مجله امان شماره 16 .:::. مقالات
حجت الاسلام و المسلمين ناصر نقويان
محقق و استاد دانشگاه
من ميدانم، شما ميدانيد، خدا هم ميداند، گاهي بخشيدن دوست و فاميلي و آشتي كردن با او چقدر سخت و سنگين است. چه اشكالي دارد گاهي با انجام كارهاي سنگين، جوانمردي خود را ثابت كنيم؟ يادمان باشد آنها كه ميتوانند وزنههاي سنگين تري بردارند و بر نميدارند، جايزهاي كه نميگيرند هيچ، نزد خدا و خلق هم محبوبيتي ندارند.1
من و شما تلاش كنيم جزء كساني شويم كه به تدريج وزنههاي سنگين بر ميدارند. آقاي حسين رضا زاده را كه فراموش نكردهايد.
گفتم به تدريج، يادم آمد كه فصل بهار در راه است. راستي بهار هم همين كار را ميكند، يعني در زمستان كه آب و خاك با هم قهر بودند هيچ اتفاقي نميافتاد؛ نه خاك رويشي داشت و نه بذرهاي پنهان شده در خاك زايشي. ولي با پيدا شدن چشم و ابروي بهار ماجرا طور ديگري شد. خاك كه از آمدن اين مسافر خوش قدم بو برد، لحاف زمستان را كنار زد و برخاست. چند روز ديگر معلوم ميشود كه از آشتي آب و خاك بلكه از وصلت اين دو چه اتفاقات مباركي در راه است.
با كنار رفتن نقاب برف و سرما كم كم معلوم ميشود كدام درخت خشكيده و هيزم شده و كدام سرسبز و زنده است، كدام دشت چادر در چمن بر سر كرده و كدام برهنه و بي چيز است، حاصل كدام خاك يا علي گفته و برخاسته و بر كدام خاك بذر مرگ و مردگي پاشيده اند، كجا سنگستان است و كجا گلستان. كجا گل است و كجا گل، بقول مولوي:
در بهاران كي شود سرسبز سنگ
خاك شو تا گل برويي رنگرنگ
چشم دانههاي برف كه به بهار ميافتد از شدت خجالت چنان آب ميشوند كه آبروي رفته زمين دوباره به جويبارها بر ميگردد. مهم اين است كه يادمان باشد اگر درختي با نگاه پر مهر بهار بيدار نشد به قهر آتش گرفتار ميشود، همان كه بيش از هزار سال پيش ناصر خسرو ميگفت:
بسوزند چوب درختان بيبر
سزا خودهمين است مر بيبري را
همان كه سعدي شيرين گفتار ميگفت:
هر كه امروز نبيند اثر قدرت او
غالب آنست كه فرداش نبيند ديوار
سعدي ميخواست بگويد: نگو، سيزده به دامان طبيعت ميرويم و صفايي ميكنيم، بگو ميرويم در دامان خلقت خدا و درسي ميگيريم و برمي گرديم.
البته او از پيش خود نميگفت، از قرآن ميگفت:
(فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)
به نشانيهاي رحمت خداوند بنگر كه چگونه از دل خاك مرده حيات و نشاط بيرون ميكشد. هم او مردگان را نيز زنده خواهد فرمود. (روم/50)
بله، خوب متوجه شديد، بهار يك دانشگاه بزرگ است كه اگر درست به آن نگاه كنيم درسهاي فراواني به ما ميدهد. يعني به چشم دانشجويي، نه به چشم مدرك جوئي!
حالا به قول قرآن، خوب نگاه كن، دوباره نگاه كن، چه ميبيني؟
درختاني كه از درخت بودن فقط نقش و نقشه آن را داشتند الان از چوب خشك بودن بيرون آمده و در حال سبز شدن و شكوفه دادن هستند، و كمكم آن انتظار سرخ به بارداري سبز تبديل شده و معلوم شد زمستان و سرما به همه هارت و پورتش حريف ريشههاي پنهان و گرم درختان نشده و امروز كه سرما، سايه اش را از سرِ ما كم كرده اين جوانه ها هستند كه خودي نشان داده و آرام ارام، باد و طوفانهاي بهاري را نيز رام خود ميكنند و ديري نميپايد كه بار درختان چنان سنگين ميشود كه كسي باورش نميآيد كه همان شكوفههاي كوچولو تبديل به گلابي و هلو شده، نارگيل و آناناس به آن عظمت كه بماند.
حالا ديدي كه نبايد از درخت كمتر بود و اگر تمرين و تكرار در كار باشد ما هم ميتوانيم وزنه بردار سنگين وزني بشويم و نرمك، نرمك و گرَم گرَم هم كه شده به وزنه ها اضافه كنيم، درست همان كاري كه وزنه ها ميكنند.
از بخشيدن كسي كه جواب تلفن ما را نداده شروع كنيم تا بخشش كسي كه جفاي بزرگي در حق ما كرده است، خدا رحمت كند آيت الله مجتهدي تهراني را، ميگفت:
«اگر ميخواهي محبت دنيا از دلت بيرون برود، موقع خرج كردن پول ها، اول اسكناسهاي نو را خرج كن».
پس تا دير نشده دست به كار شويم و با همه آنهايي كه در زمستان عمر قهر بوديم آشتي كنيم و ديد و بازديد عيد را وليمه و سور اين آشتي كنان قرار دهيم كه در غير اينصورت دير يا زود با آتشي ديدار خواهيم كرد كه وجودمان را همچون هيزم در قهر خود كه نتيجه همان قهر با دوستان و بستگان است؛ خواهد سوزاند.
پي نوشت
1. در زيارت امين الله بما مي آموزند كه از خدا درخواست كنيم تا در زمين و آسمان محبوب باشيم، محبوبة في أرضك و سمائك.