به نام خدا
1. فرهنگ مهدويت پيام آور بيدارى و آگاهى امت بزرگ اسلام و زمينه ساز درك عزيزانه آدمى از حيات طيبه و از حقيقت وجود است. فرهنگ مهدويت مردمىترين فرهنگ بشرى است. در پرتو اين فرهنگ اميد به كاستن از رنج محرومان، آزادى مظلومان و برقرارى عدالت اجتماعى همواره طنين انداز قلبهاى مشتاق و علاقهمند به حضرت مهدى(عج) است.
2. اهميت اين فرهنگ در زمينههاى زير بروز بيشتر دارد:
الف) تقويت انگيزه توحيدى و مكتبى؛
ب) تقويت روحيه مبارزهجويى بىامان با ظلم و استكبار؛
پ) خودباورى و خداباورى و قطع وابستگى به دشمنان؛
ت) توسعه عدالت اجتماعى و حمايت از محرومان؛
ث) مراقبتهاى اخلاقى و در نتيجه تطهير نفوس و تنوير عقول؛
ج) گسترش الفت و تعاون و اتحاد بين انسانها؛
چ) هدفمند شدن زندگى اجتماعى و فردى؛
ح) تقويت روحيه مثبت انديشى و اميد به آيندهاى روشن و طلوع دوباره فجر اسلام.
3. در زمينه تعميق فرهنگ مهدويت و استخراج ظرفيتهاى مؤثر زندگى منتظرانه ـ كه نتيجه آن تقويت ايمان متحرك و مسئوليت فردى و اجتماعى است ـ موارد ذيل پيشنهاد مىگردد:
الف) چاپ كتابهاى سودمند و به روز در موضوع مهدويتشناسى تطبيقى؛
ب) ترجمه كتابها و مقالاتى كه پيروان مكاتب الهى عرفانى و اشراقى در سرتاسر جهان در موضوع مهدويت نگاشتهاند؛
پ) معرفى راه يافتگان به ساحت حضرت مهدى(عج)؛
ت) چاپ تجربههاى امدادهاى مهدوى(عج)؛
ث) چاپ مجموعه سخنان حضرت مهدوى(عج)؛
ج) تشكيل ميزگردهاى راديويى و تلويزيونى تحت عنوان مسئوليتهاى انسان امروز در عصر غيبت؛
چ) تأسيس پايگاههاى اينترنتى و معرفى سايتهاى مهدوىشناسى در سرتاسر جهان.
4. طرح موضوع مهدويت به عنوان يك موضوع جهانى، دغدغه بشريت، يادآورىهاى مسئوليتهاى سنگين و حساس انسان مسلمان در دوره غيبت، تعيين اهميت سرنوشتساز زندگى در سايه عنايت امام زنده، توجه به تقسيمبندى تاريخ بشر به چهار دوره (از آدم تا خاتم)، نبوت (از حضرت على تا پايان دوره غيبت صغرا)، وصايت (از آغاز غيبت كبرى تا عصر ظهور)، غيبت و در نهايت دوران ظهور؛ دورانى كه در آن، امام غايب پس از يك انقلاب جهانى، عدالت را در جامعه مستقر مىسازد و رهبرى مردم را به عهده مىگيرد. يادآورى تكاليف و وظايف مشتاقان ظهور و ارائه چگونگى زندگى سالم و گسترش مهربانى و بخشندگى، توجه به ضعفا كه مقدمه ساز ظهور آن حضرت و در نتيجه به كاربردى شدن فرهنگ مهدويت كمك خواهد كرد.
مزيد توفيقاتتان را از خداوند متعال مسئلت و اطمينان دارم كه در پرتو توجهات خاصه حضرت بقيةاللّه(عج) بيش از پيش مؤيد و موفق خواهيد بود.
بهروز لك
خلاصه بيوگرافى غلامرضا بهروز لك
متولد 1347 در شهر اروميه، شروع تحصيلات حوزوى 1363 در حوزه علميه تبريز. 1366 تا كنون در حوزه علميه قم، تحصيلات درس خارج حوزه و اتمام تخصصى كلام سطح 4. دكترى علوم سياسى از دانشگاه تربيت مدرس (در حال دفاع از رساله دكترى با عنوان: اسلام سياسى، جهانى شدن و هويت سياسى). عضو هيأت علمى دانشگاه باقرالعلوم ع قم. عضو هيأت علمى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى. آثار: ترجمه كتاب زبان سياسى اسلام از برنارد لوييس؛ ترجمه كتاب دين در عرصه عمومى از آئودى و والترستروف؛ تأليف مقالات متعدد از جمله: مهدويت و جهانى شدن، سيماى حكومت جهانى حضرت مهدى(عج)؛ مهدويت و زندگى سياسى معاصر؛ كلام سياسى شيعه؛ چيستى كلام سياسى؛ و…
1. تلقى شما از فرهنگ مهدويت چيست؟
فرهنگ، مجموعهاى از نگرشها، ارزشها، هنجارها، رسوم و سنتها و شعائر و اعمال خاص پذيرفته شده در يك جامعه را در بر مىگيرد. فرهنگ مهدويت نيز، به مجموعهاى از نگرشها و ارزشها و هنجارهاى مربوط به ظهور منجى موعود از سلاله پاك پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله اطلاق مىشود. از اين حيث فرهنگ مهدويت ريشه در تاريخ بشريت دارد. همه اديان الهى از همان آغاز، منادى ظهور منجى موعود بودهاند. از آنجا كه نگرش اديان به تاريخ تحول خطى و سرانجام نيك براى انسان و جهان و تحقق وعده الهى بوده است، پيامبران آسمانى فرا رسيدن عصرى طلايى را كه تحقّق بخش وعده الهى باشد، همواره خبر دادهاند. در اسلام نيز، آموزه مهدويت و به پيروى از آن، فرهنگ شكل گرفته بر اساس آن نيز قدمتى همپاى ظهور اسلام دارد. مؤمنان همواره به فرا رسيدن چنين عصرى بشارت داده مىشدند.
از اين رو محور اساسى فرهنگ مهدوى را مىتوان تحقق فرج و ظهور منجى موعود دانست. هرگونه نگرش، هنجار و سنتها و شعائر خاصى كه در يك جامعه حول چنين اعتقادى شكل مىگيرد، مىتواند در مقوله فرهنگ مهدويت قرار گيرد. عنصر كانونى چنين فرهنگى همان منجى موعود مىباشد.
البته بايد توجه داشت كه فرهنگ مهدويت را مىتوان به فرهنگ اصيل و فرهنگ منحرف شده تقسيم كرد. اگر معيار فرهنگ مهدويت شخص منجى است، حقيقت فرهنگ مهدوى نيز با منجى واقعى محقق مىشود. اما همانطور كه در تاريخ نيز بسيار اتفاق افتاده است، مدعيان دروغين يا متمهديانى نيز ظهور كردهاند و خواستهاند از چنين فرصتى سوء استفاده كنند. بر خلاف چنين ادعاهاى دروغينى، فرهنگ اصيل مهدويت به تقدير الهى و همت عالمان و بيدارگران وارسته در طول تاريخ حفظ و از نسلى به نسل ديگر منتقل شده است. در تفكر شيعى نيز چنانكه در مطالب آينده توضيح خواهم داد، فرهنگ مهدوى جايگاه ارزشمند و بنيادينى يافته و هويت بخش تفكر شيعى شده است.
