به نام خدا
چكيده:
هر نظام سياسي با اين پرسش مواجه است که چگونه رابطه حق و تکليف را تبیين کند. نظام سياسي اسلام با گرايش مهدويت نيز در زمينه حفظ حقوق و تکاليف دولت و شهروندان، راهکار مناسبي را فراروي علاقهمندان قرار داده است. به نظر ميرسد كه با استناد به منابع متقن و معتبر ديني، ضرورت دارد رابطه حق و تکليف در دولت مهدوي واکاوي گردد تا دریابیم رابطه حق و تکليف در دولت مهدوي چگونه ترسيم ميشود و با کدام مدل از نظامهاي سياسي که بشر تجربه کرده است، سنخيت دارد يا مدل جديدي از رابطه حق و تکليف را ترسيم ميکند. در این مقاله نویسنده به بیان مفهومشناسي واژه حق، تحلیل مفهومی واژه حقوق، تحلیل مفهومی واژه حقوق، مبنای حقوق در نگاه اندیشمندان، مبنای حقوق انسان از دیدگاه اسلام، هدف از حقوق در اندیشه حقوقی، پیشینه بحث در مورد حقوق شهروندی، حقوق شهروندی در قران کریم، حق کرامت و احترام انسانی، حق امنیت، حق رفاه و آسایش، اعلامیه جهانی حقوق بشر، ویژگی جامعه اسلامی، امامت، غیبت و انتظار، عدالت مهدوی، گستره ی عدل مهدوی (عج)، شاخصه های عدل مهدوی، جامعهشناسي در مکتب و دکترين مهدويت، نظرات امام خميني در مورد ویژگی های موجود در حکومت عدالت گستر مهدوی، عدالت اجتماعي در عصر مهدوی، عدالت در عصر ظهور، گسترش عدل در جهان در جامعه مهدوی، عدالتگستري و رفع ستم در حکومت مهدوی، نابودي ستمگران و منافقان در عصر مهدوی، ویژگیهای جامعه آرماني مهدوي و اهداف حكومت جهاني مهدي(عج) می پردازد و در انتها به نتیجه گیری از موارد ذکر شده می پردازد. شیوه تحقیق مطالعه وسیع کتابخانه ای بوده است که تجربه ده سال تدریس مباحث جامعه شناسی توسط نگارنده در آن سهم بسزایی داشته است.
اشاره:
پيامبر اسلام (ص) ميفرمايد:اگر حتي يک روز از عمر دنيا باقي بماند خداوند مردي از خاندان مرا برميانگيزد تا جهان (زمين) را پر از عدل و داد سازد؛ چنانكه از ظلم و جور پر شده است.
مقدمه
از گذشته دور، وقتی بشر بر اساس درک عقلاني، ضرورت زندگي جمعي و جامعه سياسي سازمانيافته را پذيرفت، مردم به دو گروه حاکم و رعيت، فرمانروا و فرمانبردار تقسيم شدند. بدین ترتیب، حق و تکليف نیز پدید آمد. از یک طرف، حکومت براي اعمال حاکميت، سلطه و اقتدار خود نيازمند بسط يد و قدرت سياسي است که لازمه آن، پذيرش مردم است تا اين حق را براي حکومت پذيرا شوند و خود را در مقابل حکومت مکلف احساس کنند و از طرف ديگر، چون خاصيت قدرت، طغيانگري و فساد است و مردم در خطر طعمه قدرتطلبان قرار دارند، حس برتريجويی و قدرتطلبي حاکمان ممکن است مردم را برده و بنده حاکم سازد.
اينجاست که مسئله حقوق عمومي و آزاديهاي فردي مطرح ميشود و دولتها مکلف و ملزم میشوند حدود و حريم آزاديهاي فردی را رعايت کنند تا خود را مطلقالعنان نپندارند. شهروندان نيز بايد مراقب باشند به بهانه آزاديهاي فردي، با هنجارشکني به حقوق عمومي تجاوز نکنند.
در اين صورت، بحث حق و تکليف مطرح میشود؛ چون حق از مفاهيم «ذات الاضافه» است که قوامش به دو طرف است: ذوحق (من له الحق) و مکلف (من عليه الحق) یا کسيکه مکلف است حق را رعايت کند. باید به این پرسش پاسخ دهيم که آيا در دولت مهدوي، شهروندان حق دارند و دولت خود را در برابر شهروندان مکلف ميداند تا به مطالبات و نيازمنديهاي آنان رسيدگي کند، يا اينكه دولت اقتدارگرا و تکليفمحور است و مردم فقط مکلفند، نه ذوحق؟هر نظام سیاسی برای تعیین رابطه حق و تکلیف، معیارها و مرزهای مشخصی دارد که در پرتو آن، حقوق و تکلیف دولت و شهروندان تبیین میشود.
آیا در دولت مهدوی نیز بحث حق و تکلیف مطرح است و نظام سیاسی مهدوی حقوقی برای شهروندان قائل است یا اینکه دولت مهدوی صرفاً دولت اقتدارگرا و تکلیفمحوری است که در پرتو آن، شهروندان فقط مکلفند از نظام حاکم اطاعت کنند؟ برای دریافت پاسخ، بدون پیشداوری و تحمیل یافتههای ذهنی خود بر تفکر مهدویت باید به ادله و روایات و برخی آیات قرآن کریم مراجعه کرد. آنچه از روایات و آموزههای دینی برمیآید، این است که رابطه حق و تکلیف، دو جانبه است.
دولت حقوقی برای مردم دارد که مردم ملزم هستند آن را رعایت کنند تا دولت با همكاري و همراهي و همدلی مردم بتواند اهداف و برنامههای اصلاحی خود را به انجام برساند. حقوقی مانند حق اطاعت، حق بیعت و وفای به بیعت و حق اجابت در فراخوانهای عمومی و دعوت به همكاري از حقوق دولت بر مردم است. مردم نیز حقوقی بر دولت مهدوی دارند که دولت مکلّف است آن را برآورده سازد، مانند: برقراری عدالت، امنیت و فراهمسازی بستر مناسب برای آموزش و تربیت و ایجاد رفاه و آسایش و مبازره با فقر اقتصادی، فرهنگی و تبعیضهای ناروای اجتماعی و رشد عقلانیت و اخلاق و پرورش فضایل انسانی.
