به نام خدا
در بیشتر موارد، نامههای حاوی سؤالات و یا درخواستهای شفاهی شیعیان، به طور معمول از طریق صدور توقیعات، پاسخ داده میشد; ولی در مواردی، طبق مصالح، پاسخ به صورت شفاهی، از سوی سفیر یا خادم حضرت به سؤال کننده عرضه میشد . (47) در مواردی، به طریق معجزهآسا شخص سؤال کننده، صدایی میشنید; بدون آن که صاحب صدا را ببیند و پاسخ مشکل خود را بدین گونه اخذ میکرد . (48) در مواردی نیز، به جهت مصالحی، اصلا پاسخی صادر نمیشد
از مهمترین وظایف و مسؤولیتهای «نائبان چهارگانه» در عصر «غیبت صغری» ، دریافت و تحویل نامههای شیعیان، به امام عصر علیه السلام و متقابلا پاسخ آنها به شیعیان بود . البته در عصرهای پیش از «غیبت صغری» نیز یکی از مهمترین راهها برای ارتباط شیعیان با امامان معصوم علیهم السلام، نامهها و مکتوبات بود . به عنوان نمونه، «عبدالرحمان بن حجاج» ، وکیل امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام در عراق، به علت رفت و آمدی که بین عراق و مدینه داشت، گاهی به عنوان رابط، بین برخی از وکیلان – همچون «علی بن یقطین» – با امام کاظم علیه السلام ایفای نقش میکرد .
در یک مورد، علی بن یقطین ضمن دادن نامهای، از وی خواست که آن را به امام کاظم علیه السلام در مدینه برساند . (1) در موردی دیگر، علی بن یقطین از دوتن به نامهای «اسماعیل بن سلام» و «ابن حمید» ، برای رساندن نامههای شیعیان عراق به امام کاظم علیه السلام بهره برد . (2) البته شیوه «ارتباط مکاتبهای» ، در موارد بسیاری به عنوان ابزاری مطمئن، برای ارتباط ائمه علیهم السلام با نمایندگانشان و بالعکس، پیش از عصر غیبت صغری مورد بهرهبرداری بود . نمونه یادشده درباره «علی بن یقطین» ، نامه «عبدالله بن جندب» ، به امام رضا علیه السلام و پاسخآن حضرت (3) و . . . از این مقوله است . (4) این روش ارتباطی، در مواقعی که ائمه هدی علیهم السلام در حبس یا تحت نظر بودند، بیشتر کارآیی داشت .
امام کاظم علیه السلام از زندان، با یکی از وکیلانش به نام «خالد بن نجیح» به طریق مکاتبه، تماس گرفته، او را از نزدیکی تاریخ وفاتش مطلع ساخت; هم چنین فرمود که امور خود را جمع بندی کرده و دیگر از کسی چیزی قبول نکند . (5) در موردی دیگر، شخصی به نام «علی بن سوید» به امام کاظم علیه السلام – که در حبس بود – نامهای نگاشته، مسائلی را پرسید و حضرت نیز پاسخ آن را به طور مخفی، از حبس به وی ارسال فرمود . (6) البته حاصل بررسی تعداد مکاتبههای امامان علیهم السلام، این است که مکاتبات امام هادی و امام عسکری علیهما السلام – که در پادگان نظامی، تحت نظارت و کنترل بودند – از تعداد بیشتری برخوردار است . در تایید این مطلب میتوان به آمار نامهها و توقیعات ائمه علیهم السلام، در کتاب «معادن الحکمة فی مکاتیب الائمة علیهم السلام» اثر فرزند مرحوم فیض کاشانی (محمد بن محسن، معروف به علم الهدی) به ترتیب زیر توجه نمود:
نامههای امام علی علیه السلام، متعدد است; و جلد اول این کتاب بدان اختصاص دارد . این ناشی از وضعیت و شرایط خاص حضرت بود . اما نامههای دیگر ائمه علیهم السلام، به ترتیب 7، 8، 3، 2، 18، 9، 15، 5، 19، 21 و 22 است . بدین ترتیب تعداد نامههای عسکریین علیهما السلام در این کتاب، 19 و 21 عدد است . البته موارد متعدد دیگری نیز – غیر از آنچه در این کتاب آمده – در منابع مختلف به چشم میخورد . گفتنی است تعداد نامههای امام رضا علیه السلام (15 عدد) نیز ناشی از وضعیتخاص آن حضرت است که به تبع انتقال به مرو و مساله ولایتعهدی پیش آمد . تعداد نامههای امام کاظم علیه السلام (9 عدد) نیز به علت محبوس بودن آن حضرت و شرایط سخت زندان است . البته با این وجود، همان گونه که اشاره شد، آن حضرت مکاتباتی از زندان، با برخی از اصحاب و وکیلانش داشته است .
علاوه بر کتاب یاد شده، منابع دیگری نیز به نقل و معرفی توقیعات پرداختهاند; همچون: کمال الدین و تمام النعمة از شیخ صدوق; کتاب الغیبة از شیخ طوسی; الاحتجاج از طبرسی; کلمة الامام المهدی علیه السلام از شهید سید حسن شیرازی; الزامالناصب از علی یزدی حائری; توقیعات مقدسه از جعفر وجدانی; مجموعه سخنان و توقیعات و ادعیه حضرت بقیة الله، از خادمی شیرازی; توقیعات خارج شده از سوی ناحیه مقدسه از مولی محمدباقر مجلسی و «توقیع الامام العسکری علیه السلام که همراه با وصایای پیامبر صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام، به وسیله سید حسن نیاز طباطبایی منتشر شده است . گذشته از آن که، منابع و جوامع روایی همچون بحارالانوار، وسائل الشیعه، وافی و مستدرک الوسائل نیز مشتمل بر توقیعات و مکاتیب امامان معصوم علیهم السلام میباشند .
بیشترین تعداد مکاتبهها و توقیعات، مربوط به عصر، غیبت صغری است . دلیل کثرت توقیعات و مکاتبهها در این عصر، آن است که به علت غیبت امام علیه السلام، روش ذکر شده، بهترین روش ارتباط شیعیان با امام علیه السلام به واسطه وکیلان و سفیران آن جناب بود . عنوان رایجی که درباره مکاتبههای امام دوازدهم علیه السلام و همین طور، مواردی از مکاتبههای امامان اخیر شیعه، در منابع روایی به کار رفته است; عنوان «توقیع» و «توقیعات» است . با توجه به اهمیت مساله توقیعات در عصر غیبت صغری، و نقش مهم و اساسی نائبان چهارگانه و دیگر نمایندگان حضرت حجت علیه السلام در انتقال توقیعات از ساحت قدس امام علیه السلام به دستشیعیان، در این نوشتار به بررسی ابعاد مختلف این مقوله، خواهیم پرداخت .
تعریف لغوی و اصطلاحی واژه «توقیع»
«توقیع» از ریشه «وقع» و به معنای اثر نهادن بر چیزی است; چنانکه تعبیر «وقع الوبر ظهر البعیر; یعنی، اثر نهاد پشم شتر بر پشت او . (7) از این رو، به کتابت و نامهنگاری نیز توقیع اطلاق شده است; زیرا که در نتیجه این عمل، قلم بر روی کاغذ اثر گذار میشود . گاه این واژه (توقیع)، علاوه بر اصل کتابت نامه، به عمل کاتب در حذف زواید نامه نیز اطلاق میشود; چرا که با این کار، هدف اصلی از کتابت، به شخص مکتوب الیه، انتقال داده شده و او تحت تاثیر واقع میشود . (8) آنچه که بیشتر از موارد دیگر، از واژه توقیع، به اذهان متبادر میشود و مورد استعمال بوده; الحاقاتی است که در پاسخ به یک نامه، از سوی شخصیتبرتری – همچون امام یا حاکم و سلطان – ضمیمه یک نامه میشود . این الحاقات ممکن استبه چند صورت باشد:
1 . امضا و مهر وی در آن باشد;
2 . شخص کاتب به یک صاحب منصب، برای رسیدگی به کارش ارجاع داده باشد;
3 . عباراتی نظیر «ینظر فی امر هذا» ، در آن باشد که امروزه با جملاتی نظیر «بررسی شود» ، «پیگیری شود» ، «اقدام شود» و . . . بیان میگردد;
4 . یا پاسخ مجمل و کوتاه یا تفصیلی به سؤال یا درخواست موجود در نامه داده شود . معمولا موارد یاد شده، در ذیل، حاشیه، لابهلای سطور و یا پشت نامهها نوشته میشد .
