به نام خدا
جهانی شدن بدون شک یکی از متداولترین اصطلاحات دهه حاضر در جهان و پدیده ای جدی، جاری، در عرصه کنونی و دهه های آینده است. روزنامه نگاران، سیاستمداران، مدیران تجاری، دانشگاهیان و سایرین با به کار بردن این اصطلاح قصد دارند نشان دهند که پدیده ای ژرف در حال وقوع است، جهان در حال تحول است و نظمی نو در عرصة اقتصاد، سیاست و فرهنگ جهانی ظهور می یابد.
اشاره:
این مقاله با تبیین مفهوم و برداشتهای مختلف از پدیدة روزافزون جهانی شدن یا جهانی سازی به مقایسه دو آموزة «جهانی سازی مهدوی» با «جهانی سازی غربی» پرداخته و با تشریح ویژگی و شاخصه ها، و تبعات هر یک، ـ بویژه در آموزه دولت جهانی مهدی عليه السلام ـ برتری الگوی آرمانی جهانی سازی مهدوی برای نجات بشریت و حیات هستی را به شیوه مستدل و طی سه گفتار نمایان می سازد و آموزه جهانی سازی غربی یا آمریکایی را به دلیل ماهیت مادی، یک طرفه، سلطه گرانه، استکباری و امپریالیستی، مردود می شمارد و آن را نفی می کند.
مقدمه
جهانی شدن یا جهانی سازی، پدیده ای انکار ناپذیر در عالم امروز است و با پیشرفتهای روزافزون بشری بویژه در عرصه علوم، فناوری، ارتباطات و اطلاعات، حمل و نقل و… جهان هر روز بیش از پیش به سوی تحقق تدریجی این امر گام بر می دارد. نوشتار حاضر در سه گفتار اصلی، با تبیین مفهوم و برداشتهای مختلف از این فرایند، معتقد است که در حال حاضر، ماهیت اصلی پدیده جهانی شدن، «غربی»وبویژه «آمریکایی» است که در بطن آن سلطه گری، استکبارورزی، استثمار و امپریالیسم جدید نهفته است و اگرچه نمی توان از بسیاری جوانب مترقی و ایجابی آن چشم پوشید اما تبعات و پیامدهای منفی و ویرانگر آن نیز برای بشریت و آحاد جامعه جهانی غیرقابل انکار است.
مقاله حاضر با اشاره به این پیامدهای منفی، معتقد است آموزه و پدیدة جهانی سازی در اساس، پدیدة لازم و مثبتی است و باید از این راهبرد به نحو احسن سود جست و با اصلاح آفات و اعمال صحیح، آن را در خدمت بشریت قرار داد، همانطور که ادیان الهی و بویژه اسلام و حتی مصلحین بشری، جملگی جهانی اندیشیده اند و همچنانکه آموزه های قرآنی و روایی اسلامی نیز خود را به صورت جهانشمول مطرح کرده اند.
طرح حکومت حضرت مهدی و جهانی سازی مهدوی نیز در حقیقت راهبرد آرمانی و نهایی جهان وطنانه اسلامی و نسخه درمان جامعه بشری از آلام، حرمانها و تنگناهای بی شمار خویش است. مقاله حاضر، با مقارنه جهانی سازی مهدوی با جهانی سازی غربی، ویژگی ها و شاخصه های هر دو ـ بویژه عصر مهدوی ـ را تبیین نموده و با استدلالهای لازم، برتری بی چون و چرای الگوی جهانی سازی مهدوی را برای نجات بشریت و حیات هستی، نمایان می سازد. در این راستا پژوهش حاضر قصد دارد به پرسش های زیر پاسخ گوید:
1. جهانی شدن یا جهانی سازی به چه مفهومی است و چه برداشتهایی از آن وجود دارد؟ تبعات مثبت و منفی آن کدام است؟ و ماهیت واقعی جهانی سازی امروزی چیست؟
2. آیا اسلام و ادیان الهی نیز دارای رسالت جهانشمول و جهانگرا بوده اند؟
3. نهضت وآموزة جهانی سازی مهدوی واجد چه ویژگیها وشاخصه هایی است؟ و وجوه تمایز و برتری آن نسبت به سایر آموز ه های جهانی سازی در چه شاخصه ها و خصائصی نهفته است؟
مفروض این نوشتار را نیز به اجمال می توان اینگونه طرح نمود:
«با وجود جوانب مثبت پدیده جهانی سازی، ماهیت اصلی و فعلی این پدیده؛ غربی و بخصوص آمریکایی، سلطه ورزانه و استکباری است، در حالیکه نهضت و آموزه جهانی مهدوی، الگوی آرمانی و راهبردی برتر و متعالی است و نجات بشریت و حیات هستی را با خواست و اراده الهی به ارمغان خواهد آورد».
گفتار اول ـ مفهوم جهانی شدن و برداشتهای مختلف از آن
مبحث اول ـ مفهوم جهانی شدن یا جهانی سازی
جهانی شدن بدون شک یکی از متداولترین اصطلاحات دهه حاضر در جهان و پدیده ای جدی، جاری، در عرصه کنونی و دهه های آینده است. روزنامه نگاران، سیاستمداران، مدیران تجاری، دانشگاهیان و سایرین با به کار بردن این اصطلاح قصد دارند نشان دهند که پدیده ای ژرف در حال وقوع است، جهان در حال تحول است و نظمی نو در عرصة اقتصاد، سیاست و فرهنگ جهانی ظهور می یابد. اما به کارگیری این اصطلاح در موارد بسیار مختلف، توسط افراد متفاوت و برای اغراض گوناگون، چندان فراوان است که تعیین موضوع مورد بحث در جهانی شدن، کارکردهای این اصطلاح و اثراتش بر نظریه و سیاست معاصر را دشوار نموده است. بنابراین به رغم تداول مصطلح جهانی شدن یا جهانی سازی، هنوز تعریف جامع و مانع و با زوایا و ابعاد روشن و محسوس برای این مفهوم جدید و دستخوش تحول که عمر آن نیز کمتر از دو دهه است ارائه نشده است. البته تعاریف متعددی در این باب عرضه شده مثلاً در تعریفی بسیط، جهانی شدن را با چرخش آزاد سرمایه، نیروی کار و اطلاعات تعریف کرده اند یا آن را برای توصیف روندی به کار می برند که در آن اقتصاد جهانی، نیروهای سیاسی و فرهنگی به سرعت کره زمین را زیر نفوذ قرار می دهند و به خلق یک بازار تازه جهانی، سازمانهای سیاسی فراملی و فرهنگی جهانی تازه دست می زنند. به نظر اینان دورنمای جهانی شدن، گسترش بازار جهانی سرمایه داری، زوال دولت ملت، گردش پرشتابتر کالاها، انسانها، اطلاعات و قالبهای فرهنگی است و از منظری دیگر، به معنای شکوفایی جوامع مدنی، عامل کاهش موانع در راه تجارت آزاد و تعمیق وابستگی متقابل است و به یکسان سازی و یا مشابه کردن کشورها و فرهنگ های جهان می انجامد. در این راستا با توسعه ماهواره ها، گسترش نظام های ارتباطی و الکترونیکی و افزایش رسانه ها و کاربرد اینترنت و ازدیاد کانالهای تلویزیونی و نفوذ فرامرزی آنها، مرزهای ملی از بین رفته و یا کمرنگ می شود. کشورها نقش گذشته خود را از دست می دهند و به جای قوانین داخلی، قوانین بین المللی حاکم می شود. طی همین فرایند، قید و بندهای جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی و… که بر روابط انسانی سایه افکنده، از بین می رود. بدین ترتیب می توان جهانی شدن را به فرایندهایی تعریف کرد که بر اساس آن همه مردم جهانی در جامعه ای واحد و فراگیر به هم می پیوندند و این مفهوم در نمایی عام عبارت است از «در هم ادغام شدن» بازارهای جهانی در زمینه های تجارت و سرمایه گذاری مستقیم و
جابه جایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب آزادی بازار و شکافته شدن مرزهای ملی، رقابت بی قید و شرط در سطح جهانی، بویژه در سطح قدرت های بزرگ، گسترش نوآوریهای تکنولوژیک، رشد روز افزون تجدد و نوگرایی، جهانی شدن تولید و مبادله و در این راستا گذر از اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی، حرکت از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، تمرکز زدایی، توسعه فضای رقابتی مبتنی بر ائتلاف و ادغام، یکپارچگی بازارهای مالی جهانی و گسترده شدن مبادلات تجاری، مقررات زدایی و برداشته شدن ضوابط حمایت گرایانه بازرگانی داخلی و ملی.
