به نام خدا
معمر بن خلاد ميگويد: نزد امام رضا(ع) سخن از حضرت قائم(ع) مطرح شد. حضرت فرمودند:
((… لو قد خرج قائمنا(ع) لم يكن الا العلق و العرق و النوم علي السّروج[21]؛ شما امروز سبكبالتر از آن زمانيد. قائم كه قيام كند، جز عرق ريختن و خواب (از فرط خستگي و مجاهدتهاي پي در پي) روي زينها نيست)).
افراط و تفريط در ارائه چهره مهر و قهر از امام عصر(عج)
انحراف ديگر، افراط و تفريط در تبيين قتلها و درگيريهاي آغاز قيام است.
1-2. برخي هر گونه مبارزه و مجاهدت را از حضرت نفي ميكنند و صرفا به دنبال حل معجزه آساي امورند و مهرباني حضرت را به معناي عدم اجراي هر گونه كيفري ميدانند. اين تفكر انحرافي در زمان خود اهلبيت :نيز وجود داشت:
معمر بن خلاد ميگويد: نزد امام رضا(ع) سخن از حضرت قائم(ع) مطرح شد. حضرت فرمودند:
((… لو قد خرج قائمنا(ع) لم يكن الا العلق و العرق و النوم علي السّروج[21]؛ شما امروز سبكبالتر از آن زمانيد. قائم كه قيام كند، جز عرق ريختن و خواب (از فرط خستگي و مجاهدتهاي پي در پي) روي زينها نيست)).
پيامدها
1. عدم آمادگي و كوشش براي زمينهسازي ظهور.
2. اميد كاذب كه بسياري از افراد را در انجام وظايف سست ميكند.
خاستگاه
1. معجزه آسا پنداشتن همه امور
2. عدم درك عميق مهرباني حضرت كه با حكمت توأم است.
3. عدم نگاه جامع به دين (صريح آيات و روايات و سيره اهلبيت:).
مبارزه و درمان
علم و بصيرت در دين، بررسي آيات و روايات و سيره اهلبيت: به ويژه درك مطالب ذيل:
1. روشن شدن مسأله امداد غيبي و جايگاه آن در قيام.
2. بررسي رابطه حكمت و محبت، كه حكيم، مهربانياش هم از حكمت او سرچشمه
ميگيرد و حكمت هيچگاه نميپذيرد بر گرگ صفتان ـ كه خويي جز وحشيگري و جنايت ندارند و هيچ موعظهاي در آنها اثر ندارد و به هيچ صراطي مستقيم نيستند ـ ترحم شود:
ترحم بر پلنگ تيزدندان ستمكاري بود بر گوسفندان
2-2. ديدگاه ديگر، ارائه چهرهاي خشن و وحشت آفرين است كه توأم با قتل و
خونريزي ميباشد. اين مطلب با روح آيات و رسالت پيامبران و اوصيا: سازگاري ندارد.
پيامدها
1. ايجاد دلزدگي و نفرت نسبت به امام.
2. ترس و خوف از حضرت و عدم پذيرش امام به عنوان پدري مهربان.
3. نااميدي از انجام اعمال صالح به جهت ترس از عدم پذيرش توسط امام، با اين تصور كه اكثريت كشته خواهند شد و حضرت اعمال او را نيز نخواهد پذيرفت.
نتيجه اينكه نفرت و خشونت و يأس، باعث عدم انگيزه براي درك و حتي تأمل درباره حضرت و راه و مرام او ميگردد.
خاستگاه
1. عدم بصيرت كافي و نگاه جامع به دين.
2. عدم بررسي دلالي و سندي روايات.
مبارزه و درمان
1. با بررسي روايات روشن ميگردد كه بسياري از مطالب ارائه شده (قتلهاي آغازين، جوي خون، كشته شدن دو سوم مردم و …) دچار اشكالات بسيار از ناحيه سند و دلالت ميباشند.[22]
2. روشنگري توسط انديشمندان:
الف) جنگ تنها با كساني است كه جز زبان زور چيزي نميفهمند، نه عموم مردم كه با جان و دل سراغ حضرت ميآيند.
3. حضرت با مردم مهربان، بلكه مهربانترين افراد است.
((جواد بالمال، رحيم بالمساكين، شديد علي العمال[23] . او نسبت به مال و دارايي، كريم و گشاده دست، با مسكينان، مهربان و با كارگزاران، سختگير است)).
در روايتي، امام رضا(ع) در بيان صفات امام معصوم فرمود: ((يكون اعلم الناس و احكم الناس و اتقي الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخي الناس… و يكون اولي بالناس منهم بانفسهم و اشفق عليهم من آبائهم و امهاتهم و…؛[24] امام، سرآمد مردم در دانش، قضاوت و حكمت، پرهيزكاري، حلم، شجاعت و سخاوت است… او نسبت به مردم از خودشان سزاوارتر و از پدر و مادرشان دلسوزتر است و… .
3. در نهايت گفتني است وظيفه يك عالم ـ چنانكه روايات ميگويند ـ ايجاد تعادل در خوف و رجا است، نه اينكه دچار افراط و تفريط شده و مخاطبان خويش را به ورطه افراط و تفريط افكند.
3. طرح مباحث غير ضروري
يكي ديگر از انحرافات در مقوله مهدويت، پرداختن به مباحثي است كه هيچ ثمرهاي ندارد. در روايت آمده است: ((فاغلقوا ابواب السؤال عما لايعنيكم[25]؛ از آنچه ثمرهاي برايتان ندارد، بيهوده نپرسيد)). مسكن، ازدواج ، همسر، تعداد همسران، تعداد فرزندان و … از مباحثي هستد كه اذهان افراد را به خود مشغول ساخته و از مباحث مهم باز داشته است.
معرفت امام، وظيفه ما نسبت به امام، تبيين و ترسيم استراتژي آينده و ارائه آن براي زمينه سازي و فراهم آوردن شرايط ظهور و … مسايلي است كه پرداختن به آن اهميت فراواني دارد.
پيامدها
1. بازماندن از مباحث مهم، كاربردي و ضروري.
2. بستر سازي براي ورود خرافات و سخنان بي دليل و غير مستند كه در نتيجه، سوداگران براي مطرح كردن خويش يا فريفتن مردم از بازار گرم اين مباحث بهره ميجويند.
