به نام خدا
براي رسيدن به شهر فاضله مطلوب، افزون بر عدالت، احسان نيز لازم است. ويژگي برقراري عدالت در بين عموم آن است که حقوق همه مردم را تامين ميسازد و ريشههای دشمني و طغيانگري را از بين میبرد و احسان دلهای مردم را به هم نزديك ميکند.
چکيده
در اين مقاله 16 ويژگي آرمانشهر اسلامي مورد بررسي قرار میگيرد که عبارتند از: شهر، شأن واقعي انسان، احسان و نيکي، اصلاح، امن، حفي، ذکر، شکر، طهارت، عدالت، سلامت، تربيت، رفاه، علم، مستضعفين، مودت و همدلي. سپس در آرمانشهر مهدوي خصوصيات و ويژگيهای آن ذکر میگردند که عبارتند از: اتصال آرمانشهر مهدوي به عالم غيب و شهود، تکامل علوم در زمان ظهور، امنيت و سلامت در عصر ظهور، بهرهگيرى از تمامى قابليتها و قدرتها و نيروهاى مادى در آرمانشهر حضرت مهدى موعود(عج)، تربيت در عصر ظهور، تكامل شگرف علوم در آرمانشهر اسلامى مهدى موعود(عج)، جهانشمول بودن حکومت حضرت مهدي(عج)، حاکميت در آرمانشهر، رفاه و آسايش، عدل، علم در عصر ظهور، نظام سياسي مصلح. و در نهايت راهکارهاي علمي رسيدن به آرمانشهر مهدوي و آماده نمودن شرايط براي ظهور آن حضرت ميباشد که عبارتند از: آموزش و پرورش، تحريم عوامل فساد، تحکيم روابط اجتماعي، تعاون و تقويت بنيان خانواده.
مقدمه
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله و سلم
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد در اين مقاله ويژگيها و خصوصيات آرمانشهر اسلامي مورد بررسي قرار ميگيرد و پس از آن آرمانشهر مهدوي که تجلي آرمانشهر اسلامي در زمان ظهور حضرت ولي عصر(عج) صورت خواهد گرفت، مورد بررسي قرار ميگيرد پس از آن راهکارهاي علمي رسيدن به آرمانشهر اسلامي مورد بررسي قرار ميگيرد.
1. شهر، شأن واقعى انسان در مقام خليفه الهى
برخى آيات قرآن كريم به نحوى به مقام انسان در جهان هستى اشاره دارند. انسان به مناسبت مقام خليفه الهى خود، مكان زيستى متناسب با مقام خود را میطلبد؛ آرمانشهر اسلامى در پاسخ به اين نياز شهرى متناسب با شأن حقيقى آدمى است. در آرمانشهر اسلامى، اين آدمى است كه بر محيط مصنوع تسلط دارد و نه محيط مصنوع بر آدمى. در آرمانشهر اسلامى تأكيد بر تمامى ابعاد وجودى آدمى است و نه انحصاراً بر بعد مادى وى. فضاهاى آرمانشهر اسلامى در تناسب با شأن واقعى انسان، با پرداختن به ابعاد انسانى، محيط زيست و… القاى احساس قربت است نه غربت. آرمانشهر اسلامى در تلاش بر تداعى مفاهيم و معانىاى است كه بر ارتقاء معنوى و مادى انسان بيفزايد.
2. احسان و نيکي به هم نوع
يکي از ويژگيهای آرمانشهر اسلامي احسان و نيكي به هم نوع میباشد. در تفكر اسلامي، همه بندگان خدايند و برترين آنها كسي است كه بيش از ديگران احسان كند. پيامبر اكرم(ص) میفرمايد: مردم نان خور خدايند، پس محبوب ترين مردم نزد خداي عزيز و بلندمرتبه كسي است كه به نان خوران خدا سود رساند.
براي رسيدن به شهر فاضله مطلوب، افزون بر عدالت، احسان نيز لازم است. ويژگي برقراري عدالت در بين عموم آن است که حقوق همه مردم را تامين ميسازد و ريشههای دشمني و طغيانگري را از بين میبرد و احسان دلهای مردم را به هم نزديك ميکند. احسان در اصل نوعي حس مسئوليت در برابر هم نوع میباشد به طوري که پيامبر گرامي اسلام(ص) آن را شرط مسلماني دانسته و میفرمايد: هركس صداي مردي را بشنود که از مسلمانان درخواست كمك كرده و پاسخش ندهد مسلمان نيست.
در اینجا ذکر اين نکته جالب است که پيامبر رحمت شرط مسلماني را براي کمک خواهنده ذکر نمیکنند و اين کمک خواهنده میتواند غير مسلمان باشد.
3. شهر اصلاح
در آرمانشهر اسلامى، اصلاح و عدم فساد از صفات و ويژگيهاى خاص بستر شهرى است. تذكر خداوند بر عمل صالحان در كنار ايمان و اصلاح زمين، از مطالبي است كه در كتاب جاويد خداوند تكرار گشته است. آرمانشهر اسلامى كه در پى تحقق شهر فاضله خداگونه زمينى است؛ در اصلاح زمين و پاسداشت ميراث مشترك تمدنها مىکوشد و به ترميم ارتباط گسسته انسان و طبيعت بر ميآيد.
4. شهر امن
يکي از ويژگيهای مهم يک شهر امنيت آن است. آرمانشهر اسلامى، شهر امنيت و صلح و اطمينان خاطر است. ايمان و مؤمن نيز از ريشه امن هستند. وجود ايمان و افراد مؤمن در شهر آرمانى اسلامى، حكايت از امن بودن شهر دارد و بالعكس (3). آرمانشهر اسلامى امنيت را در نظر و عمل براى شهروندان فراهم میآورد. امنيت رشد و تعالى در آرمانشهر اسلامى موجود است. آرمانشهر اسلامى شهر امنيت و صلح است. اطمينان خاطر جسم و روح شهروندان در عينيت و ذهنيتهاى شهرى جارى است.
1 ـ 5 ـ شهر حفىّ
حفىّ به معناى زندگى و حيات، ضد مرگ و نابودى، داراى روح، رشد و شكوفائى و بارورى است. در آرمانشهر اسلامى، همه چيز زنده است و در پى شكوفائى و بالندگى در رسيدن به هدفى واحد (قرب الهى). اين زنده بودن هم حكايت از سر زندگى معنائى و روحى و روانى ساكنان آن است و هم نشان از كاربرد گزاره تكنولوژيكى در تمامى اجزاى شهرى همگون با طبيعت و محيط زيست شهرى دارد. آرمانشهر اسلامى، شهر زندگى است شهري است که در آن زندگي طعم خاص خود را دارد و تمامي شهروندان از زندگي در آن لذت میبرند.
1 ـ 6 ـ شهر ذكر و تذكر
از آنجا كه از اهداف بارى تعالى در آفرينش انسان، ذكر و تسبيح خالق متعال است؛ (ما خلقت الجن والانس الاّ ليعبدون)19 از اهداف آرمانشهر اسلامى، دادن تذكر مداوم به آدمى و يادآورى ذكر در همه ابعاد فضائى شهر است. هم تسلط كالبدى عناصر معنوى بر سيماى شهرى و هم همجوارى عناصر معنائى و محتوائى در تمامى اجزاى شهر، مىتواند به پيدايش و احياى شهر ذكر بينجامد. نمونههاى خردتر فعلى، قرارگيرى تكايا در معابر و راستههاى شهرى و نيز تسلط كالبدى مسجد به عنوان عنصرى اسلامى در شهرهاست. تلفيق تجسم عناصر طبيعى نظير آب و فضاى سبز و پوشش گياهى در فضاهاى زيستى و عناصر نمادين، امكان ذكر که همان به ياد خدا بودن است را مهيا مىنمايد.
1 ـ 7 ـ شهر شكر
مرحوم علامه طباطبائى در معناى شكر مىفرمايد: «شكر عبارت است از به كار بستن هر نعمتى در جاى خودش، به طورى كه نعمت، ولى نعمت را بهتر وانمود كند». لذا آرمانشهر اسلامى شهر شكر و بهرهگيرى مناسب از محيط زيست، زيست بوم، استعدادها، پتانسيلها و قابليتهاى مادى و معنوى است. پرهيز از كفران نعمت، اسراف و تبذير از جلوههاى آرمانشهر اسلامى است.
