به نام خدا
بيان احوال حضرت قائم عليه السلام، مسأله غيبت و ظهور، نظر علما و محققان وذكر شبهات و پاسخهاي آن كه بر حضرتش وارد آمده نه تنها در اين مجمل نمي گنجَد بلكه ذكر رؤوس هر مطلب نيز ناممكن است. از اين رو نويسنده در بيان عناوين زير كاملاً جانب اختصار را رعايت كرده است و اميد است دجار ايجاز مخل نگرديده باشد
بيان احوال حضرت قائم عليه السلام، مسأله غيبت و ظهور، نظر علما و محققان وذكر شبهات و پاسخهاي آن كه بر حضرتش وارد آمده نه تنها در اين مجمل نمي گنجَد بلكه ذكر رؤوس هر مطلب نيز ناممكن است. از اين رو نويسنده در بيان عناوين زير كاملاً جانب اختصار را رعايت كرده است و اميد است دجار ايجاز مخل نگرديده باشد:
ولادت مهدي(عليه السلام) مسلم است، القاب و عناوين مهدي (عليه السلام) در قرآن كريم، مهدي(عليه السلام) در كتب شيعي ، مهدي(عليه السلام) در كتب اهل سنت، موعود در ساير اديان ، شبهات و اشكالات.
ولادت مهدي(عجل الله تعالي فرجه) از مسلمات است
ولادت وجود مبارك امام «حجت بن الحسن المهدي» را به 255 يا 256 هجري قمري دانسته اند. بنابر اين اصل ولادت مهدي جزء مسلّمات تاريخ است و در اين تاريخ بين علما و محدثان و علماي فريقين هيچگونه اختلافي نيست. ابن خلكان مي نويسد: «او ، در روز جمعه نيمه ماه شعبان سنة 255 متولد شد. و هنگام درگذشت پدرش، پنج ساله بود. نام مادرش حمط است و برخي آن را نرجس نيز گفته اند.»1
مسعودي مي گويد: امام حسن عسكري در سن 29 سالگي در عهد خلافت المعتمد عباس درگذشت و او پدر مهدي منتظر است.2
مهدي (عليه السلام) پس از شهادت پدر كه در 5 سالگي او اتفاق افتاد از انظار غائب گرديد و تنها از طريق نواب خود كه عبارت بودند از: ابوعمر و عثمان بن سعيد اسدي، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد، ابوالقاسم حسين بن روح، ابوالحسن علي بن محمد سمري با پيروان خود ارتباط داشت.
اين غيبت تا درگذشت محمد سمري (326 ﻫ . ق) غيبت صغري ناميده مي شود و پس از آن غيبت كبري آغاز مي گردد.
كليه محققاني كه تولد حضرت مهدي را نقل كرده اند اشاره اي به وفات ايشان ندارند تنها تعدادي انگشت شمار امثال علاء الدوله سمناني و حافظ ذهبي و ابن حجر كمي گفته اند او پس از ولادت وفات يافت. اغلب علماي عامه نيز معتقدند كه «مهدي موعود» واقعيت دارد اما در آخرالزمان متولد مي گردد.3
القاب و عناوين
القاب و عناوين امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه) نيز از اهميت شاياني برخوردار است تا آنجا كه تعداد آنها را تا يكصد و هشتاد و دو اسم نوشته اند. برخي از اين عناوين بدين قرار است: احمد، ابوجعفر ،ابوابراهيم ، ابوتراب، احسان، بقيه الله، بلد الامين، بهرام ، بنده يزدان، برهان، باسط، بقيه الانبياء ، تمام ، جمعه، جابر ، جوار الكنّس ، حجت، حجه الله ، حجاب ، حامد ، حاشر، خاتم الاوصياء ، خسرو، خازن، خليفه الله ، دابه الارض ، داعي ، راهنما، رب الارض ، سبيل ، شماطيل ، صاحب الغيبه، عاقبه الدار، غايب، خليل، فرج المؤمنين ، قائم، قيمه ، مسيح الزمان ، قاتل الكفره ، كاشف الغطاء ، كلمه الحق ، لسان الصدق ، منصور.4
مهدي(عجل الله تعالي فرجه) در قرآن كريم
در قرآن كريم آنگاه كه از مسائل و حوادث آينده سخن مي گويد و از حكومت صالحان خبر داده پيروزي حق بر باطل را اعلام مي دارد مفسران اين آيات را با توجه به احاديث و روايات ، مربوط به ظهور مهدي(عجل الله تعالي فرجه) مي دانند.
