به نام خدا
به راستی که علی(ع)؛ مجسمة عدالت بود و شهید عدالت شد.
عدالت اجتماعی، همان عدالتی است که در حکومت واحد جهانی امام مهدی(عج) برپا میشود و برپایی عدالت بزرگترین رسالت جهانی آن امام(ع) است.
چکیده
عدالت اجتماعی، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند.
عدالت اجتماعی یکی از اصلیترین اهداف رسالت پیامبران است.
عدالت اجتماعی یکی از بزرگترین گمشدة بشر است که بشر در طول تاریخ در جستجوی آن میباشد. عدالت اجتماعی، همان عدالت نبوی است که پیامبر(ص) در جامعة مسلمانان برپا کرد و جامعة عدل نبوی را ایجاد کرد.
عدالت اجتماعی همان عدالت علوی است که علی(ع) در مدت کوتاه حکومت خود در قلمرو وسیع حکومتش برپا کرد و جامعة عدل علوی را به وجود آورد و از شدت عدلش به شهادت رسید.
به راستی که علی(ع)؛ مجسمة عدالت بود و شهید عدالت شد.
عدالت اجتماعی، همان عدالتی است که در حکومت واحد جهانی امام مهدی(عج) برپا میشود و برپایی عدالت بزرگترین رسالت جهانی آن امام(ع) است.
در حقیقت عدالت مهدوی، استمرار عدالت نبوی و علوی است که تشکیل انقلاب اسلامی زمینة تحقق حکومت جهانی عدالتگستر امام مهدی(عج) را فراهم کرد.
مقدمه
«… اللّهمّ و اَقِم بِهِ الحَقَّ وَ اَدحِض بِهِ الباطِل وَ اَدِل بِهِ اَولِیائک وَ اَذلِل بِهِ اَعدائکَ و…»
«… بار خدایا به پا دار به وسیله او حق را و نابود کن به وسیله او باطل را و نیرو ده به وسیله او دوستانت را و ذلیل گردان به او دشمنانت را…»
حمد و سپاس بیکران خدای را که به بندة حقیر و ناچیز خود توفیق بخشید تا مطالبی پیرامون عدالت اجتماعی در حکومت واحد جهانی امام مهدی(عج) ارائه دهم.
عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند.
عدالت در روابط میان حکومت و مردم، رسوم و قراردادهای اجتماعی، قانونها و برنامهها و همچنین در برخورد افراد با یکدیگر تبلور مییابد. و نیز عدالت آن است که در شرایط همسان، رفتار یکسان باشد و در شرایط متفاوت به تناسب تواناییها، استحقاقها و نیازهای افراد روشن است که ما با دو گونه رفتار مواجهیم: یکی رفتار حکومت و برنامهریزان آن با شهروندان و دیگری رفتار شهروندان با یکدیگر. هر یک از اینها نقش اساسی در تحقق یا عدم تحقق عدالت اجتماعی ایفا میکنند و تا هنگامی که ذهنیت، اعتقاد و عمل ایمان هماهنگ با هدف یاد شده نباشد، به عینیت در آمدن آرمان عدالت، ناممکن خواهد بود.
از مهمترین و زیباترین اقدامات در انقلاب مهدی(عج) گسترش عدالت در سراسر گیتی و ریشهسوزی بیداد از همه آبادیهای زمین است.
در این نوشتار سعی بر این بوده است که به بیان مطالبی همچون، مفهوم عدالت اجتماعی، زمینههای تحقق عدالت اجتماعی، مبانی عدالت اجتماعی، سرایت بیعدالتی در اثر ارتباط حوزههای اجتماعی و عدالت اجتماعی در حکومت واحد جهانی امام مهدی(عج) پرداخته شود.
امید است که این نوشتار مورد قبول امام زمان(عج) واقع شود و مثمر ثمر باشد. انشاء الله.
مفهوم عدالت اجتماعی
«عدل» را در لغت به تقویم، تسویه، موازنه، استقامت، نظیر و مثل معنی کردهاند و آن را ضد ظلم وجود دانستهاند. البته عدل از آن دسته واژگانی است که معانی متقابل دارد؛ هم دلالت بر استواء، اذن و همانندی میتواند داشته باشد و هم اعوجاج و انحراف. معانی یاد شده نیز همگی به همین معانی به دور از انحراف و تمایل به یکی از دو طرف فردی را «عدل» میگویند که پسندیده و دارای راه و روشی مستقیم، متعادل و به دور از انحراف باشد.
گاهی عدل اینطور معنی میشود «وضع کلّ شیء فی موضعه» قرار دادن و نهادن هر چیزی در جای خودش، راغب در مفردات گویند:
الظلمُ عند اهل اللغة و کثیر من العلماء، وضعُ الشیء فی غیر موضعه؛
ظلم نزد اهل لغت و بیشتر علما، یعنی قرار دادن شیء در غیر موضع و جایگاهش.
عدالت در لغت، استقامت باشد و در شریعت، عبارت از استقامت بر طریق حق است با اجتناب از آنچه محظور است در دین.
بدان که عدالت، عبارت است از حد واسط بین افراط و تفریط و از آن مهمات فضائل اخلاقیه است، بلکه عدالت مطلقه تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است. زیرا که عدل مطلق مستقیم. به همین معنی است.
الفاظ عدل و عدالت هم در مورد فرد و هم در مورد اجتماع به کار میروند؛
عدالت اجتماعی و عدالت فردی. در مورد دوم، از پسندیدگی و هماهنگی و توازن روحی و اخلاقی فرد خبر میدهیم که نتیجه این استواء و اعتدال نفسانی، دوری از انحرافات بزرگ و عدم استقرار خطا و اصرار نکردن بر خطاها و انحرافات کوچک است؛ چرا که حالت طبیعی نفس. اعتدال و استواء است و اگر کمی هم از این حالت فاصله گرفت. طبعاً به این وضع باز میگردد. اما در مورد اول، یعنی عدالت اجتماعی از وضعیتی در اجتماع خبر میدهد نه در فرد؛ یعنی استواء و اعتدال و در جامعه، مساوات و نبود ظلم در آن. این روابط اجتماعی و نهادهای مجتمع هستند که وجود ویژگیهایی در آنها، میزان تحقق عدالت اجتماعی را نشان میدهد.
معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند همین معنی است. این عدالت، متکی بر دو چیز است:
یکی حقوق و اولویتها، یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر، نوعی حقوق و اولویت پیدا میکنند مثلاً کسی که با کار خود، محصولی تولید میکند طبعاً نوعی اولویت نسبت به آن محصول پیدا میکند و منشأ این اولویت، کار و فعالیت اوست. همچنین کودکی که از مادر متولد میشود نسبت به شیر مادر، حق و اولویت پیدا میکند و منشأ این اولویت، دستگاه هدفدار خلقت است که آن شیر را برای کودک به وجود آورده است.
یکی دیگر، خصوصیت ذاتی بشر است که طوری آفریده شده است که در کارهای خود الزاماً نوعی اندیشهها که آنها را اندیشة اعتباری مینامیم استخدام میکند و با استفاده از آن اندیشههای اعتباری به عنوان «آلت فعل» به مقاصد طبیعی خود نائل میآید. آن اندیشهها یک سلسله اندیشههای «انشائی» است که با بایدها مشخص میشود. از آن جمله این است که برای اینکه افراد جامعه، بهتر به سعادت خود برسند باید حقوق و اولویتها رعایت شود. و این است مفهوم عدالت بشری که وجدان هر فرد آن را تأیید میکند و نقطه مقابلش را که ظلم نامیده میشود محکوم میسازد.
گفته شد که عدالت اجتماعی با عدالت افراد، متفاوت است و جامعه با تحقق ویژگیهایی در روابط و نهادهای خود، میتواند به چنین کمالی دست یابند و این تاج را بر تارک خود لمس نماید. حال، سخن در این است که در کدامیک از حوزههای روابط اجتماعی و چگونه این کمال، جلوه میکند؟
عدالت در رفتار هر فرد جامعه با افراد دیگر و در رفتار حکومت و قوانین و برنامههای اجتماعی با افراد جامعه، همچنین در قراردادها و رسوم اجتماعی حاکم بر روابط افراد بروز مییابد. در همة این موارد، عدالت با یکسانی رفتار در شرایط همانند تحقق مییابد و در فرض تفاوت شرایط، تناسب رفتار، با توجه به توانایی، استحقاقها و نیازها لازم است.
روشن است که با توجه به وجود چهار حوزة متفاوت برای تحقق عدالت در روابط اجتماعی تحقق کامل عدالت اجتماعی به معنای تبلور آن در تمام این حوزههاست.
به عبارت دیگر، برای وصول به این هدف باید رفتار نهادها، روابط و قواعد برخاسته از متن اجتماع، یعنی حکومت، قانون و برنامهها، قراردادها و رسوم اجتماعی با افراد آن جامعه عادلانه و به دور از تبعیض باشد. رفتار عادلانه با افراد بدین معنی است که در صورتی که دو فرد، شرایط همسانی دارند، به یک چشم نگریسته شوند و یکسان با ایشان، برخورد شود. در صورت تفاوت شرایط با افراد به نسبت تواناییها، استحقاقها و نیازهایشان، رفتاری متناسب انجام پذیرد.
زمینههای تحقق عدالت اجتماعی
عدالت در روابط میان حکومت و مردم، رسوم و قراردادهای اجتماعی، قانونها و برنامهها و همچنین در برخورد افراد با یکدیگر تبلور مییابد. همچنین عدالت آن است که در شرایط همسان، رفتار یکسان باشد در شرایط متفاوت. به تناسب تواناییها. استحقاقها و نیازهای افراد. روشن است که ما با دو گونه مواجهیم: یکی رفتار حکومت و برنامهریزان آن با شهروندان و دیگری رفتار شهروندان با یکدیگر. هر یک از اینها نقشی اساسی در تحقق یا عدم تحقق عدالت اجتماعی ایفا میکنند و تا هنگامی که ذهنیت، اعتقاد و عمل اینان هماهنگ با هدف یا شده نباشد، به عینیت در آمدن آرمان عدالت، ناممکن خواهد بود.
از میان رفتن رفتارهای عادلانه، چه از سوی حکومت و چه از طرف مردم، به تغییر نگرش حاکمان برنامهریزان، مدیران اقتصادی و تک تک افراد جامعه بستگی دارد. این شرایط زمانی محقق میشود که افراد جامعه به دور از تعصبات و تبعیضها و براساس معتقدات دینی یا دستکم براساس ملاحظات انسانی و عقلایی، روابط اقتصادی جامعه را براساس عدالت شکل دهند. آنچه دستگاه رهبری و هدایت جامعه برای انجام این امر بدان نیاز دارد، زدودن فساد از دستگاه اداری و داشتن توان مدیریت و برنامهریزی در فعالیتهای اقتصادی است.
در صورت وجود این شرایط، حکومت باید امکانات تولید و فعالیت اقتصادی را در اختیار عموم قرار دهد و با برقرار کردن سیاستهای پولی و مالیاتی صحیح، به هدایت و راهبری این فعالیتها بپردازد. همچنین با ایجاد برخی سیستمها، به کنترل و تصحیح روندها و شناسایی، تغیر و جایگزینی افراد همت گمارد.
امکانات تولید و فعالیت اقتصادی در سرمایه، پول و اعتبار، کالاهای سرمایهای و زمین منحصر نمیشود؛ بلکه آموزش عمومی علوم، فنون و ایجاد امکان بهرهگیری عمومی از تکنولوژی امنیت قضایی و تجاری، ایجاد بازارهای مناسب برای فروش تولیدات، ایجاد و کنترل روندهای مطمئن برای تولید و توزیع و در پایان، تنظیم قواعد و قوانین مناسب برای زدودن تبعیض و بیعدالتی در تولید و تجارت و توزیع را در بر میگیرد.