بدین ترتیب می توان جهانی شدن را بر حسب تعاریف موجود، شکل گیری شبکه ای دانست که در چارچوب آن، اجتماعاتی که پیش از آن در کره خاکی دور افتاده و منزوی بودند، بر پایه وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام می شوند و ارتباط آنها با یکدیگر چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، بسیار نزدیک و متقارن و حتی چهره به چهره می گردد و هویت انسانها از سیطره یک جامعه و یک ساختار اجتماعی ثابت خارج شده و هر یک از هویت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در عرصه بین المللی متأثر خواهد گشت. کوتاه سخن آنکه بسیاری از صاحب نظران، ویژگی های عصر جهانی شدن را در مفاهیمی چون ظهور دهکده الکترونیکی جهانی، انقلاب اطلاعاتی، فشردگی زمان و مکان، گسترش جهان آگاهی، پایان جغرافیا و عصر سیبرنیتیک خلاصه کرده اند. دوره ای که روابط «فراملی» جایگزین «روابط بین المللی» می گردد و جامعه مدنی جهانی به عنوان شبکه ای از سازمانهایی که اهداف و آرمانهایش مرز نمی شناسد، به عنوان مظهری از روابط فراملی آشکار می گردد.
مبحث دوم ـ برداشتهای مختلف از جهانی شدن
دیدگاهها و دریافتهای متنوعی درباره مسأله جهانی شدن وجود دارد. برخی جهانی شدن را چیزی فراتر از مرحله ای گذرا و موقت در تاریخ بشر نمی دانند. برعکس، عده ای دیگر آن را تبلور رشد سرمایه داری غرب و نوسازی تلقی می کنند. گروه سوم، جهانی شدن را یک تحول اساسی در سیاست جهانی قلمداد می کنند که فهم آن نیازمند تفکر جدیدی است.
از منظر برخی صاحب نظران، در رهیافت های مختلف، سه نوع جهانی شدن ملحوظ است: یکی جهان گرایی راستین، کامل که هم مادی و هم معنوی است و علاوه بر توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و اجتماعی و تعالی فرهنگی و انسانی را در بردارد. دیگری جهانی گرایی ناقص و نارسا که صرفاً اقتصادی و تک ساحتی است و سوم جهانی گرایی کاذب و سلطه جویانه و تنازعی که همان جهانی سازی آمریکایی با ماهیتی سیاسی و سلطه جویانه و انحصارطلبانه است که با لحاظ آمریکا در رأس قدرت جهانی، یکه تازانه به دنبال افزایش قدرت این کشور و افزایش وابستگی جهانی به آمریکا است.
اما شاید بتوان گفت که درباره فرایند جهانی سازی یا جهانی شدن دو دیدگاه اساسی وجود دارد: یکی دیدگاه مثبت نگر و دیگری منفی نگر. از دیدگاه مثبت، جهانی سازی می تواند با استفاده از عرصه فن آوری اطلاعات (IT) همانند پلی تمام دنیا و شهروندان آن را متحد کرده و محرومیت های علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را از بین ببرد یا کاهش دهد. هنجارهای پسندیده دینی، اخلاقی یا دست کم انسانی را بر جهان حکمفرما کند و نوعی وحدت بهینه، مثبت و متکامل را در میان بشریت ایجاد نماید. جهانی سازی می تواند مردم دنیا را هم پیکر نماید تا همانند یک اندامواره در فکر صلاح و اصلاح یکدیگر برآمده و در سنگری واحد علیه تمام عوامل مُخل تکامل بشری مبارزه کنند.
اما بر مبنای دیدگاه دوم، متأسفانه فرایند جهانی سازی فعلی اگرچه دارای برخی فواید از موارد پیش گفته بوده است، ولی در حقیقت هدف اصلی آن، چیزی نیست جز یکپارچه کردن جهان و ادغام آن در بازار مشترک جهانی به رهبری دنیای سرمایه داری به سردمداری آمریکا. بازاری که همه مؤلفه های حیات اجتماعی، از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ، به زبان منفعت طلبی و استکبارورزی ترجمه می شود و سلطه بی چون و چرای تمدن غرب و استیلای بیش تر کشورهای دارا علیه کشورهای فقیر را به دنبال دارد. امروزه حتی برخی از اندیشمندان غربی از جهانی شدن به عنوان یک خطر و تهدید بالفعل و بالقوه در راستای «آمریکایی شدن» جهان، نام می برند.