برخي از آن آيات بدين قرار است:
الف: وعدالله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ، ليستخلفنهم في الارض كما اسختلف الذين من قبلهم …..5
ب: بقيه الله خير لكم ان كنتم مؤمنين …..6
ج: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين.7
د: و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون.8
مهدي(عجل الله تعالي فرجه) در كتب شيعه
عالمان شيعي اعم از متقدمين و متأخرين كتب و رسالاتي متعدد پيرامون احوال مهدي(عجل الله تعالي فرجه) ، ظهور ، غيبت، انتظار، نظاير آن تأليف و تصنيف كرده اند كه به ذكر نام پاره اي از امهات اين كتب اشاره مي گردد:
اصول كافي (كتاب الحجه) ………………………………………. كليني
بحار الانوار……………………………………………………….علامه مجلسي
الارشاد …………………………………………………………… شيخ مفيد بغدادي
فصول نصيريه ……………………………………………………خواجه نصيرالدين طوسي
الغيبه ……………………………………………………………….شيخ طوسي
اثبات الهداه ………………………………………………………… حر عاملي
الوجيزه في الغيبه …………………………………………………. سيد مرتضي علم الهدي
الملاحم و الفتن ……………………………………………………. رضي الدين سيد ابن طاووس
الصحيفه المهدويه …………………………………………………. شيخ فضل الله نوري
نويد امن و امان …………………………………………………… شيخ لطف الله صافي گلپايگاني
قيام وانقلاب مهدي ، از ديدگاه فلسفه تاريخ ……………………… مرتضي مطهري
موعودي كه جهان در انتظار اوست …………………………….. علي دواني
مهدي(عجل الله تعالي فرجه) در كتب اهل سنت
شماري از كتب اهل سنت كه احاديث مربوط به مهدي(عجل الله تعالي فرجه) و يا نامي و سخني از اين امام رفته است از اين قرار است:
مسند ………………………………………………………………… احمد حنبل
صحيح ……………………………………………………………… مسلم حجاج نيشابوري
صحيح ……………………………………………………………… بخاري
مستدرك الصحيحين ……………………………………………….. حاكم نيشابوري
سنن ………………………………………………………………… ابو داود بجستاني
سنن ………………………………………………………………… ابن ماجه
فتوحات مكّيه ………………………………………………………. محي الدين عربي
الرساله …………………………………………………………….. محمد بن ادريس شافعي
شرح نهج البلاغه ………………………………………………….. ابن ابي الحديد
المنار ……………………………………………………………….. شيخ محمد عبده
كشف الاسرار ……………………………………………………… رشيد الدين ميبدي
الجامع الصغير ……………………………………………………… جلال الدين سيوطي
مفاتيح الغيب …………………………………………………………. امام فخر رازي
الفصول المهمه ………………………………………………………. ابن صباغ مالكي
تاريخ بغداد ………………………………………………………….. خطيب بغدادي
جامع الاصول ……………………………………………………….. ابن اثير
فصل الخطاب ………………………………………………………… پارساي نجاري
نام وتوصيف مهدي(عليه السلام) در شعر شاعران به وفور آمده است. كه بيان حتي مجملي از آن جايي ديگر و فصلي ديگر مي طلبد.
همچنين عالمان اهل سنت نظير ابو نعيم اصفهاني ، جلال الدين سيوطي، حماد بن يعقوب و ابن قيم جوزي كتبي خاص پيرامون حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه) نوشته اند كه معروف همگان است.
