در همين قضيهى هستهاى، آن وقتى كه ما با اينها همراهى كرديم و عقبنشينى كرديم – البته براى ما تجربهاى بود، اما اين واقعيت است – اينها جلو آمدند؛ اينقدر جلو آمدند كه من در همين حسينيه گفتم اگر بنا باشد كه اين روال از سوى آنها ادامه پيدا كند، من خودم وارد قضيه خواهم شد؛ و وارد قضيه شدم؛ ناچار شديم؛ اينها كار ما نيست.
عقبنشينىها آنها را گستاختر كرد، طلبگارتر كرد. يك روزى بود كه مسئولين ما قانع بودند كه اجازه بدهند ما ۲۵ سانتريفيوژ در كشور داشته باشيم؛ آنها گفتند نميشود! اينها قانع شدند كه ۵ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! مسئولين ما قانع شدند كه ۳ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! امروز گزارش را شنيديد، یازده هزار سانتريفيوژ داريم! اگر ما آن عقبنشينىها را، آن انعطافها را ادامه ميداديم، امروز از پيشرفت هستهاى كه هيچ خبرى نبود، به اين نشاط علمى هم كه در چند سال اخير در كشور وجود پيدا كرده – اين حركت علمى، اين جوانها، اين ابتكارات، اختراعات، پيشرفتهاى گوناگون در بخشهاى مختلف – قطعاً لطمه ميخورد؛ چون اولاً نسبت به هر يك از آنها ممكن بود يك بهانهاى بياورند؛ ثانياً حركت هستهاى و صنعت هستهاى، نماد پيشرفت يك كشور است. اين هم يك واقعيت ديگر است.
———————————————–
آنچه كه وجود دارد، اين حركت، رو به جلو و پيشرفت است. اين پيشرفت حاصل شده. اين، اصل قضيه است. آن وقت وارد شاخهها كه ميشويد، باز نشانهى پيشرفت را مىبينيد. مثلاً در علم ما پيشرفت كرديم، در فناورى برخاستهى از علم پيشرفت كرديم.
من همين دانشگاه علوم دريائى را بيست سال، بيست و چهار سال، بيست و پنج سال قبل آمدهام بازديد كردم. البته از آن وقت تا حالا، بارها بازديد كردم. آن وقتِ اين دانشگاه را هم ديدم، امروزِ اين دانشگاه را هم دارم مىبينم، قابل مقايسه نيستند. رشد انگيزهها كه دنبال خود، رشد حركت علمى را دارد، يك پديدهى شگفتآور است كه انسان را واقعاً دچار خرسندى عميق ميكند؛ آدمى را كه آگاه هست، دچار شگفتى ميكند.
البته در همه جا همين جور است؛ در دانشگاههاى كشور همين جور است، در پژوهشگاههاى كشور همين جور است، در مراكز علمىاى كه نبوده است و توليد شده است و به وجود آمده است، همين طور است، اميد دانشمندان ما همين جور است. دانشمندان نسلهاى گذشتهى ما كه وجودشان هم خيلى براى ما محترم است و ما از هر كسى كه در راه دانش زحمتى كشيده تقدير ميكنيم و احترام برايش قائليم، چون مال يك مرتبهى ديگرى بودند، پيشرفتهاى علمىِ نسل جوان را سرِ همين قضيهى پيشرفتهاى صنعت هستهاى باور نميكردند! من اين را شايد يك بار دو بار ديگر هم گفتهام. وقتى اين پيشرفتها حاصل شده بود، چند نفر از دانشمندان برجستهى ما كه من اينها را ميشناختم، هم از لحاظ علمى برجستهاند، هم از لحاظ نيت، انسانهاى صادقالنيّهاى هستند، به من نامه نوشتند، گفتند آقا باور نكنيدها، باور نكنيد! اينى كه ميگويند، اين نميشود، نشده! هم پيشرفتهاى هستهاى را، هم آن پيشرفتهاى مربوط به سلولهاى بنيادى را كه جزو جلودارهاى اين حركت علمىِ جديدِ چندين سالهى اخير بود. باور نميكردند، اما اتفاق افتاده بود و بود. گذشت زمان هم بيشتر نشان داد كه بله، اين پيشرفتها واقع شده. يعنى حركت علمى، حركتى است كه براى آن نسل گذشتهى ما كه گفتم هم دانششان، هم خيرخواهى و نيت صادقانهشان براى ما معلوم است، قابل باور نبود. و من امروز به شما عرض ميكنم اين جوانهاى ما كارهائى دارند در زمينههاى علمى و پيشرفتهاى علمى و اكتشافات و ساخت و سازهاى علمى ميكنند كه باز شايد براى بعضى نسلهاى متوسط ما هم قابل باور نباشد، اگرچه حالا يواش يواش ديگر همه اين پيشرفت را باور كردند.
یک دیدگاه
گروه سایبری فاتح
سلام
مطلب جالبی بود
استفاده کردیم
با روایت زیبای محسن مومنی از سوریه بروز هستیم
حضور شما مایه ی دلگرمی ماست
و اگر موافق با تبادل لینک هستید به ما اطلاع دهید