مدتی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که گروه های ضدانقلاب و تجزیه طلب در صدد اخلال و دست اندازی برآمدند. آنها از پشتیبانی همسایه غربی ایران (عراق)-که در صدد زیرپا گذاشتن قراردادهای بین المللی بود- برخوردار می شدند.
در آن هفته ها و ماه ها هر روز مرزهای کشور تهدید می شد و نیروهای مردمی در کنار نیروهای مسلح، در مقابل این تجاوزها ایستادگی می کردند. فرماندهان نظامی و مبارزان سیاسی نیز در مقابله با تجاوزها نقش بسزایی داشتند. از جمله ی اینان دکتر مصطفی چمران بود که با تجربیات نظامی وسیاسی خود پیش آمد. او در درگیری های کردستان یک گروه چریکی و شبه نظامی را به نام «گروه حافظ وحدت» فرماندهی می کرد و در اهواز ستاد جنگ های نامنظم را شکل داد.
سید علی اکبر ابوترابی به کرات در منطقه غرب کشور حضور می یافت ودر تهیه آذوقه و کمک های پزشکی از جانب مردم، نقش مهمی داشت.
«بعد از درگیری های کردستان و نقش عظیمی که دکتر چمران در نجات پاوه داشت[۱۳دی۱۳۵۸]ما ایشان را به قزوین دعوت کردیم تا در جلسه ای که در مسجد النبی داشتیم با ایشان بیشترآشنا شویم و ما را در جریان حرکات ضد انقلاب در کردستان بگذارند. از مظلومیت ایشان همین بس که مثل شهید مظلوم دکتر بهشتی توسط عناصر ضد انقلاب که اهمیت چنین افراد والایی را می شناختند، به صورت غریبانه ای مورد اتهام و کینه دشمنان قرار گرفت. لذا افرادی ناآگاه به ما توصیه کردند که شخصاً از ایشان تجلیل نکنیم و خیر مقدم را کس دیگری بگوید!
آن شب به اتفاق ایشان و شهید فرمانده نیروی زمینی ارتش[سرلشکر ولی الله فلاحی]، شام در قزوین بودیم و آن جلسه و نشست، بسیار پرخاطره و جالب بود. از همان وقت بود که عده ای از برادران قزوینی تصمیم گرفتند در گروه نظامی ایشان شرکت کنند. آن روزها ایشان یک جمعیت چریکی و شبه نظامی ایشان شرکت کنند. آن روزها ایشان یک جمعیت چریکی و شبه نظامی تاسیس کرده بودند به نام گروه حافظ وحدت.»
در جبهه های جنوب (ستاد جنگهای نامنظم)
سابقه آشنایی سید علی اکبر ابوترابی با دکتر چمران به سالها پیش از پیروزی انقلاب می رسد. زمانی که سید علی اندرزگو برای آموزش و تهیه اسلحه راهی لبنان شده بود.
«ایشان [سید علی اندرزگو] یکی از بهترین خاطرات سفر را ملاقات و آشنایی با شهید چمران در لبنان می دانست. همواره از ایشان به خوبی و با دنیایی عظمت یاد می کرد. با تعریف و تمجید از سردار شهید دکتر چمران، ما را در غیاب دکتر، مرید وعلاقه مند این مرد خدا کرده بود. جدا به بلند ی روح و ایمان و اخلاص دکتر عشق می ورزیدیم.»
سید علی اکبر ابوترابی با همین شناخت و علاقه در شروع جنگ تحمیلی با پیشنهاد و معرفی دکتر ابراهیم یزدی راهی اهواز شد.
«وقتی متوجه شدم شهید دکتر چمران به عنوان نماینده رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی، عازم جبهه شده و در اهواز، فرماندهی جنگ های نامنظم را برعهده گرفته است، من هم با گذراندن یک دوره فشرده نظامی، در اواسط مهر۱۳۵۹در همان اولین ماه آغاز دفاع مقدس و اشغال گری بعثیان متجاوز، راهی اهواز[و] جبهه جنوب، شدم. مستقیماً به جمع ایشان در استانداری-که مرکز ستاد جنگ های نامنظم بود و این مجموعه را رهبری و فرماندهی می فرمود-پیوستم.»