مجله امان شماره 15 .:::. مقالات
خدامراد سليميان
عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، salimian@salimian.com
جواني، شورانگيزترين لحظات زندگي و دلپذيرترين فرصتهاي حيات انساني است كه خاطرات و مخاطرات شيرين آن همچون رنگين كماني زيبا و شگفتيآفرين از جلوههاي عشق و معرفت، شور و شيدايي و رشد و شكوفايي در آسمان خاطرات همگان نقش ميزند. فصلي است براي شكفتن غنچههاي كمال و معرفت و موسمي است براي جوشش زلال ايمان و معنويت.
جوانان، جوانههاي سرسبز و شاداب و شكوفههاي زيبا و دلپذير درخت زندگي و حيات انسانياند كه در دنياي پيچيدة امروز، صحنههاي تلخ و شيرين زندگي را از زلال نگاه ساده و صميمي و افق آرماني خويش تجربه ميكنند تا آرام آرام وارد دنياي بزرگي و بزرگترها شوند. در اين ميان جوان مؤمن بر آن است تا شوريدگي جواني را با شوق ايمان و عرفان در هم آميزد و سرّ زندگي خويش را با عبادت و نيايش و پويايي خويش را با طراوت اميد وتلاش همچنان زنده و پرحرارت نگه دارد.
با توجه به جايگاه مهم جوان و جواني؛ آموزههاي ديني همواره بر اين موقعيت تأكيد فراواني كرده و بدان توجه نموده است.
گامهاي نخست، نگاهي به مبدأ
آنگاه كه جوان نخستين گامها را در مسير مينهد، آواي خوش فطرت، او را به جستوجوي آگاهانة آفريدگار ميخواند و در پس اين كنكاش است كه بارقههاي الهي قلب او را به نور يگانه پرستي روشن ميسازد. و از اينجاست كه او به دنبال تقويت اين بينش ارزشمند، گامهاي استوارتري برميدارد.
بسي روشن است كه پيروي از آموزههاي سفيران خداوند و جانشينان آنها، چراغي فروزان فرا راه او خواهد بود، تا اين استواري را با استقامت تمام استمرار بخشد.
آموزههايي كه در جهت روشن ساختن فلسفة زندگي و شناخت هدفهاي اساسي آن و نيز پديد آوردن نشاط و اميدواري به آيندهاي بهتر براي تداوم زندگي راهنماييهاي ارجمندي را در دسترس نهاده است.
در اين گامهاي نخستين است كه جوان در پس انديشه در مبدأ آفرينش زيرساختهاي شناخت هدف آفرينش را نيز در نهاد خود شكل ميدهد تا در پرتو اين دو باور، زندگي را بر شيوهاي سالم و دلپذير سامان بخشد.
بيگمان در اين مرحلة حساس، عقل و فطرت سالم با ياري خواهي از آموزههاي ديني ـ آيات قرآن و سخنان معصومان عليهم السلام ـ راه را بر رهروان هرچه روشنتر ساخته، او را براي رسيدن به كمال مطلوب آماده ميسازد.
انديشة سالم حكم ميكند ـ افزون برآنچه اشاره شد ـ گذر از راههاي ناپيموده، نيازمند راهنمايان رهيافته است. آنان كه هم راه را ميشناسند و هم مقصد را.
اينان در اين مرحله ميتوانند در آشنايي جوان با ويژگيهاي جهان بيني مذهبي و هدايت انديشه و تأملات مذهبي او، و نيز كامل كردن ساختار فكري او در بينش توحيدي و توانمند ساختن او در برابر شبهههاي مربوط، نقش اثر گذاري داشته باشند که زندگي رهيافتگان سرشار از اين راهبريهاست.
يگانهپرستي در آينة تاريخ
عفيف كندي گويد: «در زمان جاهليت به قصد خريد لباس و عطريات براي خانوادهام به مكه رفتم. بر عباسبن عبدالمطلب ـ كه تاجر بود ـ وارد شدم». روزي در مسجدالحرام نشسته و به كعبه نگاه ميكرديم، آفتاب در وسط آسمان بود. جواني روي به كعبه ايستاد، پسري آمد و در طرف راست او ايستاد بعد بانويي آمد و در پشت سر آنها ايستاد. جوان به ركوع رفت آن دو نيز به ركوع رفتند، جوان سر از ركوع برداشت آن دو نيز سر برداشتند، او به سجده رفت آن دو نيز به سجده رفتند.
به عباس گفتم: «اين كار بزرگي است». عباس گفت: «بلي كار بزرگي است. ميداني اين جوان كيست؟ او محمد بن عبدالله پسر برادرم است و آن پسر، علي فرزند برادرم ابوطالب است و آن بانو، خديجه دختر خويلد، همسر محمد است. برادرزادهام ميگويد: «پروردگار آسمانها و زمين است كه او را به اين دين مأمور نموده است. به خدا سوگند در روي زمين، اين دين به جز اين سه نفر پيرو ندارد».1
و اين سرآغاز راه است. تا فرجام به کجا انجامد؟
اين راه همچنان ادامه دارد
پي نوشت
1. ابن اثير، اسد الغابه في معرفة الصحابة، ج3، ص546؛ ن.ك: ابن عبدالله بن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص1090.