشى درباره چگونگى حال مؤمنان باقى نخواهد ماند. با اين توضيح نيز به سراغ احاديث رفته و رنج طاقت فرساى اهل ايمان را بيشتر نظاره گر خواهيم بود.
قال رسول اللّه ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ : «ستكون فتن لا يستطيع المؤمن أن يغيّر فيها بيد ولا لسان، فقال علي بن أبي طالب: وفيهم يومئذ مؤمنون؟ قال: نعم. قال: فينقص ذلك من ايمانهم شيئاً؟ قال: لا إلاّ ما ينقص القطر من الصفا، انّهم يكرهونه بقلوبهم»([22])
رسول گرامى ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمودند: بزودى فتنه هايى روى خواهد داد كه مؤمن هيچ گونه واكنشى با دست و زبان نمى تواند نشان دهد. امير مؤمنان على ـ عليه السلام ـ فرمود: آيا آنان با اين كيفيت هنوز اهل ايمانند؟ فرمود: آرى. امير مؤمنان (عليه السلام) گفت: آيا از ايمان ايشان چيزى كاسته مى شود؟ فرمود: هرگز! مگر آن مقدار كه قطره بارانى از كوه صفا مى زدايد. چرا كه آنان از اين زشتها از درون بيزارى مى جويند.
قال الصادق ـ عليه السلام ـ
: «ورأيت المؤمن محزوناً محتقراً ذليلاًً».([23])
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: ]در آن زمان[ مؤمن را خواهى ديد كه غمناك و ذليل و كوچك شمرده مى شود.
اخلاق آخر الزمانى
سردى عواطف
«. . . وذلك عندما تصير الدنيا هرجاً ومرجاً ويغار بعضهم على بعض، فلا الكبير يرحم الصغير ولا القوي يرحم الضعيف فحينئذ يأذن اللّه له بالخروج»([24])
. . . و اين در هنگامى است كه دنيا هرج و مرج شده و برخى بر ديگرى گردن كشى كرده; در آن زمان بزرگسالان بر خوردسالان رحم نكرده و نيرومندان بر ضعيفان آنگاه است كه خداوند او را به خروج رخصت مى دهد.
سردى عواطف و گسيختن پيوندهاى انسانى، از پديده هاى ويرانگر پيش از ظهور است در اين روزگاران پيوندهاى انسانى استوارى وجود ندارد و زندگى بر محور حق و ارزشهاى انسانى دور نمى زند انسانها به ظاهر در كنار يكديگر و در يك اجتماع زندگى مى كنند ليكن دلها و فكرها در كنار هم نيست و ناسازگاريها و تضادهاى مادى مانع نزديكى و همدلى مردمان است.
شيوع فساد اخلاقى
قال اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ :
«. . . وتواخى الناس على الفجور وتهاجروا على الدين وتحابّوا على الكذب واستُعملت المودّة باللسان وتشاجر الناس بالقلوب»([25]).
مردم براى فجور پيمان برادرى مى بندند و دين دارى برخى موجب انزواى آنان از ديگران مى شود و با دروغ گفتن عزيز و محبوب مى شوند و محبت تنها بر زبانها بكار مى رود و دلهاى مردم با يكديگر كينه دارد.
انگيزه هاى روابط اجتماعى، انگيزه هايى الاهى و انسانى نيست و كمك رسانى مادى و معنوى به انسانها هدف نمى باشد. محبتها و دوستيها واقعى نيست. عشق و علاقه ى وارسته از مسائل مادّى در ميان نيست دوستيها صورى و بر اساس مسائل پوچ و زودگذر است. پيوندها براى دستيابى به عيش و عشرت و فساد آلودگى است يگانگيها زبانى و ظاهرى است و بيگانگيها ريشه اى و عميق.
و اين فساد آنقدر دامنه اش زياد مى شود كه به مسجد الحرام و مسجد النبى هم مى رسد. چنانكه در كلام حضرت صادق ـ عليه السلام ـ است كه:
«ورأيت الحرمين يعمل فيهما بما لا يحب اللّه، لا يمنعهم مانع ولا يحول بينهم وبين العمل القبيح أحد»([26])
خواهى ديد كه در حرم خدا و رسول كارهايى صورت مى گيرد كه خداوند دوست نداشته و هرگز كسى مانع ايشان نمى شود و واكنشى نسبت به او صورت نمى گيرد.
