به نام خدا
اشبي در كاظمين خواب ديدم كه آن حضرت در خانة شخصي به نام ابراهيم تشريف آوردهاند، پس به آنجا رفته، خواستم از آن جناب خواهش كنم كه معجزهاي بنمايد اما قبل از اظهار سؤال فرمودند: «اينك وقت معجزه خواستن نيست، چون هنوز ظهور نكردهام، بعد از ظهور، هر چه خواستيد تقاضا كنيد».
شبي در كاظمين خواب ديدم كه آن حضرت در خانة شخصي به نام ابراهيم تشريف آوردهاند، پس به آنجا رفته، خواستم از آن جناب خواهش كنم كه معجزهاي بنمايد اما قبل از اظهار سؤال فرمودند: «اينك وقت معجزه خواستن نيست، چون هنوز ظهور نكردهام، بعد از ظهور، هر چه خواستيد تقاضا كنيد».
عبدالحسن تركي
علاّمة والامقام و محدّث بلندآوازة شيعي، شيخ محّمدحسن بنعلي حرّعامليمشغري، از عالمان برجسته و شاعران تواناي شيعه است كه نسبش با 34 پشت به شهيد پرافتخار كربلا، حرّ بن يزيد رياحي، منتهي ميشود.
وي در قرية مشغري، از توابع جبل عامل در خانوادهاي كه غالباً دانشور و اديب بودند، چشم به جهان گشود و از اوان جواني در همان سامان به تحصيل علوم ديني و ادبي پرداخت و در فقه، حديث، رجال، ادبيات و شعر مقام والايي يافت و در رديف عالمان بزرگ قرار گرفت و آوازة كمالات او در محيطهاي علمي آن روز منتشر گشت. وي تا چهل سالگي در همان ديار به سر برد، سپس راهي عراق شد و پس از زيارت قبور پاك امامان معصوم(ع) و ديدار با علماي آن ديار به ايران آمد و ساليان سال در مشهد مقدّس رحل اقامت افكند و به تدريس، تأليف و تهذيب نفس پرداخت و منصب «شيخ الاسلامي و قضاوت» را عهدهدار شد.
از آنجايي كه در مشهد مهمترين حوزة علمي و درسي آن شهر را اداره ميكرد جمع زيادي از دانشمندان و فضلا از محضر او برخاستند كه نام آن در تذكرههاي آن روز و همچنين مقدمة امل الآمل وي آمده كه از آن ميان ميتوان به سيّد نورالدين جزايري فرزند محدّث معروف شيعي، سيّد نعمتالله جزايري و علامة بزرگ سيد هاشم بحراني صاحب تفسير البرهان اشاره كرد.
علاّمة عاملي، دانشوري پركار و خوش ذوق بود و آثار مهمّي را به جهان دانش تقديم نمود كه، ساليان متمادي است مورد توجه و بهرهگيري عموم فقيهان و محدّثان واقع گرديده است. به گفتة اهل تحقيق آثار علمي شيخ به پنجاه و پنج كتاب و رساله بالغ ميشود كه در ذيل به چند اثر معروف وي اشاره ميشود.
1. اثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات، در هفت جلد، كه دربارة آن در همين مقال سخن خواهيم گفت.
2. اَمَل الآمل در شرح حال و آثار علماي جبل عامل و غير آن. اين كتاب در دو جلد به تصحيح و تحقيق سيّد احمد حسيني، توسط انتشارات دارالكتاب الاسلامي به چاپ رسيده است.
3. الجواهر السنيـّـه في الاحاديث القدسيّه، اين كتاب ظاهراً اولين تأليفشيخ بوده و كسي پيش از وي احاديث قدسي را اينگونه گردآوري نكرده است. اين كتاب به نام كليات احاديث قدسي به قلم زينالعابدين كاظمي خلخالي به فارسي ترجمه شده و بارها به همّت انتشارات دهقان منتشر شده است.