اما اگر آنچه گفته شد تحقق پذیرد، هنوز از عدالت اجتماعی، فاصلهای بسیار داریم؛ چرا که توجهی به تفاوت توانایی افراد برای شرکت در فعالیتهای اقتصادی نداشتهایم. بخش وسیعی از جامعه به سبب ضعف استعدادهای طبیعی، شرایط تحمیل شدة اجتماعی، عارضهها و حوادث و یا نبودن در سن فعالیت اقتصادی، از فعالیت اقتصادی سالم ناتواناند و جمع برنامهریزی برای تحقق عدالت اجتماعی بدون توجه به این اقشار، راه به جایی نمیبرد. و نباید به راحتی از این آرمان گذشت و استدلال کرد که توسعه، ارز و دلار لازم دارد و دلار با صادرات به دست میآید و توجه و استقبال از صادرات نیز تنها با سقوط ریال ممکن است.
پس برای توسعه، باید ارزش ریال را پایین آورد حتی اگر قیمتها افزایش یابد. همچنین برای صادرات باید با کنترلکنندگان بازار جهانی هماهنگ بود. پس باید با آنان کنار آمد و نان قرض داد و سخت نگرفت، حتی اگر به قیمت چشم پوشیدن از شعارها و اهداف بود. عجیب است که چه راحت به افزایش قیمتها حکم میکنیم و از کنار فشار توانفرسا و خردکنندهای که بر اقشار ضعیف وارد میشود، عبور میکنیم. درست است که با افزایش تولید ملی، امکانات کل جامعه بیشتر میشود، ولی این در فرض درستی سیستم توزیع، صحیح است. آیا در متن غنای کشورهای پرقدرت غربی، فقر و فلاکت و نکبت را نمیبینیم؟ مگر همیشه باید رفت تا دید؟ مگر نمیتوان از حال و روز رفتهها درس گرفت؟
توجه به این اقشار باید در متن برنامهها جای بگیرد و جزو اهداف اصلی باشد، نه اینکه ما اهداف دیگری را تعقیب کنیم و لطمات حاصل از برنامههایمان را با ابزارهای مقطعی و مسکّنهای موقتی کم کنیم.
بررسی وضعیت اقشاری که توانایی کافی برای شرکت در فعالیت اقتصادی ندارند، میتواند به روشنتر شدن مباحث بعدی کمک بسیاری کند.
1. انسانها صفات و ویژگیهای روحی، فکری و بدنی متفاوتی دارند. همچنین در ذوق و سلیقه، حافظه، هوش و سرعت انتقال، توان ابداع و ابتکار، قدرت اراده و تصمیمگیری، نیروی عضلات و مقاومت بدن و سلامت و معلولیت متفاوتند. طبق بررسیهای برخی روانشناسان 68% جمعیت از استعداد متوسط، 16% از استعداد زیر متوسط و 16% از استعداد بالاتر از متوسط برخوردارند. روشن است که این تفاوتهای طبیعی، حتی در شرایط مساوی تولید و فعالیت اقتصادی، به تفاوت درآمد خواهد شد و انجامید حتی در شرایط کاملاً برابر میتواند به فقر یکی و غنای دیگری منجر شود.
2. تفاوت دیگر، در شرایط اجتماعی تحمیل شده بر برخی افراد است که به تفاوت درآمد و تفاوت سطح زندگی میانجامد. نمونههای روشن این گروه، افراد با خانوادة پرجمعیت هستند که غالباً حتی در شرایط مساوی فعالیت، نمیتوانند سطح زندگی خود را به سطح مناسبی برسانند.
3. حوادث اجتماعی و بلایای طبیعی نیز میتواند در شکلهای مختلف به ناتوانی گروههایی از مردم در فراهم کردن معیشتشان بینجامد. قحطی، بیماری، آوارگی و در راه ماندن، زلزله، افلاس و ورشکستگی، جنگ و اسارت از مصادیق آشنای این حوادث هستند.
4. دست آخر باید از ایتام، بازنشستگان فقیر و سالخوردگان مسکین نام برد که به خاطر نرسیدن و نداشتن توانایی و توانمندی فعالیت اقتصادی، توان کافی برای شرکت در فعالیت اقتصادی ندارند.
حال اگر بخواهیم عدالت اجتماعی در جامعه تحقق یابد، باید روابط چهارگانهای که از آن سخن گفتیم، با توجه به تفاوتهای ذاتی، شکل مناسبی به خود گیرد. برای تنظیم و تعدیل هر یک از این روابط باید ابزارهای مناسبی آماده کرد؛ ابزارهایی که با کمک آنها بتوان به زنده کردن جامعه، آبادی شهرها، احیاء زمین، حمایت مردم از حکومت و پیروزی بر همه دشمنان و فقر را از جامعه ریشهکن کرد.
مبانی عدالت اجتماعی
شاید بحث از حُسن عدل و لزوم تحقق آن در همه روابط، به نظر غیرضروری برسد؛ ولی توجه به زاویه ورود کلام معصومین(ع) به این بحث و شکل طرح مبانی بحث عدالت اجتماعی، فضایی وسیع و دیدی عمیق و جامع نسبت به مسئله وجود میآورد و تفاوت بحث عدالت اجتماعی در مکاتب دیگر با نگاه اسلام را نشان میدهد.
امام علی(ع) میفرمایند:«الایمانُ علی أربعَ دعائم: علی الصَّبرِ و الیقین و الجهادِ… و العدلُ منها علی اربع شُعَبٍ: عَلَی عائصِ الفَهم، و غَور العِلمِ، و زُهرِةِ الحُکم، و رساخة الحلم؛ فَمَن فَهِمَ عَلِمَ غَورَ العِلمِ؛ و مَن عَلِمَ غَورَ العِلم صَدرَ عن شَرائِع الحُکمِ، و مَن حَلُمَ لم یُفَرِّطُ فی أمره و عاشَ فی الناس حَمیداً»؛
ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد… عدل نیز بر چهار پایه برقرار است: فکری ژرفاندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده، نیکو داوری کردن و استوار بودن در شکیبایی. پس کسی که درست اندیشید به ژرفای دانش رسید و آن کسی که به حقیقت دانش رسید، از چشمة زلال شریعت نوشید، و کسی که شکیبا شد در کارش زیادهروی نکرده با نیکنامی در میان مردم، زندگی خواهد کرد.
