تقریبا رد تمامی کش و قوسهای تخریب در جنگ را میتوان در ذهن و بیان برادر صلواتیان جستجو کرد. قدیمی و پیشکسوت بودن این حسن را دارد . کاش که این قدیمیها خاطرات خود را ثبت و ضبط کنند.
یکی از خاطرات ایشان از عملیات بیت المقدس را مرور کنیم:
چهار ساعت قبل از تصرف کامل خرمشهر با تعدادی از نیروهای تخریب در منطقه گمرک شهر بودیم. نیروهای تخریب عملا کار رزمی میکردند و اسلحه به دست گرفته بودند. درگیری هم خیلی شدید بود.
هلی کوپتر عراقی در اوج درگیری آمد و برای نیروهای خودشان مهمات انداخت. امیر اسدی آرپی جی را برداشت که آن را ساقط کند. ناصر طاهری داد زد که نیروها پشت سرت هستند و آتش عقبه آرپی جی داغانشان میکند.
امیر دست نگه داشت و اتفاقا یک نوجوان اصفهانی کمی دورتر آرپی جی زد و هلی کوپتر افتاد که فیلم آن بارها پخش شده است.
اما امیر آرام و قرار نداشت و گفت که من می خواستم برای اولین بار آرپی جی بزنم که شما مانع شدید!
به امیر گفتم ایرادی ندارد شما شلیک کن به سمت آن ساختمان دو طبقه در آن طرف رودخانه که مال عراقیها بود.
امیر شلیک کرد. رد گلوله را که دیدیم، گفتیم باریک الله؛ مرد حسابی اگه آن ساختمان 6 طبقه هم بود گلوله تو به آن نمیخورد!
هنوز حرف ما تمام نشده بود که صدای انفجارهای پشت سر هم از سمت عراقیها آمد. هم پشت سرهم و هم مهیب. معلوم شد گلوله امیر به زاغه مهمات آنها خورده!
اینجا بود که امیر دست به کمر گرفت و با حالت خاصی گفت: زدن ساختمان مهم نبود، مهم این بود که چشم بصیرت داشته باشی و در پشت ساختمان ، انبار مهمات را ببینی !!
*وبلاگ اردوگاه