به نام خدا
صفات و مشخصات حضرت مهدى عليه السلام كه در احاديث و روايات ذكر شده مشخصاتى است كه هر كس آن مشخصات را در نظر بگيرد هرگز آن حضرت را با افراد ديگر اشتباه نخواهد كرد و اگر ديده مىشود پارهاى فريب خورده و دعواى مهدويت را از شيادانى پذيرفتهاند….
تمام مخلوقات و ممكنات و انواع و اجناس و اشخاص مركب مىباشند از«ما به الاشتراك»و«ما به الامتياز»به عبارت ديگر هر يك از افراد و اشخاص و انواع در عين حال كه در بعضى اوصاف ذاتى يا عرضى يا اعتبارى با افراد ديگر جهت اجتماع و اشتراك دارند داراى اوصاف و مشخصاتى نيز مىباشند كه به آن اوصاف از ديگران ممتاز و مشخص مىشوند و اين مساله مميزات و مشخصات يكى از بزرگترين حكمتهاى عالم آفرينش و از پايههاى عمده بقاى نظام جهان است.
ما به الاشتراك يا قدر مشترك،آن چيزى است كه فرد يا افراد ديگر در آن شركت دارند و ملاك صحت اطلاق يك مفهوم كلى و لفظ عام بر افراد كثير است مانند انسان،مسلمان،ناطق،ضاحك…
ما به الافتراق و الامتياز،اوصاف و مشخصات حقيقى و عرضى و اعتبارى است كه افراد به ملاحظه آن از يكديگر مميز و بطور استقلال تحت ملاحظه و تصور واقع مىشوند.
بديهى است كه مشخصات يك فرد بسيار و بلكه شايد قابل احصاءنباشد،ولى در مقام شناختن يك نوع يا يك فرد،بايد طورى مشخصات او گفته شود كه با توجه به آن مشخصات،آن فرد با فرد ديگر اشتباه نشود،مثلا در خصوصيات مسكن بايد نام كشور،استان،شهرستان،بخش،نام خيابان،نام كوچه،شماره اطاق،و در خصوصيات اندام بايد شكل،شمايل،قيافه رنگ چهره،نشانههاى مو،ابرو،و قد و قامت،و در مشخصات نسبى و فاميلى،اسم پدر و مادر و اجداد (پدر بزرگها) و جدات (مادر بزرگها) و در مشخصات عملى،اقدامات اصلاحى،جنگها،غزوات،معاهدات،كار و پيشه،مقامات،مواقف تاريخى،سلوك و وضع معاشرت،و در مشخصات علمى،روش فكرى،ايمان،عقيده،نظرات اجتماعى و سياسى و آراى ديگر،و در اوصاف اخلاقى،چگونگى صفات و خلق و خوى او از قبيل شجاعت،سخاوت،عفو،گذشت،تواضع و فروتنى،شكيبائى،عدل و ساير اوصاف و محامد اخلاقى و يا اضداد آنها بايد ذكر شود.
هر چه اين مشخصات روشنتر بيان شود فردى كه مقصود شناساندن او است،بهتر شناخته مىشود.
راجع به حضرت مهدى عليه السلام و اوصاف آن بزرگوار بايد بدانيم كه شناختن مشخصات آن حضرت از دو جهت اهميتبخصوص دارد:يكى از نظر تكليف زيرا شناختن امام شرعا و عقلا واجب است و به حكم حديث معروف:
«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية»
«هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد،مرده است (همانند) مردن جاهليت».
و ديگر از جهتشناختن دروغ و باطل بودن دعاوى كسانى كه به دروغ ادعاى مهدويت كرده يا بنمايند، زيرا با ملاحظه اين مشخصات،كذب و بطلان دعواى اين افراد روشن و واضح مىشود چون فاقد اين صفات و خصائص بودهاند.
صفات و مشخصات حضرت مهدى عليه السلام كه در احاديث و روايات ذكر شده مشخصاتى است كه هر كس آن مشخصات را در نظر بگيرد هرگز آن حضرت را با افراد ديگر اشتباه نخواهد كرد و اگر ديده مىشود پارهاى فريب خورده و دعواى مهدويت را از شيادانى پذيرفتهاند،به دليل غفلتيا بى اطلاعى از اين مشخصات و خصائص بوده،و يا آنكه بعضى مشخصات را كه تمام مشخص نبوده و وصف عام آن حضرت و ديگران بوده،تمام مشخص شمرده و صاحبان وصف عام را با صاحب وصف خاص اشتباه كردهاند.بسيارى هم دانسته و عمدا اين دعاوى را براى يك سلسله اغراض مادى و سياسى و حب جاه و رياست،به ظاهر پذيرفته و ترويج مىنمايند.
و گرنه خصوصيات و اوصافى كه براى آن حضرت بيان شده مشخصاتى است كه جز بر آن شخص خاص و موصوف به آن صفات خاص (يعنى امام دوازدهم،يگانه فرزند امام حسن عسكرى عليهما السلام) بر احدى از كسانى كه ادعاى مهدويت كردهاند قابل انطباق نيست و بطلان دعاوى آنها با توجه به اين نشانيها و علامات مانند آفتاب آشكار و هويدا است.
علماء و دانشمندان متتبع و محيط به احاديث كه وثاقت آنان موردتاييد علم رجال و تراجم است،در كتابهاى معتبر و مستند به نحو كافى و وافى اين مشخصات را تعيين و توضيح دادهاند كه چون نقل آن احاديث در اينجا امكان پذير نيست لذا ما فقط بر طبق احصاى ناقص خودمان در كتاب«منتخب الاثر»قسمتى از اين مشخصات را با ذكر عدد احاديث كه بر هر يك از آنها دلالت دارد به عرض خوانندگان ارجمند مىرسانيم.
1-مهدى عليه السلام از خاندان و ذريه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است.«طبق 389 حديث».
2-همنام و هم كنيه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و شبيهترين مردم به آن حضرت است.«طبق 48 حديث».
3-در صفتشمائل و قيافه آن حضرت.«21 حديث».
4-از فرزندان امير المؤمنين عليه السلام است.«طبق 214 حديث».
5-از فرزندان حضرت فاطمه زهرا عليها السلام است«طبق 192 حديث».
6-از فرزندان حسن و حسين عليهما السلام«طبق 107 حديث» (1)
7-از فرزندان حسين عليه السلام است«طبق 185 حديث».
8-نهمين از فرزندان حسين عليه السلام است«طبق 148 حديث».
9-از فرزندان زين العابدين عليه السلام است«طبق 185 حديث».-هفتمين از فرزندان حضرت باقر عليه السلام است«طبق 103 حديث».
11-ششمين از فرزندان حضرت صادق عليه السلام است«طبق 99 حديث».
12-پنجمين از فرزندان موسى بن جعفر عليهما السلام است«طبق 98 حديث».
13-چهارمين از فرزندان حضرت رضا عليه السلام است«طبق 95 حديث».
14-سومين از فرزندان امام محمد تقى عليه السلام است«طبق 60 حديث».