خاستگاه
1. عدم تشخيص وظيفه ديني.
2. هواي نفس كه در عوامفريبي بروز مييابد.
3. توهم و خيالپردازي كه زمينه داستان سراييهايي چون جزيره خضرا و… است.
4. عدم بررسي سندي و دلالي روايات (چنانكه تأمل و بررسي، به خوبي جزيره خضرا را نفي ميكند و با نفي آن، بطلان وجود هزاران فرزند براي حضرت يا تطبيق خضرا بر مثلث برمودا، كاملا روشن ميگردد).[26]
5. عدم تبيين و روشنگري انديشمندان و عالمان ديني.
مبارزه و درمان
1. علم و بصيرت در دين.
2. روشنگري توسط انديشمندان در موضوعات مرتبط با مهدويت و ذكر مسايل مهم و كاربردي و تبيين وظايف.
3. حساسيت علما نسبت به عوامفريبان و ورود خرافات به ساحت دين و مقولههاي ديني نظير مهدويت.
4. تقوا در مقابل هواي نفس و عوامفريبي.
4. تعجيل
يكي ديگر از آسيبها، عجله داشتن در تحقق امر ظهور است. شتابزدگي در اين امر، در روايات ما بسيار نكوهش شده است:
مرحوم صدوق در كمالالدين نقل كرده كه امام جواد(ع) فرمود: ((يهلك فيها المستعجلون[27]؛ در دوران غيبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاك ميشوند.))
امام صادق(ع) فرمود:
انما هلك الناس من استعجالهم لهذا الامر. ان الله لايعجل لعجلة العباد ان لهذا الامر غاية ينتهي اليها فلو قد بَلَغوها لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا.[28]
شتاب مردم براي اين كار، آنها را هلاك ساخت. خداوند به جهت شتاب مردم، شتاب نميكند. براي اين امر مدتي است كه بايد پايان پذيرد. اگر پايانش فرا رسد، آن را ساعتي پيش و پس نيفكنند.
پيامدها
1. ناسپاسي و اعتراض و عدم رضايت به مصلحت الهي
2. رويكرد به منحرفان و مدعيان دروغين مهدويت
3. يأس و نااميدي در اثر عدم تحقق ظهور
4. شك و ترديد
5. دست به اقدام ناشايست زدن
6. استهزا و تمسخر آيات و روايات و معتقدان به غيبت و ظهور.
خاستگاه
1. عدم درك جايگاه مصلحت و حكمت الهي
2. عدم تسليم نسبت به اراده خدا
3. بي طاقتي و بي ظرفيتي و عدم صبر در سختيها، اذيتها و طعنههاي دشمنان
4. تنها خود را معيار ديدن. لذا پايان عمر و زندگي خود را ملاك ميداند، نه سير تاريخ را.
مبارزه و درمان
1. تسليم اراده و حكمت الهي بودن همراه با آرزوي ظهور و داشتن آمادگي.
امام جواد(ع) فرمودند: ((…يهلك فيها المستعجلون و ينجو فيها المُسلِمون[29]؛ در دوره غيبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاك ميشوند و اهل تسليم نجات مييابند.))
ايمان به غيب و ايمان به حكمت الهي، سبب صبر و تسليم به جاي تعجيل خواهد شد.
طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين علي محبته، الذين وصفهم الله في كتابه وقال: Gهدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيبF.[30]
خوشا به حال صابران در دورة غيبت او، و استواران در محبت او! همانان كه خداي تبارك و تعالي در كتابش چنين توصيفشان فرموده است: اين قرآن، هدايت است براي پرهيزگاران، همان كساني كه به غيب ايمان دارند.
در روايت ديگر آمده است:
… و متي علمنا انه عزوجل حكيم، صدقنا بان افعاله كلها حكمة و ان كان وجهها غير منكشف لنا.[31]
هنگامي كه خداي تبارك و تعالي را حكيم بدانيم، همه افعال خدا را مطابق حكمت و مصلحت خواهيم دانست، گرچه سبب آنها براي ما روشن نباشد.
در روايت ديگر آمده كه امام سجاد(ع) فرمودند:
و ان للقائم منّا غيبتين … و امّا الاخري فيطول امدها حتي يرجع عن هذا الامر اكثر من يقول به، فلا يثبت عليه اِلاّ من قوي يقينه و صحت معرفته و لم يجد في نفسه حرجا مما قضينا و سلّم لنا اهل البيت.[32]
براي قائم ما دو گونه غيبت است:… امّا زمان غيبت دوم به درازا ميكشد تا جايي كه بيشتر كساني كه به او ايمان داشتند، از اعتقاد خود بر ميگردند. فقط كساني در اعتقاد خود ثابت قدم ميمانند كه يقيني محكم و استوار و شناختي صحيح داشته و تسليم ما اهل بيت باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد.
2. علم و بصيرت در دين:
در دو مقولة عواقب تعجيل و آثار صبر، روايات بسياري آمده است. به مناسبت، به برخي از آنها اشاره ميشود:
الف) عاقبت عجله ، پشيماني است: ((لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا؛[33] پيش از رسيدن اين امر، شتاب مكنيد كه پشيمان ميشويد.))
ب) فضيلت صبر و شتابزده نبودن:
1. جهاد در كنار رسول خدا9 :
…اما ان الصّابر في غيبته علي الاذي و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسولالله.[34]
آنها كه در زمان غيبت او برآزار و طعنه و تكذيب دشمنان صبر كنند، مانند كساني هستند كه در حضور رسول خدا 9 شمشير زدهاند)).
2. در زمره اهلبيت: و در عليين بودن:
ان من انتظر امرنا و صبر علي ما يُري من الاذي و الخوف، هو غداً في زمرتنا[35].
كسي كه منتظر امر ما باشد و در اين راه، بر آزار و ترس و وحشت صبر كند، روز رستاخيز در جرگه ما خواهد بود.
امام حسن عسكري(ع) فرمودند:
يا احمد بن اسحاق ، هذا امر من امر الله و سرّ من سرّالله و غيب من غيب الله فخذ ما آتيتك و اكتمه و كن من الشاكرين ، تكن معنا غدا في علّيين.[36]
اي احمد بن اسحاق، اينْ امر و سرّ و غيبي است از جانب خداوند. آنچه به تو ارزاني داشتيم فراگير و از نااهل پوشيدهدار و سپاسگزار باش، تا فرداي قيامت در مقامات علّيين با ما باشي.