مراجعه به منابع ادبی، مؤید موارد یاد شده است . در موارد زیر، توقیع به معنای «امضای سلطان بر یک نامه» به کار رفته است . بنا به نقل لغت نامه دهخدا در تاریخ بیهقی چنین آمده است: «و «مواضعه» نویسم تا فردا بر رای عالی عرضه کنند و آن را جوابها باشد به خط خداوند سلطان و به توقیع مؤکد گردد . . . و بونصر مشکان منشورش بنویسد و به توقیع آراسته گردد» . چنان که در دو بیت زیر نیز همین معنا، از لفظ توقیع، اراده شده است:
توقیع باد نامتبر نامه ظفر تاریخ یادگارت بر روزگار تیغ (مسعود سعد)
هر که از درگاه عزت یافت توقیع قبول پیش درگاهش کمربندد به خدمت روزگار (سنایی)
و در موارد متعددی، واژه توقیع به معنی آنچه سلطان و رئیس، بر سر نامه یا پشت آن، در جواب نویسنده نویسند، یا دهند; و یا جواب حکمتآمیز حاکم یا پادشاه به پرسش یا جواب دادخواهی کسی، به کار رفته است; که از این جمله است «توقیعات انوشیروان» ، که کتابی استشامل 173 بند، از مرقوع و توقیع یا پرسش و پاسخ که دستوران و مؤبدان در امور مهم کشوری و اجرای عدل بین مردم، از وی به امر خود او سؤال کردهاند و جواب داده است . فردوسی نیز اشاراتی به آن دارد:
چه بیمار زار است و ما چون پزشک زدارو گریزان و ریزان سرشک
به توقیع پاسخ چنین داد باز که هستیم از لشکری بی نیاز
به توقیع گفت آنچه هستند خرد زدست اسیران نباید شمرد
چه آن نامه نزدیک قیصر رسید نگه کرد و توقیع پرویز دید». (9)
و نقل شده که کاتبی ضمن نامهای به «صاحب بن عباد» ، نوشت: «ان انسانا هلک و ترک یتیما و اموالا جلیلة لاتصلح للیتیم» ; و مقصود کاتب آن بود که «صاحب بن عباد» را بر تصرف این اموال تحریک کند; ولی صاحب، در پاسخ چنین «توقیع» نمود: «الهالک رحمه الله والیتیم اصلحه الله والمال اثمره الله والساعی لعنه الله»! (10)
چنان که در مقدمه گذشت، استعمال واژه توقیع، غالبا مربوط به مکاتبات «ناحیه مقدسه» در عصر غیبت صغری است; ولی پیش از آن نیز – به خصوص در عصر امام عسکری علیه السلام – این واژه درباره نامههای امامان علیهم السلام استعمال شده است . (11) شیعیان معمولا سؤالات فقهی، کلامی، دینی و یا مسائل و مشکلات شخصی را، در نامههایی نگاشته و به وکیلان و سفیران ائمه علیهم السلام تحویل میدادند . آنان نیز گاه خود این نامهها را به امام علیه السلام تحویل میدادند . و گاهی مجموع چند نامه و چندین سؤال و درخواست را یک جا نگاشته، به محضر امام علیه السلام میرساندند . امام علیه السلام نیز پاسخ را در ذیل، حاشیه، پشت و یا لابهلای خطوط سؤال کتابت میفرمود . از این رو، اصطلاح «توقیع» درباره این گونه مکتوبات ائمه علیهم السلام رایجشده است . البته اطلاق این واژه، منحصر به مواردی نیست که امام علیه السلام در پاسخ به سؤال یا درخواستی، چیزی بنگارد; بلکه چه بسا توقیعاتی – به خصوص از سوی ناحیه مقدسه – صادر شده و مسبوق به سؤال یا درخواستی نیز نبود; مثلا امام دوازدهم علیه السلام به عنوان تعزیت رحلتسفیر اول، توقیعی خطاب به فرزند وی (سفیر دوم) صادر فرمود که مسبوق به سؤالی نیز نبود . همین طور، آخرین توقیعی که خطاب به سفیر چهارم صادر شد و ضمن آن، پایان دوره غیبت صغری اعلام گردید، از این قبیل توقیعات است . (12)
چگونگی خط و کتابت نامهها و توقیعات
پس از بحث درباره معنای واژه توقیع، این سؤال تداعی میشود که آیا توقیعات امام دوازدهم علیه السلام و همین طور برخی از امامان پیشین علیهم السلام، به قلم و خط مبارک خود ایشان، کتابت میشده و یا آن که همچون روش معمول نزد حاکمان و سلاطین، اصل مطلب از آنان و کتابت از منشیان، سفیران و یا خادمان بوده است؟ بررسی روایات تاریخی، این معنا را به دست میدهد که به طور یقین، در موارد متعددی، خود ائمه علیهم السلام به قلم و خط شریفشان، نامهها و توقیعات را کتابت فرموده و گاه تصریح به این نکته نیز میکردند . به عنوان نمونه، امام هادی علیه السلام در ذیل نامهاش به «علی بن بلال» – پس از پایان سخن درباره نصب «ابوعلی بن راشد» به وکالت – چنین مرقوم فرمود: «وکتبتبخطی» . (13) چنان که در موارد دیگر، تعابیر «کتب» یا «فوقع بخط اعرفه» به کار رفته، که صراحت در مباشرت امامان علیهم السلام در کتابت نامهها و توقیعات دارد . (14)
مؤید دیگر آن که، امام عسکری علیه السلام، در پاسخ «احمدبن اسحاق اشعری» – که دستخطی از آن جناب طلب نمود تا بدان وسیله، معیاری برای تشخیص صحت و اصالت نامههای منسوب به حضرت داشته باشد – دستخطی نگاشت و به وی عطا فرمود . سپس قلم مبارک را پاک کرده و به «احمد بن اسحاق» داد; بدون آن که وی یتباطنیاش مبنی بر طلب قلم را اظهار کرده باشد! (15) این نقل، حکایت از آن دارد که نامهها و توقیعات آن حضرت، معمولا به خط شریف خود ایشان بوده است; چنان که روایت «ابوالادیان» نیز نشانگر آن است که امام عسکری علیه السلام به هنگام رحلت، نامههای زیادی مرقوم فرموده و به وسیله وی، به مدائن ارسال نمود . (16)
با توجه به آنچه در بعضی از منابع کهن، درباره امام دوازدهم علیه السلام میخوانیم – که خط نامهها و توقیعات ایشان، عینا شبیه خط پدر گرامیشان بوده است – (17) میتوان استنتاج کرد که توقیعات «ناحیه مقدسه» نیز غالبا به خط شریف امام علیه السلام بوده است . (18) شباهتخط شریف امام دوازدهم علیه السلام به خط پدر گرامیشان، موجب آن میشد که تشکیکات مربوط به صحت انتساب توقیعات به حضرت، کمتر به ذهن بیاید . (19) گرچه گاهی، وجود زمینههایی، موجب بروز چنین تشکیکاتی میشد; به عنوان نمونه، میتوان به جریان صدور توقیع ناحیه مقدسه در لعن «احمد بن هلال» وکیل امام عسکری علیه السلام وصوفی معروف نزد شیعه، اشاره کرد . جایگاه وی موجب شده بود برخی از شیعیان، در این باره تشکیک روا دارند; لذا مکتوب مفصل دیگری، در تایید مکتوب اول صادر شد که این تعبیر در آن وجود داشت: «فانه لا عذر لاحد من موالینا فی التشکیک فیما روی عنا ثقاتنا» . (20) پس شناخته بودن خط حضرت، شاید یکی از اسباب نفی معذوریت در تشکیک بوده است .
از دیگر زمینههای تشکیک در صدور توقیعات ائمه علیهم السلام، اقدام خائنانه برخی از وکیلان ائمه علیهم السلام بود . این افراد پس از مدتی وکالت، راه خیانت پیشه کرده و گاه به دروغ، توقیعی را به امام علیه السلام نسبت میدادند! و یا خود را واسطه صدور توقیع امام علیه السلام معرفی میکردند! برای مورد اول، میتوان به توقیع دروغین «فارس بن حاتم» اشاره کرد که مشتمل بر اعلام دریافت وجوه شرعی شیعیان منطقه «جبال» از سوی امام هادی علیه السلام بود . امام علیه السلام طی مکتوبی، به تکذیب این امر پرداخت . (21) برای مورد دوم نیز میتوان به اقدام «شلمغانی» در انتساب توقیع صادر شده از سوی ناحیه مقدسه در جواب مسائل قمیها، به خودش اشاره کرد! این نیز طی مکتوبی، از سوی «ناحیهمقدسه» تکذیب شد . (22)
طبق شواهدی که گذشت، گرچه کتابت نامهها و توقیعات، غالبا به وسیله خود امامان علیهم السلام صورت میگرفت; ولی شواهدی نیز نشانگر آن است که این امر، گاهی به وسیله پیشکاران، خادمان و سفیران ائمه علیهم السلام انجام میگرفت . از شواهد دال بر این مدعا، روایتشیخ طوسی از «ابوغالب زراری» است . وی نامهای مشتمل بر درخواست دعا از ناحیه مقدسه، برای رفع مشکل خانوادگیاش، به واسطه «شلمغانی» به «حسین بن روح» تحویل داد . او هنگامی که از تاخیر در پاسخ، به شلمغانی شکوه کرد; وی در جواب گفت: «غم مخور که این تاخیر به نفع تو است; چرا که اگر پاسخ زودتر داده شود، از ناحیه حسین بن روح است و اگر با تاخیر همراه باشد، از ناحیه صاحب علیه السلام است» . (23)
چگونگی صدور و تحویل توقیعات
چنان که در پیش اشاره شد، مکتوبات حاوی سؤالات و درخواستهای شیعیان، از طریق وکیلان و سفرای امامان علیهم السلام، به دست ائمه علیهم السلام میرسید . در زمان حضور امام معصوم علیه السلام، پس از تحویل این مکتوبات، امام علیه السلام اقدام به پاسخ گویی کرده، از طریق وکیلان یا پیکهایی مخصوص، آن را به شیعیان میرساندند . در مواردی، امام علیه السلام به طریق خرق عادت، عمل کرده و به جهت رعایت جهات امنیتی، یا مصالح دیگر – با توجه به علم امامت – پاسخ سؤالات را قبل از آن که به امام برسد، مکتوب فرموده و به محض تقدیم سؤال، پاسخ را تحویل میدادند; نظیر آنچه که درباره امام کاظم علیه السلام نقل شده است: آن حضرت، پاسخهای از قبل آماده شده برای نامههای ارسالی از عراق توسط «علی بن یقطین» را، به محض دریافت نامهها، به آورندگان آنها تحویل داد . (24) امام عسکری علیه السلام نیز نامههای دربسته اهالی نیشابور را، بدون رؤیت آنها پاسخ دادند . (25)