15-جانشين جانشين امام على نقى و پسر امام حسن عسكرى عليهما السلام است«طبق 146 حديث».
16-اسم پدرش حسن عليه السلام است«طبق 147 حديث».
17-مادرش سيده كنيزان و بهترين ايشان است«طبق 9 حديث».
18-دوازدهمين امام و خاتم ائمه است«طبق 136 حديث».
19-داراى دو غيبت است (صغرى و كبرى) «طبق 10 حديث».
20-غيبتش از بس طولانى خواهد شد كه مردم ضعيف الايمان و كم معرفت،گرفتار شك و ترديد مىشوند«طبق 91 حديث».
21-بسيار طويل العمر است«طبق 318 حديث».
22-زمين را پر از عدل و داد كند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد«طبق 123 حديث».
23-مرور روزگار او را پير نسازد و به سيماى جوانان باشد«طبق 8 حديث».
24-ولادتش پنهان باشد«طبق 14 حديث».
25-دشمنان خدا را مىكشد و زمين را از شرك و ظلم و ستم و حكومت ديكتاتوران پاك و به تاويل جهاد كند«طبق 14 حديث».
26-دين خدا را آشكار و اسلام را در تمام روى زمين گسترش دهد و فرمانرواى روى زمين گردد و زمين را خدا به او زنده سازد«طبق 47 حديث».
27-مردم را به هدايت و قرآن و سنتبرگرداند«طبق 15 حديث».
28-داراى سنتهائى از انبياء است كه از آن جمله غيبت است«طبق 23 حديث».
29-با شمشير قيام كند«طبق احاديثبسيار».
30-روش او روش پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم باشد«طبق 30 حديث».
31-ظاهر نشود مگر بعد از آنكه مردم در امتحانات و آزمايشهاى سخت واقع شوند«طبق 24 حديث».
32-عيسى نازل شود و در نماز به آن حضرت اقتدا نمايد«طبق 25 حديث».
33-پيش از ظهورش بدعتها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور،زنا،ربا،ميگسارى،قمار،رشوه،ترك امر به معروف و نهى از منكر و معاصى ديگر رايجشود،زنان مكشفه و در كارهاى مردان شركت كنند، طلاق بسيار و مجالس لهو و لعب و غنا و آوازهاى مطرب علنى گردد.
«طبق 37 حديث».-هنگام ظهورش منادى آسمانى به نام او و نام پدرش ندا كند كه همه آن را بشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام كند«طبق 27 حديث».
35-پيش از ظهورش نرخها بالا رود و بيماريها زياد شود و قحطى ظاهر و جنگهاى بزرگ بر پا شود و خلق بسيار از ميان بروند«طبق 23 حديث».
36-پيش از ظهورش«نفس زكيه»و«يمانى»كشته شوند و در«بيدا» (كه مكانى بين مكه و مدينه است) خسفى واقع شود و دجال و سفيانى خروج كنند و صاحب الزمان عليه السلام آنها را بكشد.«طبق احاديثباب 6 و 7 از فصل 6 و باب 9 و 10 از فصل 7».
37-بركات آسمان و زمين بعد از ظهورش ظاهر شود و زمين معمور آباد گردد و غير خدا پرستش نشود و كارها آسان و خردها تكامل يابد«طبق احاديثباب 2 و 3 و 4 و 11 و 12 از فصل 7.
38-سيصد و سيزده نفر اصحاب او در يك ساعتبه محضرش حاضر شوند«طبق 25 حديث».
39-ولادت و مشروح تفصيلات و تاريخ آن و بعضى از احوال مادر جليله آن حضرت«طبق 214 حديث».
40-شرح بعضى از معجزات او در زمان حيات پدر بزرگوارش و در غيبت صغرى و غيبت كبرى و نام جمع كثيرى از كسانى كه مشرف به نعمت ديدار و لقاى آن حجتخدا شدهاند«طبق باب 2 و 3 از فصل 3 و باب 1 و 2 از فصل 4 و باب 1 و 2 از فصل 5».
بيش از اين و به تفصيل هر كس خواسته باشد،از اوصاف حضرت مهدى عليه السلام اطلاع حاصل نمايد مىتواند به كتاب منتخب الاثر نگارنده و يا كتابهاى مبسوط و مفصل و جامع محدثين بزرگ مانند صدوق،نعمانى،شيخ طوسى و مجلسى-رضوان اله عليهم اجمعين-رجوع نمايد.
السلام على المهدى الذى وعد الله به الامم (2)
شايد بعضى گمان كنند كه ايمان و عقيده به ظهور حضرت مهدى منتظر-عليه الصلاة و السلام-اختصاص به شيعه دارد و مصادر و مدارك احاديث آن فقط كتابهاى شيعه و روات آن همه از شيعيان هستند و از كثرت احاديث وارده از طرق اهل سنت و جماعت و تاليفات علماء و محدثين معروف ايشان در اين موضوع بىاطلاع باشند.لذا ما در اين مقاله بطور اختصار و بدون اينكه در مقام استقصاء باشيم،بشارتهاى قرآن مجيد و احاديثشريف و اسامى كسانى كه از اهل سنت آن احاديث را روايت كردهاند و كتابهاى ايشان را كه اين احاديث در آن ضبط است و تاليفات بخصوصى را كه علماى عامه در اين باب دارند،با مطالب ديگر كه مناسب اين موضوعات است در تحت چند عنوان مىنگاريم.
1-قرآن شريف و حضرت مهدى منتظر عليه السلام
از قرآن شريف آيات متعددى (3) به ظهور حضرت مهدى عليه السلام تفسير و تاويل شده است مانند آيه:
ليستخلفنهم فى الارض (4) .
و آيه:
ليظهره على الدين كله
كه جمعى از مفسرين مثل ابن عباس و سعيد بن جبير و سدى گفتهاند كه اين وعده در وقت ظهور حضرت مهدى عليه السلام عملى خواهد شد (5)
و آيه:
و لقد كتبنا في الزبور… (6)
و آيه:
الذين يؤمنون بالغيب (7)
و آيه:
و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض… (8)
و آيه:
و انه لعلم للساعة
كه مقاتل بن سليمان و اتباع او از مفسرين همه گفتهاند در حق مهدى عليه السلام نازل شده است (9) .
2-احاديث وارده در موضوع ظهور
احاديث در موضوع ظهور حضرت مهدى-عجل الله تعالى فرجه الشريف-بسيار و در نهايت كثرت استشايد در كمتر مسالهاى از مسائل اسلامى كثرت روايات به اين حد باشد كه بديهى است رد يكدهم بلكه يكصدم اين روايات خلاف ايمان و خلاف طريق عقلاء در قبول و اعتماد به اخبار ثقات است، خصوصا كه قرائن و نشانيهائى در بعضى از اين روايات است كه قطع به صدور آنها حاصل مىشود و شكى باقى نمىماند.