مفهومشناسي واژه حق:
حق ريشهاي عربي دارد که در لغت عرب به صورت مصدر يا صفت مشبه در معاني مختلفي چون خلاف باطل، ضد باطل و به معناي صحيح، ثابت، ثبوت، صحت و صدق آمده است. عدل، موجود و ثابت نیز از معانی آن است. همچنین در فارسي به معاني بسياري مانند راستي، درستي عدل و داد، نصيب و بهره، سزاواري و شايستگي به کار رفته است. براي حق يک معناي جامع وجود دارد و چند معناي خاص. در قرآن مجيد، واژه حق به معاني متفاوت به کار رفته است. «حق يک معناي جامع دارد و چند معناي خاص. معناي جامع آن مشترک ميان همه معاني است. حق معناي جامعي دارد که اگر به شکل مصدري استعمال شود، به معناي “ثبوت” است و اگر به صورت وصفي به کار رود، به معناي “ثابت” است. معاني خاص و جزئي آن که از راه تقابل فهميده ميشود، بدين قرار است که گاهی حق در برابر باطل قرار می گیرد مثل: (جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ) و (قُلْ جَاء الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ) و گاهی در برابر ضلال و گمراهی قرار میگیرد مثل: (فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ) و گاهی در مقابل سحر و جادو میآید که مصداق باطلند مثل (مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیبْطِلُهُ) و گاهی در مقابل هوا و هوس است مثل (وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ). »
تحلیل مفهومی واژه حقوق:
حقوق جمع حق است، و حق از دیدگاه اهل لغت، فقها و حقوقدانان مورد بررسی قرار می گیرد. حق در لغت – واژه « حق » دارای معانی متعددی است. از جمله به معنای مطابقت، موافقت، موجود ثابت، صدق، خلاف باطل و لایق آمده است. می توان گفت جامع بین این معانی به اعتبار معنای مصدری آن« ثبوت » یعنی وجود حقیقی و به اعتبار معنای وصفی آن « ثابت » یعنی موجود حقیقی می باشد. حق در اصطلاح فقه – در اصطلاح، حق نوعی ملکیت است، که به نحو خاصی بین مالک و مملوک وجود دارد. گاهی واژه حق در مقابل ملک قرار می گیرد، گاهی مترادف با آن و در هر دو معنی قدرتی است که برای انسان نسبت به غیر خودش جعل شده و این پایین ترین مرتبه ملکیت است.
حق معنای گسترده تری دارد، و گاهی عنوان عامی است که شامل همه معجولات شارع مقدس می شود. خواه جعل تاسیسی باشد یا امضایی حق به این اطلاق عبارت است از تحقق و ثبوت. بنابراین می توان گفت حقوق اسلامی دستورات شریعت است که برای تشمیت امور فردی و اجتماعی وضع شده است. حق در اصطلاح حقوق موضوعه – می توان گفت حق امتیاز و نفعی است متعلق به شخص، که حقوق هر کشور در مقام اجرای عدالت از آن حمایت می کند به او توان تصرف در موضوع حق منع دیگران از تجاوز آن را می دهد. واژه حق به طور معمول به معنی فردی یا شخصی به کار می رود در برابر حقوق که به معنی احکام است. بنابراین حق اختیاری است که قانون برای فرد شناخته تا بتواند علمی را انجام یا آن را ترک نماید چنان که گفته می شود حق مالکیت، حق تصرف. کاربرد واژه حق در این معنی در حقوق اسلامی سابقه دارد.
مبنای حقوق در نگاه اندیشمندان:
ریشه اصلی گفتگوها در مورد خاستگاه حقوق را باید در دو نکته جست:
الف) جایگاه حکومت ها در بیداری حس حق طلبی ملت ها.
ب) نحوه شکل گیری حقوق افراد در اجتماع.
در میان ملتهایی که از ظلم و ستم حکومت خود به جان آمده اند و قربانی هوا و هوس حاکمان مستبد گشته اند، خردمندان قوم کوشیده اند تا با طرح این فکر که قواعدی برتر از اراده حاکم نیز وجود دارد، حقوق وضع شده باید از قواعد عالی و طبیعی پیروی کند، مانعی در راه تجاوز حکومت ایجاد کنند قیام و مقاومت مردم را در برابر قواعد غیر عادلانه موجه سازند.
از سوی دیگر طرفداران حکومت نیز بیکار ننشسته اند، و برای اینکه قدرت حاکم را مشروع سازند یا مبنای اصلی حقوق را اقتدار دولت دانسته اند یا حاکم را نماینده خداوند و مامور اجرای فرمانهای او شمرده اند. اما اندیشمندان ابراز نموده اند که هر انسانی موجودی است مستقل، که با خواسته هاو اندیشه های ویژه خود شخصیتی ممتاز از دیگران دارد، ولی زندگی همین فرد مستقل چنان به سرنوشت همگانش آمیخته که گویی جزئی از اجتماع و اندامی از بدن زنده دیگری است، و وجود اصیلی در برابر آن به شمار نمی آید. زندگی فردی و اجتماعی انسان دو چهره مختلف از حقیقت زندگی اوست.
پس مهمترین مساله درباره هدف حقوق این است که چگونه می توان ضرورتهای این دو زندگی را با هم جمع کرد ؟ از همین روست که این دو مکتب اساسی تمام مسائل حقوقی، اجتماعی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده است. بعضی طرفدار اصالت فرد و تامین آزادی و رهایی هر چه بیشتر انسان از قیود اجتماعی گشته اند، گروه دیگر برای جمع انسانها وجدان و اراده خاص قائل شده اند.