موعود در ساير اديان
«سيري كوتاه در افكار و عقايد مختلف جوامع بشري چون مصر باستان، هند، چين ، ايران ويونان و نگاهي گذرا به افسانه هاي اقوام مختلف چون: اسلاو، ژرمن ، اففففففسن ها و سفلتها روشن و مسلم مي سازد كه همه اين افكار و عقايد (در انتظار موعود) از منبع شريف وحي سرچشمه گرفته است و ليكن در برخي از مناطق دور دست كه شعاع حقيقت كمتر تابيده است ،در طول تاريخ از فروغ آن كاسته شده ، فقط كلياتي از نويدهاي مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه) به جاي مانده است».9
و از اين قبيل است در منابع:
انجيل: «كمرهاي خود را بسته ، چراغهاي خود را افروخته بداريد و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود را مي كشند كه چه وقت از عروسي مراجعت كند. …. زيرا در ساعتي كه گمان نمي بريد پسرانشان مي آيد.»10
تورات: «و نهالي از تنه يسي بيرون آمده ، شاخه اي از ريشه هايش خواهد شكفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت ….. مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حكم خواهدكرد …… جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.»11
زبور: زيرا كه شريران منقطع خواهد شد و اما منتظران خداوند، وارث زمين خواهند شد ….. و اما حليمان وارث زمين خواهند شد ….. و ميراث آنها خواهد بود تا ابد الاباد.»12
زردشتيان: «سوشيانس (نجات دهنده بزرگ) دين را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستي را ريشه كن سازد . ايزدان را از دست اهريمن نجات داده ، مردم جهان را همفكر و هم گفتار و همكردار گرداند.»13
هندوان: «اين مظهر ويشنو(مظهر دهم) در انقضاي كلي يا عصر آهن بر اسب سفيدي در حالي كه شمشير برهنة درخشاني به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مي شود وشريران را تماماًهلاك مي سازد و خلقت را از نو تجديد و پاكي را رجعت خواهد داد ….. اين مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد كرد.»14
در اسلام نيز مهدويت ريشه قديمي دارد و اختصاص به تشيع نداشته بلكه به اقوال پيامبر اكرم(صل الله عليه و اله) بر مي گردد.15
شبهات و اشكالات بر حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه)
شبهات واشكالاتي كه منافقان، مدعيان و معاندان بر حضرتش وارد ساخته اند ، شامل طول عمر. مدعيان امام زمان، مخالفان امام زمان، مسأله سرداب وپاره اي مسائل ديگر است كه در اينجا به طور موجز به آنها پرداخته مي شود.
دراز عمري: زيست شناسان معتقدند عمر انسان حدّ و اندازه معيني ندارد و به قول وايزمن آلماني مرگ لازمة قوانين طبيعي نيست . و در عالم طبيعت از عمر ابد گرفته تا عمر يك لحظه اي همه گونه وجود دارد. طول عمر كه در قرنهاي اخير مورد قبول برخي نبوده و چون رؤيا تلقي شده است اكنون از نظر علم اصطلاحي تا حدي تحقق يافته و به واقع نزديك شده است و يا تحقيقاتي كه در باب انرژي اتمي به عمل آمده از 1940 به بعد به صورت علمي پر دامنه در آمد ….. رؤياي ديگر، يعني افزودن طول حيات، نيز با كشف داروها، وينامينها ، هورمونها و آنتي بيوتيكها تا حدي تحقق يافته است.16
بنابراين طول عمر، به هيچ وجه محال نيست. بلكه از نظر عقلي، و بينش ژرف علمي ، و امكان تحقيقي كه چندان بعيد نيست به ويژه اگر قدرت و خواست الهي را نيز بر آن بيفزاييم موضوع خاتمه يافته خواهد بود.17
«دانشمندان زيست شناس پس از يك عمر مطالعه در مسائل «بيولوژي» به اين نتيجه رسيده اند كه: جاي شگفت است كه انسان مي ميرد ، در حالي كه بافتها و سلّولهاي بدن او براي مدت نامحدودي قابل زندگي است! بيولوژيستها معقتدند كه زندگي دليل نمي خواهد ، مرگ دليل مي خواهد!»18
در طول تاريخ به افراد بسياري بر مي خوريم كه بيش از 1500 سال عمر كرده اند در حالي كه عمر حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه) هنوز به 1200 سال نرسيده است!
