به نام خدا
مؤمنان همواره با امید به فرج و آیندهای بهتر سختیها را تحمّل كردهاند؛ امّا فرج چه زمانی محقّق خواهد شد؟ هرچند انسان مؤمن بر اساس آموزههای دینی ایمان قطعی به تحقّق فرج دارد، ظهور برخی نشانهها سبب تقویت ایمان وی میشود.
طرح مساله مهدویت و جهانی شدن، هر دو از جمله مباحث مهم و دغدغههای روزگار ماست. اعتقاد به ظهور منجی و مهدویت در معنای عام خود، یک باور دینی فراگیر در بین انسانها بوده است. در ادیان مختلف چنین اعتقادی به نحو ملموس و بارزی تجلی یافته است و منجی با تعابیر مختلفی چون «کالکی» در آیین هندو، «مسیحا» در یهود و مسیحیت، «سوشیانت» در زرتشت و در نهایت، «مهدی(عج») در فرهنگ اسلامی یاد شده است…
چنین تعابیر و باورهایی به رغم تفاوتهای خاص خود در تاکید بر ظهور یک منجی جهت گشودن راه جدیدی فراروی انسان در جهت نیل به سعادت ابدی، مشترک هستند.
از این رو مهدویت و منجیگرایی دغدغه تمامی انسانها و در دورانهای مختلف تاریخی بوده است و در روزگار ما نیز که انسان معاصر دچار بیعدالتیها و ظلم در عرصه جهانی است، این مساله حایز اهمیت میباشد.در سده بیستم، ما شاهد رویدادها و رخدادهایی هستیم که از سی سال پیش به این سو، مفهوم جهانیشدن را در محل و موضوع تفکر و اندیشه قرار داده است.بدیهی است که آگاهی از تغییرات، الزامات و راهکارهای موجود در فرایند جهانی شدن بویژه از بُعد مذهبی و فرهنگی آن، برای تمام مردم ایران که دارای فرهنگ ناب اسلام، انقلاب و تاریخ پربار ایران می باشند ضرورتی انکار ناپذیر می باشد.
جهاني شدن پديده اي است كه از روزگاران دور در نهادهاي اجتماعي ملل وجود داشته است و هر زمان به گونه اي ودر قالبي دگرگون خود را نشان داده است.پيامبران و انديشمنداني مانند پيامبر اسلام، زردشت، كنفوسيوس، سقراط، افلاطون، رازي، ابن سينا، فارابي، فردوسي، خواجه نصير طوسي، خيام، مولوي، سعدي، حافظ و… از گذشته بسيار دور پيوسته به سرنوشت جهان و يكپارچگي آن انديشيده اند.نتيجه انديشه، تجربه و يافته هاي آنها در سراسر جهان پراكنده و در دانشگاههاي معتبر جهان به صورت نظرات جهان شمول تدريس شده و مي شود. آموزة فرج یکی از آموزههای مشترک دینی در طول تاریخ بوده است.
مؤمنان همواره با امید به فرج و آیندهای بهتر سختیها را تحمّل كردهاند؛ امّا فرج چه زمانی محقّق خواهد شد؟ هرچند انسان مؤمن بر اساس آموزههای دینی ایمان قطعی به تحقّق فرج دارد، ظهور برخی نشانهها سبب تقویت ایمان وی میشود. یکی از زمینههایی که در زمانة ما باعث توجّه بیشتری به آموزة فرج شده، پدیدة جهانی شدن است. به رغم تفسیرها و گاه فرایندهای ناسازگاری که در مواردی جهانی شدن با آموزة مهدویت مییابد، نگرش کلان این مقاله آن است که جهانی شدن درکلّ، زمینههاي، باور بهآموزة فرج اسلامی را تسهیل و تقویت میکند.
در اين مقاله، پس از ارايه مختصري ازتاريخچه جهاني شدن وبيان نظرات انديشمندان گوناگون در اين زمينه، جامعه اطلاعاتي و اثرات آن در جامعه جهاني، انواع جهاني شدن، نابرابريها در اين فرايند، پروژه يا پروسه بودن جهاني شدن، تعاريف فرهنگ، فرهنگ پذيري و تغيير فرهنگي، هويت ملي، نظرات اسلام در جهاني شدن، جهانی شدن و ابعاد جهانشمول ادیان، مقایسه تمدن غرب و مهدویت در تحقق آرمان شهر و عدالت اجتماعی، جهان گرایی و جهان شمولی اسلام، جهانی سازی مهدوی و شاخصه های آن، فلسفة تاریخ و جایگاه فرج، چگونگی انتظار و وظیفه ما از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری، مهدویت اسلامی، جهانی شدن و چشم انداز فرج، ملاک های جدید مورد نیاز دین در عصر جهانی شدن… مي پردازد و در پايان به نتيجه گيري از موارد ذكر شده دركشورهاي گوناگون جهان و بیان توصیه های كاربردي در شرایط کشور ایران و فرهنگ ايران زمين مي پردازد.
اشاره:
من ميخواهم فرهنگهاي تمامي گيتي بر دور خانه ام بوزند و نفسي تازه كنند، آزادانه تا حدی كه ممكن است. با اين همه، من اجازه نميدهم هيچكدام از آن وزش ها بر پاهايم چيره شوند.( از مهاتما گاندي.)
مقدمه:
در روایات از حضرت مهدی (عج) تعبیر به بهار روزگاران شده است و جزء سلامهایی كه به محضر حضرت میشود آوردهاند:(( السلام علی ربیعالانام و نضره الایام)) درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.باور ما به شکلگیری حکومتی جهانی توسط حضرت مهدی(عج) چنین پرسشی را مطرح میسازد که چه ارتباط و نسبتی بین مهدویت و حکومت جهانی مهدوی(عج) با پدیده جهانیشدن وجود دارد؟در تعابیر عامیانه و گاه در برخی مباحث علمی چنین تصوری برانگیخته میشود که بین پدیده جهانیشدن با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) ارتباط و حتی همسانی وجود دارد.
از این رو پرسشی که لازم است در آن تامل شود پرداختن به نسبت بین این دو مفهوم میباشد. وجه اهمیت پرداختن به چنین پرسشی در آن است که به رغم اشتراک ادیان مختلف در اعتقاد به ظهور منجی، تحولات روزگار ما وضعیت متفاوتی را بهوجود آورده است. برای انسان ماقبل عصر تکنولوژی ارتباطات، تحقق یک حکومت جهانی با تصوراتی توام بوده است که به دلیل گستره عظیم جغرافیایی جهان برای انسان آن روز، نحوه تحقق چنین حکومتی، به رغم باور اصیل وی به تحقق آن، در بوته اعجاز و شگفتی قرار میگرفت.
تعابیر مختلفی که در روایات و اخبار ملاحم در ویژگیهای عصر ظهور حضرت مهدی(عج)آمده است که صدای آن حضرت را همه جهانیان در هنگام سخن میشنوندیا سیمای مبارک وی را میبینند و تعابیر دیگر، همگی برای انسانهای روزگار پیشین امری شگفت و معجزهآسا مینمود. در حالی که پیشرفتهای تکنولوژی ارتباطی فهم چنین وضعیتی را به طرق عادی برای ما میسر ساخته است. در پرتو چنین تحولاتی است که فهم ما نسبت به برخی از آموزههای دینی روشنتر گشته و ما اینک با بصیرت بیشتری میتوانیم آموزههای دینی – و جهانی خود را درک کنیم.
پدیده جهانیشدن نیز شاید بتواند چنین زمینهای را بیشتر فراهم سازد.از این رو مساله پیش آوری نوشتار حاضر اینست که چه نسبتی بین حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و پدیده جهانیشدن وجود دارد؟ به تعبیر دیگر چنین پرسشی در ذهن ما برانگیخته میشود که آیا ما در عصر جهانیشدن میتوانیم فراتر از باور دینی- اعتقادی خود به ظهور منجی موعود، چگونگی تحقق آن را براحتی درک کنیم. آنچه برای انسانهای مومن پیشین صرفاً یک باور دینی – اعتقادی بود، میتواند برای ما امر ملموستری جلوه نماید و شاهد تحقق زمینههای آن باشیم.
و مفهوم جهانیشدن یا مفاهیم دیگری میتوانند برای ما زمینه درک بهتر و روشنتری از چگونگی تحقق حکومت جهانی موعود فراهم سازند. شاید طرح چنین ادعایی در وضعیتی که «جهانی شدن» خود در معرض چالشها و انتقادهای جدی است و مردمان بسیاری از کشورها به دلیل تبعات منفی آن در تحمیل و گسترش عرصه استعماری صاحبان قدرت و سرمایه در ابعاد اقتصادی – فرهنگی و سیاسی هر روز به اعتراض برمیخیزند، ابهاماتی را در پی داشته باشد.
حتی چنین ابهاماتی با توجه به دیدگاههایی که جهانیشدن را به مثابه ک پروژه غربی یا غربیسازی جهان و یا حتی امریکاییسازی جهان میدانند، بیشتر میگردد.
از جهانی شدن (Globalization) تعاریفی گوناگون ارائه می شود که دلیل آن می تواند چند وجهی بودن فرایند جهانی شدن، فراگیر بودن این پدیده، و جدید ونوپا بودن نظریه پردازی و مطالعات مربوط به آن باشد تعاریف عرضه شده از پدیده جهانی شدن بسیار متنوعند از جمله: ( افزایش وابستگی و در هم تنیدگی جهانی)، (فرایند غربی کردن و همگون سازی جهان)، ( ادغام همه جنبه های اقتصادی در گستره جهانی)، ( پهناور تر شدن گستره تاثیر گذاری و تاثیر پذیری کنشهای اجتماعی)، (کاهش هزینه های تحمیل شده توسط فضا و زمان) و… سیر تاریخی اندیشه های جهانی شدن را می توان به سه احتمال مطرح کرد:
-جهانی شدن فرایندی است که از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته است و از همان زمان تا ثیرات آن رو به فزونی بوده است، اما اخیرا” یک شتاب ناگهانی در آن پدید آمده است.
-جهانی شدن با نو گرایی و تو سعه سرمایه داری همزمان بوده است اما اخیراََ در آن شتاب ناگهانی بوجود آمده است.
-جهانی شدن یک پدیده متأخر است که با سایر فرایند های اجتماعی نظیر فرا صنعتی شدن، فرا نو گرایی یا شالوده شکنی سرمایه داری همراه است.
آنچه که مسلم است، واژه جهانی شدن تا دهه 1980 در محافل دانشگاهی چندان به رسمیت شناخته نمی شده و در لغتنامه آکسفورد (1990.133) خاطر نشان می کند که کاربرد علمی (جهانی شدن) متأثر از نظریه مارشال مک لوهان درباره (دهکده جهانی) است که در کتاب اکتشافات در ارتباطات (1960) مطرح شده است.فرایند جهانی شدن با چند پدیده و عامل دیگر گسترش بیشتری یافته است که عبارتند از: پول، تکنولوژی، حمل و نقل و رسانه های الکترونیک.به نظر میرسد رسانه های الکترونیک همچون اینترنت و ماهواره و… سرعت این پدیده را زیاد کرده است(ادریسی، ا. 1383. صص:3 ـ 2).
مالکوم واترز معتقد است واژه هاي Globalization، Globalize و Globalizing از دهه 1960 رواج يافته است. مجله اکونوميست در تاريخ 4 / 4/ 1959 ترکيب سهيمه جهاني ( Globalized Quota =) را در مورد واردات اتومبيل ايتاليا به کار برد. Globalism و Globalization اولين بار در سال 1961 وارد فرهنگ وبستر شد و اول بار مقاله اي با اين عنوان در سال 1962 در نشريه Spectator به نگارش درآمد. واترز جهاني شدن را چنين تعريف مي کند: ” جهاني شدن فرايندي اجتماعي است که در آن قيد و بندهاي جغرافيايي که بر روابط اجتماعي و فرهنگي سايه افکنده از بين مي رود و مردم به طور فزاينده از کاهش اين قيد وبندها آگاه مي شوند.
” رونالد رابرتسون يکي از صاحبنظران عمده جهاني شدن آن را “عام شدن خاص و خاص شدن عام” مي داند. چرا که جنبه هاي کلان زندگي با وجه محلي يعني جنبه هاي خرد برخورد مي کند. در اين تقابل خود (هويت فردي) و جوامع ملي از يک سو با بشريت به عنوان يک کل و نظام جهاني جوامع از سوي ديگر رو در رو قرار مي گيرند.
آنتوني گيدنز جهاني شدن را چنين تعريف مي کند: ” جهاني شدن به معناي گسترش روابط اجتماعي و اقتصادي در سراسر جهان است. در يک نظام جهاني جنبه هاي متعددي از زندگي مردم از سازمان ها و شبکه هاي اجتماعي تاثير مي پذيرند که هزاران کيلومتر از آن ها دورتر هستند. در اين وضعيت جهان را بايد به عنوان يک نظام واحد قلمداد کرد. “
هاروي معتقد است جهاني شدن همان تراکم زمان و مکان است؛ بدين ترتيب که هر اتفاقي در هر گوشه دنيا به سرعت به اطلاع همگان مي رسد و عملا زمان و مکان معناي خود را از دست داده است.
تاریخچه و مراحل جهانی شدن:
اين که جهاني شدن دقيقا از چه تاريخي شروع شده است به ديدگاه افراد بستگي دارد به عنوان مثال محمد حسين رفيعي شروع روند را به 3000 سال پيش و دوره اسکندر مقدوني و فراعنه مصر مربوط مي داند که امپراتوري ها قصد گسترش و جهان گشايي داشتند. برخي شروع جهاني شدن را پيدايش ادياني مي دانند که داعيه جهاني شدن داشتند. اميرعماد ميرميراني به ضيافت غير رسمي دکتر کلاوس شواب ( Klaus Schwab) در دهکده داووس سوييس به سال 1970 به عنوان سرآغاز دوران مدرن جهاني شدن اشاره مي کند.
مساله جهاني شدن در نظرات جامعه شناسان کلاسيکي چون سن سيمون، دورکيم و وبر و مارکس نيز ديده مي شود. سن سيمون، صنعتي شدن را عامل پيشبرد رفتارهاي مشابه درون فرهنگ هاي متفاوت مي دانست. تسريع چنين امري به نوعي انترناسيوناليسم مي رسيد که فلسفه اي جهاني و مبتني بر انسانيت دارد. نظرات سن سيمون از طريق کنت به دورکيم رسيد.