مبنای حقوق انسان از دیدگاه اسلام:
بدون شک عقاید کلی یک مکتب در باب انسان و عالم، در اعتقاد به نوع رابطه حقوقی بین افراد انسان و سایر موجودات بستگی دارد.از دیدگاه اسلام بین تمام ذرات جهان هستی ارتباطی وجود دارد، که به خاطر هدفی آفریده شده اند، و یک نوع شعور کلی بر نوامیس عالم حکمفرماست. اسلام یک سلسله مبانی حقوقی دارد که قوانین خود را براساس آن اصول و مبانی وضع کرده است. باید دید بر طبق اصولی که از قران کریم و دستورات پیشوایان دین استنباط می شود، مبنای حقوق در اسلام چیست ؟
در قرآن کریم به طور مکرر تصریح شده است (اعراف، 9؛ روم 30) که بر حسب اصل خلقت، مواهب عالم برای انسان آفریده شده است « هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً » (بقره، 29).
بنابراین قبل از آنکه بشر فعالیتی انجام دهد، و قبل از آنکه دستورهای دین به وسیله پیامبر (ع) به مردم اعلام شود، یک نوع ارتباط بین انسان و مواهب آفرینش وجود داشته است. قطع نظر از تصریحی که در قران کریم آمده است، اگر به نظام عالم توجه شود، یک نوع رابطه غایی بین جمادات و نباتات و بین این دو و حیوانات و همه اینها با انسان مشاهده می شود. بنابر آنچه بیان شد، رابطه غایی میان انسان و مواهب عالم خلقت، یک رابطه کلی و عمومی است. از این نظر کسی بالفعل حق اختصاصی ندارد، چون همه بالقوه حق دارند، کسی نمی تواند به یک عنوان مانع استیفای حق دیگران شود یا همه را به خود اختصاص دهد. مواردی هم هست که فرد خودش موجبات حقی را برای خود فراهم می آورد، و بین حق و صاحب آن رابطه فاعلی به وجود می آورد. در این موارد باید امکانات مساوی برای همه افراد فراهم شود، زمینه فعالیت برای همه به طور مساوی ایجاد گردد، مقتضای عدالت این است که تفاوت هایی که خواه ناخواه در اجتماع هست، تابع استعداد و شایستگی ها باشد.
هدف از حقوق در اندیشه حقوقی:
هدف از قواعد حقوقی براساس آنکه کدام مکتب حقوقی مورد توجه قرار گرفته باشد یکی از سه امر است.
1-بعضی از حقوقدانان حفظ نظم در جامعه را مهمترین مصلحت ها می شمردند، قواعد حقوق را مقرراتی می دانند که از طرف قوای صالح دولت تضمین شده، و هدف آن استقرار صلح و نظم در اجتماع است.
2-پیروان بعضی مکاتب که برای حقوق مبنای ذهنی و برتر از اراده حکومت می شناسند، هدف از حقوق را تامین عدالت می دانند؛ به نظر آنها مهمترین منبع حقوق، افکار و نظریات دانشمندان است.
3-در نظرهایی که منبع اصلی حقوق، عرف و عادت است، هدف حقوق پیشرفت تمدن و فرهنگ ملت هاست.
دیدگاه اسلام در مورد هدف حقوق:
از دیدگاه اسلام خداوند متعال نه تنها خالق جهان هستی و مدبر امور آن است، بلکه قوانین حاکم بر افراد و جوامع انسانی را هم وضع می کند، انسان مکلف است که تنها از دستورات و قوانین او اطاعت کند. این نکته در قران کریم مورد تاکید قران قرار گرفته است (بقره، 120؛ شورا، 13). چنان که در این کتاب آسمانی آمده است، کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه؛ « مردم امت واحدی بودند؛ خداوند پیامبران را برانگیخت و کتاب خود را همراه ایشان به حق فرستاد تا در میان مردم در مواردی که اختلاف می کنند، حکم کند ». این آیه به روشنی نشان می دهد که هدف از فرستادن کتاب آسمانی این است که بر جامعه حاکمیت پیدا کند و در اختلافات داوری نماید. از سوی دیگر بعضی از آیات کسانی را که از جانب خود احکامی را وضع کرده، و به جعل قانون پرداخته اند، مذمت می کند، وَ لا تقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتکُم الکَذِب هذا حلال و هذا حرام لِتَفَتروا عَلی الله الکذب انَّ الذین یَفتَرونَ عَلی الکذب لا یفلحون؛ « با آنچه زبانتان توصیف می کند به دروغ نگویید که این حرام است تا به خدا و افترا ببندید که هر کس بر خداوند دروغ و افترا ببندد، رستگار نمی شود » (نحل، 116)
با توجه به آیات قران کریم و تعالیم بزرگان دین، در می یابیم که نخستین حق انسان شناخت جایگاه حقیقی خویش است و با این شناخت به وظایف خود به عنوان بالاترین مخلوق پی می برد. از دیدگاه امام سجاد (ع) اولین حق انسان، حق نفس سپس حق تک تک اعضا و پس از آن حقوق اموال و افراد اجتماع بیان گردیده است.
بنابراین قوانین اسلامی هر دو بعد فردی و اجتماعی انسان را مورد توجه قرار داده، و در هر بعد، هم به نیازهای مادی پاسخ داده است، هم به نیازهای معنوی.
در سیستم قانونگذاری الهی که قوانین پیرو مصالح فردی و جمعی است بسیاری از احکام عبادی برای پرورش و سازندگی فرد و روحیات او قانونگذاری شده است، نیز بسیاری از احکام عبادی برای پرورش و سازندگی فرد و روحیات او قانونگذاری شده است، نیز بسیاری از احکام دیگر برای اصلاح جامعه و ایجاد عدالت اجتماعی و حفظ حقوق امت اسلامی است. همواره مصلحت های فردی و اجتماعی در احکام فقهی مراعات شده، هر گاه این دو مصلحت در یک جا با هم اصطکاک و برخورد پیدا کنند، مصالح عمومی بر مصالح فردی ترجیح پیدا کرده است.