به همین دلیل، برخی همانند والرشتاین، دان دویچ ولستی، با نگاهی بدبینانه، جهانی سازی را اقتصادی سازی جهان و استثمارگری ـ استعمار شوندگی جهانی می دانند، چرا که نظریه آنان به جوهره هژمونیک، تنازعی و هابسی ـ داروینیستی این فرابرد معطوف شده است؛ فرایندی که در حقیقت، داروینیسم جهانی را ترویج می کند. نظریه «سیاست قدرت» هانس مورگنتا، نظریه و بلکه راهبرد و دکترین تنازع تمدنهای هانتینگتون، سیاست جنگ صلیبی نو محافظه کاران آمریکایی، اشغال، یکه تازی، یک جانبه گرایی، نظامی گری آنان تحت عنوان مبارزه با تروریسم، تهدید و ارعاب نظامی و امنیتی و براندازی یا اشغال گری و تجزیه کشورها و دولت ها از جمله آثار و عوامل تحقق جهانی سازی غربی است که مدعی جامعه جهانی تک قطبی و سرمایه سالارانه با سلسله مراتب قدرت و سلطه بوده و علاوه بر استفاده از میلتیاریسم، از شیوه ها و ابزارهای تازه تحمیق علمی و فرهنگی و تطمیع اقتصادی و تکنولوژیکی بهره می گیرد بی دلیل نیست که اندیشمندانی مانند پولانی، اسکات گری، هوتن و فرکلا نیز از این فرابرد جهانی سازی، با تعابیری مانند غربی سازی، آمریکایی سازی، وگاه نئوامپریالیسم در قالب نظام تازه تک قطبی و دهکده جهانی یاد کرده اند.
جهانی سازی از نوع غربی یک پروژه تحمیلی و یک طرح مهندسی اجتماعی در سطح کلان سیستمی است که ایدئولوژی غربی را تحمیل می کند و با تکیه بر بنیادهای نئولیبرالیستی و سرمایه داری، در صدد فراگیرکردن شیوه زندگی آمریکایی و غربی کردن انسانها و ترویج فرهنگ مصرف و اصالت سرمایه است. پیروان این نگرش، جهانی شدن را مقوله ای ارادی و در کنترل عدّه ای خاص می دانند. به زعم آنان، این اراده درحال حاضر در اختیار جهان سرمایه داری است می توان گفت که از این دیدگاه، جهانی شدن مرحله تازه ای از امپریالیسم است که در آغاز به صورت همبستگی ظاهر شده و اخیراً خود را در چهرة جهانی نمایانده است. «شون هیلی»، به عنوان یکی از مخالفان جهانی شدن، آن را پروژه ای تحمیلی می داند و عقیده دارد که تنها حوزه های بخصوصی جهانی شده است. به گفته وی در خلال دهه 90 نه تنها «ثروت»، جهانی نشده است، بلکه در دست عده ای خاص متمرکز گردیده است. تکنولوژی با آنکه بسیار تواناتر از گذشته گشته، اما جهانی نشده است و حتی رشد اقتصادی که پایه و اساس برتری تاریخی سرمایه داری است، صورت جهانی نیافته است.
مبحث سوم ـ ابعاد و دستاوردهای منفی جهانی سازی غربی (بطور اخص)
بدین ترتیب و به باور بسیاری و همانطور که مذکور شد جهانی سازی غربی یکی از
غالب ترین برداشتهای نظری و عملی از اصطلاح و مفهوم جهانی شدن است به اعتقاد بسیاری، جهانی سازی در اساس خود مستلزم غربی شدن جهان و پوششی برای سلطه سرمایه داری است. لذا این اصطلاح به طور غالب، واژه ای جایگزین برای گفتمانها و مصطلحاتی کهنه تر همانند «امپریالیسم» و نیز «نوگرایی» است. جهانی شدن به عنوان مفهوم جایگزین «امپریالیسم»، توجه ما را به سلطة کشورهای بسیار توسعه یافته بر کشورهای در حال توسعه یا سلطه شرکتهای فراملیتی بر اقتصادهای ملی و محلی معطوف می کند. از این گذشته جهانی شدن می تواند به عنوان مفهومی پوششی، وحشت جهانیان را از استعمارگرایی خنثی کند. این مفهوم می تواند در قالب گفتمان امپریالیسم نو، استثمار دائمی بسیاری از کشورهای دنیا توسط ابرقدرتها و شرکت های غول پیکر فراملی را پنهان سازد و لذا برخی ابعاد مخرّب تر و وحشیانه تر توسعه معاصر را مخفی نگاه دارد.
حتی کلیت جهانی شدن از نگاه منتقدان، نابودی سنن محلّی، وابستگی مستمر کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند، نابودی محیط زیست، همگون شدن فرهنگها و شیوه زندگانی روزمره را به همراه می آورد. دامنه این منتقدان بسیار وسیع است حتی مارکسیستها، لیبرال ها و هواداران چند فرهنگی بودن جهان که بر تهدید حاکمیت ملی، سنن محلی و دموکراسی مشارکتی از سوی نیروهای جهانی انگشت می گذارند یا هواداران محیط زیست که از پیامدهای اکولوژیک مخرّب جهانی شدنِ عنان گسیخته هراس دارند و محافظه کاران که جهانی شدن را تهدیدی برای فرهنگهای ملّی و محلی و تقدس سنت به شمار می آورند.
جهانی سازی غربی با سلطه بر اقتصاد و سیاست جهانی به دنبال امحاء ادیان و فرهنگ های بومی رقیب و جلوه دادن فرهنگ غربی به عنوان فرهنگ برتر بوده و بحران هویت را در عرصه سایر دول و ملتها دامن زده است. یکی از اندیشمندان غربی بنام «پتراس» تصویری که از شکل و شمایل جهانی شدن به تصویر می گذارد، چهره ای از یک نظام مبتنی بر امپریالیسم فرهنگی متکی بر سیطره مطلق اقتصادی غرب است از منظر وی اینگونه امپریالیسم فرهنگی به مفهوم اعمال نفوذ دائم و تسلط فرهنگی بر توده ها توسط طبقه حاکم غرب به منظور نظام بخشی مجدّد به ارزش ها، رفتارها، نهادها و هویت مردم استثمار شده برای همسویی با منافع طبقات استثمارگر است.
دو اندیشمند دیگر یعنی «لایبز» و «کاتز»، که جهانی شدن را به مثابه سلطه بی چون و چرای تمدن غرب می دانند بر این باورند که استیلا همان چیزی است که در لوس آنجلس بسته بندی می شود و سپس به دهکدة جهانی ارسال می گردد وآن گاه درمغز انسان های بی گناه می نشیند. گفته «رابرتسون» نیز همان نگرانی ها را تشدید می کند:
جهانی شدن متضمن فشار بر جوامع، تمدن ها و سنت ها از منظر نمایش آنها روی صحنة جهانی ـ فرهنگی و با هدف توجه به هویت اندیشه ها و نمادهای مربوطه است.
شایان ذکر است که جهان سرمایه داری به رهبری آمریکا، نیز از اندیشمندان و نظریه پردازان پر و پا قرصی نیز سود می برد که بشدت طرفدار نظریه جهانی سازی آمریکایی و در سایه مکتب لیبرال دموکراسی می باشند. از جمله به عقیده بارکر، جهانی شدن با توجه به گسترش سلطه سرمایه داری آمریکا، امری طبیعی و تحقق آن به سود همه مردم جهان است لذا سرمایه داری آمریکایی می بایست مردم تحت سلطه خود را قانع کند که راه و رسم آمریکایی همان پدیده ای است که آنان مطالبه می کنند و در این گیر و دار البته هژمونی آمریکا امری طبیعی و به سود همه مردم جهان است.