بنابر فرمودة امام علی(ع) عدل یکی از پایههای ایمان مؤمن است؛ پایهای که ایمان بر آن و بر صبر و جهاد و یقین استقرار مییابد و بدون هر یک از این پایهها، پایداری و قراری نخواهد یافت. این عدالت، خود برخاسته از فهم، علم عمیق، بهرهگیری از حکمت و برخورداری از حلم است.
عدالت با چنین پایهها و ریشههایی در همه روابط انسانی اثر میگذارد و همه را بر این اساس شکل میدهد و این استواء و اعتدالی که در نفس مؤمن و روابط او تجلی میکند، زیبایی ویژهای که به او میبخشد و او را محبوب اهل آسمان میکرد، در قلب اهل زمین جای میدهد.
در این نگاه، عدل نه صرفاً دستوری اخلاقی و نه حتی یک ضرورت خشک اجتماعی، بلکه لازمه پایداری اعتقاد و ایمان و موجب محبوبیت در میان اهل آسمان و قرب به خدا باعث نزول رحمت حق بر فرد عادل است. ببینید که چه فاصلهای است میان دید خشک و ملالآور مادی به عدالت اجتماعی و تصویر و شهود این فضای دلانگیز و معطر. جایگاهی که نه برای قدرتطلبان، بلکه برای عارفان جذاب است؛ چرا که میعاد حضور است و مرکب سلوک.
زاویه دیگر توجه روایات به این مسأله، اشاره به نیازهای اساسی و همگانی است. در روایت تحفالعقول، امام صادق(ع) سه امر را نیاز همه مردم میدانند.
امنیت، عدل و رفاه زندگی. تأمین این نیاز همگانی در تشریعات خداوند ملحوظ بوده است و بسیاری از دستورات خداوند، در واقع، بیان چگونگی زندگی عادلانه در اجتماع است. برای نمونه به یک آیه اشاره میشود.
خداوند میفرمایند:در آیة اول (آیه 90/ نحل)؛ عدالت به عنوان یک اصل از اصول و مبانی کلی اسلام و روح اسلام، معرفی میشود و در آیة دوم (آیه 25/ حدید)، هدف کلی ادیان آسمانی را برقرار شدن موازین عدالت، ذکر میکند.
بنابراین، عدل به مفهوم اجتماعی (عدالت اجتماعی)، هدف نبوت و رسالت پیامبران است.
آیات الهی، اشاره دارند که پیامبران را با مشعلهای هدایت فرستادیم و به آنها کتاب و میزان دادیم تا عدالت را برپا دارند. بنابراین چه بیانی رساتر از اینکه قرآن، استقرار عدالت و گسترش آن را یکی از دو هدف اساسی و فلسفه بعثت انبیاء ذکر کرده و آن را از صفات الهی و بارزترین خصیصه آفرینش و نیکوترین، معرفی کرده است. همچنین قرآن اساس حکمیت و حکومت را ایجاد قسط و عدل در جامعه، معرفی میکند. از سوی دیگر، کثرت آیات و روایاتی که دربارة عدل و کلمات مترادف و متضاد این واژه است. بیانگر اهمیت جایگاه این مفهوم در قرآن و احادیث میباشد.
در روایات، بیان دیگری در این زمینه (عدالت اجتماعی) آمده است اشاره میکند لازمه اصلاح مردم برخورد عادلانه با آنهاست و جز با رعایت عدالت و دوری از ظلم، ستم و تجاوز، نمیتوان در پی تغییر و اصلاح و تربیت مردم برآمد.
پس برای رسیدن به هدف اساسی دین، یعنی اصلاح و تربیت مردم، باید سیره و روشی عادلانه داشت تا اینجا به ادلهای اشاره شد که بر ضرورت و لزوم برقراری عدل در روابط اجتماعی دلالت داشت و همة عرصههای روابط اجتماعی را شامل میشد. حال به روایاتی پرداخته میشود که به اهمیت و آثار عدل در هر یک از حوزههای چهارگانه روابط اجتماعی پرداختهاند.
بحث از عدالت در «رفتار حکومت با مردم» در روایات بسیاری مورد توجه قرار گرفته است از یک سو از امام عادل در این روایات به عظمت، یاد شده است و از سوی دیگر، زشتی حکومت جائر و آثار سوء آن تصویر شده است.
علی(ع) در خطبة 216 نهجالبلاغه میفرماید:فلیکن امیر الناس عندک فی الحق سواء… فانه لیس فی الجور عوض عن العدل؛
پس باید در اجرای حق، امیر مردم در نزد تو یکسان باشد. به راستی عوضی به جای عدل نیست.
چرا که اگر در عرصه عدل بر ما تنگ است و از آن رو به جور پناه میبریم، باید در انتظار تنگی بیشتری باشیم که امام علی(ع) میفرمایند:
من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛
آنکس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او سختتر است.
عدالت، بیش از هر چیز دیگر گنجایش دارد که همه را راضی کند. یگانه ظرفیت وسیعی که میتواند همه را در خود جمع کند و زمینة رضایت عموم واقع گردد عدالت است. اگر کسی در اثر انحراف طبیعت و در اثر آز و حرص، به حق خود و حدّ خود قانع نباشد و قناعت به حق، بر او فشار بیاورد، جور و ظلم به او بیشتر، فشار خواهد آورد.
روشن است که «برنامهها و قوانین» حکومت نیز باید مظهر عدل حکومت و موجد آن در جامعه باشند. حکومت الهی در جامعه، تکلیفی جز اجرای عدل و احسان به مردم ندارد. در واقع، همة قوانین و برنامههای حکومت ولاه جز مصداق عدل و احسان و در جهت تحقق این دو نیست.