نمود فرهنگ مهدوى در يك جامعه را مىتوان اميد فرج در آن جامعه دانست. جامعهاى كه فرهنگ مهدوى را برگزيده است، هرگز دچار يأس و نااميدى نمىشود. در بحرانىترين شرايط همواره اميدى وجود دارد كه مشكلات و بحرانها پشت سر گذاشته شود و عصر طلايى فرا رسد. البته اميد فرج در اديان و مذاهب هرچند اصلى بنيادين است، اما مقولهاى تشكيكى بوده و داراى شدت و ضعف مىباشد. بدين معنا كه چگونگى نگرش به تحقق فرج در اديان و حتى در مذاهب درون يك دين، بر خلاف اشتراك در ايمان به اصل تحقق فرج، متفاوت مىباشد. از اين جهت فرهنگ مهدوى در تشيع از تمامى ديگر اديان و مذاهب متمايز و برجسته است.
در ديگر فرهنگها، گاه اميد به تحقق فرج به رغم اصالت آن، در افقى دور و مبهم قرار مىگيرد. فرد دچار بحران و مشكل نمىداند كه آيا چنين فرجى زمان حيات او را نيز در برخواهد گرفت يا اميدى است كه در آينده پس از وى محقق خواهد شد، اما در فرهنگ شيعى دو عنصر وجود دارد كه انسان گرفتار را همواره اميدوار نگه مىدارد كه در زندگانى خود مشمول فرج خواهد بود. عنصر نخست را مىتوان در آموزه اعتقادى حضور و وجود منجى در افق زمانى مشترك با فرد گرفتار دانست. ضرورت حضور امام در هر عصرى يكى از آموزههاى اساسى شيعى مىباشد. زمان بدون امام متصور نيست. امام است كه ركن اساسى هستى اين جهانى تلقى مىشود و بدون وى در مشيت الهى، جهان فلسفه وجودى خود را از دست مىدهد. امام، خليفه و حجت خدا بر روى زمين است و هرگز زمين خالى از حجت نمىماند. حال چنين حجتى يا ظاهر است يا غايب. تفاوت در همين حالت كه در تفكر شيعى، چنين حجتى همواره حاضر و موجود است، هر چند به صورت غايب از چشم ناظر. به عبارت ديگر به صورت حاضر ناظر بر حال فرد گرفتار، هر چند خود فرد گرفتار و مشتاق، چنين حضورى را به عيان مشاهده نكند، ولى بدان اعتقادى عميق دارد. يك مؤمن شيعى نمىتواند بدون احساس وجود و حضور امام زندگى كند، هر چند توفيق ديدار او را نيز نداشته باشد. پس اعتقاد به حضور منجى در افق زمانى فرد گرفتار اميد فرج را مضاعف مىسازد. بر همين اساس است كه يك مؤمن شيعى با نداى «يا اباصالح اغثنى» در درون وجود خويش اميد آن را دارد كه در صورت صلاحديد مولاى خويش حاجتش روا شود. چنين ويژگى را نمىتوان در جاى ديگر يافت و تنها به شيعيان اختصاص دارد.
عنصر دوم نيز آموزه رجعت در فرهنگ مهدويت شيعى است. اين امر مؤمن منتظر را اميدوارتر مىسازد كه حتى اگر عمر او به سر آيد و مراد خويش را در آغوش نكشد و خود به عيان در طول عمر خويش شاهد جمال ظهور فرج نباشد، با رجعت پس از مرگ خويش مىتواند در هنگام ظهور شاهد فرج باشد. اين آموزه نيز به شيعيان اختصاص دارد و اميد آنان را به فرج افزايش مىدهد.
فرهنگ مهدوى در يك جامعه در عرصههاى مختلفى نمود مىيابد. غير از مسأله اميد فرج نمودهاى فرهنگ مهدوى را مىتوان در رفتار فردى و اجتماعى نيز مشاهده كرد. منتظر واقعى كسى است كه به جامعه فاسد زمانه خويش دل نمىبندد و اگر انحراف و كژى ببيند اعتراض مىكند و با پيروى از سيره مولا و محبوب خويش در صدد اصلاح بر مىآيد. وى در صدد گسترش عدل و داد است، تواصى به حق و صبر مىكند؛ در محفلهاى دوستانه و جمعى نام منجى را بزرگ مىدارد و همه را به آن فرا مىخواند و در رفتار فردى و اجتماعى سعى مىكند با توجه به اعتقاد به حضور و نظارت امام خويش هماره بر سيره حق پاى فشارد و خطا نكند.
2. اهميت فرهنگ مهدويت در چيست؟
اهميت فرهنگ مهدويّت را مىتوان در هويت بخشى به يك فرد و جامعه دانست. جامعهاى كه به آينده اعتقاد دارد و بر آن باور است كه عصرى دگر فرا خواهد رسيد كه متفاوت از وضع موجود است، از نقصها بر كنار است و به اصطلاح مدينه فاضله معيار دارد، مىتواند زندگى امروز خود را نيز بر اساس مدل كامل سازمان دهد. به بيان ديگر او الگويى از وضع مطلوب دارد و هماره موقعيت و منزلت خود را با آن مىسنجد.
فراتر از اين تصوير وضع مطلوب كه در تمامى اديان آسمانى وجود دارد، در فرهنگ شيعى مهدويت بار خاصى دارد. مهدويت در زمانه ما كه عصر امام زمان و عصر منجى غايب است، كار ويژه اساسى در تعريف هويت ما دارد. هويت معناى زندگى است. هويت كيستى شخص است كه لحظه به لحظه با او همنشين و از او جداناپذير است. از اين جهت، هويت يك شيعى با امام زمان خويش تعريف مىشود. بيان معجزه آساى كلام نبوى اينجاست كه معنايى كامل مىيابد: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية». در مكتب شيعى امام هويت بخش است و آن را از جامعه جاهلى و عصر جاهلى جدا مىسازد. پس در زمانه ما نيز كه امام ما همان مهدى موعود است، او نه جدا از وجود ما، بلكه بخشى از وجود ما شيعيان است. هر گونه غفلت ما از مهدى منتظر(عج) مساوى غفلت از خويشتن خودمان خواهد بود. بى وجود او ما گمشدهاى بيش نخواهيم بود. از گفتههاى پيشين اين نتيجه را مىخواهيم بگيريم كه اهميت فرهنگ مهدويت در يك جامعه شيعى نقش هويت بخش و كانونى آن در زندگى ما مىباشد. ما بدون مهدى هيچيم و گمشدهاى بيش نيستيم. بى وجود مهدى، ما مصداق «فنسوا اللّه فانسيهم انفسهم» خواهيم بود. طبق روايات شيعى معرفت ما نسبت به خدا نيز بدون معرفت به حجت او تحقق نخواهد يافت.
