به نام خدا
چكيده
با بررسي آيات قرآن در مييابيم؛ هميشه فرا روي تمام پيامبران و مصلحان موانع جدي بوده است، قرآن به عنوان آينهاي براي خردورزان و اهل بصيرت، نمايانگر رفتارها و عكس العملهاي اصناف مختلف مخالفان، در رويارويي و…؛ و در مقابل عملكرد انبياء و مصلحان است.
گرچه قرآن حكومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظير: (قصص/5)؛ (انبياء/105)؛ همچنين قرآن كريم ويژگيهاي حكومت جهاني صالحان را چنين بيان نموده است مانند (نور/55)؛ ولي به صراحت به تبيين موانعي1بـ|” فراروي حكومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است با اين حال توجه به آيات متفاوت و تأمل در اين نكته كه حضرت مهدي(عج) خاتم اوصيا و تحقق بخش آمال تمام انبياء و مصلحان با ويژگي تمام گستره هستي است؛ جدّيتر بودن موانع فراروي ايشان را بديهي مينمايد. البته روايات نيز به مدد آمده و بيان ميدارند كه حضرت مهدي(عج) و مؤمنان به ايشان و راه او، در اين ميان به چه زحمتها و رنجهايي افتاده و آن عزيز با آن موانع چه برخوردي خواهد نمود. مطلب ديگر اين كه چنان كه در عنوان نوشتار آمده است، آنچه مدنظر قرار خواهد گرفت مهدويّت است كه شامل دوران متفاوت حيات حضرت مهدي(عج) (غيبت و ظهور) است.
گروههاي معاند از روشهاي متعددي نظير بهانه گيري، تهمت، تمسخر، تهديد و بالأخره جنگ و كشتار براي مبارزه با مصلحان استفاده ميكنند و در مقابل؛ انبياء و مصلحان و بالأخره حضرت مهدي(عج) پس از ابلاغ و اتمام حجت، ناچار به درگيري و مبارزه و بالأخره شكست آنان است.
در اين نوشتار، صرفا به بررسي یکی از موانع فرارو،یعنی دنیا طلبی می پردازیم و متذکر می شویم که در اینجا مجالی برای طرح باقي گروهها نمی باشد.
دنیاطلبی به معنای اسارت به دنیا، نه صرفاً تعلق به آنست، و این از موانعی است که بطور جدی فراروی حضرت و منتظران ایشان قد علم می نماید و حضرت با تغییر نگاه جامعه به مظاهر دنیوی، به صورت علمی و عملی، این موانع را از فرا رو حذف می نماید. همچنین منتظران نیز بایستی به حل تعامل خود با آن بپردازند.
پيشدرآمد
موانع پيشاروي مصلحان از ديدگاه قرآن و راهكارهاي مقابله مهدويت با آنها:
با بررسي آيات قرآن درمييابيم هميشه فراروي تمام پيامبران و مصلحان، موانعي جدي بوده است. قرآن چون آينهاي براي خردورزان و اهل بصيرت، به خوبي نمايانگر رفتارها و واكنشهاي اصناف مختلف مخالفان در رويارويي با پيامبران و مصلحان است. صدها آيه، بيانگر معرفي مخالفان، تبيين ريشهها، مخالفتها، انكارها و عداوتها، روشها و شيوههاي مخالفان، عملكرد مصلحان، هدايتهاي الهي و بالأخره عاقبت و نهايت، پيروزي مصلحان و مؤمنان ميباشد.روایات فراوان نیز به مثابه مفسر و مبین، پرده از رازها و اسرار این امور بر می دارد.
مسأله و ضرورت تحقيق
مسأله اصلي كه اين نوشتار عهدهدار پاسخگويي آن است، شناخت و بررسی یکی از موانعي است كه از منظر قرآن، فراروي مصلحان و پيامبران قرار دارد؛ آنگاه، بيان راهكارهاي مقابله مهدويت با آن، با توجه به آيات و روايات مدنظر قرار ميگيرد.
شناخت موانع فراروي مهدويت (غيبت، ظهور و حكومت حضرت مهدي(عج)) ما را در جهت پيشگيري يا آمادگي و مبارزه با آن آماده ميسازد. معرفت به اين امر و كوشش براي زدودن اين موانع از لحاظ فردي و اجتماعي، ما را به زمينهسازي بهتر ظهور، رهنمون ميسازد. جهت ديگر، اين كه تبيين اين بحث، سره و ناسره محبان و منتظران واقعي را جدا ميسازد؛ مثلاً منفعت طلبي، معياري است براي شناخت همراهي و عدم همراهي با امام، تا مبادا «عجّل علي ظهورك» گويان و ندبه خوانان چون طلحه و زبير، در امتحان جاه و مقام، عليّ زمان را تنها گذارند و خود آغازگر جنگ بر ضد او يا راه او باشند.
قرآن حكومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظير:
وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ.[1]
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ.[2]
همچنين قرآن كريم، ويژگيهاي حكومت جهاني صالحان را چنين بيان كرده است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بيشَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ.[3]
ولي اين كتاب الهي، به صراحت به تبيين موانع فراروي حكومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است. با اين حال، توجه به آيات متفاوت و تأمل در اين نكته كه حضرت مهدي(عج) خاتم اوصيا و تحققبخش آمال تمام انبيا و مصلحان در تمام گستره هستي است، جدّيتر بودن موانع فراروي آن حضرت را بديهي مينمايد.
البته روايات نيز به مدد آمده و بيان ميدارند كه حضرت مهدي(عج) و مؤمنان به آن حضرت و راه او، در اين ميان، به چه زحمتها و رنجهايي افتاده و با آن موانع چه برخوردي خواهند كرد. مطلب ديگر اين كه چنان كه در عنوان نوشتار آمده است، «مهدويت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت كه شامل دوران متفاوت حيات حضرت مهدي(عج) (غيبت و ظهور و حكومت و…) است.
روش تحقيق
بررسي آيات قرآن و روایات نشان ميدهد مقابل انبيا و صالحان، گروههاي ذيل به معانده پرداختهاند:
كفار، منافقان، مفسدان، متكبران، مستكبران، دنيا زدگان، عاصيان و گناهكاران، گروهي از اهل كتاب، مشركان، اهل حسد، مذبذبين، شياطين، لجبازان، غير عالمان هواپرست، غافلان، مترفين، ظالمان، فرعونها، عالمان بيعمل، ظاهرگرايان و ماديگرايان، گمراهان و اهل ضلالت، ملأ و اشراف، طاغوتها، فرقههاي انحرافي و ياريگران ستمگران و….
نگارنده کوشیده ویژگیها و رفتار های این جریانها و در مقابل برخورد حضرت و منتظران حضرت با آنان را مورد بررسی و تامل قرار دهد که با توجه به ظرفیت و محدوده این نوشتار، از آن پژوهش ها، یکی از موانع؛ یعنی “دنیا خواهی “مورد مداقه قرار می گیرد.