در بين اين احاديث،احاديث«عالية الاسناد»و احاديثى كه روايت آن موثق و ممدوح باشند زياد است، چنانچه از تاريخ و تراجم و كتب حديث استفاده مىشود اين اخبار در بين روات مشهور و راجع بهمضامين و مفاد آنها از صحابه و تابعين توضيحات مىخواستهاند و مضمون آنها را مسلم و حتمى الوقوع مىدانستند و بعضى اصحاب مثل«حذيفة بن اليمان»در اينگونه احاديث اطلاع و تخصص بسيار داشتهاند.
3-تواتر احاديث
جمع كثيرى از مشايخ و حفاظ اهل سنت مانند صبان در اسعاف الراغبين (ب 2،ص 140،ط مصر،س 1312) و شبلنجى در نور الابصار (ص 155،ط مصر،س 1312) و شيخ عبد الحق در لمعات به نقلى كه در حاشيه سنن ترمذى (ص 46،ج 2،ط دهلى) است،و ابى الحسين آبرى به نقل صواعق (ص 99،ط مصر) و ابن حجر و سيد احمد بن سيد زينى دحلان مفتى شافعيه در الفتوحات الاسلامية (ج 2،ص 211،ط مصر) و حافظ در فتح البارى و شوكانى در التوضيح به نقل غاية المامول (ص 382،ج 5) و گنجى شافعى در البيان (ب 11) و شيخ منصور على ناصف در غاية المامول و استاد احمد محمد صديق در ابراز الوهم المكنون و ابو الطيب در الاذاعة و ابو الحسن سحرى و عبد الوهاب عبد اللطيف مدرس دانشكده شريعت در حاشيه صواعق،تصريح به تواتر روايات وارده درباره مهدى عليه السلام و صفات و علائم آن حضرت مثل اينكه زمين را پر از عدل و داد كند و از اهل بيت پيغمبر و اولاد فاطمه و فرزندان حسين است نمودهاند و علامه شوكانى در خصوص تواتر اين روايات كتابى به نام«التوضيح في تواتر ما جاء في المنتظر و الدجال و المسيح»تاليف كرده،و محمد بن جعفر الكتانى در«نظم المتناثر»مىگويد: «الاحاديث الواردة في المهدى المنتظر متواترة»وشيخ محمد زاهد كوثرى در كتاب«نظرة عابرة»گفته است:«و اما تواتر احاديث المهدى و الدجال و المسيح فليس بموضوع ريبة عند اهل العلم بالحديث».
و اسنوى در مناقب شافعى گفته:اخبار در ظهور مهدى و اينكه از اهل بيت پيغمبر است متواتر است.
4-نام جمعى از صحابه كه اين احاديث را اهل سنت از آنها روايت كردهاند
1-حضرت على عليه السلام 2-حضرت امام حسن عليه السلام 3-حضرت امام حسين عليه السلام 4-حضرت فاطمه عليها السلام 5-عايشه،6-عبد الله بن مسعود،7-عبد الله بن عباس،8-عبد الله بن عمر،9-عبد الله بن عمرو،10-سلمان فارسى،11-ابو ايوب انصارى،12-ابو على الهلالى،13-جابر بن عبد الله الانصارى،14-جابر بن سمره،15-ثوبان،16-ابو سعيد الخدرى،17-عبد الرحمن بن عوف،18-ابو سلمى،19-ابو هريره،20-انس بن مالك،21-عوف بن مالك،22-حذيفة بن اليمان،23-ابو ليلى الانصارى،24-جابر بن ماجد صدفى،25-عدى بن حاتم،26-طلحة بن عبيد الله،27-قرة بن اياس مزنى،28-عبد الله بن الحارث بن جزء،29-ابو امامه،30-عمرو بن العاص،31-عمار بن ياسر،32-ابو الطفيل،33-ام سلمه،34-اويس ثقفى (10) .
5-نام مشاهير علماى بزرگ اهل سنت،و كتابهاى آنها كه احاديث ظهور در آن تخريجشد
ه است
1-مسند احمد،2-سنن ترمذى،3 و 4-كنز العمال و منتخب كنز العمال على متقى هندى مكى، 5-سنن ابى داود،6-سنن ابن ماجه،7-صحيح مسلم،8-صحيح بخارى،9-ينابيع المودة قندوزى، 10-مودة القربى همدانى،11-فرايد السمطين حموينى شافعى،12 و 13-مناقب و مقتل خوارزمى، 14-اربعين حافظ ابى الفوارس،15-مصابيح السنة بغوى،16-التاج الجامع الاصول شيخ منصور على ناصف،17-صواعق ابن حجر،18-جواهر العقدين شريف سمهودى،19-سنن بيهقي،20-الجامع الصغير سيوطى،21-جامع الاصول ابن اثير،22-تيسير الوصول ابن الديبع شيبانى،23-المستدرك حاكم، 24-معجم كبير طبرانى،25-معجم اوسط طبرانى،26-معجم صغير طبرانى،27-الدر المنثور سيوطى،28-نور الابصار شبلنجى،29-اسعاف الراغبين صبان،30-مطالب السؤل محمد بن طلحة شافعى،31-تاريخ اصفهان ابن منده،32 و 33-تاريخ اصفهان و حلية الاولياء حافظ ابى نعيم،34-تفسير ثعلبى،35-عرايس ثعلبى،36-فردوس الاخبار ديلمى،37-ذخائر العقبى محب الدين طبرى،38-تذكرة الخواص سبط ابن الجوزى،39-فوائد الاخبار ابى بكر الاسكاف،40-شرح ابن ابى الحديد،41-غرائب نيشابورى،42-تفسير فخر رازى،43-نظرة عابرة كوثرى،44-البيان و التبيين جاحظ،45-الفتن نعيم تابعى،46-عوالى ابن حاتم،47-تلخيص خطيب،48-بدايع الزهور محمد بن احمد حنفى،49-الفصول المهمة ابن صباغ مالكى،50-تاريخ ابنعساكر،51-السيرة الحلبية على بن برهان الدين حلبى،52-سنن ابى عمرو الدانى،53-سنن نسائى،54-الجمع بين الصحيحين عبدرى،55-فضايل الصحابة قرطبى، 56-تهذيب الآثار طبرى،57-المتفق و المتفرق خطيب،58-تاريخ ابن الجوزى،59-الملاحم ابن منادى، 60-فوائد ابى نعيم،61-اسد الغابة ابن اثير،62-الاعلام بحكم عيسى عليه السلام سيوطى،63-الفتن ابى يحيى،64-كنوز الحقائق منادى،65-الفتن سليلى،66-عقيدة اهل الاسلام غمارى،67-صحيح ابن حبان،68-مسند رويانى،69-مناقب ابن المغازلى،70-مقاتل الطالبيين ابى الفرج اصبهانى،71-الاتحاف بحب الاشراف شبراوى شافعى،72-غاية المامول منصور على ناصف،73-شرح سيرة الرسول عبد الرحمن حنفى سهيلى،74-غريب الحديث ابن قتيبة،75-سنن ابى عمرو المقرى،76-التذكرة عبد الوهاب شعرانى،77-الاشاعة برزنجى مدنى،78-الاذاعة سيد محمد صديق حسن،79-الاستيعاب ابن عبد البر،80-مسند ابى عوانه،81-مجمع الزوايد هيثمى،82-لوامع الانوار البهية سفارينى حنبلى، 83-الهدية الندية سيد مصطفى البكرى،84-حجج الكرامة سيد محمد صديق،85-ابراز الوهم المكنون سيد محمد صديق،86-مسند ابى يعلى،87-افراد دار قطنى،88-المصنف بيهقي،89-الحربيات ابى الحسن الحربى،90-نظم المتناثر من الحديث المتواتر محمد بن جعفر الكتانى،91-التصريح بما تواتر فى نزول المسيح شيخ محمد انور كشميرى،92-اقامة البرهان غمارى،93-المنار ابن القيم،94-معجم البلدان ياقوت حموى،95-مقاليد الكنوز احمد محمد شاكر،96-شرح الديوان ميبدى،97-مشكاة المصابيح خطيب تبريزى،98-مناقب الشافعى محمد بن الحسن الاسنوى،99-مسند بزار،100-دلائل النبوة بيهقى،101-جمع الجوامع سيوطى،102-تلخيص المستدرك ذهبى،103-الفتوح ابن اعثم كوفى، 104-تلخيص المتشابه خطيب،105-شرح و رد السحرابى عبد السلام عمر الشبراوى،106-لوامع العقول كشخانوى و تقريبا جميع كتب و جوامع حديث.