همچنین فرانسیس فوکویا که فرجام تاریخ را در غلبه تمدن و فرهنگ آمریکایی و مکتب لیبرال دموکراسی می بیند با نخوتی آشکار منظر خود را از جهانی شدن آمریکایی چنین بیان می کند:
فرایندی بنیادی در کار است تا الگوی تکاملی مشترکی برای کلّ جوامع انسانی دیکته کند. به طور فشرده، جهانی شدن چیزی شبیه تاریخ جهانی بشر در راستای دستیابی به لیبرال دموکراسی است. جالب اینجاست که این ادعاهای مغرورانه در حالی صورت می گیرد که امروزه شاهد بحرانهای متعددی در دنیای غرب (امریکا و اروپا) هستیم که از جمله آنها بحران معنویت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحرانهای اخلاقی و فساد اقتصادی، و بحران محیط زیست می باشد. عارضه های این بحرانها نیز ظهور گسترده ایی یافته است که از جمله آنها: آلودگی محیط زیست، ماشینی شدن و مادی شدن سپهر زندگی انسان غربی، افول نظام های تعلیم و تربیت، بی معنی شدن و یا کاهش معنای زندگی، از خودبیگانگی افراد و جوامع، ناهنجاری و گسیختگی خانواده ها، فقدان عدالت اجتماعی، کنترل احزاب سیاسی، محدودیت آراء و عقاید عمومی و اعمال آن، ظهور تعصبات نژادی و ملی، عدم عاطفه و روابط صمیمانه میان افراد، بی احترامی به قانون و ظهور و ندالیسم اجتماعی، تقلیل امنیت اجتماعی و رفاه اجتماعی، گسترش بی حد و مرز بی بند و باریهای جنسی و خشونت های فردی و اجتماعی.
بدیهی است چنین حقایقی بیانگر آن است که نه جهان غرب و نه الگوی جهانی سازی غربی نه توانسته و نه می تواند در پرتو مکتب مادی گرایانه لیبرال دموکراسی برای بشر به ارمغان آورنده معانی جدید و آرمانی برای حیات بشری باشد. امروزه اگرچه جامعه غرب از لیبرالیسم به لیبرالیسم نو گرایش یافته است اما حتی برجسته ترین فیلسوف جهان معاصر یعنی «یورگن هابرماس» این گرایش تازه غرب را به «لیبرالیسم وحشی» تعبیر نموده است. لیبرالیسمی که برای جهانیان چیزی جز افزایش جنگ، فقر و نابرابری به بار نیاورده است هرچند برای غربیها نتیجه ایی جز افزایش قدرت، ثروت و شکاف بیشتر کشورهای فقیر و غنی در برنداشته است و هژمونی آنها را بر جهان افزوده است و به جای صلح جهانی، ناامنی های بین المللی را دامن زده است.
در سایه جهانی سازی غربی، وقتی صاحبان قدرتمند کارتلها و تراستها، که در عین حال نظام اطلاع رسانی جهانی را نیز در اختیار خود گرفته اند، در شرایطی نابرابر راه بر چشمان ملتهای فقیر می بندند و از ره آورد این کورچشمی تحمیلی و ارتباطات یک سویه دست در جیب رقیب ناتوان می کنند، آیا می توان مانند فوکویاما همچنان خوشبینانه از «اعتماد متقابل» سخن گفت؟
امروزه پنج غول اقتصادی، یعنی آمریکا، ژاپن، فرانسه، انگلیس و آلمان از جمع دویست کارتل و تراست بزرگ جهان، یکصد و هفتاد مورد از آنها را زیر یوغ خود گرفته اند. برپایه یک گزارش سازمان ملل متحد، اندازه منابع مالی و نقدینگی 358 نفر از اعضای الیگارشی قماربازان جهانی مساوی منابع مالی دو و نیم میلیارد انسان است. از سویی حجم شگفت انگیز قدرت و ثروت در قالب شرکت های چند ملیتی، به سادگی مرزهای دولتی و هویّت های ملی را در هم می شکند و ارزش های مورد نظر را ـ که همان لیبرالیزم نو می باشد ـ بر جهان حاکم می کند. اندیشمندی بنام «خوزه دو کاسترو» در آثار گوناگون خود با آمار و ارقام ثابت کرده است که همین کرة خاکی می تواند چند برابر جمعیت کنونی خود را نان دهد و جهان هم در آرامش و صلح دائم به سر بَرَد. وی در کتاب «سیاه گرسنگی» جهان معاصر را چنین ترسیم کرده است:
«در عصر ما اکثریتی هستند که خوراک ندارند و اقلیتی که خواب ندارند». آیا چنین وضعیتی، دستاوردهای مستقیم جهانی سازی به شیوه غربی نیست؟ البته این ابعاد منفی تنها به حوزه اقتصادی و رفاه زدگی کشورهای «دارا» و فقرزدگی کشورهای «ندار» ختم نشده است و تخریب بنیادهای فرهنگی، ارزشی و اخلاقی آنها را نیز به دنبال داشته و دارد. از دید هورکهایمر، جهانی شدن برای بورژوازی، حکم آب برای ماهی را دارد. بنابراین بورژوازی ناگزیر است زمینه های فرهنگی مورد نیاز را در کشورهای مختلف بسترسازی کند، و چنین است که می بینیم جهانی شدنِ اقتصاد، از جهانی شدنِ فرهنگ و فروریختن ارزشها و باورها و خرده فرهنگ های محلّی، بومی و ملی سر در می آورد.
بدیهی است نتیجه و ابعاد منفی چنین جهانی شدنی به رفع فقر، نابرابری، تبعیض، جنگ و خشونت و… نیانجامد. باید پرسید چگونه چنین امری متوقع می تواند باشد؟ در حالیکه امروزه کشورهای توسعه یافتة صنعتی و فراصنعتی، کمتر از بیست درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند، حال آنکه بیش از هشتاد درصد ثروت جهان را به کیسة کارتلها و تراست های خودی ریخته اند؟!
باید اذعان نمود که متأسفانه دیانت حاکم مسیحی و ارباب کلیسا در جهان غرب نیز نتوانسته اند به مقابله لازم با تبعات منفی اینگونه جهانی سازی یکسویه و امپریالیستی بپردازند همچنانکه فیلسوف فرانسوی یعنی «پیربوردیو» فراتر از این ادعا، کلیسای مسیحی را به همسویی با این روند و منفعت خواری ازاین جریان ناسالم جهانی متهم کرده است به عقیده وی:
کلیسای کاتولیک دشمن سرمایه داری نیست. این کلیسا مایل است مشتی از مزایای نئولیبرالیسم را از آن خود سازد و از اروپا می خواهد نئولیبرالیسم را با کاتولیسیسم در هم آمیزد. این همان سرمایه داری «کشیش زده» است.
