به نام خدا
از زمزم زبور مهدوي
قبل از پرداختن به معرفي كتاب، تذكّر اين نكته ضروري است كه جمعآوري رسائل، خُطَب و كلمات پيشوايان دين و حضرات معصومين(ع) ـ به ويژه حضرت بقيةالله(ع) ـ كاري بيسابقه و بيپيشينه نبوده، علماي پيشين شيعه مانند شيخ صدوق، شيخ طوسي، شيخ طبرسي، علّامة مجلسي در مجموعهها و موسوعههاي روايي خود، بخشهايي را به مناسبت به مجموعة توقيعات صادره، بيانات و معجزات آن بزرگوار، اختصاص دادهاند
به سراغ يكي از آثار ارزشمند ميرويم، كه آن به اشارت و عنايت حضرت بقية الله(ع) در پي نذر و عهدي كه مؤلف شهيد براي رهايي از سختيها و گرفتاريها با آن امام مهربان ميبندد ـ داستان آن از زبان سيّد شهيد در ادامه خواهد آمد:
قبل از پرداختن به كتاب و مباحث و موضوعات طرح شده، ابتدا نيمنگاهي به حيات علمي و عملي آيت الله سيّد حسن شيرازي داشته و پس از معرفي مختصر اثر، انگيزة تأليف كتاب را از زبان وي ميشنويم.
آيت الله شهيد سيّد حسن شيرازي به سال 1354 ق. در نجف اشرف در خانداني ريشهدار و پرهيزكار ديده به جهان گشود. خانداني كه در يكصد سال گذشته پرچمدار مرجعيّت شيعي بوده و نسل در نسل مرجعيّت در آن بيت برقرار بوده است.
نياي او «آيت الله ميرزا حسن شيرازي» معروف به ميرزاي برزگ، مُجدِّد شيرازي است كه از مراجع بلند پاية تقليد و رجال نامآور شيعه در اوايل قرن چهاردهم هجري بوده است. عالِمِ بيدارگري كه فتواي مشهور او به حُرمتِ استعمال تنباكو، دولت ناصرالدّين شاه را به تسليم در برابر قدرت مرجعيّت وا داشت و سياست استعماري انگليس را به بُنبست كشانيد.
پدر بزرگوارش مرحوم «آيت الله العظمي سيّد مهدي شيرازي» است كه نَسَبَش در نهايت به سيّدالشهدا(ع) ميرسد. ايشان نيز از مراجع مُعظّم تقليد و از عالمان آگاه و زمانشناس عهد و عصر خود بود كه فتواي معروف وي دربارة مرام كمونيسم، مبني بر اينكه (الشُيوعّيَةُ كفّرٌ و الحادٌ؛ كمونيسم، كفر و اِلحاد است)، در زمان روي كار آمدن بعثيان در عراق، ضربهاي كاري بر پيكر پوسيدة اين تفكّر ضدّ ديني و الحادي در عراق آن روز وارد كرد و موجب آگاهي و بيداري مردم گرديد.
برادر وي، مرحوم «آيتالله سيّد محمّد شيرازي» نيز از مراجع تقليد بوده است.
سيّد شهيد در نجف متولد شد، امّا در كربلا باليد. وي پس از تكميل علوم عربي و ادبي نزد استادان بنام حوزة كربلا، در كنار استفاده از محضر پدر و برادر، از درس آيات عظام؛ ميلاني و شيخ محمّدرضا اصفهاني بهره بُرد و سطوح عالي را از آنان آموخت و در پرتو قريحة ذاتي، هوش فوقالعاده و پشتكار فراوان توانست مراتب تحصيل را تا احراز مقام منيع اجتهاد بپيمايد و كرسي تدريس و تعليم را در كربلا به دست گرفته، در كنار برادر بزرگ خود سرپرستي آن حوزة ديني و علمي را عهدهدار شده، و همزمان به تربيت شاگردان بپردازد.
هنگامي كه با روي كار آمدن حزب بعث، افكار وارداتي و الحادي اين مرام، عراق را در برگرفت، سيّد شهيد، سكوت را جايز نشمرد و دليرانه قيام كرد و قهرمانانه با دشمنان دين به ستيز برخاست و در اين راستا دامنة فعاليتهاي فكري و فرهنگي خود را گسترش داده، با نشر مقالات روشنگرانه و بيانات هدايتگرانه، ماهيّت اين تفكّر الحادي و گمراهكننده را آشكار ساخت.