6-كتابهائى كه علماى اهل سنت در اين موضوع و مسائل مربوط به آن تاليف كردهاند:
1-البرهان في علامات مهدى آخر الزمان،تاليف عالم شهير ملا على متقى (متوفاى سنة 975) .
2-البيان فى اخبار صاحب الزمان،تاليف علامه گنجى شافعى (متوفاى به سال 658) .
3-عقد الدرر في اخبار الامام المنتظر،تاليف شيخ جمال الدين يوسف الدمشقى،يكى از اعلام قرن هفتم.
4-مناقب المهدى عليه السلام تاليف حافظ ابى نعيم اصفهانى (متوفاى قرن پنجم هجرى) .
5-القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر،تاليف ابن حجر (متوفاى 974) .
6-العرف الوردى فى اخبار المهدى،تاليف عالم شهير سيوطى (متوفاى 911) .
7-مهدى آل الرسول،تاليف على بن سلطان محمد الهروى الحنفىنزيل مكه معظمه.
8-فوائد الفكر في ظهور المهدى المنتظر،تاليف شيخ مرعى.
9-المشرب الوردى في مذهب المهدى،تاليف على القارى العالم الشهير.
10-فرائد فوائد الفكر في الامام المهدى المنتظر،تاليف المقدسى.
11-منظومة القطر الشهدى فى اوصاف المهدى،نظم شهاب الدين احمد خليجى حلوانى شافعى.
12-العطر الوردى بشرح قطر الشهدى،تاليف بليسى.
13-تلخيص البيان في علامات مهدى آخر الزمان،تاليف ابن كمال پاشا حنفى (متوفاى 940) .
14-ارشاد المستهدى فى نقل بعض الاحاديث و الآثار الواردة فى شان الامام المهدى،تاليف محمد على حسين البكرى المدنى.
15-احاديث المهدى و اخبار المهدى،تاليف ابى بكر بن خثيمه.
16-الاحاديث القاضيه بخروج المهدى،تاليف محمد بن اسماعيل امير اليمانى (متوفاى 751) .
17-الهدية النديه فيما جاء فى فضل الذات المهدية،تاليف ابى المعارف قطب الدين مصطفى بن كمال الدين على بن عبد القادر البكرى الدمشقى الحنفى (المتوفى 1162) .
18-الجواب المقنع المحرر فى الرد على من طغى و تبحر بدعوى انه عيسى او المهدى المنتظر،تاليف شيخ محمد حبيب الله بن مايابى الجكنى الشنقيطى المدنى.
19-النظم الواضح المبين،تاليف شيخ عبد القادر بن محمد سالم.
20-احوال صاحب الزمان،تاليف شيخ سعد الدين حموى.
21-اربعين حديث في المهدى،تاليف ابى العلاء همدانى (بنقل ذخائر العقبى،ص 136) .
22-تحديق النظر في اخبار المهدى المنتظر،تاليف محمد بن عبد العزيز بن مانع (مقدمة ينابيع المودة) .
23-تلخيص البيان فى اخبار مهدى آخر الزمان،تاليف على متقى (متوفاى 975) .
24-الرد على من حكم و قضى ان المهدى جاء و مضى،تاليف ملا على قارى (متوفاى 1014) .
25-رسالة في المهدى در ضمن مجموعهاى تحتشماره 3758 در كتابخانه اسعد افندى سليمانيه تركيه.
26-علامات المهدى،تاليف سيوطى.
27-كتاب المهدى،تاليف ابى داود (اين كتاب از كتب سنن ابى داود است و مكرر طبع شده) .
28-المهدى،تاليف شمس الدين ابن القيم الجوزية (متوفاى 751) .
29-المهدى الى ما ورد فى المهدى،تاليف شمس الدين محمد بن طولون.
30-النجم الثاقب في بيان ان المهدى من اولاد على بن ابيطالب،در 78 صفحه در مكتبه لاله لى سليمانيه به شماره 679.
31-الهدية المهدوية،تاليف ابو الرجاء محمد هندى.-الفواصم عن الفتن القواصم اين كتاب را مؤلف آن مخصوص شرح حال مهدى عليه السلام تاليف كرده است (السيره الحلبية،ص 227،ج 1) .
7-اتفاق مسلمين بر ظهور حضرت مهدى عليه السلام
راجع به ظهور مصلح آخر الزمان در ميان اصحاب و تابعين در قرن اول هجرت و بعد از آن تا حال خلافى نبوده و همه بر ظهور آن حضرت اتفاق داشته و دارند و اگر كسى در صحت احاديث آن و صدور اين بشارات از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ترديد مىكرد حمل بر عدم استقامتسليقه يا بى اطلاعى مىنمودند.و لذا تاكنون كسى مدعيان مهدويت را به انكار اصل ظهور حضرت مهدى عليه السلام رد نكرده،بلكه در اثبات بطلان ادعاى آنها به واجد نبودن اوصاف و علاماتى كه براى آن حضرت در احاديث ذكر شده استناد مىنمايند.
سويدى مىگويد:
«الذي اتفق عليه العلماء ان المهدى هو القائم في آخر الوقت،و انه يملا الارض عدلا،و الاحاديث فيه و في ظهوره كثيرة» (11) .
«آنچه علماء بر آن اتفاق دارند اين است كه مهدى آن كسى است كه در آخر الزمان قيام فرمايد و پر كند زمين را از عدل و داد و احاديث راجع به مهدى عليه السلام و ظهور او بسيار است».
ابن ابى الحديد نيز در كلام كه پيش از اين نگاشته شد به اين اتفاقتصريح كرده است.