به نظر دورکيم جوامع از لحاظ ساختاري با يکديگر تفاوت دارند ولي با صنعتي شدن نهادهايي همچون دولت تضعيف مي شوند چرا که دولت ها تنگ نظر و متعصب هستند. در نهايت صنعتي شدن تعهدات جمعي را از بين مي برد و موجب کاهش اهميت مرزها مي شود. وبر هم که بحث عقلانيت را مطرح مي کند به وجود آن در تمام فرهنگ ها اشاره دارد. ولي تنها نظريه پرداز کلاسيک که صريحا به جهاني شدن اشاره مي کند مارکس است. به نظر مارکس با به قدرت رسيدن پرولتاريا استثمار فرد از بين مي رود و در نتيجه استثمار ملل هم محو مي شود.
مارتين آلبرو جهاني شدن را با ملي شدن ( Nationalization) مقايسه مي کند. به نظر او جهاني شدن فرآيندي است که طي آن اقتصاد، فرهنگ و سياست و عاملان آن جهاني مي شوند. در اين فرآيند يک افق جهاني در وراي مرز هاي فروريخته تشکيل مي شود، مصاديق طبيعت به فرآورده هاي فرهنگي قابل تبديل مي شوند، به يمن شبکه هاي جهاني و دسترسي آسان و ارزان به فرآورده هاي قدرت تحولات عظيمي در ساختار قدرت به وجود مي آيند و خرده گفتمان هاي جديدي نشو و نما مي يابند.
اين روندها موجب توليد شرايط جديدي مي شوند: از بين رفتن مرزها، سرزمين زدايي (Detritorization) و مکان زدايي (Delocation)، جهاني شدن اقتصاد و اقتصادي شدن جهان و سرمايه اي شدن اقتصاد، جهاني شدن کنش اجتماعي.
رابرتسون نيز مدلي براي جهاني شدن ارائه مي کند و اين روند را به 5 بخش تقسيم مي کند.:
مرحله اول: نطفه اي. مربوط به قرن 15 تا 18 در اروپا. در اين دوره رويدادهاي مهمي اتفاق افتاده است که عبارتند از آغاز رشد اجتماعات ملي، نزول نظام فراملي، قرون وسطي، گستردگي حيطه نفوذ کليسا، نظريه خورشيد محوري جهان، پيدايش جغرافياي جديد، گسترش تقويم گريگوري، جهاني شدن کاملا حالت نطفه اي دارد و هيچ اثري از جهاني شدن ديده نمي شود.
مرحله دوم: آغاز جهاني شدن. در نيمه اول قرن 18 تا 1870 ( اساسا در منطقه اروپا). رويدادهاي مهم عبارتند از: گرايش شديد به ايده دولت واحد همگن. تبلور انگاره روابط رسمي و فرد به عنوان شهروند. گسترش ميثاق هاي بين المللي.
مرحله سوم: خيزش. در دوره زماني 1870 تا 1920. رويدادهاي مهم عبارتند از: ترازبندي اوليه موضوع تجدد، رسميت مفهوم بشريت در سطح بين المللي، جهاني شدن محدوديت هاي مربوط به مهاجرت، پيدايش رمان هاي بين المللي، رشد جنبش هاي وحدت جهاني و مسابقات جهاني مانند المپيک و جايزه هايي همچون نوبل، نخستين جنگ جهاني. همانطور که ديده مي شود در اين دوره نقطه عطفي در مورد جهاني شدن است و اکثر رويدادها جنبه بين المللي دارد.
مرحله چهارم: مبارزه براي هژموني. در دوره زماني 1920 تا 1960. رويدادهاي مهم عبارتند از: منازعه و جنگ براي تسلط جهاني، تأسيس جامعه ملل و سازمان ملل، تثبيت استقرار ملي و جنگ سرد.
مرحله پنجم: بلاتکليفي. شروع از اواخر دهه 1960. رويدادهاي مهم عبارتند از: بالا گرفتن آگاهي نسبت به جهان، قدم گذاشتن اولين انسان روي کره ماه، تحکيم ارزش هاي پسامادي گري، پايان جنگ سرد، فزايش نهضت هاي جهاني، پيچيده تر شدن مفهوم فرد به واسطه طرح مفاهيم جنسي، قومي و نژادي، حقوق مدني و جهاني. رشد اسلام گرايي به مثابه جنبش ضد جهاني شدن و نشست ريودوژانيرو.
فوکوياما معتقد است که بشر به نوع حکومت مطلوب دست يافته است و کليه دولت ها در پي رسيدن به ليبرال موکراسي يا همان نوع حکومت ايالات متحده هستند. به نوعي مي توان گفت پس از پايان جنگ سرد و محو کمونيسم در شوروي هژموني ليبرال دموکراسي تفکر غالب در سياست جهان است و فوکوياما مبلغ آن.
به هر روي، هر يک از صاحبنظران يکي يا چند مورد از فرآيندهاي جهاني شدن را به عنوان تعريف جهاني شدن به کار مي برد. همين مسأله ابهام در تعريف را بيشتر مي کند. از جهاني شدن با عناوين قرن دهکده الکترونيک جهاني، پيدايش قبيله جهاني، انقلاب اطلاعاتي، فشردگي مکان و زمان، گسترش جهان آگاهي، پايان جغرافيا و عصر سيبرنتيک ياد مي شود. هر کدام از اين اصطلاحات به وسيله يکي از صاحبنظران ارائه شده است. ولي مساله در اينجاست که هر يک از اين پديده ها و فرآيندها مانند هر پديده اجتماعي از اين دست رابطه اي ديالکتيک با جهاني شدن دارد.
بدين صورت که مشخص نيست جهاني شدن به معناي پايان جغرافيا و از ميان رفتن مرزهاي جغرافيايي است يا برعکس. در اين ميان آنچه مشخص است تغيير سطح کلان تحليل علوم اجتماعي از فرد، ساختار و ملل به جهان است. بدين معنا که در تحليل پديده ها و رويدادها بايد جهان را به صورت يک کل در نظر گرفت و طرح مساله را در اين کل انجام داد.
جهانی شدن؛ پروژه يا پروسه ؟
اکنون سوالي که مطرح مي شود پروسه ( = فرآيند، فراگرد، Process) بودن جهاني شدن است يا پروژه ( = طرح، نقشه، Project) بودن آن. بدين صورت که آيا جهاني شدن يک روند و فرآيند اجتناب ناپذير است که بشريت آن را تجربه مي کند يا آنکه جهاني شدن طرحي است هدفمند که به وسيله عده اي خاص برنامه ريزي شده است. يکي از بهترين جمع بندي هاي چارچوب نظري در اين مورد به وسيله قدير نصري انجام شده که در نمودار 1 تصوير شده است.
نظريه پردازاني که جهاني شدن را به صورت يک طرح مي بينند معمولا از آن به عنوان جهاني سازي ياد مي کنند. قدير نصري آغاز جهاني سازي را ارسال ميسيونرهاي مذهبي به کشورهاي آفريقايي و آسيايي مي داند. جهاني سازي به مفهوم جديد بيشتر غربي شدن، آمريکايي شدن و استعمار از طريق کوکاکولا مي باشد چرا که در اين مفهوم يک کشور فرهنگ، ارزش ها و باورهاي خود را کنار مي گذارد و به طور مستقيم فرهنگ غربي يا آمريکايي را جايگزين فرهنگ خود مي کند. بدين ترتيب بدون آنکه روند غرب را در رسيدن به وضعيت فعلي تجربه کرده باشد، مصرف کننده کالاهاي غربي خواهد شد. استعمار از طريق کوکاکولا هم به همين مفهوم دلالت مي کند.
کشور استعمارگر به جاي حمله مستقيم نظامي و اشغال يک کشور با استفاده از مصاديق فرهنگي خود کشور مستعمره را تحت نفوذ خود در مي آورد. بدين ترتيب سلاح، ديگر توپ و تانک نيست بلکه کوکاکولا و فروشگاه هاي زنجيره اي مک دونالد است.
نمودار 1. طيف متفاوت ديدگاه متفکران در مورد جهانی شدن
نظريه وابستگي در ابتدا در مورد تحولات آمريکاي لاتين به کار رفت. به اعتقاد نظريه پردازان وابستگي جامعه جهاني به شيوه اي نابرابر توسعه يافته است. به گونه اي که هسته اصلي جهان صنعتي ( ايالات متحده آمريکا، اروپا و ژاپن) نقشي مسلط دارند و کشورهاي جهان سوم وابسته به آن هستند. بدين ترتيب دنيا به دو بخش کشورهاي هسته و وابسته تقسيم مي شود.
وابستگي کشورهاي توسعه نيافته به مدت و چگونگي استعمار آن ها بستگي دارد. اين کشورها بخصوص در آمريکاي لاتين به دليل حضور نيرومند کشاورزي سنتي از غافله کشورهاي صنعتي باز ماندند و از نظر کالاهاي صنعتي کاملا وابسته شدند. آندره گوندرفرانک عبارت توسعه توسعه نيافتگي را براي توصيف تکامل کشورهاي جهان سوم ابداع کرده است. به اعتقاد فرانک کشورهاي ثروتمند يک مادرشهر (Metropolitan Center) را تشکيل مي دهند که کشورهاي اقماري (Satellite) پيرامون آن گرد آمده اند.
نظريه نظم جهاني اول بار به وسيله امانوئل والرشتاين مطرح شد و کوششي بود براي تبيين نابرابري در جهان. بنا بر نظريه والرشتاين از قرن 16 به بعد، يک نظام جهاني پديدار شده و در سراسر جهان گسترش يافته است. اين نظام بر يک اقتصاد جهاني سرمايه داري مبتني است. ساختار شکل گرفته شامل سه دسته کشورهاي مرکزي، پيراموني و نيمه پيراموني است. توضيح اينکه اين تقسيم بندي والرشتاين بسيار شبيه به فرانک و به نوعي تکامل يافته ديدگاه وابستگي است.
کشورهاي مرکز کشورهايي هستند که موسسات اقتصادي نوين در آن ها شکل گرفت و پيش از ساير کشورها گام در راه صنعتي شدن نهادند. نواحي مرکز داراي يک رشته صنايع توليدي نو و کشاورزي پيشرفته و حکومت متمرکز بودند.
جوامع جنوب اروپا در اطراف درياي مديترانه (مانند اسپانيا) به صورت نيمه پيراموني مرتبط با کشورهاي مرکزي درآمدند. آن ها انواع روابط تجاري با کشورهاي مرکز داشتند ولي اقتصاد آن ها به حالت رکود باقي ماند. محصولات کشور مرکز از طريق کشورهاي نيمه پيراموني به حوزه بيروني فرستاده مي شد که در نهايت در كشورهاي آفريقا و آسيا به تشکيل کشورهاي پيراموني انجاميد.
در شرايط حاضر ايالات متحده و ژاپن هسته اصلي مرکز هستند. از ديدگاه والرشتاين سرمايه (چه اقتصادي چه انساني) گرايش به سمت مرکز دارد يعني انباشت سرمايه در مرکز صورت مي گيرد. کشورهاي نيمه پيراموني نقش ضربه گير را براي کشورهاي مرکز دارند؛ چرا که موجب مي شوند تا کشورهاي پيراموني تفاوت عظيم خود را با مرکز نبينند و همين موضوع جلوي شورش آن ها را مي گيرد.
يکي ديگر از جنبش هاي مخالف جهاني شدن حرکات مذهبي در قالب بنيادگرايي ديني است. اين گروه معتقدند که يک طرح هدفمند درپي از بين بردن ارزش هاي حاکم بر جوامع است. به اعتقاد اين گروه، جهاني شدن پروژه اي است قابل اجتناب که در حوزه ايدئولوژي و فرهنگ مي توان به آن مقابله کرد.
گيدنز جهاني شدن از پايين و جهاني شدن از بالا را مطرح مي کند. جهاني شدن از پايين به معناي تحولات فرهنگي و اجتماعي است که به دليل جنبش هاي مردمي و ارتباطات شکل گرفته است و جهاني شدن از بالا به معناي جهاني شدن اقتصادي و افزايش شرکت هاي فرامليتي است.
ابعاد جهاني شدن:
کليه صاحبنظران به جهاني شدن در سه عرصه اقتصاد، سياست و فرهنگ توجه دارند و به تحليل جهاني شدن در هر يک از اين سه عرصه مي پردازند. توني فيتزپتريک سياست اجتماعي را به اين سه عرصه مي افزايد. شايد بتوان جهاني شدن اطلاعات را با توجه به مفهوم فراگير اطلاعات به اين چهار مورد اضافه کرد. البته لازم به ذکر است که اقتصاد، سياست و فرهنگ مفاهيم کاملا مجزا از يکديگر نيستند و در يک جامعه ارتباط کاملا منطقي بين آن ها برقرار است.
-جهاني شدن اقتصاد
مهمترين عرصه جهاني شدن اقتصاد است؛ چرا که جهاني شدن اقتصادي تا حد زيادي صورت گرفته و اکثر موافقت ها و مخالفت ها با بحث جهاني شدن در اين جنبه مطرح است. مهمترين نمود جهاني شدن اقتصادي حضور فزاينده شرکت هاي چند مليتي و فرامليتي است که درصد زيادي از توليد و تجارت جهاني را در دست دارند. آمار نشان مي دهد که تعداد شرکت های فرامليتی از حدود سه هزار در اوائل دهه 1990 به بيش از 200 هزار شرکت در حال حاضر رسيده است.
جمع فروش 350 شرکت غول پيکر رقمي در حدود يک سوم توليد ناخالص ملي کشورهاي پيشرفته مي باشد. يک چهارم سرمايه دنيا و سه چهارم سرمايه گذاري مستقيم خارجي در جهان متعلق به 300 شرکت بزرگ چند مليتي است. جهاني شدن امور مالي نيز کاملا محسوس است. در اواخر دهه 1990 همه روزه حدود 5/1 تريليون دلار از طريق مبادلات ارزي جابجا مي شد يعني چيزي در حدود يک ميليارد دلار در هر دقيقه. در مورد جهاني شدن اقتصاد بايد به حضور سه سازمان بين المللي بانک جهاني، سازمان تجارت جهاني و صندوق بين المللي پول اشاره کرد که با قوانين و موافقت نامه هاي خود نقش مهمي در جهاني شدن اقتصاد دارند.
– جهاني شدن سياست
در مباحث جهاني شدن، دولت هاي ملي بزرگترين قرباني ها هستند. دولت هاي ملي قدرت هاي خود را از دست مي دهند و انواع جديد دولت با اختيارات و کارايي متفاوت جانشين آن ها مي شود. البته آنتوني گيدنز معتقد است که بحران هويت ممکن است موجب شود که دولت ملي تقويت شود.
– جهاني شدن فرهنگ
جهان در دل ملل فرهنگ هاي متفاوتي را پرورش داده است و هر ملتي فرهنگ، آداب و رسوم و باورها و ارزش هاي خاص خود را دارد. هيچ ملتي بدون فرهنگ نبوده است و اين فرهنگ بر روي جهان بيني و رويکرد مردم به دنيا موثر بوده است. در دنياي حاضر با توجه به گسترش روز افزون امکانات ارتباط ميان فرهنگي، بحث گفتگوي فرهنگ ها و برخورد آن ها مطرح است.