جالب تر آن است که بدانیم که متأسفانه امروزه بسیاری از تجاوزطلبی های آمریکا و تهاجمات این کشور به سایر کشورهای مستقل با آموزه های «مسیحیت بنیادگرا» و همراهی کشیشان و کلیسای این نحله از مسیحیت می باشد که به آن «صهیونیزم مسیحی» نیز گفته می شود که در همگرایی با صهیونیزم، معتقد به ظهور دوباره حضرت مسیح در بیت المقدس و نجات یهودیان و انهدام سایر ادیان، تمدنها و فرهنگهای متعارض خویش و از جمله مسلمانان بدست این منجی بوده و در این راستا هر گونه اعمال جنایت و سرکوب و قساوت را برای صهیونیزم به عنوان زمینه ساز ظهور منجی موعود مسیحی و ابزار دست آن توجیه می نمایند. بنابراین همپیمایی و همپیوندی مستحکم زمامداران آمریکایی با صهیونیسم در این راستا توجیه پذیر است.
با تبیین برداشتهای مختلف جهانی شدن، و بویژه ابعاد منفی پروژه جهانی سازی غربی، می توان به روشنی ادعا نمود که حکومت جهانی و جهان شمول حضرت مهدی عليه السلام هیچکدام از شاخصه های منفی پیشگفته را ندارد و ضمن برخورداری از زوایا و ابعاد مثبت «جهانی سازی»، راهبردی حقیقی، متعادل برای این طرح فراگیر است.
گفتار دوم ـ جهان گرایی و جهانشمولی اسلام
جهانی سازی یا جهان گرایی علاوه بر اینکه همواره یکی از اهداف مصلحین بزرگ بشری بوده است اساساً ریشه در تعالیم و رسالت ادیان بزرگ الهی دارد و می توان آن را یکی از اصلی ترین آرمان های همه انبیاء و ادیان بزرگ الهی و از جمله اسلام به شمار آورد بنابراین، این اصطلاح، واژه جدیدی نیست و در حقیقت در عصر حکومت مهدوی، حضرت مهدی عليه السلام این رسالت نبوی و هدف اولیاء الهی و ائمه را به بهترین شکل ممکن محقق خواهد ساخت و این طرح جهانی را تکمیل خواهد:طاهرین نمود زیرا در غیر این صورت، خاتمیت دین اسلام معنای حقیقی خود را از دست داده و به واژه ای بی معنا تبدیل خواهد شد.
ریشه های جهانشمولی دین اسلام در مبتنی بودن آن بر فطرت، انعطاف پذیربودن آموزه های آن، و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبنای مقتضیات زمان و مکان نهفته است. باید اذعان نمود که اسلام و دستورهای آن با فطرت انسانی که همان بعد ثابت حیات انسانی است هماهنگ است و به همین خاطر اسلام دین جامع و فراگیر بوده و می تواند جهانشمول گردد از سویی عناصر جهانی شدن نیز در مذهب تشیع به وفور دیده می شود از جمله شیعه بیشترین ملازمت را در بین مذاهب با خرد ورزی دارد لذا این عناصر را می توان در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانی و فرامکانی بودن پیام تشیع ملاحظه نمود و تمام این عناصر مورد تأکید و تصریح تشیع می باشد.
در اینجا شایسته است قدری به آیات و قرائن دال بر جهانشمولی اسلام پرداخته شود. از جمله در تعالیم اسلامی از کره زمین، به «بیت» و خانه تعبیر شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و ملیت و طبقه ای مالک این خانه به حساب آمده است. در تفکر قرآنی، انسان، ـ از هر نژاد و جنسیّت و طبقه ای ـ نماینده و خلیفه خداوند در زمین است:
و هو الذی جعلکم خلائف فی الارض .
«اوست خدایی که شما را جانشین (خلیفگان) قرار داد».
این مضمون دستکم در سه آیه دیگر در سوره های یونس (آیه های 14 و 73) و فاطر (آیه 39) آمده است که رسالت کلی همه افراد انسانی را در این زیستگاه که زمین نام دارد، تبیین می کند. پیامبران و رسولان الهی نیز راهنمایان برای همه انسان ها هستند و تعلیم و تربیت و نظام بخشی به زیست فردی و گروهی انسانها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشری در همه ابعاد باشند.
قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهی چنین گفته است:
و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة .
«و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت».
و در خطاب به داود پیامبر عليه السلام چنین آمده است:
یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض .
« ای داود ما تو را در زمین به خلافت و جانشینی گماردیم».
این آیات بیانگر آن است که رسول حق نماینده و مدیر منصوب الهی در کل پهنه زمین، مأموریت می یابد و نه در بخش خاص یا نژادی ویژه. درباره پیامبر اسلام؛ این رسالت جهانی و فراگیر با صراحت بیشتری مطرح گردیده است:
1. تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً .
«بزرگوار است پاک خداوندی که قرآن را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را متذکر و خدا ترس گرداند».
2. قل یا ایهاالناس انی رسول الله الیکم جمیعا .
«بگو: ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم.»
3. و ما ارسلناک الا کافّةً للناس بشیراً و نذیراً .
«و ما تو را جز مژده آور و هشدار دهنده برای همگی مردم نفرستادیم.»
این آیات بیانگر آن است که هدف اسلام همانند سایر ادیان بزرگ الهی، اصلاح کلیت جامعه انسانی در فراخنای گیتی و بدون توجه به حدود جغرافیایی و مرزهای ساختگی است به همین خاطر این ادیان و از جمله اسلام همه حکومت و دولت ها را ورای مرزها و نژادهایشان به یک دین و دولت واحد و مرکزیتی یگانه فرا می خواند همچنانکه در آغاز رسالت اسلام، پیامبر به حکام ایران، مصر، حبشه، یمن، روم و… نامه می نویسد و آنان را به یگانگی و تن دادن به مدیریت واحد در جامعه انسانی دعوت می کند.
برای تبیین این اصل محوری، واژه های «الانسان» و «الناس» در قرآن بارها به کار رفته است. نزدیک به 240 بار کلمه «الناس» در قرآن آمده است و نزدیک به 65 بار کلمه «الانسان» تکرار شده است که واژه ای عام برای همه افراد انسانی می باشد و در بسیاری از موارد، عمومیت و کلیت خطاب ها بسیار روشن است چون:
قل یا ایها الناس انما انا لکم نذیر مبین .
«بگو: ای مردم! من برای شما فقط هشدار دهنده ای آشکارم.»
و یا انی جاعلک للناس اماماً .