1 ـ 8 ـ شهر طهارت و پاكى
تأكيد بر طهارت معنائى و محتوائى در ظاهر و باطن جزء ويژگيهاى آرمانشهر اسلامى است. همانطور كه پيكره شهرهاى مسلمين، با مجاورت مسجد (محل معنا)، مدرسه (محل آموزش) و بازار (محل ماده و كالا)، در هم آميختهاند؛ در آرمانشهر مطلوب اسلامى، تكيه بر «طيب» شهر پاكى و بهزيستى معنائى و محتوائى، ظاهرى و باطنى تأكيد شده است. اين پاكى مىتواند هم شهر سالم زيستى و سكونتى مادى باشد و هم پاكى روحانى و معنوى آرمانشهر را به همراه داشته باشد و نشان دهنده دور از هر گونه بيمارى، ناهنجارى و تهديد براي امنيت شهر باشد.
1 ـ 9 ـ شهر عدالت
برقرارى عدل و قسط از مهمترين ويژگيهاى آرمانشهر اسلامى است. تعادل و اعتدال نيز از مفاهيم عدالت در آرمانشهر اسلامى است. در آرمانشهر اسلامى كه تحقق مكان زيستى مناسب در بازآفرينى اعمالى خدائى است؛ در پيروى از كلام پروردگار به برقرارى عينى عدالت و نيز قرار دادن مناسب هر چيز در جاى خود (معناى حقيقى عدل) و خلق مناسب فضاها با اندازههاى مناسب اقدام مىنمايد. عدالت، واژه اى غريب نيست، اما حقيقتى قريب هم نيست. زمان بسيارى است كه بشر با اين رؤيا روز و شب كرده، ليكن جز زور و اختناق و ظلم و بيداد، نصيبى نبرده است و همواره در آرزوي زندگي در سايه آن بوده است. هنوز آهنگ سنگينى نالههاى كودكانى كه به بيگارى كشيده شدهاند، زنانى كه همسران خود را با بىعدالتى از دست داده اند، مادراني که فرزندان شيرين زبان خود را با وحشي گري متجاوزان بر لب تيغ ديدهاند و مردانى كه به اجبار و نه به اختيار كمر در برابر ظلم ظالم بيدادگر خم كردهاند در گوش تاريخ است.
هنوز اشكهاى ريزان و قلبهاى داغديده، هراسهاى قالب تهىكن و نفسهاى حبس شده در سينه آزادمردان، ضجههاى دردناك و دردهاى بى درمان، زخمهاى بى مرهم و نا اميديهاى بى پايان، نگاههاى خسته و منتظر، دستهاى لرزان و بى رمق، لبهاى خشكيده و تشنه، بدنهاى رنجور و زجر كشيده، انسان سراپا ظلم و بيداد ديده، هنوز اين همه در خاطره تاريخ زنده است و اگر تاريخ با يادبود اين حجم عظيم از نامردمى، هنوز پا بر جا ايستاده و قالب تهى نمىكند، به دليل آن است كه مىخواهد كسى را بيابد و تمام رنجهاى مدفون در خويش را در گوش او نجوا كند.
بسيار در طول تاريخ شنيده ايم كه انسانهاى بسيارى با انديشه عدالت و فرياد دادخواهى انسانها، اين حقيقت را زنده و جاودان ساخته اند، اما تلاش عملى آنان در راه برقرارى عدالت، در بيشتر موارد كم ثمر و يا بى ثمر بوده و عدالت در معناى حقيقى آن، همچنان در رؤيا است و غير از ظهور منجي نيز رسيدن به آن غير ممکن است. چقدر سخت است اين روياي شيرين تحقق نيابد رؤيايى كه تمامى اجزاء وجودي انسان در تمام طول تاريخ، با آن عجين شده و نگاه پر انتظار او در تعبير آن خسته و كم سو گشته است.
بارها و بارها با زنگ حوادث مختلف، تپش قلبش فزونى يافته، اما زمانى كه پلك از اين خواب شيرين برداشته، جز سياهى و تباهى مستكبران و ظالمان چيزى در پيش روى نديده.هر چه بر شماره اوراق تاريخ افزون گردد، از شماره انتظارمان خواهد كاست و اين همان چراغ اميدى است كه قرنها و قرنهاست در دل انسانها به عشق آمدن آن منجى، روشن و فروزان است. به عشق او، كه نامش عدل است و كلامش عدل و راهش عدل. او کسي است كه حكومتش، حكومت عدالت است و اين گم شده بشريت را در فرجام تاريخ بدو باز خواهد گردانددر خصوصيات قيام و حكومت امام زمان(عج)، هيچ ويژگى به اندازه عدالت و قسط روشنى و نما ندارد.
آن قدر كه در روايات بر ويژگى عدالت گسترى آن غايب تاكيد شده، بر ساير مسائل چنين ابرامى نرفته است و اين، نشان دهنده برجستگى اين مهم در سازمان شهر فاضله اسلامى در دوران ظهور دارد. دهها و بلكه صدها روايت در كتابهاى مختلف روايى، بويژه، در كتاب منتخب الاثر و كمال الدين شيخ صدوق، در مورد عدالت گسترى آن حضرت وارد شده است.
در بسيارى از اين روايات، از آن امام همام، به عنوان مظهر و تجلى كامل عدالت ياد شده است. نام عدل كه بر آن مولى نهادهاند در واقع ترجمان كامل رسالت اوست.صاحب مكيال المكارم، در اثر شريف خود، در اين رابطه چنين مینويسد:عدل، آشكارترين صفات نيك آن امام است. براى همين (آن بزرگوار) در دعاى شبهاى رمضان، عدل ناميده شده است؛ «اللهم و صل على ولى امرك القائم المؤمل و العدل المنتظر»و در روايتي ديگر، همين عنوان را به گونه اى ديگر میيابيم؛ «السلام على القائم المنتظر و العدل المشتهر» در شهر فاضله اسلامى و در بستر ظهور آن منجى نيز، همه جا سخن از عدالت و قسط است. سخن از لبريز شدن زمين از عدل و داد است.
دامنه عدالت او، تا اقصى نقاط منازل و زواياى ناپيداى جامعه گسترده است، حتى عدالت و دادگرى همچون گرما و سرما در درون خانه هاى مردمان نفوذ میكند و مامن و مسكن وجود آنان را سامان میبخشد. و در روايات ظهور، عدالت، چنان عطش برانگيز و سيرى ناپذير و فراموش ناشدنى ترسيم گرديده است كه انسان را در اين گمان مىافكند كه اصولاً، جهان براى رسيدن به اين نقطه و فرجام، باقى مانده است و برنامه و تنظيم متعمدانه الهى بر اين است كه آخرين سطور تاريخ، با برگهاى دادخواهى به انجام رسد و خداوند چنان بر اين مهم تاكيد دارد كه اگر حتى يك روز از عمر دنيا باقى مانده باشد، او آن را چنان طولانى خواهد كرد تا آن رؤياى موعود مردمان از راه رسد و درخت عدالت را بر ضمير آگاه تشنگان بكارد و جامعه بشرى را با آن گمشده خويش رو به رو سازد، زمين را از عدل و قسط سيراب كند و آن قدر بر باده عدالت بيفزايد كه جان آدميان از آن مدهوش گردد.
در سايه اين عدالت، هيچ انسانى در قيد بندگى و بردگى باقى نمىماند، حقوق به يغما رفته انسانها به آنها باز مىگردد، بندهاى پيدا و ناپيداى بندگى از سر و گردن انسانها باز مىگردد و زمينه استثمار انسان از انسان به كلى برچيده مىشود، كارگزاران ظلم و بيداد، مورد بازخواست قرار مىگيرند، قاضيان و حاكمان كژ رفتار از مسؤوليت خويش، عزل مىشوند و زمين، از هر نوع خيانت و نادرستى پاك مىگردد، گردنكشان و مستكبران در هم كوبيده مىشوند و محرومان و مستضعفان در استرجاع حق خويش كامياب مىگردند.
ديگر ناله هيچ مظلومى در گلو خفه نمىگردد، اشك و آه هيچ دلسوخته اى بلند نمىگردد، هيچ انسانى شب هنگام آن گاه که همه جا را ظلمت فرا گرفته است ـ گرسنه سر بر بالين نمىگذارد و هيچ محرومى با كينه و دغدغه نا امنى، روزگار سپرى نمىكند.و اينها افسانه نيست، بلكه به راستى تمام آن چيزى است كه بر ما وعده دادهاند و ما را در انتظار آن به برترين عبادت فراخواندهاند كه انتظار آمدن او، انتظار گامهاى عدالت است.