طبيعي است که در مقياس جهاني اين تقابل به ايجاد يا انتخاب يک فرهنگ مي انجامد. در نتيجه مي توان از جهاني شدن فرهنگ صحبت کرد. اما آنچه که در مساله جهاني شدن فرهنگي / اجتماعي مطرح است به هم پيوستگي جنبش ها و نهضت هاي مردمي است که همان طور که پيش تر اشاره شد، به آن جهاني شدن از پايين هم گفته مي شود.
در اينجا مردم مختلف دنيا دست به دست هم داده، براي رسيدن به هدفي مشترک و حل مشکلي مشترک، جنبشي يکسان را به پيش مي برند و به نوعي مي توان با توجه به ضعيف شدن دولت ها ملي، آن را نقطه مقابل جهاني شدن اقتصادي يا جهاني شدن از بالا دانست.
تعريف هاي فرهنگ و تمدن و مقايسه آنها:
جامعه شناسان و مردم شناسان انگليسي و برخي فرانسوي ها فرهنگ و تمدن را در معناي وسيع و بصورت كل يا مجموعه اي از دست آورده هاي مادي و غيرمادي بكار مي برند و آلمانيها مفاهيم فرهنگ Culture و تمدن Civilization را در برابر هم قرار داده اند.در مجموع اين گروه عناصر مادي آثار فني، اشكال و صور سازمان اجتماعي را كه امكان بروز و تجلي يك جامعه را فراهم مي سازند تمدن مي خوانند و مجموع مظاهر غيرمادي مانند آفرينشهاي هنري، ايدئولوژي و… را فرهنگ مي نامند.(طبيبي.1374.ص:31.به نقل از:آلن بيرو).
تعريف جامع فرهنگ و عناصر آن:فرهنگ به عنوان مجموعه رفتارهاي انسان و ارزشهاي انساني (مادي-غيرمادي) در نظر گرفته مي شود و همانطور كه ادوارد تيلور بيان داشته است (( فرهنگ يا تمدن عبارت از آن كل مركبي است كه شامل دانش، معتقدات، اخلاقيات، عادات، آداب و رسوم، هنر و هرگونه استعداد و مهارتها (تكنيك ها و فنون) ئي كه انسان از طريق عضويت در جامعه كسب مي كند و در قبال آن جامعه تعهداتي به عهده دارد.
به نظر هرسكويت دانشمند معروف، تمام فرهنگ هاي موجود در جهان داراي ويژگيهاي مشترك ذيل مي باشند:
1-فرهنگ يك امر اكتسابي است.
2-فرهنگ عوامل طبيعي، روانشناسي و تاريخي زندگي انسان را در بر دارد.
3-هر فرهنگي داراي مشخصاتي است كه مربوط به تركيب و ساختمان جامعه است.
4-فرهنگ داراي جنبه هاي متعدد است.
5-فرهنگ در طول زمان تغيير مي كند.
6-فرهنگ هاي مختلف در روي زمين وجود دارد.
7-هر فرهنك داراي قواعد و اصولي است كه تحقيق علمي آنها عملي و ميسر است.
8-فرهنگ يك وسيله سازگاري فرد با محيط خارجي خود و در عين حال وسيله اي است براي ظهور امكانات خلاقه او..(طبيبي.1374.صص:32-31).
فرهنگ پذيري Acculturation و تغيير فرهنگي Cultural Change:
فرهنگ پذيري از اصطلاحات علوم اجتماعي است و عبارت است از پذيرش جنبه هائي از فرهنگ يك گروه به هنگام برخورد با گروهي ديگر.فرهنگ پذيري كه در آغاز با استقرار تماس بين دو فرهنگ شكل مي گيرد، در نهايت منجر به تغيير و دگرگوني در يكي يا در هردو فرهنگ مي گردد.اينجاست كه مفهوم فرهنگ پذيري، به مفهوم تغيير فرهنگي تبديل ميشود.(طبيبي.1374.ص:41).
هويت فرهنگي Cultural Identity: در اصطلاح مردم شناسي، عبارت است از تأكيد بر خصوصيات و ويژگيهاي فرهنگي و تاريخي يك جامعه مانند هنر موسيقي و ادبيات، زبان و رسوم و سنت هاي ملي و ديني، باورها و… كه در طول تاريخ نشانگر تمايز آن جامعه با جوامع ديگر است.مثلاَ فرهنگ ايراني با همه گستردگي داراي خصوصيات و ويژگيهائي است كه آن را مشخص و از فرهنگهاي ديگر جدا مي سازد..(طبيبي.1374.ص:44).
جهاني شدن بویژه در بعد فرهنگی آن، در تغییر هویت فرهنگی و تغییر فرهنگی جوامع بویژه جوامع کوچک، منزوی و بدون فرهنگ پویا و قوی- به میزان زیادی تأثیر داشته است.
جهاني كردن فرهنگ:
فرايند واحدي در جهان در حال شكل گيري است به نام (( جهاني شدن فرهنگ))، كه در واقع بر اثر آن يك فرهنگ جهاني به وجود مي آيد.جامعه شناسان توسعه معتقدند كه توسعه اقتصاد جهاني سرمايه داري و صنعتي شدن و نظام ديوانسالاري بين المللي باعث به وجود آمدن اين فرهنگ جهاني شده است.اين فرهنگ ارزشهاي سرمايه داري را ترويج مي كند و بدون شك يك دسته از ارزش هاي ملّي و بومي را زير ضربات خود خُرد مي كند.
از اين رو عاملي بازدارنده در توسعه درون زاي جهان سوم است.(لهسائئ زاده، ع.1381. به نقل از مك گرو، 1996.صص:116-61).مهم ترین وبحث برانگیزترین بعد جهانی شدن، بعد فرهنگی و اجتماعی آن می باشد.اما بحث اساسی و سوال برانگیز آن این است که با وجود جهانی شدن فرهنگ، آیا ما به سوی تک بعدی شدن فرهنگ ها خواهیم رفت یا تعدد فرهنگ ها ؟.تکلیف خرده فرهنگ ها وفرهنگ های قومی و محلی در این موقعیت چه خواهد شد؟ آیا جهانی شدن به منزله جهانی شدن فرهنگ کشور های صاحب قدرت ورسانه نیست ؟
از ویژگی های جهانی شدن فرهنگ:1)آشنایی با فرهنگ های مختلف:در عرصه جهانی هر فرهنگی سعی دارد که خود را یه دیگران بشناساند. و دیگران هم با فرهنگ هایی غیر از فرهنگ خود آشنا خواهندشد؛2)نقد فرهنگ ها: مکتب ها وفرهنگ ها به دید و حوزه نقد کشیده می شوند واز گذشته بیشتر در این معرض قرار خواهند گرفت. ادیان، مکاتب، فرهنگ ها و سنت ها هر کدام سعی شان براین است که هر چه بیشتر خود را منطقی، عقلانی و اگر نیاز به اصلاحات دارندخود را در معرض اصلاح قرار دهند.وفرهنگ ها به سطح جهانی ارتقا پیدا کنند.
در واقع آن فرهنگ و آیینی خواهد توانست در دید جامعه جهانی خود را مقبول بیابد که بر اساس خواسته ها ونیازهای واقعی و اساسی بشر پی ریزی شده باشد. فرهنگی که برای این عصر بتواندبشر را از گرداب وسرگردانی و حیرانی به آرامش و سعادت برساند؛3)تقریب گفتمانها وعقاید: در ازای تعاطی اندیشه ها وافزایش مراودات فرهنگی وتضارب آرا وعقاید، از میزان تعصب های فکری وخصومت های عقیدتی کاسته خواهد شد و نخبگان جوامع ومذاهب مختلف از انعطاف وتحمل بیشتری در استماع وپذیرش اندیشه های مخالف برخوردار می شوند.
الگوي نوسازي فرهنگي:
يكي از الگوهاي جديد در علم توسعه، الگوي نوسازي فرهنگي مي باشد.كه منظور از آن حركت از فرهنگ سنتي كشورهاي عقب مانده به سوي فرهنگ جديد كشورهاي توسعه يافته، در راستاي بيرون آوردن جوامع كشورهاي جهان سوم از حالت رخوت و عقب ماندگي، به جاده توسعه مي باشد.در اين الگو، وسايل ارتباط جمعي نقشي تعيين كننده دارندهر چه اين وسايل بيشتر گسترش يافته اند، سرعت نوسازي فرهنگي و در نتيجه نوسازي عمومي و كلي جامعه بيشتر بوده است.
در نهايت جهان به سمت يك فرهنگ واحد قدم بر مي دارد.جامعه شناسان طرفدار اين نظريه اعتقاد دارند كه دو وسيله ارتباط جمعي جهاني يعني ((ماهواره)) و ((شبكه جهاني رايانه)) در آينده اي نه چندان دور مردم كشورهاي در حال توسعه را قادر مي كنند كه به سرعت مردم كشورهاي توسعه يافته از مواهب توسعه بهره مند شوند.(لهسايي زاده، ع.1381.صص:81-80).
شِكل هاي تأثير جهاني شدن بر فرهنگ:
تأثير فرآيند جهاني شدن بر فرهنگ به سه شكل نمايان گشته است. عده اي تصور مي كنند كه جهان در آينده شاهد يك فرهنگ جهاني خواهد بود كه بر تمامي انسانها مسلط خواهد بود كه بر تمامي انسانها مسلط خواهد شد كه عمدتاَ اين فرهنگ برخاسته از نظام سرمايه داري و فرهنگ غربي و آمريكايي است كه بر يك نوع سبك مصرف و شيوه زندگي تأكيد دارد.
عده اي ديگر معتقدند كه عام گرايي فرهنگي تقويت خواهد شد كه در آن فرهنگها، عناصر فرهنگي را كه جهاني شده اند را در خود جذب كرده و به ادغام و تركيب فرهنگي خواهد انجاميد.
گروهي ديگر معتقدند كه فرآيند جهاني شدن موجب افزايش خاص گرايي فرهنگي گرديده است كه به برتري فرهنگي معتقدند و از تركيب و ادغام و همگرايي فرهنگي دوري مي كنند(ادریسی، ا.1383.ص:1).
جهاني شدن اطلاعات و سيطره تکنيک بر فرهنگ:
امروزه ما شاهد يك شكاف در نظام ارتباطات هستيم. که تكنيك بر فرهنگ چيره شده است، در واقع غلبه و سيطره اقتصاد با رشد صنايع بزرگ فرهنگي همراه شد و بتدريج تمامي بخش هاي فعاليت هاي ارتباطي(فيلم، تلويزيون، موسيقي، نشريات، مطبوعات و نرم افزارها)را در خود می بلعد.جهانی شدن اطلاعات، تنها بازتاب غرب است، و با يک الگوی مشخص سياسی و فرهنگی گره خورده است، و ميان شمال و جنوب توازنی از اين باب نيست. زيرا گوناگونی فرهنگ ها، شرايط پذيرش اطلاعات را تغيير ميدهد. اگر چه فنون ارتباطی يکسان است، اما آدمهای اين دنيا، به موضوعات يکسانی علاقه مند نيستند، و حظ و بهره يکسانی از اطلاعات نمی برند. فراوانی اطلاعات هپچ چيزی را آسان نمی سازد و صد البته همه چيز را کلاف سر در گم می کند.
جهانی شدن و ابعاد جهانشمول ادیان:
جهانی شدن از این دیدگاه به نگرشهای دینی مربوط می شود. با مطرح شدن جهانی شدن، دینداران نیز با تمسّک به آموزههای جهانشمول ادیان، جهانی شدن را به همین معنا اخذ کردهاند. از دیدگاه آنان، جهانی شدن واقعی همان جهانی شدن دینی است. چنین دیدگاهی در کشور ما در چند سال اخیر مطرح شده است. نظریه پردازیهایی نیز در بارة جهانی شدن دینی صورت گرفته است.
نمونه ای از چنین کاری را می توان در عماد افروغ یافت. او با تفکیک بین “جهانی شدن واقعی و متصوّر” و “جهانی شدن مصطلح”، با رویکردی فلسفی- فرهنگی این مسأله را پی گرفته است. جهانی شدن مصطلح در تحولات سرمایه داری غرب و بنیان نظری آن یعنی مدرنیسم ريشه دارد. سرمایهداری در صدد است در نگرشی خوشبینانه با جهانی شدن به سود بیشتری دست یابد و در نگاهی دیگر ميكوشد تا از «بن بست ها و تضادهایی که نظام سرمایهداری، هم به لحاظ نظری و معرفتی و هم به لحاظ اقتصادی- اجتماعی با آن مواجه است»، رهایی یابد.
از نظر افروغ، ریشة این تضاد در ذات مدرنیته است:امانیسم و خرد خود بنیاد و تجربه گرایی که مبنای سرمایهداری را تشکیل میدهند، به دلیل نفی خدا، به نفی ذات و غایت برای انسان انجامیده است و در دوره های تاریخی متفاوت به هیچ انگاری و نفی علنی انسان و خرد او منجر شده است(افروغ، 1382: ص32).او سرانجام چنین نتیجه میگیرد که با بن بستهای مدرنیته به تصریح بسیاری از نظریه پردازان غربی، جهانی شدن با بازگشت ادیان همراه بوده است و در نتیجه، «اگر لازمة جهانی شدن واقعی، اعتقاد به ک حقیقت غایی و وجود ضروری یک نگرش توحیدی ونگاه به عالم به مثابه ک کلّ منسجم و مخاطب قرار دادن انسان قطع نظر از مرزهای جغرافیای و فرهنگی و قائل شدن به وجود ذات و غایتی برای انسان و کلّ عالم باشد، قرآن کریم سرشار از آیاتی است که مؤید این امر می باشد» (همان: ص45). اندیشهوران و نظریه پردازان دیگری نیز در چنین دیدگاهی مشترک هستند(برای نمونه، ر.ک: مرقاطی، 1382).
مقایسه تمدن غرب و مهدویت در تحقق آرمان شهر و عدالت اجتماعی:
حقایق بیانگر آن است که نه جهان غرب و نه الگوی جهانی سازی غربی نه توانسته و نه می تواند در پرتو مکتب مادی گرایانه لیبرال دموکراسی برای بشر به ارمغان آورنده معانی جدید و آرمانی برای حیات بشری باشد. امروزه اگرچه جامعه غرب از لیبرالیسم به لیبرالیسم نو گرایش یافته است اما حتی برجسته ترین فیلسوف جهان معاصر یعنی «یورگن هابرماس» این گرایش تازه غرب را به «لیبرالیسم وحشی» تعبیر نموده است.