روش ما در اين مقاله، بيان يكی از گروههاي مانع و معاند، ويژگيها و معاندتهاي آن، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آن از منظر قرآن و روایات، بالأخره بيان راهكارهاي حضرت مهدي(عج) و منتظران، در مواجهه با آن با رويكرد قرآني و روايي است.
علت انتخاب دنياخواهي در اين نوشتار، فراگیری و تاثیر گذاری آن است.
دنیا خواهی و اسیر دنیا بودن یکی از عوامل فارق و مایز حقیقت طلبان از باطل جویان است.
پیکره دین و آمال انبیا و اولیا چقدر از این عامل جراحت دیده و چه انسانهای بسیاری در قبال آن قد خم نموده و پیشانی ذلت ساییدهاند. در مقابل آنان که دنیا را به خدمت گرفته و آن را به اسارت اهداف بلند خویش در آوردهاند، و از غم و اندوه و فکر و فریب آن آزاده گشتند، از هر دین و مرامی بر پیشانی تاریخ درخشیده و ماندگار شدند. [4]
از آنجا که حکومت حضرت مهدی (ع) عالمگیر است و منفعت طلبان به عدالت سوق داده می شوند و بر آمال دنیا خواهی شان تازیانه عدالت و حقیقت نواخته خواهد شد. بنابراین بیشترین مخالفتها از دنیا طلبان و دنیا خواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا به شوق و عشق زیاده خواهی آنند. پس مبارزه شان جدیتر و کراهت و ناپسندی شان از آن حادثه و از آن واقعه بیشتر و جدیتر است. دنیا پرستانی که طاقت شکستن هیمنه بت خود را توسط ابراهیم زمان ندارند؛ پس نه تنها از ابراهیم (ع) و سخنان او متنفر و گریزانند که با او روبرویند و از آنها حمایت گرند[5].
جهت دیگر این که، در دوران غیبت امام، آنچه افراد را از اندیشه و یاری و زمینه سازی امام و از وظایف انتظار باز می دارد، دنیا خواهی است. حب دنیاست که انسان را در گناهان فرو می برد.حب دنیاست که انسان از یاد امام و وظایف خود در دوران غیبت سرباز می زند.
فصل اول: دنیا چیست؟
دنیا در لغت؛ یا از ریشه دنأ، دنو گرفته شده است. دنؤ يدنؤ دناءة فهو دنيء،اي حقير قريب من اللؤم؛ ناچیز و نزدیک به پستی.
و یا از ریشه الدنو،؛ دنا فهو دان و دني، و سميت الدنيا لأنها دنت و تأخرت الآخرة، و كذلك السماء الدنيا هي القربى إلينا. دنیا را دنیا گفتند چون نزدیک است.[6]
در آیات و روایات محبت و دلدادگی به سراي دنيا بسیار مورد مذمت قرار گرفته است.به عنوان نمونه برخی از آنها را مد نظر قرار می دهیم:
حب دنیاست که افراد را کور و کر می کند ….
َ قَالَ علی (ع):حُبُّ الدُّنْيَا يُعْمِي وَ يُصِمُّ[7]
حب دنیاست که عقل را فاسد و قلب را از شنیدن حکمت باز می دارد و باعث شقاوت اخروی و عذاب می گردد.
وَ قَالَ علی (ع): حُبُّ الدُّنْيَا يُفْسِدُ الْعَقْلَ وَ يُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سَمَاعِ الْحِكْمَةِ وَ يُوجِبُ أَلِيمَ الْعِقَاب[8]ِ
دلبستگی به دنیاست که انسان را کور و کر و لال از شنیدن و دیدن حق و حقگویی می نماید و انسان را اسیر و ذلیل می نماید.،فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِي وَ يُصِمُّ وَ يُبْكِمُ وَ يُذِلُّ الرِّقَاب[9]….
دنیا خواهی قلب را نابود و انسان را چنان شیفته خود می کند که او بنده دنیا و هر کسی است که کمی از آن را در اختیار داشته باشد و هر سو دنیا باشد همان سوست `
قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدَيْهِ شَيْءٌ مِنْهَا حَيْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا وَ حَيْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَيْهَا[10]
بنابر این به عشق دنیا؛ جاه و مقام و شهوات ممکن است در مقابل حضرت بایستد چون طلحه و زبیر.
خداوند به حضرت موسی فرمود: يَا مُوسَى…..اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ فِتْنَةٍ بَدْؤُهَا حُبُّ الدُّنْيَا[11]؛ ای موسی بدان که هر فتنه ای ریشه اش دنیا دوستی است.
حضرت امیر (ع) فرمودند: دنیا خواهی راس کل خطیئه و گناهی است؛ حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَة[12]
رسول خدا فرمود: اولین چیزهای که باعث معصیت خدا شد 6 چیز بود:حب دنیا و حب ریاست؛ حب طعام؛ حب نوم و راحت طلبی و علاقه به زنان
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ النِّسَاء[13]
علامه شهيد مرتضي مطهري در اين باره سخنان زيبايي دارند كه مناسب است در اينجا مطرح گردد. ايشان ميفرمايد: این همه تاکید و تحذیر از دنیا (به ويژه در سخنان حضرت علي(ع)) بدين دليل است كه سلسله خطرات عظيمي در عصر حضرت علی (ع)، یعنی در دوران خلافت خلفاء خصوصاً دوره خلافت عثمان که منتهی به دوره خلافت خود ایشان شد، متوجه جهان اسلام از ناحیه نقل و انتقالات مال و ثروت گردیده بود. علی (ع) این خطرات را لمس میکرد و با آنها مبارزه میکرد: مبارزهای عملی در زمان خلافت خودش که بالاخره جانش را روی آن گذاشت و مبارزهای منطقی و بیانی که در خطبهها و نامهها و سایر کلماتش منعکس است.
فتوحات بزرگی نصیب مسلمانان گشت، این فتوحات مال و ثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کرد، ثروتی که به جای اینکه به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسیم شود، غالباً در اختیار افراد و شخصیتها قرار گرفت. مخصوصاً در زمان عثمان، این جریان فوقالعاده قوت گرفت. افرادی که تا چند سال پیش فاقد هرگونه ثروت و سرمایهای بودند دارای ثروت بیحساب شدند اینجا بود که دنیا کار خود را کرد و اخلاق امت اسلام را به انحطاط گرایید.
فریادهای علی (ع) در آن عصر خطاب به امت اسلام به دنبال احساس این خطر عظیم اجتماعی بود.
مسعودی در ذیل احوال عثمان مینویسد: «عثمان فوقالعاده کریم و بخشنده بود (البته از بیتالمال!) کارمندان دولت و بسیاری مردم دیگر راه او را پیش گرفتند، او برای اولین بار در میان خلفا خانه خویش را با سنگ و آهک بالا برد و درهایش را از چوب ساج و عرعر ساخت و اموال و باغات و چشمههایی در مدینه اندوخته کرد. وقتی که مرد در زنش صندوقدارش صد و پنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم پول نقد بود، قیمت املاکش در وادیالقری و حنین و جاهای دیگر، بالغ بر صد هزار دینار میشد. اسب و شتر فراوانی از او باقی ماند.»