ابن خلدون در مقدمه گويد:
«اعلم ان المشهور بين الكافة من اهل الاسلام على ممر الاعصار انه لا بد في آخر الزمان من ظهور جل من اهل البيتيؤيد الدين و يظهر العدل و يتبعه المسلمون و يستولي على الممالك الاسلامية و يسمى بالمهدي» (12)
«مشهور بين تمام مسلمانان در مرور اعصار اين است كه چارهاى نيست در آخر الزمان از ظهور مردى از اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه دين را تاييد و عدل را آشكار كند و مسلمانان از او پيروى نمايند و بر كشورهاى اسلامى مسلط شود و ناميده شود به مهدى».
شيخ على ناصف گويد:
«فائدة:اتضح مما سبق ان المهدي المنتظر من هذه الامة الى ان قال-و على هذا اهل السنة سلفا و خلفا» (13)
«از آنچه سبق بيان يافت روشن شد كه مهدى منتظر از اين امت است…و اهل سنت از گذشتگان و آيندگان همه بر اين عقيده بوده و هستند».
علامه ابو الطيب در كتاب«الاذاعة لما كان و يكون بين يدي الساعة»گفته است كه:مهدى در آخر الزمان ظاهر مىشود،و انكار او گستاخى عظيم و لغزشى بزرگ است.
و همانند اين سخنان را در كلمات دانشمندان متتبع و محقق اهل سنت فراوان توان يافت.
8-بعضى از صفات و علائم حضرت مهدى عليه السلام در كتب اهل سنت (14)
1-مهدى موعود از عترت پيغمبر و از فرزندان فاطمه عليهم السلام است.
2-مهدى موعود از فرزندان حسين عليه السلام است.
3-حضرت مهدى جهان را پر از عدل و داد كند پس از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد.
4-حضرت مهدى داراى دو غيبت است،يكى از آن دو غيبت طولانى مىشود.
5-مهدى خليفه و رهبر و امام دوازدهم از ائمه اثنى عشر است كه پيغمبر،امت را به امامت آنها بشارت داد و بر طبق روايات كثير مسند احمد،صحيح بخارى،صحيح مسلم،سنن ابى داود و كتابهاى معتبر ديگر اهل سنت،امامتشان ثابت است.
6-حضرت مهدى عليه السلام بر تمام كشورها و شهرها مستولى مىشود و لشكرهاى كفر را هزيمت مىدهد.
7-دين اسلام و توحيد به وسيله آن حضرت عالمگير خواهد شد و در زمين كسى نماند مگر اينكه به توحيد خدا گواهى دهد.
8-در زمانش آنچنان مردم در نعمت و وسعتخواهند بود كه نظير آن در هيچ عصرى نبوده است.
9-حضرت مهدى عليه السلام همنام و هم كنيه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم است.
10-حضرت مهدى شبيهترين مردم استبه پيغمبر در خلق و خلق.
11-مردم را به سنت و شريعت و ملت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بر گرداند و كتاب و سنت را زنده سازد.
12-پوشاك و خوراك آن حضرت در نهايتسادگى باشد.
13-بركات زمين و آسمان در عصرش فراوان شود.
14-علم و دانائى او به حلال و حرام از همه كس بيشتر باشد.
15-نسبتبه فقرا مهربان و بر عمال و مامورين سخت گير باشد كه بر مردم ستم نكنند.
16-عيسى بن مريم عليه السلام فرود آيد و در نماز به مهدى عليه السلام اقتدا كند.
17-پيش از ظهور آن حضرت حوادث بزرگ و فتن عظيم و جنگهاى عالمگير اتفاق افتد كه دو ثلث مردم تلف شوند.
18-پيش از ظهور آن حضرت معاصى رايجشود،فروش خمر و قمار علنى شود،عفت و پاكدامنى در زنها كم شود،اسباب لهو و طرب و غنا ظاهر شود،ربا جزء معاملات رايج گردد (مؤسسات ربوى آشكار شود) .زنها برهنه و نيم برهنه از خانهها بيرون آيند و در امور و مشاغل مردها وارد شوند و مردها از آنها اطاعت كنند،احكام خدا و حدود معطل ماند و اجرا نشود،امر به معروف و نهى از منكر ترك شود بلكه امر به معروف و نهى از معروف رايج گردد تا حدى كه مردم منكر را معروف و معروف را منكر بدانند. زنها فاسد و جوانان بدكار شوند،كارها به نااهلان سپرده شود و چيزهاى ديگر از اين قبيل كه شرحش فعلا ميسور نيست.
هر كس بخواهد از اين علائم و نشانيها (كه خيلى بيش از اينها است) و همچنين راجع«به خسف بيداء»، «خروج سفيانى»،«دجال»،«يمانى»،«قتل نفس زكيه»،«كيفيت ظهور آن حضرت»،ندا و اعلامى كه به ظهور مىشود و ساير مطالب اطلاع پيدا كند بايد به كتب مفصل رجوع نمايد.
9-اسامى جمعى از علماى عامه كه به ولادت و حيات آن حضرت اعتراف كردهاند
در كتاب منتخب الاثر فصل سوم،باب اول،جمع بسيارى از علماى اهل سنت را كه قائل به امامت و حيات آن حضرت بودهاند ذكر كردهايم كه با آنچه بعدا به آن ملحق شده متجاوز از هفتاد نفر هستند.
10-كفر منكر مهدى عليه السلام
در كتاب فرايد السمطين و كتاب البرهان في علامات مهدى آخر الزمان،ب 2 و كتاب الاشاعه،ص 112 و كتاب الاذاعه،ص 137 و كتاب التصريح،ص 442 و كتاب العرف الوردى فى اخبار المهدى،ج 2،ص 83 و بعض كتب ديگر از فوائد الاخبار ابى بكر اسكاف و از ابو بكر بن خيثمه در اخبار المهدى در حديثى كه سفارينى سند آن را مرضى دانسته و از سهيلى در شرح سير از جابر بن عبد الله انصارى از حضرترسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت كرده است كه فرمود:
«من انكر خروج المهدى فقد كفر»
«هر كس خروج مهدى را انكار نمايد كافر گرديده».
و در لفظ ديگر است كه فرمود:
«من كذب بالمهدى فقد كفر»
«هر كس ظهور مهدى را دروغ بشمارد كافر گرديده».
سفارينى در كتاب«لوامع»گفته است:ايمان به خروج مهدى واجب بوده و از عقائد اهل سنت و جماعت است.
مؤلف كتاب ارشاد المستهدى (15) در ص 53 مىگويد:بپرهيز اى خردمند از هر شبهه و شكى در ظهور حضرت مهدى عليه السلام زيرا عقيده به ظهور آن حضرت اتمام ايمان به خدا،و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و آنچه پيغمبر آورده و از آن خبر داده است مىباشد و پيغمبر،صادق و مصدق است و همچنين شبههاى نداشته باش در اينكه مهدى موعود تا حال ظاهر نشده و هر كس اين ادعا را كرد دروغگو و كذاب استبه جهت اينكه علامات و نشانيهائى كه در روايات شريف ذكر شده در آن اشخاص موجود نيست و ظهور مهدى و راه شناسائى او مشهور و روشن است و ظهور او پيش از نزول عيسى خواهد بود و اجتماع او با عيسى (بر حسب اخبار ثابت) امرى ضرورى و بديهى است.