قال الصادق ـ عليه السلام ـ :
«ورأيت الرجال يتسمّنون للرجال والنساء للنساء ورأيت الرجل معيشته من دبره ومعيشة المرأة من فرجها ورأيت النساء يتخذن المجالس كما يتخذها الرجال . . .»([27]).
امام صادق (عليه السلام)فرمودند: مى بينى مردان خود را براى مردان آماده ساخته و زنان براى زنان; و خواهى ديد كه زن و مرد از عمل نامشروع امرار معاش مى كنند و زنان هم چون مردان به برپايى مجالس اقدام مى كنند.
قال الامام الصادق ـ عليه السلام ـ :
«ورأيت المرأة تُصانعُ زوجها على نكاح الرجال ورأيت أكثر الناس وخير بيت من يساعد النساء على فسقهنّ»([28])
. . . و نيز مى بينى كه زن با شوهر خود همدست شده تا با ديگر مردان مباشرت كند و خواهى ديد كه بيشتر مردم و بهترين خانواده ها آنهايند كه زنان را در بى بند و بارى يارى كنند.
سستى ارزش ها و رواج گناهان
در دوران پيش از ظهور، معيار ارزش، سرمايه و پول است و هر كس در اين ميدان پيشتر باشد ارزشمندتر است; جامعه چنين معيارى را پذيرفته و مردمان به ثروتمندان مى نگرند و از آنان فرمان مى برند. ارزشهاى الاهى و معنوى كه بالاترين ارزشهاست در نظام ارزشى چيزى به حساب نمى آيد و مورد توجه قرار نمى گيرد.
قال اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ :
« . . . فتاهم عارم وشائبهم آثم، وعالمهم منافق وقارئهم ممازق لا يعظّم صغيرهم كبيرهم ولا يعول غنيّهم فقيرهم»([29])
امير مؤمنان على ـ عليه السلام ـ مى فرمايند: . . . جوان آنها بدخو و هر كه با آن مردم در آميزد گنهكار باشد. دانشمند آنان منافق و قاريان قرآن دروغ گويند. كوچكان بزرگان را احترام نكنند و توانمندان فقيران را پوشش ندهند.
قال الامام الصادق ـ عليه السلام ـ :
«. . . ورأيت الرجل إذا مرّ به يوم ولم يكسب فيه الذنب العظيم من فجور أو بخس مكيال أو ميزان أو غشيان حرام . . . كئيباً حزيناً يحسب أنّ ذلك اليوم عليه وَضيعَةً من عمره»([30])
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:
. . . در آن روزگار ـ خواهى ديد كه مردى چون روزى بر او گذشت و گناه بزرگى چون فجور و كم فروشى و ارتكاب حرام . . . انجام ندهد ـ ناراحت و غمگين بوده و گمان دارد كه آن روز عمرش تلف شده است.
پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمودند:
«يابن مسعود! يتفاضلون باحسابهم وأموالهم»([31]).
اى فرزند مسعود! ـ در آن هنگام ـ مردم بر يكديگر با نياكان و ثروتهاى خود برترى مى جويند.
قال الامام الصادق ـ عليه السلام ـ :
«ورأيت صاحب المال أعزّ من المؤمن»([32]).
در آن روزگار خواهى ديد كه ثروتمند از مؤمن عزيزتر است.
وضعيت اقتصاد
شيوع گرانى
از آنجا كه عوامل گوناگونى چون رواج گناهان، ظلم و چپاول و بيداد حاكمان و . . . در دوران پيش از ظهور پديد آمده اند بديهى است كه پديده ى گرانى جوامع را تسخير مى سازد از اين رهگذر به چند روايت اشاره مى كنيم:
قال الامام الصادق ـ عليه السلام ـ :
«إنّ قدام قيام القائم علامات بلوى من اللّه تعالى لعباده المؤمنين قلت: وما هي؟ قال: ذلك قول اللّه عزّ وجلّ: (ولنبلونّكم بشيء من الخوف والجوع . . .) والجوع بغلاء أسعارهم».
در آن زمان مؤمنين مبتلا به گرسنگى مى شوند و علّت آن بالا رفتن قيمت اجناس است بگونه اى كه توان خريد مايحتاج اوليّه خود را از دست مى دهند([33])([34]).