آنگاه مینویسد: «در عصر عثمان جماعتی از یارانش مانند خودش ثروتها اندوختند: زبیر بن العوام خانهای در بصره بنا کرد که اکنون در سال 332 (زمان خود مسعودی است) هنوز باقی است. و معروف است خانههایی در مصر، کوفه و اسکندریه بنا کرد، ثروت زبیر بعد از وفات پنجاه هزار دینار پول نقد و هزار اسب و هزارها چیز دیگر بود. خانهای که طلحۀ بن عبدالله در کوفه با گچ و آجر و ساج ساخت هنوز (در زمان مسعودی) باقی است و به دارالطلحتین معروف است. عایدات روزانه طلحه از املاکش در عراق هزار دینار بود. در سر طویله او هزار اسب بسته بود. پس از مردنش یک سی ودوم ثروتش هشتاد و چهار هزاردینار برآورد شد.
مسعودی نظیر همین ثروتها را برای زید بن ثابت و یعلی بن امیه و بعضی دیگر مینویسد.
بدیهی است که ثروتهای بدین کلاین از زمین نمیجوشد و از آسمان هم نمیریزد؛ تا در کنار چنین ثروتهایی فقرهای موحشی نباشد چنین ثروتها فراهم نمیشود. اینست که علی (ع) در خطبه 127 پس از آنکه مردم را از دنیاپرستی تحذیر میدهد، میفرماید: «و قد اصبحتم فی زمنِ لایزداد الخیر فیه ادباراً، ولاالشر اقبالا و لاالشیطان فی هلاک الناس الاطمعا. فهذا اوان قَوِیت عدته و عمت مکیدتۀ و امکنت فریسته. اضرب بطرفک حیث شئت من الناس فهل تبصر الافقیراً یکابد فقراً اوغنیاً بدل نعمۀالله کفراً او بخیلا اتخذ البخل بحقالله وفرا او متمردا کان باذنه عن سمع المواعظ وَقرا. این خیارُکم و صلحاؤکم و این احرارکم و سُمَحاؤکم؟ و این المتورِّعون فی مکاسبِهِم و المتزهون فی مذاهبهم؟».
همانا در زمانی هستید که خیر دائماً واپس میرود، و شر همی به پیش میآید، و شیطان هر لحظه بیشتر به شما طمع میبندد. اکنون زمانی است که تجهیزات شیطان (وسایل غرور شیطانی) نیرو گرفته و فریب شیطان در همه جا گسترده شده و شکارش آماده است. نظر کن، هرجا میخواهی از زندگی مردم را تماشا کن، آیا جز این است که یا نیازمندی میبینی که با فقر خود دست و پنجه نرم میکند و یا توانگری کافر نعمت یا ممسکی که امساک حق خدا را وسیله ثروتاندوزی قرار داده است، و یا سرکشی که گوشش به اندرز بدهکار نیست. کجایند نیکان و شایستگان شما؟ کجایند آزادمردان و جوانمردان شما، کجایند پارسایان شما در کار و کسب؟ کجایند پرهیزکاران شما؟…»
سکر نعمت
امیرالمؤمنین در کلمات خود نکتهای را یاد میکند که آن را «سکر نعمت» یعنی مستی ناشی از رفاه مینامد که به دنبال خود «بلای انتقام» را میآورد.
در خطبه 151 میفرماید: «ثم انکم معشرالعرب اغراض بلایا قد اقتربت، فاتقوا سکرات النعمة و احذروا بوائِقَ النقمه».
شما مردم عرب هدف مصائبی هستید که نزدیک است. همانا از «مستیهای نعمت» بترسید و از بلای انتقام بهراسید.
آنگاه علی(ع) شرح مفصلی درباره عواقب متسلسل و متداوم این ناهنجاریها ذکر میکند. در خطبه 185 آینده وخیمی را برای مسلمین پیشگویی میکند، میفرماید: «ذاک حیث تسکرون من غیر شراب بل من النعمه و النعیم».
آن، در هنگامی است که شما مست میگردید، اما نه از باده، بلکه از نعمت و رفاه.
آری، سرازیر شدن نعمتهای بیحساب به سوی جهان اسلام و تقسیم غیرعادلانه ثروت و تبعیضهای ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و «رفاهزدگی» کرد.
علی (ع) با این جریان که خطر عظیمی برای جهان اسلام بود و دنبالهاش کشیده شد، مبارزه میکرد و کسانی را که موجب پیدایش این درد مزمن شدند انتقاد میکرد. خودش در زندگی شخصی و فردی درست در جهت ضد آن زندگیها عمل میکرد، هنگامی هم که به خلافت رسید در صدر برنامهاش مبارزه با همین وضع بود.
البته این سخنان و مطالب امیرالمؤمنین و یا هشدارهای پیامبر اسلام فقط مخصوص اجتماع آن عصر نبود، بدون شک، وجههای عام نیز هست که اختصاص به آن عصر ندارد، شامل همه عصرها و همه مردم است و جزء اصول تعلیم و تربیت اسلامی است، منطقی است که از قرآن کریم سرچشمه گرفته و در کلمات رسول خدا و امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار و اکابر مسلمین تعقیب شده است، این منطق است که دقیقاً باید روشن شود. ما در بحث خود بیشتر متوجه وجهه عام سخن امیرالمؤمنین هستیم، وجههای که از آن وجهه همه مردم در همه زمانها مخاطب علی هستند.
آیا علاقه به دنیا مذموم است؟
نکته قابل توجه این است که معمولا می گویند آنچه از نظر اسلام مذموم و مطرود است علاقه به دنیا است، این سخن هم درست است و هم نادرست، اگر مقصود از علاقه صرف ارتباط عاطفی است نمیتواند سخن درستی باشد، چون انسان در نظام کلی خلقت همواره با یک سلسله علائق و عواطف و تمایلات آفریده میشود و این تمایلات جزء سرشت او است، او خودش اینها را کسب نکرده است و به علاوه این علائق زائد و بیجا نیست. همانطوری که در بدن انسان هیچ عضو زائدی وجود ندارد حتی یک موئین رگ اضافی در کار نیست هیچ عاطفه و علاقه طبیعی زائدی هم وجود ندارد. تمام تمایلات و عواطف سرشتی بشر متوجه هدفها و غایاتی حکیمانه است.
قرآن کریم این عواطف را به عنوان آیات و نشانههایی از تدبیر الهی و حکمتهای ربوبی یاد میکند.
«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمة».[14]
از جمله نشانههای حق اینست که از جنس خود شما همسرانی برای شما آفریده که در کنار آنها آرامش بیابید و میان شما و آنها الفت و مهربانی قرار داد.