هر كس بخواهد بطور مبسوط اطلاع پيدا كند به كتابهائى كه در اين موضوع تاليف شده رجوع نمايد، مقصود ما در اين كتاب (ارشادالمستهدى) اثبات تواتر روايات ظهور آن حضرت به اختصار است.
در ص 52 مىگويد:اين احاديث (احاديث ظهور) و آثار را،عموم محدثين و غير محدثين در كتابهايشان نقل كردهاند،و ايمان به ظهور مهدى-رضى الله عنه- (اين تعبير از ارشاد المستهدى است) مشهور و شايع در بين صحابه بوده و اصحاب اين عقيده و ايمان را از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اخذ كردهاند و همچنين است آثار و مراسيلى كه از تابعين رسيده زيرا آنها در اينگونه از مسائل به راى و از پيش خود چيزى نمىگفتند.
نتيجهاى كه ما از اين مقاله مىخواهيم بگيريم اين است كه مساله ظهور حضرت مهدى منتظر موعود-ارواح العالمين له الفدا-كه صاحب صفاء و علامات مذكور در روايات است،مورد اتفاق و اجماع مسلمين و احاديث وارد شده در اين موضوع از طرق عامه به حد تواتر و مسلم و ثابت است و با ايمان به صدق پيغمبر اكرم و تصديق به نبوت آن حضرت و صحت آنچه از آن خبر داده،از اخبار غيبى است و شك در آن راه ندارد و ايمان به نبوت مستلزم ايمان به ظهور آن حضرت است و انفكاك اين دو از يكديگر جايز نيست.
آنچه توضيح داده شد،مبتنى بر اقوال علماى اهل سنت است و اگر كسى به كتب معتبر شيعه و روايات آنها از اهل بيت عصمت و طهارت به سندهائى كه در نهايت اعتماد مىباشد و به كتابهائى كه از پيش از هزار سال پيش تا حال نوشتهاند و احصاى آنها دشوار،بلكه غير ممكن است رجوع شود اطلاعات او در اين موضوع جامعتر خواهد شد.
شيعه اين روايات و احاديث را در كتبى كه از عصر حضرتامير المؤمنين عليه السلام شروع به تصنيف آنها كردهاند و در اصولى كه در عصر ائمه عليهم السلام و پيش از ولادت حضرت مهدى و ولادت پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكرى عليهما السلام تاليف نمودهاند ضبط كردهاند كه فى الواقع يكى از معجزات و اخبار غيبى،همين احاديث و روايات است.اميد استخداوند متعال چشم عموم مسلمين را به زيارت آن جمال عديم المثال روشن و منور فرموده و به انتظار آنها پايان بخشيده،تزلزل و اضطرابى را كه در همه شؤون بشر طاهر شده به ظهور آن يگانه مصلح حقيقى مرتفع فرمايد.فانه على كل شىء قدير.
در انتظار يك آينده درخشان (16)
و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون (17)
دين اسلام دعوتش ايمان به خداوند يگانه و توحيد خالص است و چناچه از اعتقادات و تعاليم اخلاقى، قوانين حقوقى و كيفرى،آداب كشور دارى و حكومت و كليه احكام و وظايفى كه راجع به تمام نواحى فرد و جامعه مقرر نموده معلوم و آشكار است كه هدفش متحد كردن جماعات و ملتها،برداشتن ديوارهاى امتيازات و اعتبارات لغو و بى اثر،برقرار كردن توحيد كلمه،همكارى و ارتباطى كه ريشه و پايه آن كلمه توحيد و ايمان و عقيده به آن است مىباشد.
اسلام مىخواهد تمام اختلافات و جدائيهائى را كه به نامهاى گوناگون پديد آمده به وسيله عقيده توحيد از ميان بردارد،اختلافات نژادى،اختلافات طبقاتى،اختلافات ملى و وطنى و جغرافيائى، اختلافات مسلكى و حزبى و زبانى همه بايد از ميان برود و سبب امتياز و افتخار و اعتبار نباشد حتى بايد اختلافات دينى هم كنار گذاشته شود و همه تسليم فرمان خدا (كه همان است) باشند.
اسلام براى بشر،رسيدن به چنين روزى را پيش بينى كرده و در حدودى كه وظيفه تشريع است مقدمات آن را فراهم ساخته و عملى شدن آن را موكول به آماده شدن زمينه كامل آن نموده است.
ما مىبينيم جريان اوضاع جهانى و پيشرفتهائى كه نصيب بشر در ناحيه امور مادى و صناعى شده،و روابط نزديكى كه به واسطه وسائل ارتباط كنونى با هم پيدا كردهاند،همه را به يك اتحاد واقعى و همكارى صميمانه روحانى و برادرى حقيقى،بيشتر محتاج كرده و هر چه جلوتر برويم احساس اين احتياج بيشتر مىشود.
امروز تمام ملل جهان به صورت يك واحد در آمده و همه افراد بشر نسبتبه يكديگر حكم همسايه بلكه اعضاى يك خانواده را دارند،همچنان است كه دو همسايه يا اعضاى يك خانواده اگر با هم اختلاف داشته باشند و هر كدام مسلك يا دين يا وطن يا زبان يا عادات جداگانه داشته و بخواهند از كومتبخصوص و روش و مكتب خاصى پيروى كنند،زندگى براى هر دو همسايه تلخ شده و بايد همواره در جنگ و ستيز باشند،مردم دنياى امروز نيز چنين شدهاند تا يك وحدت عقيده و وحدت رويه و هدف قوانين،عادات و آداب و نظامات بر قرار نشود آن هم بطورى كه تمام جامعههاى كوچك و بزرگ دنيا در آن برابر و مساوى باشند،اروپائى بر آفريقائى و شرقى،و غربى بر شرقى آقائى نداشته باشد،امنيت و آسايش واقعى حاصل نمىشود و همواره يك دسته محروم و يك طبقه برخوردار،يك دسته غالب،و يك جامعه مغلوب خواهد بود.بايد اين همه موجبات اختلاف و جدائى كه در اثر ترقى فكر بشر،بى مايه بودن آنها معلوم شده ازميان برود و آن جامعه محكم و حقيقت پرست صالحى كه قرآن مجيد وعده داده است وارث زمين بشود.
بديهى است رسيدن بشر به چنين مقصد عالى آسايش بخش در گرو اسباب چندى است كه از آن جمله وجود قوانين عادلانه،تعاليم اجتماعى،نظامات جزائى و حقوقى،برنامههاى وسيع تعليم و تربيت صحيح و عمران است كه از آلايش اغراض افراد و طبقات پاك باشد،كه تنها دين مقدس اسلام به حد اعلا اين جهات را تامين و تضمين نموده است،و از جمله ترقى فكر بشر و توجه او به لزوم تشكيل چنان اجتماع عادل و درخشان در اثر فشار ظلم،طغيان،فراوانى نابكارى،فساد و عجز زمامداران از اصلاح امور است.