اهميت هويت بخشى، يك اهميت ذاتى است و مقوم و سازنده وجود ماست. اهميت فرهنگ مهدوى را مىتوان از جهات ديگرى كه عمدتا صبغه كاركردى دارند، نيز مطرح كرد. البته بايد توجه داشت كه چنين كاركردهايى اهميتى ثانوى مىيابند ولى شايد بتوان گفت كاركردها جدا از عنصر هويت بخشى نيستند، هر چند ما گاه دچار غفلت مىشويم و از اصل اهميت ذاتى چشم مىپوشيم و مشغول لوازم و فروع مىشويم.
مهمترين اهميتهاى كاركردى فرهنگ مهدويت را مىتوانيم در موارد زير خلاصه كنيم. اولين مورد، ايجاد نشاط و اميد در يك جامعه است؛ جامعه داراى فرهنگ مهدوى هرگز پژمرده و دچار روزمرگى و يأس نمىشود؛ زيرا اين جامعه اميد دارد، آينده نگر است، گذشته و حال نمىتواند او را در چنگال خود اسير كند. مورد ديگر داشتن الگوى عمل است؛ انسان مهدى باور هر گاه به برخى امور شك نمايد يا با ابهامى مواجه شود، علاوه بر معيارى در پشت سر كه رفتار معصومان گذشته است، معيارى نيز در آينده دارد. به عنوان مثال اگر با تهاجم برخى افكار و انديشهها در برقرارى و تأسيس جامعه اسلامى و نظام اسلامى به شك افتد، مهدويت و مدينه فاضله مهدوى مىتواند معيار او باشد.
در دوران كنونى كه حكومت اسلامى بر پايه قوانين دينى محقق شده است، اين امر مىتواند الگوى دوران ما نيز قرار گيرد و ما را به همراه ادله ديگر به ضرورت تأسيس جامعه و نظام اسلامى رهنمون سازد. كاركرد ديگر فرهنگ مهدوى را بايد عدالتگرايى در جامعه دانست. جامعهاى كه به فرهنگ مهدويت اعتقاد دارد خود مىبايست عدالت را در جامعه خود برقرار كند.
3. جاى چه عرصههايى را در زمينه مهدويت خالى مىبينيد؟
عرصههاى مربوط به فرهنگ مهدويت را مىتوان در دو مقوله فرهنگ عمومى و فرهنگ جامعه علمى دنبال نمود. در زمينه فرهنگ عمومى مىبايست به تلقىهاى جامعه و عموم مردم درباره مهدويت اشاره كرد. خوشبختانه در چند سال گذشته گرايش عمومى نسبت به مهدويت افزايش نسبى خوبى داشته است. مهمترين نمود آن را در فرهنگ عمومى زنده و فعال شدن مراسم دعاى ندبه در بسيارى از جاهاى كشور دانست. هم چنين نمودهاى ديگر آن را مىتوان در برگزارى همايشها، سمينارها، برنامههاى تلويزيونى و راديويى و اقبال عمومى رسانهها و مطبوعات دانست. البته تحولات جهانى نيز در گسترش فرهنگ مهدويت مؤثر بوده است؛ شكلگيرى و پيدايش پديده جهانى شدن و به همراه آن هزاره گرايى در جهان و نيز بحرانها و ظلم و ستمى كه در سراسر جهان گسترش يافته است، همانند قتل عام مسلمانان در بوسنى، عراق و فلسطين توجه بيشتر مسلمانان را به مسأله مهدويت و فرج جلب نموده است.
با اين وجود، در عرصه فرهنگ عمومى مىتوان هنوز خلأهايى را نيز شناسايى كرد؛ يكى از امور مهم در اين عرصه نبودن آشنايى صحيح عمومى با وجود علاقه وافر به فرهنگ مهدويت نسبت به اعتقادات و ديدگاههاى صحيح در اين باره مىباشد. بسيارى از مردم هنوز ديدگاه درست و صحيحى از فرهنگ مهدويت ندارند و حتى مهمتر از آن مىتوان به عدم پايبندى عملى به فرهنگ مهدويت در جامعه امروز ما اشاره كرد. گرچه دوستداران حضرت مهدى بسيار زيادند و تمامى مردم مسلمان چشم انتظار ظهور فرج هستند، اما صرف اعتقاد كافى نيست. ما مىبايست عملاً در زندگى روزمره هماهنگ و سازگار با فرهنگ مهدوى زندگى كنيم. اگر ظلم و بىعدالتى را نامناسب مىدانيم بايد در عمل نيز از آن دورى كنيم. به هر حال نكته كلى در اين زمينه خلأ نهادينه شدن فرهنگ مهدوى در زندگى روزمره ماست. ما گاه چنان رفتار مىكنيم كه گويى منتظر امام خود نيستيم.
اما در زمينه علمى نيز خلأ مشهودى در زمينه تبيين روزآمد و علمى ابعاد مسئله مهدويت داريم. به عنوان مثال ما اخيرا مجله علمى تخصصى درباره مهدويت و مباحث مربوط منتشر مىكنيم كه به رغم تلاش محققان و دست اندركاران اين نشريات هنوز از وضع مطلوب فاصله زيادى دارد. ما نخستين دورههاى تخصصى را در خود حوزه علميه آغاز كردهايم. ما در دانشگاههاى خود هنوز حتى درسى به نام مهدويت نداريم. حتى ما در رشته خودمان در علوم سياسى اخيرا قدمهايى را براى سازماندهى درسى بنام مباحث سياسى مهدويت شروع كردهايم كه اقدامى خود جوش است و هنوز در سرفصلهاى اصلى اين رشته قرار ندارد و درسى اختيارى مىتواند تلقى شود. لذا اين خلأ علمى بسيار مشهود است. البته اين بدان معنا نيست كه گنجينه عظيم معارف مهدوى خود را ناديده بگيريم، ولى چنان كه شيخ طوسى(ره) در آغاز كتاب شريف تلخيص الشافى اظهار مىدارد، ما مىبايست همواره مباحث دينى ـ اعتقادى خود را به زبان روز و با آخرين دستاوردها و مطالعات ارائه كنيم و نيازهاى علمى زمانه خود را مورد توجه قرار دهيم و اين همان نياز علمى جامعه ماست.
4. براى كاربردى كردن اين فرهنگ در جامعه چه راهكارهايى را پيشنهاد مىكنيد؟
براى كاربردى كردن فرهنگ مهدويت در عرصههاى مختلف فرهنگ عمومى و جامعه علمى توجه به نكاتى لازم و ضرورى است. نخستين قدم در فرهنگ عمومى، تلاش براى نهادينه كردن فرهنگ مهدويت است. نخستين كار نيز در اين زمينه ترويج صحيح فرهنگ مهدوى در ميان نسل جوان است. ما لازم است فرهنگ مهدوى را در مدارس و دبيرستانها و دانشگاههاى خود مطرح و ترويج نماييم. براى اين كار يك فعاليت بسيجى وار و فراگير لازم است.