در عصر غیبت صغری، مهمترین واسطه تحویل نامههای شیعیان به امام عصر علیه السلام، سفیران ناحیه مقدسه بودند . البته در مواردی نیز نامههای سؤال یا درخواست، به واسطه برخی از خادمان یا کسانی که به خانه حضرت رفت و آمد میکردند، به محضرش رسانده میشد . به عنوان نمونه، «محمدبن یوسف شاشی» ، نامهای را به وسیله زنی که به بیت امام علیه السلام رفت و آمد میکرد; به نزد آن حضرت فرستاد و پاسخ گرفت که بشارت به شفای بیماریاش بود . (26)
مدت زمان صدور توقیعات
پس از آن که سفیران، نامههای شیعیان را به امام علیه السلام تحویل میدادند; به طور طبیعی، مدتی میبایستسپری شود تا سفیر این مکتوبات را بر امام علیه السلام عرضه کرده، پاسخ آنها را دریافت دارد . این مدت، در برخی نقلها چند ساعت (مثلا از صبح تا بعد از نماز ظهر) (27) و در بعضی نقلها سه روز، (28) و در برخی دیگر به طور مجمل، تعبیر «بعد ایام» (29) به کار رفته که حداقل آن، سه روز است . این مدت، مدت معقول و طبیعی برای عرضه سؤال به وسیله سفیر و دریافت جواب بوده است . (30)
خرق عادت در صدور توقیعات
البته در مواردی نیز، ابزار خرق عادت، به میان آمده و پاسخها در مدت بسیار کوتاهی عرضه میشد . به عنوان نمونه، در جریان صدور توقیع در لعن «شلمغانی» ، تعبیر روایت چنین است: «خرج علی یدالشیخ ابی القاسم الحسین بن روح رضی الله عنه فی ذی الحجة سنة اثنی عشرة و ثلاثماة فی ابنابیالعزاقر والمداد رطب لم یجف» ! (31) که حاکی از سرعت صدور توقیع و اعلام آن به شیعیان، حتی قبل از خشک شدن جوهر، و نیز حاکی از ارتباط وثیق و تنگاتنگ سفیر با ناحیه مقدسه است . در مواردی نیز به محض خطور پرسش به ذهن سؤال کننده، پاسخ متناسب با آن بر صفحه توقیع نقش میبست! به عنوان نمونه، میتوان به روایت صدوق از «ابوالحسین اسدی» اشاره کرد که در توقیع صادر شده برای وی آمده بود: «لعنة الله والملائکة والناس اجمعین علی من استحل من مالنا درهما» . در این هنگام، وی با خود گفت: این لعن مربوط به هر کسی است که حرامی را حلال بشمارد; پس در این زمینه چه امتیازی برای حضرت حجت علیه السلام بر دیگران است؟ ! و وقتی مجددا به توقیع نظر کرد، عبارت توقیع را بدین صورت تغییر یافته دید: «لعنة الله والملائکة والناس اجمعین علی من اکل من ما لنا درهما حراما» . (32)
در مواردی، برخی از وکیلان به امر امام علیه السلام، سؤالات را در کاغذی نوشته و زیر سجاده مینهادند . پس از ساعتی، به ورقه سؤال مراجعه کرده، پاسخها را بر روی آن ثبتشده مییافتند; نظیر آنچه درباره «محمدبن فرج» رخ داد . وی وکیل الوکلای امام هادی علیه السلام بود و امام به وی فرموده بود: که برای اخذ پاسخ سؤالاتش، به طریق یاد شده عمل کند . (33)
رابطه توقیعات با اعجاز ناحیه مقدسه، گاه به نحو دیگری بروز میکرد . در یک مورد، «حسن بن علی وجناء» ، برای اثبات صدق دعوی سفارت «حسین بن روح» ، به «محمدبن فضل موصلی» – که منکر این امر بود – پیشنهاد میکند با قلم بی دوات، سؤالاتی را روی کاغذ نوشته و به «ابن روح» دهند تا پاسخ دهد . آنان این کار را انجام میدهند، و تا پس از نماز ظهر صبر میکنند . پس از این مدت جواب آماده میشود; با کمال شگفتی جوابها را دقیقا مطابق آن سؤالاتی که در ذهن داشتند، مییابند! (34) در موردی دیگر، «ابوغالب زراری» برای عرضه مشکلش به پیشگاه «ناحیه مقدسه» ، به خانه «ابن روح» مراجعه میکند و به امر دستیارش، نامش را روی کاغذی مینویسد . پس از بازگشت، توقیعی بر وی عرضه میشود که در آن، ضمن اشاره به مشکل او، بشارت به رفع آن آمده بود! (35)
نقش دستیاران امام عصر علیه السلام در صدور توقیعات
شواهدی نیز دال بر آن است که گاهی پاسخ توقیعات، به وسیله برخی از وکیلان مبرز ناحیه مقدسه داده میشد; بدون آن که آنها را به محضر امام علیه السلام عرضه کنند . البته این امر تحت اشراف سفیر و بالتبع خود امام علیه السلام، انجام میگرفت . به عنوان نمونه، نامهای در باره یکی از شیعیان قم – که منکر فرزندش شده و نسبتبه همسرش بدبین شده بود – به وسیله برخی از بزرگان این شهر به «ناحیه مقدسه» نوشته و ارسال شد . پس از آن که این نامه بر سفیر سوم عرضه شد، وی بدون نظر به آن، حامل نامه را به نزد «ابوعبدالله بزوفری» فرستاد . او نیز در پاسخ گفت: «فرزند، فرزند او است; و در تاریخ فلان و روز فلان و مکان فلان مواقعه صورت گرفته و به او بگو که نامش را محمد بگذارد» . آن شخص، پس از بازگشتبه قم، جریان را باز گفت . (36)
در صورتی که پاسخ به توقیعات، از سوی سفیر انجام میگرفت، معمولا فاصله عرضه سؤال تا صدور جواب، کمتر از زمانی بود که جواب از سوی ناحیه مقدسه باشد . روایت مربوط به «ابوغالب زراری» صریح در این معنا است . (37)
شواهدی، نشانگر آن است که گاهی سفیر یا دستیار او، مجموعه سؤالات و درخواستها را یک جا نوشته، به ناحیه مقدسه عرضه میکرد و پاسخها نیز در همان برگه و گاه در لابهلای سطرهای سؤالات، نوشته میشد . در روایتشیخ طوسی از «ابوغالب زراری» آمده است که در دوران مخفی شدن و استتار «حسین بن روح» – که وی «شلمغانی» را برای تماس با شیعه به جای خود نصب کرده بود – «ابوغالب» به همراه دوستش، به ملاقات «شلمغانی» رفته، از وی طلب کردند که با «ناحیه مقدسه» مکاتبه و برای آنان طلب دعا کند . «شلمغانی» نیز در برگهای این درخواست را درج میکند . پس از چند روز که آن دو برای دریافت پاسخ، به نزد او میروند; وی آن برگه را خارج میکند; در حالی که مسائل بسیاری در آن ثبت و در لابهلای خطوط سؤال، پاسخها نوشته شده بود . از جمله آنها، پاسخ خواسته «زراری» و دوستش بود . این در حالی بود که «زراری» ، از بیان دقیق خواستهاش اجتناب کرده بود; ولی در پاسخ ناحیه، اشاره به خواسته وی شده بود که اصلاح بین وی و همسرش بود . (38) بنا به نقل نجاشی، توقیعات صادره برای «محمد بن عبدالله حمیری» نیز در لابهلای سطرهای سؤالات نگاشته شده بود . (39)
چگونگی دریافت توقیعات از امام عصر علیه السلام
یکی از مباحث اساسی درباره کیفیت صدور توقیعات، نحوه تماس سفیر با «ناحیهمقدسه» و تحویل نامهها و نحوه دریافت پاسخ آنها است . البته اسلوب و کیفیت عرضه سؤالات و نامهها به وسیله سفیران بر امام عصر علیه السلام، مجمل است و روایات نیز افق روشنی در این زمینه، باز نمیکند . (40) شواهدی حاکی از آن است که سفیران عصر غیبت صغری، ملاقاتهای حضوری با امام عصر علیه السلام داشتهاند; مثلا هنگامی که از سفیر اول، درباره ملاقاتش با حضرت حجت علیه السلام سؤال میشود، وی در سخنانی همراه با گریه، میگوید: بله او را دیدهام; در حالی که وصف وی چنین است . . . . (41) شبیه این سؤال از سفیر دوم میشود، و او نیز به همین شکل پاسخ میگوید . (42) در موردی دیگر، پاسخ میدهد: «بله، آخرین عهد من با وی، در کنار بیت الله الحرام بود; در حالی که به خداوند عرضه میداشت: خداوندا! آنچه که به من وعده دادهای، منجز فرما» . (43) به طور قطع، سفیر سوم و چهارم نیز توفیق ملاقات با شخص حضرت حجت علیه السلام را به کرات داشتهاند . به عنوان مؤیدی بر این سخن، میتوان به روایتشیخ طوسی اشاره کرد که نشانگر صدور توقیع مربوط به لعن «شلمغانی» به وسیله «ابن روح» است; در حالی که وی در زندان مقتدر عباسی به سر میبرد! (44) محتملترین وجه آن است که امام، شخصا و به اعجاز، این توقیع را در زندان به وی رسانده باشد .
بدین ترتیب، شیوه طبیعی آن است که خود سفیران به طور سری و مخفیانه، با امام علیه السلام ملاقات و نامههای حاوی سؤالات را بر حضرتش عرضه کرده باشند . برخی از محققان، (45) برای این سخن، به دو مرجح تمسک کردهاند:
1 . غالبا پاسخ سؤالات، با قدری تاخیر عرضه میشد، که نشان از حرکتی طبیعی در عرضه سؤال بر امام علیه السلام و اخذ جواب دارد; و اگر در تمام موارد، صدور توقیعات همراه با اعجاز بود، تاخیر حاصل نمیشد .
