مجله امان شماره 15 .:::. مقالات
احمد حاج قلي
استاد و كارشناس مباحث مهدويت
در مباحث گذشته، آقاي حقيقتگو، افزايش دامنه اطلاعات و توان پاسخگويي به شبهات، هشدار به مردم و مسؤولان، تفكر و عبرت از سرگذشت مدعيان و حق محور شدن به جاي شخص محوري را از فوائد و اهداف بحث مدعيان دروغين برشمرد و ملاكهايي را براي تشخيص حق يا باطل بودن ادعاهاي مدعيان ذكر كرد مانند: عرضه بر قرآن و روايات، توجه به محتواي ادعا و شخصيت خود مدعي و اطرافيانش، مراجعه به علما و … بحث ديگر ايشان انواع ادعاها بود كه مطرح گرديد. موضوع ديگر علل و عوامل پيدايش مدعيان و جريانات انحرافي بود كه به علت اتمام وقت به آينده موكول شد و اينك ادامه ماجرا؛
با نزديك شدن موعد مقرر آقايان و خانمهاي شركت كننده در جلسه، يكي يكي وارد اتاق جلسه كانون فرهنگي مكتب الثقلين ميشدند و به استاد حقيقتگو كه قبل از همه در آنجا حضور داشت سلام كرده و بر صندليها مينشستند، وقتي همه آمدند آقاي حقيقتگو پس از گفتن بسماللهالرحمنالرحيم، سرفهاي كرد و گفت: «اگر ممكن است يكي از برادران يا خواهران خلاصهاي از مباحث گذشته را بيان كند تا بعد، ادامه بحث را در خدمتتان باشيم».
آقاي انديشهور گفت: «اگر اجازه بفرمائيد بنده عرض كنم» استاد از او خواست در ْآغاز خود را معرفي كند. آقاي انديشهور گفت: «داود انديشهور هستم» استاد گفت: «اميدوارم از انديشه تابناكتان بهرهور شويم، بفرمائيد» و آقاي انديشهور در چند دقيقه، خلاصهاي از جلسة قبل را بيان كرد.
علل و عوامل پيدايش مدعيان و فرقههاي انحرافي
پس از ذكر خلاصه مباحث گذشته، آقاي حقيقتگو تشكر كرد و گفت: «همانطور كه مستحضريد و آقاي انديشهور هم فرمودند اكنون بايد علل و عوامل پيدايش مدعيان دروغين و فرقههاي انحرافي را مورد بحث قرار دهيم. اما قبل از آغاز بحث دوست دارم از نظرات شما در اينباره استفاده كنيم».
آقاي سيفاللهي گفت: «بيگانگان و دشمنان دين، آنها را به وجود ميآورند و حمايت ميكنند».
خانم حق طلب نيز گفت: «به نظر ميرسد خصوصيات فردي مدعيان مثل قدرتطلبي، دنيا پرستي و … نيز در اينجا دخيل است».
آقاي علوي هم اظهار داشت: «علل مختلفي دارد و به نظرم مهمتر از همه فقر فرهنگي و دوري جامعه از خردورزي است».
افرادي ديگر هم اظهار نظر كردند و بعد استاد گفت: «از همگي ممنونم حالا اگر اجازه بفرماييد جمعبندي فرمايشات شما و آنچه را كه به نظر حقير ميرسد. در چند محور خدمتتان عرض كنم.
در يك تقسيم كلي اين علل و عوامل را ميتوان به علل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي، سياسي و فردي تقسيم كرد كه الآن به توضيح آنها ميپردازم و نكات مهم آن را هم روي تابلو مينويسم.