کدام دنیا مذموم است
انسان خصیصهای دارد که ایدهآل جو و کمال مطلوب خواه آفریده شده است، در جستجوی چیزی است که پیوندش با او بیش از یک ارتباط معمولی باشد. به عبارت دیگر: انسان در سرشت خویش پرستنده و تقدیسکننده آفریده شده است و در جستجوی چیزی است که او را منتهای آرزوی خویش قرار دهد و «او» همه چیزش بشود
اینجا است که اگر انسان خوب رهبری نشود و خود از خود مراقبت نکند، ارتباط و «علاقه» او به اشیاء به «تعلق» و «وابستگی» تغییر شکل میدهد، «وسیله» به «هدف» استحاله میشود، «رابطه» به صورت «بند» و «زنجیر» در میآید، حرکت و تلاش و آزادی مبدل به توقف و رضایت و اسارت میگردد.
اینست آن چیزی که نبایستنی است و برخلاف نظام تکاملی جهان است و از نوع نقص و نیستی است نه کمال و هستی، و اینست آن چیزی که آفت انسان و بیماری خطرناک انسان است و اینست آن چیزی که قرآن و نهجالبلاغه انسان را نسبت به آن هشدار میدهند و اعلام خطر میکنند.
بدون شک اسلام، جهان مادی و زیست در آنرا، و لو بهزیستی در حد اعلا را، شایسته اینکه کمال مطلوب انسان قرار گیرد نمیداند، زیرا اولا در جهانبینی اسلامی جهان ابدی و جاویدان، در دنبال این جهان میآید که سعادت و شقاوتش محصول کارهای نیک و بد او در این جهان است و ثانیاً مقام انسان و ارزشهای عالی انسان برتر و بالاتر از اینست که خویشتن را «بسته» و اسیر، و «برده» مادیات این جهان نماید.
اینست که علی(ع) مکرر به این مطلب اشاره میکند که دنیا خوب جایی است اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه او است: «و لنعم دار مالم یرض بها دارا»[15]
خوب خانهای است دنیا، اما برای کسی که آن را خانه خود (قرارگاه خود) نداند.
دنیا خانه بین راه است نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی.
آیات قرآنی درباره رابطه انسان و دنیا دو دسته است، دسته اول آیاتی است که تکیه بر تغییر و ناپایداری و عدم ثبات این جهان دارد، در این گونه آیات، واقعیت متغیر و ناپایدار و گذرای مادیات، آن چنان که هست، ارائه میشود، مثلاً گیاهی را مثل میآورد که از زمین میروید، ابتدا سبز و خرم است و بالندگی دارد اما پس از چندی به زردی میگراید و خشک میشود و باد حوادث آن را خرد میکند. و میشکند و در فضا پراکنده میسازد؛ آنگاه میفرماید اینست مثل زندگی دنیا.
بدیهی است که انسان چه بخواهد و چه نخواهد، بپسندد یا نپسندد، از نظر زندگی مادی گیاهی بیش نیست که چنین سرنوشتی قطعی در انتظارش است، اگر بنا است که برداشتهای انسان واقعبینانه باشد نه خیالبافانه و اگر انسان با کشف واقعیت آنچنان که هست میتواند به سعادت خویش نائل گردد نه با فرضهای وهمی و واهی و آرزویی، باید همواره این حقیقت را نصبالعین خویش قرار دهد و از آن غفلت نورزد.
این دسته از آیات زمینه است برای اینکه مادیات را از صورت معبودها و کمال مطلوبها خارج سازد.
در کنار این آیات و بلکه در ضمن این آیات فوراً این نکته گوشزد میشود که ولیای انسان، جهانی دیگر، پایدار و دائم، هست؛ مپندار که آنچه هست همین امور گذرا و غیرقابل هدف قرار گرفتن است پس زندگی پوچ است و حیات بیهوده است.
ان الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیوه الدنیا و اطمانوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون. [16]
آنان که «امید ملاقات» ما را ندارند (میپندارند زندگی دیگری که در آنجا پردهها پس میرود و حقایق آشکار میشود در کار نیست!) و «رضایت داده» و قناعت کردهاند به زندگی دنیا و بدان دل بسته و «آرام گرفتهاند» و آنان که از آیات و نشانههای ما غافلند.[17]
دنیا سرای آزمایش
از منظر دین، دنیا و محبت های مختلف وسیله آزمایش و امتحان افراد است برخی به آن دل بسته و اسیر آن می گردند. محبت دنیا آنان را از خدا باز می دارد و برخی دیگر آن را به خدمت گرفته. هیچ چیز جای خدا را در دل های آنان نخواهد گرفت. خدا در دل هایشان چنان بزرگ نشسته که دنیا به نظرشان نمی آید.
خداوند در قران می فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ؛ و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش است و (براى كسانى كه از عهده امتحان برآيند،) پاداش عظيمى نزد خداست! (انفال/ 28)
حضرت علی (ع) در باره این آیه فرمودهاند که خدا آنان را با اموال و اولاد امتحان می کند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ» وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ[18]
درآیه دیگر آمده است: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (؛ محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است و سرانجام نيك (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست. (آل عمران/ 14)
تمام این امور که زیبا جلوه داده شده و آنچه وجود دارد برای آزمایش است: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم كه كدامينشان بهتر عمل مىكنند! [19]
علی (ع) در ویژگی متقین می فرماید: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم»[20]؛ خدا در جانشان بزرگ است و غیر او در چشمشان کوچک است.
آنان دنیا را مزرعه آخرت قرار دادهاند و از آن بهره می برند
نتیجه این که:
1-از نظر اسلام، رابطه انسان و جهان از نوع رابطه زندانی و زندان و چاه و در چاه افتاده نیست، بلکه از نوع رابطه کشاورز است با مزرعه[21]، و یا اسب دونده با میدان مسابقه،[22] و یا سوداگر با بازار تجارت[23]، و یا عابد با معبد است.[24] دنیا از نظر اسلام مدرسه انسان و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل او است.
در نهجالبلاغه گفتگوی امیرالمؤمنین(ع) با مردی ذکر شده است که از دنیا مذمت کرده و علی(ع) او را که میپنداشت دنیای مذموم، همین جهان عینی مادی است مورد ملامت قرار داد و به اشتباهش آگاه نمود، شیخ عطار این جریان را در «مصیبتنامه» به شعر در آورده است. [25]
2- آنکه به بهانه دنیا ازآخرت غفلت کند و یا به بهانه آخرت، دنیا را فراموش کند؛ انسان دیندار واقعی نیست: در روایات آمده: “اعمل عمل امرءٍ یظن انه لن یموت ابدا و احذر حذر امرء یخشی ان یموت غداً؛. مانند آن کس عمل کن که گمان میبرد هرگز نمیمیرد و مانند آن کس بترس که میترسد فردا بمیرد.”