2 . برخی شواهد، حاکی از آن است که سفیران، بعضی مسائل عقیدتی و دینی را از خود امام علیه السلام شنیده و به دیگران عرضه میکردند . به عنوان نمونه، میتوان به سخن «حسین بن روح» به یکی از شیعیان اشاره کرد – که درباره سخنان «ابن روح» و این که از جانب خود او استیا از جانب حضرت حجت علیه السلام، تردید داشت – «ابن روح» در پاسخ فرمود: «اگر از آسمان سقوط کنم و پرندگان مرا بدرند و یا باد مرا به مکان دوردستی پرتاب کند، نزد من محبوبتر از آن است که از جانب خود سخن گویم . این که گفتم، از اصل، و شنیده شده از حجت علیه السلام است» . (46)
پاسخهای شفاهی
در بیشتر موارد، نامههای حاوی سؤالات و یا درخواستهای شفاهی شیعیان، به طور معمول از طریق صدور توقیعات، پاسخ داده میشد; ولی در مواردی، طبق مصالح، پاسخ به صورت شفاهی، از سوی سفیر یا خادم حضرت به سؤال کننده عرضه میشد . (47) در مواردی، به طریق معجزهآسا شخص سؤال کننده، صدایی میشنید; بدون آن که صاحب صدا را ببیند و پاسخ مشکل خود را بدین گونه اخذ میکرد . (48) در مواردی نیز، به جهت مصالحی، اصلا پاسخی صادر نمیشد . (49)
«چگونگی تحویل توقیعات به وکلا و شیعیان»
پرسشی که در اینجا مطرح است آن که، پس از صدور توقیعات، چگونگی تحویل آنها به وکیلان و سپس شیعیان مقیم در ناحیههای دوردست، چگونه بوده است؟ گرچه در برخی از روایات، تصریح شده که پیکهای مخصوصی، حامل پیامها و توقیعات «ناحیه مقدسه» به نواحی دور دستبودهاند; ولی روایات دیگر در اینباره سکوت کرده و به اجمال گذشتهاند . به عنوان نمونه، توقیعات بسیاری به دست «ابوالحسین اسدی» – که از بابهای معروف عصر غیبت صغری و وکیلالوکلای منطقه ری و نواحی شرقی ایران بود – صادر شده است . (50) با توجه به بعد مسافتبین ری، بغداد و سامراء، این سؤال مطرح میشود که آیا پیکها و وسایطی، حامل توقیعات برای وی بودهاند و یا آن که خرق عادت و اعجازی، در میان بوده است؟ البته تا زمانی که دلیلی برای اعجاز نبود، باید اصل را بر روال طبیعی امور نهاد; ولی در مورد «قاسم بن علاء» – که وکیل ناحیه آذربایجان بوده و توقیعات متعددی نیز به دست وی صادر شده – روایتشیخ طوسی نشانگر وجود پیک مخصوصی است که واسطه و رابط بین عراق و مناطقی از ایران (همچون آذربایجان) بوده است . (51)
بنابراین، میتوان این نقل را قرینه و شاهدی، دال بر وجود پیکها و وسایط در ایصال و تحویل توقیعات به سایر نواحی دوردست دانست; چنان که روایت «ابوالادیان» – که حاکی از ارسال وی به مدائن از سوی امام عسکری علیه السلام برای تحویل نامههایی به شیعیان این منطقه، در اواخر عمر شریف حضرت است – از دیگر مؤیدات این سخن میباشد . (52) البته در مواردی که شیعیان یا وکیلان، مستقیما سؤالات خود را در بغداد، بر سفیر عرضه مینمودند، توقیعات را مستقیما از سفیر و یا با یک واسطه، از دستیار او دریافت میکردند . توقیعات، گاهی به طور خصوصی، صادر و خطاب به اشخاص معینی بود که سؤال یا درخواستی عرضه میکردند; (53) و گاه شکل عمومی داشت، که در این موارد، سفیر و دستیاران وی موظف بودند آن را بر شیعیان نواحی مختلف عرضه کنند . در این موارد بود که توقیع به وسیله افراد مختلف استنساخ میشد . البته در مورد اول نیز گاه از سوی افراد علاقهمند، استنساخ صورت میگرفت; از نمونههای توقیعات عمومی، میتوان به توقیعات صادر شده در لعن و طرد برخی از وکیلان خائن و مدعیان دروغین بابیت (همچون «شلمغانی» و غیر او) اشاره کرد . (54)
استمرار صدور توقیعات و انقطاع آن
توقیعات «ناحیه مقدسه» در تمامی دوره غیبت صغری – به استثنای برههای کوتاه – به دستسفیران، بابها و وکیلان امام دوازدهم علیه السلام صادر میشده است . روایتشیخ طوسی، حاکی از استمرار صدور توقیعات در طول این دوره است . شیخ طوسی درباره سفیر اول و دوم گوید: «توقیعات صاحب الامر علیه السلامبه دست عثمان بن سعید و پسرش محمد، برای شیعیان و خواص اصحاب امام عسکری علیه السلام خارج میشد» ; (55) و درباره سفیر دوم گوید: «وی به مدت حدود پنجاه سال، متولی امر سفارت بود و مردم اموال خود را برای وی حمل میکردند . او نیز توقیعات را برای مردم خارج میساخت; به همان خطی که در دوره زندگانی امام عسکری علیه السلام خارج میشد» . (56) البته تعبیر پنجاه سال، با عنایتبه دوره فعالیت وی در عصر امام عسکری علیه السلام، و در عصر نیابت پدرش میباشد .
در روایت مربوط به «قاسم بن علاء» نیز آمده که: «توقیعات صاحب الزمان علیه السلام به طور مستمر به دست ابوجعفر محمدبن عثمان عمری و پس از وی به دست ابوالقاسم حسین بن روح – قدس الله روحهما – برای وی صادر میشد» . (57)
«این نقلها حاکی از استمرار صدور توقیعات، در عصر سفیر دوم و سوم است; در عین حال، «ابوسهل نوبختی» در کتاب التنبیه فی الامامة، (58) مدعی است که پس از شهادت امام عسکری علیه السلام، برای مدتی بیش از بیستسال، توقیعات حضرت مهدی علیه السلام برای شیعیان خارج میشد و سپس انقطاعی در صدور این توقیعات حاصل گردید . بر این اساس، برخی از محققان، دوره انقطاع در صدور توقیعات را بین 280 تا 290 ه . ق، و حتی تا پایان دوره سفارت سفیر دوم (305 ه . ق) برآورد کردهاند; (59) ولی با توجه به شواهدی که ارائه شد، این سخن قابل پذیرش نیست . کلام «ابوسهل نوبختی» نیز قابل حمل بر انقطاع موقت توقیعات، به علتبروز شرایط حاد و سختبرای شیعیان در عصر «معتضد عباسی» است که اقتضا میکرد شیعیان، کمتر با سفیر مرتبط شوند و سفیر نیز به جهت عرضه توقیعات، مجبور به ملاقات با شیعیان نباشد . روایتشیخ طوسی درباره شرایط عصر معتضد چنین است: «در زمان معتضد امر بر شیعیان، جدا دشوار و سختبود و از شمشیرها خون میچکید! کمتر کسی نسبتبه آنچه برای ابوجعفر عمری حمل میشد، اطلاع مییافت! و به حامل اموال، تنها گفته میشد: به فلان موضع برو و آنچه آوردهای تحویل بده; بدون آن که به وی رسیدی داده شود و یا بر چیزی اطلاع حاص کند» . (60)
پس از مدتی، صدور توقیعات ادامه یافت و در عصر سفیر سوم نیز توقیعات متعددی از جانب «ناحیه مقدسه» برای شیعیان خارج شد . در عصر سفیر چهارم – با توجه به کوتاهی دوران سفارتش – توقیعات زیادی گزارش نشده است; ولی معروفترین توقیعها در این عصر، آخرین آنها است که اعلامگر پایان عصر «غیبتصغری» بود . (61)
شایان ذکر است که در عصر «غیبت کبری» نیز توقیعاتی از سوی «ناحیه مقدسه» ، خطاب به برخی از بزرگان شیعه، صادر شده که به عنوان نمونه، میتوان به توقیعات صادر شده برای شیخ مفید اشاره کرد . (62) البته برخی از محققان، پیام صادر شده از سوی حضرت حجت علیه السلام برای آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی را نیز از مقوله «توقیعات ناحیه» مقدسه قلمداد کردهاند . (63)
مضامین نامهها و توقیعات امامان شیعه علیهم السلام
چنان که در مباحث پیشین یادآور شدیم، نامهها و توقیعات ائمه علیهم السلام در زمینههای مختلف، به طور مستمر به وسیله دستیاران و وکیلان آنان، به ستشیعیان میرسید . این نوشتهها، یا پاسخ به سؤال و درخواستی بود، و یا ابتدائا برای بیان مطلب و راهنمایی و دستور عمل، برای شیعیان صادر میشد، و یا پاسخ به نامه برخی از خلفا و صاحب منصبان عباسی بود .
بررسی مضامین تعداد بسیاری از این مکتوبات، این معنا را ثابت میکند که امامان شیعه علیهم السلام در هر زمینه ممکنی، مورد مراجعه، مشورت و یاریطلبی از سوی شیعیان بودند; و این، حتی شامل امور بسیار جزئی و شخصی زندگی; همچون خرید و فروش کنیز یا غلام یا دکان و اقدام برای فرزند دار شدن و امثال آن میشد . با بررسی محتوا و مضامین این مکتوبات، میتوان آنها را تحتبیست عنوان نسبتا کلی گنجاند، که ذیلا بدان میپردازیم و فهرستی از نمونههای متعدد مربوط به هر عنوان را در پینوشت ارائه خواهیم نمود . عناوین یاد شده عبارت است از:
اعلام تعیین و نصب وکیلان و توثیق و مدح برخی از آنان، و بیان شخصیت ایشان به شیعیان; (64)
انجام دادن راهنماییهای لازم نسبتبه وکیلان و کارگزاران ائمه علیهم السلام; (65)
پاسخ به سؤالات مختلف دینی، در زمینههای فقهی، کلامی، تفسیری، حدیثی، تاریخی و ارائه مواعظ اخلاقی; (66)
اعلام رسید وجوه شرعی و اموال تحویل شده به وکیلان ائمه علیهم السلام، و یا طلب وجوه شرعی; (67)
معرفی امام معصوم علیه السلام به شیعیان; (68)
دفاع از مظلوم، و بشارت رفع ظلم به شیعیان; (69)
اعلام خیانتخائنان، غلو غالیان، انحراف منحرفان و رد بر آنان; (70)
نامه یک امام به امام بعدی یا به برخی از خلفای عباسی; (71)
نهی از امور غیر امنیتی و غیر شرعی; (72)
اعلام نفرین امام علیه السلام بر ضد مخالفان و افراد منحرف و فاسد; (73)
حسابرسی و انتقاد از عملکرد برخی افراد; (74)
پاسخ به درخواستهای مختلف جزئی، همچون درخواست وجه یا کفن یا دستخط یا تقسیط وجوه شرعی; (75)
پاسخ به استیذان شیعیان برای امور مختلف شخصی; همچون انجام حج، سفر، فرزند دار شدن، خرید و فروش و . . . ; (76)
پاسخ به طلب دعا از سوی شیعیان در زمینههای مختلف; (77)
اخبار و پیشگویی از امور مخفی و مافی الضمیر افراد، و حوادث جزئی یا کلی آینده; (78)
اعلام وفات یا تاریخ وفات افراد; (79)
اعلام نیازهای شخصی و روزمره امامان علیهم السلام به خادمان; (80)
پاسخ به بعضی از انتقادات بر ائمه علیهم السلام; (81)
اعلام عفو و قبول عذر برخی شیعیان; (82)
پیام تعزیت در رحلتسفیر و نماینده امام علیه السلام یا افراد دیگر . (83)
پینوشتها:
1. رجال کشی، تصحیح حسن مصطفوی، مشهد، 1348 ش، ص 431، ح 807 و 808 .