3. تبيين و روشنگري انديشمندان نسبت به عواقب تعجيل و آثار صبر و تسليم و رضا و تذكر به اين نكته كه مهم، انجام وظيفه است و حركت در اين مسير و معرفت به امام و راه و مرام او با چنين حالتي، ظهور مقدّم شود يا به تأخير افتد، هيچ ضرر نكرده و در ركاب و در زمره اهل بيت: قرار داريم.
امام باقر(ع) در تفسير آيه شريفه: Gيا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطواF[37] فرمودند:
يا ايها الذين آمنوا اصبروا علي اداء الفرائض و صابروا علي عدوكم و رابطوا امامكم المنتظر[38].
اي مؤمنان، در بجا آوردن امور واجب خود، صبر و تحمل داشته باشيد و در برابر دشمنانتان، پايداري ورزيد و يك ديگر را به شكيبايي سفارش كنيد و با امام منتظَر خود، پيوند و رابطه ناگسستني داشته باشيد.
همچنين فرمودهاند:
من مات و هو عارف لامامه، لا يضرّه تقدّم هذا الامر او تأخّر و من مات و هو عارف لامامه كان كمن هو مع القائم في فسطاطه.[39]
هر كس با شناخت امامش بميرد، پيش افتادن اين امر يا به عقب افتادن آن به او ضرري نرساند. كسي كه با معرفت امامش بميرد مانند كسي است كه با حضرت قائم(ع) در خيمهاش باشد.
نكته : تعجيل، يكي از آفتها و آسيبهايي است كه فرا روي منتظر قرار دارد، اما برخي در نقطه مقابل دچار آسيب شدهاند و آن دور شمردن وقت ظهور است كه پيامد آن،
بيتفاوتي و قساوت قلب ميباشد. در روايتي فرمودهاند:
لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا ولا يطولن عليكم الامد فتقسو قلوبكم.[40]
پيش از رسيدن اين امر شتاب نكنيد كه پشيمان ميشويد و آن را دور نشماريد كه دلتان قساوت ميگيرد.
در روايات ديگر، تكليف مشخص شده است: ((اهل عجله هلاكند. اهل نجات، كسانياند كه تسليم اراده خدايند[41]، و امر ظهور را نزديك ميشمارند.[42] (و آنكه امر ظهور را نزديك داند، خويشتن را آماده ميسازد).
5. توقيت:
يكي ديگر از آسيبها ، تعيين وقت ظهور است. چرا كه حكمت الهي بر اين است كه وقت ظهور امام زمان(ع) بر بندگان مخفي بماند. لذا احدي نميتواند زماني براي ظهور تعيين كند. مفضل بن عمر گويد: از مولايم امام صادق(ع) پرسيدم:
هل للمأمور المنتظر المهديّ(ع) من وقت موقّت يعلمه الناس؟ فقال: حاشلله أن يوقّت ظهوره بوقت يعلمه شيعتنا… فقال: يا مفضل، لا اوقّت له وقتا ولا يوقّتُ له وقت، انّ من وقّت لمهديّنا وقتاً فقد شارك الله تعالي في علمه وادّعي انّه ظهر علي سِرّه …[43]
آيا ظهور حضرت مهدي(ع) وقت معيني دارد كه مردم آن را بدانند؟ فرمودند: اين چنين نيست كه خداوند براي آن وقتي تعيين كرده باشد كه شيعيان ما آن را بدانند. اي مفضل، براي آن وقتي تعيين نميكنم. وقتي هم نميشود براي آن معين كرد. آنكه براي ظهور ما وقتي تعيين كند، خود را در علم خداوند شريك دانسته و مدعي شده كه از اسرار خداوند آگاه گشته است.
فضيل از امام باقر(ع) پرسيد:
هل لهذا الامر وقت؟ فقال: كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون[44] .
آيا براي اين امر وقتي معيّن است؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود: آنان كه وقتي براي آن تعيين ميكنند، دروغ ميگويند.
ابي بصير گويد: از امام صادق(ع) درباره امام زمان(ع) پرسيدم. فرمود:
كذب الوقاتون، انا اهل بيت لانوقّت، ثم قال: اَبي الله الاّ أن يخلف وقت الموقّتين.[45]
آنان كه وقتي براي آن تعيين ميكنند، دروغ ميگويند. ما اهل بيت، زماني براي آن تعيين نميكنيم. آنگاه فرمود: خداوند چنين اراده كرده است كه با هر وقتي كه تعيين كنند، حتما مخالفت نمايد و ظهور را در آن وقت قرار ندهد.
در روايت ديگر فرمودهاند:
((كذب الموقتون، ما وقّتنا فيما مضي ولا نوقّت فيما يستقبل؛[46]
آنكه براي آن وقتي تعيين كند دروغ گفته است… ما در گذشته وقتي تعيين نكردهايم و در آينده نيز هرگز وقتي براي آن تعيين نخواهيم كرد)).
در برخي روايات، علت عدم تعيين وقت ، چنين بيان شده است: امام جواد(ع) فرمودند:
لو عُيّن لهذا الامر وقت لقست القلوب و لرجع عامّة الناس عن الاسلام و لكن قالوا: ما اسرعه! ما اقربه! تألفاً لقلوب الناس و تقريبا للفرج[47]؛
اگر براي اين امر وقتي تعيين شود دلها را قساوت ميگيرد و توده مردم از اسلام بر ميگردند. بگوييد: چه زود است! چقدر نزديك است! تا دل مردم آرام گيرد و فرج نزديك شود.
پيامدها
اين عمل ـ جداي از اين كه ادعايي است بي دليل و دروغي است آشكار؛ چرا كه
اهلبيت فرمودهاند: كسي از زمان آن آگاه نيست. ـ پيامدهاي متفاوتي دارد كه به ذكر آن ميپردازيم:
1. ايجاد يأس و نااميدي به سبب عدم تحقق ظهور در وقت تعيين شده.
2. ايجاد بدبيني نسبت به اصل ظهور.
3. ايجاد بدبيني به شخصيت امام در اثر عدم تحقق ظهور.
4. قساوت قلبها.
5. برگشتن مردم سست ايمان از دين.