1 ـ 10 ـ شهر وحدت
وحدت فرد با جامعه، وحدت جامعه با محيط، وحدت اجزاء با هم در كل مجموعه، وحدت در نگرش، وحدت در بينش، وحدت در كالبد و سيماى شهرى، وحدت در پراكندگى يكسان و متناسب اجزاى شهرى (در عين توجه کامل به مفهوم عدالت)، وحدت مردم شهر با مسئولان و بالعكس، وحدت تفكر در رسيدن به خشنودى خالق يكتا، وحدت نظر و عمل؛ همگى نشانههائى آشکار دليل بر وجود وحدت در آرمانشهر اسلامى است. آرمانشهر اسلامى وحدت خالق را با وحدت اجزاى خود به نمايش مىگذارد. آرمانشهر اسلامى، انعكاسى از يگانگى و توحيد خالق جهان را در خود نمود مىدهد.
1 ـ 11 ـ شهر سلامت و امنيت
شهر امن و سلام به اعتقاد روان شناسان، از مهم ترين نيازهاى اساسى بشر كه در هرم نيازهاى وى جايگاه ويژه اى دارد، نياز به امنيت است. البته اين نياز در ابعاد مختلفى تجلى میيابد، امنيت اخلاقى، امنيت اقتصادى، امنيت حقوقى، امنيت اجتماعى و امنيت خانوادگى و…. آنچه از حجم زيادى از روايات ظهور بر مىآيد، نشان مىدهد كه شهر فاضله اسلامى، شهر امن و سلام است، آن هم امنيت در معناى واقعى و در تمامى ابعاد آن.در روايتى از امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه «وعد الله الذين امنوامنكم….ليستخلفنهم فى الاءرض….و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا» میفرمايد: “نزلت فى القائم و اصحابه”؛وعده خداوند، مبنى بر اينكه وحشت و خوف مؤمنان را به امنيت و سلام تبديل مىكند، در زمان ظهور آن حضرت، معنى و مصداق كامل مىيابد و انسانها در آن موعد شريف است كه مىتوانند با قلبى آسوده و فارغ از هرگونه دغدغه اقتصادى، حقوقى، اخلاقى و اجتماعى سر بر بالين آرامش بگذارند و زندگانى دنيا را دور از خطرهاى دلهره آميز هميشگى ببينند. بنابراين، گردنههاى پرخطر و پرنشيبى كه در زندگى هر انسان به واسطه روابط نادرست حاكم در اجتماع پديد مىآيد، در آرمانشهر اسلامى جايگاهى ندارد. اين نيز سعادتى است زمينى در يك شهر آرمانى و آسمانى.
1 ـ 12 ـ شهر تربيت
مي دانيم تمدن غرب، اساس پيشرفت خويش را بر مبناى توجه به انسان پايه گذارى كرده و انسان محورى و انسان مدارى، جزو نرم افزارهاى اساسى در پيشرفت غرب محسوب میگردند. اما همان انسان كه مقصود و غايت پيشرفت تلقى شده، همان انسان در تماميت وجوديش، در اين تمدن فراموش شده و بحران تمدن غرب، در ابعاد مختلف اخلاقى، اجتماعى و تربيتى آن مؤيد صريح اين غفلت و ناكامى است.انسانى كه فقط از يك سو نظاره شده و تنها ابعاد مادى وي مد نظر قرار گيرد، انسانى است كاريكاتورى و منقطع النسل و بالطبع، نمىتوان او را در عالم خارج، انسان ناميد و مشكل غرب در همين برداشت نامناسب كوچك است !چندين قرن است كه براى آسايش تن، هر چه فرمول اقتصادى و سياسى به ياد داشتهاند و هر چه امكانات علمى و تكنيكى در اختيار داشته اند، به استخدام در آوردهاند، تا شايد بتوانند آسايش اين جهانى انسان را بدو باز گردانند، حال آن كه او، پس از اين همه تلاش، هيچ گونه آرامشى در خود نمىيابد، جهان را تنگ و تاريك و سرد مىبيند و در آن احساس حقارت و پوچى مىكند و اين جريان، به اعتقاد منتقدين درون اين نظام، جز به نابودى انسان نمى انجامد. و اين آن چيزى است كه بايد آن را انسان مدارى واژگونه، يا انسانگرايى نسيانگرانه ناميد.
همين معنى را از زبان يكى از منتقدان فرانسوى نظام غرب بازگو مىكنيم:”تمدن جديد كه به هنگام حركت آغازين خود مىخواست انسانگرا باشد و به انسان آنچنان اصالتى داد كه آغاز و انجام همه چيزش كرد، اكنون به ماجرائى اين چنين شگفت دچار شده است”. در روزگار ما، تار و پود مفهوم انسان از هم گسسته است، به هر حال، تمدنى كه خود را انسانگرا مىناميد، تمدني از آب در آمده است كه انسان (محور توجه خود) را تحقير مىكند و مىفريبد و سرانجام او را به ورطه نابودي اش ميکشاند.
تحقير آدمى در اين معنى و از اين راه است كه تمدن مذكور، انسان را به دستگاهى مركب از يك سلسله وظايف كمى و مادى و به ماشينى منحصرا توليد كننده و مصرف كننده تبديل نموده است.اما در آرمانشهر اسلامى، همان گونه كه ترسيم شد، فقط سخن از آسايش تن نيست. فقط سخن از وفور ثروت و رفاه مادى نيست، در تصوير مهندسان اين شهر، انسان فقط تن نيست، بلكه موجودى است داراى ابعاد مختلف كه تكامل و رشد او، در گرو رشد متوازن تمامى آن ابعاد است و آن بهشت زمينى تحقق نمى يابد مگر آن كه بارقه اى از آسمان نيز در آن حلول كند. تربيت و پرورش روح انسانها و توجه به اختلال و فضائل روحى، كه از اساسى ترين برنامههاى ظهور است، در همين راستا معنى مىيابد.
شهر فاضله، در عين حال كه شهر عدالت است، شهر رفاه و امنيت و آنچه ذکر شد نيز هست. در عين حالى كه شهر تربيت است، شهر سجايا و فضايل اخلاقي والاي انسانى نيز هست. در آن محيط، انسانهاى صالح تربيت مىيابند تا جامعهاى آرمانى و صالح بنا سازند. در آن جا، در كنار دستيابى انسانها به غناى مالى، از غناى قلبى و روحى بهره مند مىگردند و در كنار اتمام نعمت و وفور ثروت، به كمال اخلاق و فضيلتهاى انسانى راه مىيابند. كينههاى اخلاقى از قلبها ريشهكن مىگردد و دروغ و تزوير و نامردى در روابط اجتماعى جاى خود را به يك رويى و يك رنگى مىبخشد و به واقع، در چنين بسترى است كه رفاه و عدالت و امنيت نيز معنا و مفهوم و حقيقت خويش را باز مىيابند و جز با اين نگرش همه جانبه به انسان، و در كنار هم چيدن اجزاى حقيقى او در برابر هم، نمى توان به تعبير روياى هميشگى انسان در تاسيس آرمانشهر انسانى پرداخت.
1 ـ 13 ـ شهر رفاه
شهر فاضله اسلامى، شهر رفاه و آسايش همگانى است. رفاه و تنعم بدان سان كه ديگر نيازمند و صاحب حاجتى در سطح جامعه يافت نمىتوان كرد. يك دليل مهم بر اين امر، توزيع عادلانه ثروتها و منابع است. در شهر عدالت، كه حقوق انسانها محور توجه و برنامه ريزى است، بالطبع بذر اين توجه، محصولى چون رفاه و برخوردارى همگانى از مواهب الهى در پى خواهد داشت. هم در تعاليم دينى و هم در آموزههاى علمى و تجربى بشر، به وضوح، به اين واقعيت پي ميبريم که در صورتى جامعه از غنا و بهرهمندي عمومى سرشار خواهد گشت كه پيشاپيش از عدالت سيراب گرديده باشد و مشكل كشورها در حال حاضر و در قرون و اعصار متمادى، كمبود منابع و مواهب طبيعى بر گستره خاك نبوده، بلكه توزيع نا عادلانه آنها بوده است.