2. همان، ص 436، ح 821 .
3. معادن الحکمة، محمدبن محسن فیض کاشانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ج 2، صص 145- 147، ح135 و ص172، ح141 .
4. همچون نامه امام رضا علیه السلام به «محمدبن سنان» در پاسخ به نامه وی; همان، ج 2، ص 150، ح 136 از علل الشرایع، ص 279، ص طبع قم; و نامه امام جواد علیه السلام به «ابوعلی احمدبن حماد مروزی» در پاسخ به نامه مفصل وی; همان، ج 2، ص 199، ح 152 و نامه امام جواد علیه السلام به علی بن مهزیار اهوازی و مدح او; همان، ج 2، ص 200، ح 156، از کتاب الغیبة، شیخ طوسی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1412 ق، ص 211; و نامه امام هادی علیه السلام به «علی بن بلال» ; معادن الحکمة، ج 2، ص 235، ح 158 از توحید صدوق، ص 459; و نامه امام هادی علیه السلام به «علی بن عمرو قزوینی» درباره «فارس بن حاتم قزوینی» ; همان، ج 2، ص 230، ح 162; و نامه امام هادی علیه السلام به «محمدبن فرج» و هشدار به وی به جهتخطر دستگیری; همان، ج 2، ص 244، ح 168- 170 از کافی، ج 1، ص 500; و نامه امام عسکری علیه السلام به «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری» و جمعی دیگر از وکیلان; معادن الحکمة، ج 2، ص 266، ح 191 از رجال کشی، ص 575، ح 1088; و نامههای امام عسکری علیه السلام به عثمان بن سعید عمری; مناقب آل ابی طالب، محمد بن شهر آشوب سروی مازندرانی، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 4، صص 427 و 428 .
5. الخرائج و الجرائح، ابوالحسن سعید بن هبةالله، قطب الدین راوندی، به تحقیق مؤسسة الامام المهدی علیه السلام، قم، 1409 ق، ج 2، ص 715 .
6. معادن الحکمة، ج 2، صص 137- 140 از رجال کشی، ص 283 و روضه کافی، صص 124- 126 .
7. ر . ک . فرهنگ بزرگ جامع نوین، (ترجمه المنجد) ج 2، ص 2215 .
8. ر . ک . تاج العروس، محمد مرتضی زبیدی، بیروت، دار مکتبة الحیاة، بی تا، ج 5 ، ص 549 .
9. درباره موارد یاد شده ر . ک: لغت نامه دهخدا، واژه «توقیع» .
10. تاج العروس، ج 5، ص 549 .
11. ر . ک: معادن الحکمة فی مکاتیب الائمه علیهم السلام، ج 2، ص 266، ح 191 از رجال کشی، ص 575، ح 1088; «حکی بعض الثقات بنیشابور انه خرج لاسحاق بن اسماعیل من ابی محمد علیه السلام توقیع . . .» .
12. ر . ک . تاریخ الغیبة الصغری، محمد صدر، بیروت، دارالمعارف، 1400 ق، ص 434; و دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر حاج سید جوادی، فانی و خرمشاهی، بنیاد فرهنگی شط، تهران، 1369 ش، ج 5، ص 153- 150 .
13. رجال کشی، ص 513، ح 991 .
14. کلمة الامام المهدی علیه السلام، شهید سید حسن شیرازی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 399 .
15. الکافی، ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی، به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، 1377 ش، ج 1، ص 513، ح 27 .
16. کمال الدین و تمام النعمة، ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه قمی، به تصحیح علی اکبر غفاری، قم انتشارات جامعه مدرسین، 1416 ق، ص 475، ح 25 .
17. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 216 .
18. در اینباره، ر . ک: تاریخ الغیبة الصغری، صص 430- 432 .
19. ر . ک . دائرةالمعارف تشیع، ج 5، صص 150- 153 .
20. رجال کشی، ص 536، ح 1020 .
21. همان، ص 525، ح 1007 .
22. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 228 .
23. همان، ص 185 .
24. رجال کشی، ص 436، ح 821 .
25. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 291 .
26. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 695، ح 9 .
27. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، صص 192- 193 .
28. همان، ص 195 .
29. همان، ص 184 .
30. ر . ک . تاریخ الغیبة الصغری، صص 435- 437 .
31. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 252 .
32. کمال الدین و تمام النعمة، ص 522، ح 51; الاحتجاج، ابومنصور طبرسی، با تصحیح و تعلیق سید محمد باقر موسوی خرسان، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ه ، ص 480 .
33. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، قم، نشر ادب الحوزه، 1364 ش، ج 3، ص 261 .
34. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، صص 192- 193 .
35. همان، ص 184; الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 479- 480، ح 20 .
36. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 187 .
37. ر . ک: همان، ص 185 .
38. همان، 184 .
39. نجاشی در رجال خود، در ذیل عنوان «محمد بن عبدالله حمیری» چنین آورده: «کان ثقة وجها کاتب صاحب الامر علیه السلام و ساله مسائل فی ابواب الشریعة، قال لنا احمد بن الحسین: وقعت هذه المسائل الی فی اصلها والتوقیعات بین السطور . . .» ; ر . ک . رجال نجاشی، قم، مکتبةالداوری، بیتا، ص 251 .
40. ر . ک: تاریخ الغیبة الصغری، ص 440 .
41. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 215 .
42. همان، ص 219 .
43. همان، ص 221 .
44. همان، ص 187 .
45. تاریخ الغیبة الصغری، ص 443 .
46. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 199 .
47. به عنوان نمونه، در جریان شفا یافتن «سرور اهوازی» به دعای ناحیه مقدسه، آمده که پس از درخواست پدر و عموی وی از «حسین بن روح» مبنی بر طلب دعا از حضرت حجت علیه السلام برای باز شدن زبان وی، «ابن روح» بدون تامل گفت: «شما مامور شدهاید که به حائر (حسینی) بروید!» ; و پس از رفتن به حائر، وی شفا مییابد; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 188; و همچنین اعلام شفاهی نصب «حسین بن روح» به عنوان جانشین سفیر، توسط «محمد بن عثمان عمری» به گروهی از بزرگان شیعه; کمال الدین و تمام النعمة، 503، ح 33; همین طور ارسال شفاهی پیام حضرت حجت علیه السلام به شخصی به نام «عقیقی» ; همان، ص 505، ح 36 از دیگر نمونهها هستند .
48. به عنوان نمونه، میتوان به نقل صدوق از «عاصمی» درباره فردی اشاره کرد که در مورد واسطهای که بتواند وجوه شرعی را از طریق او به حضرت حجت علیه السلام برساند در حیرت و تردید بود، که ناگاه صدای هاتفی را شنید که میگفت: «آنچه همراه داری را به حاجز تحویل ده» ; ولی در مورد فردی دیگر به نام «ابومحمد سروی» ، همین پاسخ به صورت مکتوب خارج شد: کمال الدین وتمام النعمة، ص 498، ح 23; و نمونه دیگر مربوط به «ابو رجاء مصری» است که پس از شهادت امام عسکری علیه السلام در طلب جانشین حضرت از مصر خارج شد و پس از سه سال در منطقه «صریاء» در نزدیکی مدینه، صدای هاتفی را (بدون آنکه شخصی را ببیند) شنید که به وی گفت: «ای نصر بن عبد ربه! به اهل مصر بگو: آیا ایمان شما به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پس از دیدن او بود؟ !» ; کنایه از این که غیبت مهدی علیه السلام نباید مانع ایمانتان به وی باشد، چنانکه بدون دیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به وی ایمان آوردهاید! و ابو رجاء گوید: نام پدرم را تا آن لحظه نمیدانستم! چرا که پس از ولادتم، پدرم رحلت کرده و «نوفلی» مرا از محل ولادتم در مدائن (به مصر) برده بود; و پس از شنیدن این ندا، به سمت مصر حرکت کردم; همان، ص 491، ح 15 .
49. به عنوان نمونه، در یک مورد، هنگامی که «فضل همدانی» مکاتبهای به خط یکی از فقیهان برای ناحیه مقدسه ارسال میدارد، پاسخی برای آن صادر نمیشود! و پس از مدتی، معلوم میشود که آن فرد به مذهب قرامطه گردیده است; الارشاد، شیخ مفید، بیروت، اعلمی، 1399 ه، ص 353; و در موردی دیگر، هنگامی که «ابوجعفر محمد بن علی اسود» به توصیه «علی بن بابویه» از «حسین بن روح» میخواهد که برای فرزند دار شدن ابن بابویه از ناحیه مقدسه طلب دعا کند، پس از سه روز، بشارت اولادی برای «ابن بابویه» ابلاغ میشود! ولی در قبال شبیه همین درخواست از سوی «محمد بن علی اسود» برای خودش، پاسخی نمیآید! و «حسین بن روح» به وی میگوید: «راهی برای اجابت درخواست تو وجود ندارد» ; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 195 .
50. ر . ک: کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 257; تعبیر شیخ طوسی درباره «ابوالحسین اسدی» و برخی دیگر، همچون «احمد بن اسحاق» و «ابراهیم بن محمد همدانی» و «احمد بن حمزة بن یسع» چنین است: «و قد کان فی زمان السفراء المحمودین اقوام ثقات ترد علیهم التوقیعات من قبل المنصوبین للسفارة من الاصل . . .» .