و از آن جمله است وجود يك رهبر عالى مقام روحانى،يك رهبر پاك و منزه از احساسات حيوانى،خشم، شهوت،كبر،و غرور و خود خواهى.يك رهبرى كه فقط وابسته به خدا باشد و به همه ملتها،جمعيتها نژادها با چشم مهربانى و تساوى و برابرى كامل نگاه كند كه:
«لا فضل لعربى على عجمى»
«هيچ فضيلت و برترى براى عربى،نسبتبه عجمى نيست».
و«الناس كلهم سواسية كاسنان المشط»
«همه مردم همانند داندنههاى شانه مساويند».
و«الخلق كلهم عيال الله فاحبهم الى الله انفعهم لعياله»
«همه مردم عيال خدايند پس محبوبترين ايشان به خدا،سودمندترينشان بر عيال خدا است».
رهبران ديگر كه به اين صفات آراسته نيستند و به اين تعاليم آشنائى ندارند حتما نخواهند توانست چنين دنيائى را كه افرادش تشنه يكحكومت عادلانه هستند اداره كنند و همه افراد بشر اعم از سياه، سفيد،آسيائى،اروپائى،آفريقائى و آمريكائى را يكسان ببينند و در حقوق عالى انسانى همه را شريك قرار دهند.
اينها عالىترين همتشان استثمار يك دسته براى دسته ديگر و هضم يك جامعه در جامعه قوىتر و كوشش براى مصالح يك ملت است.اين مىخواهد آفريقائى بينوا و الجزائرى آزاده روح را،با كشتارهاى مهيب و تعذيبهاى دلخراش غلام حلقه بگوش ملت ديگر كند و اگر يك لقمه نانى هم در دست او است از او ربوده و ذخائر طبيعى او را مالك باشد تا عياشها و ثروتمندان كشورش را از خود راضى كند.آن ديگرى هم مىخواهد به نام طرفدارى از ضعفاء و جنگ با استثمار و استعمار،آزادى فردى را در عالم نابود سازد و بشر را از ابتدائىترين حقوقش محروم و جامعه را به صورت يك ماشين جاندار بى اراده كه پشت فرمان آن چند نفر بى وجدان خدا نشناس نشسته باشند در آورد.آن يكى ديگر هم تقويت اقليتها،جدائى انداختن ميان ملل و تجزيه آنها را وسيله سلطه خود بر مردم ضعيف قرار مىدهد.
اين برنامه كار رهبران دنيا است و در گذشته و حال،وضع به همين منوال بوده و خواهد بود.اين اشخاص هر چه هم بىغرض و بىهوا باشند فقط حفظ مصالح آن جامعهاى را كه در آن وابسته هستند در نظر مىگيرند و به مصالح جمعيتها و آزادى ملل ديگر چندان اهميتى نمىدهد زيرا خود را برگزيده يك جامعه و منتسب به يك حزب و مسلك مىشمارند،لذا نبايد هم،از آنها انتظار ديگرى داشت.امروز و فردا معرف كاردانى و لياقت زمامداران علاقهمند به مصالح جامعه است،و به همين علت است كه همواره اقوياء،ضعفاء را مىبلعند و براى آنها حقوقى را كه براى يك ملت قوى مىشناسند،قائل نيستند وبه حساب نمىآورند و براى حفظ مصالح خود از روشن كردن آتش جنگهاى وحشتناك پروائى ندارند.
اما رهبران آسمانى چون وابسته به جمعيتخاصى نبوده و خود را وابسته به خدا كه خالق و رازق همه است مىدانند هدفشان يك آسايش عام و آزادى وسيع و يك سازمان عالى الهى است كه در سايه آن جامعه بشر مانند افراد يك خانواده زندگى كنند و سياه پوست و سفيد پوستبا هم برادر شوند كه البته پيروزى ايشان در اين مقصد بسته به درجه حضور خود افراد و آمادگى و ترقى سطح معلومات و رشد علمى و فكرى آنان مىباشد.
بطورى كه در اخبار و احاديث پيش بينى شده و خبر دادهاند،در آخر الزمان بر اثر ترقى علوم و فنون و توسعه روابط و نزديك شدن ملل به يكديگر و نيز در اثر جنگهاى خانمان بر اندازى كه دو ثلثبشر يا بيشتر نابود شوند و شيوع ظلم و بىاعتدالى و فساد و فحشاء (18) ،وعجز زمامداران از اصلاح امور دنيا براى قبول حكومت عادلانه الهى و پيروى از يك رهبر صالح دينى و مذهبى يعنى حضرت مهدى موعود-عليه الصلاة و السلام-آماده مىشود.
همچنان كه شبه جزيره عربستان و وضع عمومى دنيا به علت فساد و خرابى دستگاهها و بىنظميها و پريشانى فوق العاده ضعفاء براى ظهور حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و سلم آماده شد، همچنين در آخر الزمان،دنيا براى ظهور مصلح بزرگى كه دوازدهمين جانشين آن حضرت و از فرزندان و اهل بيت او است آماده خواهد شد،اگر آن روز به واسطه بعد مسافتها و نبودن وسايل ارتباط و انحطاط سطح فكر مردم،رساندن همه ملل به اين هدف عالى ميسر نگشت ولى حتما ظهور دين اسلام دنيا را به اين مقصد نزديك ساخت و نمونهاى از آن وضع حكومتحق را،در صدر اسلام مخصوصا زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و زمان حضرت امير المؤمنين على عليه السلام و در استانهائى كه امثال سلمان،حذيفه،عمار و مقداد حكومت داشتند بشر مشاهده كرد.
چهارده قرن پيش اگر براى رساندن نداى آزادى بخش قرآن:
تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الا الله،و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله (19)
«بيائيد از كلمه حق كه بين ما و شما يكسان است پيروى كنيم كه بجز خداى يكتا را نپرستيم و چيزى را با او شريك قرار ندهيم و بعضى از ما بعضى را به جاى خدا تعظيم نكنيم».
به گوش تمام ملل به زمانهاى طولانى و فرصتهاى زياد احتياج بود،امروز فاصله زمان و مكان از بين رفته و صداى يك دعوت نجات دهنده روحانى به گوش همه كس مىرسد و بطور مسلم در آينده اين وسايل كاملتر و بيشتر مىشود.
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم زمينه را براى تحقق وعدهاى كه در قرآن مجيد داده شد تا حدى كه در عهده مقام تشريع و نبوت است فراهم ساخت و آماده شدن زمينههاى ديگر را به گذشت زمان و تحولات شگرفى كه اسلام براى جهان پيش بينى كرده واگذار فرمود و در ضمن بشارات قرآنى و اخبار متواتر صريح،ظهور مصلح آخر الزمان حضرت ولى عصر حجة بن الحسن-ارواح العالمين له الفداء-و توسعه دين اسلام در شرق و غرب را بطورى كه احدى نماند مگر آنكه موحد و زبانش به كلمه طيبه توحيد گويا شود وعده داد.