قال أبو عبداللّه ـ عليه السلام ـ :
«لابدّ أن يكون قدّام القائم سنة يجوع فيها النّاس»([35])
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده اند: ناگزير قبل از قيام قائم سالى خواهد بود كه مردم در آن گرسنگى خواهند كشيد.
بارندگى هاى زيان بار
يكى از شاخصه هاى دوران پيش از ظهور امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ بر هم خوردن سيستم جوى است، آسمان يا نمى بارد و يا اگر ببارد در غير فصل خود مى بارد كه خود زيانهاى ديگرى را به بار مى آورد و از مهمترين زيانها ويرانى كشاورزى و محصولات آن است. در حديث آمده است كه رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله ـ فرمودند:
«يكثر المطر ويقلّ النبات»([36])
بارش باران زياد شده ولى محصول كم مى شود.
در روايت ديگر دارد:
«يأتي على النّاس زمان تمطر السماء مطراً ولا تنبت الأض شيئاً»([37])
باران مى بارد ولى زمين ثمره نمى دهد.
شايد به اين خاطر باشد كه در غير فصل مى بارد و نظم بارندگى بر هم مى خورد.
ازدياد فاصله ى طبقاتى
در جامعه آخر زمانى فاصله بين طبقات اجتماع به گونه اى است كه برخى چون گرگان و گروهى همچون مردارى بى جان و روح.
امام امير مؤمنان على ـ عليه السلام ـ در اين باره فرموده اند:
«كان أهل ذلك الزمان ذئاباً وسلاطينه سباعاً وأوساطه أُكّالاً وفقراؤه أمواتاً . . .»([38]).
مردم آن دوران گرگند و شاهانشان درنده و طبقه متوسط مردم آن جامعه ها طعمه يكديگرند و بينوايان مردگانند.
جامعه انسانى به جنگلى از حيوانات تبديل شده و مردم خوى گرگ به خود گرفته اند و حكومتها درندگانى كه به جان ملتها افتاده اند و از خون و گوشت آنان تغذيه مى كنند. در اين دوره هاى غير انسانى طبقات متوسط جامعه طعمه طبقه سلطه طلب و حاكم و سرمايه دار است و زندگى آنان در اسارت سلطه طلبان و توان گران خواهد بود و خود به نفع طبقات بالاى جامعه كار مى كنند. بينوايان در اين جامعه ها در حكم مردگانند نه براى ايشان رمقى مانده و نه قدرت عرض وجود و طلب حقوق خويش را دارند.
تسلّط اغنياء
امام صادق ـ عليه السلام ـ مى فرمايند:
«ورأيت النّاس مع من غلب . . . ورأيت الخلق والمجالس لا يتابعون إلاّ الأغنياء»([39])
مردم همراه قدرتهاى غالب اند (خواه سياسى و خواه اقتصادى). . . و مردم و مجلسها و جمعيتها همه دنباله رو سرمايه دارانند.
در نگرشى به مجموعه ى احاديث آخر الزمان به اين اصل بر مى خوريم كه بيشترين فاجعه ى دردناك و بحران عظيم حيات انسانى پيش از ظهور، به ظلم اقتصادى باز مى گردد و ريشه ى ظلمهاى اقتصادى در سرمايه دارى نهفته است. اكثريت انحرافها و كجرويها و سقوطها يا مستقيماً زائيده ى نظام و تفكّر سرمايه دارى است يا از لوازم جدايى ناپذير زيست اشرافيگرى مى باشد.
وضعيّت امنيّت
امنيت نيز در اين جامعه ويران بى نصيب از لطمه ها نيست به گونه اى كه ديگر خبرى از آن باقى نخواهد ماند و اساساً نابود مى شود. حتى امنيتى براى نفس كشيدن وجود ندارد.
امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ در اين باره مى فرمايند:
«أظلم الهوى . . .»
فضا تاريك شود (ممكن است به خاطر آلودگى به معصيت يا دودهاى ناشى از كارخانه ها و تأسيسات هسته اى باشد).
«اسودّ الأُفق وخيفت الطرق»([40])
آسمان و اين زمين لايتناهى غبارآلود مى شود و امنيّت از راههاى زمينى و هوايى برداشته شود (مانند هواپيماربايى و آدم دزدى) . . .