لیبرالیسمی که برای جهانیان چیزی جز افزایش جنگ، فقر و نابرابری به بار نیاورده است هرچند برای غربیها نتیجه ایی جز افزایش قدرت، ثروت و شکاف بیشتر کشورهای فقیر و غنی در برنداشته است و هژمونی آنها را بر جهان افزوده است و به جای صلح جهانی، ناامنی های بین المللی را دامن زده است.وقتی میگوییم غرب، مردم مغربزمین، مراد نیستند. مردم مغربزمین، آنها كه مذهبی و مسیحیاند به موعود، معتقدند و علیرغم همه بمبارانهایی كه علیه فطرت آنان اعمال شده – ولو یك قشر اقلیت در غرب، در آمریكا و اروپا هستند ـ ولی هنوز لطافت باطنی خود را حفظ كردهاند.وقتی از غرب، سخن میگوییم، منظور، مردم عادی، ناآگاه و ساده مغربزمین، به خصوص محرومین كه حتی فاسدانشان نیز به نحوی مظلوم و قربانی هستند، نیست.
مراد هژمونی سرمایهداری لیبرال و حاكمیت هستههای سرمایهداری یهود است كه امروزه بر آمریكا و از طریق آمریكا بر دنیا حكومت میكنند.میخواهند بگویند كه هیچ مدینه فاضلهای برتر و پیشروتر از وضع كنونی در جامعه جهانی كه ما آن را رهبری میكنیم، نه فقط وجود خارجی ندارد، بلكه حتی وجود ذهنی هم نمیتواند داشته باشد. پوپر در مصاحبهاش با اشپیگل، چند سال پیش از مرگش گفت امروز مدینه فاضله در كل تاریخ بشر، جامعه ایالات متحده است. مصاحبهگر از او پرسید در جامعهای كه هر 8 ثانیه، یك قتل و هر 9 ثانیه، یك تجاوز جنسی صورت میگیرد و جامعهای كه بزرگترین منبع درآمدش مواد مخدر و سلاحهای كشتار جمعی هستهای، شیمیایی و میكروبی است چگونه مدینه فاضله و پایان تاریخ است؟ او پاسخ میدهد كه اصل ضرورت فكر كردن به مدینه فاضله دروغ بزرگی بوده كه به ما گفتهاند.
هیچ مدینه فاضلهای در انتهای تاریخ وجود ندارد و نباید به آن فكر كرد و این فكری انحرافی در ذهن بشر و باوری اساطیری است، یا فوكویاما، نظریهپرداز سرمایهداری آمریكا، گفت: اگر تاریخ پایانی هم دارد پایان آن، همین جامعه فعلی ایالات متحده آمریكاست.این تفكر محافظهكاری است.كنسرواتیزم دفاع از وضع موجود جهانی و دفاع از هرم قدرتی است كه هماكنون بر دنیا حكومت میكند و در رأس آن سرمایهدارها هستند و همه ملل دیگر، ملتهای شرق، جنوب و همه، قاعده این هرم و بردگانی هستند كه رأس هرم قدرت را بر دوش خود باید بكشند. امروزه ثروت در دنیا چگونه تقسیم شده است؟ چند درصد بشریت، چند درصد ثروت و زمین را در دست دارند و معنی این آمار مبین چیست؟ و اگر كسی بگوید این وضع، باز ادامه پیدا كند، به چه معنی است؟
در روایت آمده است كه امام زمان (عج) فاصلههای طبقاتی را در سطح جوامع بشری بر هم خواهند زد. در روایت داریم كه در زمان مهدی ما، هیچ انسان گرسنهای در سراسر زمین پیدا نخواهد شد. این آن مهدویتی است كه ما به آن معتقدیم و همه ادیان به آن معتقدند، ولی هیچ كس به اندازه شیعه، راجع به آن جامعه آخرالزمان و انقلاب بزرگ، شفاف سخن نگفته است. و شاید دیگران، آگاهی شفاهی از وضعیت نداشتهاند. شیعه حتی نام مقدس آن رهبر انقلاب جهانی را نیز میداند، روش حكومت او را توصیف كرده است و شاید در هیچ مكتب دیگری چنین نباشد.
ما در اُپانیشادها، در وداها، در انجیل، در تورات و در همه منابع شرق و غرب، بشارت آخرالزمان را میبینیم، ولی هیچ جا به اندازه منابع شیعه، شفاف و دقیق راجع به ایشان، حتی قیافه، حرفها، شعارها و نحوه انقلاب و حاكمیتش بحث نشده است. هدف عمده نظام لیبرال سرمایهداری كه میگوید ما با مدینه فاضله سازی و مسیانیزم، با بنیادگرایی دینی، با رادیكالیزم انقلابی، با فوندامنتالیزم و با ایدئولوژی، مخالفیم. و با هر نوع اصولگرایی، حتی غیردینی آن مبارزه میكند، این است كه در افكار عمومی بشر، به خصوص در دانشگاههای شرقی و اسلامی، در ذهن دانشجو و سپس در ذهن مردم، حالت تردید در وضع موجود و حالت متوقع و منتظره، پیش نباید كه عجب!! پس مدرنیته سرمایهداری، آخر خط نیست؟ و باید منتظر بود؟ این پرسش نباید در افكار عمومی و خصوصی بشریت، جوانه بزند!! آنها میخواهند بگویند كه هیچ چیزی دیگر فراتر از این وضع موجود جهان نیست و آنچه هست، عین علم و عقلانیت و آخر خط و پایان تاریخ است.
توجه داشته باشیم که آنها نمیگویند همه بشریت در سطح ما زندگی كنند و امكانات مردم آمریكا را در اختیار داشته باشند. كه اگر بگویند، باید دست از ستم جهانی و نابرابریها بردارند. چون اگر معنی جهانی شدن این باشد كه توزیع ثروت، قدرت، آگاهی و حرمت و احترام در تمام جهان، یكسان باشد، مورد قبول است، اما جهانی شدن كه آنان میطلبند به معنی آمریكایی شدن است؛ جهانی شدن از نوعی كه در رأسش، سرمایهداران حاكم بر آمریكا باشند و بقیه بشریت، قاعده آن هرم باشند.
گلوبالیزیشن غربی، توجیه ستم غربی بر جهان است. اگر گلوبالیزیشن، عبارت باشد از جهانی كردن آمریكا و منافع سرمایهداری حاكم بر آمریكا، صهیونیزم و انگلیس، این گلوبالیزیشن فقط به نفع آنهاست و همان را ترویج میكنند، این جهانی شدن همه فرهنگها و ایدئولوژیهای مقاومت را میبلعد و هضم میكند، اما اگر بگوییم كه ما گلوبالیزیشن را قبول داریم، اما نه با معیارهای سرمایهداری یهود، بلكه با معیارهای امام مهدی (عج) كه میگوید در تمام دنیا هیچ انسان گرسنهای نباید باشد و نباید در گوشه افریقا بچههای یازده ساله وزنشان به اندازه بچههای شش ماهه واشنگتن و نیویورك باشد و نباید استخوان دندهها و پهلوهایشان پوست آنها را بشكافد و از زیر پوستشان بیرون بزند، آنها این گلوبالیزیشن مهدوی یعنی عدالت جهانی را پس میزنند و آنگاه توهم و یوتوپیا میدانند، چون امام مهدی (عج) امنیت را برای همه، نه فقط برای سرمایهدارهای غرب، میخواهد.
روایت داریم كه در زمان حكومت جهانی امام مهدی (عج) امنیت بدان حد بر جهان، حاكم میشود كه ك دختر نوجوان بدون كمترین توهین و تهدیدی به تنهایی از این سوی عالم به آن سوی خواهد رفت. این در روایات ماست. گلوبالیزیشن مهدوی یعنی امنیت برای همه، امنیت برای دخترهای آفریقا، مكزیك، غنا و افغانستان، نه فقط برای دختران سرمایهداران نیویورك. اما تفكر جهانی شدن از آن نوع كه لیبرالسرمایهداری میگوید و میخواهد، در واقع عین محافظهكاری است، لذا این در مقیاس جهانی، با اصولگرایی، با مدینه فاضلهسازی، با ایدئولوژی و حاكمیت ارزشها مخالفاند و میگویند كه ارزشها اصولاً مفاهیم غیرعلمی و مقولات غیرعقلانیاند و لذا مسائلی شخصی بلكه جزء وسایل شخصی!! است و ارزشها، شخصی و نسبی است پس ربطی به حكومت و امر عمومی (پابلیك) ندارد و سكولاریزم همین است.
جهان گرایی و جهان شمولی اسلام:
جهانی سازی یا جهان گرایی علاوه بر اینکه همواره کی از اهداف مصلحین بزرگ بشری بوده است اساساً ریشه در تعالیم و رسالت ادیان بزرگ الهی دارد و می توان آن را یکی از اصلی ترین آرمان های همه انبیاء و ادیان بزرگ الهی و از جمله اسلام به شمار آورد بنابراین، این اصطلاح، واژه جدیدی نیست و در حقیقت در عصر حکومت مهدوی، حضرت مهدی عليه السلام این رسالت نبوی و هدف اولیاء الهی و ائمه را به بهترین شکل ممکن محقق خواهد ساخت و این طرح جهانی را تکمیل خواهد نمود زیرا در غیر این صورت، خاتمیت دین اسلام معنای حقیقی خود را از دست داده و به واژه ای بی معنا تبدیل خواهد شد.
ریشه های جهانشمولی دین اسلام در مبتنی بودن آن بر فطرت، انعطاف پذیربودن آموزه های آن، و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبنای مقتضیات زمان و مکان نهفته است. باید اذعان نمود که اسلام و دستورهای آن با فطرت انسانی که همان بعد ثابت حیات انسانی است هماهنگ است و به همین خاطر اسلام دین جامع و فراگیر بوده و می تواند جهانشمول گردد از سویی عناصر جهانی شدن نیز در مذهب تشیع به وفور دیده می شود از جمله شیعه بیشترین ملازمت را در بین مذاهب با خرد ورزی دارد لذا این عناصر را می توان در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانی و فرامکانی بودن پیام تشیع ملاحظه نمود و تمام این عناصر مورد تأکید و تصریح تشیع می باشد.
در اینجا شایسته است قدری به آیات و قرائن دال بر جهانشمولی اسلام پرداخته شود. از جمله در تعالیم اسلامی از کره زمین، به «بیت» و خانه تعبیر شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و ملیت و طبقه ای مالک این خانه به حساب آمده است. در تفکر قرآنی، انسان، ـ از هر نژاد و جنسیّت و طبقه ای ـ نماینده و خلیفه خداوند در زمین است:و هو الذی جعلکم خلائف فی الارض.«اوست خدایی که شما را جانشین (خلیفگان) قرار داد».این مضمون دستکم در سه آیه دیگر در سوره های یونس (آیه های 14 و 73) و فاطر (آیه 39) آمده است که رسالت کلی همه افراد انسانی را در این زیستگاه که زمین نام دارد، تبیین می کند. پیامبران و رسولان الهی نیز راهنمایان برای همه انسان ها هستند و تعلیم و تربیت و نظام بخشی به زیست فردی و گروهی انسانها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشری در همه ابعاد باشند.
قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهی چنین گفته است:و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة.«و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت».و در خطاب به داود پیامبر عليه السلام چنین آمده است:یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض.« ای داود ما تو را در زمین به خلافت و جانشینی گماردیم».این آیات بیانگر آن است که رسول حق نماینده و مدیر منصوب الهی در کل پهنه زمین، مأموریت می یابد و نه در بخش خاص یا نژادی ویژه. درباره پیامبر اسلام؛ این رسالت جهانی و فراگیر با صراحت بیشتری مطرح گردیده است:
تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً.
«بزرگوار است پاک خداوندی که قرآن را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را متذکر و خدا ترس گرداند».
قل یا ایهاالناس انی رسول الله الیکم جمیعا.
«بگو: ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم.»
و ما ارسلناک الا کافّةً للناس بشیراً و نذیراً.
«و ما تو را جز مژده آور و هشدار دهنده برای همگی مردم نفرستادیم.»
این آیات بیانگر آن است که هدف اسلام همانند سایر ادیان بزرگ الهی، اصلاح کلیت جامعه انسانی در فراخنای گیتی و بدون توجه به حدود جغرافیایی و مرزهای ساختگی است به همین خاطر این ادیان و از جمله اسلام همه حکومت و دولت ها را ورای مرزها و نژادهایشان به ک دین و دولت واحد و مرکزیتی یگانه فرا می خواند همچنانکه در آغاز رسالت اسلام، پیامبر به حکام ایران، مصر، حبشه، یمن، روم و… نامه می نویسد و آنان را به گانگی و تن دادن به مدیریت واحد در جامعه انسانی دعوت می کند.برای تبیین این اصل محوری، واژه های «الانسان» و «الناس» در قرآن بارها به کار رفته است.
نزدیک به 240 بار کلمه «الناس» در قرآن آمده است و نزدیک به 65 بار کلمه «الانسان» تکرار شده است که واژه ای عام برای همه افراد انسانی می باشد و در بسیاری از موارد، عمومیت و کلیت خطاب ها بسیار روشن است چون:قل یا ایها الناس انما انا لکم نذیر مبین.«بگو: ای مردم! من برای شما فقط هشدار دهنده ای آشکارم.»و یا انی جاعلک للناس اماماً. «من تو را پیشوای مردمان قرار دادم.»در این خطاب های قرآنی، هدایت الهی و آموزش های پیامبران برای همه انسان ها ضروری شمرده شده است؛ و فرق ها و امتیازهای موهوم که ممکن است یگانگی و یکپارچگی جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفی گشته است.
و بدین گونه نگرش قرآنی به انسان و رهبران جامعه انسانی، فراگیر و جهانی است که هیچ مرز و مانعی را در راستای اهداف بلند جهانشمول و جهان وطنانه خویش نمی شناسد.در آیه 143 سوره بقره به صراحت بر مسأله جهان سازی تأکید شده و آن را مسئولیت خطیر جامعه اسلامی به شمار آورده و از آنها می خواهد با تمام توان خود در ساخت و ساز ملت ها و اصلاح جوامع بشری در سراسر جهان بکوشند آنجا که می فرماید:و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً.«و ما همچنان شما مسلمین را به آیین اسلام هدایت کردیم به اخلاق معتدل و سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید تا نیکی و درستی را سایر ملل عالم از شما بیاموزند چنانکه پیغمبر را گواه شما کردیم تا شما از وی بیاموزید.».
