مجله امان شماره 16 .:::. مقالات
محمد رضايي
كارشناس تاريخ و سردبير نشريه انتظار نوجوان
مقدمه: در شمارههاي پيشين به «انتظار طولاني و بازتاب آن» و «نشانههاي ظهور» و افرادي با انتخاب سياه و سفيد و خاكستري در عصر عاشورا آشنا شديم. اينك اين موضوع را پيميگيريم تا انشاء الله بتوانيم در عصر انتظار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، از آن مدد گيريم:
3. انگيزههاي انتظار و دعوت
با مرگ معاويه و هجرت سيدالشهدا از مدينه به مکه و اقامت چهار ماهه آن حضرت در مدينه، سران شيعه کوفه که طبق وعده امام سالها منتظر قيام بودند و اينک هجرت حضرت به مکه را شنيده بودند دور هم جمع شدند، و پس از مشورتي مهم تصميم به نامه نگاري دوباره گرفتند و پس از آن با توجه به هجرت حضرت مصمم شدند اين موضوع را به فرهنگ و خواسته عمومي کوفه تبديل کنند در نتيجه روزهاي پاياني ماه شعبان سال 60 ه.. ق تدريجا، ولي به سرعت با تبليغات گسترده کساني همانند حبيب بن مظاهر و سليمان بن صرد خزاعي و ديگران، موجي وسيع از نامه نگاري در شهر ايجاد ميگردد، به گونهاي که در ظرف مدت 5 روز 12 هزار نامه از کوفه که هر نامه حداقل مشتمل بر 4 . 3 امضا بود، به امام در مکه ميرسد؛1 و اين آمار گوياي مشارکت يک سوم يا کمي بيشتر از جمعيت شهر در اين فعاليت اجتماعي بود:
اگر چه در نگاه ظاهري و سطحي آمار دعوتگران و منتظران امام در آستانه قيام قريب الوقوع بسيار بالاست ولي انگيزهها و اهداف آنها و يا شور و شعوري که پشت اين نامه نگاريهاست چه ميباشد و تا چه اندازه است؟!
با برخي از اين انگيزههاي سفيد؛ سياه؛ خاکستري، آشنا ميگرديم:
الف. شخصيتهاي سفيد
حبيب بن مظاهر و عابس بن ابي شبيب و سعيد بن عبدالله: در اولين جلسهاي که بزرگان شيعه و کوفه براي دعوت امام تشکيل دادند، و هم چنين در جلسه استقبال از حضرت مسلم در خانه مختار ثقفي، و هم چنين در شب عاشورا پس از اين که امام(ع) از آنها خواستند که او را تنها گذاشته و بروند چنين سخني گفتند:
که ما شما را امام حق ميدانيم و اطاعت و پيروي از شما بر ما لازم است و از ديگران خبر نداريم ولي خودمان با تمام وجود با شما بيعت ميکنيم تا دولت و نظام حق را بر پا داريد.
ب . شخصيت خاکستري:
سليمان بن صرد خزاعي کسي بود که اولين جلسه تجمع شيعيان براي دعوت امام پس از مرگ معاويه در خانه او تشکيل شد و از فعالين در نامه نگاري به امام بود. ولي پس از اين که حضرت مسلم به کوفه آمد، به منزل او وارد نشد و بعدها هم ابن زياد به شهر آمد و شرايط کوفه خفقان آور شد، به انزوا و گوشه گيري و زندگي مخفيانه روي آورد:
انتظار او از قيام اين بود که امام بيايد شرايط مناسب را فراهم سازد تا او همراه حق بماند و گرنه به هنگام خطر به سرعت عقب بايد نشست.
او پس از حادثه کربلا و پشيماني دوباره موج توبه گرايي را در کوفه و با کوفيان راه انداخت، و رهبري نمود. ولي دوباره در اين زمينه، به امام زمان خود (امام سجاد عليه السلام) مراجعه نکرد و مستقل تصميم گيري نمود.
رفتار او در آغاز آکنده از تفريط، و پس از حادثه کربلا آکنده با افراط بوده و هميشه بر امامان زمان خود يا مقدم، جلوتر، يا مؤخر و عقبتر بود؛ و بر اساس همين روحيه، نه با گروه شيعيان واقعي و نه با جناح برنامهگراي مختار قابل جمع نبود.