«تقل الأمانة وتكثر الخيانة»([41])
در دوره ى آخر الزمان هيچكس مورد اعتماد نيست بخاطر كثرت خيانتهايى كه افراد بشرى نسبت به مال و ناموس و آبروى خود از همديگر مى بينند.
بطور كلى جهان قبل از ظهور منجى موعود، جهان در هم ريخته و پرآشوبى است و سرّ آن را نيز مى توان در اين نكته يافت كه اين عالم براى انسان و انسان براى خداست([42]) هنگامى كه انسان از دايره ى بندگى و اطاعت خالق خود بيرون رود و نظم درونى اش بر آشوبد و از حقيقت انسانى خود خارج شود. تمام نظام بيرونى او نيز آشفته خواهد شد از اين رو خداوند در قرآن مى فرمايد:
(إنّ اللّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بأنفسهم)([43])
خداوند ]نعمتى را[ براى مردم تغيير نمى دهد مگر آنكه خود تغيير دهند.
و نيز مى فرمايد
(لو آمنوا أهل القرى واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض)([44]).
اگر مردم ايمان آورده و تقوا پيشه كنند بركتها را از آسمان و زمين بر روى ايشان مى گشاييم.
بنابراين وقتى جوّ عمومى به سوى طغيان و سركشى و خروج از محدوده ى عبوديت حركت كند نظام هستى نيز با او مى ستيزد
ولذا در آخر الزمان زلزله ها زياد مى شود. زمين مردم خود را فرو مى برد، مرگ هاى ناگهانى دامنگير مى شود، جنگ ها و خونريزيها فراوان شده و انسانها آواره شده و ملجأ و مأوايى براى زندگى نمى يابند.
آرى آنچه كه از روايت بيان شد گوشه اى از آشفتگى وضعيّت امنيّت در آخر الزمان ست كه صحنه هايى از آن را خود در جاى جاى جهان شاهديم.
نا امنى راهها
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم «في حديث طويل من علائم»
وخيفت الطرق: امنيّت از راهها (زمينى و هوايى) برداشته مى شود. مانند هواپيما ربايى ها و آدم ربايى ها و . . .
جنگ ها
در روايات، از فتنه ها و آشوبگريها و جنگهاى فراوانى قبل از ظهور منجى بشريّت سخن به ميان آمده، آرى انسانهايى كه در حال آسايش و امنيّت به ارزشهاى والاى انسانى پشت پا زده و با بى توجّهى تمام نسبت به مقام والاى ولايت اللّهى حجّت خدا بر روى زمين، لياقت برخوردارى از وجود ظاهرى و آشكار حجّت خدا را از دست داده اند و هر چه نعمتهاى الاهى بر آنها سرازير مى شود اسباب دورى خود از خدا و دين او را بيشتر فراهم مى كنند كارشان به جايى مى رسد كه در اثر دورى هر چه تمامتر از ارزشهاى انسانى همچون حيوانات به جان يكديگر افتاده و جان و مال و هستى همديگر را به مخاطره مى افكنند ظلم و ستم همه گير مى شود بگونه اى كه هيچ كس از ابناء بشر براى خود پناهگايى نمى يابد و به هر طرف رو مى كند از سيلى ظلم زمانه در امان نيست.
پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله ـ فرمود:
«تكون بالشام فتنة كلّما سكنت من جانب ضجّت من جانب فلا تتناهى حتّى ينادي مناد من السماء انّ أميركم فلان»([45])
جنگ و آشوبى در شام شما را فرا گيرد كه هر زمان از يك طرف آرام شود از جانب ديگر شعله گيرد و اين فتنه تمامى ندارد تا موقعى كه منادى از آسمان ندا مى كند كه همانا امير شما فلان (مهدى ـ ارواحنا فداه ـ) است.
بى پناهى مردم
پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمودند:
«تقل الأمانة وتكثر الخيانة»([46])
يعنى خيانت زياد مى شود و امانتدارى كم مى شود.
در دوره ى آخر الزمان هيچكس مورد اعتماد نيست و چرا كه خيانتها تمام ابعاد جامعه را فرا گرفته است هيچ كس نسبت به مال و ناموس و آبروى خود از ديگرى مطمئن نبوده و در هيچ زمينه اى انسان امين و درستكار پيدا نمى كنند و مأمنى و پناهگاهى نمى يابد تا در آنجا آرام گيرد.
