آیین هندو در اثر تراکم معارف دینى میراث هندى پدید آمد، و از این راه در طول هزاران سال شکل گرفت؛ به گونهاى که توانست هویت ملى جامعه هندى را عینیت بخشد. در حالى که آیین بودا در نتیجه تلاش یک فرد خاص، در چهارچوب عدم پذیرش و معارضه صریح و آشکار نسبت به عملکرد آیین هندو پدید آمد. به دیگر سخن، اقدام او یک حرکت اصلاح اجتماعى و برخاسته از مبانى روحانى و متافیزیکى و سیاسى بود و نظام طبقاتى را که امتیازات آشکارى را براى دوطبقه حاکم یعنى برهمنان و کشاتریاها فراهم آورده بود، رد مىکرد. از اینرو، این آیین بر آن دستهاز قشرهاى اجتماعى که جایگاه پایینترى دارند تکیه دارد، و بر لزوم کاهش سلطه نامحدود برهمنان ـ اگر نابودکردن آن ممکن نبود ـ تأکید مىکند.
بودیسم قدیم تناسخ (حلول روح در جسم دیگر بعد از مرگ) و حیات دیگر را باور دارد و مبانىمعنوى آن بر وجود کارما (کردار) و سرنوشتى که انسان در مقابل آن تسلیم است، مبتنى است ؛ اما با وجود این، تأکید مىکند که مراسم پیچیده دینى ـ آنگونه که قوانین تعیین مىکند ـ روند و تعداد تولدها را متوقف نمىکند. بلکه آنچه بر آنها اثر مىگذارد، فروتنى در برابر فضائلى است که در نتیجه مسؤولیت فردى به دست مىآید.
بنابر این، مکتب بودا براى نابودى کامل امتیازات اجتماعى، حسب و نسب و نیز وراثت طبقاتى، که از پایههاى جامعه برهمایى است، لذا بودائیسم مىکوشد و از این رو، بدون هیچ تبعیضى، از همه کسانى که خواستار نابودى سلطه برهمنان هستند، استقبال مىکند. و بر این اساس، آیین بودا در واقع به یک «انقلاب اجتماعى» متحول مىشود.
آیین بودا در تعالیم روحانى خود ـ بنابر آنچه در دایره المعارف «تاریخ الحضارات العام» آمده است ـ بر اصل جنگ و درگیرى بین خیر و شر تکیه دارد؛ و محبت ورزى و احسان به همه مخلوقات، و نیز فروتنى و بىاعتنایى به خویشتن را چونان دارویى براى بیمارى، تناسخ مىداند. علاوه بر آن،نظریه «فدا» را نیز مىپذیرد ؛ زیرا بدون یک رهایى بخش، همه افراد، گرفتار نتایج کردههایشانهستند. این رهایى بخش در دوره کنونى هستى «بوداشاکیامونى» است و به دنبال آن «بودامیتریا» مىآید که سَروَر دوره آینده خواهد بود و آمدنش قبل از زوال جهان خواهد بود. بستانى در دایرهالمعارف خویش به این مطلب اشاره مىکند که؛ مذهب بودا- که عموما در گرایش و جهتگیرى نسبت به معبودهاى برهمایى مورد قبول واقع شده است – معبودها را در مرتبه و درجه پایینترى از بودائیان و همچنین کاهنان محترم قرار مىدهد و به این ترتیب مردم را بالاتر و بلند مرتبهتر ازمعبودها مىشمارد. بستانى در ادامه مىگوید: «بودا تجسم یک موجود برتر نیست، بلکه او یک کامل بالذات است. در «ودا» نیز آمده است که قداست، تقوا، تأمل و حکمت، مقدسترین معبودات هستند؛ و فضیلت هندیان به سبب انکار خویش، سرکوب شهوات، غلبه بر اراده و مهربانى و دلسوزى بر همه موجودات و ریشهکن کردن گناه است و بعد از این مراحل، معرفتى بىپایان براى انسان حاصل میشود. بودا در اصل یک مکتب ساده، ادبى و عقلى بود که با اسطوره (میثالوجى) و فلسفه و انجام مراسمها و حرفه کاهنان مخالفت مىکرد، و در بالاترین درجه از نیکویى، شفقت و انعطاف پذیرى قرار داشت؛ بودا با آسان کردن راه نجات، براى همه و نیز اعلان اینکه نائل شدن به بودا، با پاک سیرتى ممکن مىگردد، همه مردم را به ورود در این آیین دعوت مىکرد، بدون اینکه بین آنها از جهت حالت و مقام و منزلتشان فرق بگذارد ؛ اما بودا به صورت آشکار از تصنیف نمودن مردم به طبقات متفاوت ، نهى نکرده است و بر پذیرفتن آن اصل نیز پافشارى نمىکند.