آنچه در روايات ظهور، در اين خصوص آمده است، نشان مىدهد كه خواستها و آرزوهاى مادى انسان، در جدول توجهات آرمانشهر اسلامى، نه تنها از ياد برده نشده، بلكه حتى در صدر توجه و عنايت قرار گرفته است و انسانها، به دليل داشتن چنين خواستهايى، نه تنها مورد نكوهش قرار نگرفتهاند، بلكه بر توجه خداوند در پاسخ به اين خواهشها تاكيد فراوان شده است. پيامبر گرامى اسلام(ص) در اين باره میفرمايد: “در امت من، مهدى قيام كند….و در زمان او، مردم به چنان نعمت و برخوردارى و رفاه دست يابند كه در هيچ زمانى دست نيافته باشند”. (و اين رفاه شامل تمامى انسانها خواهد بود. (چه نيكوكار و چه بدكار) آسمان مكرر بر آنان ببارد (كنايه از وفور مواهب طبيعى الهي) و زمين چيزى از روييدنيهاى خود را پنهان نسازد (تمامي مواهب زميني نيز بر اهل آن عرضه ميگردد).
در روايات ديگر سخن از كثرت مال، وفور نعمتها، بارانهاى پى در پى، سبكبارى و رهايى از بارهاى سنگين زندگى، آسودگى از رنج طلب كردن و نيافتن، سخنى از اداى قرض تمام مقروضين و اداى دين تمام صاحبان دين است، سخن از بى نيازى تمام انسانهاست و سخن از بذل و بخشش امام بر همگان است، به طورى كه از طلب مال و بخشش ديگران بىنياز گردند. در آنجا سخن از عمران و آبادى تمامى عرصه خاك است، به گونه اى كه چون آن حضرت قيام كند، همه خرابيها را آباد كند، تمامى سطح زمين را از سرسبزى و نشاط و طراوت بپوشاند، گنجها و معادن زمين، همگي مورد استخراج قرار گيرند و زمين آنچه را كه در درون مخفى داشته، براى رفاه و آسايش انسانها به دست او خواهد سپرد.
1 ـ 14 ـ شهر علم
دوره ظهور، دوران گسترش علم و دانايى است و شهر فاضله اسلامى، شهر العلم است. با آمدن آن منجى حقيقى، همان گونه كه ظلم و بيداد جاى خود را به عدل و دادگرى مىسپارد و همان گونه كه نابسامانيهاى مختلف اجتماعى به سامان مىگرايد، به همان ترتيب نيز، دانايى و فرزانگى جاي جهل و نادانى مىگيرد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مىگردد. او، مىآيد تا همان طور كه جهان را لبريز از عدالت مىسازد، از دانايى و فرزانگى نيز سيراب سازد. نيروهاى عقلانى تودهها را تمركز ميبخشد و خردها و دريافتهاى آنان را به كمال رساند. علوم و دانشهايى كه در طول اعصار و قرون در پشت پردهها، مكنون مانده، پراكنده ميسازد و مرزهاى دانايى و يادگيرى را تا سراپرده منازل و تا اعماق وجود تك تك انسانها، اعم از زن و مرد میگستراند.
1 ـ 15 ـ شهر مستضعفان
يکي از مهمترين و پردغدغه ترين آلام جهان امروز مستضعفين هستند. کساني که به علل شناخته و ناشناخته با ديگران متفاوتند و آن استضعاف آنان است. گرچه تعبير فراواني از استعضاف میتوان کرد که دو بعد مادي و معنوي دارد ولي در اين مقال بررسي استضعلف مادي است که موجب ظهور مشکلات فراوان و ناهنجاريهای فراواني که هم اکنون نظاره گر آن هستيم میشود. يکي از ويژگيهاي خاص عصر ظهور، جابجايى قدرت و تغيير در ساختار آن است.
حكومت در شهر فاضله بدست توده هاى محروم و مستضعف جامعه است. آنان كه پيش از ظهور بار سنگين فقر و بيچارگى و نامردمى را تحمل كردهاند و اكنون در راستاى اجراى عدالت بايد به حق مسلم خويش در وراثت و پيشوايى زمين دست يابند.بدين سان، بهشت آسمان در زمين واقعيت مىيابد. با سيراب شدن زمين از عدالت، با برخوردارى همگان از رفاه و آسايش و امنيت، با اتساع وجودى انسان و بازيابى تمامى ابعاد وجودى وى در ظرف تربيت و پرورش، با گسترش علم و فرزانگى، با مشاركت توده هاى محروم در امر تصميم گيرى و تغيير ساختار سياسى جامعه.
1 ـ 16 ـ مودت و همدلى
از ديگر ويژگيهای جامعه شايسته ايماني، مودت، برادري و رحمت است و بر همين اساس قرآن همه مؤمنان را با هم برادر ميدانند. خداوند دشمني ميان مردم را از برجسته ترين ويژگيهای جامعه جاهليت پيش از اسلام خوانده و الفت و برادري را ارمغان پيامبر(ص) و دين اسلام ميدانند. محبت و الفت زمينه اتحاد و همدلي را فراهم ميكند.
نعمت همدلي و الفت ميان قلبها، برترين نعمت و بهترين پشتيبان جوامع است؛ نعمتي كه با ديگر نعمات قابل مقايسه و معاوضه نيست و با هيچ سرمايه مادي نمیتوان آن را به دست آورد. در آداب اجتماعي اسلامي الفت و همدلي و دوستي با يكديگر مورد تشويق بسيار قرار گرفته است. به طوري كه نبي اکرم(ص) ميفرمايد: “بهترين مؤمنان كسي است كه با مؤمنان الفت گيرد و در آن كس كه الفت نگيرد و يا زمينه الفت ديگران را فراهم نكند خير و بركتي نيست”.
پس از بررسي ويژگيهای آرمانشهر اسلامي حال به ويژگيها و قابليتهاي آرمانشهر مهدوي ميپردازيم. شهر فاضلهای که قطعاً به دست امام عصر(عج) بنا نهاده خواهد شد و امام معصوع(عج) در راس آن قرار خواهد گرفت البته مشابهت هايي مابين آرمانشهر اسلامي و مهدوي وجود دارد که با توجه به اهميت مطلب دوباره آورده شده است.
آرمانشهر مهدوي
2 ـ 1 ـ اتصال آرمانشهر اسلامى مهدوي به عالم شهود و غيب
آرمانشهر اسلامى مهدى موعود(عج)، تجسم كالبدى نقطه آرمانى انديشههاى بشرى است. آرمانشهر حضرت ولیعصر(عج) هم امكان اتصال با آسمانها و سيارات و كهكشانها در سايه پيشرفت شگفتانگيز علوم به دست آن بزرگوار را داراست و هم امكان اتصال و حركت از جهان ماده به غيب و رسيدن به شهود معنا. و اين امر محقق نمیشود مگر در سايه تحقق امر «رجعت».
از امام پنج شيعيان حضرت محمد بن علي باقر(ع) ـ روايت شده است كه فرمود: “… بدانيد كه ذوالقرنين در انتخاب دو ابر رام و سركش مخيرگرديد و او ابر رام را برگزيد و ابر سركش، براى دوست و محبوب شما (مهدى) ذخيره گرديد، راوى گفت: سؤال كردم: ابر سركش كدام است؟ فرمود: ابرى كه در آن غرش رعد و صاعقه و يا برق وجود داشته باشد كه محبوب شما بر آن سوار مىگردد. بدانيد كه او بر ابر سوار گرديده و با اين وسائل بالا مىرود، وسائل آسمانها و زمينهاى هفتگانه…” اين امر نشان از راهيابى آرمانشهر اسلامى مهدى موعود(عج) به آسمانها و كهكشانها و ارتباط با عوالم مادى بالا است. روايات متعدد آن در حد زياد و تواتر است. منظور از رجعت باز شدن دريچههاى جهان غيب و جهان مرگ بر روى آدمى است و تعدادى از جهان مرگ به جهان مادى و حيات دوباره برمىگردند كه اين امر در زمان حضور و ظهور حضرت مهدى(عج) و در آرمانشهر اسلامى آن حضرت تحقق خواهد يافت.
در روايتى از ابوبصير از امام باقر(ع) نقل شده است: “امام باقر به من فرمود: مگر اهل عراق منكر رجعت هستند؟ گفتم: آرى فرمود: آيا قرآن نمىخوانند: «و روزى كه از هر امت دستهاى را برانگيزيم».” استفاده از اين تعبير قرآن که میفرمايد: و روزي که از هر امت دستهای را بر میانگيزيم رجعت ائمه معصومين: میباشد. در روايت ديگرى از امام صادق(ع) درباره آيه ياد شده سؤال كردند: حضرت فرمود: “مردم درباره آن چه مىگويند؟ عرض كردم آنها مىگويند آيه راجع به قيامت است. فرمود: آيا خداوند در قيامت از هر امتى دستهاى را زنده مىگرداند و بقيه را به حال خود رها مىسازد؟! اين آيه قطعاً در مورد رجعت است و آيه مربوط به قيامت اين است: «جملگى آنها را محشور گردانيم بىآنكه كسى را فروگذاريم»” که اشارت اين آيه به مسئله رجعت در مقايسه با آيهای که نشان دهنده قيامت است قابل تمايز است. در روايتى ديگر، زراره نقل کرده است از امام صادق(ع) هنگامي که درباره امور مهم رجعت و امثال آن پرسيدم حضرت فرمود: “آنچه از آن مىپرسيد هنوز وقتش نرسيده است. بلكه آنها تكذيب كردند آنچه را كه احاطه علمى به آن نداشتند و به تأويل آن نرسيدهاند”.