البته ما گاه با افت ديگرى نيز در زمينه فرهنگ مهدوى مواجه هستيم. به رغم شكلگيرى نهادها و مؤسسات مختلفى كه در زمينه فرهنگ مهدوى كار مىكنند، متأسفانه هنوز هماهنگى مناسبى بين آنها وجود ندارد. امكانات محدود ما با مديريت هماهنگ مورد استفاده قرار نمىگيرند. كارهاى تكرارى و موازى را مىبايست به حداقل رسانيد و از امكانات حداكثر بهره را بايد برد؛ لذا من پيشنهاد مىكنم در كشور ستادى از نهادها و سازمانهاى مختلف درگير در مباحث و فرهنگ مهدوى تشكيل شود كه دبيرخانه دائمى داشته باشند، سياست گذارىهاى كلان توسعه فرهنگ مهدوى در آنجا طراحى شود و نظارت كلى بر چگونگى اجرا و پيگيرى فعاليتهاى مربوط به فرهنگ مهدويت داشته باشد.
در عرصه علمى نيز، گسترش كمى ـ كيفى مراكز علمى مهدويت پژوهى لازم است. خود رشته تخصصى مهدويت لازم است نهاديه شود و به يكى از رشتههاى مهم تخصصى در حوزه علميه تبديل شود. سعى شود در دانشگاهها و مراكز علمى ديگر نيز دروس و رشتههاى علمى مربوط به مهدويت فعال شود. مهمتر و آسانتر آن است كه ما رسالههاى علمى حوزه و دانشگاه را نيز به سمت مباحث مهدويت جهت دهيم.
اميد است با تلاش دوستانمان در نشريه موفق انتظار تا حدودى زمينه تبادل نظر در آسيبشناسى فرهنگ مهدويت فراهم شود و ما شاهد گسترش هر چه بيشتر فرهنگ مهدوى در جامعه خود و در سراسر جهان باشيم.
دكتر سيد محمدتقى آيتاللهى
1. تلقى شما از فرهنگ مهدويت چيست؟
مجموعهاى از آيينهاى اعتقادى، اخلاقى، رفتارى، مديريتى، معرفتى و فقهى كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله بر پايه وحى الهى براى هدايت انسان به ارمغان آورده و در طى دو قرن و نيم امامت اوصياى بر حق او كه عالمان ربانى و منصوص الهيند، تبيين و تفسير و تشريح شده است و به وجود مقدس نورانى حضرت ولى عصر(عج) منتهى مىگردد و در دوران تقريبا هفتاد ساله غيبت صغرى از طريق سفيران چهارگانه آن حضرت با هدايت و رهبرى آن ذخيره عدل الهى جريان مىيابد، فرهنگ مهدويت را شكل مىبخشد. عناصر، ابعاد و مؤلفههاى اين فرهنگ متعالى را كه نويد بخش نظم عادلانه جهانى است، معصومين چهاردهگانه مشخص فرمودهاند. ايشان در زمانها و مكانهاى مختلف و با توجه به استعدادهاى گوناگون اشخاص و متناسب با اين عناصر، ابعاد و مؤلفههاى آن را آموزش داده و تعميق بخشيدهاند و آن را از پديدههاى افراطى و تفريطى منزه و مصون ساخته و فرهنگى متعالى و متعادل را پديد آوردهاند. بناى عظيم اين فرهنگ به ويژه در فرصت پديدار شده در دوران امام باقر عليهالسلام و امام صادق عليهالسلام گسترش يافته و زمينه توسعه آينده آن فراهم گرديده است.
سرفصل مباحث و ابعاد گوناگون و در عين حال هماهنگ و منسجم آن در ادعيه و زيارات مربوط به حضرت ولى عصر(عج) با زيبايى و ژرفنگرى و جامعيت بىنظيرى مطرح گرديده و پيوندى جاودانى را با آن وجود مقدس كه نهايت آرزوى همه انبياء و اولياء الهى است مشخص مىسازد. اين فرهنگ تركيبى منسجم و بىهمتا از عشق و شعور و آگاهى را فراهم مىآورد و به قول فريدالدين عطار نيشابورى، عارف بزرگ در كتاب مظهرالعجائب فى اثبات ولايت على بن ابيطالب عليهالسلام ؛
صدهزاران اوليا رو بر زمين
از خدا خواهند مهدى(عج) را يقين
يا الهى مهدى(عج) از غيبت در آر
تا جهان عدل گردد آشكار
مهدى(عج) و هادى و تاج انبيا
بهترين خلق و برج اوليا
اى به هر قرنى تو پيدا آمده
وى به هر قرنى نو پيدا آمده
اى ولاى تو معين آمده
بر دل و بر جان روشن آمده
اى تو ختم اوليا اندر جهان
در همه جانها نهان چون جان جان
من ولاى تو به جان كردم قبول
زانكه هستى اين زمان نور رسول
آنچه من ديدم همه ديد تو بود
و آنچه من كردم زتقليد تو بود
اى تو هم پيدا و پنهان آمده
بنده عطارت ثناخوان آمده
عاشقان را عشق تو كردست مست
عارفان را جام عرفان ده به دست
اى تو هم معشوق و هم عشق الست
عشق تو بُردست خود ما را زدست
دست ما و دامن تو اى امير
اين فقير مبتلا را دست گير
من پناه خود به تو آوردهام
حبّ تو با شير مادر خوردهام
هر كه او شرك آورد در دين تو
مست گردد عاقبت از كين تو
هر كه را حب تو باشد پيشوا
خلق را باشد يقين او رهنما
و در نتيجه فرهنگ مهدويت، روش، منش، كنش، نگرش و بينش حضرت مهدى(عج) را تشكيل مىدهد.