گسترش هرج و مرج
امام باقر ـ عليه السلام ـ :
«. . . لا يقوم القائم إلاّ على خوف شديد وفتنة وبلاء يصيب النّاس . . . واختلاف شديد بين الناس وتشتّت في دينهم . . . حتّى يتمنّى المُتمنّى الموت صباحاً ومساءً من عظم ما يرى من كَلَبِ الناس وأكل بعضهم بعضا»([47]).
روابط ظالمانه ى استثمارى تا بدانپايه است كه مردم از فشار مشكلات و ستمهاى فراوان، هر سپيده و شامگاه آرزوى مرگ مى كنند، چون مى بينند كه همه يكديگر را مى آزارند و هر كسى قدرت داشت و دستش رسيد ديگرى را مى درد و مى خورد و حق و حقوق او را چپاول مى كند و هيچگاه ملاحظات انسانى و اسلامى در رفتار اجتماعى مردم با يكديگر ديده نمى شود.
وضعيّت علماء
قال ـ عليه السلام ـ : «علماء هم شر خلق اللّه على وجه الأرض منهم بدت الفتنة وإليهم تعود»([48]).
هميشه و در هر زمان دانشمندان نقش مؤثر و بليغى در رساندن معارف و دستورات نورانى اسلام كه توسّط پيامبر خدا و جانشينان بر حقّ او يعنى ائمّه ى معصومين ـ عليهم السلام ـ بيان شده، داشته اند و از آنجا كه خود پيشتاز عرصه عمل بوده اند اين تبليغ با روحيّات نورانى آنها همراه بوده و در تربيت افراد بشرى نقش بسزائى را ايفاء مى كرده اند و البته هيچگاه زمين از وجود چنين عالمانى كه شاگردان واقعى مكتب تشيّع بوده اند خالى نبوده و نيست.
ليكن در برخى دورانها كه عموم جامعه بهره اى از معنويت داشته اند اين افراد نيز به نسبت نياز جامعه موفق به اين درجات علمى و معنوى مى شده اند ولى در ايام قبل از ظهور با توجه به جوّ غير انسانى و مادّى اى كه جامعه ى بشرى را فرا مى گيرد اين افراد نيز اندك شده و مطرود جامعه قرار مى گيرند و مردم گرفتار افرادى مى شوند كه حظّ و بهره اى از حقيقت علم ندارند از اين رو در روايات از اين افراد تعبير به بدترين خلق خدا مى شود.
آرى اينها بدترين خلق خدايند چرا كه نه تنها خودشان گمراهند بلكه با عالم نشان دادن خود سبب گمراهى عالَمى مى شوند. محيط جهان قبل از ظهور، محيطى است بسيار مناسب براى رشد اين افراد و جوّ عمومى جامعه چنين افرادى را مى طلبد كه هم به پيروى از هواهاى نفسانى مردم كارى نداشته باشند و هم اشتباهات آنان را توجيه كنند.
در روايت آمده است: «يخرج في آخر الزمان رجال يحتلون الدنيا بالدين يلبسون للنّاس جلود الضأن من اللين ألسنتهم أحلى من العسل وقلوبهم قلوب الذئاب»([49]).
البته در هر زمانى افرادى وارسته وجود دارند اگر چه زندگى براى آنان با اين فساد رايج بسيار دشوار است
چنانكه در اين باره از رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله ـ نقل شده است:
«يأتي على العلماء زمان يكون الموت أحب إلى أحدهم من الذهبة الحمراء»([50]).
زمانى بر دانشمندان خواهد گذشت كه مرگ از زر سرخ نزد آنان عزيزتر است.
اگر كسى در دورترين نقاط دنيا جوياى حق باشد و خداوند اين حق جويى را در اعماق قلبش مشاهده نمايد مقدّمات بهره بردارى از چنين اشخاصى را براى او فراهم مى نمايد و او را به صراط مستقيم هدايت مى كند. اعاذنا اللّه من شرّ فتن آخر الزمان.