«من تو را پیشوای مردمان قرار دادم.»
در این خطاب های قرآنی، هدایت الهی و آموزش های پیامبران برای همه انسان ها ضروری شمرده شده است؛ و فرق ها و امتیازهای موهوم که ممکن است یگانگی و یکپارچگی جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفی گشته است. و بدین گونه نگرش قرآنی به انسان و رهبران جامعه انسانی، فراگیر و جهانی است که هیچ مرز و مانعی را در راستای اهداف بلند جهانشمول و جهان وطنانه خویش نمی شناسد.
در آیه 143 سوره بقره به صراحت بر مسأله جهان سازی تأکید شده و آن را مسئولیت خطیر جامعه اسلامی به شمار آورده و از آنها می خواهد با تمام توان خود در ساخت و ساز ملت ها و اصلاح جوامع بشری در سراسر جهان بکوشند آنجا که می فرماید:
و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً.
«و ما همچنان شما مسلمین را به آیین اسلام هدایت کردیم به اخلاق معتدل و سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید تا نیکی و درستی را سایر ملل عالم از شما بیاموزند چنانکه پیغمبر را گواه شما کردیم تا شما از وی بیاموزید.»
همچنانکه قرآن در آیه 28 سوره فتح فرموده است:
هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و کفی بالله شهیداً.
«و او خدایست که رسول خود را با قرآن و دین حق به عالم فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و بر حقیقت این سخن، گواهی خدا کافیست».
در این آیه، به برتری فرهنگ اسلامی اشاره شده تا شایستگی هیمنت بر دیگر فرهنگها را در راستای جهانی سازی اسلام و ایجاد حیات طیبه برای همه عالمیان را مبرهن سازد. از دید آیات الهی در چنین حیات مؤمنانه ایی برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت:
ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض .
«چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند، همانا ما درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آنها می گشودیم.»
بدین ترتیب هرگاه ایمان و تقوا (التزام به تعهدات انسانی) در جامعه گسترش یابد و انسانها حریم خود و خدا را حفظ کنند، هر آیینه برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت و اگر مسلمانان، جهانیان را به این حقیقت رهنمون شوند، آن گاه است که زمام جهانی سازی بشر دوستانه را به دست گرفته، و مسئولیت پیش گفته خویش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا خواهند کرد. آنگاه فرهنگ اسلامی جهانی خواهد شد و گسترش آگاهی و دانایی و عدل جهان را در بر خواهد گرفت و کلیه نظام های سلطه و استثمار جهانی فرو خواهد ریخت.
گفتار سوم ـ جهانی سازی مهدوی و شاخصه های آن
همانطور که بیان شد اسلام دینی با اصول و آرمانهای جهانی است و از همان ا بتدای ظهور خویش به دنبال ایجاد حیات طیبه در سطح عالم و برای کلیه ابنای بشری بوده و بدیهی است بنا به معتقدات اسلامی و شیعی، جهانی شدن اسلامی و حیات طیبة جهانی در آخرالزمان و در عصر و دولت مهدی موعود، تحقق قطعی خواهد یافت و چنین جهانی شدنی با هیچ پروژه و یا طرح جهانی سازی فعلی نه از حیث نظری و نه علمی و نه از حیث شمولیت و فراگیری و مقیاسهای موجود قابل مقایسه و اندازه گیری نیست و فقط شناخت مقدماتی آن از راه احادیث وارده ممکن است به همین خاطر، قصد بر این است که در سطور آتی پاره ای از ویژگی های دولت کریمه حضرت مهدی و حکومت جهانی سرشار از حیات طیبه وی ـ آن هم نه از باب حصر بلکه از باب احصاء و اشاره ـ مرور و بازیابی گردد:
1. حاکمیت جهانشمول اسلام و برچیدگی شرک و اختلافات بشری
در نظریه های جهانی شدن غربی، که زیربنای بسیاری از آنها مکتب لیبرال دموکراسی است، با اعتقاد به نسبیت اخلاقی و ارزشی، اعمال اصل تساهل و رواداری افراطی نسبت به کلیه عقاید و ادیان جزء ادعاهای اصلی است و موضع حکومت بر مبنای لائیسم، نسبت به دیانت و مذهب، خنثی می باشد و از منظر آنها حمایت و جانبداری از یک مذهب، به معنای دخالت در آزادیهای فردی و مخدوش نمودن آزادی عقیده و ابراز عقاید است این در حالی است که سکولاریسم یا عرفی شدن و دنیاپرستی و اصالت امور دنیوی در سرلوحه جهانی سازی لیبرال دموکراسی است. در حالیکه در حکومت جهانی مهدوی، بدون هیچ گونه مجامله و تعارفی، اسلام به عنوان آیین مطلق و برتر و متعالی به جهانیان معرفی و از سوی آنان نیز مورد شناسایی و پذیرش قرار می گیرد.
روایاتی در تأیید این مطلب ذکر می شود: محمدبن مسعود در تفسیر عیاشی از رفاعة بن موسی روایت می کند که او گفته:
از امام صادق عليه السلام شنیدم که در تفسیر آیه:
وله اسلم من فی السموات والارض طوعاً و کرهاً.
«یعنی اهل آسمانها و زمین، مطیع و منقاد وی می شوند، پاره ای از صمیم قلب و
پاره ای به اکراه».
آن حضرت فرمود: «وقتی قائم آل محمد قیام کند مکانی در روی زمین باقی نمی ماند مگر اینکه کلمه طیبة لااله الا الله محمد رسول الله در آنجا به آواز بلند گفته می شود».
همچنین امام صادق عليه السلام ضمن بیان مفصلی درباره عصر ظهور حضرت مهدی می فرمایند:
وقتی قائم ما قیام کند «… اهل هیچ دینی باقی نمی ماند مگر اینکه اظهار اسلام
می کنند و با ایمان مشهور و معروف می گردند…».
باز از امام صادق عليه السلام روایت شده که فرمود:
درباره این آیه از پدرم (امام باقر عليه السلام) پرسیدند: «با همه مشرکان مبارزه کنید چنانکه همگی به مبارزه شما برخاستند تا اینکه در زمین فتنه ای باقی نمانده و دین و آیین از آنِ خدا باشد»، او فرمود: تفسیر این آیه هنوز فرا نرسیده، چنانچه قائم قیام نماید کسانی که او را درک می کنند چگونگی تفسیر این آیه را خواهند دید و سرانجام آیین محمد صلى الله عليه و آله مانند پایان شب به صبح صادق روشن شده و اثری از شرک بر روی زمین باقی نخواهد ماند همچنانکه فرمود.» .
امام باقر عليه السلام نیز باز فرموده است:
«در زمین هیچ ویرانه ای نمی ماند مگر اینکه آباد گردد و هیچ معبودی جز خداوند متعال از بت و غیر آن نمی ماند مگر اینکه دچار حریق گشته و می سوزد».