خاستگاه
1. تعجيل و شتاب كردن در امر فرج.
2. عوامفريبي در اثر هوي و هوس.
3. توهم و خيال پردازي.
4. عدم تطبيق صحيح آثاري كه بر اثر قدرتهاي روحي و رياضتها بهدست ميآورند. يعني چيزهايي را در آينده پيشبيني ميكنند، امّا در تطبيق آنها اشتباه نموده و خيال ميكنند ظهور است. لذا وقتي تعيين ميكنند.
مبارزه و درمان
1. تكذيب:
محمد بن مسلم گويد: امام صادق(ع) فرمود:
يا محمد، من اخبرك عنا توقيتا فلاتهابن ان تكذبه فانا لانوقت لاحد وقتا. [48]
اي محمد، هر كس از جانب ما به تو خبر دهد كه ما وقتي براي ظهور تعيين كردهايم، بي مهابا و ترس او را تكذيب كن. زيرا ما براي هيچ كس [حتي خواص] وقتي تعيين نميكنيم.
نكته قابل توجه اين است كه در روايت آمده است: ((بي مهابا او را تكذيب كن.)) از اين تفسير به خوبي بر ميآيد كه نبايد شخصيت زده شد. ابهت و بزرگي افراد نبايد مانع تكذيب شود. هر كس با هر مقام و جايگاهي كه دارد اگر براي ظهور وقتي معين كرد، بايستي تكذيب گردد.[49]
2. نزديك دانستن ظهور همراه با تسليم.
راه چاره اين است كه انسان ظهور را نزديك بداند، هر لحظه منتظر ظهور باشد و با اين حال، تسليم اراده و امر الهي باشد و هيچ امري، پرده صبر او را ندرد كه: ((نجي المقربون))[50] و ((نجا المسلمون)).[51]
3. روشنگري و تبيين علما و انديشمندان ديني.
6. تطبيق
پس از توقيت و تعجيل، آسيبي كه قابل ذكر است، تطبيق ناصواب است. به اين توضيح كه عدهاي با خواندن يا شنيدن چند روايت در علايم ظهور، آنها را بر افراد يا حوادثي تطبيق
ميدهند. البته خودِ تطبيق روايات بر حوادث، آفت و آسيب نيست، بلكه آفت، مطالب و ادعاهايي است كه افرادي به صرف خواندن يك يا دو روايت و بدون بررسي آيات و روايات و مطالب تاريخي و قدرت تشخيص صحيح و سقيمِ روايات مطرح ميكنند، يعني بدون داشتن تخصص به اظهار نظر ميپردازند.
اين تذكر لازم است كه در روايات، تشخيص مؤلّفهها و علايم سپاه حق و باطل به عهده علماي راستين گذاشته شده است؛ همانها كه در عصر غيبت كبرا به عنوان ((نواب عام)) عهده دار امور گشتهاند.
پيامدها
1. پيامد تطبيق، توقيت و تعجيل است.
2. نوميدي و يأس در اثر عدم اتفاق ظهور.
3. به دليل عدم تحقق تطبيقهاي مطرح شده، باعث بياعتقادي افراد نسبت به اصل ظهور ميگردد و افراد در اصل ظهور و روايات به شك و ترديد ميافتند.
خاستگاه
1. توهم زدگي.
2. هوي و هوس و مشكل مطرح سازي خود (بيماري رواني هيستري).
3. دخالت افراد غير متخصص در مطالب كاملا فنّي و تخصصي.
4. عدم روشنگري كافي توسط علما:
الف) عدم تبيين علايم حتمي و غير حتمي، عدم طرح مسأله بداء و مسايل مرتبط با علايم ظهور.
ب) نداشتن عكسالعمل مناسب در مقابل مدّعيان.
راه درمان
1. تبيين و روشنگري.
2. تكذيب و مبارزه با انحرافات.
3. كار كارشناسي در مورد علايم و ويژگيها توسط علما.
7. افراط و تفريط در تبيين مفهوم غيبت
1-7. نظريه تفريطي
برخي غيبت حضرت را به معناي عدم حضور معنا كردهاند. گروهي از اينان عالَمي توهم كرده و آن را ((هورقليا))[52] نام گذارده و حضرت را در آنجا مكان دادهاند. برخي ديگر حضرت را در دور دستها (جزيره خضرا[53] و…) پنداشتهاند. برخي هر گونه ديداري با حضرت را نفي كردهاند.[54]
اين ديدگاهها نادرست است و با روايات ما سازگار نيست. مطابق روايات، حضرت بر خلاف عيساي پيامبر(ع) به آسمان نرفته، در ميان مردمان است، در شهرها و بازارها و… قدم مينهد:
… صاحب هذا الامر يتردد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطأ فرشهم
ولايعرفونه … .[55]
صاحب الامر در ميان مردم رفت و آمد ميكند، به بازارهايشان ميرود و بر فرشهايشان قدم مينهد، ولي او را نميشناسند.
هر ساله در مراسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند و ميشناسد و مردم هم او را
ميبينند ولي نميشناسند:
والله ان صاحب هذا الامر ليحضر الموسم كل سنة فيري الناس و يعرفهم و يرونه و لايعرفونه[56].
به خدا سوگند كه صاحب الامر، هر سال در مراسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند و
آنها را ميشناسد، ولي مردم او را با آنكه ميبينند نميشناسند.[57]
جزيره خضرا،[58] عالم هور قليا[59] و مانند اينها توهمهايي هستند رد شده و افسانههايي هستند بي دليل.
پيامدها
1. دور از دسترس قراردادن امام.
2. كم رنگ جلوه كردن تأثير وجود امام، در اثر عدم اعتقاد به حضور ملموس ايشان.
خاستگاه
1. عدم درك دقيق مفهوم غيبت.
2. دوري از آيات و روايات.
3. هواي نفس.
4. اطمينان به برخي نقلهاي غير معتبر مثل جزيره خضرا.
5. عدم بصيرت كافي و تفقّه در دين.
6. بدگماني و عدم اطمينان به نقلهاي معتبر. (كساني كه هر نوع ديداري را نفي
ميكنند).