نقش علماء خوب
عن أبي محمّد: «قال علي بن محمّد: لولا من يبقى بعد غيبة قائمنا من العلماء الداعين إليه، والدّالين عليه والذّابين عن دينه بحجج اللّه، والمنقذين لضعفاء عباد اللّه من شباك ابليس ومردته و من فخاخ النواصب لما بقى أحد إلاّ ارتدّ عن دين اللّه، ولكنّهم الذين يمسكون أزمة قلوب ضعاف الشيعة، كما يمسك صاحب السفينة سكّانها أُولئك هم الأفضلون عند اللّه»([51]).
امام عسكرى ـ عليه السلام ـ فرموده اند:
امام هادى ـ عليه السلام ـ فرمود: اگر نباشد برخى دانشمندان كه پس از غيبت قائم ما ]مردم[ به سوى او مى خوانند و نزد او رهنمون مى شوند و از دين خدا با حجّت قاطع الاهى دفاع مى كنند و بندگان سست اعتقاد خدا را از دام شيطان و پيروان او مى رهانند هرگز كسى باقى نمى ماند مگر آنكه روى از دين خدا بر مى تافت.
ليكن آنان زمام قلبهاى شيعيان ضعيف را در دست گرفته، آنچنان كه كشتيبان سكان آن را در كف دارد آنان برترين ها نزد خدايند.
________________________________________
[1]. منتخب الاثر، ص 432.
[2]. مكارم الاخلاق، ص 527.
[3]. نهج البلاغه، 324.
[4]. بحار الانوار، ج 52، ص 265.
[5]. بحار الانوار، ج 52، ص 265.
[6]. كافي ،ج 8 ص 41
[7]. الزام الناصب، ج 2، ص 181.
[8]. كافي ،ج 8 ص 69
[9]. كافي ،ج 8 ، ص 37 و 39
[10]. منتخب الاثر، ص 429.
[11]. كافي ، ج8 ص 40
[12]. بحار الانوار ، ج 52 ص 263
[13]. كافي ، ج 8 ص 40
[14]. وسائل الشيعه ، ج 27، ص 131 ؛ تفسير امام عسكري ،ص 299
[15]. الزام الناصب،ج 2 ، ص 225.
[16]. معجم الملاحم والفتن، ج 3 ، ص 396 ـ فقهاء ـ ; كنز العمال،ج 10 ص 211.
[17]. كافى، ج 8 ص 40.
[18]. سفينة البحار، ج 8، ص 299; مستدرك الوسائل، ج 11 ،ص 380.
[19]. كافى،ج 8 ، ص 40.
[20]. بحارالانوار، ج 52، ص 193.
[21]. كافى، ج 8 ص 389
[22]. بحار الانوار، ج 18، ص 144.
[23]. كافي ، ج 8 ص 39
[24]. كفاية الاثر، 151.
[25]. نهج البلاغه، ص 324.
[26]. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 380.
[27]. كافى،ج 8 ص 38.
[28]. كافى، ج 8 ص 39
[29]. نهج البلاغه، ص 729.
[30]. بحار الانوار ، ج 52، ص 259.
[31]. مكارم الاخلاق، ص 529.
[32]. منتخب الاثر، ص 429 و 431.
[33]. غيبت نعمانى، باب 14، ح 5.
[34]. كمال الدين، ص 649، ح 3.
[35]. .غيبت نعماني ، ص 251
[36]. ارشاد القلوب،ج 1 ، ص 66.
[37]. كنز العمّال،ج 14 ، ص 243.
[38]. نهج البلاغه، ص 324.
[39]. منتخب الاثر، ص 429.
[40]. مستدرك الوسائل،ج 11 ، ص 377.
[41]. بحارالانوار،ج 42 ، ص 310.
[42]. «خلقت الأشياء لأجلك وخلقتك لأجلى».
[43]. سوره ى رعد، 11.
[44]. سوره ى اعراف، 96.
[45]. كنز العمال ،ج11 ص 258
[46]. بحارالانوار،ج 42 ، ص 310.
[47]. غيبت نعمانى، ص 235.
[48]. بحارالانوار،ج 22 ، ص 453.
[49]. معجم ملاحم وفتن، ج 3، ص 209.
[50]. كنز العمال، ج 11، ص 193.
[51]. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 295; بحار الانوار ، ج 2، ص 6، ح 12.
برگرفته از سايت :المهدويه