آیین بودیسم یکى از شاخه هاى کیش هندوست که در هندوستان و حدود دو قرن بعد از مرگ بودا به همت فرمان روایى به نام «آشوکا» رشد و گسترش یافت و بعدها از سرزمین اصلى کوچ و در خارج از مرزهاى هند، به خصوص در آسیاى جنوب شرقى، چین و ژاپن، پیروان فراوانى براى خود دست و پا کرد. برخى از مستشرقان از آیین بودا تعبیر به «فلسفه» مى کنند و برخى نیز نام «دین» بر آن مى نهند. جان بى. ناس در این مورد مى گوید: این مسئله که آیا فلسفه ى بودیسم را مى توان در واقع دین و مذهب نامید یا نه، مورد بحث و نظر است. البته از لحاظ عقاید او را در باب جهان هستى و روش هاى پیچ در پیچ مى توان آن را به عنوان دین تعریف کرد… ولى اگر به دیده ى تحقیق بنگریم، شاید بهتر باشد که بودیسم را یک «مکتب اخلاقى» بدانیم تا یک مکتب فلسفى؛ چرا که بودا به هیچ وجه وارد بحث هاى متافیزیک و فلسفى نمى شود و مى کوشد مسائل فلسفى را هم با تمثیل بیان کند و بحث درباره ى خدا و روح را بى فایده مى انگارد و به دادن چند تذکر اخلاقى در این باره بسنده مى کند.
از دیدگاه علماى ادیان ابراهیمى نیز نمى توان آیین بودا را «دین» نامید؛ زیرا این آیین، مبدأ اعلى و وجود امور ماوراء الطبیعى و غیرمادى را برنمى تابد و ماده را تنها موجود ازلى و ابدى مى شمارد که خالقى نداشته است. به تعبیر دیگر، مفهوم ذهنى بودا از دین، مفهومى کاملا اخلاقى است. او در همه چیز به رفتار و سلوک توجه دارد و به مراسم آیینى یا پرستش ما بعدالطبیعه یا خداشناسى… » بى اعتناست. آیین بودا را باید نهضتى اصلاحى در آیین هندو شمرد که سعى مى کرد برخى از عقاید و اعمال افراطى و خشن آیین هندو را تعدیل کند. این آیین «راه نجات را در روش اعتدال و میانه روى و عقل سلیم قرار داده و ریاضت هاى افراطى را خلاف مصلحت عقلانى» مى دانست. بودیسم با جامعه ى طبقاتى (کاست) که آیین هندو مبلغ و محافظ آن بود مخالفت می ورزید و به همین دلیل «هر کس که در صف پیروان بودا درمى آمد از تنگناى رسم و رعایت اصول طبقاتى (کاست) آزاد مى شد. » هر چند خودش دچار خرافات و ریاضت هاى افراطى اى بود که داعیه ى مخالفت با آنها را داشت. اساس آیین بودیسم بر این اصل واقع شده که عالم سراسر رنج و بدبختى است و انسان براى رهایى از این رنج باید تلاش کند.
بوداییان همواره از روشهای درون پویی برای یافتن بینش نسبت به کارکردهای بنیادین روان آدمی و فرایندهای علّی جهان بهره میگیرند.
آثار نوشتاری بوداگرایی بسیارند و بخش ارزندهای از ادبیات دینی جهان به شمار میروند.
رهبر این آیین، بودا (Buddha) به معنای بیدار، گوتاما ساکیا مونی (Gautama sakya-muni) بنیانگذار مکتب اصلاحی بودیسم است. وی در شمال هندوستان در حدود ۵۶۳ ق- م یعنی حدود دو هزار و پانصد سال پیش به دنیا آمد و در آغاز سیدارتا ((SIDDHARTNA یعنی کامیاب نامیده می شد. وی در ۲۹ سالگی در اثر یک انقلاب روحی از کاخ و تنعمات آن گریخت و تحت ارشاد فردی به نام آلاراء (Alara) زندگی راهبان را برگزید و پس از شش سال ریاضت های سخت و سنگین در جنگل سرانجام هنگامی که از وصول به حقیقت از طریق ریاضت نومید شد، ریاضت را کنار گذاشت و به تأمل و تفکر و مراقبت معنوی روی آورد، این مراقبت شش سال طول کشید و پس از آن با هفت هفته توقف زیر درختی (انجیر) که بعداً درخت بیداری نامیده شد با مارا (Mara) یعنی شیطان ویرانگر مبارزه کرد و به حقیقت دست یافت و بودای دوره کنونی شد. آنچه وی کشف کرد یک قانون ساده طبیعی بود و آن این که بر جهان قانون پاداش و کیفر حکمفرماست از نیکی، نیکی، و از بدی، بدی زاییده می شود پس از کشف این قانون، منکر قربانی و دعا و زاری و پرستش خدایان و تأثیر اعمال در سرنوشت انسان شد خدایان را انکار کرد و به قانون ازلی بودن جهان ایمان آورد کتاب مقدس (ودا) را که دعوت به قربانی و دعا و غیره کرده و همه انسانها را بر حسب اصل آفرینش متفاوت ذکر کرده را نیز مورد انکار و انتقاد قرار داد. و رفته رفته در تمام نقاط کشور به موعظه و تعلیم پرداخت و از طبقات مختلف به ویژه از صنف امراء (کشتریا)ها که خود منتسب به همان طبقه بود پیروان بسیاری گرد او جمع شدند.