در جای دیگر، امام صادق عليه السلام ضمن پاسخ به سؤالهای مفضل و قابل تطبیق دانستن آیه 33 سوره توبه با عصر حکومت جهانی مهدی عليه السلام به وی می فرماید:
«… یاد می کنم مفضل، هر آینه اختلاف ملتها و دینها از میان برداشته می شود و همه دین برای خدا و یکی می گردد چنانکه خدای تعالی فرموده: ان الدین عندالله الاسلام [یعنی دین در نزد خدا، اسلام است و بس] و نیز فرموده: و من یتبغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو من الخاسرین؛ و یعنی هر که غیر از اسلام، دین دیگر بطلبد هر آینه هرگز از او مقبول نمی شود و او در روز قیامت از جمله زیانکاران است.
2. حاکمیت مطلق عدالت و دادورزی
همگان آگاهند که ویژگی اصلی حکومت جهانی مهدوی عدالت است و شاید احادیث نادری درباره عصر ظهور وجود داشته باشد که به این خصیصه و نیاز، و گمشده اساسی بشری اشاره ننموده باشند بخاطر همین کثرت فقط به ذکر احادیث معدودی در این باره بسنده
می شود:
پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله می فرماید:
… اگر از عمر دنیا تنها یک شب باقی مانده باشد، خداوند آن شب را به اندازه ای طول خواهد داد، تا مردی از اهل بیت من به حکومت برسد… او زمین را از قسط و عدل پر می کند همان گونه که پیش از آن از ستم و جفا کاری پر شده بود…
حکومت جهانشمول مهدوی، در عدالت گستری نیز به گونه ایی فراگیر و بدون تبعیض عمل می کند همچنانکه امام حسین عليه السلام در فراز مهمی می فرمایند:
«… اذا قام قائم، العدل وسع وسعه عدل البر و الفاجر» .
«هنگامی که قائم قیام می کند، عدل گسترده می شود و این گستردگی عدالت، نیکوکار و فاجر را در بر می گیرد».
عدالت مزبور نیز از حیث نفوذ نیز فراخنای حوزه های فردی و اجتماعی بشری را در بر
می گیرد شاهد این مدعا نیز بیان امام باقر عليه السلام است که می فرماید:
«بدانید همان طور که سرما و گرما به داخل خانه هایشان نفوذ می کند، عدالت او [قائم] نیز به درون خانه هایشان راه خواهد یافت».
3. برقراری امنیت و آرامش همه جانبه
از روایت های پیرامون حکومت جهان شمول حضرت مهدی فهمیده می گردد که ناامنی و هراس از زندگانی آحاد بشری رخت بر می بندد و امنیتی فراگیر در همه انحاء گیتی برقرار
می گردد همچنانکه امام علی عليه السلام درباره ایمنی عصر ظهور و سرشاری آن دوره از امنیت و دیگر برکت هایی مانند عدالت می فرمایند:
اگر به تحقیق، قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت و عدالت او، آسمان آن چنان که باید ببارد می بارد و زمین نیز رستنی هایش را بیرون می دهد و کینه از دل بندگان زدوده می شود و میان دد و دام آشتی برقرار می شود؛ به گونه ای که یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هر جا قدم می گذارد، همه سبزه و رستنی است و بر روی سرش زینت هایش را گذارده و نه ددی او را آزار دهد و نه بترساند.
4. رفاه و رشد پایدار اقتصادی، استغنای عمومی و رفع فقر
در نهضت جهانی سازی مهدوی، شکافها و خندقهای اقتصادی، تبعیضهای ناروا و فقر و فاقه ماحصل از جهانی سازی غربی وجود ندارد و نه تنها این شکافها پر می گردند بلکه جامعه بشری به استغنای کامل رسیده و حتی فقیری برای دریافت صدقات و اعانات یافت نخواهد شد. چند نمونه از شواهد روایی لازم به شرح زیر است:
امام صادق عليه السلام می فرماید:
چون قائم ما قیام نماید زمین با نور پروردگار خود نورانی و روشن می شود، و خلائق از نور و روشنایی آفتاب مستغنی و بی نیاز باشند و تاریکی زایل می گردد، و مردم در ایام سلطنت آن حضرت بسیار عمر می کنند… و زمین خزینه های خود را آشکار می گرداند، به نوعی که خلایق همه آنها را در روی زمین می بینند و مرد در آن وقت کسی را می طلبد برای اینکه از مالش به او اعطاء نماید تا اینکه صلة رحم به جا بیاورد، یا اینکه از وجه زکات چیزی به او بدهد، چنین کسی که اینها را از او قبول نماید یافت نمی گردد و خلایق به سبب آن چه که خدا از فضل خود به ایشان روزی کرده، مستغنی و بی احتیاج می باشند.
این امام همام، این بی نیازی عمومی را چنین تشریح نموده است:
… و در میان خلائق به طریق حکم داود و محمد صلى الله عليه و آله حکم می کند. در این وقت زمین خزینه های خود را ظاهر و برکات خویش را آشکار می گرداند و در این وقت مردی از شماها کسی را نمی تواند پیدا کند که صدقه ای به او بدهد یا احسانی در حق وی نماید زیرا که همه مؤمنان غنی و مالدار می باشند.
توسعه وسیع اقتصادی و انسانی پایدار و بالنده نهضت جهانشمول مهدوی در روایات نبوی نیز ظهور آشکار دارد. به فرموده پیامبر صلى الله عليه و آله:
یکون فی امتی المهدی… یتنعم امتی فی زمانه نعیماً لم یتنعموا مثله قطّ، البرّ والفاجر، یرسل السماء علیهم مدراراً و لاتدخّر الارض شیئاً من نباتها.
در امت من، مهدی قیام کند… و در زمان او، مردم به رفاه و نعمت هایی دست می یابند که در هیچ زمانی دست نیافته باشند، همه چه نیکوکار و چه بدکار از آن جمله اند. آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد و زمین چیزی از روئیدنیهای خود را پنهان ندارد.
5. رشد و ترقی علوم و فنون و شکوفایی و کمال عقلانیت بشری
جهان امروز که در مسیر جهانی شدن گام بر می دارد اگرچه از حیث پیشرفت علوم و تکنولوژی، ترقی انکار ناپذیری نموده است ولی نه تنها این پیشرفت موجب رفع آلام بشری و رساندن انسانها به امنیت و آرامش، مساوات و عدالت نگشته است بلکه میلیاردها مجهول دیگر در مسیر اکتشافات بشری قرار دارد که بشر از حل آنها عاجز است و جهانی سازی غربی نیز نتوانسته به رفع این عجز و ناتوانی مدد لازم را بنماید این در حالی است که در عصر حکومت جهانی مهدوی دانش بشری به دستاوردهایی مافوق تصور می رسد. امام صادق عليه السلام در بیانی بلیغ، از گوشه ایی از پیشرفتهای علمی آن عصر چنین یاد می فرماید:
دانش بیست و هفت حرف برای مردم آورده اند تنها دو حرف بیش نبوده، و مردم تا:است. همه علومی که پیامبران به امروز جز آن دو حرف را نشناخته اند؛ ولی وقتی قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف دیگر را ابراز می کند و آن را در میان مردم گسترش می دهد، آنگاه آن دو حرف را نیز ضمیمه می کند، و همه بیست و هفت حرف را در میان مردم منتشر می نماید.