4. الايقاظ من الهَجعه بالبرهان علي الرجعة، بيداركنندة از خواب در برهان بر وجود رجعت. اين كتاب نقطة عطفي در بحث «رجعت» به شمار ميآيد و شايد بتوان آن را دربارة اين موضوع كمّيترين و كيفيترين كتابها دانست كه در ميان عالمان بزرگ اماميّه تاكنون نگاشته شده است و چنانچه خود اشاره كرده، بالغ بر هزاروششصد آيه و حديث در اثبات رجعت در اين كتاب گردآوري شده و به اشكال و شبهات منكران پاسخ داده شده است.
از نظر شيخ، رجعت، يعني زنده شدن پس از مرگ و پيش از قيامت و چنين معنايي علاوه بر اينكه مورد اجماع اماميّه ميباشد، ضروري مذهب نيز هست. ايشان دوازده دليل بر اثبات رجعت در اين كتاب بيان داشته است.
5. ديوان اشعار؛ چنانچه پيشتر اشاره شد علاّمة عاملي، اديبي توانا و شاعري خوشقريحه بوده، كه ديوان وي مشتمل بر فنون مختلف شعر از مدايح و مراثي و غزليّات و موعظه … ميباشد كه نمونههايي از سرودههاي وي به طور پراكنده در بعضي از كتابهاي خودش و ديگران آمده است.
6. وسائلالشيعه كه نام كامل آن، التفضيل وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعه است كه به اختصار آن را وسائلالشيعه و وسائل ميگويند.
اين كتاب معروفترين اثر شيخ و يكي از سه جوامع حديثي بزرگ قرون اخير است كه عبارتند از: الوافي، بحارالانوار و همين كتاب ـ وسائل الشيعة ـ اين اثر شامل اكثريت احاديث كتابهاي احكام است كه به عقيدة آگاهان فن، جامعترين و مرتّبترين كتاب در احاديث احكام ميباشد و حتّي از وافي و بحارالانوار نيز بهتر است زيرا وافي تنها به احاديث فقهي كتابهاي چهارگانه اكتفا كرده و بحارالانوار، بسياري از احاديث غير فقهي را نيز آورده است. علّامة عاملي به هنگام اتمام اين اثر سترگ، در سال 1088 ق. گفته كه، «بيست سال از عمر خود را صرف گردآوري اين كتاب كرده است» چاپ انتقادي و علمي اين كتاب به همّت و تصحيح مرحوم آيتالله عبدالرحيم ربّاني شيرازي در بيست مجلّد در سال 1403 ق. در تهران انجام يافته است.1
بعدها مرحوم محدث نوري كتاب بزرگ و شاهكار خود مستدرك الوسائل را در استدراك اين اثر ـ كه از عصر مؤلّف، مدار و محور استنباط احكام فقهي بوده ـفراهم آورد.
لازم به يادآوري است كه شيخ با اينكه در فقه مسلك اخباريان را داشته، در عين حال مورد كمال احترام و تجليل و تقدير علماي بزرگ اصول واقع شده و بلندي مقام فقاهت او را تأييد كردهاند. خود او نيز روشي معتدل داشته و در نوشتههايش نسبت به علماي اصولي و اخباري تجليل نموده و هرگز سخن تند و انتقاد گزندهاي در حقّ كسي ادا نكرده است.
«شيخ محمّد» معروف به شيخ حرّ عاملي سرانجام در بيست و يكم ماه رمضان مقارن با سالروز شهادت مولاي متّقيان علي(ع) به سال 1104 ق. در سن 71 سالگي وفات يافت و پس از نماز برادرش ـ احمد ـ بر او، در ايوان شمالي صحن عتيق، پشت ايوان مدرسة ميرزا جعفر در حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا(ع)
به خاك سپرده شد. مرقد او امروزه داراي ضريح، و زيارتگاه شيفتگان علم و فضيلت است.2
اثبات الهداة
اثبات در لغت به معني ثابت كردن و پا بر جاي گردانيدن است. در اصطلاح اهل منطق، اثبات در دو معني به كار ميرود: 1. اثبات در برابر ابطال كه مراد از آن در اين معني آن است كه با به كار گرفتن شيوههاي منطقي و با اقامة دليل و برهان، درستي نظر و عقيدهاي را معلوم و مسلّم سازند. 2. اثبات در برابر نفي، كه مراد از اثبات در اين معني، ايجاب است.3
اثبات الهداة كه نام كامل آن اثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات ميباشد به معني اثبات امامت و ولايت حضرات معصومين(ع) از طريق روايتهاي وارده و معجزات صادره از آنان است.