الف. علل و عوامل فرهنگي
1. جهالت و پايين بودن سطح آگاهي ديني
جهالت، آفتي خانمان سوز است كه بسياري از نابسامانيها از آن ناشي ميشود و در آيات و روايات بسيار تقبيح شده و آثار بسيار بدي براي آن بيان شده است كه بعضي از آنها ذكر ميشود:
حضرت علي عليه السلام جهل و ناداني را «معدن شر»، «ريشه همه بديها»، «بدترين درد» و «بزرگترين مصيبتها» معرفي ميكند.1
از جمله آثار بد جهالت، لغزش قدم از راه راست و انحراف است. امام علي عليه السلام ميفرمايد: «الجهل ينزل القدم»2 ناداني، قدم را ميلرزاند. چنان كه قوم بنياسرائيل هم در اثر ناداني (به كار نبردن عقل) دچار لغزش شدند و پس از اينكه از دست فرعون نجات يافته و از دريا گذشتند با ديدن بتپرستان و بتهاي آنها از موسي عليه السلام خواستند براي آنها هم بتي قرار دهد.3
يكي ديگر از آثار جهالت اين است كه انسان را دچار افراط و تفريط ميكند چنانكه حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: «لاتري الجاهل اما مفْرِطاَ او مُفَرِطا»3 نادان را يا تندرو يا كندرو ميبيني. و همين تندروي و كندرويها در رفتار و گفتار باعث بروز اختلاف ميشود باز هم بشنويم از علي عليه السلام كه در اينباره ميفرمايد: «لوسكت الجاهل ما اختلف الناس»5 اگر نادان خاموشي ميگزيد، مردم دچار اختلاف نميشدند. طبعا فرقههاي انحرافي نيز از ناحيه آنان به وجود نميآمد و حسن ختام اين قسمت از بحث را سخني بسيار روشنگر از امام معصوم عليه السلام قرار ميدهم كه فرمود: «كسي كه از روي علم داخل ايمان شود ثابت ماند و ايمانش او را سود بخشد و كسي كه بدون علم داخل شود همچنان كه داخل شده خارج ميشود».6
2. خرد گريزي
همانطور كه ميدانيد يكي از منابع دين، عقل است و در قرآن و روايات، تاكيدات فراواني بر خردورزي شده است و اصلا كسي كه عقل ندارد نميتواند ديندار باشد چنانكه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امام حسن مجتبي عليه السلام نقل شده است كه ميفرمايند: «لادين لمن لا عقل له؛ كسي كه خرد ندارد دين ندارد».7
وقتي انسان از عقل خود استفاده نكند دچار عاطفه گرايي و چه بسا خرافات ميگردد و هرگونه ادعايي را به راحتي ميپذيرد و شيادان هم از اين تعطيلي خرد به مراد خود ميرسند و با ادعاهاي واهي از پيروان بي خرد خود سواري ميگيرند و بر اسب مراد ميتازند.
اميرالمؤمنين عليه السلام بيخردان را صيد صياد و نشان تيرانداز معرفي ميكند و در خطاب به گروهي از مردمان بي خرد ميفرمايد: «عقلهاي شما سست و افكار شما سفيهانه است پس شما نشانهاي براي تيرانداز و لقمهاي براي خورنده و صيدي براي صياد ميباشيد».8
وقتي استاد اين حديث را خواند خانم اصغري گفت: «ببخشيد استاد در تاييد فرمايش شما و محسوستر شدن معني حديث شريف، مطلبي به ذهنم آمد و آن اين است كه من افرادي را ميشناسم چه بسا تحصيلات عاليه نيز دارند اما جذب كساني كه از تحصيلات سطح بالايي هم برخوردار نيستند و برخيشان حتي هيچ مدرك تحصيلي ندارند و يا داراي مدرك تحصيلي سيكل يا ديپلم هستند9 شدهاند و به نظر ميرسد مشكل آنها بيعقلي است كه صيد صيادان و نشان تيراندازان و لقمه چربي براي دغلبازان شدهاند».
آقاي حقيقتگو گفت: «همين طور است كه ميفرماييد يعني داشتن تحصيلات عاليه نيز، انسان را از فريب خوردن نميرهاند بلكه عاقل شدن است كه انسان را در مقابل اينگونه جريانات بيمه ميكند و عالم واقعي عاقل است وگرنه، سواد (سياهي) دارد نه چيز ديگر و كساني كه به ظاهر داراي تحصيلات هستند ولي فريب اينگونه شيادان را ميخورند از اين قسم افرادند يعني با سوادند نه عاقل و اما برويم سراغ عامل ديگر فرهنگي.
3. ضعف اطلاع رساني
يكي از مشكلات مهم در عرصه فرهنگ ديني، ضعيف بودن اطلاع رساني است.
تبليغ بايد از جهت مبلغ، محتوا و ابزار و روش، بي نقص يا داراي كمترين نقص باشد تا اثر مطلوب را بگذارد وگرنه ممكن است اثري نامطلوب برجاي بگذارد كه متأسفانه تبليغات ديني، دچار كاستيهايي از جهات مختلف است.