اينك به برخي از دراز عمران تاريخ اشاره مي رود:
ذوالقرنين …………………………………………………..3000 سال
ضحاك (بيوراسب) ………………………………………. 1200 سال
حضرت نوح ………………………………………………. تا 2750 سال
فريدون (پسر آبتين) ……………………………………….. 1000 سال
ضحاك دوم ………………………………………………….1000 سال
جمشيد پادشاه ايراني و بينانگذار عيد نوروز …………….. 2500 سال
لقمان حكيم ………………………………………………….. 3500 سال
ريّان بن دومغ (پدر عزيز مصر) …………………………. 1700 سال
دومغ (پدر ريّان) ……………………………………………. 3500 سال19
مدعيان مهدويت
همانگونه كه از عصر بودا تا زمان حاضر بسياري بوده اند كه ادعاي پيغمبري و نبوت داشته اند بسياري نيز پيدا شده اند كه مدعي مهدويت گرديده اند. في المثل از جمله كساني كه مدعي پيامبري شده اند مسيلمه در سال نهم هجرت و از اهل يمامه بود وادعا مي كرد او با پيامبر اسلام(صل الله عليه و اله) در رسالت شريك است. ديگري بيان بن سمعان بود كه با ادعاي الوهيت، عده اي ناآگاه را به دور خود جمع كرد ونيز از اين قبيل است:
سبحاح بنت حارث (در آخر عهد پيامبر اسلام) ، طليحه بن خويلد اسدي (پس از رحلت حضرت رسول) ، محمد بن عبدالله بن مثني ، عامر بن يزيد معروف به خداش، ابن منصور عجلي (معتقد به عروج حضرت علي«ع» بود) ، مغيره بن سعيد (ماصر خلافت هشام بن عبدالملك)20.
به طور كلي اين موضوع چنان اهميت پيدا كرد كه اعتضاد السلطنه از رجال عهد قاجاريه را بر آن داشت تا به تأليفي در اين مورد اقدام ورزد به نام المتبنيين يا طبقات المضلين و در آن كليه كساني را كه ادعاي پيغمبري داشته اند تا عصر خود جمع آوري كرده است و الحق از عهده اينكار نيز به خوبي برآمده است.
غرض از تهميد اين مقدمه آن بود كه روشن شود وقتي افرادي پيدا مي شوند كه ادعاي پيغمبري و حتي الوهيت نمايند بي ترديد مدعي امام زمان بودن ومنجي بشريت شدن نيز در ميان آنان يافت مي شود. نام برخي از مدعيان مهدويت بدين قرار است:
شريعي: نامش حسن وكنيه اش ابومحمد واز صحابه امام علي النقي و امام حسن عسكري(عليه السلام) بود. وي اولين كسي است كه چنين ادعايي نمود.
منجي خارجي مصري: وي مطلع از احكام نجومي بود و از آينده خبر مي داد . در سال كه خروج كرد مي گفت مهدي موعود است و عنقريب مالك مصر خواهد شد. تعداد مريدانش 133 نفر بودند.
محمد بن تومرت: در مغرب زمين به ادعاي مهدويت خروج كرد. در برخي از تواريخ نسبت وي را چنين آورده اند، محمد بن عبدالله بن الرحمن بن هود بن خالد بن تمام بن عدنان بن صفوان بن سفيان بن جابر بن عطاء بن رياح بن يسار بن عباس بن محمد بن الحسن بن امير المؤمنين عليه السلام و الصلوه.
مولدش سوس: (از اقصا بلاد مغرب) بود ود ر ايام جواني در عراق عرب نزد امام محمد غزالي و ابوالحسن طبراني علم آموخت و در زهد و تقوا معروف خاص و عام شود و در علوم شرعيه و اصول فقه و كلام مهرات كامل پيدا كرد.
ابن بطوطه مردي مجهول النسب وا لحال را نقل مي كند كه در بلاد شام ادعاي مهدويت كرد و به پيروان خود وعده تمالك و تسخير شهرهاي شام را داد و ميان آنها تقسيم كرد، او به هر يك از مريدانش برگهايي از زيتون داد و آنان را به تسخير شهرها فرستاد و همه را به كشتن داد.
محمود: مردي عالم ومنسوب به طايفه نقطوي است. در سده شش پس از هجرت از پسخان از توابع گيلان ظاهر گشت. وي تمامي شرايع و مصحف انبياء را مطابق عقيدة خويش تأويل مي كرد و خود رامهدي موعود مي دانست وي گفت من همانم كه پيامبر اسلام(صل الله عليه و اله) بر ظهور او خبر داده است و اينك دين محمد(صل الله عليه و اله) منسوخ و نوبت دين محمود است و گفته اند:
رسيد نوبت زندان عاقبت محمود گذشت آن كه عرب طعنه بر عجم مي زد
منقول است كه خواجه حافظ شيرازي نيز بر كيش محمود است و چون محمود بسيار بر ساحل رود ارس گذر داشته، حافظ فرموده :
اي صبا گر بگذري بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاك آن وادي و مشكين كن نفس
بر طبق اقوال، محمود خود را در خم تيزاب كشته است.