ج . شخصيتهاي سياه: گروه اشراف شهر؛
کساني همانند عزرة بن قيس، حجار بن ابجر، شبث بن ربعي و … به امام نامه نوشتند که «باغها سبز شده و ميوه رسيده است پس به سوي ما بيا»2
انتظار آنها از آمدن حضرت حفظ منافع و مصالح خود بود، و در جو و شرايطي که کوفه آکنده از فضاي نامه نگاري شده بود احساس ميکردند که اگر نامه نگاري نکنند؛ هم در آن زمان ممکن است مورد شماتت برخي افراد قرار گيرند و هم اگر احيانا امام در آينده به کوفه آيد به علت عدم همراهي با دعوتگران، شايد اموال آنها از دستشان برود پس براي حفظ منافع خود جزو آخرين نامه نگاران محتاط و محافظهکار به امام بودند.
4. يک آرزوي تاريخي يک ديدار به ياد ماندني
معاويه پس از به شهادت رساندن امام مجتبي عليه السلام در کوفه زياد بن ابيه را به امارت منصوب کرد و در مدينه مروان بن حکم را. و آن دو از بدترين دشمنان شيعيان و اهل بيت بودند، او از آنها خواسته بود ضمن اجراي سياست شيعه زدايي به شدت مانع سفر شيعيان کوفه به مدينه و ديدار آنها با امامشان شوند؛ با مرگ معاويه و مرگ زياد قبل از آن و فراهم شدن جو نامه نگاري زمينهاي فراهم شد که چند نفر محدود فاصله 1400 تا 1500 کيلومتري مکه تا کوفه را که از بيابانهاي داغ ميگذشت بپيمايند و با عنوان نامهرسانهاي کوفي جزو اولين ديدارکنندگان کوفي پس از چندين سال با آن حضرت باشند؛
بازتاب روحي اين ديدارها با امام مهربان و دلسوز چه بوده است؟!
الف . شخصيت سفيد: قاصدان عشق:
قيس بن مسهر صيداوي، سعيد بن عبدالله حنفي، عمارة بن عمرو ارحبي؛ از شيعيان کوفي بودند که وقتي نامههاي مردم آماده شد و آنها به دنبال قاصد براي فرستادن نامهها بودند. آنها به صورت افتخاري و عاشقانه اين ماموريت سخت و طولاني و پر خطر را به جان خريدند. و از کوفه راهي مکه شدند. آنها پس از 15 روز در مکه به ديدار امام توفيق يافتند و چنان شيفته چهره دلرباي امام شدند که از بازگشت منصرف شدند، و تصميم گرفتند براي هميشه در جوار و کنار امام باقي بمانند؛3 سعيد و عماره هيچ گاه از امام جدا نشدند ولي قيس به دستور امام همراه حضرت مسلم راهي کوفه شد ولي پس از دو ماه دوباره با نامه حضرت مسلم به مکه بازگشت و دوباره ماند تا اين که امام دوباره به دليل تخصص او که راه شناس بود او را از ميانه راه به کوفه فرستاد و او به عنوان قاصد حسين بن علي عليه السلام جزو اولين شهداي راه امام شد.
ب. شخصيت خاکستري: قاصدي مدعي و …:
عبدالله بن وال از چهرههاي سرشناس قبيله خود بود. که بخشي از نامههاي کوفيان را هم او نزد امام آورد ولي در مکه زياد نماند و پس از ديداري کوتاه دوباره به کوفه بازگشت.4 و با خطرناک شدن شرايط اجتماعي کوفه همانند سليمان بن صرد خزاعي که دوست صميمي او بود؛ خيلي زود مخفي و پنهان شد. تا اين که حادثه کربلا رخ داد و او خيلي زود همانند سليمان جزو پشيمان شدهها و توبه کنندهها گرديد و نفر دوم و دومين رهبر قيام توابين پس از سليمان او بود.
ج . شخصيت سياه: قاصدي ناخواسته:
پس از دستگيري حضرت مسلم و اسارت ايشان؛ در راه قصر ابن زياد، چون او يقين به شهادت خود کرد از محمد بن اشعث يکي از اشراف شهر و فرماندههان ابن زياد خواست تا پيکي به سوي امام فرستاده و او را از آمدن منصرف نمايد. محمد بن اشعث هم مردي به نام اياس بن عثل طايي را طلبيد، تا به سوي امام بفرستد، ولي او بهانه راه طولاني و نداشتن هزينه سفر را نمود. پس ابن اشعث هزينه سفر را به او داد ولي او پولي هم براي خانواده خود خواست، آن را هم ابن اشعث قبول کرد و او سرانجام راهي شد5 و در ميانه ر اه به امام رسيد؛ به نقلي مستقيم خبر را به امام گفت و به نقلي از کاروان امام دوري گزيد و به دو راه گذر و مسافر رسيد و خبر را به آنها گفت تا آنها خبر را به امام برسانند.
پي نوشت
1. طبري 5/352.
2. انساب الاشراف، 3/171.
3. طبري 5/352.
4. همان و طبري 5/352.
5. اخبار الطوال، 229.