و به حدى اين اخبار و بشارات راجع به ظهور آن حضرت و علائم و خصوصيات و جزئيات آن در كتب بزرگان علماء و مشايخ محدثين شيعه و سنى متواتر،قطعى،مشهور و معروف است كه در امور اعتقادى و مذهبى جز چند مورد،كثرت اخبار و روايات به اين مقدار نيست و بايد گفت كه ايمان به رسالت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ساير اخبار غيبى آن حضرت با ايمان به وقوع اين ظهور و عالمگير شدن دين اسلام به توسط حضرت مهدى عليه السلام ملازم و توام است.
ما به بسيارى از امور مذهبى و خصوصيات بعضى مطالب اعتقادى معتقديم (و بايد هم معتقد باشيم) در حالى كه در آن موارد بيشتر از چندحديث صحيح نقل نشده است،پس به چنين مطلبى كه عقل و شرع آن را تاييد و تصديق كرده و از زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم تا حال مورد توجه علماى اسلام و مخرجين احاديثبوده و علاوه بر علماى شيعه جمعى از علماى عامه راجع به آن كتابهائى نوشتهاند و متجاوز از هزار حديثبر آن دلالت دارد و آياتى از قرآن مجيد به آن تفسير شده،بايد ايمان قوىتر و باور بيشتر داشته باشيم.
آرى ما معتقديم و يقين داريم كه سر انجام اداره امور جهان در كف با كفايت صالحترين افراد بشر قرار خواهد گرفت و بشريت از آسيب ظلم و ستم نجات يافته و از ترس فقر،پريشانى و نا امنىهاى گوناگون آزاد مىشود.ما مىدانيم كه عالم به سوى يك آينده درخشان و يك تكامل روحانى و عقلانى و نظام مستحكم دينى و الهى،و يك عصر صلح و صفا و برادرى و همكارى پيش مىرود.به اميد آن عصر نورانى با نشاط فراوان و دلى زنده پا بر جا ايستاده و انجام وظيفه مىكنيم و روز نيمه شعبان را كه روز تولد آن مصلح بزرگ و نجات دهنده بشر است از اعياد بسيار بزرگ دينى شمرده و همه ساله در چنين روزى با تجديد مراسم معمول از جشن و چراغانى،تقديم مدح و ثنا و اظهار چاكرى به آستان فرشته پاسبانش نشاط خود را تازهتر مىسازيم و از خداوند متعال براى همه شيعيان و دوستان آن حضرت در تعظيم شعائر مذهبى و عمل به وظايف دينى توفيق مسئلت مىنمائيم.
«عجل الله تعالى فرجه و سهل الله مخرجه و جعلنا من انصاره و اعوانه».
پىنوشتها:
1-اينكه آن جناب از فرزندان حسن و حسين عليهما السلام استبراى اين است كه مادر مكرمه حضرت امام محمد باقر،فاطمه بنت امام حسن مجتبى عليه السلام است،پس حضرت باقر و امامان بعد از ايشان تا حضرت ولى عصر-عجل الله تعالى فرجه-همه از نسل حسن و حسين عليهما السلام مىباشند.
2-اين مقاله در شماره 9،سال 2،مجله«نشريه مسجد اعظم»،ص 22-31 چاپ شده است.
3-عالم متتبع سيد هاشم بحرانى كتابى به نام«المحجة فيما نزل في القائم الحجة»نگاشته كه در آن بيش از صد آيه از آيات مفسر به آن حضرت را جمع آورى كرده است.
4-ينابيع الموده،ص 426 و تفسير غرائب القرآن نيشابورى.
5-تفسير فخر و السراج المنير شربينى و البيان،ص 109 و نور الابصار،ص 153،ب 2.
6-ينابيع الموده،ص 425.
7-غرائب القرآن و تفسير كبير.
8-شرح ابن الحديد،ج 4،ص 336.
9-اسعاف الراغبين،ب 2،ص 141-نور الابصار،ب 2،ص 153-ينابيع المودة،ص 153-البيان،ص 109.
10-ظاهرا اوس است كه نام چند تن از صحابه بوده اوس بن حذيفه،اوس بن ابى اوس ثقفى يا اوس بن اوس ثقفى،اوس بن عوف ثقفى ولى در بدايع الزهور راجع به نزول عيسى و اقتداى او به حضرت مهدى عليهما السلام اخراج حديثبه اين لفظ كرده:قال اويس الثقفى:سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم.
11-سوائك الذهب ص 78.
12-مقدمه ابن خلدون،ص 367.
13-غاية المامول،ج 5،ص 362 و 381.
14-در يكى از فصلهاى اين كتاب اين مشخصات و علائم بطور جامعتر از مآخذ شيعه و اهل سنت نوشته و آنچه در اينجا نوشته مىشود فقط قسمتى از علائم آن حضرت است كه در كتب اهل سنتبيان شده است.
15-كتاب ارشاد المستهدى در حلب طبع شده،يك نسخه آن را يكى از علماى حلب به نام شيخ عبد المتعالى سرمينى براى نويسنده اهداء كرده است.
16-اين مقاله در مجله مكتب انبياء (دين در عصر دانش) شماره 2،ص 16-23 چاپ شده است.
17-سوره انبياء،آيه 105.
18-راجع به فتن و حوادثى كه در آخر الزمان اتفاق مىافتد،محدثين بزرگ شيعه و سنى روايات كثيرى در كتبى كه از تاريخ تاليف بعضى از آنها يكهزار سال بيشتر گذشته و در دسترس ما است نقل كردهاند كه در حقيقتبايد اين روايات را در رديف معجزات حتمى و اخبار غيبى قرار دهد.هر كسى تفصيل آنها را بخواهد،بايد به آن كتابها مراجعه كند كه از جمله،بى حجابى زنان،برهنه ظاهر شدن آنها، تسلط آنها بر مردها،طرف مشورت شدن آنها و مشاركت آنها با مردها در كارهاى مردانه،مداخله آنها در اداره امور كشور،رواج و علنى شدن«مىخوارى»و«مى فروشى»،ربا،زنا،قمار،استخفاف به نماز،ساختن آسمان خراشها و كاخهاى بلند،به كار گماردن نا اهلان،تجاهر به معاصى،صرف اموال در راههاى باطل (مثل پولهائى كه در شب نشينىها و كابارهها در شب ژانويه يا شبهاى ديگر رسم شده خرج مىكنند) و ستايش و تشويق از زنان بىعفت و بدكاره و خواننده و نوازنده،پيش افتادن كسانى كه زنان را به فساد ترغيب مىكنند،تعطيل شدن احكام الهى،و حدود و قوانين شرعى،حكم بر خلاف حكم خدا دادن، زيادى طلاق،منع از امر به معروف،تزيين مردها به طلا مثل انگشتر طلا،كثرت اولاد زنا و از جمله اين علامات مركزيت علمى شهر مذهبى قم و حجتشدن آن بر ساير بلاد و انتشار علوم دينى از اين شهر، به ساير شهرستانها است.
19-سوره آل عمران،آيه 64.
امامت و مهدويت صفحه 63
حضرت آية الله صافى گلپايگانى
برگرفته از سايت :المهدويه