مجله امان شماره 16 .:::. مقالات
(قسمت اول)
حامد اسلامجو
پژوهشگر مباحث مهدويت
بدون ترديد انقلاب جهاني حضرت مهدي عليه السلام فقط داراي بعد سياسي، نظامي و اجتماعي ساده نخواهد بود، بلكه طبق روايات، مهمترين بعد آن، تحولات فرهنگي است كه در درون افراد و به تبع آن در سطح جامعه رخ خواهد داد. در آن عصر دلانگيز و شورآفرين، انسانها از درون تحول مييابند و بينشهاي مادي به معنوي و روحاني تبديل مي شود. كوتاه بينيهاي افراد جاي خود را به دورانديشي و تفكرات عميق انساني خواهد داد و در اثر انقلاب جهاني، انقلاب اخلاقي در بالاترين سطح ممكن در انسانها پديدار ميشود و ارتباطات صحيح انساني كه تمام انبيا، اوليا و صلحا براي تحقق آن تلاش كردهاند، به اوج خود خواهد رسيد. در عصر پس از ظهور در اثر رشد اخلاق، مدينه فاضله يا شهر خدا تشكيل خواهد شد. اين چشمانداز در روايات معصومين عليهم السلام اذعان شده است.
امام الموحدين عليه افضل صلوات المصلين ميفرمايد: «تأمن السبل حتي تمشي المرأة بين العراق و الشام لا تضع قدميها الّا علي النّبات و علي رأسها زنبيلها لايهيجها سبع ولاتخافه»؛ «راهها امن شود؛ به طوري كه زن از عراق تا شام برود و پاي خود را جز روي گياه نگذارد، سبدش را بر سرش بگذارد و از درنده و درندهخويي باك ندارد».1
از احاديث استفاده ميشود كه حضرت مهدي مثل پيامبر اسلام در برابر جاهليت قرار ميگيرد اما از نوع مدرن آن. جاهليت مدرن از موانع پيش روي امام عصر عليه السلام خواهد بود. جهان در آستانه ظهور، تصويري سياه و هولناك دارد. اخبار آخرالزمان گرداب بياخلاقي را هشدار داده است. وجود ناامني، فساد و فسق علني و برهنگي و آلودگي انسانها به گناهان كوچك و بزرگ رهآورد عصر مدرنيته است. به راستي امام عصر عليه السلام چگونه اين معضلات بزرگ فرهنگي را حل ميكند؟ بدون ترديد او برنامهاي جامع و همه جانبه براي رشد اخلاق خواهد داشت و در هنگام ظهور اجرا خواهد كرد. آنچه در پي ميآيد، گوشهاي از اين مكانيسم و برنامه است كه از ميان روايات استخراج شده است.
مفهوم اخلاق
واژة «اخلاق» به لحاظ لغوي از ريشه «خُلق» به معناي خوي دروني و ملكات باطني و روحي است، در برابر خلق كه به جنبه جسماني و ظاهري انسان اشاره دارد. اخلاق در منابع و علوم اخلاقي و ديني سه كاربرد متفاوت دارد:
رفتار اخلاقي، گزارههاي اخلاقي، خصلتهاي اخلاقي
مكانيسم رشد اخلاق در واقع به كارگيري بهترين شيوهها و روشهاي عملي اخلاق و رشد آن در فرد، فرد جامعه اخلاقي، آرماني عصر ظهور ميباشد كه تحقق آن با تشكيل دولت اخلاقي و رهبري شخصيت الهي امام عصر عليه السلام كه تنديس اخلاق و ملكات فاضله انساني شكل ميگيرد است. اين مهمترين غايتي است كه انبيا بدان مبعوث شدهاند؛ يعني تتميم و تكميل و رشد خُلقهاي فاضل و صفات اخلاقي «إني بعثت لأتمم مكارم الاخلاق».
دولت اخلاقي
موضوع مورد توجه بسياري از صاحبنظران، ايجاد نظم اجتماعي مطلوب بوده است. نظم اجتماعي مطلوب به معناي برقراري روابط عادلانه، امكان سعادت و مهرورزي انسان در حيات اجتماعي است كه خود، محصول اخلاقي شدن فرد فرد آن جامعه ميباشد و جامعهاي كه سراسر ارزش و فضيلت باشد، مستلزم وجود نهاد دولت بر مبناي ارزشهاي اخلاقي و رهبري اخلاقي و بافضيلت است. در عصر ظهور امام عصر عليه السلام به عنوان برگزيده و رهبر آسماني با تشكيل دولت اخلاقي و ارزشي، حكومتي فراگير با هدف وصول همه انسانها به سعادت، پيوند عميقي ميان فعل سياسي و فعل اخلاقي برقرار خواهد ساخت.
در حديث امام علي عليه السلام چنين آمده است:
«مهدي عليه السلام از اصحاب خويش پيمان و بيعت ميگيرد كه سرقت و زنا نكنند، خون بيگناهي را نريزند، حريمي را هتك نكنند، به ناحق بر خانهاي هجوم نبرند و كسي را مورد ضرب و شتم قرار ندهند، زر و سيم نيندوزند، گندم و جو احتكار نكنند، مال يتيم نخورند، ندانسته شهادت ندهند، راهزني نكنند، مساجد را ويران نسازند، از آلودگيها دوري كنند، امر به معروف و نهي از منكر كنند، لباس خشن بپوشند، بر خاك سر نهند و در راه خدا آنگونه كه شايسته است جهاد كنند».2
ادامه دارد
پي نوشت
1. تحف العقول، ص115.
2. منتخب الأثر، ص496