در حدیث دیگر از رسول اکرم آمده است: “اعظم الناس هما المؤمن؛ بهتم بامر دنیاه و امر آخرته؛ از همه مردم گرفتارتر مؤمن است که باید هم به کار دنیای خویش بپردازد و هم به کار آخرت.”
در سفینه البحار، ماده «نفس» از تحفالعقول از امام کاظم (ع) نقل میکند که ایشان به صورت یک روایت مسلّم در میان اهل البیت نقل کردهاند که: “لیس منا من ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه؛ آنکه دنیای خویش را به بهانه دین و یا دین خویش را به خاطر دنیا رها کند از ما نیست.” [26]
ویژگی های دنیا خواهان
فریفته دنیا شدند
الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ؛ همانها كه دين و آيين خود را سرگرمى و بازيچه گرفتند و زندگى دنيا آنان را مغرور ساخت امروز ما آنها را فراموش مىكنيم، همان گونه كه لقاى چنين روزى را فراموش كردند و آيات ما را انكار نمودند. (اعراف/51)
دلبسته دنیا و ماندن در آنند
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُونَ؛ و آنها را حريصترين مردم- حتى حريصتر از مشركان- بر زندگى (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهى يافت (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت.. و خداوند به اعمال آنها بيناست. (بقره/ 96)
محبت خداگونه نسبت به غیر خدا
ومِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ بعضى از مردم، معبودهايى غير از خداوند براى خود انتخاب مىكنند و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. امّا آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشركان نسبت به معبودهاشان،) شديدتر است…. (بقره/ 165)
دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ؛ اين به خاطر آن است كه زندگى دنيا (و پست را) بر آخرت ترجيح دادند و خداوند افراد بىايمان (لجوج) را هدايت نمىكند. (نحل/107)
کفر به آیات الهی
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرينَ؛ (در آن روز به آنها مىگويد:) اى گروه جنّ و انس! آيا رسولانى از شما به سوى شما نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو مىكردند، و شما را از ملاقات چنين روزى بيم مى دادند؟! آنها مىگويند: «بر ضدّ خودمان گواهى مىدهيم (آرى،) ما بد كرديم)» و زندگى (پر زرق و برق) دنيا آنها را فريب داد و به زيان خود گواهى مىدهند كه كافر بودند! (انعام/ 130)
عدم فهم جایگاه امام و ولایت
در زیارت حضرت امیر می گوییم: بَلْ لَكَ الْمَنُّ عَلَيَّ إِذْ وَفَّقْتَنِي لِذَلِكَ وَ هَدَيْتَنِي لَهُ وَ… فَوَرَدْتُ إِلَيْهِ إِذْ رَغِبَ عَنْ زِيَارَتِهِ أَهْلُ الدُّنْيَا وَ اتَّخَذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَلَكَ الْمَنُّ يَا سَيِّدِي عَلَى مَا عَرَّفْتَنِي مِمَّا جَهِلَهُ أَهْلُ الدُّنْيَا وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُ، خدایا شکرت که مرا بر این زیارت موفق ساختی…..در حالی که اهل دنیا و آنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته و فریفته دنیا شدند از زیارت او سر باز زدند.شکر تو را که مر ا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل آنند و به دیگران روی آوردند. [27]
زیاده خواهی
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْر اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ؛
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مىشود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مىكنيد (و سستى به خرج مىدهيد)؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شدهايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست! (توبه 38)و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: «اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفاء كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مىروياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آيا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىكنيد؟! (اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان) در شهرى فرود آئيد زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدايى شدند چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند. (بقره/ 61)
رفتار و منش اسیران دنیا در دوران غیبت
نوع مبارزات اسيران دنيا در دوران غيبت
آنان بندة دنيايند و هر آنكه متاعي از آن را داشته باشد. (قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدَيْهِ شَيْءٌ مِنْهَا حَيْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا (نهجالبلاغة، خطبه 109)
پس در مقابل آنكه بخواهد آنان را از محبوب و بت و الهشان جدا كند، ميايستند،
در دوران غيبت، اين ويژگي ابعاد متفاوت مييابد.
1. برای دنیا از امام سخن می گویند ومنتظر اویند:
امام صادق(ع) فرمود: مردم درباره ما سه گروهند: گروهي ما را دوست دارند، سخن ما را ميگويند، منتظر فرج ما هستند ولي عمل ما را انجام نميدهند اينان اهل دوزخند- گروه دوم نيز ما را دوست دارند، سخن ما را ميگويند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام ميدهند، براي رسيدن به دنيا و دريدن مردمان. اينان نيز جايگاهشان دوزخ است و گروه سوم مرا دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند، عمل ميكنند (براي خدا) اينان از ما و ما از آنانيم.
سخن اينجاست، ما كداميم. همان دلبستگان دنيايي كه فقط اهل بيت را دوست داريم
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ افْتَرَقَ النَّاسُ فِينَا عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِيُصِيبُوا مِنْ دُنْيَانَا فَقَالُوا وَ حَفِظُوا كَلَامَنَا وَ قَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَيَحْشُرُهُمُ اللَّهُ إِلَى النَّارِ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا كَلَامَنَا وَ لَمْ يُقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِيَسْتَأْكِلُوا النَّاسَ بِنَا فَيَمْلَأُ اللَّهُ بُطُونَهُمْ نَاراً يُسَلِّطُ عَلَيْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ يُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُم. [28]
همان سخن معروف به امام حسین (ع) در وصف کوفیان كه؛ قلوبهم معك و سيوفهم عليك،قلب هايشان با تو وشمشير هايشان بر توست. [29]
2- عدم ياري راه حق:
آنكه عاشق و اسير دنيا شد، فقط به محبوب خود فكر ميكند؛ لذا بين خود و امام رابطهاي نميبيند تا سخن او را بشنود، زمينه سازي كند و حركتي نمايد.
3-عدم اداي حقوق الهي چون زكات، خمس
4. عدم زمينه سازي همراهي و ياري بيشتر افراد (بخاطر ثروت اندوزي آنان) ديگران درگير مشكلات ميشوند. و هان بحث كاد الفقر ان يكون كفرا دغدغه معاش آنان را از فكر دين و رهبران دين و معاد باز ميدارد، حتي آناني كه از فشار اعتقادي و مشكلاتي كه دنيا بردگان ايجاد نمودهاند، فرياد فرج خواهي ميكشند، في الواقع فرياد مظاهر دنيا ميزنند نه فرياد ولايت و فرياد ظهور امام، لذا دنيا خواهان در كوته فكري منتظران نيز دخيلاند.
5. عدم اطاعت و همراهي و گاه نفرت از نواب عام امام، اسارت دنيا و نگاه دنيايي آنان را از هر که سخنی غیر از محبوبشان بگوید متنفر می سازد.