همچنانکه قرآن در آیه 28 سوره فتح فرموده است:هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و کفی بالله شهیداً.«و او خدایست که رسول خود را با قرآن و دین حق به عالم فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و بر حقیقت این سخن، گواهی خدا کافیست».در این آیه، به برتری فرهنگ اسلامی اشاره شده تا شایستگی هیمنت بر دیگر فرهنگها را در راستای جهانی سازی اسلام و ایجاد حیات طیبه برای همه عالمیان را مبرهن سازد.
از دید آیات الهی در چنین حیات مؤمنانه ایی برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت:ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض.«چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند، همانا ما درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آنها می گشودیم.»
بدین ترتیب هرگاه ایمان و تقوا (التزام به تعهدات انسانی) در جامعه گسترش یابد و انسانها حریم خود و خدا را حفظ کنند، هر آیینه برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت و اگر مسلمانان، جهانیان را به این حقیقت رهنمون شوند، آن گاه است که زمام جهانی سازی بشر دوستانه را به دست گرفته، و مسئولیت پیش گفته خویش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا خواهند کرد. آنگاه فرهنگ اسلامی جهانی خواهد شد و گسترش آگاهی و دانایی و عدل جهان را در بر خواهد گرفت و کلیه نظام های سلطه و استثمار جهانی فرو خواهد ریخت.
جهانی سازی مهدوی و شاخصه های آن:
الف)حاکمیت جهانشمول اسلام و برچیدگی شرک و اختلافات بشری: در حکومت جهانی مهدوی، بدون هیچ گونه مجامله و تعارفی، اسلام به عنوان آیین مطلق و برتر و متعالی به جهانیان معرفی و از سوی آنان نیز مورد شناسایی و پذیرش قرار می گیرد.روایاتی در تأیید این مطلب ذکر می شود: محمدبن مسعود در تفسیر عیاشی از رفاعة بن موسی روایت می کند که او گفته:از امام صادق عليه السلام شنیدم که در تفسیر آیه: وله اسلم من فی السموات والارض طوعاً و کرهاً. «یعنی اهل آسمانها و زمین، مطیع و منقاد وی می شوند، پاره ای از صمیم قلب و پاره ای به اکراه».آن حضرت فرمود: «وقتی قائم آل محمد قیام کند مکانی در روی زمین باقی نمی ماند مگر اینکه کلمه طیبة لااله الا الله محمد رسول الله در آنجا به آواز بلند گفته می شود».
همچنین امام صادق عليه السلام ضمن بیان مفصلی درباره عصر ظهور حضرت مهدی می فرمایند:وقتی قائم ما قیام کند «… اهل هیچ دینی باقی نمی ماند مگر اینکه اظهار اسلام می کنند و با ایمان مشهور و معروف می گردند…». باز از امام صادق عليه السلام روایت شده که فرمود:درباره این آیه از پدرم (امام باقر عليه السلام) پرسیدند: «با همه مشرکان مبارزه کنید چنانکه همگی به مبارزه شما برخاستند تا اینکه در زمین فتنه ای باقی نمانده و دین و آیین از آنِ خدا باشد»، او فرمود: تفسیر این آیه هنوز فرا نرسیده، چنانچه قائم قیام نماید کسانی که او را درک می کنند چگونگی تفسیر این آیه را خواهند دید و سرانجام آیین محمد صلى الله عليه و آله مانند پایان شب به صبح صادق روشن شده و اثری از شرک بر روی زمین باقی نخواهد ماند همچنانکه فرمود.».امام باقر عليه السلام نیز باز فرموده است:«در زمین هیچ ویرانه ای نمی ماند مگر اینکه آباد گردد و هیچ معبودی جز خداوند متعال از بت و غیر آن نمی ماند مگر اینکه دچار حریق گشته و می سوزد».
ب)حاکمیت مطلق عدالت و دادورزی:همگان آگاهند که ویژگی اصلی حکومت جهانی مهدوی عدالت است و شاید احادیث نادری درباره عصر ظهور وجود داشته باشد که به این خصیصه و نیاز، و گمشده اساسی بشری اشاره ننموده باشند بخاطر همین کثرت فقط به ذکر احادیث معدودی در این باره بسنده می شود:پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله می فرماید:… اگر از عمر دنیا تنها یک شب باقی مانده باشد، خداوند آن شب را به اندازه ای طول خواهد داد، تا مردی از اهل بیت من به حکومت برسد…
او زمین را از قسط و عدل پر می کند همان گونه که پیش از آن از ستم و جفا کاری پر شده بود… حکومت جهانشمول مهدوی، در عدالت گستری نیز به گونه ایی فراگیر و بدون تبعیض عمل می کند. همچنانکه امام حسین عليه السلام در فراز مهمی می فرمایند:«… اذا قام قائم، العدل وسع وسعه عدل البر و الفاجر».«هنگامی که قائم قیام می کند، عدل گسترده می شود و این گستردگی عدالت، نیکوکار و فاجر را در بر می گیرد».
ج)برقراری امنیت و آرامش همه جانبه:از روایت های پیرامون حکومت جهان شمول حضرت مهدی فهمیده می گردد که ناامنی و هراس از زندگانی آحاد بشری رخت بر می بندد و امنیتی فراگیر در همه انحاء گیتی برقرار می گردد همچنانکه امام علی عليه السلام درباره ایمنی عصر ظهور و سرشاری آن دوره از امنیت و دیگر برکت هایی مانند عدالت می فرمایند:اگر به تحقیق، قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت و عدالت او، آسمان آن چنان که باید ببارد می بارد و زمین نیز رستنی هایش را بیرون می دهد و کینه از دل بندگان زدوده می شود و میان دد و دام آشتی برقرار می شود؛ به گونه ای که ک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هر جا قدم می گذارد، همه سبزه و رستنی است و بر روی سرش زینت هایش را گذارده و نه ددی او را آزار دهد و نه بترساند.
د)رفاه و رشد پایدار اقتصادی، استغنای عمومی و رفع فقر:در نهضت جهانی سازی مهدوی، شکافها و خندقهای اقتصادی، تبعیضهای ناروا و فقر و فاقه ماحصل از جهانی سازی غربی وجود ندارد و نه تنها این شکافها پر می گردند بلکه جامعه بشری به استغنای کامل رسیده و حتی فقیری برای دریافت صدقات و اعانات یافت نخواهد شد.
چند نمونه از شواهد روایی لازم به شرح زیر است:امام صادق عليه السلام می فرماید:چون قائم ما قیام نماید زمین با نور پروردگار خود نورانی و روشن می شود، و خلائق از نور و روشنایی آفتاب مستغنی و بی نیاز باشند و تاریکی زایل می گردد، و مردم در ایام سلطنت آن حضرت بسیار عمر می کنند… و زمین خزینه های خود را آشکار می گرداند، به نوعی که خلایق همه آنها را در روی زمین می بینند و مرد در آن وقت کسی را می طلبد برای اینکه از مالش به او اعطاء نماید تا اینکه صلة رحم به جا بیاورد، یا اینکه از وجه زکات چیزی به او بدهد، چنین کسی که اینها را از او قبول نماید یافت نمی گردد و خلایق به سبب آن چه که خدا از فضل خود به ایشان روزی کرده، مستغنی و بی احتیاج می باشند.
ذ) رشد و ترقی علوم و فنون و شکوفایی و کمال عقلانیت بشری:جهان امروز که در مسیر جهانی شدن گام بر می دارد اگرچه از حیث پیشرفت علوم و تکنولوژی، ترقی انکار ناپذیری نموده است ولی نه تنها این پیشرفت موجب رفع آلام بشری و رساندن انسانها به امنیت و آرامش، مساوات و عدالت نگشته است بلکه میلیاردها مجهول دیگر در مسیر اکتشافات بشری قرار دارد که بشر از حل آنها عاجز است و جهانی سازی غربی نیز نتوانسته به رفع این عجز و ناتوانی مدد لازم را بنماید این در حالی است که در عصر حکومت جهانی مهدوی دانش بشری به دستاوردهایی مافوق تصور می رسد.
ر) تکیه بر استدلال و اقناع و کسب مقبولیت و رضایت عمومی:همچنین جهانی سازی عصر مهدوی مبتنی بر استدلال و براهین عقلی است. گواه این مدعا فرمایش امام حسن عليه السلام است که در ضمن فرازی بلند درباره قائم عليه السلام می فرماید:خداوند در آخرالزمان و روزگاری سخت در میان جهل و نادانی مردم، مردی را بر می انگیزد و او را با فرشتگان خود تأیید می کند و یاران او را حفظ می نماید و با آیات و نشانه های خویش او را نصرت می دهد و بر کره زمین غالب می گرداند تا آنجا که مردم پاره ای از روی میل و گروهی بی میل و با اکراه به دین خدا می گروند، سپس زمین را پر از عدل و داد و نور و برهان می کند تمام مردم جهان در برابر وی خاضع می شوند و هیچ کافری باقی نمی ماند مگر آنکه مؤمن شود و هیچ بدکاری نمی ماند جز اینکه اصلاح گردد…. این روایت بخوبی بر این مطلب تصریح دارد که اگرچه برخی از مردم جاهل و گمراه در ابتدای حکومت حضرت ممکن است با اکراه به حکومت وی تن دهند ولی وقتی عدل گستری و برهانهای شفاف و مستدل و نورانی وی را ملاحظه می کنند در مقابل حکومت وی خاضع شده و با طوع و رغبت و رضایتمندی تمام به آن تن می دهند.لذا نظام حکومت جهانی مهدوی را باید نظامی بر پایه مشروعیت کامل یعنی واجد مقبولیت، حقانیت و قانونیت دانست.
) گفتمان واقعی و احتجاج با سایر ادیان:بر مبنای آنچه که از روایات بر می آید، در جهانی سازی مهدوی، اگرچه حضرت مهدی بدون هیچ تعارفی همه موحدین و غیرموحدین و پیروان سایر ادیان را به پیروی از اسلام و تعالیم نجات بخش آن با قاطعیت تکلیف می کند ولی این به معنای اجبار صرف عقیدتی ایشان به پذیرش مطلق آیین اسلام نیست بلکه محور کار حضرت مهدی ـ همانطور که از نامشان نیز می آید ـ هدایت جامعه بشری است و بدیهی است اصل و اساس هدایت می بایستی مبتنی بر اقناع باشد. روایات نیز دال بر این مطلب است که حضرت از همان ابتدای ظهور، کتب بدون تحریف زبور، تورات، انجیل و… را پیدا کرده و بر اساس نُسخ اصل آنها با اهل کتاب محاجّه، استدلال و گفتگو کرده و بر آن اساس بر آنها حکم می راند تا آنکه ایشان به دین اسلام و حکومت جهانشمول مهدوی هدایت گردند.
فلسفة تاریخ و جایگاه فرج:
آموزة فرج را از منظری دیگر، یعنی نگرش اسلام به فلسفة تاریخ نیز میتوان بررسی كرد. منطق حرکت، فرایند و سرانجام تاریخ، سه پرسش اصلی و محوری حرکت تاریخی هستند. بدون تردید، سخن از عصری طلایی و نجات بخش آموزهای است که به سرانجام تاریخ بشری نگاهی دارد. از منظر اسلامی نیز طبق وعدة الهی، سرانجام نیکی در انتظار صالحان، محرومان و مستضعفان است. طبق آیات و روایات گوناگون اسلامی، سنّت الهی بر حاکمیت حق بر باطل و تحقّق مدینة فاضلة اسلامی استوار شده است. در بحث حاضر نیز فرایند دگرگونيهاي تاریخی، از جمله پدیدة جهانی شدن را بايد بر اساس همین پویایی و تحوّل تاریخی سنجید.
حیات انسانها از زندگی قبیلهای شکل گرفته و در طول تاریخ در جوامع بزرگتری ادغام شده است. از نگرش فلسفة تاریخ اسلامی، سرانجام تاریخ با تحقّق جامعة واحدة اسلامی نیز محقّق خواهد شد. طبق آیات شریفة قرآنی، خدای واحد دارای امّت واحدهای است که به رغم تمایزهاي ظاهری جهت تعارف و آشنایی با یکدیگر در تمسّک و اعتصام به ريسمان الهی به وحدت فرا خوانده شدهاند تا امّت واحدة الهی ـ اسلامی را شکل دهند.
بدون تردید سنّت الهی بر اجرای امور از طریق فرایند اسباب و عوامل آن است. حدیث معروف “أبی الله ان یجری الامور الا باسباب”(مجلسی، همان( از این باب است. فرایند تحوّل تاریخی زمینه ساز نیل به جامعة آرمانی خواهد بود. بدون تردید، خداوند خود از طریق ارادة تکوینی میتوانست جامعة فاضلهای را ایجاد كند؛ امّا با توجّه به سنّت ابتلا و آزمایش الهی برای انسانها ضرورت دارد تا به تدریج زمينههاي مدینه فاضله فراهم شود.
انسانها از طریق تجربیات و آزمونهای گوناگون، سرانجام خود به چنین نتیجهای خواهند رسید که فقط وعدة الهی میتواند جامعة نیک را برای آنها به ارمغان آورد. جوامع پیش از عصر ظهور، همگی در رسیدن به جامعة فاضله ناکام میمانند. چنین امری به دلیل عدم آمادگی انسانها است. هر چند در طول تاریخ رهبران فرهیخته و صالحی آمدهاند، اما به دلیل اوضاع نامناسب اجتماعی نتوانستهاند خواستههای آرمانی خود را محقّق سازند.
سرانجام حکومت علوی از این باب است؛ امّا خود ایشان سرانجام نیکی را برای آینده پیش بینی میکنند. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به این بعد تاریخ اذعان میدارد که حکومت سرانجام بر اهل بیت هموار خواهد شد؛ همانگونه که شتر سرکش سرانجام فرزند خویش را شیر میدهد (نهج البلاغه، خطبة 200)؛ از این رو دگرگونيهاي تاریخی را بر اساس منطق خاص خود و از منظر زمینه سازی تحقّق وعدة الهی باید پي گرفت و جهانی شدن و تحولاتی از این قبیل را چنانکه در سطور آتی بررسی خواهیم كرد، بر اساس چنین منطقی ارزیابی كرد.
چگونگی انتظار و وظیفه ما از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری:
انقلاب مهدی(عج) تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد كه بر اساس هر یك، انتظار، معنای خاصّی مییابد.
یك دیدگاه این است كه تحوّلات تاریخی ضابطهمند نیست یا اگر ضابطهمند است، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ، جبری حاكم است. كسی كه معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطهمند نیست، باید قائل شود به اینكه این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدی(عج) را هم نمیتوان تحلیل كرد؛ آنگاه انتظار، یعنی منتظر یك حادثه عجیب و غریب ماندن و كاری نكردن تا بلكه دستی از غیب برون آید و كاری بكند.بر اساس هر دو رویكرد این دیدگاه، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستمها و تبعیضها ناشی میشود؛ آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل یكّهتاز میدان شود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون میآید (مطهری، 1371: ص 56 ـ 64)
دیدگاه دوم آن است كه تحوّلات تاریخی ضابطهمندند و اراده انسانی در آنها نقش دارند كه در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین كردیم. در این دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد كه می توان تفاوت دكتر شریعتی و استاد مطهری را در مسأله انتظار در این موضع دید.