اين روايتها همگى نشان از تحقق امورى بزرگ در آرمانشهر اسلامى حضرت ولیعصر(عج) دارد. رجعت نه تنها سبب گشوده شدن دريچههاى نوين معرفت بشرى بر حقايق عالم غيب و شهود و معنا مىگردد؛ بلكه سبب بصيرت هر چه بيشتر شهروندان آرمانشهر بر مسائلى بزرگ چون «مرگ و زندگى» مىشود. تمامى زمين در سيطره جهانى مهدى موعود(عج) به صورت آرمانشهرى واحد جلوهگر مىگردد و تمامى زمين به سجود پروردگار خود مىشتابد. وظيفه ما در عصر غيبت آن بزرگوار، تلاش در انتظار فرج و تحقق و خلق آرمانشهر اسلامى است. تا زمين به نور پروردگارش روشن شود. «و اشرقت الارض بنور ربّها» (س 39 زمر ـ آ 69)
2 ـ 2 ـ تکامل شگرف علوم در زمان ظهور
در عصر ظهور، به جهت جهش علمى و پيشرفت فن آورى و صنعت، وسايل ارتباطات و اطلاعات آن قدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست نشان مىدهد و براى آگاهى به اقصى نقاط كشور، نيازى به وسايل و ابزار ارتباطى امروزى نيست. از اين رو حكومت مركزى، نسبتبه كل عالم ـ كه تحت حكومت واحد او هستند ـ تسلط كامل دارد و به موقع و بدون فوت وقت، وارد عمل شده، مشكل را حل مىكند و هر گونه توطئه و فساد را در نطفه خفه مىسازد. بين امام مهدى(عج) و مردم، نامه رسانى وجود ندارد و مردم در هر نقطهاى از كره زمين، امام را مشاهده مىكنند و امام با آنان سخن مىگويد.
اين مساله، اختصاص به امام و رعيت ندارد، بلكه مردم عادى نيز با همديگر سخن مىگويند و همديگر را مشاهده مىكنند، در حالى كه يكى در مشرق عالم و ديگرى در مغرب آن است. امام صادق(ع) مىفرمايد: “ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا فى اسماعهم و ابصارهم حتى لا يكون بينهم و بين القائم(ع) بريد، يكلمهم فيسمعون، و ينظرون اليه و هو فى مكانه”; هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مىكند كه ميان آنان و آن حضرت (رهبر و پيشوايان) نامه رسان نخواهد بود، با آنها سخن مىگويد و آنان سخنش را مىشنوند و او را مىبينند; در حالى كه او در مكان خويش است. و مردم در نقاط ديگر جهان.
با پيشرفت علم و تکنولوژي همه دستورها و برنامهها با سيستم «شهود و حضور» ابلاغ و اجرا مىشود. امام صادق(ع) در گفتار ديگرى اين حقيقت را به طور بارزى تكميل فرموده است: “ان المؤمن فى زمان القائم و هو بالمشرق ليرى اخاه الذى فى المغرب وكذا الذى فى المغرب يرى اخاه الذى بالمشرق”; مؤمن در زمان حضرت مهدى(عج) در حالى كه در مشرق است برادر خود را در مغرب مىبيند و همچنين كسى كه در مغرب است، برادرش را در مشرق مشاهده مىكند. بنابراين ارتباط مستقيم نه تنها در سطح حكومت، بلكه در ميان عموم نيز عملى مىشود.
در اين زمان پيوندهاى ظاهرى، جسمانى و معنوى دلها را استحكام مىبخشد، به گونهاى كه جهان به راستى به شكل يك خانه و مردمش همچون اهل يك خانواده در مىآيند. همچنين در جاي ديگر ابوبصير از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: “اذا تناهت الامور الى صاحب هذا الامر رفع الله تبارك و تعالى له كل منخفض من الارض و خفض له كل مرتفع حتى تكون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايكم لو كانت فى راحته شعرة لم يبصرها”؛ از اين حديث چند چيز استنباط میشود: اول آنکه پيش از ظهور اين امکان وجود نداشته است و پس از ظهور حضرت و برقراري حکومت الهي اين امر محقق میشود. از کلمات «اذا تناهت الامور» و «صاحب هذه الامر» بر میآيد که اين امور توسط خداوند و بدست ايشان انجام میگيرد و از قوانين مادي تبعيت نمیکند و اين امر تنها و تنها اختصاص به امام عصر(عج) دارد.
و نکته سوم اين که از کلمه «دنيا» اسم برده شده است و نه «ارض» که با توجه به تفاوت اين دو کلمه منظور جهان شمول بودن امور و اينکه تمامي امور در اختيار آن حضرت قرار میگيرد. هنگامي که امور به صاحب اين امر محول میشود خداوند تبارک و تعالي براي او هر چيز پستي را مرتفع میسازد و هر بلندي را براي او پست میگرداند بطوريکه دنيا درنزد او مايه آرامش و راحتي باشد و حتي در اين راحتي مويي وجود ندارد که ديده نشود (همگي مورد عنايت قرار میگيرند).
2 ـ 3 ـ امنيت و سلامت در عصر ظهور
از روايات فراوان وارد شده میتوان استنباط کرد که آرمانشهر اسلامى، شهر امن و سلام است; آن هم در معناى واقعى و در تمامى ابعاد آن. قرآن كريم به انسانها و مؤمنان مستضعف، وعده چنين شهر امن و سلامت را داده و فرموده است: «زندگى شما پس از خوف تبديل به امن مىگردد» ولى تاكنون چنين امنيتى براى بشر در عالم تحقق پيدا نكرده است. و ائمه اطهار: در تفسير اين آيه فرمودهاند: منظور، عصر ظهور حضرت قائم آل محمد(ص) است. قرآن کريم مىفرمايد: «وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و يمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا» در اين آيه، سه وعده صريح و مهم به ايمان آورندگان (منتظران) داده شده است:
الف ـ استخلاف در زمين: حكومت در زمين به عنوان نمايندگى از خدا
ب ـ تمكين دين: نفوذ معنوى و حكومت دين (قوانين الهى) بر تمامى عرصههاى زندگى
پ ـ تبديل خوف به امنيت: بر طرف شدن تمامى عوامل ترس و ناامنى و جايگزين شدن امنيت كامل و آرامش در همه روى زمين
امام زين العابدين(ع) فرموده است: “هم و الله شيعتنا اهل البيت يفعل الله ذلك بهم على يدى رجل منا و هو مهدى هذه الامة”؛ اين گروه به خدا قسم همان پيروان ما هستند كه خداوند به وسيله مردى از خاندان ما، اين موضوع را تحقق مىبخشد و او مهدى اين امت است. از اين رو، مىگوييم شهر فاضله عصر ظهور، همان شهر امن و سلامت مورد وعده آيه ياد شده است.
2 ـ 4 ـ بهره گيرى از تمامى قابليتها و قدرتها و نيروهاى مادى در آرمانشهر حضرت مهدى موعود(عج)
در روايتى آمده است: «… زمين گنجهايش را براى او خارج مىسازد…» مراد از اين روايت بهرهگيرى از تمامى قابليتها و قدرتها و نيروهاى مادى در آرمانشهر اسلامى مهدى موعود(عج) است. از ويژگيهاى اين نكته برخوردارى تمامى زمين از نعمتها و نيز عمران و آبادى زمين است و نشانگر رفاه اقتصادى بىسابقه مردم زمين و اقناع آنان از موهبتهای مادي است. همچنين از خاتم انبياء روايت شده است: “امت من در زمان مهدى از چنان نعمتى برخوردار ميشود كه مانند آن را هرگز برخوردار نشده باشند، آسمان باران بر سر آنان فرو ريزد و زمين هيچ گياهى را نگاه نداشته، مگر اينكه آن را مىروياند”.