7-2. نظريه افراطي
در مقابل اين ديدگاه، ديدگاه ديگر هيچ تفاوتي بين غيبت و حضور قائل نيست. توقع دارد حضرت در هر امري دخالت نمايد. اين ديدگاه نيز به خطا راه پيموده است. اگر قرار بود حضرت مستقيماً در هر كاري دخالت كنند يا همه به محضرشان مشرف شوند، ديگر غيبت معنايي نداشت.
پيامدها
1. رويكرد و توجه زياد مدعيان ارتباط و ملاقات.
2. توهم زدگي و خيالپردازي.
3. نااميدي و يأس در اثر عدم ملاقات.
خاستگاه
1. عدم درك دقيق مفهوم غيبت.
2. توهم و خيالپردازي.
3. عدم درك جايگاه معجزات، امدادهاي غيبي و اسباب و علل مادي.
4. عدم تفقّه و تخصّص در دين.
5. هواي نفس.
راه درمان افراط و تفريط
1. دوري از خيالپردازي و توهمات.
2. رويكرد به معارف ناب ديني و علماي ربّاني.
3. مقابله با انحرافات و بدعتها و توهم گراها.
4. تبيين و روشنگري توسط علماي دين.
8. ملاقات گرايي
از آسيبهايي كه در عصر غيبت براي منتظران اتفاق ميافتد، مدعياني هستند كه بيدليل يا به سادهترين اتفاق، ادعاي ملاقات ميكنند، يا كساني كه تمام وظيفه خويش را رسيدن به ديدار حضرت ميپندارند و از باقي وظايف غافل شده و افراد را تنها به اين عمل، به عنوان برترين وظيفه، فرا ميخوانند.
پيامدها
1. يأس و نااميدي در اثر عدم توفيق ديدار.
2. توهم گرايي و خيالپردازي.[60]
3. رويكرد به شيّادان و مدّعيان مهدويت، نيابت و مدّعيان ملاقات.
4. دور ماندن از انجام وظايف اصلي، به دليل اهتمام بيش از اندازه و غير متعادل به ديدار.
5. بدبيني به امام(ع) به علت عدم ديدار.[61]
خاستگاه
1. نبود بصيرت و آگاهي نسبت به دين و نشناختن وظايف اصلي و فرعي.
2. توهم و خيالپردازي.
3. هواي نفس.
درمان
مهمترين راه درمان اين آسيب، توجه و رويكرد به منابع اصيل، معارف ناب دين در پرتو مراجعه به علماي راستين است كه در اين صورت، براي ما روشن ميشود كه بسياري امور مطلوب و خوب هستند، امّا خداي متعال آنها را به عنوان وظيفه بر دوش ما ننهاده (مانند ملاقات حضرت ولي عصر(عج)) يا اينكه در ميان تكاليف و وظايف ديني رتبهبندي وجود دارد و در مقام عمل، لازم است به درجه اهميت و ضرورت آنها توجه شود. به راستي در ميان وظايفي مانند تقوا، خودسازي، تكاليف اجتماعي، انتظار و … ملاقات چه جايگاهي دارد؟!
9. آرزوگرايان بي عمل
برخي گمان ميكنند كه تنها اعتقاد به اهل بيت: و محبّت امام زمان(ع) كافي است. اينان ميپندارند كه در قبال گناهشان عذابي نخواهد بود. اين توهم كه در قرآن و روايات مردود شمرده شده است، تمنّي يا اميد كاذب نام دارد. اينان چون اهل كتاب فكر ميكنند همين كه نام دين و مذهب را بر خود نهادهاند، اهل سعادتند و عذاب نخواهند شد:
Gو قالوا لن يدخل الجنة إلاّ من كان هودا او نصاري تلك امانيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقينF؛[62]
و گفتند: هرگز هيچ كس به بهشت نميرود مگر آن كه يهودي يا مسيحي باشد. اين از آرزوهاي آنهاست. بگو : اگر راست ميگوييد، دليلتان را بياوريد.
در روايات نيز اين گروه تكذيب شدهاند: ((كذب المتمنون[63]؛ آرزومندان خيالپرداز دروغ ميگويند.))
اسماعيل فرزند امام صادق(ع) گويد: از پدرم پرسيدم:
يا ابتاه، ما تقول في المذنب منّا و من غيرنا؟ قال(ع): …Gليس بامانيكم و لا اماني اهل الكتاب من يعمل سوءاً يُجز به …F.[64]
در مورد گناهكاران ما و غير ما چه مي گوييد؟ حضرت فرمود: [فضيلت و برتري] به آرزوهاي شما و آرزوهاي اهل كتاب نيست؛ هر كس عمل بدي انجام دهد، كيفر داده ميشود… .
قلت له: قوم يعملون بالمعاصي و يقولون نرجو، فلا يزالون كذلك حتي يأتيهم الموت. فقال: هولاء قوم يترجَّحون في الامانيّ، كذبوا، ليسوا براجين، انّ من رجا شيئاً طلبه و من خاف من شيء هرب منه.[65]
به حضرت صادق(ع) عرض كردم: گروهي معصيت ميكنند و ميگويند ما اميد و رجا داريم. پيوسته چنين باشند تا اينكه مرگ آنان را دريابد. امام(ع) فرمود: اينان گروهياند كه در آرزوهاي خويش غوطهورند و آرزوهايشان آنان را از راه استوار منحرف كرده است. دروغ ميگويند. اهل رجا و اميد نيستند. قطعاً كسي كه به چيزي اميد داشته باشد، به دنبال تحقق آن است و در طلب آن برآيد و آنكه از چيزي بيمناك باشد، از آن پرهيز ميكند و ميگريزد.
اميد و رجاي واقعي چيز ديگري است. مفضل گويد: امام صادق(ع) فرمود:
اياك و السفلة، فانما شيعة عليّ من عف بطنه وفرجه واشتد جهاده وعمل لخالقه ورجا ثوابه وخاف عقابه، فاذا رأيت اولئك فاولئك شيعة جعفر.[66]
از فرومايگان بپرهيز! تنها كساني شيعه علي ميباشند كه در باب شكم و شهوت خويش، عفّت ورزند و اهل تلاش و كوشش باشند و براي خدا به عمل پردازند و ثواب الهي را اميد برند و از عذاب او بيمناك باشند. اين افراد، شيعه واقعي جعفر [بن محمد(ع)] هستند.