الف) یك تصویر اگزیستانسیالیستی است كه در این تصویر، اراده انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛ امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است كه خود انسان باید هدف برای خود بیافریند (مطهری، 1372 الف: ص 51 ـ 46). در واقع از دید آنها، پذیرش هر هدفی ورای انسان و حركت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلكه هر كسی هر هدفی دلش میخواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حركت كند؛ امّا اشكالات این تصویر اگر بیشتر از دیدگاه قبل نباشد، كمتر نیست.
مهمترین اشكالش این است كه اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق كلمه سخنی بیمعنا است. آیا به واقع معقول است كه انسان فرض كند در مقابلش هدفی هست؛ آنگاه به سمت آن هدف فرضی و برای رسیدن به آن حركت كند. این مثل كار بت پرستها است كه بت را میآفریدند و بعد میپرستیدند و انسان داستان آن مرد سادهلوح را به اد میآورد كه برای رهایی از آزار بچهها به آنها گفت: در كوچه بالاتر آش نذری میدهند و وقتی بچهها به آن سمت دویدند، با خود گفت شاید واقعاً آش میدهند و خودش هم به آن سمت حركت كرد.
هدف فرضی معنا ندارد، هدف باید واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی كه حركت به سمت آن، حركت كمالی برای خود تلقّی شود، نه حركتی به سمت از خود بیگانگی. در هر حال، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول نشود، آنگاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را كه عدهای پذیرفتهاند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید، و به نظر میرسد دیدگاه دكتر شریعتی در كتاب انتظار، مكتب اعتراض چنین مبنایی داشته باشد.
ب)در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت: درست است كه اراده انسانی نقش مهمّی در تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهت گیری واقعی درون انسان به سمت هدف واقعی، این انتظار معنای خاصّی مییابد، و آن اوّلاً قبول این است كه حق از باطل قابل تشخیص است و ثانیاً وظیفه اصلی منتظر تقویت دائم جبهه حق و تلاش برای مشخّصتر كردن مرز حق و باطل برای به ثمر رسیدن آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست، بلكه فعل ایجابی است كه بر تمام افعال ما سایه میافكند و بدین سبب، افضل اعمال شمرده شده است.به لحاظ فردی كسی میتواند واقعاً منتظر حكومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر بپروراند كه خودش با عدل خو گرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. كسی میتواند منتظر عدل جهانی باشد كه عدل را دوست داشته باشد و كسی كه عدل را دوست داشته باشد، در درجه اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است كه گفتهاند: منتظران مصلح، خود، باید صالح باشند.
به لحاظ اجتماعی نیز هر حركت اصلاحی كه در جهت پیروزی حق باشد، وظیفه منتظران است؛ پس اصلاحات جزئی و تدریجی نه تنها محكوم نیست، بلكه به نوبه خود، آهنگ حركت تاریخ را به سود اهل حق تند مینماید و بر عكس، فسادها، تباهیها و فسق و فجورها كمك به نیروی مقابل است و آهنگ حركت تاریخ را به زیان اهل حق كُند میكند؛ بنابراین در این بینش آنچه باید رخ دهد، از قبیل رسیدن یك میوه بر شاخه درخت است نه از قبیل انفجار یك دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و…مراقبت گردد و هر چه بیشتر با آفاتش مبارزه شود، میوه بهتر وسالمتر واحیاناًزودتر تحویل میدهد(مطهری، 1371: ص 47).
مهدویت اسلامی:
مهدویت به عنوان مدینه فاضله اسلامی و ظهور منجی موعود تدبیری الهی است تا آمال و آرزوهای بشریت در طول قرنها تحقق یابد. تحقق چنین عصری مستلزم آمادهبودن زمینهها و شرایط لازم میباشد. بدین جهت است که مهدویت اسلامی میتواند با پدیدهای به نام جهانیشدن ارتباط پیدا کند. بدون تردید مدینه فاضله مهدوی دارای ویژگیهایی است که در مطالعه تطبیقی حاضر توجه به آنها ضرورت دارد.
در ذیل برخی از این ویژگیها و ابعاد را بررسی میکنیم:
الف) مهدویت و غایت تاریخ: در مورد فلسفه تاریخ و غایت آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد و در برخی نگرشها تاریخ خصلتی دوری دارد و همواره در چرخههای خاص خود در حال تکرار است. هر چند چنین نگرشی در برخی مذاهب باستان مثل آیین هندو وجود دارد اما در ادیان آسمانی-ابراهیمی تاریخ سرانجامی داشته و دارای غایتی است که در حال حرکت بدان سو میباشد. از نگرش اسلامی سرانجام تاریخ بشری تحقق وعده الهی حاکمیت حق و مدینه فاضله اسلامی است.
تحقق چنین مدینهای قطعی و یک سنت الهی میباشد. تحقق چنین غایتی، وضعیت جدیدی برای بشر میباشد که ک جامعه بشری مبتنی بر فطرت الهی را به وجود میآورد. در چنین جامعهای کل بشریت سهیم بوده و غایت و آمال تمامی انسانهاست. بدین جهت عصر مهدوی از تعلق به قوم و قبیله و نژاد خاصی بری بوده و غایت مشترک بشری میباشد. انتظار ظهور منجی موعود، در واقع، انتظار تحقق غایت بشری میباشد که به تدبیر الهی بر جهان حاکم خواهد شد.
ب) بعد جهانی مهدویت اسلامی: ادیان خصلتی جهانی دارند. به دلیل وحدت ذاتی جهان هستی که همه امور به ذات حق برمیگردد، پیام الهی برای تمامی انسانهاست. و تنوع ادیان آسمانی نه به دلیل تنوع در محتوا و پیام، بلکه در ویژگیهای عصری آنهاست. پیام الهی واحد است (ان الدین عندالله الاسلام)ودر نتیجه مخاطب آن نیز تمام انسانها هستند.از این رو مهدویت اسلامی نیز هرگز تعلق به سرزمین یا قوم و نژاد خاصی ندارد و تدبیر الهی برای تمامی انسانهاست و از این رو گسترهای جهانی دارد.ادیان در کل و برخی از مکاتب بشری خصلتی فراگیر و جهانشمول دارند. اسلام صرفا بر اعتقاد مشترک تاکید دارد و هرگونه مرز درون جهان اسلام را نمیپذیرد.
مرز اسلام دارالکفر میباشد هر چند در طول تاریخ اسلام به دلیل سنت الهی استدراج و فرصتیافتن کافران در این جهان تقابل «دارالاسلام» و «دارالکفر» عملا وجود داشته است اما در مدینه فاضله مهدوی به دلیل پیروزی حق بر باطل چنین مرزی هم از بین خواهد رفت. روایات وارده در باب مهدویت اسلامی همگی بر این عنصر تاکید دارند.مهدویت اسلامی تحققبخش فطرت بشری نیز میباشد. انسان فطرتا هویتی الهی دارد و بدین جهت اشتراک بشریت در هویت الهی مستلزم تحقق جامعهای جهانی خواهد بود.
هرگونه تعلقات عارضی جغرافیایی و قومی و نژادی در برابر چنین هویت مشترکی صبغهای زوالپذیر و ثانوی دارند و در نتیجه توان تقابل و تعارض با هویت مشترک الهی را ندارند. از این رو مهدویت اسلامی به دلیل ابتنأ بر هویت فطری و الهی انسانها تمامی بشریت را در برمیگیرد و بعدی جهانی دارد. در واقع پیروزی عینی و خارجی دولت مهدوی بر سراسر جهان تبلور تحقق وحدت انسانها براساس هویت فطری و الهی مشترک میباشد و بر این اساس هویتی که برای انسان عصر مهدوی تعریف میشود، هویتی فرازمانی و فرامکانی بوده و در نتیجه بر سراسر جهان گسترش دارد.
ج) صبغه الهی – دینی «دولت مهدوی»(عج): شکست مکاتب مدرن و سخن از عصر پساسکولار همگی حاکی از ناکارآمدی نگرش سکولاریستی و تفکیک دین و سیاست میباشد.در جامعه مهدوی نیز امام معصوم(ع) لطفی الهی است که با هدایت خویش و اجرای احکام الهی در عرصه فردی و اجتماعی جامعه را به سوی سعادت رهنمون میشود. از این رو ویژگی جامعه اسلامی عصر مهدوی برخلاف نگرش عصرجدید تاکید بر فضیلت و سعادت میباشد در حالی که عصر جدید صرفا بر آزادی انسان مبتنی بود و دغدغه فضیلت و سعادت بشر را نداشت. روی گردانی از عنصر فضیلت و سعادت، سبب میگردید که عرصه زندگی این جهانی و مادی در تنظیم زندگی سیاسی محوریت داشته باشد و بدین جهت ایدئولوژیهای بشری دوره مدرن توان جهانشمولی را نداشتند و عملا قدرت فراگیر بودن و گستره جهانی یافتن را نمیتوانستند داشته باشند.
همانطور که عصر حاضر با پدیده جهانیشدن، عرصه بازگشت ادیان را به عرصه سیاست فراهم ساخته است و ناکارآمدی ایدئولوژیهای مبتنی بر سکولاریسم روشن شده است، حکومت جهانی ناگزیراز توجه به عنصردین به عنوان یک عنصر هویتبخش فراگیر میباشد. حکومت جهانی مهدوی(عج) عملا به دلیل ابتنأ بر نگرش دینی – الهی به زندگی سیاسی اجتماعی حایز چنین ویژگی و خصلت میباشد.
د) تکامل فکری بشری و رشد آگاهی انسانها: هر چند دانش بشری افقهای بسیار گسترده و عظیمی را فتح نموده است، اما چنانکه در روایات ملاحم آمده است علم در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) پیشرفت شگرفی خواهد داشت و از سوی دیگر فهم و آگاهی انسانها نیز فزون خواهد یافت. در روایتی تاکید شده است که هنگامی که آن حضرت ظهور نمایند، دست خویش را بر سر انسانها خواهند نهاد و فهم و آگاهی آنها تکامل خواهد یافت. یا در حدیث دیگری امام صادق(ع) ایشان میفرمایند: که علم بیست و هفت قسم است که مردمان تنها به دو جزء آن پی بردهاند و در زمان ظهور حضرت قائم، باقی مانده آن را درک خواهند نمود.
مهدویت و جهاني شدن:
اسلام ماهیتی دارد که مسالمتگراست و خواهان این است که فضای مناسب برای اندیشه فراهم شود.جهانیشدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حكومت عدل جهانی كه مقدّمه آن نبرد نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهه حق را تقویت كرد و این همان سخن امام خمینی(ره) است كه ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم كرد؛ البتّه باید توجّه داشت كه تقویت این جبهه پیش از آنكه تقویت نظامی باشد، تقویت فرهنگی و معنوی است؛ زیرا اساس هویت این جبهه، معنویت است و مقصود این است كه باید حق و عدل را هر چه واضحتر وصیقلیتر آشكار كرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛به گونهای كه مردم بتوانندحكومت عدل را تحمّل كنند! خوب است به این نكته توجّه كنیم كه حضرت مهدی-عجل الله تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی نیست؛پس ویژگی مهمّ حكومت عدل مهدی، به فاعل آن برنمیگردد؛ بلكه به قابل برمیگردد؛یعنی در زمان مهدی(عج)مردم به حدّی از بلوغ فكری رسیدهاند كه بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و تسلیم دشمنانی نشوند كه میكوشند لباس باطل بر چهره حق بپوشانند تا مردم را از آن رویگردان كنند و به جای آن باطلی كه با حق مخلوط شده، به خورد آنها بدهند؛ امّا مردمی كه درك صحیح و معقولی از عدل ندارند، حتّی حكومت علی(ع) نیز بر آنها تنگ میآید؛ هرچند كه نمیدانند.به تعبیر امیرمؤمنان من ضاق علیه العدل فالجور علیه افضیق(نهجالبلاغه، خطبه 15).
جهانی شدن و چشم انداز فرج:
صرف نظر از تمایزها و به ویژه نگرشهایی که جهانی شدن را همان غربی سازی یا امریکایی سازی ميدانند و همچنین فارغ از کلیت و ویژگیهای نگرش پسامدرن به جهانی شدن، چنانکه توضیح داده شد میتوان صرفاً با استناد به وضعیت حاضر در عرصة جهانی شدن، نکاتی را یافت که ما را به فهم بهتر آموزة فرج سوق میدهد. اكنون به برخی از این نکات اشاره میكنم.
1. فهم پذیری ماهیت جهانی فرج اسلامی: چگونگی تصوّر ابعاد جهانشمول و فراگیر فرج، امروزه به مدد پدیدة جهانی شدن آسانتر شده است. در روزگاران گذشته، همواره تصوّر حکومتی فراگیر جهانی همواره به دلیل وجود فاصلههای زمانی و مکانی با ابهامهايي همراه بوده است. چگونگی ادارة قلمروی گسترده و جهانی چنانکه در امپراتوریهای گذشته رخ نموده است، همواره عدم ارتباط مستقیم را مطرح میکرده؛ امّا اكنون در وضعيت جهانی شدن، فهم ارتباط مسقیم و فراگیر در عرصة جهانی حتی فراتر از کره زمین به مدد تکنولوژیهای ارتباطی چندان مشکل نیست؛ از این رو می توان روایاتی را که در آنها بر ارتباط مستقیم بین امام عصر (سلام الله علیه) و مردم یا حتی بین خود مؤمنان در عصر جهانی شدن تصریح شده است، بیانی رمزگونه از رشد تکنولوژیهای ارتباطی دانست که اكنون برای انسانهایی که در عصر جهانی شدن زندگی میکنند، امری عادی و آشكار است؛ در حالی که در گذشته، تصوّر چنین پدیدهای با اعجاز و خرق عادت همراه بوده است.
2. فرج و احساس نیاز به حکومت جهانی: همواره سخن از حکومت و مدیریت فراگیر جهانی در روایات اسلامی مطرح شده است؛ امّا در عمل به رغم گسترش امپراتوری اسلامی در سدههای نخست قمری، حکومتهای محلّی خودمختار یا خودخوانده عملاً ادارة جامعة اسلامی را بر عهده داشتهاند.با ورود به عصرجدید، شکلگیری دولتهای ملّی نیز عملاً تصوّر حکومت جهانی را با خدشه و اشکال مواجه ساخته بود؛ امّا اكنون در عصر جهانی شدن، انسانها بیش از گذشته و به نحو محسوستری به مدیریت واحد بر جهان اذعان ميدارند و درک ضرورت چنین امری بسیار آسان و روشن شده است.از این جهت نیز می توان اوضاع موجود جهانی شدن را به دلیل احساس نیاز به حکومت فراگیر جهانی، فارغ ازمحتوای آن، در جهت حکومت جهانی حضرت مهدي دانست.