در شالودههای اعتقادی ادیانی که از بنمایه های الهی تهی هستند افکار و عقایدی به چشم میخورند که از برجستگی ویژهای نزد پیروان خود برخوردارند. در این میان سرزمین هند با داشتن آیینها و رسومات خرافی و اعتقادی همچون بودیسم، یکی از جوامعی است که نقد و بررسی افکار و اعتقادات آنها ضروری به نظر میرسد; چرا که در پی موضوع عرفان های نوظهور افکار بودایی با اسم های عجیب و غریب و البته فریبنده به درو ن کشور ما هم رسوخ کرده است.
خاستگاه اندیشههای بودا
پیرامون سه هزار سال پیش، شاخههایی از آریاییان ایران، از بقیه جدا شده و به سرزمین هند کوچیدند. پیش از ورود آنها به شبه جزیره هند، تیره دیگری در آنجا نشیمن داشت که به نام دراویدی معروف است. آریاییها پیرامون ۲۵۰۰ سال پیش یعنی به هنگام زایش بودا در بیشتر سامانهای شمالی هند جایگزین شده و بر آن نواحی چیره گشتهبودند. جامعه هندوستان در زمان بودا به چهار رده (کاست) بخش میشد: برهمنها (روحانیان) ، کشتریا (شهریاران و جنگاوران)، وایسیا (کشاورزان و بازرگانان) و سودرا (خدمتکاران برده). سیذارتا گوتاما بودا اسمآ به رده کشتریا تعلق داشت ولی اعلام داشت که از دید او همه مردم برابر و پاکزادند.
عوامل پیدایش بودیسم
اما این که چه عواملی زمینه ساز شکل گیری مکتبی به نام بودیسم شد، مختلف است که برخی از آنها را بر می شمریم.
بی شک از زمان استقرار حکومت آریاییها در هند پیشرفتهای زیادی در زمینه های مختلف همچون صنعت و تجارت و ثروت پدید آمده بود و از ثروت فراغت حاصل شده بود لذا:
۱٫ برخی معتقدند که احتمالاًًً ثروت هند بود که لذت طلبی و ماده گرایی قرن هفتم و هشتم ق- م را بوجود آورده بود و دین در ثروت و غنا نمی بالید. به همین خاطر در هند و روزگار بودا زوال معنوی دین، شکاکیت در اخلاق و هرج و مرج اخلاقی را بوجود آورده بود آیین «بودا» و «جین» واکنش های دینی بودند که رویاروی عقاید لذت جوی یک طبقه آزاد شده و فراغ بال دنیا دوست، ایستاده بودند و این یکی از عوامل شکل گیری است.
۲٫ از خود اوپانیشادها پیداست که در همان زمان هم شکاک هایی بودند که فرزانگانی برهمنان را به ریشخند می گرفتند. فلسفه انقلابی «چاروا» که به عصر وداها و اوپانیشادها پایان داد چنبره برهمنان را بر ذهن هند سست کرد و جامعه هندی را در خلئی گذاشت که تقریباً رشد دین نوی را ناگزیر کرد.
۳٫ کشاکش دو طبقه جنگجویان و براهمه عامل شکل گیری یک دین را تقویت نمود.
۴٫ بودیسم چون یک جنبش فکری برای خلاصی از آلام روح است و در راه استقلال فکر و عمل و رهایی از ربقه تعالیم برهمنان قدم برداشته و همهافراد و اصناف خلایق را بدون رعایت یک صنف (Caste) دعوت به مبادی عالیه خود کرده است. و این روش بوویسم در دعوت مردم با توجه به وضعیت فکری حاکم به جامعه عامل دیگر شکل گیری این مکتب به شمار آمده است.
۵٫ شارع و بانی مذاهب بودیزم همانند مهاویرا فلسفه برهمنان را قابل قبول ندانست و مبادی ایشان را انکار کرد و خلاصی و نجات روح را که فقط به وسیله کتاب وداها می دانستند منکر شد و مناسک و رسومی که آنان از کتب وداها بجا می آوردند بیهوده و لغو دانست و ادعای ایشان را در راه فلاح و رستگاری که فقط حق انحصاری آن طایفه است را بکلی باطل شمرد. و خود مکتبی را پی ریزی کرد.
۶٫ از آنجا که براهمه نظام طبقاتی را وضع کرده خود را به امتیازات گوناگونی مخصوص گردانیده بودند، بودا برای مبارزه با طبقات براهمه که مردم را به ۴ گروه تقسیم می کردند (روحانیان، جنگجویان، تجار و کشاورزان و کارگران) برخاست و این دین و آیین را پایه گذاری کرد.
اما این که چگونه این آیین در هند بدون کمترین مشکلی رشد یافت علل مختلفی دارد که برخی گفته اند اضطراب و حیرت مردم در پذیرش هر گونه مذهب و فکری که به نظر هر کس خطور می کرد از جمله عوامل پذیرش دین جدید است مضافاً به اینکه روحیه تجدید دینی مردم هند هم در پذیرش بودیسم و… احتمالی است که برخی ذکر کرده اند.