51. همان، ص 189; در نقل شیخ طوسی درباره «قاسم بن علاء» آمده که: توقیعات ناحیه مقدسه به طور مستمر در عصر سفیر دوم و سوم برای وی ارسال میشد; ولی هنگامی که به مدت دو ماه ارسال توقیعات قطع شد، این امر موجب بروز نگرانی در «قاسم بن علاء» گشت که ناگاه خبر آوردند «فیج العراق» رسید! و این واژه، اصطلاحی بود که بر پیک اعزامی از سوی ناحیه مقدسه اطلاق میشد; و به گفته علامه مجلسی، «فیج» معرب «پیک» است و به معنی قاصد و برید; بحارالانوار، ج 51، ص 303 .
52. کمال الدین و تمام النعمة: ص 475، ح 25 .
53. نمونههای متعددی از این نوع توقیعات در دست است که در ضمن بحث از مضامین توقیعات، به برخی از آنها اشاره خواهد شد .
54. به عنوان نمونه، ر . ک: کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 187; اصرار ناحیه مقدسه بر اظهار توقیع مشتمل بر لعن «شلمغانی» ، به حدی بود که علی رغم درخواست «ابن روح» مبنی بر تاخیر در اظهار آن به خاطر محبوس بودن ابن روح، ناحیه مقدسه همچنان به اظهار آن تاکید ورزیده، و از جهتخطرات احتمالی نیز به ابن روح اطمینان خاطر داده بود! و همین طور میتوان به توقیع عمومی صادر شده از ناحیه امام هادی علیه السلام در لعن و طرد «فارس بن حاتم قزوینی» اشاره نمود; رجال کشی، ص 526، ح 1007 و 1008 .
55. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 216 .
56 . همان، ص 223 .
57. همان، ص 189 .
58. کمال الدین و تمام النعمة، ص 93; فقرات انتهایی کتاب «التنبیه فی الامامة» از «ابوسهل نوبختی» توسط شیخصدوق در کمال الدین و تمام النعمة، صص 88- 94 آمده است .
59. ر . ک: مکتب در فرایند تکامل، دکتر سید حسین مدرسی طباطبائی، ترجمه هاشم ایزدپناه، ایالاتمتحده، نیوجرسی، نشر داروین، 1374 ش، ص 131 .
60. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 179 .
61. همان، ص 242- 243 .
62. الاحتجاج، ص 497- 498 .
63. ر . ک: دائرةالمعارف تشیع، ج 5، صص 150- 153 .
64. به عنوان نمونه، نامه امام هادی علیه السلام به شیعیان بغداد و مدائن و قرای سواد در معرفی «ابوعلی بن راشد» به عنوان وکیل امام علیه السلام در این نواحی به جای «علی بن حسین بن عبد ربه» ; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 212; رجال کشی، ص 513، ح 992; و نامه امام عسکری علیه السلام به سران شیعه در نیشابور در معرفی «ابراهیم بن عبده» به عنوان وکیل امام علیه السلام در این منطقه; رجال کشی، ص 509، ح 983 و صص 575- 580، ح 1088; و نامه امام جواد علیه السلام به «ابراهیم بن محمد همدانی» مبنی بر جانشینی پس از وفات «یحیی بن ابی عمران» به وکالت قم; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 397; و نامه امام جواد علیه السلام در مدح و تمجید از «زکریابن آدم» پس از وفات وی; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 211; و همینطور، نامه آن حضرت در تمجید از «عبدالعزیز بن مهتدی; همان; و مدح و توثیق «ابوجعفر عمری» و پدرش و «شاذان بن نعیم» در توقیع ناحیه مقدسه به «اسحاق بن یعقوب» و «محمد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی» ; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 220; کمال الدین و تمام النعمة، ص 485، ح 4; و توقیع امام عسکری علیه السلام به «ابوطاهر بن بلال» در دفاع از شخصیت و عملکرد وکیل مبرزش، «علی بن جعفر» و رد انتقاد بلالی از عملکرد وی در سفر حج; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 212; و توقیع مربوط به نصب «محمد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی» به جای پدرش توسط ناحیه مقدسه; کمال الدین و تمام النعمة، ص 486، ح 8; و توثیق و معرفی «حاجز بن یزید وشاء» و «اسدی» ، به عنوان وکلای مورد اعتماد، به برخی از شیعیان; الخرائج والجرائح، ج 2، ص 695، ح 10; الکافی، ج 1، ص 521، ح 4; کمال الدین و تمام النعمة، ص 498، ح 23 .
65. به عنوان نمونه، توقیع صادر شده از سوی ناحیه مقدسه در نهی وکیلان از اخذ هرگونه وجهی تا اطلاع ثانوی به خاطر اعزام جاسوسان از سوی وزیر عباسی; الکافی، ج 1، ص 525، ح 30; بحارالانوار، ج 51، ص 310، ح 30; اعلام الوری، ج 2، ص 266; و توقیع ناحیه مقدسه در نهی از ذکر نام حضرت; کمال الدین و تمام النعمة، ص 482، ح 1 و 3; و توقیع امام هادی علیه السلام به وکیل مبرزش، «محمد بن فرج» ، مبنی بر وجود خطر دستگیری برای وی; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 14; و توقیع ناحیه مقدسه به «حاجز بن یزید» و دستور ارسال ده دیناری که حاجز فراموش کرده بود; کمال الدین و تمام النعمة، ص 493، ح 18; و توقیع ناحیه به «حسن بن نضر» و راهنمایی وی برای تحویل وجوه شرعی به امام علیه السلام; الکافی، ج 1، ص 517، ح 4; و توقیع ناحیه به «محمد بن صالح» و دستور اخذ اموال متعلق به ناحیه از بدهکاران; همان 1، ص 521، ح 15 .
66. در زمینه مسائل فقهی، به عنوان نمونه بنگرید به: توقیع صادر شده از سوی ناحیه مقدسه در پاسخ به سؤالات فقهی ابوالحسین اسدی; کمال الدین و تمام النعمة، ص 520، ح 49; و توقیع دیگر مبنی بر نهی از اکل اموال امامت; همان، ص 522، ح 51 و احتجاج، ص 480; و توقیع صادر شده در پاسخ سؤالات فقهی عبدالله بن جعفر حمیری; کتاب الغیبة، شیخطوسی، ص 229 و رجال نجاشی، ص 251 و احتجاج، ص 481; و توقیع صادر شده برای جعفر بن حمدان; کمال الدین و تمام النعمة، ص 500، ح 25; و توقیع امام عسکری علیه السلام به محمد بن صالح خثعمی و پاسخ از سؤال ذهنی وی درباره اکل بطیخ، بدون آنکه وی سؤال کرده باشد; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 428; و پاسخهای امام رضا علیه السلام به سؤالات فقهی; همان، ج 4، ص 355 و 357; و پاسخ امام کاظم علیه السلام و امام هادی علیه السلام از سؤال از جواز سجده بر شیشه; همان، ج 4، ص 304 و کشف الغمة، ج 3، ص 245 و پاسخ سؤالات احمد بن ابی روح درباره لباس نماز گزار در توقیع ناحیه مقدسه; الخرائج والجرائح، ج 2، صص 702- 703، ح 18; بحارالانوار، ج 53، ص 197، ح 23 و ج 66، ص 26 و ج 83، ص 227، ح 16; و توقیع صادر شده برای اسحاق بن یعقوب از سوی ناحیه مقدسه; کمالالدین و تمام النعمة، ص 483، ح 4; و پاسخ امام عسکری علیه السلام به محمد بن ریان بن صلت درباره خمس; الکافی، ج 1، ص 409، ح 6; و سؤال از امام کاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام در این باره; همان، ج 1، ص 545، ح 12 و 13; و سؤال علی بن مهزیار از امام رضا علیه السلام در این باره; همان، ج 1، ص 547، ح 22; و توقیع امام جواد علیه السلام به علی بن مهزیار درباره خمس و برخی مسائل مربوط به آن; همان، ج 1، ص 547، ح 24 ; وسائل الشیعه، ج 4، ص 349، ح 5; و نامه امام رضا علیه السلام به یکی از تجار فارس و نفی تحلیل خمس; همان، ج 1، ص 547، ح 25;
و در زمینه مسایل کلامی، به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع صادر شده برای اسحاق بن یعقوب; کمال الدین و تمام النعمة، ص483، ح 4 و الخرائج والجرائح، ج3، ص 1113; و توقیع ناحیه مقدسه در پاسخ به سؤال قمیین از عقیده به تفویض خلق و رزق درباره ائمه علیهم السلام که توسط «علی بن احمد دلال قمی» نقل شده; الاحتجاج، ص 471; و جریان نامه جعفر کذاب به برخی از قمیین و دعوت به سوی خود، و اعلام این مساله توسط احمد بن اسحاق به ناحیه مقدسه، و توقیع ناحیه برای احمد بن اسحاق در این باره; الاحتجاج، ص 468; و سؤال شخصی از ابن روح درباره امام حسین علیه السلام و علتشهادتش، و پاسخ شفاهی وی که به تصریح خودش از اصل (حضرت حجت علیه السلام) شنیده شده بود; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، صص 196 و 189; الاحتجاج، ص472; و سؤال محمد بن اقرع از امام عسکری علیه السلام درباره احتلام ائمه علیهم السلام و پاسخ آن; کشف الغمه، ج 3، ص 302، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 446; اثبات الوصیة، علی بن حسین مسعودی، نجف 1955 م، ص 244; الکافی، ج 1، ص 509، ح 12 .
و سؤال از امام عسکری علیه السلام درباره ولایتیا تبری از واقفه و پاسخ حضرت; کشف الغمة، ج 3، ص 312; و سؤال از کیفیت قضاوت حضرت مهدی علیه السلام پس از ظهور و پاسخ امام عسکری علیه السلام به آن; الکافی، ج 1، ص 509، ح 13; و سؤال علی بن مهزیار درباره فرج و پاسخ امام هادی علیه السلام; اثبات الوصیه، ص 259 .