سخنراني مهمّ او در كنگرة بينالمللي امام علي(ع) ـ كه به ابتكار پدر بزرگوارش همه ساله به مناسبت 13 رجب در كربلا برگزار ميگرديد ـ او را شهرة شهر و آشناي مردم ساخت.
ديري نپاييد كه حزب بعث حضور او را برنتابيد و سرانجام به سبب مبارزات مستمر و پيكارهاي پيگير، «سيّد شهيد» در سال 1389 ق. به دست مزدوران بعثي بازداشت گرديد و در زندان قصرالنهاية بغداد، در زير سختترين و وحشيانهترين شكنجهها قرار گرفت. تا بدان جا كه آثار سوختگي اين شكنجهها تا پايان عمر پُر افتخارش بر بدن و سينة آن سيّد شهيد آشكار بود.
شهيد بزرگوار پس از چندي از زندان بغداد به زندان بعقوبه منتقل شد و در آنجا بود كه عنايت امام عصر(ع) از وي دستگيري نمود و مقدمات آزادي او فراهم شد. آيتالله شهيد سيّد حسن شيرازي در آن زندان، پس از توسّل به حضرت بقيةالله(ع) و در پي پيماني كه با آن حجّتخدا ميبندد ـ و داستان آن در ادامه خواهد آمد ـ در سال 1969م. به طور معجزهآسايي آزاد شد.
وي پس از رهايي از زندان، بيدرنگ عراق را به سوي لبنان ترك كرد و در بيمارستان بيروت بستري شد و به معالجة عوارض شكنجهها ـ كه هيچگاه نيز بهبودي كامل نيافت ـ پرداخت. پس از بهبودي نسبي در آنجا نيز از پاي ننشسته، به ارشاد، اصلاح، رهبري و روشنگري كه ميراث نياكانش بود، اشتغال ورزيد.
به همين منظور سفرهايي را به سوريه، استراليا، آفريقا انجام داد و مؤسسات تربيتي، فرهنگي، ديني و اجتماعي چندي را در راستاي شناساندن اسلام و تشيّع در آن مناطق پيريزي كرد و از اين رهگذر با رجال سياسي و ديني و بعضاً رؤسايجمهور به تقويت روابط پرداخت و توانست با روشنگريها و ارشادهاي خود، بسياري را به مذهب حقّ شيعه هدايت كرده، به ولايت اميرمؤمنان(ع) پيوند زند.
علّامة شهيد مانند جدّ بزرگوار خود، اميرمؤمنان(ع) از امور معيشتي مستمندان و نيازمندان غافل نبود و در اين زمينه اهتمامي بليغ داشت و همانگونه كه اشاره شد در دهة پاياني عمر شريف خود با سفرها و هجرتهاي خود توانست مؤسسات فرهنگي، مراكز درماني، كانونهاي تربيتي و مدارس و مساجد و حسينيههايي را بنيان نهد كه در ذيل به چند مورد آن اشاره ميشود:
1. مدرسة علوم ديني به نام مدرسةُ الامام المهدي(ع) در بيروت؛
2. حسينيهاي در يكي از مراكز شيعهنشين در بيروت؛
3. حوزة علميّة لبنان در بيروت؛
4. مسجد فاطمةالزهرا(س) در شهر حِمص در سوريه؛
5. مسجد الامام الصادق(ع) در شهر لازقيّه؛
6. حوزة علميّة زينبيّه در سوريه، كه نخستين مدرسة علوم ديني شيعه در آن سرزمين است.
شهيد شيرازي در كنار پرداختن به مسائل اجتماعي و اصلاح، ارشاد و روشنگري از مسائل علمي و تعليم و تدريس، تأليف و تدوين كتاب، نگارش رساله و نوشتن مقالات غافل نبود. از وي آثار سودمندي در زمينههاي مختلف علوم اسلامي به جاي مانده كه در اين ميان بيش از بيست عنوان آن به چاپ رسيده، كه سيزده عنوان آن در معجم المؤلّفين العراقيّين ضبط، و به پانزده عنوان آن در مقدمة كتاب ارزشمند كلمةُ الامام المهدي(ع) توسط مترجم محترم آن اشاره شده است.
از مشهورترين آثار آيتالله سيّد حسن شيرازي ميتوان از اين كتابها نام بُرد: 1. كلمةُ الله، 2. كلمةُ الاسلام، 3. كلمةُ الرسول الاعظم(ص)، 4. كلمةُ الامام الحسن(ع)، 5. كلمةُ الامام الصادق(ع) در 4 جلد، 6. كلمةُ الامام المهدي(ع) در 3 جلد كه آخرين كتاب منتشر شدة آن شهيد عالي مقام است. با آنكه نويسنده بنا به عهد و پيماني كه با امام عصر(ع) در تأليف آن كتاب بسته بود، اصرار داشت كه هر چه زودتر آن را تأليف و تكميل نمايد و به چاپ برساند، امّا تقدير الهي آن بود كه اين كتاب، بعد از شهادت وي منتشر شود.