پیشینه بحث در مورد حقوق شهروندی:
جامعه مدنی از جمله واژه هایی است که گر چه تغییرات فراوانی را در گذر زمان به خود دیده است، اما قدمتی به طول تاریخ حیات بشری دارد. زیرا افراد جامعه در در کنار یکدیگر زندگی می کنند و برای ایجاد یک نظم اجتماعی به ناچار وظایفی بر عهده می گیرند، که موجب استحقاق حقوقی برای ایشان می گردد. گر چه برخی اندیشمندان برای جامعه هم وجود اعتباری قائل هستند، اما گروهی دیگر عقیده دارند که رابطه فرد یا جامعه یا شهروند و دولت رابطه کلی و فردی نیست، بلکه رابطه کل و جزء است، و هر یک از آحاد جامعه اصالت دارند، و جامعه که به معنای مجموعه است، به عنوان انتزاعی ذهنی است، و هیچ اصالتی در ارزش ها و مسؤلیت های پیشین و پسین انسانها ندارد.
در هر حال در مورد حقوق تک تک شهروندان در یک جامعه بحث می شود، اما حضور اراده یک ملت در برابر سایر ملل و اثر گذاری آن در شکل گیری تاریخ بشر، مطلب انکار ناپذیری است، که با مطالعه تاریخ و رخدادهای کنونی جهان قابل لمس است.اصطلاح « حقوق بشر و شهروند » نخستین بار در اعلامیه 26 اوت 1789 فرانسه به کار رفت. این اعلامیه مشتمل بر یک مقدمه و 17 ماده بود. در مقدمه اعلامیه آمده بود که تنها علت بدبختی های عمومی و فساد دولتها انکار یا فراموشی یا تحقیر حقوق انسانی مردم است. اگر با دید کلی به هدف ها و فعالیت های مربوط به حقوق بشر و تعلیمات و پیامهای اصلی ادیان الهی نگاه کنیم خواهیم دید تعلیمات ادیان الهی خود نقش بسیار موثری در ترویج حقوق بشر داشته است.
لذا در سیر تاریخی مباحث حقوق بشر باید بزرگترین سهم را به ادیان الهی داد. زیرا اصولاً ادیان الهی همواره در برابر ستمکاران و قدرتمندان غاصب و ناقض حقوق انسان ظهور کرده اند، در بعد تعلیمات اجتماعی نیز برای عدالت و تساوی حقوق انسانها و رفع تبعیضات نژادی و امتیازات طبقاتی مبارزه نموده اند. بنابراین تردیدی نیست که مفاهیم عالی انسانی از قبیل کرامت، شخصیت انسان، آزادی، مساوات و غیره، ریشه در تعالیم انبیای الهی دارد، و ادیان آسمانی کمک بزرگی به پیشرفت حقوق بشر کرده اند.
حقوق شهروندی در قران کریم:
مهمترین خاستگاه حقوقی در اندیشه اسلامی قران کریم است که « تبیان کل شی » است و تجدد را که بشریت در عرصه ارتباطات فردی، اجتماعی سیاسی، بین المللی بدان نیازمند است، به بهترین صورت برای جوامع بشری به ارمغان آورده که سیره نبوی (ع) و دیگر معصومان (ع) نیز مطابق با درک درست مفاهیم آن کتاب عظیم است. پیامبر گرامی اسلام هسته اولیه امت وسط و الگو را پی ریزی فرمود، و پس از اندک زمانی به یثرب رفت، و یثرب را به « مدینه النبی » تبدیل نمود. مدینه ای که در آن حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش بر اساس بندگی خدا و قانونگذاری حق شکل گرفت. با توجه به اهداف هر حکومتی می توان به حقوق مردم را از دیدگاه آن حکومت پی برد.
نخستین هدف در حکومت اسلامی در زمینه فرهنگ و ایدئولوژی مردم است. زیرا پاسخگویی به نیازهای فکری و اعتقادی مردم آن زمان و چه بسا بشریت، از مهمترین اهداف رسالت پیامبر اکرم (ع) بوده است. وَ یَضَعُ عَنُهم اِصرَهُم وَ الَاغلال الَتی کانَت عَلَیهم؛ « پیامبری که بار سنگین را از دوش مردم بر می دارد و بندها و زنجیرها را از آنان باز می کند » (اعراف، 157). بدیهی است منظور از بارهای سنگین، آداب و رسوم جاهلی و نیز غل و زنجیرهای فکری و روحی می باشد، که بر نیروها و استعدادهای معنوی بشر سایه افکنده است.
حق کرامت و احترام انسانی:
نخستین حق هر شهروند و هر انسانی ایجاد زمینه های رشد اوست. پس از آن باید محیط اجتماع فرصت رشد، توسعه و کمال را به افراد بدهد. بنابراین برقراری عدالت و اقامه قسط در جامعه وظیفه هر حاکم و حق هر شهروند است « لَقَد ارسَلنا رُسَلنا بِالبَیِّنات وَ انزَلنا مَعَهُم الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقُومَ الناس بِالقِسط » قسط و عدل مطلوب هر انسان است، و در جای جای تعالیم اسلامی به آن امر شده است (نحل، 90،حجرات، 9) حتی اگر به ضرر شخصی باشد (نساء، 134).
از دیگر حقوق شهروندان تامین امنیت ایشان در زمینه های مختلف مالی، جانی، کاری، حقوقی و شخصیتی می باشد. در آیات متعدد قران کریم از ظلم و تعدی به هر صورتی که باشد نهی شده است. اسلام این حق را نه تنها برای شهروندان حکومت اسلامی بلکه برای همه موجودات و انسانهای دیگر نیز محترم شمرده است. در چنین محیط امن و آرامی است که انسان می تواند به رشد و کمال خود بیندیشد. چنان که علت بعثت هم، رساندن انسانها به چنین مرحله ایست (آل عمران، 164) یکی دیگر از مهمترین تعالیم دینی توجه به منزلت و کرامت همه انسانهاست « وَ لَقَد کرّمنا بنی آدم » (اسراء، 70) و آنچه موجب برتری کسی بر دیگری می گردد تنها تقوا است « ان اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات، 13). یعنی چگونگی عمل و رفتار است که موجب کسب فضیلتی افزون بر دیگری می شود، نه مظاهر دیگر آفرینش از قبیل رنگ پوست، جنسیت، نژاد و…. بنابراین همه انسانها از حقوق مساوی برخوردار هستند.