2 ـ 5 ـ تربيت در عصر ظهور
تربيت يکي از مسائل مهم و مبتلا به کنوني جامع انساني است. بشر در قرون اخير، براى آسايش تن، هر چه فرمول اقتصادى و سياسى و هر چه امكانات علمى و تكنيكى در اختيار داشته، به استخدام در آورده است تا شايد بتواند آسايش اين جهانى انسان را بدو باز گرداند. حال آن كه او، پس از اين همه تلاش، هيچ گونه آرامشى در خود نمىيابد. جهان را تنگ و تاريك و سرد مىبيند و در آن احساس حقارت و پوچى مىكند و اين حالت به اعتقاد منتقدان درون اين نظام (انسان محورى و انسانمدارى)، جز به نابودى انسان نمىانجامد. اما در شهر فاضله اسلامى، تنها سخن از آسايش تن و وفور ثروت و رفاه مادى نيست، بلكه در تصوير مهندسان اين شهر فاضله، انسان موجودى است داراى ابعاد مختلف كه تكامل و رشد او در گرو رشد متوازن تمامى آن ابعاد است.
شهر فاضله و بهشت زمينى موعود، تحقق نمىيابد، مگر آن كه بارقهاى از آسمان در آن حلول كند. تربيت و پرورش روح انسانها و توجه به اخلاق و فضايل معنوى ـ كه از اساسىترين برنامههاى ظهور است ـ در همين راستا معنا مىيابد. شهر فاضله در عين اين كه شهر عدالت است، شهر رفاه، امنيت، تربيت، سجايا و فضايل انسانى نيز هست. در آن محيط، انسانهاى صالح تربيت مىيابند تا جامعهاى آرمانى و صالح بنا نهند. انسانها علاوه بر دستيابى به غناى مالى، از غناى قلبى و روحى نيز بهرهمند خواهند شد و در كنار اتمام نعمت و وفور ثروت، به اكمال اخلاق و فضيلتهاى انسانى نيز راه خواهند يافت. كينههاى اخلاقى از قلبها ريشه كن مىگردد. دروغ، تزوير و نامردمى، در روابط اجتماعى، جاى خود را به يك رويى و يك رنگى مىبخشد. جز با اين نگرش همه جانبه به انسان و در كنار هم چيدن اجزاى حقيقى او نمىتوان به تعبير رؤياى هميشگى انسان در تاسيس شهر فاضله انسانى دستيافت.
2 ـ 6 ـ تكامل شگرف علوم در آرمانشهر اسلامى مهدى موعود(عج)
در روايتى از امام جعفر صادق(ع) آمده است: “دانش بيست و هفت (شعبه و شاخه) است و مجموع آنچه پيامبران آوردهاند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از دو حرف را نمىدانند و چون قائم قيام كند بيست و پنج حرف بقيه را برون آورده و در ميان مردم منتشر مىسازد و بدينسان مجموع بيست و هفت جزء دانش را نشر مىدهد”.
اين روايت حكايت از تحول علوم توسط آن حضرت و جهشى عظيم در پيشرفت زندگى بشريت در تمامى زواياى زندگى بشرى دارد.آرمانشهر اسلامى حضرت مهدى(عج)؛ شهر نهايت علوم و دانش بشرى است. ارتباطات جمعى، ابزارهاى بصرى، سيستمهاى اقتصادى، حكومتى، قضاوتى، اجتماعى و غيره همگى با تحولى عظيم در آرمانشهر روبرو مىشوند. آرمانشهر مهدى موعود(عج) تحقق ابعاد بهشت آسمانى در قالبى زمينى است.
2 ـ 7 ـ جهان شمول بودن حکومت حضرت مهدي(عج)
آرمانشهر حضرت مهدى موعود(عج)، آرمانشهرى جهانى است و همه زمين بر پهنه حكومت عدل و داد آن بزرگوار خواهد بود. دين اسلام در سراسر زمين احيا و جهان شمول خواهد گشت. دين و اخلاق در آرمانشهر حضرت مهدى موعود(عج) در تمامى اقوام و ملل يكسان خواهد بود و احكام اسلام قلمروئى به گستردگى جهان خواهد يافت. به موجب حديثى حضرت صاحب الزمان(عج)… به هنگام انقلاب احوال مردم و اوضاع متزلزل قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد.
چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد. ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضى خواهند بود. جهان شمولى آرمانشهر مهدى موعود(عج) و جهانى بودن حكومت آن حضرت سبب احياء دوباره اسلام و جهان شمولى آن، يكسانى دين در تمامى زمين، يكسان بودن دستورها و برچيده شدن دستورات متناقض، رهبريت يگانه زمين، انطباق مردم با احكام و فرمانها و قوانين جهانى آرمانشهر دينى و… خواهد گرديد.
2 ـ 8 ـ حاکميت در آرمانشهر
پيشرفتها در عصر ظهور، معلول عواملى است كه يكى از آنها وجود رهبرى معصوم، پاك و منزه از هر نوع عيب و نقص (از قبيل احساسات حيوانى، خشم، غضب بىجا، شهوت، كبر و غرور و خودخواهى) است. او فقط وابسته به خدا است و به همه ملتها، جمعيتها و نژادها، با چشم مهربانى و برابرى نگاه مىكند و فرقى بين اقوام و قبايل قائل نيست.
بين سياه و سفيد، آسيايى و آمريكايى و اروپايى و آفريقايى فرقى نمىگذارد و به همه با ديد يكسان مىنگرد. در حالى كه رهبران ديگر دنيا چنين نيستند، و عالىترين همت آنان، استثمار ديگران و هضم يك جامعه در جامعه قوىتر و كوشش براى يك ملت است. آنها مىخواهند ملتى را فداى ملت ديگر كنند و ذخاير طبيعى ملت ضعيف را به نفع ملتخود تصاحب نمايند.
اما رهبران الهى چون وابسته به جمعيت خاصى نبوده و خود را وابسته به خدايى مىدانند كه خالق و رازق همه است، هدفشان آسايش عمومى، آزادى گسترده و تشكيل يك سازمان عالى الهى است كه در سايه آن، بشر مانند افراد يك خانواده زندگى كنند و سفيد و سياه باهم برادر و برابر باشند. سرانجام اداره امور جهان، در كف با كفايت صالحترين افراد بشر قرار خواهد گرفت و به بركت وجود آن حاكم معصوم الهى، بشريت از آسيب ظلم و ستم نجات يافته، از ترس فقر، پريشانى، ناامنىهاى گوناگون و بىعدالتىها آزاد خواهد شد. اينك كه عالم به سوى يك آينده درخشان، تكامل روحانى و عقلانى، نظام مستحكم دينى و الهى، عصر صلح و صفا و برادرى و همكارى، پيش مىرود. حكومتى كه در شهر فاضله اسلامى و در عصر حاكميت امام مهدى(عج) مستقر خواهد شد، در تمام جهات با حكومتهاى موجود در عالم فرق دارد.
حاكم، نوع حكومت، قوانين و نظامات جارى در آن، هيچ شباهتى با حكومتهاى موجود در عالم ندارد؛ نوع حكومتش، الهى و بر مبناى ايمان به خداى يگانه و توحيد خالص است و هدفش متحد كردن جماعتها و ملتها، برداشتن ديوارهاى امتيازات و اعتبارات بيهوده، برقرار كردن توحيد كلمه، ايجاد همكارى و ارتباط بين مردم است. حاكم آن نيز امام معصوم، احيا كننده شريعت نبوى و مجرى قوانين اسلامى و دستورات الهى است. اسلام مىخواهد تمام اختلافات و جدايىها را كه به نامهاى گوناگون پديد آمده، به وسيله عقيده توحيدى، از ميان بردارد. تمامى اختلافات نژادى، طبقاتى، ملى، وطنى، جغرافيايى، مسلكى، حزبى و زبانى بايد از ميان برود و سبب امتياز، افتخار و اعتبار نباشد و حتى در آن حكومت، اختلاف دينى هم بايد كنار گذاشته شود و همه، در زير پرچم اسلام تسليم فرمان خدا باشند.
اين همان حكومت واحد جهانى است كه كره زمين با يك حاكم، يك نوع حكومت و با يك شيوه و روش عادلانه اداره مىشود. اسلام براى بشر چنين حكومتى را پيش بينى كرده و در حدودى كه وظيفه تشريع است، مقدمات آن را فراهم ساخته و عملى شدن آن را موكول به آماده شدن زمينه كامل آن كرده است. اساسا حفظ يك انسان كامل به عنوان ولى الله الاعظم و نگهدارى آن در پشت پرده غيبت، براى تشكيل چنان حكومت واحد جهانى است، زيرا تشكيل چنان حكومتى، از عهده انسانهاى عادى خارج است.