3. نابسندگی آموزههای بشری و نیاز به معنای جدید برای زندگی: هر چند نگرشهای مدرن به جهانی شدن ميكوشند نگرش خود را در عرصة جهانی بر انسانها تحمیل كنند، از منظری واقع بینانه میتوان امروزه شاهد افول مدرنیسم غربی بود. علل چنین امری را در هر دو عرصة نظری وعملی می توان مشاهده کرد. نقدهای فراگیر پسامدرنها بر اصول مدرنیسم از درون خود تمدّن غرب، افزون بر نقدهای اندیشهوران و متفکران اسلامی، گواه نابسندگی نظری مبانی مدرنیسم است.
از سوی دیگر، در عرصة عمل نیز انسان مدرن با از دست دادن معنای زندگی که بر اساس مدرنیسم بنا شده است، دنبال معنای جدیدی برای زندگی است. ادیان از این جهت توان بارزی را برای معنا دهی به زندگی دارند. از این جهت می توان گفت که جهانی شدن با برجسته ساختن ضعفهای نظری و عملی مدرنیسم و مکاتب بشری، نیاز انسانها را به هدایت الهی بیشتر کرده است؛ از این رو منجی الهی برای بشر که در آموزة فرج اسلامی مسلّم است، چشم انداز بهتری مییابد و انسان معاصر ضرورت آن را بیشتر درک میکند.
4. ابعاد فراگیر و جهانشمول دین در عصر جهانی شدن: جهانی شدن را عصر بازگشت ادیان نیز خواندهاند. جرج ویگل مدّعی بود که ما امروز، شاهد شکل گیری یک نوع حرکت فراگیر احیاگرانه دینی در تلاش برای سکولاریسم زدایی از جهان هستيم ؛ از این رو قرن بیستم را میتوان واپسين قرن مدرن و سکولار دانست که احتمالا جهان نوگرای قرن بیست و یکم دستكم از منظر عقلگرایی عصر روشنگری در قالب جهانی پساسکولار جلوهگر میشود.در حقیقت، دینگرایی معاصر بر خرابه های ملّیگرایی سکولار در جهان سوم، سرمایه داری مادّیگرا در جهان توسعه افته و کمونیسم در اروپا استوار شده است.مهم ترین وجه اهمیت بازگشت ادیان را در عصر حاضر میتوان بر اساس قدرت معنادهی یا انگاره پردازی ادیان توضیح داد.
براون در بررسی وضعیت آینده جهان بر این نکته تأکید كرده است.او بر این باور است که توانایی دولت در کسب برتری در منازعات با رقيبان خود به قدرت خیره کنندة اندیشه هایی بستگی دارد که ضمن پیوند افراد متعلّق به اجتماعات مختلف، آنان را وا میدارد تا تمایلات، امنیت شخصی و حتی زندگی خود را در راه دفاع از دولت خود فدا کنند. این که چه کسی در تمام موضوعات و مسائل به تبعیت از چه اندیشهای فردی میپردازد فقط از طریق جوامع انگاره پردازی که در سراسر گیتی گسترش یافته و با درنوردیدن مرزها برخی از منسجم ترین جوامع را در جهان تشکیل داده اند، مشخّص میشود. ادیان به دلیل آموزه های جهانشمول خود قدرت بارزی در انديشهپردازی دارند و از این جهت در فضای جهانی شدن قدرت مهمّي تلقّی میشوند.
ملاک های جدید مورد نیاز دین در عصر جهانی شدن:
در اين بازانديشي بعضي از عناصر و مولفههاي دين که قبلاً مورد غفلت واقع ميشد، آنها بايد بزرگ شود و مورد تأکيد قرار بگيرند.آن عناصر و مولفهها عبارتند از:
1- خودشيفتگي دينياي که عليالخصوص در قديم وجود داشت، بايد از ميان برود. يعني اين قدر خودشيفتگي داشتند که مثلاً شيعه ناسزايش به ديگري «سني بودن» بود و يا مسلمان ناسزايش اين بود که تو يهودي يا جهودي. سعدي ميگويد:
يکي يهود و مسلمان نزاع ميکردند چنان که خنده گرفت از نزاع ايشانم
به کينه گفت مسلمان گر اين قباله من درست نيست، خدايا يهود ميرانم
يهود گفت به تورات ميخورم سوگند وگر دروغ بگويم چو تو مسلمانم
گر از بسيط زمين عقل منهدم گردد به خود گمان نبرد هيچکس که نادانم
همه ميگويند که ما دانایيم، بقيه عاقل نيستند. به هر حال، امروزه بايد اين خودشيفتگي از بين برود. به اين آيه توجه بکنيد که انصافاً چقدر عالي است: «ان اولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه» يعني هرکس ميخواهد ابراهيمي باشد، بايد از او تبعيت کند. به اسم، کسي ابراهيمي و به اسم، کسي ناابراهيمي نميشود. معناي اين سخن يعني خودشيفتگي نداشته باشيد.
اين جمله از امام سجاد(ع) هم نقل شده که فرمودند: «خلق ا… النار لمن عصاء و لو کان سیداًً قریشیاً و خلق ا… الجنه لمن اطاعه و لو کان غلاماً حبشياً»، يعني اينکه خدا بهشت را براي فرد خاصي نميخواهد و هر کس طاعتش بکند ولو غلام حبشي باشد و جهنم را براي هر کسي که عصيان کند، ولو سيد قريشي باشد.
پيش داوري نسبت به ديگران، جزميت، تعصب و خرافهپرستي بايد از بين برود و نسبت به ديگران بايد نوعي تسامح و مدارا پيشه کنيم. همچنين اينکه خود را مالک حقيقت بدانيم، باید از بین برود بلکه باید خود را طالب حقیقت بدانیم، نه مالک حقيقت. لذا ما بايد به احسان بيشتر، تواضع بيشتر و صداقت بيشتر رو بياوريم و قبول کنيم که در متون مقدس همه اديان يک سري حقايقی وجود دارد و بفهميم که نه ما حق مطلق هستيم و نه مخالفان ما باطل مطلق.
هم ما حقيم آميخته با باطل و هم آنها حقاند آميخته با باطل. نه فقط يکي ۸۰ درصد حق است، ۲۰ درصد باطل و ديگري ۵۰ درصد حق است و ۵۰ درصد باطل. همه ما يک نوع آميختههايي از حق و باطل هستيم و گاهي از دين تفسيري به دست داده ميشود که حقوق بشر در آن ممکن است مردود باشد، باید معتقد باشم آنها هيچ کدامشان چيز جديدي نيست که بگوييم بايد افزوده شود، بلکه عناصري است که قبلاً هم در دين وجود داشته، مورد غفلت واقع شده و الان بايد از آن غفلت بيرون بيايد. لذا اگر شرایط پیش بیاید که بتوانیم واقعاً هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی یک تدینی بورزیم که این عناصر در آن مورد غفلت نباشد، به نظرمیآید که آینده با دین است.
2- دين تاريخي واقعاً نه به لحاظ مصلحتانديشانه و نه به لحاظ حقطلبانه مورد دفاع نيست. اگر بخواهيم بر اين دين تکيه کنيم، در روند جهاني عقب ميمانيم و عقب ماندن از روند جهاني يعني از ميان رفتن. اما حقطلبانه هم نيست، يعني حتي اگر روند جهاني هم وجود نداشت، نميتوانستيم به دين تاريخي تکيه کنيم. اصولاً دين تاريخي با تعابير بنيانگذاران اديان و مذاهب سازگاري ندارد. مرحوم مطهري نيز در کتاب «اسلام و مقتضيات زمان» مثالي ميزند و ميگويد: دين در اصل چشمه زلال پاک خنک و خالصي است. اما وقتي راه ميافتد در جوي زمان، سه کيلومتر آن طرفتر ميرود.
با اينکه آب از همان سرچشمه است، ولي در اينجا اين آب، نه به آن زلالي است و نه به آن خنکي و نه به آن خالصي. هم گرمتر شده و هم خس و خاشاک پيدا کرده و هم زلال بودن را از دست داده است. بعد ايشان ميگويد که ما هميشه به کساني نياز داريم که بيايند يک تصفيهخانهاي بگذارند تا ما آب را از همان سرچشمه، ولي با تصفيه بنوشيم. اين معنايش اين است که مرحوم مطهري هم قایل بود به اينکه يک سلسله خودشيفتگيها، تعصبها، پيشداوريها، جزم و جمودها، خرافهپرستيها، بيتحمليها و يک سلسله جهلهايي وارد جريان دين شده و ميشود و به اين جهت دين تاريخي آن چشمه اوليه نيست و عوض شده.
از اينرو، دين تاريخي چون مطابق تعليمات پيامبر آن دين نيست، قابل دفاع هم نيست و بايد دست از آن برداشت.به عنوان مثال، مسيحيت، موسويت و بوداييگري کنوني آني نيست که عيسي و موسي و بودا آوردند و گفتند. با اين تفاسير، نسبت به آينده دين خوشبينیم. اما دين به صورت نهادينه و تاريخياش بقايي نخواهد داشت و تنها زماني باقي خواهد ماند که فهم عميق و جامعي از دين که همان لب دين (يعني آني که بنيانگذاران دين براي آن آمده بودند) است، پيدا کنيم و به آن اکتفا بورزيم. در اين صورت آينده از آن دين خواهد بود.مسووليت اين تصفيه را بر دوش هيچ قشر خاصي نيست. کساني که حقطلب باشند، در مقام نظر و هم عدالتطلب باشند، در مقام عمل و هم جهان کنوني را خوب بشناسند؛ حال روحاني باشند و يا روشنفکر. اما هرکه اين کار را بخواهد بکند، چه روحاني و چه روشنفکر و چه غيرروشنفکر، بايد اولاً حقيقتجو باشد، ثانياً عدالتطلب باشد، ثالثاً جهان را خوب بشناسد و بفهمد که ما در چه زماني زندگي ميکنيم. برخي تصور ميکنند وقتي ميگوييم بايد بفهميم در چه زماني زندگي ميکنيم، يعني اينکه بايد تابع زمان باشيم، اين درست نيست. آدمي براي اينکه تابع زمان نشود، بايد زمان را بشناسد، آنکه زمان را نميشناسد، دير يا زود تابع زمان ميشود.
كدام فرهنگ، مستحق جهانی شدن است؟
فرهنگی كه داراي این چند مشخصه را داشته باشد: 1)به دنبال حقیقت باشد، نه قدرت و سیطره بر دنیا؛ 2) انسانها به چشم موجودات شریف بنگرد، نه با نگاه ابرازی؛ 3)انسان را موجودی منطقی بداند، نه غریزی؛ 4)حق طلبی و كمالخواهی را در شمار امور ذاتی انسان بداند و به آن احترام بگزارد.
خداوند در قرآن كریم فرموده كه پیامبرش، «كافه اللناس»مبعوث شده است؛ یعنی برای همه بشریت. این پیامبر، اهداف و مطالبات جهانی دارد اما این مطالبات جهانی، انسانی است و در جهت مدح انسان و عدالت و فضیلت است، نه پامال كردن حقوق انسان. در دعایی كه از پیامبر اكرم (ص) برای ماه مبارك رمضان نقل شده، آمده است: «اللهم اغن كل فقیر؛ اللهم اشبع كل جائع؛ اللهم اكس كل عریان؛ اللهم اقض دین كل مدین؛ اللهم فرج عن كل مكروب؛ اللهم رد كل غریب؛ اللهم فك كل اسیر…» در این دعا از خدا میخواهد كه تمام فقیران جهان به رفاه برسند و تمام گرسنگان جهان سیر شوند و تمام برهنگان جهان لباس بپوشند. پیداست این دین مطالبات جهانی و بشری دارد و با مطالبات جهانی تفكر مقابل حتما اشتقاق تئوریك پیدا میكند و پیدا كرده است.
نتيجه گيري:
آموزة فرج یکی از مهمترین بشارتهای آسمانی اسلامی است. طبق این سنّت الهی و بر اساس قول متفق تمام مذاهب و فرقههاي اسلامی، حتی اگر یک روز از پایان عمر جهان بیش نمانده باشد، خداوند آن روز را آن میزان طولانی خواهد کرد که مهدی ظهور كند. چنین وعده ای در ادیان آسمانی مشترک است و منجی موعود با نامها و اسامی گوناگوني یاد شده است.
امروزه فرهنگ شناسان ضمن اينكه بر ((اُلگوهاي چندگانه)) فرهنگي و تنوع فرهنگي تأكيد مي نهند، بر اين باور نيز هستند كه يك ((فرهنگ جهاني)) در حال شكل گيري است كه ضمن تأثير پذيري از فرهنگ هاي رايج در جهان، خود نيز يك محورهاي مشخص فرهنگي را بر ديگر فرهنگها در جوامع القاء مي كند.(لهسايي زاده، ع.تير 1383.ص:11).
پس از عصر صنعتي، به موجب پيدايش فناوريهاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي و ارزشمند شدن اطلاعات در آستانه هزاره سوم، جامعه اي شكل گرفت به نام جامعه اطلاعاتي كه در آن دانش و اطلاعات محور اساسي تحولات و توسعه است.بتدريج كشورها به ضرورت حركت به سوي جامعه اطلاعاتي پي بردند.
اما در عين حال، دغدغه ها و نگراني هايي نيز بويژه در كشورهاي در حال توسعه و جهان سوم بوجود آمد. نگراني هايي مانند تهديد هويت فرهنگي كشورها، تداوم و افزايش نابرابري ها و بي توجهي به حقوق بشر، به همين جهت است كه كشورها با پژوهش و برنامه ريزي علمي و برگزاري اجلاس هاي منطقه اي و اجلاس جهاني سران درباره جامعه اطلاعاتي مي كوشند بهترين حضور را در جامعه اطلاعاتي داشته باشند.بسياري از جامعه شناسان توسعه، موانع فرهنگي را اصليترين موانع توسعه كشورهاي عقب مانده مي دانند. اين موانع بسيار زيادند، اما در سطح گسترده به 4 شكل ديده مي شوند:1)تقدير گرايي، 2)تجدّد ستيزي، 3)كمبود شناخت علمي، 4)تضادهاي قومي.(لهسايي زاده، ع.1381.صص:63-62).