6. همراهي با دشمنان دين و ولايت، از آنجا كه بنده دنيا، بنده هر آنكس است كه ذرهاي از آن را داراست، پس دنيا بردگان، بردگان دنياداران و زرمداران عالمند. به آساني دين خود را براي دنيا ميفروشند و براحتي دشمنان را همراهي ميكنند. در مقابل ظلم آنان ساكت و گاه براي متاعي از متاع دنيا و تصاحب جاه و مقامي نزد آنان، حق را به مسلخ ميبرند.
7- سستي و تنبلي
انسان اسیر دنیا و دلبسته به آن در امور معنوی و تکالیف خود سست و کسل است.چون تمام همت او و عشق او رسیدن بیشتر به دنیاست. قران چنین به آنان خطاب می کند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مىشود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مىكنيد (و سستى به خرج مىدهيد)؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شدهايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست! (توبه/ 38)
8-تمسخر مومنین
«زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ»؛ زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است، از اين رو افراد باايمان را (كه گاهى دستشان تهى است)، مسخره مىكنند در حالى كه پرهيزگاران در قيامت، بالاتر از آنان هستند (چرا كه ارزشهاى حقيقى در آنجا آشكار مىگردد، و صورت عينى به خود مىگيرد) و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مىدهد. (بقره/ 212)
9- صدّ از راه خدا و تحریف
دلبستگان دنیا چون نگاهشان فقط دنیایی است و می پندارند دنیا باقی است و آن را اصل می دانند لذا دیگران را نیز از انجام تکالیف و مسؤلیتها باز می دارند. تا بیشتر از دنیا بهره گیرند یا آنان را بیشتر استثمار کنند یا این که برایشان فعالیتی غیر دنیوی معنا ندارد.پس از تحقق راه خدا که با خود مجاهدت،سختی، جهاد، عدالت و یاری محرومان را دارد، گریزانند و در مقابل دین صف آرایی می کنند.
«الَّذينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ في ضَلالٍ بَعيدٍ»؛ همانها كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند و (مردم را) از راه خدا باز مىدارند و مىخواهند راه حق را منحرف سازند آنها در گمراهى دورى هستند! (ابراهيم/3)
نوع مبارزات اسيران دنيا در دوران ظهور
1-عدم یاری و سستی در کارها
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مىشود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مىكنيد (و سستى به خرج مىدهيد)؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شدهايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست! (توبه/38)
حضرت علی (ع) به یاران سست پیمان خود که هرچه آنها را به مبارزه فرا می خواند اطاعت نمی کردند فرمود: أ فٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ؛ اف بر شما باد.از عتاب کردن شما خسته شدم. آیا به جای آخرت به دنیا راضی شدید. وذلت را جای عزت قرار داده اید ؟چون شما را به جهاد فرا می خوانم… [30]
2-افشا اسرار دین و اهلبیت (ع)
اسحاق بن عمار از امام صادق (ع)نقل کند که حضرت این آیه را خواندند: ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ و فرمودند: وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ لَا ضَرَبُوهُمْ بِأَسْيَافِهِمْ وَ لَكِنَّهُمْ سَمِعُوا أَحَادِيثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا فَأُخِذُوا عَلَيْهَا فَقُتِلُوا فَصَارَ قَتْلًا وَ اعْتِدَاءً وَ مَعْصِيَةً؛[31]
قسم به خدا آنها با دستان و ضربه شمشیر خود آنان را نکشتند بلکه احادیث آنها را که شنیدند افشا کردند و دشمن را بر آنان مسلط ساختند و آنان کشته شدند.پس قتل و تعدی و معصیت رخ داد
3-جایگزینی دیگران به جای ائمه
حسن بصری نامه ای به امام حسن مجتبی(ع) نوشت.در آن چنین آورد:شما اهل بیت پیامبرید و معدن حکمت ها. خداوند شما را کشتی های نجات در دریاهای طوفانی قرار داد.پناه پناه خواهانید.به ریسمان مستحکم شما… تمسک می جویند. کسی که پیرو شما باشد هدایت و نجات یافته و کسی که از شما سر پیچد هلاک شده است و گمراه.من این نامه را به خاطر حیرت و سر در گمی و اختلاف امت در بحث قضا و قدر خدمتتان نوشته ام. ازآنچه خدا به شما آموخته به ما هم بیاموزید.
امام در پاسخ او نوشتند:بله چنان که نوشتی ما اهل بیتیم نزد خدا و پیامبر اما پیش تو و اصحابت. اگر چنان که گفتی بود دیگران را بر ما مقدم نمی داشتید. به جانم سوگند خداوند شما را در قران چنین مثال زده: أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ این در باره شما و اصحاب توست…..،[32]
4-دیگران را امام قرار دادند
ثَابِتٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ أَوْلِيَاءُ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ اتَّخَذُوهُمْ أَئِمَّةً دُونَ الْإِمَامِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلِذَلِكَ قَالَ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هُمْ وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ أَئِمَّةُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْيَاعُهُمْ[33]
ثابت بن جابر گوید از امام باقر (ع) در باره این آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ» پرسیدم.فرمود: قسم به خدا منظور موالیان فلانی و فلانی است که آنها را به جای امامی که خدا او را امام قرار داده؛ پیشوای خود قرار دادند. به خاطر همین خدا فرموده: وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ[34]؛ در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراهكننده) از پيروانِ خود، بيزارى مىجويند و كيفر خدا را مشاهده مىكنند و دستشان از همه جا كوتاه مىشود. و (در اين هنگام) پيروان مىگويند: «كاش بار ديگر به دنيا برمىگشتيم، تا از آنها [پيشوايان گمراه] بيزارى جوييم، آن چنان كه آنان (امروز) از ما بيزارى جستند! (آرى،) خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرتزايى به آنان نشان مىدهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! به خدا سوگند ای جابر! آنها پیشوایان ستمکار و طرفدارانشان هستند.
5-ولایت را انکار می کنند
‹فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ»[35] وَ هِيَ وَ اللَّهِ آيَاتُنَا وَ هَذِهِ أَحَدُهَا وَ هِيَ وَ اللَّهِ وَلَايَتُنَا يَا جَابِرُ مَا تَقُولُ فِي قَوْمٍ أَمَاتُوا سُنَّتَنَا وَ تَوَالَوْا أَعْدَاءَنَا وَ انْتَهَكُوا حُرْمَتَنَا فَظَلَمُونَا وَ غَصَبُونَا وَ أَحْيَوْا سُنَنَ الظَّالِمِينَ وَ سَارُوا بِسِيرَةِ الْفَاسِقِينَ قَالَ جَابِرٌ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ أَلْهَمَنِي فَضْلَكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ مُوَالَاةَ مَوَالِيكُمْ وَ مُعَادَاةَ أَعْدَائِكُم[36]؛ قسم به خدا آیات ما را انکار کردند.ای جابر! چه می گویی در باره آنانی که سنت و راه ما را نابود کرده و دشمنان ما را اطاعت نموده و حرمت ما را هتک کردند. به ما ظلم روا داشته و حق ما را غصب نمودند.سنت و روش ظالمان را به پا داشته و راه و مسیر فاسقان را پیمودند. جابر گفت: خدا را شکر که به من معرفت شما را عنایت نمود..فضل و برتری شما را به من فهماند. و مرا به اطاعت تان توفیق داد.و دوستی با دوستانتان و دشمنی با دشمنانتان را ارزانی داد.