الف. از جهت مبلغان: البته منظور از مبلغان، قشر خاصي مثل روحانيون معظم نيست بلكه شامل تمام كساني است كه در صدد القاي پيام ديني هستند با اينكه حقيقتاً دينداري فعلي جامعه مديون زحمات طاقت فرساي مبلغان و خصوصا طلاب و علماي حوزههاي علميه است اما بعضي از مبلغان از دو جهت داراي نقص و ضعف هستند، يكي از جهت كمي اطلاعات لازم و عدم تخصص در زمينه تبليغ است و جهت ديگر ضعف شخصيتي است يعني متأسفانه معدودي از مبلغان اعم از روحاني نمايان، مداحان و … از نظر اخلاقي صلاحيت چنين امر خطيري را ندارند.
ب. از جهت محتوا: گاهي پيام و محتواي تبليغي غلط و گاهي درست است ولي مورد نياز مخاطبان نيست و سؤالات آنان را پاسخ نميدهد.
ج. از جهت ابزار و روش: گاهي مبلغان بسيار لايق و پاك و عالم، محتواي تبليغي بسيار غني خود را نميتوانند با ابزارها و روشهاي نو و جذاب ارائه كنند.
ضعفهاي ياد شده باعث مي شود مخاطبان و به ويژه نسل جوان دچار بدبيني نسبت به دين و مبلغان آن شوند و به دنبال مطلوب خود در جاي ديگر باشند و اينجاست كه مشكل پيش ميآيد و در پي آن فرصت طلبان با استفاده از اين فرصت پيش آمده با روشهاي جذاب و فريبنده، محتواي پوچ پيامهاي خود را به خورد افراد سرخورده ميدهند و بدين ترتيب عدهاي را جذب خود كرده و فرقه نو پديد ميآورند.
4. تغيير الگوهاي مرجع
انسان نيازمند به الگو و الگوپذير و انتخابگر است؛ بنابراين دوست دارد در هر زمينه و رشتهاي بهترينها را الگوي خود قرار دهد؛ در ورزش بهترين ورزشكار را، در هنر بهترين هنرمند را، در امور ديني بهترين ديندار را و …
انتخاب الگو و مرجع در امور دنيوي مثل ورزش و … خيلي سخت نيست و مانند انتخاب الگوي ديني كه سرنوشت ابدي انسان را تعيين ميكند اهميت ندارد و به جهت ويژگيهاي خاصي كه بايد داشته باشد مانند عصمت، علم لدني و … تشخيصاش براي انسان ناممكن است به همين خاطر بايد خداوند متعال خود، معرف او باشد؛ به همين جهت هم پيامبران و ائمه عليهم السلام را خودش معرفي ميكند تا الگوي مردم باشند؛ و مردم در مسائل ديني و حتي دنيوي خود به آنها مراجعه كنند و طبيعي است كه وقتي امكان دست رسي به الگوهاي معصوم و درجه اول وجود نداشته باشد از باب اضطرار، الگوهاي ديگري كه به معصومان عليهم السلام از همة نزديكتر باشند قابل رجوع خواهند بود و آنها، علما و فقها با ويژگيهاي خاصي هستند چنانكه امام حسن عسكري عليه السلام در اينباره ميفرمايد: «اما هر كدام از فقها كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با خواستههاي ]نامشروع[ نفسش مخالفت كند و مطيع امر مولايش باشد، پس بر عوام ]غير متخصصان در مسائل ديني[ است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخي از فقهاي شيعه دارا هستند نه همه آنها».10
امام زمان عليه السلام هم، چنين علمايي را حجتي از جانب خود معرفي كرده و به مردم دستور دادهاند تا در حوادث و مشكلات به ايشان مراجعه كنند.11 اما مشكلي كه در جامعه وجود دارد اين است كه عدهاي از مردم وقتي فردي در بعضي از زمينهها مثل ورزش، هنر و انواع علوم ديگر داراي برجستگي ميشود برجستگي خاص او را تعميم ميدهند و در همه زمينهها او را الگو و مرجع خود قرار ميدهند و حتي در مسائل ديني خود، به جاي مراجعه به اهلش، به آن فرد مراجعه ميكنند كه در مسائل ديني او هم جزء عوام است و خودش نياز به مرجع دارد و اين مسأله باعث ميشود كه اين قبيل افراد گاهي از اين اقبال مردم سوء استفاده كنند و با اظهار نظرهاي غير كارشناسانه در مورد دين و ادعاهاي مقامات معنوي براي خود، زمينه ايجاد فرقههاي گمراه مانند فرقههاي نو ظهور و امروزي را فراهم كنند و پيروان خود را از دين خارج كنند».