از دیگر حقوق شهروندان در یک حکومت اسلامی، زندگی در محیطی سرشار از صلح و صفاست. به همین دلیل به دوستی بین افراد اجتماع سفارش شده است (انفال، 1؛ نساء 34). تا جایی که در قران کریم آمده است « انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم » (حجرات، 10) بنابراین نه تنها مومنان برادر یکدیگر شمرده شده اند، بلکه ایجاد صلح و آشتی هم از وظایف همه شهروندان است. از دیگر عوامل ایجاد محیط سالم و امن در اجتماع، امانت داری است؛ « ان الله یامرکم اَن تُوَدّوا الامانات اِلی اهلِها » (نساء، 57). خداوند به همه فرمان می دهد که امانت دار باشند و امانت ها را به صاحبان آن برسانند.
البته امانت داری جنبه های مختلفی دارد که همه مورد توجه هستند. امانت داری در اموال، آبرو، سخنان و…. حتی در مورد اهل کتاب « مَن اَوفی بعهده واتّقی فَّان الله یُحبّ المتّقین » خطاب آیه شریف عام است و وفای بعهد در مورد همگان را شامل می شود. در آیات قبل از آن هم، بحث در مورد یهودیان است که ایشان خود را در مقابل غیر یهود مسول نمی دانستند. در هر حال وفای بعهد و پیمان (مائده، 1؛ اسراء، 34) و یاری افراد در خیر و نیکی از عواملی است که سبب ایجاد محیطی سرشار از دوستی و محبت می شود، به آنها سفارش شده است. در قران از تهمت و آزار زبانی نیز نهی شده است. (نور، 23-24).
حق امنیت:
اسلام بر حق زیستن در محیط انسانی تاکید دارد، آن را از حقوق معنوی شهروندان می داند. قران کریم در این مورد می فرماید انّما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یَسعون فی الارض فسادا ان یقتّلوا او یّصلبوا او تقطّع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او یُنفوا من الارض؛ « کیفر آنان که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی خیزند و اقدام به فساد در روی زمین می کنند، کشتن ایشان است به وسیله اعدام یا به دار آویختن و یا قطع دست راست و پای چپ آنهاست و یا بعکس یا تبعید آنان است » (مائده، 32)، در جایی دیگر فتنه انگیزی در اجتماع بزرگتر از قتل و خونریزی شمره شده است (بقره، 191 و 217).
گاهی رهایی از توطئه های دشمنان داخلی و خارجی تنها با جهاد امکان پذیر است. در این صورت چنین جهادی مقدس و مورد امر قران کریم است « وَ جاهدوا فی الله حقّ جهاده » (حج، 77).
آیات دیگری نیز در این مورد وجود دارد (بقره، 216؛ برائت، 92؛ نساء، 73 – 74 و 94). اما در جنگ و ستیز هم حق کشی جایز نیست، طرف درگیر و اسیران هم حقوقی دارند و قاتلوهم حتّی لاتکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلاعدوان علی الظالمین « با ایشان پیکار کنید تا فتنه باقی نماند، دین مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، شما نیز دست از پیکار بردارید؛ زیرا تعدی جز بر ستمکاران روا نیست » (بقره، 194).
گذشته از این، باید توجه داشت، که تنها در صورتی نوبت به جنگ و خونریزی می رسد که از طریق دیگر توان ایجاد صلح و آرامش نباشد. بنابراین تاکید نخست در تعالیم دینی، گفتگو، هدایت و ارشاد است « ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه وجادلهم بالتی هی احسن» (نحل، 124) برای دستیابی به یک محیط سالم اولین گام امر به معروف و نهی از منکر و نظارت همگانی است. البته با در نظر گرفتن مراتب و شرایط آنها « و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون » (ال عمران، 103).
آیات دیگری در این مورد نیز وجود دارد. روش قران کریم پیشگیری از ارتکاب اعمال نادرست است. چنانکه برای جلوگیری از روابط نادرست به حفظ نگاه و حجب و حجاب فرمان می دهد (نور، 30 -31). پس از آن است که روش برخورد با خاطیان را بیان می دارد (نساء، 15-16) کسانی که عفت عمومی را جریحه دار می سازند، از نظر مادی و معنوی مضر به حال اجتماع هستند « الزانی والزانیه فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلده ولا تاخذکم بهما رافه » (نور، 2) مرد و زنی را که مرتکب عمل زشت شده اند هشتاد ضربه تازیانه بزنید و نباید رافت به آن دو مانع اجرای حکم خداوند شود.
حق رفاه و آسایش:
از دیگر حقوق شهروندان در حکومت اسلامی برخورداری از رفاه و آسایش مادی است. ایشان حق دارند که در یک محیط امن و با آرامش از مواهب هستی بهره مند گردند و به طریق دلخواه خود به کسب و کار پردازند. قران کریم به مالکیت خصوصی و حق همگانی در بهره برداری از منابع طبیعی تاکید دارد (بقره، 29 و 168؛ حجر، 21؛ طه، 81؛ ق، 11؛ ملک، 15) و می فرماید « لقد مکناکم فی الارض و جعلنا لکم فیها معایش » (اعراف، 9) ما تسلط و مالکیت بر زمین را برای شما قرار دادیم و انواع وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم.
اگر کسی در جامعه اسلامی به گونه ای به اکتساب بپردازد که تجاوز به حقوق دیگر شهروندان به حساب آید، حکومت اسلامی با او برخورد می کند. مثلاً قران کریم درباره ربا می فرماید: « یا ایها الذین امنوا لا تاکلوا الرّبا اضعافاً مُضاعفه » (آل عمران، 130) و مومنان را از ربا خواری باز می دارد. آیات دیگری هم حقیقت ربا خواری را به افراد نشان می دهد (بقره، 275 و 278-279). از کسبهای حرام دیگر رشوه، کم فروشی (مطففین، 1 و 3)، سرقت (مائده، 45)، و از بین بردن مال یتیم است (نساء، 2 و 5). مورد دیگر استفاده از مال دیگران بدون اذن ایشان است، که غصب نامیده می شوند، مگر در مواردی که استثنا شده است (نور، 61-62). بنابراین، انتخاب شغل و کسب در آمد از مواهب و آزادی هایی است که اسلام برای هر یک از شهروندان قائل است، مگر آنکه موجب ضرر به فرد یا اجتماع گردد. کمک به اقشار محروم هم از حقوق شهروندان ضعیف شمرده شده است و حکومت و افراد جامعه اسلامی در قبال آن مسولیت دارند. قران کریم در این مورد آیات بسیار دارند، و آیات خمس، نفقات و زکات از این قبیل است.