متأسفانه، برخي افراد در قالب سخن يا شعر و بدون توجه به جايگاه و ضوابط توسل و شفاعت اهل بيت: ايجاد كننده يا تقويت كننده اين آسيب و طرز تفكرند.
پيامدها
1. عمل نكردن به وظايف فردي و اجتماعي (واجبات، محرمات و…).
2. انتظار منفي و عدم اقدام عملي و انجام وظيفه در قبال امام(ع).
3. توهم بي جا (رضايت از خويشتن و عملكرد خود).
خاستگاه
1. تفاوت نگذاشتن ميان اميد و رجاي واقعي با خيالپردازي و آرزوگرايي و عدم شناخت جايگاه آن.
2. هواي نفس، به عنوان ريشة توجيهات: Gبل يريد الانسان ليفجر امامهF؛[67] [انسان در معاد شك ندارد] بلكه او ميخواهد [آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت] در تمام عمر گناه كند.
3. عدم شناخت خدايِ مهربان و حكيم كه خداوند گرچه مهربان است، حكيم و عادل هم است.
4. ديدگاه احساسي و غير منطقي نسبت به ائمه: و عدم درك قهر و مهر كه قبلا اشاره شد.
درمان
1. تأمل و تدبّر در آيات و روايات نظير: Gان اكرمكم عند الله اتقيكمF[68]؛ گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
2. توجه به اين نكته كه: ميزان و معيار اعمال، نيت خالص همراه با انجام وظايف فردي و اجتماعي است:
Gبسم الله الرحمن الرحيم، والعصر، ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبرF[69]؛
به نام خداوند بخشنده مهربان. به عصر سوگند كه انسانها همه در زيانند، مگر كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايي و استقامت توصيه نمودهاند.
10. عاشق نمايانِ دنياخواه
برخي، ائمه و امام زمان را صرفا براي دنيا و منافع آن و رسيدن به جاه و منصب ميخواهند. حتي اگر براي ظهورش دعا ميكنند، صرفاً براي خويش و مطامع دنيوي است[70] و اگر امام، بنا به دلايلي، به آنها توجه نكند، با امام به دشمني برميخيزند كه طلحه و زبيرها در طول تاريخ بسيار بوده و خواهند بود. اما آنچه به عنوان آسيب در اينجا مطرح ميگردد و بيشتر حالت عمومي دارد، نگاهي است كه بسياري نسبت به امام دارند. توسّل به امام و خواستن حوايج دنيوي و واسطه ساختن امام به درگاه پروردگار عظيم، امري است صحيح و مورد تأكيد روايات، اما امام را صرفاً براي اين امور خواستن، نشانه عدم درك درست از جايگاه امام در نظام هستي است و متاسفانه بايد گفت نشانه اين است كه هنوز عطش واقعي نسبت به ظهور پيدا نشده است و آمادگي بشر هنوز تحقق نيافته است.
پيامدها
1. دشمني و ستيز با امام.
2. كم اعتقادي يا بياعتقادي به امام در اثر عدم تحقق خواستههاي پايان ناپذير و گاه
بيمصلحت.
خاستگاه
1. عدم درك جايگاه امام و امامت.
2. خود محوري و خودخواهي.
راه درمان
1. معرفت در اثر تدبّر در دين.
2. تربيت و تمرين نفس بر مقدّم ساختن خواسته امام بر خواستة خويش.
يكي از ويژگيهاي سلمان كه او را ممتاز نمود، اين بود كه خواستة امام را بر خواستة خويش مقدّم ميساخت:
عن منصور بزرج قال: قلت لابي عبدالله الصادق(ع): ما اكثر ما اسمع منك يا سيّدي ذكر سلمان الفارسي! فقال: لاتقل الفارسي ولكن قل سلمان المحمّدي، أتدري ما كثرة ذكري له؟ قلت: لا. قال: لثلاث خصال: احدها ايثاره هوي اميرالمؤمنين(ع) علي هوي نفسه و الثانية حبّه للفقراء واختياره ايّاهم علي اهل الثروة و العدد و الثالثة حبّه للعلم والعلماء. ان سلمان كان عبداً صالحاً حنيفاً مسلما و ما كان من المشركين.[71]
منصور بزرج گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: سرورم، چه بسيار ميشنوم از شما ياد كرد سلمان فارسي را! فرمود: نگو سلمان فارسي، بلكه بگو سلمان محمّدي(ص) ميداني چرا بسيار از او ياد ميكنم؟ عرض كردم: نه. فرمود: براي سه صفت:
1. مقدّم داشتن خواستة امير مؤمنان بر خواستة خويش.
2. دوست داشتن فقرا و مقدم داشتن آنها بر ثروتمندان.
3. دوست داشتن علم و علما.
11. مدّعيان دروغين مهدويت و نيابت خاصه و عامه
در هر عصري عدهاي به دروغ، ادّعاي مهدويت نموده يا ديگران چنين نسبتي به آنان دادهاند و بدين وسيله فرقههايي ايجاد كردهاند. چه در دوره غيبت صغرا و چه در دوره غيبت كبرا، كساني بودهاند كه نيابت خاصه يا وكالت امام را به دروغ، ادعا ميكردهاند. البته ادعاهاي اين افراد به صورتهاي متفاوتي، ارائه شده است:
1. مهدويت[72].
2. نيابت خاصه، وكالت، بابيت يا … افرادي كه مدعياند هر موقع بخواهند امام را
ميتوانند ببينند، مشكلات بهواسطه آنان حل ميشود، آنها واسطه و باب ميان مردم و امام هستند، پيامي را از امام آوردهاند يا پيامي را براي امام ميبرند.[73]
3. نيابت عامه: عدهاي خود را به جاي علماي ربّاني، مراجع عظام تقليد و فقها و… معرفي ميكنند با اين كه در اين دوران، عقل و نقل، وظيفه همه را روشن ساخته است و آن، مراجعه به علما و فقها است. اينان راهي جداي از قران و سنت و عقل برگزيده و سير و سلوكي معرفي ميكنند و رهْ نرفته، ره ميآموزند.[74]
پيامدها
1. گمراهي مردم.
2. دوري از مسير اهلبيت:.
3. به بازي گرفته شدن دين.
4. اختلافات ديني در اثر متابعت از فرقه هاي انحرافي.