2. اهميت فرهنگ مهدويت در چيست؟
فرهنگ مهدويت نقش پيشگيرى بنيادى از تهاجم و شبيخون فرهنگى را ايفا مىكند و فعالانه در آماده سازى جامعه انسانى براى تحقق «جامعه مهدوى» تأثيرگذار است، به ارزشيابى دوباره زندگى تاريخى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى عصر حاضر مىپردازد، تعهد به اهداف امام عصر(عج) و عشق آگاهانه به او را معنى مىدهد و ولايت او را تنها معيار قضاوت ايمان حقيقى مىداند. قلوب همه دردمندانى كه ظالمانه در نظامهاى حاكم محروم شدهاند را تسخير كرده و نقطه الهام آنها مىگردد. اين فرهنگ زيربناى ايجاد نظم عادلانه جهانى را در پرتو رهبرى موفق انسان كامل معصومى كه از نسل پاك سرور شهيدان امام حسين عليهالسلام بوده، فراهم مىكند و جامعهاى صالح، پر نشاط، برخوردار از سلامت معنوى، هوشيار و آماده براى ظهور منجى موعود جهانى انتهاى تاريخ نتيجه مىدهد مىسازد. جامعهاى كه عناصر آن سائسٌ بالليل و سياحٌ بالنهاراند و روز و شب را به برنامهريزى فعال براى جامعه بهتر و تلاش در زندگى موفقتر طى مىكنند، نقطه توجه آنها ساحت مقدس امام عصر ارواحنالتراب مقدمه الفداست و در واقع هميشه خود را در محضر او نگريسته و او را ناظر بر اعمال خود و حاضر در جامعه مىدانند. آنان به كسب رضاى او، كه كسب رضاى خداى عالم است در تلاشند و نغمه لسان الغيب حافظ شيرازى را به گوش جان نيوشيدهاند كه:
هرگز حديث حاضر غايب شنيدهاى
من در ميان جمع و دلم جاى ديگرست
فرهنگ مهدويت جامعه را در برابر تمام بيمارىهاى معنوى بيمه مىكند، كينه نظامهاى ستمگر را در سينهها مىنشاند، راه مقاومت و ايستادگى در برابر آنان را در دل تقويت مىكند، با هر نظم ناعادلانهاى در ستيز است و با نُدبه عاشقانه و آگاهانه خود در پى زمينه سازى ظهور آن يار غايب از نظر است. عصاره اين فرهنگ مهدى دوستان را يارى مىكند تا شرايط بسيار دشوار را تحمل كنند و اميد نجاتبخشى را در زمان رجعت مهدى(عج) انتظار كشند. به راستى كه معرفت اين امام رستگارى انسان را تأمين مىكند.
3. چه عرصههايى را در زمينه مهدويت خالى مىبينيد؟
در جامعه فعلى در زمينه مهدويت در سه زمينه عمده زير عرصه را خالى مىبينيم؛
الف) دائرةالمعارف جامع مهدويت
تدوين دائرةالمعارف جامع مهدويت كه تمام دادههاى صحيح، قابل اعتماد و معتبر مهدويت را به صورتى منقح، جامع، ژرف و روشمند فراهم آورد و با زيبايى و هنرمندى و متناسب و منطبق با موازين تعيين شده توسط شخص اول عالم وجود حضرت خاتم النبيين صلىاللهعليهوآله باشد، ضرورت جدّى زمان ماست. دانش امروز، وجود معيارى طلايى را براى سنجش اعتمادپذيرى اندازهها و مقياسها لازم مىداند (معيار طلايى ميزانى خطاناپذير است) نياز به وجود چنين ميزان خطا ناپذيرى در سنجشها را پيش از آنكه علم امروز مطرح سازد، وجود مقدس رسول اكرم صلىاللهعليهوآله مطرح فرموده بود و آن را به صورت دو گوهر گرانبهاى تفكيك ناشدنى در امت خود به وديعه نهاد و از آن به ثقلين (كتاب اللّه و عترتى) تعبير فرمود كه با كمال تأسف از همان آغاز مورد غفلت قرار گرفت. اين دو معيار طلايى خطاناپذير ملاك سنجش دادههاى مربوط به مهدويت(عج) است كه خود، خاتم عترت و كتاب اللّه الناطق است. چنين دائرةالمعارفى تلاشهاى مخلصانه و خردمندانه همه فرهيختگانى كه حتى قبل از ولادت مسعود آخرين ذخيره عدل الهى شروع شد و تا امروز هم به بركت خير فزاينده فرزند كوثر مهدى موعود(عج) ادامه دارد و هر روز جلوهاى از نور مبارك سيماى او را باز مىتاباند را ارج مىنهد و در عين حال به صورت روشمند همه را خلاصه سازى، طبقهبندى و متناسب با نيازهاى زمان و مكان تفسير و تشريح مىنمايد. انجام اين مهم به توكل به ذات بارى و توسل به ساحت مقدس حضرت ولى عصر(عج) مديريتى قوى نياز دارد و همت دانشمندان فرهيخته عاشق منجى اسلام را مىطلبد و با سرمايه بزرگ علمى كه در جهان تشيع مشهود است اين مهم در محدوده زمانى سه تا پنج ساله، شدنى است. اين كار قطعا بايد به صورت اقدام بزرگ گروهى پژوهشى باشد.
تدوين اين دائرةالمعارف با توجه به شوقى كه به ويژه در ربع قرن اخير در جهان در موضوع فرهنگ و معارف مهدوى به وجود آمده خود حركت علمى ـ پژوهشى بديعى است كه عطش نسل نو و جوان را فرو مىنشاند، آنها را از اقيانوس معرفت مهدوى سيراب مىسازد، در عمومى سازى فرهنگ مهدويت بر اساس دادههاى معتبر و اعتمادپذير نقش اساسى را ايفا مىنمايد و از طرح مباحث دروغين و سست كه بزرگترين آسيب را بر پيكره بنياد اعتقادى فرهنگى جوانان مىزند، پيشگيرى مىكند.
ب) تخصصىسازى آموزههاى مهدويت
با وجود اين كه در حوزه سلامت جسمانى، امور به صورت تخصصى و فوق تخصصى در آمده؛ مثلاً در نظام پزشكى و درمانى و سلامت، تخصصهاى مختلف وجود دارد، در حوزه تخصص سلامت معنوى، اين امر مهم مورد غفلت قرار گرفته است و براى عموم اين تصور حاصل شده كه هر يك از مبلغان دين و علماى ابرار در هر زمينهاى به صورت تخصصى و عميق بايد در مباحث دينى وارد باشند. حوزه وسيع و دامنهدار مباحث دينى به ويژه با توجه به شبهات وسيع و گسترده بىرحمانه و غيرمنصفانه معاندان كه فضاى فكرى را مورد هجوم عوامل بيمارى زاى معنوى قرار مىدهند، به تخصصىگرايى نياز دارد. در اين مورد جدىترين و مقدسترين مبحث به آينده انسان مربوط مىشود كه جدىترين تهديد براى نظامهاى ظالمانه و مستكبرانه حاكم بر جهان محسوب مىگردد. بنابراين، تخصصى سازى موضوع مهدويت(عج) امرى جدى و اساسى به شمار مىآيد و ضرورت تربيت فضلاى شائق و وارستهاى كه به كليات معارف اسلامى آشنا باشند، به روششناسى مطالعات و مسائل در غرب آگاه شوند، به صورت تخصصى دادهها و تفاسير معارف مهدوى(عج) را بياموزند و در آن نه تنها تخصص بلكه تبحر داشته باشند، موضوعى جدى است. به علاوه، اين متخصصان نيز روانشناسانه، جامعهشناسانه و مردمشناسانه در سطوح مختلف كودكان، نوجوانان و جوانان بايد مهارت يابند تا هر گروه متناسب با سطح مخاطبان خود به انتقال فرهنگ و معارف مهدويت همت گمارد و به نهادينه سازى آن در بينش و نگرش و كنش مخاطبان خود تلاش كند.