شيخ اين كتاب را در اثبات امامت امامان دوازدهگانة شيعه، از راه روايتهاي صريح پيامبر اكرم(ص) دربارة ايشان و نصّ هر امام بر امام بعدي و از راه گزارش معجزات انجام يافته بر دست هر كدام از ايشان نگاشته است. در اهميّت و اعتبار و جلالت اين كتاب همين بس كه علّامة عاملي در آن بيش از بيست هزار حديث را با نزديك به هفتاد هزار سند از يكصد و چهل و دو كتاب بلا واسطه از علماي اماميّه و بيست و چهار كتاب از علماي اهل تسنن را ذكر كرده است.
او همچنين از پنجاه كتاب شيعي، دويست و بيست و سه كتاب سنّي، به واسطة كتابهاي پيش گفته، نقل قول كرده و افزون بر اين از كتابهاي ديگري سخن آورده كه بيرون از اين شمار است.
به راستي كه كتابي با اين همه منابع و مآخذ در يك موضوع اگر بينظير نباشد، كم نظير است. اين كتاب از گوهرهاي گرانبها و ناشناختهاي بود كه تا چند دهة پيش، نه اينكه به چاپ نرسيده، بلكه نسخ آن در حال نابودي و فراموشي بود كه براي اولين بار به همّت و تصحيح و مقابلة حضرت استاد سيّد هاشم رسولي محلّاتي ـ حفظهالله ـ احيا گرديده و به قلم دو تن از دانشمندان و دانشآموختگان علوم آل محمّد؛ فقيه فرزانه حضرت آيتالله جنّتي و حضرت استاد محمّد نصراللّهي ترجمه و به صورت متن و ترجمه در 7 جلد، توسط دارالكتب الاسلاميّه منتشر گرديد.
انگيزة تأليف
شيخ حرّ عاملي در مقدمة كتاب آورده: «من در كتابي كه در اين باب كافي باشد و آنچه را كه عقلا به گردآورياش علاقمند باشند، دست نيافتم. ديدم اين مطالب در وادي پراكندگي پنهان مانده و اگر كسي بخواهد بر آنها آگاهي يابد، نيازمند صرف وقت زيادي است، لذا به اين كار دست يازيدم…»4
شيخ در ادامه مينويسد: «اگر چه رويهم رفته كتابهايي كه در اين باب تأليف شده شك و ترديد را از ميان ميبرد اما چون هر كدام از آنها به تنهايي بر بسياري از اخبار دست نيافتهاند، لذا اشخاصي كه بضاعت علمي اندكي دارند در اثبات تواتر اخبار درمانده، بسياري از مردم ميل به منازعه و مجادله پيدا كرده و ادّعا ميكنند اخباري كه در باب نصوص، روايت شده به حدّ تواتر نيست بلكه اخبار آحاد است.
در اين هنگام تأليف اين كتاب لازم شد تا شبهه و ترديد را برطرف نموده و در اثبات نصوص و معجزات امامان(ع) كافي و كامل باشد.
من روايات را از دو طريق (شيعه و سنّي) جمع نموده و اخبار متواتر را به نقل از دو فرقه آوردهام اما با اين حال ادّعايي ندارم كه اخبار و احاديث تنها همينها هستند و من تمام آنها را ذكر كردهام، چون احاديث در اين موضوع از حساب و شمار بيرون است، شايد آنچه را كه در اين باب ذكر نكردهام، از آنچه گرد آوردهام افزونتر باشد، زيرا مقدار كمي از كتابها به ما رسيده و بيشتر كتابهاي اين موضوع نابود شده است. [به هر حال] آنچه را كه من جمع كرده، بلكه نيم آن و حتي يك دهم آن براي طالبان هدايت و بصيرت، كافي ميباشد، زيرا من به اندازهاي از نصوص و معجزات در اين كتاب بيان كردهام كه شمارشگران را، توان شمارش و دشمنان و بدخواهان را قدرت رد كردنش نيست.»5
اين كتاب در 35 باب تدوين شده كه شيخ در سال 1096 ق. از نگارش آن فراغت يافته است.