حوزة دیگر تحقق عدل و ظلم، عرصة روابط مردم با یکدیگر است که براساس قراردادهای اجتماعی عرف و عادت شکل میگیرد. قراردادها یا توافقهای عمومی، عرف یا پذیرش اجتماعی، اعتقاد و قضاوت عموم مردم و رعایت یا رفتار متداول میان مردم، هر سه، گاه با بنیانهایی نامناسب و غیرعادلانه شکل میگیرند و گاه اشکالی ریشهدار از ظلم و جور را در جامعه پایه میگذارند و جزو فرهنگ و آداب و رسوم آن در میآیند. این بنیانها اقوام و جوامع مختلف، گاه متفاوتند؛ ولی بسیاری از آنها در غالب جوامع یافت میشوند، تبعیض در اشکال مختلف نژادی، قومی و ملی، تفاوت رفتار مردم با فقیر و غنی، صاحبان قدرت سیاسی یا اجتماعی و مردمان عادی و همچنین رعایت نکردن عدالت میان خویشاوندان و نزدیکان و دیگران که از آشکارترین و رایجترین صورتهای رفتارهای ناعادلانه مردم با یکدیگر است.
در بسیاری از اجتماعات، ظلم به زنان و رفتار ناعادلانه با ایشان، شکل دیگری از این برخوردها را نشان میدهد. عدالت در اینجا نه به معنای رعایت تساوی مطلق میان زن و مرد، بلکه به معنای رعایت تناسب میان حقوق و تکالیف هر جنس با استعداد و نیازهای متفاوتی برخوردارند، خود نوعی ظلم است.
شکل دیگر بیعدالتی را در شیوة رفتار مردم با درماندگان و ضعفا میتوان دید، نیاز، فقر و درماندگی، خود نشاندهندة بیعدالتی است؛ چرا که در نظام عدل و حق، این اموال به گونهایی تقسیم شده بود که همه مردم بینیاز گردند و این ما هستیم که مانع تحقق آن میباشیم و حقوقی را که او به هر کس اعطا کرده است، از او دریغ میورزیم.
در نهایت، باید به آداب و رسوم غیرعادلانهای اشاره کرد که اجتماع بر افراد تحمیل میکند و بدون توجه به شرایط و توانمندیهای متفاوت افراد، توقعاتی همسان از ایشان را ایجاد میکند نمونه بارز این امر را رسوم رایج در ازدواج و تحمیل هزینههای غیرعادلانه و گاه غیرمعقولی که بر طرفین این امر میشود مشاهده نمود.
آخرین، حوزة تحقق عدل و ظلم در روابط اجتماعی، روابط افراد اجتماع با یکدیگر است؛ روابطی که فرد با فرزندان، خانواده، همسایگان، دوستان و دیگر افراد اجتماع دارد. در آغاز به نظر میرسد این روابط، بیش از آنکه اجتماعی باشد فردی است؛ ولی تأمل بیشتر نشان میدهد. بدون تجلی عدالت در این روابط، نمیتوان تحقق کامل عدالت اجتماعی را ادعا، حتی اگر در حوزههای دیگر روابط اجتماعی، شاهد تحقق آن باشیم. ظهور این چهره از عدالت به حصول ویژگیها و صفات خاصی در افراد بستگی دارد. فاهمه کاوشگر، آگاهی عمیق، برخورد حکیمانه و حلم، خصوصیاتی است که براساس روایت نقل شده از امام علی(ع) عدل بر آنها استوار است. در واقع، عدل حاصل و میوة این چهار ویژگی است. در حقیقت، اعتدال در درون و رفتار بیرون، هر دو، برخاسته از آرامش و وسعت روح (حلم)، تسلط بر موازین و پختگی در تفکر و تعقل (حکیم) است که فقره اخیر بعد از طی مراحلی به دست میآید.
سرایت بیعدالتی در اثر ارتباط حوزههای اجتماعی
نکتة مهمی که در این بحث باید بدان توجه کنیم، ارتباط حوزههای مختلف روابط اجتماعی است. این ارتباط، موجب گسترش بیعدالتی از یک حوزه به حوزة دیگر میشود و فساد را در یکجا راکد نمیگذارد. شاید اشاره به برخی نمونهها در این خصوص، بحث را واضحتر کند:
جامعة مسلمانان پس از پیامبر، نمونة مناسبی در این مورد است. رفتار حکومت پیامبر(ص) با مردم است. برنامهها و قوانین از سرچشمة عدل، صادر شده است و روابط مردم با یکدیگر و روابط هر فرد با دیگران تا حد زیادی تغییر یافته و تعدیل شده است. اما برخوردهای تبعیضآمیز و ناعادلانة شیخین و ابوبکر و عمر و عثمان با مردم به تدریج در همة روابط اجتماعی اثر گذاشت و شکل این روابط را همسان روابط جاهلی نمود. این بدان سبب بود که بیعدالتی از یک حوزه به حوزههای دیگر منتقل گردید. به گونهای که حتی پس از تغییر حکومت و بازگشت آن به جایگاه اصلیاش، امام علی(ع) با جامعهای روبهرو بود که تاب عدل حکومت را نداشتند و چنان با روابط تازه، خو کرده بودند که در برابر شیوة عادلانة امام علی(ع) میایستادند و حتی میجنگیدند که شهید مطهری در این زمینه مینویسند:
اینکه گفتهاند «قتل فی مجرابه لشدّه عدله» (منتهای تعصب و تصلب در عدالتش بود که قاتلش شد) معلوم میشود سایر مسائل از قبیل تسلیم قاتلین عثمان و مسئلة اینکه در جنگهای اسلام و جاهلیت، چنین و چنان شده بهانه بوده؛ همة حرفها بر سر مسئلة اجرای عدالت اجتماعی بوده، خصوصاً از این نظر که علی(ع) قانع نبودند که به گذشته کاری نداشته باشد و از حال برای آینده شروع کند و امام علی(ع) میفرمودند:إنّ الحقّ القدیم لا یبطله شیء؛
همانا حق گذشته را چیزی باطل نمیکند.