سيد اشرف الدين ابراهيم: از سادات و عباد بود. دراواسط عمر خود سفري به خراسان كرد و در همانجا ساكن شد و بر اثر كراماتي كه داشت مريداني به دور او جمع شدند و گفتند او جز مهدي آخرالزمان نيست.
سيد شرف در جنگي كه سال 663 با مغولان كرد كشته شد.
امير تيمورتاش بن ابي چوبان: در عهد سلطان ابوسعيد بهادرخان ظهور كرد و چون پاره اي از دشمنان خود را برانداخت نخوتي در دماغش پيدا شد و با اغواي جمعي سكه و خطبه به نام خود زد و خود را مهدي آخر زمان خواند.
عباس: مردي به نام عباس از غماره كه رودي است در نجد ادعاي مهدي موعود كرد. گروهي به متابعت او برخاستند. به دستور وي بسياري از بازارهاي فارس سوخته شد. وي در راه مراجعت از فارس به دست پيروان خود كشته شد.
سيد فلاح: مسقط الراس او واسط و از شاگردان شيخ احمد بن فهد از اكابر صوفيه اثنا عشريه بود. در سال 828 ظهور كرد و تمامي اعراب خوزستان مانند شوشتر، دزفول و هويزه را به اطاعت از خود وادار كرد. وي با آنكه برخي از اطرافيانش او را منع مي كردند اظهار مي داشت مهدي موعود است وظهور خواهد كرد. چون ادعاي وي به گوش استادش (احمد بن فهد) رسيد به قتل او فتوي داد. هنگام اجراي حكم، او قرآن مجيد بيرون آورد و بر آن سوگند خورد و اظهار ندامت كرد.
تويزي: در سال هشتم هجرت در دوران سلطنت يوسف بن يعقوب مردي از طايفه متصوفه به نام تويزي در رباط ماسه ظاهر گشت و ادعاي مهدويت كرد، اما چيزي نگذشت كه مردي از طايفه بني سكساك در خفا او را كشت.
مهدي مصري: در سال 1798 ميلادي مطابق با 1213 هجري كه ناپلئون بناپارت در حال تصرف مصر و نواحي اطراف بود به وي خبر دادند كه مهدي نامي در مصر خروج كرده ومردم را اغوا كرده و گفته است از طرف خداوند مأمور است تا كفار را از مصر بيرون كند.
ناپلئون پس از اطلاع بر اين امر فوجي را مأمور دفع او كرد. پيروان مهدي مصري در برابر توپ و تفنگ ناپلئون تاب نياورده شكست خوردند و خود او نيز مفقود الاثر گشت.21
مخالفان و منكران وجود مهدي(عجل الله تعالي فرجه)
با آنكه مسئله مهدي منتظر چنان در ميان دانشمندان اهل سنت شهرت داشته ، و موضوع به قدري مسلم بوده است كه نمي بايد جاي ترديد براي كسي باقي گذارد. مع الوصف جاي بسي تعجب و مايه كمال تأسف است كه موضوع به اين روشني را برخي از متعصبان آنها مخدوش نموده اند و كساني مانند احمد امين و المهدي و المهدويه في الاسلام ، و سعد محمد حسن در المهدويه في الاسلام ، و فريد وجدي در دائره المعارف خود مسلم و طنطاوي در تفسير الجواهر ، محمد عبدالله عنان در مواقف حاسمه ، و غير اينان، پس از گذشت چهارده قرن از اين واقعيت، تمام مطالب كتابهاي خود را ناديده گرفته، و مسئله مهدي را افسانه اي پنداشتند كه فقط شيعه معتقد به آن است!»22 اينك به گروهي ديگر از اين مخالفان مي پردازيم:
ابن حزم اندلسي: (متوفي 456 ﻫ) وي از نخستين كساني است كه در اين راه پيشقدم است و دركتاب خود بنام الففصَل تمهتهايي زده است كه خود منشاء انحراف عقايد ديگران به ويژه معاصران اهل سنت شده است.
همچنين در تأليف ديگر خود به نام جمهره انساب القريش صفحه 61 با گستاخي مي نويسد: حسن عسكري آخرين امام رافضيان است و او اولاد نداشت!