اعلامیه جهانی حقوق بشر:
این اعلامیه دارای یک مقدمه و سی ماده دارد. مقدمه اعلامیه متضمن سلسله مفاهیم و اندیشههایي بنیادی است که امضاکنندگان اعلامیه، اعتماد و اعتقاد راسخ خود را به آن اعلام داشتهاند. آن مفاهیم عبارتند از:
1. وحدت اعضای خانواده بشری، حیثیت ذاتی انسان (کرامت انسانی) و شناسایی حقوق ناشی از آن (حقوق بشر)؛
2. آزادی عقیده و بیان، و آزادی از ترس و فقر و بهطور کلی استقلال فرد؛
3. حمایت حقوق بشر از راه اجرای قانون (حاکمیت قانون)؛
4. برابری حقوق انسان و برابری ملتها و دولتها؛
5.توسعه روابط دوستانه بین ملتها.
نویسندگان اعلامیه، وحدت اعضای خانواده بشری (افراد بشر)، کرامت انسانی و شناسایی حقوق ناشی از آن را اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان میدانند و ظهور جهانی را که در آن، افراد بشر در بیان عقیده آزاد، و از ترس و فقر رها باشند، بالاترین آمال بشری اعلام مینمایند. مقدمه اعلامیه چنین آغاز میشود:
از آنجا که حیثیت ذاتی کلیۀ اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقالناپذیر آنان، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل میدهد… از آنجا که عدم شناسایی و تحقیق حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانهای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان و عقیده، آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند، به عنوان بالاترین آمال بشری اعلام شده است…. اعلامیه در سی ماده، حقوق بشر را با وضوح و صراحت کاملی اعلام میدارد و آنها را برای رشد و پرورش شخصیت انسانی ضروری میداند. (ماده 28 و بند 1 از مادۀ 30)
متأسفانه باوجود این تلاشها برای حفظ و رعایت کرامت انسانی، نتایج به دست آمده فاقد موفقیتهای لازم و درخور بوده و به اعتقاد صاحبنظران، «به رغم تلاشهایی که صورت گرفته و موفقیتهایی که به دست آمده، وضع حقوق بشر از هر زمان دیگری بحرانیتر و اسفناکتر است. علوم و فنون بیش از آنچه در خدمت حقوق باشند، در خدمت پایمال کردن حقوق انسانها در ابعاد وسیع و وحشتناک قرار گرفتهاند.
حتی خود حقوق بشر نیز از زمانی که به صورت ابزارهای سیاست خارجی قدرتهای بزرگ در آمده است، به صورت ابزاری برای سرکوب ملتهای ضعیف به کار گرفته شده است و متأسفانه اندیشهها و نظریههای انتزاعی که به مدت دویست سال در دفاع از حقوق بشر به کار گرفته شدهاند، هیچ کمکی به پیشرفت موضوع نکردهاند». از سوی دیگر، فقدان حمایتها و نبود ضمانت اجرایی میثاقهای بینالمللی از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر از دلایل چنین ناکامیهایی است که به ناکارآیی چنین اعلامیهای انجامیده؛ چنانکه ارزش حقوقی این میثاق نیز کاملاً زیر سؤال رفته است. ارزشیابی نهایی این اعلامیه در حفظ کرامت انسانی از دید کلی از صاحبنظران اینگونه بیان شده است:
ویژگی جامعه اسلامی:
قرآن از ابعاد گوناگون و در حالت کلی، ویژگی های جامعه اسلامی را برای بشر معرفی کرده و ماهیت و طبیعت آنها را بیان نموده است؛ از این رو می توان جامعه انسانی را با بیان و تعبیرات خاصی که در قرآن و همین طور متفکران اسلامی به زبان جامعه شناسان بیان داشته اند، ذکر نمود. متفکران اسلامی در شناخت ماهیت انسان و جوامع انسانی با نگرش هایی که به قرآن، سنت، احادیث و ورایات داشته اند، تحلیل های گوناگونی ارائه داده اند.
اسلام به عنوان یک مکتب دینی از بینش اجتماعی – سیاسی ویژه ای برخوردار است، به طوری که در جهان امروز این مکتب در صدد اداره جامعه اسلامی برآمده است، لذا مکتب اسلام با چنین نگرشی، به شناخت انسان و جامعه انسانی می پردازد و در صدد تبیین و تحلیل انسان و جامعه انسانی است خلاصه آن که زندگی اجتماعی در فطرت و طبیعت آدمی ریشه داشته، تاریخ، همواره آدمیان را در حالت اجتماعی زیستن نشان می دهد. شکل گیری جامعه و گسترش روابط ساده و ابتدایی که به روابط پیچیده تری تبدیل شد، نیاز به اداره عمومی را موجب گشت.
جامعه شناسان در تعریف جامعه، هر یک بر عنصر خاصی تاکید کرده، تعریف های متفاوتی ارائه داده اند. گروهی به عنصر «تعلق» یعنی وابستگی انسان به جامعه کل، توجه دارند، برخی دیگر به موضوع « تداوم » یعنی استمرار روابط اجتماعی، عنایت داشته، بعضی نیز نوع « روابط » یعنی تعاون و همکاری را مهم می دانند.
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب جامعه و تاریخ تعریف ذیل را اختیار کرده است:مجموعه ای از افراد انسانی که با نظامات و سنن و آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته جمعی دارند جامعه را تشکیل می دهند.