ج) ايجاد نظام ارزشيابى مدرسان و مبلغان مكتب مهدويت(عج)
ايجاد و احياى نظامى كه به ارزشيابى دورهاى مدرسان و مبلغان و مداحان مكتب مهدويت(عج) كه به وارسى مجدد نظام اعتقادى آنها بر پايه معيارهاى طلايى كتاب اللّه و عترت بپردازد و در نتيجه هميشه دادههاى اعتمادپذير و صحيح و تفاسير راستين از مكتب مقدس الهى مهدويت(عج) در اختيار عموم قرار گيرد و از مباحث شبههزا و سست و دفاعهاى غلط بر پايه گمان و ظن پيشگيرى نمايد، امرى ضرورى است. ريشه و بنياد چنين نظام ارزشمندى كه نظارت فعال بر سلامت فكرى و معنوى مردم داشته باشد، در سيره مقدس معصومين عليهمالسلام ديده شده است؛ از جمله آن مىتوان به ماجراى عرضه اعتقادات حضرت عبدالعظيم عليهالسلام به محضر مقدس امام عصر خود حضرت امام هادى عليهالسلام اشاره كرد. اين ماجرا حاكى از آن است كه چنين نظامى در دوران ائمه هدى عليهمالسلام وجود داشته و نهادينه شده بود. حضرت عبدالعظيم حسنى عليهالسلام از امامزادگان والا مقامى است كه در دوران زندگى خود توفيق درك محضر مقدس پنج معصوم عليهمالسلام را يافته و همين امر امتياز ويژهاى را براى او به وجود آورده است. او كه در سال 173 هجرى قمرى در مدينه به دنيا آمد، دوران كودكى را در زمان امامت امام موسى كاظم عليهالسلام ، دوران نوجوانى و آغاز جوانى را در سايه امامت حضرت ثامن الحجج امام على بن موسى الرضا عليهالسلام گذرانده، دوران جوانى خود را در خدمت حضرت امام جواد عليهالسلام بوده و دوران ميانسالى و پيرى خويش را در محضر حضرت امام هادى عليهالسلام سر كرده و از اصحاب اين دو بزرگوار به شمار مىآيد و احاديث فراوانى از آنان روايت نموده است. او هم چنين دوران كودكى و نوجوانى و آغاز جوانى امام عسكرى عليهالسلام را هم درك كرده، گرچه در اواخر دوران امامت امام دهم عليهالسلام به سال 252 هجرى قمرى رحلت كرده است و در زمان آن امام مفتخر به نص «انت ولينا حقا؛ تو در واقع از دوستان و ياران مايى» شده و پس از رحلتش نيز به افتخار اين كلام امام معصوم دهم نائل گرديده كه «من زار عبدالعظيم الحسنى برى كمن زار سيدالشهداء بكربلا» و از جانب امام دهم مرجع دينى مردم در ايران بوده است. در عين حال با آنكه از شرافت خانوادگى و اصالت ريشهدارى برخوردار بوده و به چهار واسطه به سبط اكبر و سيد شباب اهل جنت حضرت امام مجتبى عليهالسلام نسب مىبرد و خود صاحب تأليفاتى متعدد و عالم ربانى بوده، هرگز خويشتن را از بازنگرى و ارزشيابى دوباره در محضر ولى معصوم خدا عليهالسلام بىنياز ندانسته و ايمان خود را بر امام هادى عليهالسلام عرضه داشته و مورد تأييد قرار گرفته است. احياى اين سيره مقدس در نظام فعلى و عرضه ايمان و عقايد به محضر فقهاى جامع الشرايط كه صاحب ملكه معيارها و ضوابط در حوزه معرفت دينىاند، در يك نظام روشمند ارزشيابى و اصلاح به موقع آنها در ايمن سازى و سالمسازى فضاى جامعه اسلامى و پيشگيرى از آسيبهاى معنوى از ضروريات زمان ماست. گرچه، در گذشته رسم بوده و امروز هم كم و بيش شايع است كه اجازات روايتى صادر مىشود و آن هم به نحوى در راستاى همين سيره مقدس بوده است. اما ضرورت فعال سازى و بازنگرى و نظارت دقيق بر آن، به صورت جدى وجود دارد تا ساختار اعتقادى و فرهنگى مردم به صورت استوار و آگاهانهاى در مدار قرآن و عترت قرار گيرد، در پيشامدهاى زمان از تزلزل و تشكيك و عدم تعادل مصون بماند، و افكار خودرو و بىانضباط چون علف هرز به درخت تنور عقايد راستين آفت نرساند. البته اين امر هرگز به معنى انحصارگرايى نبوده، بلكه ابتكارات را جهت دارو سازمان يافته مىكند.
اين مهم كه همّت بلند مديران عالى هدايتگر نظام فرهنگى، حوزوى و تبليغات دينى كشور را مىطلبد، سره را از ناسره جدا مىسازد، عرصه را به صورت طبيعى بر منحرفان و مغرضان و دين فروشان تهى مايه تنگ مىكند و به محو تدريجى آنان مىپردازد، معارف راستين مهدويت عليهالسلام را گسترش و سلامت معنوى جامعه را پا برجا مىسازد.
4. براى كاربردى كردن اين فرهنگ در جامعه چه راهكارهايى را پيشنهاد مىكنيد؟
الف ـ تربيت مدرس مهدويت(عج) متناسب با سن و جنس مخاطبان به ويژه نوباوگان، نوجوانان و جوانان و آموزش مستمر روشمند با استفاده از جديدترين تكنيكهاى آموزشى به آنان از سطح كودكستان تا دانشگاه و با رعايت موارد پيشگفت بالا.
ب ـ استفاده از هنر در مداحى و… و تربيت نسلى كه با استفاده بجا و ابتكارى از آن بتوانند به گسترش فرهنگ مهدويت بپردازند. به ويژه آنكه با تكيه بر مكتب اهل بيت عليهمالسلام از شادىهاى مشروع روانشناسانه بهره گيرند و در ايجاد شور و عشق آگاهانه به گسترش معارف مقدس مهدوى(عج) در بين نسل نو بپردازند و جاذبهها را هدفمند و سازمان يافتهتر نمايند.
ج ـ بهره بردارى بهينه از مجالس و محافل عمومى مهدويت(عج).