2 ـ 10 ـ رفاه و آسايش
آرمانشهر مهدوي، آرمانشهر آسايش و رفاه همگانى است. نعمتهای فراوان و رفاه در تمامي ابعاد آن به گونهای خواهد بود كه ديگر نيازمندى در سطح جامعه يافت نمىشود، چون توزيع عادلانه منابع و ثروت جايى براى فقر و طبقه ضعيف باقى نمىگذارد. در آن جامعه، مانند جوامع كنونى عمل نمىشود كه بيش از هشتاد درصد ثروت جامعه، در دست كمتر از بيست درصد جامعه و بيست درصد آن در دست هشتاد درصد مردم باشد و در نتيجه طبقه مرفه و فقير پيدا شود. به علاوه در آن عصر، به جهت اجراى عدالت، نه آسمان از ريزش بركات خود بر مردم دريغ مىورزد و نه زمين امساك مىكند، بلكه هرچه دارند در اختيار بشر قرار مىدهند.
از اين رو در آرمانشهر که محور همه امور عدالت و قسط است حقوق انسانها محور توجه و برنامهريزى است، بالطبع بذر اين توجه، محصولى چون رفاه و برخوردارى همگانى از موهبتهاى الهى را در پى خواهد داشت. اين موضوع در روايات اهل بيت: به خوبى تبيين شده است؛ «انه يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و تظهر له الكنوز و لايبقى فى الارض خراب الا يعمره» حكومت او شرق و غرب جهان را فرا مىگيرد و گنجهاى زمين براى او ظاهر مىشود و در سرتاسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت.
امام صادق(ع) فرمود: “اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع فى ايامه الجور و آمنت به السبل و اخرجت الارض بركاتها ورد كل حق الى اهله… و حكم بين الناس بحكم داود و حكم محمد صلى الله عليه و آله و سلم فحينئذ تظهر الارض كنوزها وتبدى بركاتها ولايجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقته ولا لبره لشمول الغنى جميع المؤمنين” وقتى كه قائم قيام كند، حكومت را براساس عدالت قرار مىدهد و ظلم و جور در دوران او برچيده مىشود و جادهها در پرتو وجودش، امن و امان مىگردد، و زمين بركاتش را خارج مىسازد و هر حقى به صاحبش مىرسد، و در ميان مردم، همانند داود و محمد حكم و داورى مىكند.
در اين هنگام زمين گنجهايش را آشكار مىسازد و بركات خود را ظاهر مىكند و كسى موردى را براى انفاق و صدقه و كمك مالى نمىيابد زيرا همه مؤمنان بى نياز و غنى خواهند شد. بيان ظاهر شدن بركات زمين و خارج شدن گنجها، نشان مىدهد كه هم مساله زراعت و كشاورزى به اوج ترقى خود مىرسد و هم تمام منابع زير زمينى، كشف و مورد استفاده قرار مىگيرد. در آمد سرانه افراد، آن قدر بالا مىرود كه در هيچ جامعهاى، فقيرى پيدا نمىشود و همه به سر حد بى نيازى و خود كفايى مىرسند.
حضرت امير المومنين(ع) فرمود: “يزرع الانسان مدا، يخرج له سبعماة مد كما قال الله تعالى كمثل حبة انبتت سبع سنابل فى كل سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء”; [در عصر حضرت مهدى] انسان يك مد مىكارد و هفتصد مد برداشت مىكند، چنان كه مضمون آيه شريفه قرآن است. همچنين در جايي ديگر پيامبر اعظم خدا(ص) فرمود: “و يخرج له الارض افلاذ كبدها ويحثوالمال حثوا ولايعده عدا” زمين در آن عصر قطعات كبد خود را براى او بيرون مىفرستد و او ثروت بدون شماره و محاسبه در ميان مردم پخش مىكند.
و در جاي ديگر میفرمايد: “ابشركم بالمهدى يملا الارض قسطا كما ملئت جورا و ظلما، يرضى عنه سكان السماء و الارض يقسم المال صحاحا فقال رجل ما معنى صحاحا؟ قال: بالتسوية بين الناس، و يملا قلوب امة محمد غنى و يسعهم عدله حتى يامر مناديا ينادى يقول: من له بالمال حاجة فلا يقوم من الناس الا رجل واحد ثم يامر له بالمال فياخذ ثم يندم ويرد” شما را به ظهور حضرت مهدى(عج) بشارت مىدهم كه زمين را پر از عدالت مىكند، همان گونه كه پر از جور و ستم شده است.
ساكنان آسمانها و زمين از او راضى مىشوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح تقسيم مىكند. شخصى پرسيد تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود: به طور مساوى در ميان مردم تقسيم شود و دلهاى پيروان محمد را پر از بى نيازى كند و عدالتش همه را فراگيرد، تا آن جا كه دستور دهد كسى با صداى بلند صدا زند كه هر كس نياز مالى دارد، برخيزد. هيچ كس جز يك نفر بر نمىخيرد، سپس امام دستور مىدهد مال قابل ملاحظهاى به او بدهند; اما او به زودى پشيمان مىشود كه چرا آزمند و حريص بوده است و مال را بر مىگردان.
2 ـ 11 ـ عدل
در اسلام، مساله عدل، از روز نخست در تمام زمينهها مورد توجه و عنايت بوده است، از بعد عقيدتى و دينى گرفته تا بعد فقهى و اجتماعى، از قرآن و سنت بر مىآيد كه عدل و مظاهر آن، پسنديده و موجب خشنودى حضرت حق است; اما قدر و منزلت آن، به علت گستردگى و اقامه آن در سطح وسيع اجتماعى است; يعنى، مردم آن قدر به رشد معنوى و كمال روحى نايل گردند كه تمام افراد يا حداقل اكثر آنان، خواهان عدل باشند و خود عملا آن را به اجرا گذارند.
پيامبران الهى، در ماموريت آسمانى خود، خواهان اقامه عدل در جهان و در بين همه انسانها بودهاند و مىخواستند مردم را طورى تربيت كنند كه آنان خود قسط و عدل را به پا دارند; نه آن كه به زور و قدرت حاكم به عدالت تن دهند. قرآن كريم مىفرمايد: “لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط”
از اين آيه استفاده مىشود كه پيامبران مىخواستند، مردم را طورى تربيت كنند تا خود، قيام به قسط نمايند و عدل را بر پا دارند; لذا فرمود: «ليقوم الناس بالقسط» و نفرمود: «ليقيموا الناس بالقسط» تا معنايش اين باشد كه پيامبران به عنوان حاكم عادل، مانند ساير زمامداران عادل، مردم را با نيروى نظامى و انتظامى و قدرتهاى اجرايى، به رعايت عدل وا دارند; زيرا فرق است بين اين كه حاكمى خود عادل باشد و بخواهد در حكومت او عدل اجرا شود و به كسى ستم نگردد و بين آن كه مردم در جامعه، از نظر كمالات و درك عقلانى به جايى برسند كه خود اقامه عدل نمايند و بفهمند كه عدل برتر از ظلم است و در آنان كششى نسبت به ظلم نباشد. به هر حال در اسلام و تعاليم الهى، عدل از جايگاه رفيعى برخوردار است تا جايى كه همه انسانها مامور شدهاند در تمام زمينههاى زندگى خود ـ در اصول و فروع، در نظام اجتماعى و اقتصادى، سياسى و نظامى، در گفتار و كردار و… عدالت را مراعات كنند. در زير چند روايت ذکر شده است:
اعدلوا هو اقرب للتقوى: عدالت ورزيد كه عدالت به تقوا نزديكتر است.
اذا قلتم فاعدلوا: وقتى سخن گفتيد به عدالتسخن گوييد.
و ان الله يامر بالعدل و الاحسان: خداى متعال به عدل و احسان امر مىكند.
2 ـ 12 ـ علم در عصر ظهور
عصر ظهور، زمان گسترش و شكوفايى علم و دانايى است، و شهر فاضله اسلامى، شهر علم و دانش است. با آمدن منجى عالم، همان گونه كه ظلم و بيداد جاى خود را به عدل و دادگرى مىسپارد، و نابسامانىهاى اجتماعى به سامان مىگرايد، جهل و نادانى نيز جاى خود را به علم و دانايى مىدهد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مىشود. علوم و دانشهايى كه در طول اعصار و قرون در پشت پردهها مكنون مانده بود، ابراز مىگردد و مرز دانايى و يادگيرى تا سراپرده منازل و اعماق وجود تك تك انسانها، گسترش مىيابد. حضرت امام محمد باقر(ع) فرموده است: “اذا قام قائمنا وضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم” هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان مىگذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مىكند.
