به نام خدا
بعضيها انتظار فرج را به اين مي دانند که در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا کنند و فرج امام زمان- سلام الله عليه- را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحي هستند که يک همچو اعتقادي دارند. بلکه بعضي از آنها را که من سابقاً مي شناختم بسيار مرد صالحي بود، يک اسبي هم خريده بود، يک شمشيري هم داشت و منتظر حضرت صاحب – سلام الله عليه- بود.
اينها به تکاليف شرعي خودشان هم عمل مي کردند و نهي از منکر هم مي کردند و امر به معروف هم مي کردند.
يک دسته ديگري بودند که انتظار فرج را مي گفتند اين است که ما کار نداشته باشيم به اينکه در جهان چه مي گذرد، بر ملت ها چه مي گذرد،به اين چيزها ما کار نداشته باشيم، ما تکليف هاي خودمان را عمل مي کنيم، براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاءالله، درست مي کنند؛ ديگر ما تکليفي نداريم. تکليف ما همين است که دعا کنيم ايشان بيايند و کاري به کار آنچه در دنيا مي گذرد يا در مملکت خودمان مي گذرد، نداشته باشيم. اينها هم يک دسته اي، مردمي بودند که صالح بودند.
يک دسته اي مي گفتند که خوب، بايد عالم پر از معصيت بشود تا حضرت بيايد؛ ما بايد نهي از منکر نکنيم، امر به معروف هم نکنيم تا مردم هر کاري مي خواهند بکنند؛ گناه ها زياد بشود که فرج نزديک بشود.
يک دسته اي از اين بالاتر بودند، مي گفتند: بايد دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت – سلام الله عليه- تشريف بياورند. اين هم يک دسته اي بودند که البته در بين اين دسته، منحرفهايي هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايي هم بودند که براي مقاصدي به اين دامن مي زدند.
يک دسته ديگري بودند که مي گفتند که هر حکومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حکومت باطل است وبرخلاف اسلام است.
ايني که هست اين است که حضرت عالم را پر مي کند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از تکليفتان، نه اينکه شما ديگر تکليف نداريد.
ايني که مي گويد حکومت لازم نيست، معنايش اين است که هرج و مرج باشد همه هم را بکُشند؛ همه به هم ظلم بکنند براي اينکه حضرت بيايد. اگر يک سال حکومت در يک مملکتي نباشد، نظام در يک مملکتي نباشد، آن طور فساد پر مي کند مملکت را که آن طرفش پيدا نيست. خوب، آنها از خدا مي خواستند که مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست آمريکا، دست شوروي، دست امثال اينها و آنهايي که اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم که نبايد حکومت باشد، اين يک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در کار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازي دادند و گفتند: شما کار به سياست نداشته باشيد، حکومت مال ما، شما هم برويد توي مسجدهايتان بايستيد نماز بخوايند! چه کار داريد به اين کارها؟ اينهايي که مي گويند که هر علمي بلند بشود و هر حکومتي، خيال کردند که هر حکومتي باشد اين برخلاف انتظار فرج است. اينها نمي فهمند چي دارند مي گويند. اينها تزريق کرده اند بهشان که اين حرفها را بزنند. البته آن پر کردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمي توانيم پر بکنيم. اگر مي توانستيم، مي کرديم، اما چون نمي توانيم بکنيم ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يک نقطه هستيد در عالم. ما بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم. بايد بگيريم؛ تکليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن است، تکليف ما اين است که بايد برويم همه کار را بکنيم. اما نمي توانيم بکنيم؛ چون نمي توانيم بکنيم، بايد او بيايد تا بکند. اما ما بايد فراهم کنيم کار را. فراهم کردن اسباب اين است که کار را نزديک بکنيم، کار را همچو بکنيم که مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت-سلام الله عليه – در هر صورت، اين مصيبتهايي که هست که به مسلمانها وارد شده است و سياستهاي خارجي دامن بهش زده اند، براي چاپيدن اينها و براي از بين بردن عزت مسليمن است .شايد الآن هم بسياري باور بکنند که نه، حکومت نبايد باشد، زمان حضرت صاحب بايد بيايد حکومت. و هر حکومتي در غير زمان حضرت صاحب، باطل است؛ يعني، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش کند! ما درستش مي کنيم تا حضرت بيايد.
برگرفته از سايت :المهدويه