نگارنده با بررسى عينى در مذاهب مختلف شاهد بوده است كه در هيچ مذهبى به اندازه مكتب تشيع در مجالس مذهبى شوق و علاقه و حوصله وجود ندارد. در هيچ مذهبى نمىتوان مجالسى همانند دعاى ندبه آن هم در روز تعطيل و در اولين ساعات بامدادى با مدتى حداقل دو ساعت ديد. اين گونه مجالس منظم سرمايه بزرگى است كه به بركت وجود مقدس حضرت مهدى(عج) حاصل شده و بهره بردارى بهينه از دقايق و حتى ثانيههاى آن ضرورى است. اگر محتوايى كه ما در مكتب اهلبيت عليهمالسلام داريم را حتى به ميزان بسيار اندكى ساير مذاهب داشتند، قادر بودند تا فرهنگ خود را گسترش دهند و جوانان را جذب كنند. گفتنى است، در بررسىهاى خود روزى به كليساى بتشان (Bethshan) در انگلستان رفتم و تفاوت چشمگيرى را در ميزان استقبال و شور مذهبى در اين كليسا ـ كه اكثريت شركت كنندگان آن جوان و دانشجو بودند ـ ديدم و هماهنگى و نظم خاصى را ملاحظه كردم و به دقت در محتواى دعاها و نمازهاى آنها تأمل كردم و شور و هيجان مذهبى خاصى را مشاهده نمودم. در علت جاذبه اين كليسا تفحص و جستوجو كردم و با برخى از مريدان و ارباب كليسا جداگانه به گفتوگو پرداختم كه در پايان به اين نتيجه رسيدم كه اولاً نظم موجود و مبادى آدابى خدمتگزاران كليسا و ثانيا مديريت قوى كليسا و ثالثا محتواى علمى محفل و بالأخره استفاده مبتكرانه از هنر مذهبى و ايجاد ارتباط فعال با مستمعان از عوامل مؤثر و تعيين كننده در جاذبه قوى اين كليسا بودهاند. جالب آنكه وقتى در محتواى مجلس و نمازهاى آنان دقت كردم، با كمال شگفتى ديدم كه برخى از فقرات دعاى ندبه را شبيه سازى كرده و به مجلس خود رونق و گرمى بخشيدهاند. اينك محتواى نمازى را كه در مورد موعودى كه نجات بخش است و خواهد آمد و همگى با هم در آن مجلس همخوانى كرده و هيجان مذهبى خود را بدان ابراز مىنمودند، ارائه مىدهم تا خواننده گرامى ببيند كه چگونه آنان از ندبه ما براى خود بهره بردارى بهينه مىكنند. گردانندگان مجالس مذهبى شيعه چه مسئوليت مقدس و سنگينى بر عهده دارند تا به تقويت سازمانى بنيادهاى اصيل دينى مردم بپردازند و كلام مولاى متقيان عليهالسلام را به گوش جان بنوشند كه الحكمة ضالة المؤمن فخذالحكمة و لو من اهل النفاق ـ حكمت گمشده مؤمن است حكمت را بگير حتى اگر از منافق باشد.
آرى به قول حافظ شيرازى
سالها دل طلب جام جم از ما مىكرد
آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مىكرد
گوهرى كز صدف كون و مكان بيرون است
خبر از گمشدگانِ لب دريا مىكرد
گفتمش اين دل خرم بهتو كى داد حكيم
گفت آنروز كه اين گنبد مينا مىكرد
و اينك متن دعا و نمازى كه در آن روز خوانده شد:
او شاه شاهان است King of King
بر تمام سروران او سرور استLord of Lords
شير خداستLion of Yodah
كلام خداستWord of God
او اين جا مىآيدand Here he comes
و با عدالتin rightiousnous
بر جهان حكومت خواهد كرد.He¨ll rule the earth
علىاكبر مهدىپور
1. تلقى شما از فرهنگ مهدويت چيست؟
فرهنگ مهدويت، درياى بيكران و اقيانوس بىساحلى است كه هر انسان وابسته به اين فرهنگ، در حدّ دانش، بينش و پژوهش خود از آن تلقّى متفاوتى دارد، و اينك تلقّى اين ناچيز از اين فرهنگ گسترده:
1. ما صاحبى داريم با اين ويژگىها:
ـ صاحبى كه بر ما احاطه علمى دارد و هيچ يك از اعمال ما، از نگاه نافذ و گسترده او مستور نيست.
ـ صاحبى كه اعمال ما آخر هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال به محضر او گزارش مىشود.
ـ صاحبى كه از اعمال نيك ما مسرور مىشود و ما را دعا مىكند.
ـ صاحبى كه از كردار زشت ما رنج مىبرد و از خداوند منان براى ما طلب آمرزش مىكند.
ـ صاحبى كه تنها به وسيله او اعمال ما بالا مىرود.
ـ صاحبى كه تنها با اعتقاد به او اعمال ما مورد پذيرش حق تعالى قرار مىگيرد.
ـ صاحبى كه همه ابرقدرتها در برابرش ناگزير از تسليمند.
ـ صاحبى كه اگر او بخواهد، احدى قدرت ايذا و آزار و سيطره بر ما را ندارد.
ـ صاحبى كه لحظهاى از ياد ما غافل نيست.
ـ صاحبى كه سرانجام از سراپرده غيبت بيرون آمده، كاخ ستمگران را بر سرشان فرو ريخته، بر ويرانه كاخهاى ستمگران، جهانى آباد، آزاد، بر اساس حق و بر معيارهاى استوار، بنياد كرده، هر ستمى را نابود و هر حقّى را جايگزين خواهد نمود.
2. فرهنگ مهدويت؛ حركت آفرين، اميد آفرين، تلاش آور و نشاط آور است.
3. فرهنگ مهدويت؛ يأس، نوميدى، خستگى، وازدگى و پوچ گرايى را مىزدايد.
4. فرهنگ مهدويت؛ رابطه مستحكم و استوارى بر اساس «رابطه ولايتى» بين انسان و مولايش ايجاد مىكند.
5. فرهنگ مهدويت؛ دريچهاى به جهان آينده، راه نجات از بن بستها و مولّد نيروى حركت به سوى آيندهاى روشن است.
6. فرهنگ مهدويت؛ جبران كمبودها، رفع موانع و سكوى پرش به جهانى آباد و آزاد است.
7. فرهنگ مهدويت؛ فرهنگ انديشه، روحيه، جوانه زدن، رويش، پويش، عشق، حركت، طرح و عمل مىباشد.
8. فرهنگ مهدويت؛ تلاش، كوشش، شتاب، شناخت، اعتدال و پاى فشردن در عمل است.
9. فرهنگ مهدويت؛ بىاعتنايى به قدرتهاى اهريمنى، قطع رابطه از طاغوتها و ترك اعمال زشت و ناپسند است.
10. فرهنگ مهدويت؛ اصلاح خويشتن، آمادگى براى ايثار و تسليمِ فرمان مولا بودن است.
2. اهميت فرهنگ مهدويت در چيست؟
نقاط عطف و حساس در فرهنگ مهدويت بسيار فراوان است، كه از آن جمله است:
1. ترسيم آيندهاى روشن، به دور از هر گونه ابهام در پهندشت جهان هستى، براساس عدالت و آزادى، بدون هيچ نقطه تاريك.
2. كسب هويّت و رهايى از بىهويّتى حاكم بر اكثر انسانهاى زمان.
3. تسليم حق بودن و بىاعتنايى به زر و زور و تزوير، با اعتقاد به مولايى مقتدر، آگاه و مهربان.
4. ترك گناه به خاطر مولاى مهربانى كه از اعمال زشت ما رنج مىبرد.
5. تلاش در عبادات و اطاعات، به خاطر يوسف زهرا، كه از مشاهده اعمال نيك ما بر لبان مباركش تبسمى نقش مىبندد.
6. دسترسى به الگوى انسان كامل، پيشواى معصوم و مبرّا از هرگونه خطا و لغزش.