البته نقش پادشاهان هند و سایر ممالک که رنگ و بویی از این مسلک در آنها دیده می شود نباید مورد غفلت واقع بشود به همین خاطر افکار بودایی به وسیله پادشاهان کشورها با گرویدن آنان به آیین بودایی از عوامل دیگر انتشار این آیین است.
عامل دیگر تسامح و تخفیفی است که برای اتباع بودا در عمل به عهود دهگانه برشمرده اند و آن را از جمله عوامل انتشار این مسلک بازگو کرده اند.
اما بعد ازینکه مؤسس این آیین در سال ۴۸۳ ق ـ م (به سن هشتاد سالگی) بدرود حیات گفت آیین بودا رفته رفته دچار اختلاف درونی شد که به سه گروه زیر تقسیم گردید:
۱٫ مهایانا ( چرخ بزرگ) آیین شمالی که در چین رواج دارد
۲٫ هینایانا (چرخ کوچک) آیین جنوبی که در سری لانکا و کشورهای جنوب شرق آسیا مشاهده می شود.
۳٫ وَجْرَیانا (چرخ الماس) که این فرقه در تبت وجود دارد و به لامائیسم نیز خوانده می شود و موسس آن شخصی به نام دالائی لاما (رئیس دریا) می باشد.
آیین های همسایه بودا
مراد از همسایه در آیین این است که دو یا سه تا یا چند تا دین یا آیین همعصر بوده و در یک سرزمین یا سرزمینهای همجوار برای خود پیروانی داشته باشند. دین بودا که در کشور هند به وجود آمد و سپس به کشورهای دیگر منتقل گردید، می تواند همسایه آیین های زیر محسوب گردد:
۱٫ آیین ودایی: دین ودایی یا همان آیین آریاییهای قدیم، مبتنی بر پرستش قوا و مظاهر طبیعت بوده است. این دین از این جهت به این نام معروف شده است که تنها اثر باقی مانده از آن روزگاران کتب مقدس (ودا) است.
۲٫ آیین برهمایی (برهمنیزم):
پس از آمیزش (در هزاره اول قبل از میلاد) آریاییها با دراویدیها و غلبه آنان بر بومیان کم کم قوم آریائی به صورت نژاد برتر و غالب خودنمایی کرد. و بدین وسیله دین برهمایی از درون دین ودایی شکل گرفت که به عنوان یکی از همسایگان آیین بودا محسوب میشود.
۳٫ آیین هندوئیزم: یکی از همسایگان دین بودا ، هندوئیزم میباشد که از قرن ششم قبل از میلاد به بعد هنگامی که افکار بدبینی نسبت به آن در میان مردم هند رواج یافت و خصوصاً وقتی که این افکار بدبینانه به صورت ادیان جین و بودایی شکل گرفت، پس از تحولاتی از قرن پنجم پیش از میلاد تا قرن پنجم بعد از میلاد به صورت دین هندوئیسم جدید برای خود یک سلسله اصول و قوانینی وضع کرده است.
۴٫ یکی دیگر از همسایگان دین بودا، دین جین میباشد این آیین که همانند آیین بودا به انگیزه اصلاحات آیین هندو به وجود آمد، همچنان در کنار آیین هندو، در هندوستان خود را حفظ کرده است بر خلاف آیین بودا که به علت تضاد بیشتر آن با آیین هندو، نتوانست در هندوستان دوام بیاورد.
۵٫ یکی دیگر از آیینهای همسایه دین بودا آیین سیک است میباشد. مؤسس این دین (بابانانک) است که از طبقه جنگجویان کشتریه ولی در سال ۱۴۶۹ م در روستایی در حوالی لاهور متولّد شد.
در خاور دور سه دین بومی که جزء همسایگان دین بودا محسوب میشوند به قرار ذیل میباشد.
۱٫ دین کنفوسیوس که نامش به زبان چینی (کونگ ـ فو ـ تسو) است و در اروپا به کنفوسیوس معروف است و امروزه در چین یکی از همسایگان دین بوداست.
۲٫ آیین تائویی: تائویسم که در حقیقت یک نوع مکتب فلسفی است منسوب به حکیم چینی به نام (لائو ـ تسه) است و از آیینهای همسایه دین بودا در چین است.
۳٫ آیین شینتو: دین شینتو مجموعهای است از عقاید باستانی مردم ژاپن و سنّتهای کهن که ریشه در آنیمیسم دارد، تا قرن ششم ق.م از این دین نامی در میان نبوده امّا پس از نفوذ دین بودا در ژاپن برای مقابله با دین بودایی، دین شینتویی شکل گرفت. لذا یکی از آئین همسایه دین بودا در حال حاضر در کشور ژاپن در حال حیات میباشد و پیروانی دارد و در برخی مسایل با آیین بودا اختلاف عقیده دارند.