در دائرةالمعارف تشيّع در معرفي اين كتاب آورده شده: «كتابي است كلامي به زبان عربي…»6 با توضيحات آورده شده، روشن گرديد كه اين كتاب كلامي نيست، بلكه روايي ميباشد و اساساً شيخ، شخصيتي متكلّم نبوده، بلكه «محدّث» است.
البته اين بدان معنا نيست كه مرحوم شيخ حرّ عاملي تنها به نقل اخبار و احاديث اكتفا كرده و از خود هيچ اظهار نظري نكرده است. تورّقِ گُذراي اين موسوعه، روشن ميسازد كه شيخ در ذيل بسياري از احاديث به شرح و جرح، و توضيح و تفسير آنها پرداخته و نكات مهمي را يادآور شده كه در فهم آن روايات كارگشا و روشنگر است. اما آنچه كه به مقصود ما مربوط است، آنكه جلد 7 و بخشي از جلد 6 اين كتاب به نصوص و معجزات حضرت مهدي(ع) اختصاص دارد. مؤلّف در بخش اول اين كتاب بيش از هشتصد حديث از متون كهن شيعي مانند غيبت نعماني، غيبت طوسي، مشارقاليقين حافظ برسي، آثار شيخ صدوق و شيخ مفيد و سيّد بن طاووس و … آورده و در بخش دوم كتاب به ذكر پارهاي از نصوص و رواياتي كه از اهل تسنن و كتابهاي قابل اعتماد آن ذكر شده، پرداخته و در آن شيخ بيش از دويست حديث از كتب ايشان با واسطه يا بيواسطه نقل ميكند.
بخش بعدي كتاب با عنوان «معجزات صاحبالزّمان المهدي(ع)» است كه در آن 170معجزه از كتب پيشينيان و معاصران آورده شده است.
«صفات و نشانههاي امام و علامت خروج حضرت» باب ديگري است كه شيخ در آن بيش از 120حديث از منابع فريقَين در آن آورده است.
بخش پاياني كتاب ردّ بر گزافهگويان و غاليان است. او خوف آن را دارد كه خوانندگان با خواندن و مطالعة مقامات معنوي امامان معصوم(ع) در وادي غلّو گرفتار آيند و دچار افراط و تفريط شوند به همين خاطر به آنان هشدار ميدهد كه مبادا معصومين(ع) را در مقام خدايي نشانند و براي آن ذوات مقدّس شأن الوهيّت قائل شوند. معصومين بندگان برگزيدة حق و «حجّت الله» و «وليّالله» هستند و بزرگترين عزت و افتخارشان در دنيا و آخرت اين است كه عبد و بندة خدا باشند و بس: الهي كفي بي عزّاً أن أكون لك عبداً؛ خدايا مرا اين افتخار بس كه بندة تو باشم».
او در اين باره مينويسد: «حديثهاي متواتر ـ بلكه بيش از تواتر ـ نقل شده كه اميرمؤمنان و امام حسين(ع) با شمشير شهيد شدند و ساير امامان(ع) به وسيلة زهر به شهادت رسيدند. همة آن بزرگواران به بندگي خدا اقرار ميكردند و در معرض درد و بيماري، ترس و اندوه، خوشي و سرور، گرسنگي و سيري و ساير صفات بشري بودند، كه همة اين صفات با ادعاي گزافهگويان و غلات منافات دارد.
ما همة روايات را در اين باب نميآوريم و تنها به جهت دو مطلب به ذكر بعضي از آنها پرداختيم: [اول]، چون كسي فراواني معجزات امامان را ببيند، ممكن است به گفتار اهل غلّو گرايش يابد، زيرا آنان هم با ديدن معجزات، سرانجام اين عقيدة باطل را اختيار كردند. [دوم]، [همان طوري كه] احاديث دالّ بر امامت آنان وارد شده كه مردم مقام آنان را بشناسند و در اعتقاد بديشان كوتاهي نكنند، بايد روايات بطلان غلوّ را نيز آورد تا در اين اعتقاد نيز، زيادهروي نكرده و به حال اعتدال بمانند».7
شيخ در ردّ بر غلات و گزافهگويان 110 حديث با بعضي توضيحات آورده و كتاب را به پايان ميرساند.