اگر مردم كشورهاي جهان سوم به دنبال سراب دستيابي به توسعه فرهنگ خود را كاملاَ طرد ونفي كنند و فرهنگ غربي را بدون مطالعه كافي، كاملاَ بپذيرند از اين طريق نظام فرهنگي يك جامعه تغيير و از توليدي / كاركردي به مصرفي / تخريبي تبديل مي شود.در پي اين تغيير فرهنگي، شخصيتهاي مردم جهان سوم نيز تغيير مي كنند.مويلمان اين مسئله را در 45 سال(1961) پيش چنين تشريح كرده است:((آنها از طبيعتهاي مغرور، شجاع، صديق، سربلند و بي نياز عموماَ در مدتي كوتاه افرادي فرومايه، شارلاتان و دروغگو بوجود مي آيند كه تنها در فكر لذت و سود بوده و فرهنگ سنتي خود را نفي و مسخره مي كنند)). اين نتيجه جزء اهداف سرمايه داران است.در رقابت هاي اقتصادي هر چه تعداد رقبا كمتر باشد، احتمال موفقيت بيشتر است و يكي از بهترين روشهاي حذف رقيب، خنثي كردن او و از طريق تغيير فرهنگ آن از توليدي به مصرفي و تخريبي است. اين فرهنگ جديد مخرب را مي توان در قالب ((توسعه)) وارد كشورهاي جهان سوم كرد تا آنها(مخصوصاَ كشورهايي مانند تركيه و ايران به عنوان دو كشور اسلامي با فرهنگ غني و ذخائر اقتصادي و انساني زياد)از حيطه رقابت اقتصادي و مذهبي حذف شوند.(رفيع پور، ف.1378.صص:340-339).
جهاني شدن فرايندي پيچيده و اجتناب ناپذير است كه در عرصه اقتصاد، سياست و فرهنگ تغييرات عمده اي ايجاد كرده است كه به زعم بسياري از انديشمندان، حوزه فرهنگي جدي ترين و مهمترين عرصه جهاني شدن است.با توجه به وضعيت فرهنگي جامعه ايران و تمدن كهن آن، بايد به امر فرايند جهاني شدن به شكل جدي پرداخت و با مشخص گرديدن وضعيت و جايگاه فرهنگ ايراني در فرايند جهاني شدن به سياستگذاري فرهنگي مناسب و مطلوب همت گماشت، تا جوانان اين مرز و بوم در اين دنياي پيچيده فرهنگي دچار بحران و سرگرداني فرهنگي نشوند، ودر اين صورت مي توان به توسعه و پيشرفت جامعه ايران اميدوار بود.با توجه به گذشته و تاريخ ايران، به نظر مي رسد كه ايرانيان در زمينه فرهنگي بيشتر داراي رويكرد ((عام گرايي فرهنگي)) بوده اند و توانسته اند از فرهنگهاي مختلف و متنوع اطراف خود استفاده كرده و به ادغام و تركيب فرهنگي دست زده و به نتايج مطلوب دست بيابند و شايد راز ماندگاري اين فرهنگ كُهن، همين باشد.
واقعیت اين است که پيشبيني آينده در دست هيچ انساني نيست.اگر به حدس اکتفا کنيم، بشر دارد به سوي عقلانيت بيشتر و معنويت پيش ميرود و به اين لحاظ ميتوان گفت که به آينده خوشبينیم و معتقد باشیم که با علائم و قرائني که دارد پديد ميآيد، آشکار و واضح است که طلايهها و پيشدرآمدهايي از اين مساله را آدمي ميتواند در جامعه جهاني ببيند چرا که بر خلاف قرنهاي ۱۸ و عليالخصوص قرن ۱۹ که دين بالمرء داشت از صحنه بيرون ميرفت، الان بارقههاي جديدي را داريم ميبينيم که در سرتاسر جهان پيداست و نشان ميدهد که بشر دارد به معنويت و عقلانيت گرايش پيدا ميکند. اما اين جهش به سوي عقلانيت و معنويت بيشتر، عليالخصوص معنويت، ممکن است براي بعضي از متدينان برخي از اديان و مذاهب دل نگرانيهايي بوجود آورد.
مهم ترین کارکرد جهانی شدن در زمینه فهم آموزة فرج اسلامی، برجسته ساختن و فهم پذیرتر ساختن ابعاد جهانشمول حکومت آرمانی اسلامی است. امروزه انسانها خود به این نتیجه رسیدهاند که لازم است تمام آنها هماهنگ با یکدیگر و در جامعهای مشترک زندگی کنند. هر چند در محتوای زندگی جدید اختلاف نظرهایی وجود دارد و از این جهت تمایزهایی بین قرائتهای مختلف از جهانی شدن با حکومت جهانی حضرت مهدی شکل میگیرد، به لحاظ شکلی و مقدّمهسازی تحقّق چنین حکومتی، جهانی شدن میتواند کاملاً مفید و مؤثّر باشد.
اگر روزگاری، چگونگی تحقّق حکومت جهانی اسلامی با اعجاز و خرق عادت همراه دانسته میشد، انسان عصر جهانی شدن به خوبی چنین امری را میتواند با چشم مشاهده کند و در جهت تقویت اعتقاد و اعتماد خود به آموزه فرج اسلامی از آن بهره بگیرد؛ از این رو حتی اگر ما جهانی شدن را به صورتی که امروزه غرب در صدد تحمیل فرهنگ و تمدن خود با بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفته ارتباطی همانند ماهواره و اینترنت است، نپذیریم، با وجود این میتوان با تمسّک به ابعاد خاصی از جهانی شدن، آموزة فرج اسلامی را برای انسان معاصر توضیح داد و همانند نکات دقیق و علمی که در متون دینی همانند قرآن کریم در باره قانونمندیهای جهان هستی آمده است، ورود اخبار ملاحم و پیشبینیهای 1400 سال پيش را در بارة وضعیت عصر ظهور که بسیار با گسترش تکنولوژیهای ارتباطی هماهنگی دارد، اعجاز و دلیل و گواه دیگری بر صدق و درستی باورهای دینی دانست و به تحکیم ایمان به فرج پرداخت و به کدیگر بشارت نزدیک شدن تحقّق وعدههای الهی را داد.
منابع و مآخذ:
1) قرآن كریم.
2)نهجالبلاغه. تصحیح محمد دشتی، مؤسّسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، اول 1364ش.
3. ابراهیمی دینانی، غ(1372ش). قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسلامی. تهران، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، دوم، ، ج3.
3)آذري نژاد، ا(7/6/1385). جهاني شدن فرهنگ. تارنما: dehdashtman.blogfa.com/post-30.aspx – 20k
4) ادریسی، ا.(1383).جهانی شدن و فرهنگ.مقاله ارائه شده در: سومین همایش علوم انسانی و هنر.آذر 1383. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک. چاپ مقاله کامل در: CD مقالات برگزیده همایش.
5) افروغ، ع؛ نصري، ق و ديگران.(پاييز 1381) فصلنامه مطالعات راهبردي. پژوهشکده مطالعات راهبردي. سال چهارم. شماره سوم. شماره مسلسل 13. پاييز
6)جوادی آملی، ع(1375ش). رحیق مختوم شرح حكمت متعالیه، قم، مركز نشر اسراء، اول، ، بخش پنجم از جلد اول.
7)سوزنچی، ح(زمستان 1382 و بهار 1383). حل پارادوكس آزادی در اندیشه شهید مطهری، قبسات، ، ش 30 و 31.
8)شریعتی، ع(1362). انتظار مكتب اعتراض، تهران، نشر الهام،.
9)صدر المتالهین شیرازی. محمد بن ابراهیم قوام، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار
10)احیاء التراث العربی، چهارم، 1410ق، ج 8.
11)طباطبایی، سید محمد حسین(1422ق.)، المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، دوم
12) طباطبایی، سید محمد حسین(1363)، انسان از آغاز تا انجام، صادق لاریجانی، تهران، انتشارات الزهرا،.
13) مصباح یزدی، محمدتقی(1375)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن. قم، دفتر نشر اسلامی،
14) مطهری، م(1367ش). انسان كامل، تهران: صدرا، اوّل، ، الف.
16) مطهری، م(1380ش)، پانزده گفتار، تهران، صدرا، اوّل،.
17) مطهری، م(1372ش)، تكامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و…. تهران، صدرا، هفتم، ، الف.
16) مطهری، م(1369). سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، پنجم،.
17) مطهری، م(1370.). سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، نهم،
18) مطهری، م(1372). سیری در نهجالبلاغه، تهران، صدرا، نهم، ج.
19) مطهری، م(1373).عدل الهی، تهران، صدرا، هشتم، الف.
20) مطهری، م(1372).فطرت، تهران، صدرا، چهارمد.
21) مطهری، م(1371)، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم.
22) مطهری، م(1374)، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج5، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، هفتم،.
23) مطهری، م(1373)، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج6، زندگی جاوید یا حیات اخروی، تهران، صدرا، هشتم، ب.
24)کانت، ا(1376).روشنگری چیست؟، در کانت و دیگران، روشنگری چیست؟، سیروس آرین پور، تهران، نشر آگه، ، ص 15-26.
25)شولت، ی(382.)، نگاهی موشکافانه به پدیده جهانی شدن، مسعود کرباسیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،
26)تاجیک، م، (1381).جهانی شدن و هویت.، در رهیافتهای سیاسی و بین المللی، ش 3، تابستان.
27)هینس، ج(1381)، دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم، داوود کیانی، تهران، پژوهشکدة مطالعات راهبردی،.
28)یزدی، م(1368). جامعه و تاریخ در قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی،
29)قوام، ع(1382) جهانی شدن و جهان سوم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،
30) چشمه خاور، ص.(مرداد 1385).جهاني شدن و كشورهاي منطقه جنوب.تارنما: bigdeli.ertebatat.org/ –
31)جادي.(پاييز 1381) “کالبدشکافي يک خبر؛ جهاني شدن”. سايت انترنتي www.jadi.net.
32)دهشيري، م.(مرداد 1385).اسلام و جهاني شدن. تار نما: did.ir/directory/index.fa.asp?parent=3839 – 266k
33)رابرتسون، ر.(1380). جهاني شدن؛ تئوري هاي اجتماعي و فرهنگ جهاني. ترجمه کمال پولادي. تهران: نشر ثالث. 1380
34)رجايي، ف.(مرداد 1385).مشكل هويت ايرانيان امروز. تارنما:www.forough.net/19/book.htm – 23k
35)رحيم پور ازغدي، ح.(29/6/13856).جهاني شدن و مسلمانان معاصر.تارنما:WWW.AVINY.COM
36)رحيم پور ازغدي، ح.(29/6/13856).اما واقعاَ كدام فرهنگ مستحق جهاني شدن است.تارنما:
www.aviny.com/Article/Azghadi/jahan_moslem.aspx – 31k
37) رفیع پور، ف.(1378). آناتومی جامعه، مقدمه ای بر جامعه شناسی کاربردی.چاپ اول.تهران. شرکت سهامی انتشار.
38) رنجبریان، ر و رنجبریان، ل. (1383). جهانی شدن اقتصاد و تحولات بازار. مقاله ارائه شده در: سومین همایش علوم انسانی و هنر.آذر 1383. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک. چاپ مقاله کامل در: CD مقالات برگزیده همایش.
39)طبيبي، ح.(1374)مباني جامعه شناسي و مردم شناسي ايلات و عشاير.چاپ دوم. مؤسسه انتشارات و چاپ دا نشگاه تهران.
40) سليمي، ح.(مرداد 1385).نظريه هاي مختلف درباره جهاني شدن. تارنما:
www.globalization.ir/html/modules.php?op=modload&name=News&file=article&sid=13
41)عظيمي حسيني، س.ر.(2/3/1384).فرايند جهاني شدن، فرصت يا تهديد. روزنامه اطلاعات. شماره 23347.ص:19.
42)فتح الهي، م.(مرداد 1385).جهاني شدن:هويت ملي. تارنما: did.ir/directory/index.fa.asp?parent=3839
43)فيتزپتريک، ت.(1381) نظريه رفاه. ترجمه هرمز همايون پور. تهران: انتشارات مؤسسه عالي پژوهش تأمين اجتماعي و گام نو.
44)قراگوزلو، م.(خرداد و تير 1381). “جهاني شدن”. اطلاعات سياسي-اقتصادي. شماره 177-178.
45)قوام.ع.(مرداد 1385).جهاني شدن و جهان سوم.
تارنما:www.globalization.ir/html/index.php?module=htmlpages&func=display&pid=22 – 77k
46)كچوئيان، ح.(مرداد 1385).معضله آفريني فرهنگ براي جهاني شدن تار
نما:ww.globalization.ir/html/modules.php?op=modload&name=News&file=article&sid=13
47)گريفين، ک.(1381) مروري بر جهاني شدن و گذار اقتصادي. ترجمه محمدرضا فرزين. تهران: انتشارات سازمان برنامه و بودجه.
48)گل محمّدي، ا.(1381).جهاني شدن، فرهنگ، هويت.نشر ني.تهران.
49)گيدنز، آ.(1380). جهان رها شده؛ گفتارهايي درباره يکپارچگي جهان. ترجمه علي اصغر سعيدي و يوسف حاجي عبدالوهاب. تهران: انتشارات علم و ادب.
50)گيدنز، آ.(1378). جامعه شناسي. ترجمه منوچهر صبوري. چاپ پنجم. تهران: نشر ني.
51) لهسائی زاده، ع. (1379). جامعه شناسی توسعه روستائی.چاپ اول.شیراز. نشر زر. 144 صفحه.
52)لهسايي زاده، ع.(1381).جامعه شناسي توسعه.انتشارات دانشگاه پيام نور.تهران.
53)لهسايي زاده، ع.(25-23 تير ماه 1383).راههاي توسعه فرهنگ محيط زيست. مقاله سخنراني در:اولين كنفرانس ملي راهكارهاي توسعه فرهنگ محيط زيست. فرهنگستان علوم ايران و انجمن ملي مهندسين شيمي ايران. تهران.
54) مرادی، م. (1383).گذری اجمالی بر سازمان تجارت جهانی (WTO) و ایران. مقاله ارائه شده در: سومین همایش علوم انسانی و هنر.آذر 1383. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک. چاپ مقاله کامل در: CD مقالات برگزیده همایش.
55)عتمد نژاد، ك.(24/4/1385). تنوع فرهنگي در جامعه اطلاعاتي.روزنامه جام جم.شماره 1765.ص:9.
56)واترز، م.(1379). جهاني شدن. ترجمه اسماعيل مرداني گيوي و سياوش مريدي. تهران: انتشارات سازمان مديريت صنعتي. تهران
59)ولتون، د.(مرداد 1385).جهاني شدن ديگر.ترجمه:محمّد رضا نيستاني.
برگرفته از سايت :المهدويه