خطيب بغدادي: (463) در تاريخ بغداد (ج 7 ص 366) مي گويد ابو محمد الحسن بن علي و ديگر ذكر از نام فرزند ايشان نمي آورد.
ابوالفرج جوزي: (597) نيز در تأليف خود موسوم به المنتظم به فرزند امام حسن عسكري(عليه السلام) اشاره اي ندارد.
ابن كثير شامي: (774) در تاريخ خود البدايه و النهايه (ج 11) حتي نامي از امام حسن عسگري(عليه السلام) نمي برد.
ابن خلدون: (808) مؤلف اثر معروف مقدمه، وي به طور كلي منكر همه احاديث مربوط به مهدي(عليه السلام) در تمامي منابع معتبر و صحيح اهل سنت است و با استدلالهاي واهي آنها را مورد انتقاد قرار مي دهد. البته گفتار او در اين مورد با مهدي فاطمي سر دودمان سلاطين فاطمي مصر كه خود بدانها منتسب بوده خلط شده و مبهم به نظر مي رسد زيرا در جايي ديگر عقيده دارد كه شخصي به نام مهدي از اهلبيت قيام خواهد كرد.
علاء الدوله سمناني: به نقل از جامي در شواهد النبوه مي گويد: محمد بن الحسن العسكري متولد شد و به مقام قطبيت رسيد و سپس وفات يافت.23
ابن حجر هيثمي (مكي) در صواعق محرقه آنجا كه از امام زمان نام مي برد. مي گويد وي در مدينه پنهان شد و از نظرها غايب گرديد و معلوم نشد كجا رفت!
كار رسوايي اين عده معدود كه شايد از انگشتان دست تجاوز نمي كنند به آنجا رسيد كه محدث بزرگ ملا علي قاري از علماي ايشان كتابي به نام الرد علي من حكم و قضي بان المهدي الموعود جاء ومضي تأليف كرد.24
شبهات ديگر
ابن حجر بنا به روايتي كه ترمذي در سنن خود روايت كرده حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه) را از فرزندان امام حسن مجتبي(عليه السلام) مي دانند.
برخي به خلاف گفته پيامبر حضرت مهدي را همنام پدر پيامبر اكرم(صل الله عليه و اله) مي دانند يعني عبدالله.
برخي فرق در گذشته كه امروز ديگر اثري از آنها نيست در شخص حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه) شك كرده اند چنانكه فرقه اي از كيسانيه مي گفتند محمد بن حنفيه ، مهدي(عليه السلام) است و فرقه اي پسر او ابوهاشم عبدالله را.
برخي از اصحاب مغيره بن سعيد معتقد بودند او زنده است ود ر كوهي كه در نزديكي مكه است وعلميه ناميده مي شود منتظر خروج است.
فرقه ناووسيه، كه منكر فوت حضرت صادق شده و ايشان رامهدي موعود مي دانستند.
اسماعيليه خالصه، پسر امام صادق(عليه السلام) يعني اسماعيل را مهدي (عليه السلام) دانسته و معتقد بودند زنده است.
واقفيه، كه حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام) را مهدي(عليه السلام) مي دانستند.
محمديه، كه پسر امام حضرت علي النقي 7 يعني محمد را امام قائم مي دانستند.
عسگريه، كه امام حسن عسگري (عليه السلام) را غايب قائم مي دانستند.25
مسأله سرداب
از طعن هايي كه مستقيماً بر شيعه وغير مستقيم بر مهدي(عجل الله تعالي فرجه) وارد شده موضوع سرداب است كه گفته شده امام زمان در آنجا غائب شده و از همانجا ظهور مي كند، و مسائلي نظير آن مانند گفتار ابن خلدون درمقدمه، كه در بحث از اثنا عشريه مي نويسد شيعيان عقيده دارند كه امام دوازدهم ايشان يعني محمد بن الحسن العسكري كه او را مهدي مي خوانند وارد سرداب خانه خود در رحله! شد و هنگامي كه مادرش بازداشت شد! همانجا غايب گرديد! و تاكنون منتظر او هستند.