خاستگاه
1. مشكلات روحي و رواني، عقده خود كم بيني، هيستري و مطرح كردن خود.[75]
2. نفسانيات و مشكلات اخلاقي و ضعف ايمان.
3. توهم و خيالپردازي.
4. هوي و هوس و خواسته هاي دنيوي و جاه و مقام.
5. جهل و ناآگاهي.
6. سكوت انديشمندان و عالمان يا به موقع و مناسب تصميم نگرفتن.
7. مشكلات سياسي، تأثير اَيادي اجانب مثل فريفتن محمد علي باب و…[76].
8. عدم معرفت به جايگاه و شأن امام و جانشيني ايشان.
درمان
1. تقوا و تهذيب نفس.
2. علم و بصيرت ديني و سياسي علما، انديشمندان، دولتمردان و مردم.
3. روشنگري علما و انديشمندان، تكذيب منحرفان.
4. برخورد دولتمردان جامعه اسلامي (مثل برخورد اميركبير با بابيت كه ستودني است).[77]
5. عدم تسامح و اغماض در برخورد با انحرافات و بدعتها.
12. عدم پيروي از ولايت فقيه و نواب عام
يكي ديگر از آسيبهايي كه وحدت جامعه اسلامي را خدشهدار ساخته و زمينه را براي فعاليت دشمنان دين و مهدويت (به صورتهاي مختلف مانند دشمني روشن و بيواسطه،
فرقهسازي، مدعيان و…) فراهم ميآورد، عدم پيروي از نوّاب عام امام عصر(ع) است با آنكه اطاعت از اين بزرگواران، در عقل و نقل تأكيد شده است.
پيامدها
1. گمراهي و ضلالت.
2. پراكندگي افراد و عدم وحدت در سايه رهبري واحد.
3. شكست پذير بودن در مقابل دشمن و عدم مقاومت.
خاستگاه
1. عدم بصيرت كافي در دين.
2. توجه نكردن به دلايل عقلي و نقلي.
3. توهم پيروي مستقيم و بيواسطه از امام عصر(ع).
4. توقع نيابت خاصه در عصر غيبت كبرا.
5. هوي و هوس.
6. اغراض سياسي و شيطنت هاي استكبار.
درمان
تبيين عقلي و نقلي ضرورت رويكرد به نوّاب عام
تبيين ادله عقلي در آسيب اول، بررسي شد و گذشت.
ادله نقلي:
امام صادق(ع) فرمودند:
فاما من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظا لدينه مخالفا علي هواه، مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان يقلّدوه و ذلك لايكون الا بعض فقهاء الشيعة لاكلّهم.
از ميان فقيهان، فقيهي كه نفس و دين خود را ـ نه دنيايش را ـ نگاهدار باشد (پرهيزگار)، با هوي و هوسهايش مخالفت نمايد و فرمان مولايش را اطاعت كند، بايد مردم از او تقليد كنند و داراي چنين صفات والايي نباشد مگر برخي از فقهاي شيعه، نه همه آنان.[78]
در توقيع محمد بن عثمان عمري خطاب به اسحاق بن يعقوب از امام زمان(ع) چنين آمده است:
اما الحوادث الواقعة فارجعوا الي رواة احاديثنا، فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليكم.
در حوادث و پيشامدها به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد؛ چرا كه آنان حجت من بر شما و من حجّت خدا بر شمايم.[79]
2. بصيرت ديني و سياسي.
3. هماهنگي و وحدت رويه بين انديشمندان و علما در حمايت از فقيهي كه عهدهدار امور گشته است.
4. تلاش براي حل مشكلات ديني، فكري، سياسي و اجتماعي جامعه با همفكري انديشمندان و علما.
13. فعاليتهاي غرب و مستشرقان
يكي ديگر از آسيبها و تخريبها، تحريفهايي است كه توسط مستشرقان در مقولة مهدويت پديد آمده است. آنان مغرضانه يا بدون مراجعه به منابع اصيل، مطالبي را به نام دين و مهدويت ارائه ميدهند و در پي آن، افرادي نيز با مطالب و مقالههاي آنان برخورد علمي كرده و آن را يك كار علمي و تحقيقي و بدون هيچ عيب و نقص ميپندارند و در كتابها و مقالات خويش از آن بهره ميگيرند.[80]
پيامدها
1. دوري گزيدن جوامع غير اسلامي از مطالب اصيل اسلامي به طور كلي و مهدويت به طور خاص كه مورد بحث است.
2. ايجاد شك و ترديد يا تنفّر در ميان معتقدان كم اطلاع.
خاستگاه
1. بي اطلاعي از منابع اصيل.
2. مراجعه به منابع دست چندم به جاي منابع اصيل و دست اول.
3. مراجعه به منابع و آراي مخالفان شيعه، مثلا در بررسي ديدگاه مهدويت شيعي به جاي مراجعه به منابع اصيل شيعي، آن را در ميان ديدگاههاي اهل سنت جستوجو
ميكنند. (قاعده اين است كه براي شناخت انديشه و آراي مذهبي، به كارشناسان و متخصصان خود آنها رجوع شود).
4. جدايي از علما و كارشناسان مذهب يا آن مقوله، بياعتنايي يا بياطلاعي يا عدم طرح توضيحات كارشناسان مربوط.
5. برخورد مغرضانه و جانبدارانه به جاي بي طرفي با مقولات علمي.
6. سياست بازي و شيطنتهاي استكبار.
درمان
1. تبيين، روشنگري، حل شبهات و… توسط علما و انديشمندان مانند ارائة دائرة المعارفها با توضيحات كافي و دلايل معتبر و اصيل و… .
2. هوشياري در مقابل غرض ورزيها و سياست زدگيها.
3. مبهوت نشدن در مقابل غرب، مستشرقان و… .
پي نوشت ها
———————————–
[21] . نعماني، الغيبة ، باب 15 ، 285.
[22] . براي توضيح بيشتر مراجعه كنيد: فصلنامه انتظار ، شماره6 ، مقاله درنگي در قتلهاي آغازين، ص 356 ، نجم الدين طبسي.
[23] . عماد الدين طبري، بشارة المصطفي، ص 207 .
[24] . صدوق، من لا يحضره الفقيه ، ج 4، ص 418.
[25] . طوسي، الغيبة، فصل 4، ص 290.