بدين ترتيب، در پرتو ارشاد و هدايت حضرت مهدى(عج) و در زير دست عنايت او، مغزها در مسير كمال به حركت در مىآيد و انديشهها شكوفا مىشوند. كوته بينىها، تنگنظرىها و افكار پست و پليد ـ كه سرچشمه بسيارى از تضادها و برخوردهاى خشونتآميز اجتماعى است ـ ، بر طرف مىگردد. مردمى بلند نظر، با افكارى باز و سينههايى گشاده و همتى والا و بينشى وسيع، پرورش مىيابند، لذا تعبير پياده شدن 27 حرف علم به منصه ظهور میرسد.
2 ـ 13 ـ نظام سياسى مصلح
دولت مصلح حكومتى جهانى و فراگير است، و حكومتهاى جهانى به لحاظ مبناى غير الهى و ابزارهاى غير مشروع محكوم به نابودى مىباشند. پيش از هر فرضيه و گمان بايد پذيرفت كه محتوا و قالب سياسى در حكومت مصلح موعود نبايد و نمىتواند در نمونههاى تاريخى مشابه داشته باشد. اعلان قرآن مبنى بر جاء الحق و زهق الباطل از نابودى هر باطل خبر مىدهد و برچيده شدن حكومتهاى سراسر جهان را كه در دايره باطل قرار دارند، نويد مىدهد.
اين بشارت از دو ديدگاه قابل تأمل است:
الف ـ دولت مصلح حكومتى جهانى و فراگير است؛
ب ـ حكومتهاى جهانى به لحاظ تئورى و عملى باطل بوده و مشمول نابودى توسط حضرتش مىگردند.
براساس روايتها، ساختار حكومت مهدى مصلح از نوع هيچ يك از نظامهاى موجود نيست بلكه در دايره تمدن اسلامى و نشأت گرفته از قرآن و سنت معصومين(ع) است.
راهکارهاي علمي رسيدن به آرمانشهر
3 ـ 1 ـ آموزش و پرورش
اسلام، تعليم و تزكيه را درصدر برنامههای خود قرارداده است. به گونهای كه از همان آغاز نزول وحي، آن را از وظايف اصلي و حتمي پيامبر به حساب میآورد. اسلام، آموزش و پرورش را تنها يك حق ندانسته، بلكه وظيفه هر مسلمان میداند. پيامبر گرامي اسلام میفرمايد: “به دنبال دانش بودن وظيفه هركس و بر هر مسلماني واجب است”. بنابراين آموزش و پرورش در سرنوشت جامعه نقش اساسي دارد: زيرا بدون افراد صالح و سالم، جامعه صالح و شايسته پديد نميآيد و مردم در صورتي راه صلاح را میپيمايند كه علاوه بر داشتن زمينه فردي درست در درون خود زمينههای خوشايند و جذاب را در جامعه ببينند. پس افزون بر طرح و برنامه، ساختن افراد شايسته از راه كارهاي ضروري رسيدن به شهر فاضله مطلوب است. بر اين اساس آموزش و پرورش مقدمه پرورش و خودسازي است و رستگاري در سايه خودسازي به دست میآيد:بي ترديد آن كس كه به تزكيه و پاكي نفس خود پرداخت رستگار گشت.
3 ـ 2 ـ تحريم عوامل فساد
از ديگر راه كارهاي اسلام براي حفظ سلامت جامعه و اعتماد متقابل مردم با يكديگر، تحريم اعمالي است كه سلامت جامعه را به خطر میافكند. اسلام از يك سو با تحريم اعمالي همچون دروغ، غيبت، تهمت، قمار، سرقت و مقرركردن كيفر براي برخي از آنها حد و مرزي براي رفتارهاي اجتماعي قرارداده و از سوي ديگر، افشاي گناهاني را كه سبب دريده شدن پرده عفت عمومي میشود جرم دانسته است. از ديدگاه اسلام، توبه كردن از گناهاني كه با حقوق مرتبط نيست. بلكه از حقوق الهي است ـ بر اعتراف نزد قاضي و حاكم شرع اعتراف و تقاضاي پاك شدن فرمود: اگر پوشانده بود و توبه میكرد برايش بهتر بودالبته تحريم عوامل فساد و امر به اجتناب از آنها بدان معنا نيست كه فرد گوشه گيري را اختيار كند و از جامعه دور شود. حضرت محمد(ص) در سخنان خود گوشه گيري را فاقد ارزش دانسته و جداشدگان از جماعت مسلمانان از دايره اسلام خارج شمرده است. هيچ رهبانيت و گوشه گيري در اسلام نيست به راستي خداوند بلند مرتبه بر ما رهبانيت قرار نداده است. رهبانيت امت من همان جهاد در راه خداست. در جايي ديگر میفرمايد: هر كس از جماعت مسلمانان جدا شود، قيد اسلام را از گردن خود برداشته است.
3 ـ 3 ـ تحكيم روابط اجتماعي
خداوند براي تحقق اين اصل مهم، آداب اجتماعي ويژهای وضع كرده است كه برخي از آنها عبارتند از:
الف ـ سلام كردن و دست دادن در آغاز ملاقات: آن گاه كه همديگر را ملاقات میكنيد بيش از هرگونه كلامي اول به همديگر سلام كنيد و مصافحه كنيد.
ب. رفق و مدارا: رسول خدا(ص) میفرمايد: “مدارا كردن با مردم نيمي از ايمان است و ملايم و نرم بودن با آنان نيمي از خوشي در زندگي”.
پ: فروتني: پيامبر اسلام فرمودند: “خداوند به داود وحي كرد به راستي نزديك ترين مردم به خدا متواضعان هستند، همان طور كه دورترين مردم از خدا متكبرانند”.
ت: احترام به ديگران: (به ويژه سالخوردگان)؛ رسول خدا در اين باره میفرمايند: “گرامي داشتن مسلمان پير و سالخورده، بزرگ شمردن خداست”.
ث: زيارت ديد و بازديد برادر مومن فقط به خاطر خدا، رسول خدا میفرمايد: “هركس برادرش را به خاطر خدا و در راه خدا زيارت كند خداوند عزيز و بلندمرتبه گويد: مرا زيارت و ثواب و پاداشت بر عهده من است”.
ج: برآوردن نيازهاي مادي و معنوي ديگران: امام صادق میفرمايد: “هركس از مؤمني مشكلي را برطرف كند. خداوند در روز رستاخيز براي قلبش گشايش ايجاد میكند”.
3 ـ 4 ـ تعاون و همكاري عمومى
براي تحقق شهر فاضله مطلوب در اسلام، تعاون و همكاري گروهي، به عنوان يكي از اصول و راه كارهاي مهم مطرح میشود: خداوند متعال در قرآن میفرمايد: «بر نيكي و پرهيزگاري يكديگر را ياري كنيد و با همديگر همكاري كنيد”.
3 ـ 5 ـ تقويت بنيان خانواده
از آنجا كه خانواده میتواند نقطه آغازين هر صلاح و فساد باشد و اجتماع از تركيب خانواده پديد میآيد، اسلام بيش ترين توجه خود را به خانواده معطوف داشته است. پيامبر اكرم(ص) در اين باره میفرمايد: “در اسلام هيچ بنايي نزد خدا محبوب تر از تشكيل خانواده نيست.” مسلم است كه بقاي خانواده نيز همچون شكل گيري آن مهم و ضروري است. امام صادق مردم را به تلاش براي حفظ خانواده فراخوانده و ميفرمايد: “هيچ چيز نزد خداوند عزيز و بلند مرتبه، مبغوض تر از خانهای نيست كه به خاطر تفرقه خراب شود”. طبيعي است هنگامي كه خانواده براساس مودت و تفاهم متقابل شكل گيرد و پدر و مادر با هم تفاهم و تعاون و آگاهي، فضايي آرام و مطلوب براي رشد فرزندان پديد آورند، حركت عمومي جامعه به سوي صلاح و سعادت خواهد بود. بدين سبب اسلام براي پدر و مادر به عنوان دو ركن اساسي سرنوشت ساز خانواده مقامي والا و ارزشمند درنظر گرفته. آنان را داراي مسئوليتي حساس و ويژه میداند.
برگرفته از سايت :المهدويه