سرگذشت بودا
بودا (Buddha) به معناى بیدار لقب گوتاماشاکیامونى (Gautamamuni -Sakya) بنیانگذار مکتب اصلاحى بودیسم است. به عقیده بوداییان وى که فرزند پادشاه شهر کاپیلاوستو (vastu-Kapila) در شمال هندوستان بود، در حدود سال ۵۶۳ ق.م. به دنیا آمد و در آغاز سیدارتا (Siddhartha) یعنى کامیاب نامیده مى شد.
بررسی ابعاد مختلف زندگی بودا که آیین بودیسم را بنیان گذاشت و پیروان فراوانی به دور خود گرد آورد و بعد ها مردمان بسیاری آیین وی را دین رسمی خود قرار دادند، مستلزم اطلاع یافتن از اوضاع جغرافیایی، سیاسی، دینی و فرهنگی منطقه ای است که وی در آنجا چشم به جهان گشود، بزرگ شد، آیین خود را تبلیغ کرد و همان جا وفات یافت. لکن بررسی ها نشان می دهد که گزارش های تاریخی در این زمینه بسیار ناچیز و آمیخته با افسانه است و به قدری با داستان های شیرین اسطوره ای اختلاط یافته که پیدا کردن حقیقت و جدا نمودن سره از ناسره تقریبا محال می نماید و فهمیدن این که چه چیز واقع شده و چه چیز توسط افسانه سرایان جعل گشته، مستلزم تحقیقاتی مشقت بار می باشد و مسلماً نتیجه چنین تحقیقاتی تنها این خواهد بود که در گذشته دور شخصی در هند پدید آمده سعی در اصلاح آیین هندو داشته و بعد ها نیز پیروان بسیاری پیدا کرده و جز این چند نکته هر چه گفته شده افسانه هایی بیش نیستند.
با توجه به نکته فوق ما در این مقاله تنها می توانیم به بازگویی افسانه ها و اسطوره هایی که درباره زندگی بودا گفته شده بپردازیم و قضاوت را بر عهده خواننده بگذاریم.
شبه قاره هند که امروز شامل کشورهای «هند، پاکستان، بنگلادش و… » می شود سرزمین پهناوری است که در جنوب آسیا قرار گرفته و از سه سمت جنوب، جنوب غربی و جنوب شرقی توسط اقیانوس هند، احاطه گشته است. این سرزمین از سمت شمال شرقی و شمال توسط کوههای هیمالیا و از سمت شمال غربی توسط کوه های هندوکش و سلیمان از فلات های تبت، پامیر و ایران جدا شده است.
اولین تمدن بزرگی که در شبه قاره هند شناخته شده, تمدن «ایندوس» است که در دره سند (پاکستان امروزی) به وجود آمد. این تمدن از ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد آغاز و تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد که در اثر هجوم اقوام آریایی از بین رفت، ادامه داشته است. آریایی های مهاجم تنها بعد از گذشت نزدیک به هزار سال از هجومشان به هند و از بین بردن تمدن ایندوس، توانستند تمدنی جدید در این سرزمین بنا نهند. یعنی حدود شش قرن قبل از میلاد کشورها و راجه نشین های کوچکی در شمال هند به وجود آمدند که نژاد آریایی داشتند و آیین هندو دین رسمی آنان به شمار می آمد. در این منطقه یعنی دامنه های جنوبی رشته کوههای هیمالیا نزدیک منطقه ای که اکنون میان نپال و هند می باشد کشور کوچکی وجود داشت که ساکنان آن را «ساکیا» می نامیدند و پایتخت آن شهری به نام «کاپیلا واستو» (Kapilavaastu) بود که در برخی منابع آن را «کپله وَتو» تلفظ کرده اند.
در جنوب این پادشاهی کشور «کسالا» قرار داشت و در آن سوی کسالا در ایالت بیهار هندوستان امروز و منطقه راجگیر کشور «ماکادا» واقع شده بود. در سمت شرق نیز سرزمین «کلیا» قرار داشت.
نام حاکم و پادشاه شهر کاپیلا واستو، «سودُدَنه» بود و همسرش به نام «مهامایا» نیز دختر پادشاه سرزمین «کلیا» بود که گویا با همدیگر علاوه بر رابطه سببی، رابطه نسبی نیز داشتند.
به هر صورت، این پادشاه از همسرش «مهامایا» در سال ۵۶۳ قبل از میلاد صاحب پسری شد که نامش را «سیدارتا» گذاشتند.
بر اساس یک داستان بودایى، او به صورت یک فیل سفید پایین آمد، در حالى که ریسمانى با پنج رنگ مانند شعاع نور به آن متصل بود. هنگامى که از پهلوى راست مادرش زاده شد حوادث شگفتانگیز و عظیمى به وقوع پیوست و در همان حال رسالت خویش را اعلان کرد. این داستان، ماجراى متولد شدن او زیر درخت «مالبیبى» را آورده است. در انجیل بودا آمده است: «نور او منتشر گردید و عالم را پر کرد. چشمان نابینایان باز شد و عظمت فرود آمده از بالا را مشاهده کردند. لکنت زبان لالها برطرف شد و گوش کرها شنیدن را آغاز کرد.»