گاهی منشأ شیوع بیعدالتی در قوانین و یا حتی قراردادهای اجتماعی و عرف است؛ مثلاً در جوامعی که همه یا بخشی از مناصب مهم حکومتی با انتخاب مردم به افراد تفویض میگردد، امکانات مادی برخی داوطلبان بتواند دخالت مؤثری در تصمیمگیری مردم داشته باشد و با تبلیغات، موفق به جلب آراء گردند. باید منتظر بود تا به تدریج، قدرتهای اقتصادی آن جامعه به قدرتهای سیاسی بدل گردند و اهداف و برنامههای حکومت را تحت تأثیر مطامع خویش قرار دهند.
آنها حتی میتوانند حکومتهای عدل را ساقط کنند و حکومتی متناسبتر با مقاصد خود را بر سر کار آورد.
عدالت اجتماعی در حکومت واحد جهانی امام مهدی(عج)
از مهمترین و زیباترین اقدامات در انقلاب مهدی(عج) گسترش عدالت در سراسر گیتی و ریشهسوزی بیداد از همة آبادیهای زمین است و از هدفهای اساسی آن تحولّ عظیم جهانی بر مبنای عدل است این حرکت سازنده سرآغاز اقدامات در آن انقلاب است. این موضوع در احادیثی که دربارة آن امام بزرگ رسیده است همواره و به صراحت یاد شده است.
در احادیثی که دربارة قیام مهدی(عج) آمده است دعوت به توحید و مبارزه با شرک و کفر اعتقادی به اندازة ایجاد عدالت و اجرای آن، مورد تأکید قرار نگرفته است. و علت شاید این است که با تعالیم گذشتة انبیاء و تعالیم اسلام و تکامل علم، انسانها به ماورای طبیعت و خدای یکتا، ایمان میآورند و مبانی مادهگرایی و مکاتب غیرالهی شکست میخورد، و نوع جامعههای انسانی دارای عقیدة مذهبی و الهی میگردند. لیکن با این وصف، در آتش ظلم، تبعیض، حقکشی، استثمار و روابط غیرانسانی میسوزند و با زندگی فاقد عدالت که در حقیقت، شکنجه و مرگ تدریجی است دست به گریبانند. از اینرو، نیاز عمدة جامعة بشری برقراری عدالت و گسترش دادگری است و حاکمیت روابط انسانی بر جامعة انسانها، تشنة عدالتند و خواهان آرمان و ایدئولوژی و مکتبی که این تشنگی را بنشاند و آتش بیدادگری را خاموش کند، عدالت راستین را ـ در عینیت و عمل ـ در جامعه حاکم سازد و گمشدة بشریت را برای انسانها به ارمغان آورد و آرمان تودهها را تحقق بخشد.
بنابراین، مشکل اصلی و نخستین آن منجی بزرگ انسان، مشکل خداباوری یا افکار خدا نیست، مشکل عبادت و پرستش نیست، مشکل اصلی، بیداد و ستم جهانسوز و عالمگیر است که بشریت را در کام خود فرو برده و در آتش خود سوزانده است و مذهب، عقیده، آرمان، آزادی، معیشت و همه چیز او را نابود ساخته است، آتشی که نخست ـ و در ظاهر ـ به خرمن زیست فیزیکی و زندگی این دنیایی انسان در طول تاریخ فرو افتاده و آن را یکپارچه نابود کرده است، و سپس ـ براساس ارتباط حتمی و ضروری مادیت و معنویت ـ حیات معنوی و متافیزیکی او را نیز تباه ساخته است.
ایجاد عدالت، اقدام اصلی و سرلوحة همة برنامههای امام منجی حضرت مهدی(عج) است چنانکه این اصل از نخستین هدف و اصلیترین برنامههای همة پیامبران بوده است که در گذشتة تاریخ اجتماعات و مردمان را به آن فرا خواندند و در راه تحقق آن فداکاریهای فراوان کردند. میتوان گفت بیشترین درگیری و مبارزة پیامبران بر سر اجرای عدالت بوده است، و اصول شرایع آنان از آن جهت دچار موانع میگشته و با کارشکنیهای فراوان روبرو میشده است که ماهیتی ظلمستیز و دادگرایانه داشته است و گرنه صرف اعتقاد به اصول و مبانی دینی، بیآنکه در حرکت اجتماعی، دخالت داشته باشد و با بیداد و ستم، درگیر شود و برنامههای اقتصادی و مالی را کنترل کند و سودطلبان را وا دارد تا از برخی منافع و فزونخواهیها دست بردارند، درگیری و ستیزی را در پی نخواهد داشت.
یکی از خواستگاهها و زمینههای اصلی درگیریها، جنگها و برخوردهای اجتماعی که سبب میشده است تا قدرتمندان مالی و سرمایهداران به رویارویی و نبرد برخیزند، مقررات محدودکنندة منافع اقتصادی، اجتماعی، رعایت عدالت و گردن نهادن به حقها و حقوقها در روابط اجتماعی بوده است. و یکی از مشکلات عمده در کار پذیرش دعوت پیامبران این بوده است.
تردیدی نیست که برای ساختن جامعة توحیدی، تشکیل اجتماعی طبق تعالیم وحی، پایة نخستین و مایة اصلی کار، عدالتگستری است. از اینرو، در بیشتر احادیث مربوط به امام زمان(عج) بر عدلپروری و ظلمستیزی آن امام بزرگ، تأکید شده است و سیره و خصلتی که به طور عموم در احادیث آمده است دادگری و دادگستری و پر کردن جهان از عدل است. آری، برپا داری عدالت، بزرگترین رسالت جهانی آن امام است.
در این زمینه، روایات بسیاری وارد شده است که در ذیل به گوشهای از آن اشاره میشود.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:دنیا سپری نمیشود جز اینکه مردی از اهلبیت و همنام من، عرب را مالک شود و اگر غیبت او به مقدار عمر نوح در میان قوم خود، طول بکشد، باز هم ظاهر میگردد و از دنیا نمیرود جز اینکه زمین را پر از عدل و داد کند بعد از آنکه پر از ظلم و ستم شده است.