شهادت، مُزد خلوص و خدمت
سرانجام سيّد شهيد در روز 16 جماديالثاني 1400 هجري برابر با 1359 شمسي، آنگاه كه از منزل خود در بيروت، خارج و به سوي «مدرسة الامام المهدي(ع)»، براي شركت در مجلس بزرگداشت متفكّر شهيد «سيّد محمّدباقر صدر» در حركت بود در محلّة رَملة البيضاء توسط دو مزدور مُسلّح به رگبار بسته شد و در سنّ 47 سالگي در حالي كه بدن رنجور او 36 گلوله را پذيرا شده بود، به ديدار حق شتافت.
خبر شهادت اين عالم آگاه، بازتاب فراواني در جهان اسلام يافت. پيكر پاك او پس از تشريفات رسمي و مردمي از طريق سوريه به قم منتقل، و پس از طواف به گرد ضريح مطّهر حضرت فاطمه معصومه(س)، در مسجد موزة آن حضرت به خاك سپرده شد. روحش شاد و كامش از چشمههاي گواراي بهشت برين سيراب باد.
كلمةُ الامام المهدي(ع)
قبل از پرداختن به معرفي كتاب، تذكّر اين نكته ضروري است كه جمعآوري رسائل، خُطَب و كلمات پيشوايان دين و حضرات معصومين(ع) ـ به ويژه حضرت بقيةالله(ع) ـ كاري بيسابقه و بيپيشينه نبوده، علماي پيشين شيعه مانند شيخ صدوق، شيخ طوسي، شيخ طبرسي، علّامة مجلسي در مجموعهها و موسوعههاي روايي خود، بخشهايي را به مناسبت به مجموعة توقيعات صادره، بيانات و معجزات آن بزرگوار، اختصاص دادهاند و در پي آن عالمان پسين و معاصر نيز در حدّ توان از تكميل، تصحيح، تنقيح، تدوين و تبويب آن مجموعهها غفلت نورزيده و مجموعههاي كاملتري را با يافتن مدارك جديدتري بر آن ميراث كهن افزودهاند، كه در اين ميان مجموعة «كلمة الامام المهدي(ع)» با توجّه به اينكه با عنايت حضرت مهدي(ع) و اخلاص مؤلّف نگاشته شده است را جلوه و جمال ديگري است.
اين مجموعه محصول تلاش چندين سالة آيتالله شهيد سيّد حسن شيرازي(ره) است كه در 3 جلد تنظيم شده است. جلد اوّل اين مجموعه به توقيعاتِ آن حضرت اختصاص دارد، جلد دوم، ادعيّه و زيارات آن حضرت را در برميگيرد و جلد سوم، به بيانات آن وجود شريف ميپردازد.
از آنجا كه جمعآوري و احصاء مجموعة بيانات و كلمات حضرت صاحبالامر(ع) مستلزم فرصت كافي و تحقيق گسترده و شافي بوده و مؤلّف شهيد در سالهاي پاياني عمر شريف خود به اين مهم دست يازيده، لذا نواقصي در بخشهايي از اين مجموعه راه يافته بود كه با همّت ستودني مصحّح محترم و تحقيق و تتّبع وي تدارك شده، مرتفع گرديده است. مصحّح كتاب رنج فراواني را بر خود هموار كرده و با پژوهشهاي خود به توقيعات ديگري دست يافته و آنها را به صورت استدارك در پايان كتاب تحت عنوان مستدرك توقيعات آورده است.
اين كتاب به تنسيق و تكميل و مقابلة «حسن تاجري» و ترجمة «سيّد حسن افتخارزاده» توسط نشر آفاق به چاپ رسيده است. جلد اوّل اين مجوعه با پيشگفتاري از مصحّح و مقدمهاي كوتاه از مترجم آغاز ميگردد و آنگاه مؤلّف، قبل از ورود به اصل كتاب مقدمهاي را در حدود صد صفحه سامان ميدهد و در آن پيرامون موضوعات: تمدن و مشكلات آن، مسئلة مصلح منتظر، آفتهاي انديشة انتظار مطرح كرده و در همين راستا به شبهات آن نيز پاسخ ميدهد. مؤلّف در ادامه از هنگامة ظهور، ولايت تكويني امام و عدالت فراگير سخن به ميان ميآورد و در پي، به ترديدهايي پيرامون طول عمر امام پاسخهايي در خور ميدهد و دامنة مقدّمه را با مباحثي دربارة فايدة امام غايب و فلسفة غبيت برميچيند.