علّامه شيخ حرّ عاملي در پايان بخش «معجزات صاحبالزّمان(ع)» مينويسد: «در تعدادي از روايات وارد شده كه: «هر كس معصومين(ع) را در خواب ببيند، اشتباه نكرده، زيرا شيطان به صورت آنان متمثّل نميشود»8 و من معجزات بسياري از برادران ايماني شنيدهام و اگر كسي در معجزه بودن خوابهايي كه در اين فصل ذكر شد، مناقشه كند، حداقل آن است كه اين خوابها مؤيّد و تأييد كنندة معجزات خواهد بود، عدهاي از اصحاب مورد اعتماد براي من نقل كردند كه حضرت صاحبالامر(ع) را در بيداري ديده و معجزات زيادي از آن جناب مشاهده كردهاند كه از جمله آن حضرت از بسياري از امور غيبي خبر داده و دعاهايي در حقّ ايشان كرده كه همگي مستجاب شده و ايشان را از خطرهاي تهديدكننده نجات بخشيده كه مجال شرح همة آنان نيست. «خود نيز مكرّر معجزاتي از آن حضرت در خواب ديدهام»9 كه به چندتاي آنها اشاره ميكنم:
عمري دراز خواهي كرد
اولين رؤياي راستين و ديدار شيرين را شيخ در سن ده سالي در حالت بيماري كه همه از وي قطع اميد كردند ميبيند. او در اين ديدار به زيارت جمال زيبا و دلرباي چهارده معصوم(ع) نائل شده، در پايان جرعهاي از جام جمال امام عصر(ع) مينوشد كه تا پايان عمر او را سرمست و شيدا ميگرداند. شيخ در اينباره چنين مينويسد: «در كودكي ـ حدود 10 سالگي ـ بيماري سختي پيدا كردم، به طوري كه همة بستگانم از من نااميد شده، گرد آمدند و بر من گريستند و آمادة سوگواري شدند و يقيين كردند كه من امشب خواهم مُرد. در آن حالت ـ در ميان خواب و بيداري ـ پيامبر اكرم(ص) و امامان دوازدهگانة معصوم(ع) را ديدم، بر آنها سلام كردم و با هر يك مصافحه و روبوسي نمودم، به خصوص با امام صادق(ع) گفتوگويي كردم كه اكنون خاطرم نيست، اما ميدانم كه ايشان در حق من دعا كردند. چون به حضرت مهدي(ع) رسيدم، سلام كرده و مصافحه نمودم. [در اين حال گريستم] و عرضه داشتم: «آقاي من! ميترسم در اين بيماري بميرم در حالي كه هنوز بهرة خويش را از علم و عمل برنگرفتهام» آن حضرت فرمودند: «نترس! در اين بيماري نخواهي مُرد، بلكه خدا تو را شفا ميدهد و عمري دراز ميكني» سپس كاسهاي به من داد، جرعهاي از آن نوشيدم و همان لحظه خوب شدم و بيماريام به كلّي برطرف شد. از بستر برخاستم و نشستم».
بستگانم از اين حالت شگفتزده شدند و تا چند روز قضيّه را براي آنان نقل نكردم.10
انشاءالله فرج نزديك است
شيخ همچنان نقل ميكند كه شبي در خواب خدمت آن حضرت رسيدم، نزديك رفتم و سلام كردم، خواستم بپرسم: «فرج كي است؟» پيش از سؤال فرمودند: «ان شاءالله نزديك است» آنگاه اين آيه را خواندند:
قل لا يعلم من في السموات و الارض الغيب إلّا الله.11
بگو هر كه ـ غير خدا ـ در آسمانها و زمين است، غيب را نميداند.