امام صادق(ع) میفرمایند:مهدی(عج)، عدالت را همچنان که سرما و گرما وارد خانه میشود، وارد خانههای مردمان میکند و دادگری او همه جا را فرا میگیرد.
این حدیث به خوبی نشان میدهد که خاستگاه اصلی تصحیح روابط اجتماعی و سامانیابی جامعه کوچک خانواده است. در این محیط کوچک و هستة نخستین زیست گروهی، افراد میآموزند که چگونه یکدیگر را مراعات کنند و حق و حقوق متقابل را در نظر داشته باشند و یکدیگر را تحمل کنند و آسایش هم را فراهم سازند.
امام علی(ع) میفرمایند:بردهای نمیماند مگر اینکه امام مهدی(عج) او را میخرند و آزاد میکنند و بدهکاری نمیماند جز اینکه بدهی او پرداخت میشود. مظلمه و حقی بر گردن کسی نمیماند جز اینکه به صاحب حق، بازگردانده میشود کسی کشته نمیشود مگر اینکه دیة او را میپردازد. و تنی به قتل نمیرسد، مگر اینکه بدهیهای او را میپردازد و خانوادهاش را چون دیگر افراد جامعه، اداره میکند تا (با این روشها) زمین را از داد آکنده گرداند، پس از آنکه از بیداد و ستم، آکنده شده باشد…
در احادیث، دربارة شیوة رفتار و برنامههای امام مهدی(عج) از مسائل شگفتآور و به ظاهر کوچک، سخن رفته است. به طور مثال، در روایاتی آمده است که در دوران ظهور، پنجرههایی که به معابر، باز شده است، بسته میشود و ناودانها و راه آبهایی که به خیابانها و کوچهها میریزد مسدود میگردد اینگونه موضوعات که در مسائل اجتماعی، اموری فرعی و کماهمیت به شمار میآید، از تعمیم و گسترش دقیق عدالت در آن دوران، پرده برمیدارد و نشان میدهد که آسایش انسانها حتی در اینگونه امور نیز تأمین خواهد گشت.
امام باقر(ع) میفرمایند:هنگامی که قائم(عج) قیام کند راههای بزرگ و اصلی را توسعه میدهد… و همة دریچهها و پنجرههایی که به راهها گشوده شده، یا بالکنها، ناودانها و فاضلابهایی که در (راههای عمومی) قرار گرفته است، میبندد.
مسائل یاد شده در سخن امام باقر(ع) هر کدام به نوعی گسترش عدالت اجتماعی و تصحیح روابط انسانی و حدود زندگی است و نشان دهندة زدودن همة موانع زیست درست و معقول انسانها. و به آن کوتهفکرانی که گمان میکنند حکومتهای الهی و معنوی به مسائل مادی زندگی توجه نمیکنند، تذکر داده شده است.
از دیگر ابعاد مهم و زیربنایی دادگری، در حکومت امام مهدی(عج) اجرای موازین عدالت دقیق در رابطه حاکم و کارگزاران دولت است. روشن است که قوانین عدل و موازین دادگری باید به دست مجریان و کارگزاران حکومتی اجرا شود و تحققپذیر و عطش واقعی انسانها را به عدالت در واقعیت و عینیت خارجی برطرف کند.
کارگزاران حکومت حضرت مهدی(عج) انسانهای ساخته شده و تربیت یافتهای هستند که ترس از خدا، پایبندی به تعهد و تکلیف با خون آنان عجین شده و ایمان به خدا، روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است. آنان در سیر باطنی و روحی که پیمودهاند، از قید امیال شهوات، گرایشها و کششهای نفسانی، آزاد گشتهاند و به ملکة عدالت راستین، دست یافتهاند. در مراحل بعد که انقلاب نهایی آن امام گسترش مییابد و قلمرو حاکمیت مهدی(عج) به همة نواحی جهان کشیده میشود و به ضرورت، کارگزاران دیگری (به نمایندگی از امام(عج) و کارگزاران اصلی در نقطة مرکزی) انتخاب میشوند و به اطراف جهان، گسیل میگردند، در مورد آنان ـ صرفنظر از انتخاب براساس موازین درست و شایستگیهای اصولی ـ سختگیری فراوانی میشود، و با مراقبت کامل، از ناحیة دولت مرکزی به کاری و منصبی گمارده میشوند و همواره اعمال و رفتارشان زیر نظر است.
مأموران مخفی، چشم و گوشهای دولت مرکزی، بیش از آنکه مردم را زیر نظر بگیرند، به اعمال و رفتار کارگزاران دولت مینگرند، زیرا روشن است که اگر مجموعة مدیران یک جامعه، صالح، عادل و متعهد باشند. منبع و خاستگاه اصلی تزریق شایستگی و درستی به رگهای جامعه و کل اندام اجتماعی، پدید گشته است. و اگر آنان صالح و شایسته نباشند، نشر عدل و صلاح در سطح جامعه به دست چه کسانی انجام خواهد یافت.
این موضوع در احادیث مربوط به امام منجی(عج) بارها مورد تأکید قرار گرفته است، یعنی که آن حضرت نسبت به کارگزاران و مأموران دولت خویش بسیار سختگیر است و با آنان برخوردهای شدید و نرمشناپذیر دارد.
در این باره به احادیث زیر اشاره میشود.
امام علی(ع) میفرمایند:… او اعمال و کارگزاران حکومتهای جود را بر آن همه کار بد که کردهاند مؤاخذه میکند…
امام مهدی(عج) قاضیان زشتکار را کنار میگذارند و دست سازشکاران (رشوه بگیران، تباهکنندگان و ساخت و پاختکنان) را از سرتان کوتاه میکند و حکمرانان ستمپیشه را عزل مینماید زمین را از هر نادرست و خائنی پاک میسازند.