6-تمسخر مومنین
زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است، از اين رو افراد باايمان را (كه گاهى دستشان تهى است)، مسخره مىكنند در حالى كه پرهيزگاران در قيامت، بالاتر از آنان هستند (چرا كه ارزشهاى حقيقى در آنجا آشكار مىگردد، و صورت عينى به خود مىگيرد) و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مىدهد. (بقره/ 212).
7-صد از راه خدا و تحریف
الَّذينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ في ضَلالٍ بَعيدٍ؛ همانها كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند و (مردم را) از راه خدا باز مىدارند و مىخواهند راه حق را منحرف سازند آنها در گمراهى دورى هستند! (ابراهيم/3)
8-مبارزه و رويارويي و مبارزه با امام
گروهي از كوفه چون سليمان بن صرد خزاعي- حبيب بن نحبه- رفاعه بن شداد و حبيب بن مظاهر از نويسندگان نامه به امام حسين(ع) بودند و مشتاق او، به هر وسيله و سختي بود خود را به امام رسانده و تا آخرين نفس از او دفاع نمودند و بر پيمان خود و بيعت با امام، باقي ماندند.
گروهي ديگر چون شبث بن ربعي – حماد بن ابجر- يزيد بن حارث – قيس بن الاشعث- عمرو بن حجاج زيدي، تمام گفتهها، نوشته خود تعبير «جند مجند؛ لشكر آماده» و عهد و سوگندها را فراموش كرده و در مقابل سخن و احتجاج امام حسين(ع)، نامه را انكار كردند، اينان به خيال پست و مقام و مسئوليت آمده بودند، لذا به خيل نامهنگاران پيوستند و روزي با آمدن ابن زياد از اين فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با حسين (ع) را به تن كردند. اينان بندگان دنيا بودند و هر كس كه ذرهاي از آن را داشت يا به آنها وعدة آن را ميداد، بندگي مينمودند.
گروه ديگر، بيطرفان ي كه شيطان آنان را فريفته به زعم خود بيطرفند و حال آنكه با تماشا و سكوت خود، ياري گر دشمناند.
گروهي بودند، ميگريستند و دعا ميكردند كه خدايا حسين را ياري كن. همين و فقط همين. [37]
پيشگيري و درمان
دوران غيبت
1. تبيين جايگاه دنيا با رعايت عدم افراط و تفريط
2. تذكر نامانايي دنيا
حضرت پیامبر گرامی اسلام(ص) مقرّب ترین افراد به خدا را در روز قیامت چنین وصف می کند: آنان چون سگان بر جیفه و مرداری به هم نپریدهاند. لذا مردمان آنان را بیمار پندارند (عقب افتاده ) یا اینکه عقلشان از بین رفته . در حالی كه چنین نیست. آنان به سختی های قیامت نظاره کردهاند. آن را در نظر دارند. لذا دلبستگی دنیا از قلوبشان رخت بر بسته. آنجا که دیگران عقول خود به کار نگرفتند؛ آنان اندیشه کردند. پس شما هم مانند آنان باشید.
لم يتكالبوا على الدنيا تكالب الكلاب على الجيف شعثا غبرا يراهم الناس فيظنون أن بهم داء أو قد خولطوا أو ذهبت عقولهم و ما ذهبت بل نظروا إلى أهوال الآخرة فزال حب الدنيا عن قلوبهم عقلوا حيث ذهبت عقول الناس فكونوا أمثالهم[38]
3. مراجعه به علماي واقعي: علمای واقعی همانها که دنیا را به خدمت دین گرفتهاند.خود اسیر دنیا نشده.کوشیدهاند دیگران را هم برهانند راه نجات در دوران غیبتاند. در روایات ما از سویی ما را از اطاعت عالم نمایان دنیا خواه برحذر داشتهاند و فرمودهاند اگر زمانی عالمان دنیا زده شدند بر ای دینتان از آنها برحذر باشید و از سوی دیگر تاکید کردهاند که باید به عالمان خويشتن دار که اسیر نفس خود نیستند مراجعه نمود.
كَذَلِكَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِيَّةَ الشَّدِيدَةَ وَ التَّكَالُبَ عَلَى الدُّنْيَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْيَهُودِ الَّذِينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا كُلَّهُمْ.[39]
4. بهتر فراهم كردن رفاه عمومي تا عده ای بخاطر فقر و ناداری از مسیر الهی جدا نگردند همان تعبیر معروف که “کاد الفقر ان يكون كفرا”و برداشت از امام و انتظار فرج فقط فراهم كردن حداقل دنيا نباشد و نگاه به امام و مفهوم انتظار وتوقع از فرج بیش از رفاه و امور دنیوی باشد.
5. تحذير از تجمل گرايي
6. شناسايي و ميدان ندادن به دنياپرستان (آیاتی که به دستور می دهد:”ذرهم …؛[40] رهایشان کن ” ميدان ندادن در عرصههاي متفاوت را هم شايد شامل شود)
7. مبارزه با نظامها و جريانات دنياطلب
8. تلاش براي تشكيل حكومتي كه زمامداران، اسيران دنيا نباشد و به تعبير اميرالمؤمنين (ع) در مسيري باشند كه دنيا به جهت احقاق حق و ابطال باطل و دفاع از مظلومان ارزشمند باشد.
وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا، وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ عِنْدِي أَزْهَدَ مِنْ خَبْقَةِ عَنْزٍ…[41]
ظهور
گامهاي مبارزه با دنياپرستي
1. تغيير فرهنگ
رشد و كمال عقلي بشر، بشر قدر و منزلت خويش در مييابد پس جهان و مافيها را هم سنگ و وزن خود نميداند از دنيا مدد ميگيرد، به آن تعلق دارد امام اسير آن نيست. روح انسانها تعالي يافته، ديگر چون كودكان كه بر گردويي نزاع ميكنند بر پست و مقام و خاك و سنگي نزاع نميكنند، كه استعدادها و جانشان بزرگ شده است.
حضرت چون قیام می کنند خداوند بر سر مردمان دست عنایت می نهد و عقول و اخلاقشان کامل می گردد.