روی هم رفته عمده ترین ارکان و عناصری که در تعریف جامعه لحاظ می شود عبارت است از:
1-جمعی از افراد و آحاد انسانی
2-روابط منظم، مستمر و عمیق
3-خودکفایی، استقلال و بی نیازی
4-تجمع گروه ها و واحدهای کوچک تر
درباره چگونگی شکل گیری جامعه انسانی دیدگاههای مختلفی بیان شده است.
1-عامل غریزی و طبیعی: برخی از تجزیه و تحلیل های در مورد تاسیس جامعه بر عامل غریزه و تشکیل خانواده تاکید داشته بنیاد جامعه را نیز همین امر می دانند.
2-عقل: گروهی در شکل گیری جامعه به عامل عقل اشاره می کنند و بر نقش همکاری و تعاون انسان ها برای رفع نیازها تاکید دارند عقل انسان، راهنمای او شد که نیازهای خویش را از طریق تعاون با دیگران بهتر تامین نماید و از این رو به تشکیل جامعه مبادرت ورزید.
3-قرارداد و رضایت: متفکران اجتماعی چون ژان رلمو و توماس هابز عقیده دارند که جامعه محصول قرارداد اجتماعی بین انسان ها است. رضایت افراد تشکیل شده تا امنیت و ثروت و تداوم حیات ممکن گردد.
4-اجبار واضطرار: گروهی از محیط گرایان معتقدند که مجموعه شرایط حاکم بر محیط انسانی او را به اجبار به سوی تشکیل جامعه سوق داد زیرا محیط ناامن دوران قدیم، فقط از طریق دسته جمعی و مقابله با مخاطرات، قابل مبارزه و دفاع بود و انسان ها ناچار برای صیانت نفس دست به تشکیل جامعه زدند.
5-نیازها: برخی نیز به مجموعه نیازهای زیستی، روانی، تربیتی و صیانت نفس استفاده کرده وجامعه را معلول نیازهای مادی آدمیان می دانند.
6-فطرت: استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب جامعه و تاریخ با استناد به آیات قرآن عامل فطرت را موجب شکل گیری جامعه بیان می کند.
اجتماعی بودن، یک غایت کلی و عمومی است که طبیعت انسان بالفطره به سوی او روان است.از آیات کریمه قرآن استفاده می شود که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پی ریزی شده است.به هر حال از دیدگاه اسلامی علت زندگی اجتماعی و عامل عمده و اصلی تشکیل جامعه انسانی را می توان فطرت دانست.
امامت:
از دیگر مواردی که می تواند بر فرآیند اجتماعی شدن فرد در جامعه کمک کند، مساله امامت است، زیرا امامت کارکردهای مختلفی از خود بروز می دهد و این کارکرد ها فرآیند اجتماعی شدن افراد را فراهم می نمایند.
1-اولین کارکرد امامت، این است که امام ناظر بر جامعه است، لذا در حکومت دینی امام فرآیند جامعه پذیری را هدایت و تقویت میکند.
2-در فرهنگ شیعه به واسطه این اعتقاد که در حلول حیات رسول اکرم (ص) هر دو اقتدار سیاسی و دینی در وجود شخص پیامبر اکرم (ص) جمع آمده بود، امامان نیز که جانشین او هستند، وارثان حقیقی هر دو اقتدارند. بنابر این دیگران مشروعیتی در گرفتن حکومت ندارند و اگر کسی به این کار همت بنهد، به عنوان غاصب – حکومت شناخته می شوند. بنابراین حکومت دینی می تواند از طریق کانال های رسمی و غیر رسمی فرد را در جامعه سیاسی بر این اندیشه مداومت و تسری بخشد و این تسری به گونه های مختلف قابل انتقال است.
الف) از طریق آموزش و تدوین کتابهای دینی که به این مساله بپردازد.
ب) از طریق خانواده و مربیان خانواده به فرزندان خود آموزش دهند که انسان ها برای زندگی بهتر نیاز به رهنما و هدایت دارند و در این هدایت باید از کسی بهره ببرند که عاقل تر و عالم تر از دیگران باشد: ولی باشد، که دستان وی به گناه آلوده نباشد و آن کس نیست، مگر امامان معصوم که دارای عصمت هستند.
ج) از طریق دانشگاه و موسسات آموزش عالی.
د) از طریق گروه ها، احزاب و ارکان های رسمی و غیر رسمی و….
می تواند به این امر همت نمایند که امامان عالی ترین الگو و سرمشق برای جامعه پذیری انسان ها محسوب می شوند، زیرا خداوند در قرآن درباره ضرورت مراجعه به عالمان و هدایت یافتگان به حق و پیروی از آنها و نکوهش تبعیت از نااهلان و هدایت یافتگان می فرماید: افمن یهدی الی احق ان یتبع ام من لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون پس آیا کسی که به سوی حق رهبری میکند، سزاوارتر است، مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی یابد، مگر آنکه هدایت شود؟
مضمون و پیام این آیه همه حوزه های زندگی انسان و همه مسائلی را که انسان با آنها سرو کار دارد شامل می شود و مصداق روشن هدایت یافتگان همانا امامان معصوم هستند. بنابراین امام به جهت خصوصیتی که دارد، می تواند، جامعه و افراد جامعه را به سوی کمال مطلق هدایت کند.
غیبت و انتظار:
عقیده به ظهور یک نجات بخش حقیقی خود بیانگر اهمیت و جایگاه باور انتظار در فرهنگ سیاسی مردم جامعه اسلامی (شیعه) است، زیرا اولاً نشان دهنده شرایط ظالمانه و انفجار آمیز و ناامید کننده زمان است که جامعه می تواند به اعضای خود معرفی کند و آموزش دهد که اگر در جامعه ظلمی است، به خاطر این است که نجات بخشی نیست.
ثانیاً جامعه می تواند از این فرهنگ به فرد در جامعه بقبولاند که شیعه و توده های تحت ستم، راه نجات و رهایی و برون شد خود را از وضعیت ظالمانه زمان و برخورداری از عدالت و آزادی را تنها در سایه ظهور آن حضرت می داند و از این طریق می توان واژه های ایثار، شعادت، انتظار، امید و… در دل افراد جامعه کاشت و برای این که این فرهنگ در دل مردم زنده بماند نمونه های زیادی است که ما فقط یک نمونه از آن ذکر خواهیم کرد.