امام مهدی(ع) کارگزاران حکومتهای پیشین را کنار میگذارند و دست آنان را از جامعه کوتاه میکنند و در برابر انحرافها و کجرویهای طبقة حاکم، خشن و قاطع میایستد و کژی و خلافی از آنان را نمیبخشد و پهنة زمین را از زمامداران ستمگر، پاک میسازد.
با سختگیری و اعمال روش دور از نرمش و چشمپوشی، دربارة کارگزاران حکومت و مجریان امور امام، موفق میشود روشهای عادلانة خویش را در جامعه، جامعة عدل بپوشاند و نمونة کامل و آرمانی حکومت و نظام دادگستر را به همگان بنمایاند و اصلیترین مشکلی را که همة حکومتهای بشری در طول تاریخ، گرفتار آن بودند از میان بردارد. در دوران آن امام منجی(عج) نخست از کارگزاران و دستاندرکاران و همة مجریان امر خواسته میشود.
که به موازین عدالت پایبند باشند و بدان عمل کنند و بدینسان این اقدام عملی مهم، از متصدیان امور به دیگران سرایت میکند و این خود بهترین شیوه و روش است که تودههای مردم بنگرند و ببینید که سررشتهداران کارها نخست خود به حق و عدل تن دادهاند و همة تبیعضها و اعمال نفوذها و برتریطلبیها و امتیاز خواهیها را زیر پا گذاشتهاند و از این طبقة حاکم، ساز شکاری، رشوهگیری، حقکشی و امتیازدهی بیجا، انتظار نمیرود.
کوتاه سخن اینکه: امام مهدی(عج) با نمایندگان، حاکمان و قضاتی که به کشورها، در سراسر جهان نصب فرموده و آنان را برای تدبیر امور، تنظیم شئون، حل مشکلات، رفع کشمکشها، تأمین امنیت و نیکبختی جامعة بزرگ عصر ظهور، گسیل داشته است. به طور دایم در ارتباط است و آنان با فرماندهی و امامت، آن اصلاحگر بزرگ جهانی و در پرتو دانش و عدالت او انجام وظیفه مینمایند.
و مطلب را با سخنانی از استاد، شهید مطهری به پایان میبرم.
این عالم وارسته با بهره گرفتن از آیات و روایات در بحث عدل کلّی در ابتدا قطعیت آن اشاره میکند و میفرماید:از قرآن مجید استفاده میشود که همة پیامبران الهی ـ صلواتالله علیهم اجمعین ـ که از طرف خدای متعال مبعوث شدهاند برای دو هدف اساسی بوده است:
1. برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق. یعنی توحید که در کلمة «لا اله الا الله» خلاصه میشود.
2. برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر براساس عدالت، صلح، صفا، تعاون، احساس عاطفه و خدمت. بنابراین مسئله برقراری عدالت آنهم با مقیاس بشریت، هدف اصلی و عمومی همة انبیاء(ع) بوده است و مسئله عدالت یک آرزو و خیال نیست یک واقعیتی است که دنیا به سوی آن پیش میرود. یعنی سنت الهی است و خدا عدالت را در نهایت امر، بر دنیا حاکم خواهد نمود.
سپس با بهره گرفتن از روایات به ترسیم «جامعه مهدی(عج)» میپردازد و مینویسد:رسول اکرم(ص) میفرماید:المهدی یبعث علی الاختلاف من الناس و الزلازل؛
مهدی(عج) در یک شرایطی میآید که اختلاف در میان بشر، شدید و زلزلهها برقرار است.
(مقصود، زلزلههای ناشی از مواد زیرزمین نیست). اصلاً زمین به دست بشر تکان میخورد و خطر، بشریت را تهدید میکند که زمین نیست و نابود شود. «فیملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً، بعد از آنکه پیمانه ظلم و جور پر شد دنیا را پر از عدل و داد میکند» «یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض، از او هم خدای آسمان راضی است و هم آسمان و مردم روی زمین».
فهرست منابع
قرآن کریم.
1. جمعی از نویسندگان، معارف اسلامی، ج1، انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چاپ ششم، 1372.
2. محمّد حکیمی، عصر زندگی، آیندة انسان و اسلام، انتشارات هاتف (هجرت)، چاپ اول، 1371.
، عدل الهی، مؤسسه;3. روحالله خمینی ، چاپ اول، 1378.;تنظیم و نشر آثار امام خمینی
4. محمد دشتی (مترجم)، نهجالبلاغه، انتشارات میراث ماندگار، چاپ شانزدهم، 1381.
5. علیاکبر دهخدا، فرهنگ لغت (لغتنامه) زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی و دکتر محمد معین، انتشارات مجلس شورای ملی، آذر 1335.
6. راغب اصفهانی (مترجم: صفوان عدنان داوودی)، مفردات الفاظ قرآن، انتشارات ذویالقربی، چاپ دوم، 1423قمری.
7. سید محمدکاظم قزوینی، مترجمان: علی کرمی، سیدمحمد حسینی، امام مهدی(عج) از ولادت تا ظهور، انتشارات الهادی، چاپ پنجم، پاییز 1383.
8. کامل سلیمان، علیاکبر مهدیپور (مترجم)، یوم الخلاص (روزگار رهایی)، ج1، نشر آفاق چاپ چهارم، 1381.
9. محمد کلینی، مترجم محمدباقر کمرهای، اصول کافی، ج1، انتشارات دفتر مطالعات اسلامی، چاپخانه بزرگ قرآن کریم، چاپ اول.
10. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار (جامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ج5 و 78، مؤسسة الوفاء انتشارات دارالاحیاء التراث العربی.
11. مرکز تخصصی مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، فصلنامه انتظار، سال چهارم، ش13، پائیز 1383.
12. مرتضی مطهری، بیست گفتار، انتشارات صدرا (با کسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید)، چاپ سیزدهم، آبان 1376.
13. مرتضی مطهری، مجموعة آثار ج1، انتشارات صدرا (با کسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید)، چاپ نهم، 1378.
14. مرتضی مطهری، عدل الهی، انتشارات جامعه مدرسین حوزة علمیة قم، پاییز 1361.
برگرفته از سايت :المهدويه