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ[42]؛
وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَاد؛ و کینه توزی از دلهای بندگان برکنده خواهد شد.[43]
2. تغيير عملي
ـ الگوي عملي رهبر قيام، حضرت مهدي (عج) كه نگاهش به دنيا چون اجداد بزرگوارش ارزشي كمتر از عطسة بز (دُنْيَاكُمْ هَذِهِ عِنْدِي أَزْهَدَ مِنْ خَبْقَةِ عَنْزٍ..)[44] از سويي و از سويي ديگر محل تجارت و مزرعة ارزشمند آخرت و وسيلهاي براي احقاق حق و ابطال باطل. حضرت چنان که در در روایات آمده: لباسش خشن است و غذایش غذای نرم و گوارایی نیست. فَوَ اللَّهِ مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِيظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِبُ؛[45]
ـ كارگزاران، دنيا به اسارت گرفته، آناني كه رهبرشان در آغاز از آنان پيمان گرفته كه به مظاهر و زخارف دنيوي، زخرف نبندند و بر آن دل و ايمان وابسته نسازند، آناني كه در امتحانهاي سخت قبل از ظهور، نفس خود را در امتحانهاي متفاوت پيروز بدر آوردهاند و از صهباي عشق الهي، چنان نوشيدهاند كه خدا در جانشان چنان بزرگ آمده كه هيچ چيزي در چشمشان ارزشمند نميآيد[46] اميران دنيايند ـ و فراهم كنندگان عدالت و آسايش و فراواني براي مردمان بيآنكه خود بر آن دلبسته گردند. حضرت از یارانش در آغاز پیمان می گیرد که زر وسیم نیندوزند. گندم و جو احتکار نکنند. لباس خز نپوشند. لباس حریر و ابریشم نپوشند. و اصحاب این امور و آنچه امام از آنان پیمان می گیرد را به جان ودل می پذیرند.
به حكم و فرمايش روايت كه «الناس علي دين ملوكهم»[47] چون چنين فرمانرواياني، فرمانفرماي عالم گردند، مردمان نيز راه و روش و سيرة خود را با آنان هماهنگ سازند.
ـ فراواني نعمت ها، بسياري از بزهكاري ها، حرص زدنها، بخاطر كمي برخي امور و گاه ترس از نداري و پايان يافتن نعمتهاي الهي است. با فراواني نعمت ها، برون ريختن كينهها، مساوات و عدالت حاكم بر امور، آرامش فراد و جوامع را ميگيرد و نتيجه آن ريشه كن شدن حرص و طمع است.
وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا؛ چون قائم ما قیام می کند آسمان بارانش را فرو ریزد و زمین گیاهانش را برون ریزد.[48]
– امام (ع) به دنياپرستان ميدان نميدهد. ديگر قرار نيست بندگان جاه و مقام و مظاهر دنيوي حاكم بر گروهها و سرنوشت انسانها گردند و انسانيت آنان را لگدمال كنند.
– در آن دوران ارزشها تغيير يافته است، دارايي، مال و ثروت ملاك ارزشي نيست كه معيار فرمانروايي بر خويش بر دنياست و بهره گيري از دنيا براي پيشبرد دين خود و دين و دنياي ديگران است.
– بالاخره مبارزه جدي پس از اتمام حجتها، با چنگ زدگان به دنيا، بر گروه سوار شدگان مظلومين، رخ ميدهد، جنگي كه تمام دنيا پرستان و اربابان زر و زور و تزوير بر امام تحميل ميكنند و امام چون طبيبي كه … در عين محبت و مهرباني و در كنار تمام دارو و درمانها، به ناچار تيغ جراحي به كف دارد. پس از تمام اتمام حجتها ريشة دنياپرستي را كنده و بُت دنيا را با تبر عدالت خود ميشكند و چون محمد (ص) و علي (ع) كه بتها را از ساحت كعبه بيرون ريختند، بت را از كعبة دلها برون ميريزد.
پی نوشت ها:
[1]. ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان قرار دهيم. (قصص:5).
[2]. در زبور، بعد از ذكر]=تورات[ نوشتيم: «بندگان شايستهام، وارث زمين خواهند شد» (انبياء:105).
[3]. خداوند، به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند وعده ميدهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد؛ همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده است، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش تبديل ميكند؛ آن چنان كه تنها مرا پرستيده و چيزي را شريك من نخواهند ساخت. كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند. (نور:55).
[4]. گاندی با روش زاهدانه خویش امپراتوری انگلستان را به زانو در آورد.یعقوب لیث صفار به قول خودش نان و پیاز را رها نکرد که توانست حاكمان زمان خود را به و حشت افکند.(سیری در نهج البلاغه، شهيد مرتضي مطهري، ص 236)
[5]. Gقَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَعِلِينَF
گفتند: «اوا-ابراهيم(ع) – را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است!» (انبیا68)
[6] . كتابالعين، ج8، ص 75.
[7] مستدركالوسائل، ج12، ص40
[8]مستدركالوسائل، ج12،41
[9] الكافي، ج2، ص136
[10] شرحنهجالبلاغة، ص 200.
[11] . كافي، ج2، ص135.
[12] . كافي، ج2، ص130.
[13] . همان، ص289.
[14]. سوره روم، آیه 20.
[15]. نهجالبلاغه، خطبه 214.
[16]. يونس/7.
[17] . سيري در نهجالبلاغه، شهيد مرتضي مطهري، ص257.
[18] . نهجالبلاغة، ص483، كلمات قصار93.
[19] . کهف /7.
[20] . نهجالبلاغه، ص483، كلمات قصار92.
[21] . «الدُّنْيا مَزْرعَةُ الاخِرَة» (حديث نبوي)؛ كنوز الحقايق، باب دال.
[22] . «اَلا و اِنَّ اليَوْمَ المِضمارُ وَ غَداً السِّباقُ»؛ نهجالبلاغه، خطبه 28.
[23] . «الدُّنْيا … مَتْجَرُ اَوْلياءِ الله»؛ نهجالبلاغه، حكمت 131.
[24] . «الدُّنْيا … مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللهِ»؛ نهجالبلاغه، حكمت 131.
[25] . مجموعه آثار، شهيد مطهري، ح106.
[26] . همان، ص590.
[27] . بحارالانوار، ج97، ص336.
[28] . تحفالعقول، ص513.
[29] . دلائل الامامة،ص74.
[30] . نهجالبلاغه، خطبه 24.
[31] . كافي، ج2، ص371.
[32]. بحارالأنوار، ج10، ص136 .
[33]. الكافي، ج1، ص374 .
[34] . بقره/ 165-167.
[35] . اعراف/ 51.
[36].بحارالأنوار، ج26، ص12 .
[37] . از فرات تا فرات؛ درسهاي عاشورا براي منتظران، نگارنده.
[38] . إرشادالقلوب، ج1، ص135.
[39] . وسائلالشيعة، ج27، ص131.
[40]. حجر/3.
[41] . نهج البلاغه خطبه 2.
[42] . الكافي، ج 1، ص 25.
[43] . بحارالأنوار، ج10، ص 104.
[44] . نهج البلاغه، خطبه 2.
[45] . بحارالأنوار، ج52، ص354.
[46]. عظم الخالق في انفسهم فصغر مادونه في اعينهم، نهجالبلاغه، خطبه193.
[47]. كشفالغمة، ج2، ص21.
[48] . بحارالأنوار، ج10، ص104.
برگرفته از سايت :المهدويه