از جمله، خیال بافىهاى هندیان درباره تولد بودا این است که وقتى برهمنان او را در دست گرفتند، وى فوراً برخاست و سخن گفت. آنها درباره مادرش در هنگام وضع حمل مىگویند:« هنگامى که خواست برخیزد دستش را به سوى شاخه درخت دراز کرد. شاخه خود به خود خمشد تا نزدیک دست اورسید و هنوز برنخاسته بود، که کودکى زیر او بود و چهار نفر از برهمنان او را درون تورى که از رشتههاى طلا بافته شده، بود گرفتند. کودک ناگهان ایستاد و هفت قدم به جلو رفت. آنگاه با صدایى دلنشین فریاد برآورد: من سرور این جهانم… و این، آخرین حیات من است.» این مطلب را «سلیمان مظهر» در تحقیقى منتشر شده در مجله «العربى» ذکر مىکند.
بنابر گزارش های آمیخته با افسانه که به دست ما رسیده به هنگام تولد این فرزند، برهمن ها، پیش گویی کردن که وی اگر «بی خان و مانی» را در پیش نگیرد، امپراطور بزرگی خواهد شد، ولی اگر چهار نشانه یعنی «شخص پیر، شخص مریض، مرده و مرتاض» را ببیند، ترک خان و مان کرده و «بودا» خواهد شد.
پادشاه برای جلوگیری از این اتفاق سه کاخ باشکوه بنا کرد که هر یک از آنها در فصل های زمستان، تابستان و فصل باران، مورد استفاده فرزندش قرار گیرد و سعی شود او را چنان غرق لذت ها و نعمت های دنیوی کند که وی از مرگ، مرض و پیری و مرتاضان بی خبر بماند، ولی چنان شد که سیدارتا در طی گردش های خود روزی با شخص پیر و روز دیگر با شخص مریض و روز سوم با یک مرده رو برو شد و در نهایت بعد از دیدن یک مرتاض که گفته بود به دلیل ترک نعمت های دنیوی و پیشه کردن ریاضت، مرتاض نامیده شده، تصمیم گرفت کاخ سلطنتی، پدر، همسر و فرزند هفت روزه اش را ترک کرده به ریاضت بپردازد. در آن زمان که سیدارتا ترک خان و مان کرد، آیین غالب بر شبه جزیره هند، آیین هندوئیسم بود که اساس آن را اعتقاد به خدایان متعدد که در دوره های مختلف ظهور یافته بودند تشکیل می داد و ریاضت یکی از راه های نجات و رستگاری به شمار می رفت.
وی تحت ارشاد فردى به نام آلارا (Alara) زندگى راهبان را برگزید و پس از شش سال ریاضتهاى سخت و سنگین در جنگلها سرانجام هنگامى که از وصول به حقیقت از طریق ریاضت نومید شد، ریاضت را کنار گذاشت و به تاءمل و تفکر و مراقبت معنوى روى آورد.
در طی دوران ریاضت به مکانی به نام «اوروولا» رفت، مدتی آنجا ماند، آن جا مکانی، پر درخت و آرام بود. او در این مرحله ریاضتهای نفسانی را از کم خوری آغاز کرد، ابتدا یک وعده غذا میخورد، سپس هر دو شبانه روز یک وعده و بعد از آن هر سه شبانه روز یک وعده غذا میخورد، او در این برنامه جدید دیگر گدایی نمیکرد بلکه برنامه غذایی سختی داشت یعنی از میوه، ریشه و برگ بعضی گیاهان بهره میبرد. سیدارتا (بودا) بر اثر این ریاضتها لاغر و نحیف شد، اما خود آزاری او به این جا خاتمه نیافت، گاهی نَفَس خود را مدتها در سینه حبس میکرد به گونهای که سردرد شدیدی میگرفت. برای نشان دادن تحقیر کامل جسم خود به پوشیدن کثیفترین جامههای کهنه ای رو میآورد که از میان انبوه زباله یا حتّی از محلّ سوزاندن اجساد بیرون آورده بود. همچنین قدرت تحمّل روحی خود را میآزمود، شبهای اول یا چهاردهم ماه، که به باور او زمان هولناکی است و ارواح و موجودات فراطبیعی از نهان گاههای خود بیرون میآمدند، میرفت و میان محل های سوزاندن جنازهها و گورستانها تنها مینشست.
تا شش سال این گونه ریاضت کشید اما پس از این مدّت نتیجه گرفت که این ریاضتها او را به جایی نمیرساند، روزی بیهوش شد، چوپانی او را یافت به او شیر خورانید و به مراقبت کردن از او پرداخت تا ان که به تدریج بخشی از تندرستی خود را به دست آورد.
بخش دیگری از ریاضتهای بودا دوره تمرکز فکر است که به باور بودا و بودائیان، او پس از این دوره به نوریافتگی رسید و به رسالت خود پرداخت و اصول حکمتش را برای کسانی که شایسته میدانست بیان کرد. سخنان او، موعظه و درباره تزکیه نفس و خودسازی است و این که انسان چگونه با ترک دنیا و دل بریدن از جاذبههای آن به معرفت و حقیقت برسد.