مرحوم شيرازي بعد از مقدمه، شرح حال كوتاهي از نايبان خاصّ آن حضرت به دست ميدهد و به دنبال آن ديگر نمايندگان آن حضرت معرفي ميشوند و آنگاه توقيعات امام آورده ميشود.
انگيزة نگارش
انگيزة نگارش كتاب از زبان سيّد شهيد:
در آن زمان كه در زندان بعثيها در عراق به سر ميبردم و آنان وحشيانه مرا شكنجه و آزار ميدادند، روزي دستِ توسّل به دامان مولايم حضرت بقيةالله(عج) زده، از وي درخواست نجات و آزاديام را كردم و ضمناً با او پيمان بستم كه اگر از زندان رهايي يابم، مجموعهاي از سخنان، نامهها، دعاها و زيارتهاي آن حضرت را جمعآوري كنم. روزها و شبها سپري ميشد و ماهها يكي پس از ديگري ميگذشت تا اينكه سرانجام دوران سختي و شكنجه و زندان به سر رسيد، و به بركت دعاي آن حضرت از زندان بيرون آمدم، و بحمدالله سختيها پايان پذيرفت. چند روزي از آزادي و رهايي من ميگذشت كه يكي از دوستان نزد من آمده و گفت: «شخصي بزرگوار و نوراني را در خواب ديدم كه به من فرمود: «برو به سيّد حسن شيرازي بگو زمان وفاي به عهد و پيماني كه با صاحبالامر(ع) در تأليف كتاب بستهاي، فرا رسيده است»» و اين شخص اصلاً از داستان عهد و پيمان من خبر نداشت، زيرا من اين نيّت و پيمان را به كسي نگفته بودم.
پس مصمّم شدم كه اين كار را شروع كنم، به همين علّت به جمعآوري [منابع] و تهية مدارك آن پرداختم. بعد از مدتي شخص ديگري نزد من آمد و بدون اينكه ميان او و فرد اوّل رابطه و آشنايي باشد ـ عين مطالب شخص اوّل را به من گفت. بعد از اين دو واقعه، تصميم و عزم من بر تأليف كتاب قطعي شد و شروع به نگارش اين كتاب، كلمةُ الامام المهدي(ع) كردم.
بعد از آنكه بخش عمدهاي از كتاب را نوشته بودم، شبي خود در خواب ديدم كه شخصي با شكوه و وقار، با قدّي بلند و صورتي زيبا، كه داراي هيبت پيامبران و جلال صدّيقان و وقارِ خاشعان بود ـ در حالي كه جامهاي سپيد رنگ در برداشت ـ به سوي من آمد. من گمان بردم كه وي حضرت بقيّةالله(ع) است، لذا به احترام او از جاي برخاستم و به پيشواز او رفتم، نزديك وي كه رسيدم، دستش را گرفتم كه ببوسم، امّا او پيشدستي كرد و دست مرا بوسيد، وقتي دست من را بوسيد، يقين كردم كه خود حضرت نيست، لذا نام او را پرسيده و گفتم: شما كيستيد؟
گفت: «من از سوي وليّ خدا آمدهام».
در عالم خواب احساس كردم كه او از سوي امام زمان(ع) آمده است، تا به سبب تأليف كتاب از من قدرداني كند و اين اوّلين باري بود كه براي نوشتههاي خود چنين خوابي را ميديدم.
از خداوند متعال خواستارم كه اين اثر را به خوشنودي خود همراه ساخته و آقا و مولايم امام زمان(ع) را از من خوشنود سازد كه او خود وسيلة خوشنودي خداوند از من است.
پينوشتها:
1. كلمة الامام المهدي(ع)، سيّد حسن شيرازي، تنسيق و تكميل و مقابله حسن تاجري، ترجمه: سيّد حسن افتخارازده، نشر آفاق، چاپ اوّل.
2. دايرة المعارف تشيّع، ج 10، ص 205.
3. در شرح حال مؤلّف شهيد از تلفيق مقدمة كتاب و مطالب دايرة المارف تشيّع استفاده شده است.
[ دفعات بازدید: 52]
برگرفته از سايت :المهدويه