هر شب بعد از نماز مغرب اسبي را آورده جلو در سرداب مزبور مي ايستند، و او را به نامش صدا مي زنند و از وي مي خواهند كه خروج كند. ابن بطوطه در رحله اش محل سرداب را در رحله و قرماني در اخبار الدول ، در بغداد مي دانند، اما عالمان شيعي نظير اميني در الغدير و سيد محمد سعيد (هندي) در الامام الثاني عشر مي گويند داستان سرداب زشت ترين و نارواترين تهمتي است كه به شيعيان زده شده است.در اين مورد بايد گفت آن قسمت از خانه امام عسكري كه حضرت مهدي را پس از وفات پدرش در آنجا ديده اند والناصر لدين الله خليفه عباسي نيز آن را تعمير نمود براي شيعيان قابل احترام است و اگر اين قسمت حالت سرداب مانندي داشته خود سرداب براي شيعيان امتيازي ندارد بلكه به جهت بخشي از خانه اي است كه متعلق به امام حسن عسكري(عليه السلام) است.26 سخن را با بياني از امام باقر(عليه السلام) به اتمام مي رسانيم: « شنيديم ابوجعفر امام باقر(عليه السلام) مي فرمود: هر پرچمي كه پيش از قيام قائم برافراشته شود صاحبش طاغوت است.»27
نو يسنده : غليرض زرين چينان
پي نوشت:
1- خورشيد مغرب، ص 19.
2- همان، ص 18.
3- دانشمندان عامه و مهدي موعود، ص 40.
4- نجم الثاقب ، ص 48 – 28 .
5- نور، 55.
6- هود، 86.
7- قصص ، 5.
8- انبياء ، 105.
9- ترجمه يوم الخلاص ، (روزگار رهايي) ، ص 14.
10- انجيل لوقا ، فصل 12، بندهاي 35 و 36.
11- تورات ، اشعيا نبي ، فصل 11 ، بندهاي 1 – 10 .
12- عهد عتيق ، كتاب مزامير ، مزبور 37 ، بندهاي 9 -12 و 17 – 18.
13- جاماسب نامه ، ص 121.
14- اوپانيشاد، ص 737.
15- ترجمه يوم الخلاص ، ص 14 – 13.
16- دايره المعارف فارسي ، ج 1 ، ص 609.
17- خورشيد مغرب ، ص 193 – 214.
18- ترجمه يوم الخلاص ، ص 251.
19- ترجمه يوم الخلاص ، ص 258 – 257.
20- مدعيان نبوت و مهدويت ، ص 105 – 52.
21- همان مأخذ ، ص 279 – 222.
22- دانشمندان عامه و مهدي موعود، ص 31 – 22.
23- النجم الثاقب، ص 134.
24- دانشمندان عامه و مهدي موعود، ص 36 – 32.
25- النجم الثاقب ، ص 115 – 120 ( ياد آور مي شود مؤلف كتاب به كليه اشكالات پاسخ داده است.)
26- كناب غيبت، ص 122.
27- كتاب غيبت ، ص 122.
فهرست توضيحي منابع:
1- اتفاق در مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه) : سيد علي اكبر قرشي ، دفتر انتشارات اسلامي ، چاپ سوم ، 1373.
2- خورشيد مغرب ، محمدرضا حكيمي ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، چاپ چهارم ، تهران 1364.
3- روزگار رهايي: (ترجمه يوم الخلاص) ، كامل سليمان ، ترجمه علي اكبر مهدي پور،م نشر آفاق (2 جلد) ، 1408 هجري قمري.
4- دانشمندان عامه ومهدي موعود: علي دواني ،دارالكتب اسلاميه ، چاپ سوم، 1361.
5- كتاب غيبت ، محمد ابراهيم نعماني،ترجمه سيد احمد فهري زنجاني ، دارالكتب اسلاميه ، چاپ پنجم،1363.
6- مدعيان نبوت و مهدويت : اعتضاد السلطنه ، تصحيح و حواشي هاشم رضي ، انتشارات آسيا، 1343.
7- المهدي الموعود و دفع الشبهات عنه: (عربي) ،السيد عبدالرضا شهرستاني ، بي تا.
8- خمسه حكيم نظامي گنجوي ، از روي چاپ معروف به طبع حسن ، بي تا ، بي تا.
9- نجم الثاقب: حاج ميرزا حسين طبرسي نوري ، كتابفروشي علميه اسلاميه طهران، بي تا ، بي تا.
برگرفته از سايت :المهدويه