سپس سؤالات ديگري به خاطرم رسيد كه همه را قبل از پرسش، پاسخ فرمودند.12
اينك وقت معجزه خواستن نيست
همچنين شبي در كاظمين خواب ديدم كه آن حضرت در خانة شخصي به نام ابراهيم تشريف آوردهاند، پس به آنجا رفته، خواستم از آن جناب خواهش كنم كه معجزهاي بنمايد اما قبل از اظهار سؤال فرمودند: «اينك وقت معجزه خواستن نيست، چون هنوز ظهور نكردهام، بعد از ظهور، هر چه خواستيد تقاضا كنيد».
ساعتي گفتوگو كرديم، سپس فرمودند، اسبي بياورند در حاليكه كمتر از ده نفر همراه آن حضرت بودند. قبل از سوار شدن فرمودند: «ما زيني داريم كه بدان نيازي نيست، آن را به اين شيخ بخشيديم تا بدان تبرّك جويد» و به من اشاره نمودند.
با خود گفتم: «چگونه من به اين زين تبرّك جويم، در حالي كه از صاحب آن معجزهاي نديدهام. آنگاه امام به من نگاهي نموده، لبخندي زدند و فرمودند: « اينجا معجزه لازم نيست، اما به زودي معجزه و بركتي از اين زين خواهي ديد»
در اين وقت از خواب بيدار شدم و بعدها در خطرها و حوادث شديدي واقع شدم كه خداوند به بركت آن جناب نجاتم داد.13
بيست و شش سال ديگر زنده ميماني!
همچنين روز عيدي در ولايت خودمان (مشغري) با عدهاي از طلاب و صالحان نشسته بوديم كه در اين ميان من گفتم: «اي كاش ميدانستيم در عيد آينده كدام يك از ما زنده و كدام يك مُردهايم»
مردي به نام شيح محمّد ـ كه از همدرسان ما بود [با يقيين] گفت: «من عيد آينده و عيد بعدتر از آن و همين طور تا بيست و شش عيد ديگر (26 سال ديگر) زنده هستم» به او گفتم: «مگر تو غيبگويي؟» گفت: «خير»، [بعد اين واقعه را تعريف كرد] من سخت بيمار شدم، شبي حضرت حجّت(ع) را در خواب ديدم، عرضه داشتم: «من بيمارم و ميترسم در اين حال بميرم در حالي كه كردار نيك و اعمال صالحي ندارم كه با آن بر خدا وارد شوم»، فرمودند: «نترس! خداوند شفايت ميدهد و تا بيست و شش سال ديگر زنده هستي» سپس از جامي كه در دست داشت، جرعهاي به من نوشاند، فوراً شفا يافتم و نشستم و يقيين دارم كه اين خواب از رؤياهاي شيطاني نبود.
شيخ حرّ عاملي در ادامه مينويسد: «من تاريخ سخنان آن مرد را يادداشت كردم سال 1049 ق. بود سالياني گذشت تا اينكه در سال 1072 ق. به مشهد مقدّس نقل مكان كردم، يك باره مُلهم و متوجه شدم كه بايد مدّت (26 سال) بر آمده باشد.
پس به آن تاريخ مراجعه كردم، ديدم [دقيقاً] 26 سال از آن گذشته است.
با خود گفتم: «قاعدتاً بايد آن مرد ـ شيخ محمد ـ تاكنون از دنيا رفته باشد» هنوز يكي دو ماهي نگذشته بود كه نامهاي از برادرم رسيد مبني بر اينكه شخص مذكور درگذشت.14
شيعيان مرا از كمي ياور مترسان!
همچنين شبي در مشهد خواب ديدم كه آن حضرت وارد اين شهر شده است. نشاني خانة او را پرسيدم، گفتند: «در سمت غربي مشهد ـ در باغي كه عمارتي دارد ـ وارد گرديدهاند. خدمت آن حضرت مشرّف شدم و ديدم در مجلسي حضور دارند … ساعتي گفتوگو كرديم. غذايي آوردند هر چند اندك، اما بسيار گوارا بود [با اينكه] همه خورديم و سير شديم اما غذا همچنان به حال خود باقي بود.