خانم كوشا گفت: «استاد! بعضي از پيروان اين قبيل افراد ابتدا نسبت به ظواهر ديني مثل انجام نماز، گفتن ذكر، خواندن ادعيه، و امور ديگر تقيد شديدي دارند». آقاي حقيقتگو تبسمي كرد و گفت: بله همين طور است اما ديري نميپايد كه از دين خارج ميشوند چون اينگونه اعمال آنها، عالمانه و از طريق خودش نيست و با اشاره الگوي غير متخصص و غير صلاحيتدار آن كارها را انجام ميدهند كه رهبر آنها براي فريب ايشان رعايت ظواهر ديني را در ابتدا مورد تأكيد قرار ميدهد و پس از اينكه پيروان را به خودش كاملاً وابسته كرد، آنها را به سمت ترك آن اعمال ديني سوق ميدهد و كمكم و حساب شده آنان را از دين خارج كرده و وارد فرقهاي جديد و گمراه ميكند.
مرحوم كليني در مقدمه كتاب شريف كافي از امام معصوم عليه السلام روايتي در همين زمينه ذكر كرده است كه با نقل آن بحث اين قسمت را به پايان ميبرم.
امام عليه السلام ميفرمايد: «هر كس دينش را از كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله بگيرد ]در دينش[ از كوهها استوارتر خواهد بود و كسي كه دينش را از دهان مردم ]غير متخصص[ بگيرد، همان مردم او را از دين برميگردانند.12
5. راحت طلبي و تكليفگريزي
برخي به جهت راحتطلبي مايل به انجام تكاليف ديني نيستند و از طرفي هم نميخواهند بيدين باشند بنابراين دنبال راهي ميگردند كه هم دين داشته باشند و هم ملزم به انجام تكاليف ديني نباشند و اينجاست كه باز دين فروشان دنياطلب، اين قبيل افراد را به دام مياندازند و آموزههايي را از جاهاي مختلف فرا گرفته و به عنوان دين به مريدان خود عرضه ميكنند و خود را صاحب مقامات معنوي تحت عناوين مختلف مثل قطب و … معرفي ميكنند».
آقاي ناصري دستش را از زير چانهاش برداشت و گفت: استاد معذرت ميخواهم! اما به نظر ميرسد كه كساني كه در دام تزوير اين افراد و مدعيان ميافتند تازه اول گرفتاري آنهاست چرا كه با دستور رهبران خود بايد كارهاي دشواري مانند امساك از خوردن گوشت داشته باشند». آقاي حقيقتگو گفت: «آري آنها ابتدا خيال ميكنند با پيوستن به اين فرقهها از تكاليف آسوده ميشوند ولي نميدانند كه تازه از آسايش به گرفتاري مبتلا ميشوند و بايد از دستورات نامعقول و سخت و غير شرعي مدعيان اطاعت كنند؛ در حالي كه اعمال عبادي و ديني اگر با توجه انجام شود نه تنها دشوار نيست بلكه شيريني خاصي دارد و خدا هم ميفرمايد: «يريد الله بكم اليُسر و لا يريد بكم العسر»؛13 خداوند، راحتي شما را ميخواهد نه زحمت شما را.
فكر ميكنم سخن در اين قسمت به درازا كشيد و ديگر بايد سراغ بُعد ديگر از علل و عوامل پيدايش مدعيان دروغين و فرقههاي انحرافي برويم و آنها را خيلي گذرا عرض كنيم تا انشاءالله بتوانيم زودتر به مباحث بعدي و مصداقي برسيم.
ادامه دارد
پينوشتها
*. استاد و كارشناس مباحث مهدويت.
1. تصنيف غرر الحكم، ص73.
2. همان، ص75،ح 1170.
3. رك: اعراف، 138.
4. نهجالبلاغه، خ70، ترجمه مرحوم دشتي، ص638 و 639.
5. منتخب ميزان الحكمه، ص180، ح1905.
6. اصول كافي، ج1، ص7، مقدمه مؤلف.
7. منتخب ميزان الحكمه، ص390، ح4363 و ص392، ح4381.
8. نهج البلاغه، خ14، ترجمه دشتي، ص57.
9. رك: قبيله حيله، ص121 ـ 178.
10. الاحتجاج، مرحوم طبسي، ج2، ص511، ح337.
11. رك: وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج18، ص101، ح9.
12. اصول كافي، ج1، ص7.
13. بقره، 185.