دوران مراقبه او نیز شش سال طول کشید و پس از آن با هفت هفته توقف زیر درختى که بعدا درخت بیدارى نامیده شد، با مارا (Mara) یعنى شیطان ویرانگر مبارزه کرد و در نهایت به حقیقت دست یافت و بوداى دوره کنونى شد. به عقیده بوداییان در دورانهاى پیشین جهان نیز تعدادى بودا آمده اند. هر یک از این بوداها قبل از ظهورشان بودى ستو (sattva-Bodhi) خوانده مى شود، یعنى کسى که به معرفت کامل دسترسى دارد یا بوداى بالقوه است.
بودا در مدت ۴۰ سال با مسافرتهاى فراوان، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد و بر اثر ملاقات با افراد مختلف، به اصلاح نفوس و تربیت شاگردانى همت گماشت که برجسته ترین آنان پسر عمویش آنندا (Ananda) بود. وى سرانجام در هشتاد سالگى در حدود سال ۴۸۳ ق.م. فوت کرد ( یا به اصطلاح به نیروانا پیوست.)
داستان زندگى شگفت آور بودا از قدیم الایام جذابیت داشته و به همین دلیل این داستان دینى به زبانهاى گوناگون ترجمه و در سراسر جهان منتشر شده است. نقل عربى آن با اضافاتى از فرهنگ سریانى، به عنوان داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد.
تاسیس نظام
اندیشه هاى اصلاحى بودا در مخالفت با تعصب هاى برهمنان بود و اختلافات طبقاتى را باطل مى شمرد. تعالیم اخلاقى وى در مجموعه هایى مانند ترى پیتکا (pitaka-Tri) یعنى سه سبدگرد آمده است. این تعالیم که بر آیین هندو پایه گذارى شده است، ترک دنیا، تهذیب نفس، تاءمل، مراقبه و تلاش براى رهایى از گردونه زندگى پر رنج این جهان را توصیه مى کند و براى وصول به نیروانا اهمیت زیادى قائل است و مفهوم آن را توسعه مى دهد. آیین بودا در قرون بعدى بخش عمده اى از خاک هندوستان را تسخیر کرد و در کشورهاى همسایه نیز گسترش یافت. در قرون هشتم و نهم میلادى، دو تن از دانشمندان آیین هندو را نوسازى کردند و بر اثر آن، آیین بودا اندک اندک از هندوستان برچیده و آیین هندو جانشین آن شد، اما اشکال گوناگون آن در خاور دور و مناطق دیگر گسترش یافت.
فلسفه بودا
هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد. او مى اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقتند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسانتر است.
و چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه اى نزدیک شهر نشسته اند و با هم سخن مى گویند.
هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: ((این سیدارتاست که مى آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم.))
اما چون بودا به آنان نزدیک شد به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: ((سرانجام، حقیقتى را که مى جستى، یافتى ؟)) بودا گفت : ((آرى، آن را یافتم.))
راهبان گفتند: ((پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست ؟)) بودا پرسید: ((آیا شما به کارما یعنى قانون کردار ایمان دارید؟)) گفتند: ((آرى.)) بودا گفت : ((پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است. از نیکو نیکو پدید مى آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است.))
گفتند: ((این که تازگى ندارد.)) گفت : ((اگر چنین است قربانى، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست.))
راهبان پرسیدند: ((چگونه ؟)) بودا پاسخ داد: ((زیرا آب همیشه سراشیبى مى رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم، آب هرگز سربالا نمى رود و آتش سرد و یخ گرم نمى شود. زیرا در زندگى قانونهایى یافت مى شود که همه چیز بر آنها استوار است. از این رو، کارى که انجام گرفت ، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد.))
آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: ((اگر این سخن درست است، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى آموزد، درست نیست و برخلاف گفته پیشوایان دینى، من اعلام مى کنم که وداها مقدس نیستند.))
راهبان از این جراءت بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: ((تو مى گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است ؟)) پاسخ داد: ((اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد.))
آنان پرسیدند: ((پس جهان ساخته کیست ؟)) بودا پاسخ داد: ((به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: یکى زندگانى پر از لذت که زاییده خودخواهى و فرومایگى است و دیگر زندگى پر از رنج و خود آزارى که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى شود.))
اخلاقیات
سرانجام راهبان از بودا پرسیدند: ((پس راه درست کدام است ؟)) پاسخ داد: ((راه میانه، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى آموزد:
۱٫ پرهیز از آزار جانداران؛
۲٫ پرهیز از دزدى؛
۳٫ پرهیز از بى عفتى؛
۴٫ پرهیز از دروغ؛
۵٫ پرهیز از مستى؛
۶٫ پرهیز از بدگویى؛
۷٫ پرهیز از خودخواهى؛
۸٫ پرهیز از نادانى؛
۹٫ پرهیز از دشمنى.