و در زمینه مسائل تفسیری و حدیثی و سایر زمینههای دینی، به عنوان نمونه بنگرید به: پاسخ امام عسکری علیه السلام به سؤال «محمد بن دریاب رقاسی» از معنای مشکوة; کشف الغمة، ج 3، ص 301; اثباتالوصیة، ص 243; و سؤال از تفسیر ولیجة، و سؤال ذهنی درباره مراد از مؤمنین در آیه «ولم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لاالمؤمنین ولیجة» (توبه: 15) و پاسخ هر دو سؤال توسط امام عسکری علیه السلام; الکافی، ج 1، ص 508، ح 9; و توضیح معنای حدیث «حدیثنا لا یحتمله الا ملک مقرب» در توقیع امام هادی علیه السلام; الکافی، ج 1، ص 401، ح 4; و توضیح حدیث «خدامنا و قوامنا شرار خلق الله» در توقیع ناحیه مقدسه به محمد بن صالح همدانی; کمال الدین و تمام النعمة، ص 483، ح2; بحارالانوار، ج 51، ص 343; و تعلیم دعای مناسب برای غیبتحضرت مهدی علیه السلام توسط ابوجعفر عمری به ابوعلی بن همام که به تصریح خود سفراء آنچه میگفتند مسموع از حضرت بود; کمال الدین و تمام النعمة، ص 512، ح 43; و مواعظ اخلاقی و کلمات انتقادی امام عسکری علیه السلام در توقیع به اهالی نیشابور; رجال کشی، ص 575، ح 1088; و نامه آن جناب به اهالی قم و آبه در فضل ولایت اهل بیت علیهم السلام; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 425; و توقیع امام عسکری علیه السلام به ابوالقاسم هروی; الخرائج والجرائح، ج 1، ص 449، ح 35; اثبات الوصیة، ج 239 .
67. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع حضرت حجت علیه السلام به محمد بن شاذان نیشابوری و اعلام رسیدن پانصد درهمی که وی فرستاده بود; و اخبار از این که بیست درهم آن از مال خودش بوده; کمال الدین و تمام النعمة، ص 486، ح 5; الکافی، ج 1، ص523، ح 23 ; الخرائج والجرائح، ج 2، ص 697، ح 14; و توقیع ناحیه مقدسه درباره خصوصیات مالی که یکی از شیعیان بلخ ارسال کرده بود; و پاسخ حضرت از نامه بی مداد; کمال الدین، ص 488، ح 11; و توقیع ناحیه به «حاجز» و امر به ارسال دینارهای «ابورمیس» که «حاجز» فراموش کرده بود; همان، ص 493، ح 18; و توقیع مربوط به ابوالقاسم بن حلیس مبنی بر رسید وجوه شرعی; همان، ص 494، ح 18; و توقیع امام جواد علیه السلام به ابن اورمه مبنی بر رسید اموال ارسال و خصوصیات آن; الخرائج والجرائح، ج 1، ص 386، ح 15; بحارالانوار، ج 50، ص 52، ح 26; اثبات الهداة، ج 6، ص 185، ح 28; و توقیع ناحیه مقدسه به «محمد بن حصین کاتب» و اعلام رسید دویست دینار از هزار دینار بدهی وی به ناحیه; الخرائج والجرائح، ج 2، ص 696، ح 10; بحارالانوار، ج 51، ص 294، ح 5 ; اثبات الهداة، ج 7، ص 344; و توقیع امام عسکری علیه السلام به «علی بن محمد بن زیاد صمیری» مبنی بر رسید اموال ارسالی توسط وی و پسر عمش بدون آنکه در نامهاش به حضرت اشاره به اموال او کرده باشد; اثبات الوصیه، ص 247; و توقیعات امام عسکری علیه السلام به حسین بن مختار از حبس، مبنی بر معرفی جانشین و دستورات مالی; الکافی، ج 1، ص 312، ح 8 و 9; و توقیع ناحیه به «ابن عجمی» درباره مالی که برای فرزندش کنار نهاده و فراموش کرده بود و ثلث کل اموال را برای ناحیه قرار داده بود; الکافی، ج 1، ص 524، ح 26; و توقیع ناحیه درباره دستور پرداخت مستمری به دو تن از شیعیان که احتمالا از وکلای ناحیه بودند; همان، ج 1، ص 524، ح 24; و دستور اخذ اموال متعلق به ناحیه مقدسه در توقیع به محمد بن صالح; همان، ج 1، ص 521، ح 15; و توقیع ناحیه مقدسه به بدر، غلام احمد بن حسن، و دستور ارسال هفتصد دیناری که یزید بن عبدالله برای ناحیه وصیت کرده بود; همان، ج 1، ص 522، ح 16; و توقیع ناحیه به «محمد بن جعفر اسدی» و امر به قبض دکانهای متعلق به ناحیه مقدسه از «محمد بن هارون همدانی» ; کشف الغمة، ج 3، ص 348; و توقیع ناحیه مقدسه به یکی از شیعیان اهل قرای سواد و رد وجوه شرعی ارسالی به خاطر آمیختگی آن با اموال پسر عمویش; کمال الدین و تمام النعمة، ص 486، ح 6 .
68. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع امام عسکری علیه السلام به ابوطاهر بلالی در معرفی جانشین خود; کمال الدین و تمام النعمة، ص 499، ح 24; الکافی، ج 1، ص328، ح 1; و توقیع ناحیه مقدسه به «احمد بن خضر» که در طلب حجت زمانش بود; در این توقیع آمده است: «من بحث فقد طلب و من طلب فقد دل، و من دل فقط اشاط، و من اشاط فقد اشرک» ; لذا وی منصرف از طلب شد و بازگشت; چرا که عصر، عصر غیبتبود و بروز حضرت برای شیعیان، خطر آفرین; همان، ص 509، ح 39; و توقیع امام هادی علیه السلام به «علی بن عمرو» و «ابوبکر فهفکی» و «شاهویه بن عبدالله جلاب» در معرفی فرزند بزرگترش به عنوان جانشین; الارشاد، ص 336; اثبات الوصیة، ص 237; الکافی، ج 1، ص 326; ج 5 و 1، ص 328; و توقیع امام هادی علیه السلام که حاوی وصیت آن جناب درباره جانشینی امام عسکری علیه السلام بود و آنرا هنگام رحلتبه خادمش سپرد; و او نیز ده نسخه استنساخ نمود و به سران شیعه داد; کشف الغمة، ج 3، ص 234; الکافی، ج 1، ص 324، ح 2; و پاسخ مکتوب امام رضا علیه السلام به «ابن قیاما واسطی» و اخبار از تولد امام جواد علیه السلام در آینده به عنوان جانشین آن جناب; کشف الغمة، ج 3، ص 199; و توقیعات امام کاظم علیه السلام از حبس به «حسین بن مختار» و «علی بن یقطین» در معرفی امام رضا علیه السلام به عنوان جانشین; الکافی، ج 1، ص312، ح 8 و 9 و 10 .
69. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع امام عسکری علیه السلام به «شفیع خادم» ، وکیل حضرت در مصر، و امر به استرداد زمین غصب شده متعلق به «سیف بن لیث» ; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 433; الکافی، ج 1، ص 511، ح 18; و نامه شکایتآمیز «محمد بن حجر» به امام عسکری علیه السلام درباره دو نفر که وی را مورد اذیت قرار میدادند; و پاسخ آن جناب و بشارت به مرگ آن دو; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 433; الکافی، ج 1، ص 513، ح 25; و نامه ایوب بن نوح به امام هادی علیه السلام در مورد اذیت «جعفر بن عبدالواحد قاضی» و پاسخ حضرت مبنی بر رفع اذیت وی ظرف دو ماه; که نهایتا با عزل وی از کوفه، وعده حضرت محقق شد; کشفالغمة، ج 3، ص 247; و نامه «محمد بن ریان» به آن حضرت و شکوه از اذیتیک دشمن و پاسخ حضرت که مشتمل بر بشارت به رفع ظلم از وی بود! و سرانجام شخص مزبور به بدترین وضع و با ذلت و فقر از دنیا رفت; همان، ج 3، ص 251; و بشارت امام عسکری علیه السلام به «سمیع مسمعی» درباره نزدیکی خلاصی از اذیت همسایهاش; الخرائج والجرائح، ج 1، ص 447، ح 33; و توقیع امام هادی علیه السلام در تبرئه «محمد بن اورمه قمی» از اتهام غلو; رجال علامه حلی، نجف، مطبعة الحیدریة، 1381 ق، ص 253 .
70. به عنوان نمونه، توقیعات امام هادی علیه السلام درباره غلاتی همچون نمیری و ابن حسکة و ابن بابا و یقطینی و فارس بن حاتم در رجال کشی، صص 516- 519، ح 994- 997، و ص 520، ح 999 و 1000; و توقیع امام جواد علیه السلام درباره احمد بن محمد سیاری; رجال کشی، ص 606، ح 1128; و توقیع ناحیه مقدسه در اعلام لعن و انحراف هلالی و شریعی و نمیری و بلالی و شلمغانی; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 214; بحارالانوار، ج 50، ص 307; کمال الدین و تمام النعمة، ص 489، ح 12; الاحتجاج، ص474; و توقیع ناحیه مقدسه به سفیر اول و دوم در رد دعاوی عمویش، جعفر کذاب; کمال الدین و تمام النعمة، ص 510، ح 42; و همینطور، توقیع دیگری از ناحیه مقدسه به «احمد بن اسحاق قمی» در رد دعاوی جعفر; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، صص 174 و 218; و رد صاحب زنج در توقیع امام عسکری علیه السلام به «محمد بن صالح خثعمی» ; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 428 .
71. به عنوان نمونه، بنگرید به: نامه امام رضا علیه السلام به امام جواد علیه السلام که از مکه توسط «محمد بن میمون» به مدینه فرستاده شد، و این در دوران صباوت و کودکی امام جواد علیه السلام بود; به نحوی که «موفق» خادم، حضرت را در گهواره حمل مینمود! الخرائج والجرائح، ج 1، ص 372، ح 1; و نامهای دیگر در عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 83 و تفسیر عیاشی، ج 1، ص 131; و سؤال کتبی مامون از امام رضا علیه السلام درباره حقیقت اسلام و پاسخ مفصل حضرت; معادنالحکمة، ج 2، ص 152، ح137 .
72. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع امام عسکری علیه السلام به «محمد بن علی سمری» و هشدار نسبتبه خطر قریب الوقوع; کشف الغمة، ج 3، ص 295 و تصمیم «احمد بن عمر حلال» بر قتل «اخرس» به خاطر بدگویی وی نسبتبه امام کاظم علیه السلام و توقیع امام کاظم علیه السلام مبنی بر نهی وی از انجام تصمیم مذکور; و سرانجام پس از مدت کوتاهی، اخرس، خود به هلاکت رسید; الخرائج والجرائح، ج 2، ص 651، ح 3; بحارالانوار، ج 48، ص 59، ح 69; و توقیع ناحیه مقدسه در منع وکیلان از اخذ وجوه شرعی تا اطلاع ثانوی به خاطر توطئه وزیر عباسی بر ضد آنان با ارسال تعدادی جاسوس نزد وکیلان; بحارالانوار، ج 51، ص 310، ح 30; الکافی، ج 1، ص 525، ح 30 .
73. به عنوان نمونه، بنگرید به: نفرین امام عسکری علیه السلام بر ضد مستعین و اعلام آن به «ابی عبدالله بن طاهر» ; الخرائج و الجرائح، ج 1، صص 429- 430، ح 8 ; کشف الغمة، ج 2، ص 428; اثبات الهداة، ج 6، ص 318، ح 66; بحارالانوار، ج 50، ص 248، ح 2 .
74. ر . ک: به کمال الدین و تمام النعمة، ص 486، ح 6 و ص 490، ح 13 .
75. به عنوان نمونه، بنگرید به: سؤال «علی بن محمد بن اسحاق اشعری» از ناحیه درباره حملی که همسرش مدعی بود از او نیست . و همینطور درخواست تقسیط پرداخت قیمتخانهای که وی برای ناحیه مقدسه فروخته بود; و پاسخ مثبت ناحیه درباره درخواست تقسیط و سکوت درباره سؤال از حمل، چرا که اصلا حملی در میان نبود; کمال الدین و تمام النعمة، ص 497، ح 19; و درخواست «ابراهیم بن فرج» از ناحیه درباره نام فرزندش; همان، ص 498، ح 22 و درخواست مشابه از امام عسکری علیه السلام و پاسخ حضرت که: «سمه جعفرا و کنه بابی عبدالله» ; کشف الغمة، ج 3، ص 293; و توقیع امام هادی علیه السلام به ایوب بن نوح: «اذا ولد لک فسمه محمدا» ; همان، ج 3، ص 246; و درخواست «احمد بن اسحاق قمی» از امام عسکری علیه السلام نمونهای از دستخط شریف حضرت را، و پاسخ مثبت آن جناب; الکافی، ج 1، ص 513، ح 27; و توقیع ناحیه در پاسخ به درخواست کفن توسط «علی بن محمد صیمری» بدین مضمون که: «انه یحتاج الیه سنة ثمانین» او «احدی و ثمانین» (تردید از راوی است) ; و در همان سال، یک ماه قبل از مرگش، ناحیه مقدس کفنش را ارسال نمود; کمال الدین و تمام النعمة، ص 501، ح 26; الارشاد، ص 356 .
76. به عنوان نمونه، بنگرید به: استیذان یکی از شیعیان با کنیه ابوجعفر، از ناحیه مقدسه درباره تطهیر فرزند تازه متولد شدهاش در روز هفتم ولادت، و پاسخ منفی ناحیه، و مردن طفل در روز هفتم یا هشتم، و توقیع مجدد ناحیه و بشارت به دو فرزند دیگر، و امر به نام نهادن یکی به احمد و دیگری به جعفر; الخرائج والجرائح، ج 2، ص 704، ح 21; الکافی، ج 1، ص 522، ح 17; الارشاد، ص 355; و استیذان وی خروج برای حج را، و پاسخ منفی ناحیه و توقیع دیگر و بشارت به انجام حج در سال بعد; کشف الغمة، ج 3، ص 348; و استیذان محمد بن صالح از ناحیه مقدسه در مورد استیلاد یکی از کنیزانش، و پاسخ مثبت ناحیه به ضمیمه این جمله: «ویفعل الله ما یشاء» ! پس از حامل شدن، کنیز مزبور سقط کرده و خود نیز میمیرد; الکافی، ج 1، ص 524، ح 25; کمال الدین و تمام النعمة، ص 489، ح 12; واستیذان «علی بن محمد شمشاطی» از ناحیه مقدسه برای سفر با قافله یمینیها و نهی ناحیه از آن، و حمله راهزنان به آن قافله; کمال الدین و تمام النعمة، ص 491، ح 14; و شبیه آن در مورد «علی بن حسین یمانی» ; الارشاد، ص 352; کشف الغمة، ج 3، ص 344 . نهی امام عسکری علیه السلام از خرید کنیزی به خاطر جنون او و کوتاهی عمرش; اثبات الوصیة، ص 242 .
77. به عنوان نمونه، بنگرید به: درخواست «قاسم بن علاء» از ناحیه مقدسه، دعا برای فرزندانش را، و عدم پاسخ، و مردن همه آنها، و درخواست مجدد برای فرزندش، حسین، و پاسخ مثبت ناحیه; الارشاد، ص 352; و دعای ناحیه برای شفای زخم ناسور «محمد بن یوسف شاشی» ; الکافی، ج 1، ص 519، ح 11; کشفالغمة ج 3، ص 344 ; الخرائج والجرائح، ج 2، ص 695; و توقیع امام عسکری علیه السلامبه محمد بن حسن، و دعا برای شفای چشم وی; مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 435; الکافی، ج 1، ص 510، ح 17; و آموختن طریق مداوای «حکم بن یسار مروزی» که بصورت مذبوح رها شده بود، توسط امام جواد علیه السلام; همان، ج 4، ص 397; و توقیع امام عسکری علیه السلام درباره مداوای تب با آویختن آیه «یا نارکونی بردا و سلاما علی ابراهیم» ; کشف الغمة، ج 3، ص 288 .
78. به عنوان نمونه، بنگرید به: اخبار امام عصر علیه السلام به «محمد بن ابراهیم بن مهزیار» درباره ماوقع آنچه وی و پدرش درباره اموال ناحیه گفته و کرده بودند; کمال الدین و تمام النعمة، ص 487، ح 8; و توقیع ناحیه مقدسه و اخبار از بقاء یا موت حمل در موارد متعدد; همان، ص 489، ح 12 و ص 492، ح 15; و شرح آنچه در یکی از مجالس شیعیان گذشته بود در توقیعی از ناحیه مقدسه; همان، ص 498، ح 22; و اخبار ناحیه مقدسه از میزان دقیق وجوه شرعی به «محمد بن شاذان بن نعیم» ; همان، ص 509، ح 38; طلب کردن ناحیه مقدسه 700 دینار متعلق به ناحیه را، از بدر، غلام احمد بن حسن; الارشاد، ص 354; و اخبار امام عسکری علیه السلام از عدم بروز کم آبی و عطش در سفر حج، در توقیع به «ابوعلی طهری» ; همان، ص 342; کشف الغمة، ج 3، ص 286; و اخبار ناحیه مقدسه از فراموشی تحویل شمشیر متعلق به ناحیه توسط مرد آوجی; الارشاد، ص 355; کشف الغمة، ج 3، ص 350; الکافی، ج 1، ص 523، ح 20; و اخبار امام عسکری علیه السلام از مساله فراموش شده توسط سائل; الخرائج والجرائح، ج 1، ص 431، ح 10; و اعلام انتهای عصر غیبت صغری در توقیع به سفیر چهارم; اعلام الوری، ج 2، ص 260 .
79. به عنوان نمونه، بنگرید به: اخبار امام هادی علیه السلام از شهادت ابو علی بن راشد وابن بندو عاصمی در توقیع به «محمد بن فرج» ; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، صص 212- 213; و اخبار ناحیه مقدسه از موت حاجز; الخرائج والجرائح، ج 2، ص 696; کمال الدین و تمام النعمة، ص 488، ح 9; و توقیع ناحیه مقدسه به سفیر چهارم و اعلام تاریخ وفات او; کمال الدین و تمام النعمة، ص 516، ح 44; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 242; اعلام الوری، ج 2، ص 260; و توقیع مشابه ناحیه به «قاسم بن علاء» ، وکیل آذربایجان; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 189; و اخبار امام عسکری علیه السلام از قتل معتز و مهتدی و مستعین; الارشاد، صص 340 و 344; مناقب آل ابی طالب، صص 432 و 436; الخرائج والجرائح، ج 1، ص 451; اثبات الوصیة، صص 240 و 242; الکافی، ج 1، ص 506، ح 2 و 1; ص 510، ح 16 .
80. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع امام جواد علیه السلام به «محمد بن فضل صیرفی» و اعلام حوائجشخصی; الخرائج والجرائح، ج 1، ص 387، ح 16; و تابتحوائجشخصی برای «علی بن یقطین» توسط امام کاظم علیه السلام; رجال کشی، ص 434، ح 819; ص 269، ح 484 .
81. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع امام عسکری علیه السلام به نعمانی، و نکوهش از غلطگیری وی از نامه حضرت; وی مدعی شده بود که در نامه حضرت غلط نحوی وجود دارد و حضرت در پاسخ نوشت: «ما بال قوم یلحنوننا، وان الکلمة تتکلم بها ننصرف علی سبیعین وجها فیها کلها المخرج منها والحجة» ; اثبات الوصیة، ص 244 .
82. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع ناحیه مقدسه در قبول استغفار و اعتذار «حسن بن فضل همدانی» به خاطر رد هدیه حضرت; الارشاد، ص 353; الکافی، ج 1، ص 520، ح 13 .
83. به عنوان نمونه، بنگرید به: توقیع ناحیه مقدسه به سفیر دوم در تعزیت حلتسفیر اول; کمال الدین و تمام النعمة، ص 510، ح 41 ; کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 219; الاحتجاج، ص 481; و توقیع ناحیه مقدسه در تعزیت فوت وکیل مصر که برای فرستاده وی ارسال شد; و ضمن اخبار از وفات او، از نحوه برخورد وی با وجوه شرعی موجود در نزدش خبر داده شده بود; الکافی، ج 1، ص 523، ح 19 .
برگرفته از سايت :المهدويه