نامه (5)
و من كتاب له عليه السلام إلى أشعث بن قيس و هو عامل اذربيجان
وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِيقَةٍ وَ فِي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ وَ لَعَلِّي أَلَّا أَكُونَ شَرَّ وُلَاتِكَ لَكَ وَ السَّلَامُ
نامه به «اشعث بن قيس» فرماندار آذربايجان
كار گزاري حرفه نيست، امانت است
اي فرماندار، مسؤوليّت تو «حرفه» نيست، بلكه «امانتي» است كه به عهده گرفتهاي. تو در برابر «ما فوقت» مسئولي، تو را نسزد كه نسبت به مردم خودسرانه تصميم گيري و در كارهاي مهم جز به «دستور» عمل كني.
اينك بخشي از بيت المال در دست تو است و تو نگهبان آني تا به دستم سپاريش. بدان اميد كه «علي» براي تو بد فرمانروايي نباشد، و السّلام.