چکیده آموزه بودا
چکیده آموزه بودا این است:
« ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است. دوری از آنچه دلخواه است، رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنجآور است.(و این رنج زمانی پایان مییابد که دیگر منی یا درک کنندهای نباشد چه او در قید حیات باشد چه نباشد(نگارنده)). هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد. »
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخهٔ زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
چهار حقیقت
از دیدگاه بودا چهار حقیقت و اصل وجود دارد که بعد از شناخت آنها و برای رسیدن به نیروانا باید هشت راه و منزلت را پیمود. آن چهار حقیقت عبارتند از:
۱٫ حقیقت تألم ۲٫ حقیقت علت تألم ۳٫ حقیقت پایان تألم ۴٫ حقیقت طریقت والا برای رفع مایه تألم.
بر اساس حقیقت چهارم برای رهایی از تألم و رنج هشت دستور و هشت منزلت والا باید پیموده شود آن هشت منزلت و طریقت والا عبارتند از:
۱٫ بینش درست ۲٫ اندیشه درست ۳٫ گفتار درست ۴٫ کردار درست ۵٫ معاش درست ۶٫ تلاش درست ۷٫ حضور ذهن درست ۸٫ تمرکز حواس درست. نتیجه این که بودا نژادی آریایی دارد از مردمانی است که ساکیا نامیده می شدند، پدرش حاکم کشوری کوچک در شمال هند و بر اساس افسانه ها وی بعد از ترک زندگی شاهانه و تجربه ریاضت های متعدد و رایج زمان خود با تأمل و تفکر به درجه بیداری رسیده و مقام «بودا» را یافت.
طریق سه آموزش راه های هشتگانه
رهرو، هشت گام راه هشتگانه را از طریق سه آموزش پیش می گیرد، یعنی نخست از برترین رفتار آغاز می کند که همان راستی و درستی در «گفتار» «کردار» و «معیشت » است. سپس به برترین مراقبه رو می آورد که همانا سیر در عوالم درونی و نظاره و مراقبه ی دل است یعنی به راستی و درستی در کوشش، به مراقبه توجه می کند، و آنگاه به برترین شناسایی (پرجنا) می رسد که مشتمل بر نیت درست و شناخت درست است .. بنابراین مشاهده می شود، راه نجات و رستگاری و راه رسیدن به شناخت درست از نظر بودا، با «عمل » آغاز می گردد. رهرو ابتدا سخن، اعمال و نحوه زیست و معیشت خود را مطابق آموزه های بودا به سامان می آورد، سپس، در گام دوم همت او مصروف «سیر درون » است. در این گام، رهرو با فراگرفتن تمرکز، ذهنیت خویش را تسکین داده و سپس به مرحله عمیق تر مراقبه که بینش یابی باشد، نائل می گردد. در گام سوم، دو حاصل، پدیدار می گردد، یکی دستیابی به «آزادی » برای رهایی از تعلقات و به کاربردن آموزه های بودا با الزامی شرافتمندانه و دیگری دستیابی رهرو به «شناخت درست »؛ که این هردو، برترین شناسایی (پرگیا) است.
در قسمت های بعدی مقاله به نقد بیشتر عقاید بودا می پردازیم.
منابع:
bayynat.ir
tahoordanesh.com
hawzah.net
andisheqom.com
www.bashgah.net
دانشنامه حوزه نت
ویکیپدیا
کتب:
تاریخ مختصر ادیان بزرگ، تألیف فلیسین شاله
مقارنه الادیان، تألیف دکتر احمد شلبی
عالم الادیان، تألیف محمد حمید فوزی
جهان مذهبی، ج۱، تألیف ریچارد بوش
غلامعلی، آریا، آشنایی با تاریخ ادیان
رابرت اهیوم، ادیان زنده جهان
جان بیناس، تاریخ جامع ادیان
توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران
ویل دورانت، تاریخ تمدن
شلبی، احمد، مقارنه الادیان
ادیان ابتدایی، ربانی گلپایگانی
نبوّت، محسن قرائتی
تفسیر نمونه
معین، محمد، فرهنگ فارسی (معین)
سعیدیان، عبدالحسین و..، تاریخ مختصر مصور جهان
چنین گفت بودا، بر اساس متون بودایی، ترجمه دکتر هاشم رجب زاده
بودا و اندیشه های او، تألیف سادهاتیسا، ترجمه محمد تقی بهرامی حرّان.
ادیان هند کبری، تالیف احمد شلبی
انسان و ادیان، تالیف محمد کمال جعفر
جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز ج یک، تالیف ریچارد بوش، ترجمه عبدالکریم گواهی
جعفری، محمد تقی، عرفان اسلامی
طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان
جعفری، محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی
رنجبر، در جستجوی ریشههای آسمانی بودا
تاریخ مختصر ادیان بزرگ، فلیسین شاله، ترجمه منوچهر خدایار محبّی.
ادیان و مکتبهای فلسفی هند، داریوش شایگان
مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان
گروه مؤلفان، جهان مذهبی «ادیان در جوامع امروز»
برگرفته از : سایت راسخون