چون از غذا فارغ شديم، خوب دقت كردم، ديدم كه اصحاب آن حضرت از چهل نفر افزون نيست. با خود گفتم: «اين بزرگوار ظهور كرده، در حالي كه لشكر وي خيلي اندك است، كاش ميدانستم پادشاهان از وي اطاعت ميكنند يا با وي به ستيزه برميخيزند؟ و چگونه آن حضرت [با اصحابي اندك] و بدون لشكر بر آن چيره ميشود؟»
حضرت پيش از آنكه سخني بگويم به من نگاهي كرده و لبخندي زدند و فرمودند: «شيعيان مرا از كمي ياور مترسان! مرداني همراه منند كه اگر فرمان دهم همة دشمنان را ـ از پادشاهان و غيره ـ حاضر ساخته، گردن ميزنند» آنگاه اين آيه را خواندند:
و ما يعلم جنود ربّك إلّا هو.15
شمار سپاهيان پروردگارت را جز او كسي نميداند.
از شنيدن اين بشارت خوشحال شدم و ساعتي ديگر گفتوگو كرديم. آنگاه امام برخاست تا براي خواب به اتاق ديگري تشريف برند، مردم هم پراكنده شدند و از باغ بيرون رفتند و من هم همراه آنان بيرون شدم. ميرفتم و [از سر حسرت] گاهي به پشت سر نگاهي ميكردم و با خود ميگفتم: «اي كاش آن حضرت خدمتي را به من ارجاع داده و خلعت و مخارجي (=پولي) را ـ جهت تبرّك ـ عطا ميكردند» [با اين افكار] چون به در باغ رسيدم، دلم راضي نشد كه از آنجا بروم، لذا همانجا نشستم. در اين حال غلامي در پي من آمد و پارچة سفيدي، همراه با پولي آورد و گفت: مولايت ميفرمايد: «اين همان چيزي است كه ميخواستي، به زودي نيز خدمتي را به تو ارجاع ميدهيم، از باغ هم خارج مشو!» اينجا بود كه از خواب بيدار شدم.16
خوشنويس بودن از شرايط امامت نيست
همچنين شبي در خواب ديدم كه آن حضرت در مشهد، در مَدرس و محل تدريس من نشستهاند. وارد شدم، سلام كردم و دست مباركش را بوسيدم و عرضه داشتم: «سرور من! سؤالاتي دارم، اجازة پرسش ميدهيد؟» فرمود: «بنويس تا پاسخ آنها را بنويسم كه مبادا فراموش كني» سپس وسايل تحريري را جهت من آوردند و من چهار مسئله را نوشتم و بخشي از كاغذ را براي پاسخ آن حضرت سفيد رها كردم. آن حضرت كاغذ را گرفته و مشغول پاسخ شدند. نزديكتر رفتم كه خطّ مباركش را ببينم. خطّ ايشان در خوشي و نيكويي، متوسط و ميانه بود.
با خود گفتم: «ميپنداشتم كه خطّ مولايم از اين خوشتر و بهتر باشد» چون اين انديشه در ذهن من خطور كرد، حضرت نگاهي به من نموده، فرمودند: «خوشنويس بودن از شرايط امامت نيست»
عرض كردم: «درست است، سرور من!».17
سخن را با آرزوي ظهور آن خورشيد جانها و اميد انسانها به پايان ميبريم.
پينوشتها:
1. دائرةالمعارف تشيّع، ج 5، صص 1 و 2، نشر شهيد محبّي.
2. همان، ج 6، صص 217 ـ 218.
3. همان، ج 1، ص 461.
4. اثبات الهداة، ج 1، ص 3.
5. همان، ج 1، صص 2 ـ 10.
6. دائرة المعارف تشيّع، ج 1، ص 461.
7. اثبات الهداة، ج 7، ص 495.
8. پيام پيامبر، ص 854، نشر جامي، بهاءالدين خرّمشاهي و مسعود انصاري.
9. اثبات الهداة، ج 7، ص 378.
10. همان، ج 7، ص 378.
11. سورة نمل (27)، آية 65.
12. اثبات الهداة، ج 7، ص 381.
13. همان، ج 7، صص 380 ـ 381.
14. همان، ج 7، صص 382 ـ 383.
15. سورة مدثّر (74)، آية 31.
16. اثبات الهداة، ج 7، صص 379 ـ 380.
17. همان، ج 7، ص 380.
برگرفته از سايت :المهدويه