روایات دال بر تبیین وضعیت عصر ظهور، بیانگر آن است که عقول مردم در دوره ظهور به بالاترین مرحله کمال خویش می رسد به فرموده امام باقر عليه السلام:
«وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان کشیده و عقل آنها زیاد و فهمشان بالا می رود».
در دولت جهانی مهدوی، حتی دانش و بینش، آگاهی و شناخت صحیح، مفید، سازنده و کارگشا در خانه ها گسترش می یابد و حلقه های درس و بحث برای زن و مرد در کران تا کران جامعه بشری برقرار می شود به فرموده امام باقر عليه السلام:
«… تؤتون الحکمة فی زمانه حتی انَّ المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب الله و سنّة رسوله».
… به مردم زمان قائم عليه السلام آنچنان حکمتی عطاء خواهد شد که حتی زن در کانون خانه خویش بر اساس کتاب خدا و سنّت پیامبرش عادلانه و آگاهانه داوری می کند و نیازی به دیگری ندارد.
علاوه بر تبیین وضعیت عالی دانش و بینش بشری در عصر ظهور، این روایت بیانگر این واقعیت است که مردم در روزگار حاکمیت آن حضرت، براساس آداب و مقررات دینی تربیت شده و احکام شریعت را آموخته و بر پایه ایی از فرهنگ و فرهیختگی سیر می نمایند که حتی یک بانوی خانه دار می تواند براساس مقررات کتاب خدا و سیره عادلانه پیام آور بزرگ وی، قضاوت کند.
6. تکیه بر استدلال و اقناع و کسب مقبولیت و رضایت عمومی
همچنین جهانی سازی عصر مهدوی مبتنی بر استدلال و براهین عقلی است. گواه این مدعا فرمایش امام حسن عليه السلام است که در ضمن فرازی بلند درباره قائم عليه السلام می فرماید:
خداوند در آخرالزمان و روزگاری سخت در میان جهل و نادانی مردم، مردی را بر می انگیزد و او را با فرشتگان خود تأیید می کند و یاران او را حفظ می نماید و با آیات و نشانه های خویش او را نصرت می دهد و بر کره زمین غالب می گرداند تا آنجا که مردم پاره ای از روی میل و گروهی بی میل و با اکراه به دین خدا می گروند، سپس زمین را پر از عدل و داد و نور و برهان می کند تمام مردم جهان در برابر وی خاضع می شوند و هیچ کافری باقی نمی ماند مگر آنکه مؤمن شود و هیچ بدکاری نمی ماند جز اینکه اصلاح گردد… .
این روایت بخوبی بر این مطلب تصریح دارد که اگرچه برخی از مردم جاهل و گمراه در ابتدای حکومت حضرت ممکن است با اکراه به حکومت وی تن دهند ولی وقتی عدل گستری و برهانهای شفاف و مستدل و نورانی وی را ملاحظه می کنند در مقابل حکومت وی خاضع شده و با طوع و رغبت و رضایتمندی تمام به آن تن می دهند.
لذا نظام حکومت جهانی مهدوی را باید نظامی بر پایه مشروعیت کامل یعنی واجد مقبولیت، حقانیت و قانونیت دانست. مشروعیتی که مانند برخی از نظامهای سیاسی به اصطلاح مدرن غربی امروزی با دماگوژی یا فریب افکار عمومی، با کنترل، دستکاری آراء عمومی و با نفوذ تبلیغات پردامنه بدست نمی آید بلکه محصول رضایت قلبی آحاد جامعه بشری و حتی سایر موجودات عالم است.
7. گفتمان واقعی و احتجاج با سایر ادیان
بر مبنای آنچه که از روایات بر می آید، در جهانی سازی مهدوی، اگرچه حضرت مهدی بدون هیچ تعارفی همه موحدین و غیرموحدین و پیروان سایر ادیان را به پیروی از اسلام و تعالیم نجات بخش آن با قاطعیت تکلیف می کند ولی این به معنای اجبار صرف عقیدتی ایشان به پذیرش مطلق آیین اسلام نیست بلکه محور کار حضرت مهدی ـ همانطور که از نامشان نیز می آید ـ هدایت جامعه بشری است و بدیهی است اصل و اساس هدایت می بایستی مبتنی بر اقناع باشد. روایات نیز دال بر این مطلب است که حضرت از همان ابتدای ظهور، کتب بدون تحریف زبور، تورات، انجیل و… را پیدا کرده و بر اساس نُسخ اصل آنها با اهل کتاب محاجّه، استدلال و گفتگو کرده و بر آن اساس بر آنها حکم می راند تا آنکه ایشان به دین اسلام و حکومت جهانشمول مهدوی هدایت گردند. در همین راستا امام باقر عليه السلام می فرمایند:
به خدا سوگند یاد می کنم هر آینه گویا قائم را می بینم در حالتی که پشت به حجرالاسود داده، بعد از آن حق خویش را ـ یعنی خلافت را ـ از خداوند عالم می طلبد. بعد از آن می گوید: ایها الناس! هر که در خصوص خدا با من محاجّه و گفتگو نماید، هر آینه من نزدیکترین خلایقم به خدا. ایهاالناس! هر که در خصوص آدم با من گفتگو و محاجّه نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به آدم عليه السلام. ایها الناس! هر که در خصوص نوح با من گفتگو نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به نوح. ایهاالناس! هر که در خصوص ابراهیم با من محاجّه و گفتگو کند هر آینه من نزدیکترین خلایقم به ابراهیم عليه السلام. ایهاالناس هر که در خصوص موسی با من محاجه و گفتگو نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به موسی. ایهاالناس هر که در خصوص عیسی با من گفتگو و محاجه کند هرآینه من نزدیکترین خلایقم به عیسی. ایهاالناس هر که با من در خصوص محمد صلى الله عليه و آله گفتگو و محاجه کند هر آینه من نزدیکترین خلایقه به محمد. و ایهاالناس هر که با من در خصوص کتاب خدا گفتگو نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به کتاب خدا. بعد از این سخنان به مقام ابراهیم می رود و دو رکعت نماز در آن جا
می گزارد، بعد از آن حق خود را ـ یعنی خلافت را ـ از خدای تعالی می طلبد.
برگرفته از سايت :المهدويه