حاج یونس زنگی آبادی در سال ۱۳۴۰ در روستای زنگیآباد کرمان به دنیا آمد. پدرش ملا حسین، مردی مؤمن و عاشق اهل بیت بود. وقتی از دنیا رفت، یونس دوازده سال بیشتر نداشت. بعد از فوت پدر، یونس شانه های کوچکش را زیر بار سنگین زندگی یله داد و نان آور خانه شد.هم درس میخواند و هم کارمی کرد. با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوت، یونس به صفوف مبارزان رژیم پیوست. وی در تظاهرات و حرکتهای انقلابی کرمان نقش جدی داشت. بعد از پیروزی انقلاب برای حفظ و حراست از آرمان های انقلاب به کردستان رفت و در سال ۱۳۶۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.حاج یونس 23 سال بیشتر نداشت اما فرماندهی با تدبیر و مخلص بود. به خاطر اخلاص و شجاعتش در عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر، سردار قاسم سلیمانی، فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، ایشان را به فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزید.حاج یونس پس از سالها مجاهدت و فداکاری در عملیات های مختلف ، سرانجام در عملیات کربلای 5 به ارزوی دیرینه خود رسید و چونان مولا و مرادش سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) و با پیکری بی سر به لقاء محبوب شتافت.
سهمیه خواب شهید حاج یونس زنگی آبادی
چشمهایش خاطره خواب را از یاد برده بود. انگاری چشم هایش سفیدی نداشت. مثل خورشید رنگ خون گرفته بود از زور خستگی.
گوشه چادر نشست و دست برد زیر خاک کف چادر. پشته ی کوچکی ساخت. بالشی از خاک برای خواب. رو کرد به بچه ها و گفت : «من با اجازه شما 10 دقیقه می خوابم.» همین که سرش به بالش خاکی رسید؛ در خوابی عمیق فرو رفت. بچه ها ساکت شدند تا حاجی کمی استراحت کند ؛ می دانستند که چقدر خسته است. سر ده دقیقه؛ شاید چند ثانیه هم زودتر، حاجی از خواب شیرین برخاست و نشست.
بچه ها با تعجب به حاجی نگاه کردند و پرسیدند: « حاجی خوابت همین بود؟»
حاج یونس مثل همیشه خندید و گفت: «توی جبهه بیشتر از 5 دقیقه خواب سهم آدم نمی شود. من 48 ساعت بود که نخوابیده بودم؛ به اندازه سهمیه ام 10 دقیقه خوابیدم.»
منبع : شهید نیوز