[26] . براي توضيح بيشتر مراجعه كنيد: جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء، افسانه يا واقعيت، مترجم: ابوالفضل طريقهدار؛ فصلنامه انتظار، ش 1 و 2 و 3 و 4، مجتبي كلباسي، بررسي افسانه جزيره خضراء.
[27] . صدوق، كمالالدين ، ج 2 ، باب 36 ، ص 378.
[28] . كليني، الكافي، ج1، ص 369.
[29] . صدوق ، كمالالدين، ج 2، باب 36، ص 378.
[30] . محمد بن خزاز قمي، كفاية الاثر، ص 56؛ بحارالانوار، ج 52، باب 22، ص 143.
[31] . صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 245.
[32] . همو، كمالالدين، ج 1، باب 31، ص 323.
[33] . همو، الخصال، ج 2، ص 622.
[34] . صدوق، كمالالدين ، ج 1، باب 30 ، ص 317.
[35] . الكافي، ج 8، ص 36.
[36] . صدوق، كمالالدّين، ج 2، باب 38، ص 384.
[37] . آل عمران، 200.
[38] . نعماني، الغيبة، باب 25، ص 330.
[39] . همان، باب 26، المقدمه، ص 17 و باب 25، ص 330.
[40] . صدوق، الخصال ، ج 2، ص 622.
[41] . نعماني، الغيبة، باب 11، ص 197.
[42] . كليني ، الكافي ، ج 3، ص 132.
[43] . مجلسي، بحارالانوار ، ج 53، ص 2، باب 28.
[44] . طوسي، الغيبة، ص 425.
[45] . نعماني، الغيبة، ص 293.
[46] . طوسي، الغيبة، فصل 7 ، ص 426.
[47] . الكافي، ج 1، باب كراهية التوقيت، ص 389؛ نعماني، الغيبة، ص 296.
[48] . نعماني، الغيبة، ص 289 ، في النهي عن التوقيت و التسمية.
[49] . گاهي حرفهايي از برخي بزرگان و علما نقل ميشود كه نشانگر توقيت است، در حالي كه با كمي تحقيق معلوم ميگردد اين مطلب صرفاً شايعه بوده و هيچ پايه و اساسي ندارد. يعني آن بزرگواران اصلا چنين چيزي نگفتهاند.
[50] . الكافي، ج 3، ص 131.
[51] . همان، ج 1، ص 368.
[52] . شيخ احمد احسايي ،جوامع الكلم، رساله رشتيه، قسمت 2، ص 103.
[53] . ناجي نجار، جزيره خضراء وتحقيقي پيرامون مثلث برمودا، مترجم: علي اكبر مهدي پور.
[54] . علي اكبر ذاكري، چشم به راه مهدي، مقاله ارتباط با امام در عصر غيبت.
[55] . نعماني، الغيبة، ص 164.
[56] . صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2 ، باب نوادر الحج، ص 520.
[57] . گرچه برخي روايات گفتهاند: حضرت ديده نميشود، ولي راه جمع اين روايات با رواياتي كه در آنها به ديده شدن حضرت اشاره شده اين است كه حضرت ديده ميشود ولي توسط مردم شناخته نميگردد، چنانكه سيد صدرالدين صدر (المهدي، ص 206 و 207 ) مرحوم مجلسي (ذيل روايت) شهيد سيد محمد صدر (تاريخ الغيبة الكبري، ص 31) همين وجه را پذيرفتهاند.
[58] . سيد جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، مترجم: ابوالفضل طريقهدار.
[59] . فصلنامه انتظار، ش 2، مقاله فرقه شيخيه، احمد عابدي.
[60] . مدتي قبل، در نشريه خورشيد مكه، (ش 17 و 21) آيه و عبارتي منسوب به امام زمان4 چاپ شده بود و به خط ايشان، (با تصريح اين كه دقيقاً از روي خط امام، تصوير گرفتهاند) اما متوهّمان غافل از اين بودند كه آية نوشته شده كاملا اشتباه است. (يعني نعوذبالله امام آيه را اشتباه نوشته است).
[61] . همايشي دانشجويي در يكي از شهرها برقرار شده بود. پس از پايان همايش، دانشجويي ميگفت: مدتي جمكران ميآمدم براي اين كه آقا را ببينم، چون موفق نشدم قهر كردم.
[62] . بقره، 111.
[63] . نعماني، الغيبة، باب 11 ، ص 197.
[64] . نساء، 123.
[65] . الكافي، ج 2، باب خوف و رجاء، ص 68.
[66] . حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 1، ب 20 ، ص 86.
[67] . قيامة، آيه 5.
[68] . حجرات، 13.
[69] . عصر.
[70] . ر.ك: تحفالعقول، ص 513؛ روايت مفضل بن عمر از امام صادق(ع) بدين مضمون كه: مردم درباره ما سه گروهاند: دو گروه به دنبال جاه و مقامند و براي اينكه مردمان را بدرند، محبت ما اهل بيت: را اظهار ميدارند و گروه سوم كه (اين گونه نيستند) از ما
اهلبيت ميباشند و ما از آنهاييم.
[71] . طوسي، امالي، مجلس 5 ، ص 133.
[72] . طوسي، الغيبة، فصل 6، باب ذكر المذمومين الذين ادعوا البابية و السفارة كذبا و افتراء لعنهم الله، ص 397؛ فصلنامة انتظار، ش 8 و 9 و10، مقاله: متمهديان و مدعيان دروغين مهدويت، محمد رضا نصوري.
[73] . همان.
[74] . مانند دراويش، صوفيه و… .
[75] . فصلنامه انتظار، ش 5، مقاله: از شيخيگري تا بابيگري، عزالدين رضانژاد.
[76] . فصلنامه انتظار، ش 1، مقاله: از بابيگري تا بهاييگري، عزالدين رضانژاد.
[77] . فصلنامه انتظار، ش 5، از شيخيگري تا بابيگري؛ عزالدين رضانژاد.
[78] . وسائل الشيعة، ج 27 ، باب 10، ص 131.
[79] . طوسي، الغيبة، فصل 4، ص 290.
[80] . دايرة المعارف بريتانيكا، واژة مهدي و اسلام و زرتشت؛ دايرة المعارف دين و اخلاق، واژة مهدي؛ موسوعة المورد، منير بعلبكي.
برگرفته از سايت :المهدويه