7. شناخت راه، تحصيل انگيزه، تعيين جهت و توفيق عمل.
8. تبديل حسنات به صالحات و ايجاد حُسن فعلى و فاعلى در مقام عمل.
9. رهايى از تنهايى و پيوستن به خيل منتظران، انتظارى سازنده، كاروانى تلاشگر، در راهى روشن، با گامهايى استوار، به سوى هدف مشخص، با ضوابط تعيين شده.
10. پاسخ مثبت به فراخوان انبيا، اوليا، امامان معصوم، كتب آسمانى، به ويژه قرآن كريم، در آياتى چون:
«فانتظروا، إِنّى معكم من المنتظرين»؛(1)
منتظر باشيد، كه من ـ پيامبر ـ نيز به همراه شما از منتظرانم.
3. چه عرصه هايى را در زمينه مهدويت خالى مىبينيد؟
عليرغم تلاش فراوان از سوى عالمان درد آشنا، عرصههايى فراوانى در زمينه مهدويت وجود دارد كه تحقيق لازم انجام نگرفته و پاسخ به روز و كامل در دست رس علاقهمندان قرار نگرفته است، كه از آن جمله است:
1. نوّاب اربعه
2. توقيعات
3. داشتن همسر و فرزندان حضرت
4. اثبات علمى امكان ديرزيستى انسان تا هزاران سال.
5. فرق ظهور در 23 رمضان و قيام جهانى در روز عاشورا.
6. تبيين نشانههاى حتمى
7. تحقيق در مورد آنچه از نشانههاى غير حتمى واقع شده است.
8. آيا حضرت بقيةاللّه وقت ظهور را مىداند؟
9. آيا حضرت به شهادت مىرسد؟
10. مدت فرمانروايى حضرت
11. چگونگى سيطره بر جهان، بدون استفاده از ابزار كشتار جمعى.
12. تبيين خراسانى، حسنى، حسينى و هاشمى.
13. تبيين جايگاه خراسانى.
14. پيرامون رجعت.
15. اثبات تحريف حديث: «اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى».
16. اثبات تحريف حديث: «لامهدى الا عيسى».
17. اثبات تحريف حديث: «فيقتل الرجال و يبقر بطون الحبالى».
18. اثبات علمى احاديث مجعول درباره خونريزى و تشويه سيماى ملكوتى آن حضرت.
19. اثبات علمى احاديث مربوط به اينكه سيره آن حضرت همان سيره رأفت و عطوفت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله و همان سيره عفو و گذشت مولاى متقيان است.
20. اثبات علمى مجعول بودن احاديثى كه از سوى صوفيه عليه فقهاى شيعه جعل شده، از قبيل: «لولا السيف بيده لأفتى الفقهاء بقتله».
21. اثبات مجعول بودن شهادت آن حضرت به وسيله زن ريش دارى به نام سعيده، به وسيله پرتاب سنگ آسيا.
22. ردّ مهدويت نوعى و اثبات مهدويت شخصى.
23. گردآورى متون گفتار بزرگان اهل سنت و اعتراف آنها كه مهدى موعود فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكرى عليهالسلام مىباشد.
24. جمع آورى منابع حديث: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» از كتب حديثى اهل سنت.
25. گردآورى منابع حديث: «من انكر المهدى فقد كذّب بما جاء به النّبى» از منابع حديثى عامه.
26. معرفى آثارى كه از بزرگان اهل سنت درباره آن حضرت چاپ و منتشر شده.
27. گردآورى احاديث مربوط به حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه، در كتب تأليف شده پيش از ولادت آن حضرت، همانند: المصنَّفِ ابن ابى شيبه، عبدالرزّاق صنعانى و مسند احمد حنبل.
28. گردآورى منابع: «الخلفاء اثنا عشر، كلهم من قريش» و ردّ علمى توجيهات غير موجّه در تطبيق آن به خلفاى بنى اميه و بنى عباس.
29. نشر كتابنامههاى توصيفى، با تبيين و مرزبندى آثار مطبوع با مخاطبهاى مختلف.
30. تأسيس مراكز نشر، با التزام به نشر آثار مفيد درباره حضرت بقيةاللّه(عج).
4. براى كاربردى اين فرهنگ در جامعه چه راهكارهايى را پيشنهاد مىكنيد؟
راههاى بسيار فراوانى هست كه به اختصار به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. تعميم فرهنگ مهدويت، از طريق:
1) تأليف كتب مفيد، محققانه و به قلم روز.
2) ترجمه آثار مرجع و پايه به قلم روز.
3) نشر متون حديثى، به صورت تحقيقى.
4) نشر آثار خوب به زبانهاى زنده جهان.
5) تهيه مقالات علمى و نشر آنها از رسانههاى گروهى.
6) به كار انداختن ماهواره.
7) اختصاص سايتهايى به فرهنگ مهدويت.
8) پاسخگويى به شبهات از طريق اينترنت.
9) تأسيس كتابخانههاى تخصصى.
10) تأسيس مراكز تحقيقى ـ تخصصى.
11) تهيه فيلم، تابلو، نقاشى، جدول و ديگر آثار هنرى.
12) مسابقه مقاله، فيلم، و ديگر آثار فرهنگى و هنرى.
13) تهيه كتاب قصه و رمان، با قلم روز، براى سطوح مختلف، به ويژه كودكان و نوجوانان.
14) تهيه سى دىِ سخنرانىها، نمايشنامهها و معرفى آثار مكتوب در عرصه مهدويت.
15) تشويق اهل قلم، به ويژه از رهگذر چاپ آثار مكتوب آنان.
16) تأسيس مراكزى براى نشر مجلات تخصصى.
17) چاپ برچسب، تقويم، تابلو و…
18) تشويق به تأسيس كتابفروشى مخصوص فرهنگ مهدويت در مراكز استانها.
19) به راه انداختن نمايشگاه كتاب در مراكز استانها.
20) تشويق جوانان به تأسيس ستادهاى برگزارى جشنهاى نيمه شعبان در دهه مباركه مهدويت.
2. ايجاد مهر يار در دل راهيان راه، از طريق:
1) تبيين نقش امام زمان در جهان هستى.
2) تشريح عنايات حضرت به دوستان.
3) معرفى اماكن زيارتى منتسب به آن حضرت در ايران و جهان.
4) سفرهاى زيارتى به اماكن ياد شده، همانند مسجد مقدس جمكران قم و مسجد سهله كوفه.
5) شور دادن به مجالس دعاى ندبه و زيارت آل ياسين.
6) تبيين راه رسيدن به آستانِ دوست.
7) تشريح موانع راه و بيان راه زدودن موانع از سر راه.
8) نشر كتابهاى شامل بر وظايف منتظران در عصر غيبت.
9) شرح داستان كسانى كه پس از تلاش و كوشش سرانجام به محضر دوست راه يافتهاند.
10) تهيه فيلم، نمايش و قصه كسانى كه به محضر آن يار مهربان بار يافتهاند.
1. اعراف: 71 و يونس: 20 و 102.
برگرفته از سايت :المهدويه