بنا بر گفته یاقوت در آغاز قرن هفتم هجری در شهر کاشان که یکی از کانون های اصلی شیعه ایرانی بوده بزرگان شهر هر روزه به هنگام بامداد از دروازه شهر بیرون رفته، اسب سفید زین کرده و آراسته ای را با خود بیرون می بردند تا چنان چه امام (مهدی عج) که هر لحظه انتظارش را می کشیدند، به گاه ظاهر شوند بر آن، مرکب سوار شوند.
شبیه این واقعه در یکی از مراکز شیعه یعنی سبزوار که در آن زمان، سربداران در آن شهر حکمروا بودند تکرار نشده است و یا بعد از انقلاب اسلامی این فرهنگ باعث شده که در سال 82 در یک فرا خوان عمومی همه جوانان در مساجد شهر در شب تولد آقا امام زمان جمع می آیند و برای فرج آن حضرت دعا می کنند. خبرها حاکی بود که بالغ به 80% از جوانان در شهرهای بزرگی مثل قم و تهران برای این امر شرکت کردند و یا حضور عاشقانه امام زمان در شب های سه شنبه در مسجد جمکران قم از نمونه های جامعه پذیری محسوب می شود.
عدالت مهدوی:
یا اَیُّهَا العَزِیزُ مَسَّنا وَ اَهلَنَا الضُّرُّ وَ جِئنا بِبِضاعَه مُزجاه.ای عزیز: دردی جانکاه بر ما و کسان ما فرو ریخته و اینک با بضاعتی اندک بسویت آمده ایم.(یوسف: 88)
ای عزیز فاطمه: در کام طوفانها فرو رفتیم، در زیر ضربات دشمن لگدمال شدیم سایه سنگین فتنه ها را بر شانه های خود لمس کردیم، در هر گوشه ای صدای داد خواهی بلند شد.با یک دنیا امید بسویش دودیم و نومید برگشتیم و اینک، برخیز: برخیز و کاخ ستمگران را بر سرشان فرو ریز، پرچم حق را بر فراز گیتی بر افراز و ریشه ظلم و ستم از روی زمین برانداز.
اَللّهُمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلَیکَ فی دَولَه کَریمَه تُعِزُّ بِهَا الِاسلامَ وَ اَهلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهلَهُ، وَ تَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاهِ اِلی طاعَتِکَ وَ القادَهِ اِلی سَبیلِکَ، وَ تَرزُقُنا بِها کَرامَهَ الدُّنیا وَ الآخِرَهِ
بارالها، ما اظهار اشتیاق می کنیم به درگاه تو، در یک دولت عزیزی که اسلام و مسلمانان را با آن عزت و شوکت عنایت فرمایی، نفاق و منافقان را با آن خوار گردانی، ما را در آن دولت از فراخوان ها به سوی فرمان بری تو و از پیشوایان به راه خود قرار دهی، و به وسیله ی آن دولت کرامت دنیا و آخرت به ما روزی فرمایی.
فرازی از نیایش منتظران حضرت بقیه الله ارواحنا فدا در شبهای ماه مبارک رمضان [1]
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ عَلِی آل مُحَمَّد وَ اصلِح لَنا امامَنا…
اَللّهمَّ املَاء الَارضَ بِهِم عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً…….
وَ اجعَلنی مِن خِیار مَوالیهِ وَ شیعَتِهِ…وَ ارزُقنِی الشَّهادَهَ بَینَ یَدَیهِ حَتّی القاکَ وَ اَنتَ عَنّی راض؛
بارالها، بر محمد و آل محمد درود بفرست و امر امام ما را اصلاح بفرما… بار خدایا، زمین ر ا به وسیله ی او پر از عدل و داد بفرما، همان گونه که پر از جور و ستم شده است…خدایا، مرا از بهترین دوستان و شیعیان او قرار بده…بارالها، شهادت در رکاب او را به من ارزانی بدار، تا به لقایت برسم در حالی که از من خشنود باشی.
فرازهایی از نیایش اما زین العابدین (ع) در صحرای عرفات [2].
همه باید بگویند آن مرد خواهد آمد، همان مردی که وصفش در کتب، آیات و روایات و تاریخ آمده است. او تنها ترین مردم معصوم و پاکیزه و مبداء پاکی هاست که در زمان ما غریب واقع شده است ولی حکمش واقع، نورش ساطع، قدرتش ظاهر و برهانش آشکار خواهد شد.
خدا می داند ما با انتظار منجی و امید به دادرس چه خوب می توانیم خودسازی کنیم و نیز اجتماع و نسل جوان خود را ببسازیم و استعمارگران از این می ترستند.
فَاِذا خَرَجَ اَشرَقَتِ الاَرضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ میزانُ العَدلِ بَینَ النّاسِ، فَلا یَظلِمُ اَحَد اَحَدا، وَ هُوَ الَّذی تُطوی لَهُ الاَرضُ وَ لا یَکُونُ لَهُ ظِلُّ؛
هنگامی که ظاهر شود، زمین به نور پروردگارش نورانی گردد، ترازوی عدالت را در میان مردم نصب کند، دیگر کسی ستم نمی کند. زمین زیر پایش طی شود و برای او سایه نباشد.
گستره ی عدل مهدوی (عج):
عدالت ریشه در فطرت انسان دارد، هر انسانی به طور فطری تشنه ی عدالت است، این تشنگی و شیفتگی از اعماق وجود او نشات می گیرد.عدالت قانونی است فراگیر، که همه ابعاد زندگی اجتماعی را در بر می گیرد و نظام هستی بر محور آن می چرخد. اگر در جامعه ای حق هر صاحب حقی به او برسد، عدالت اجتماعی در میان آنها رعایت شده است.عدالت اجتماعی مفهوم بسیار گسترده ای دارد که شامل ابعاد روحی، جسمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و جز آنها می شود.
همانگونه که فرشتگان به هنگام خلقت انسان بر روی زمین پیش بینی کردند و گفتند (اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَ یَفِسکُ الدماءَ) آیا بر روی زمین کسانی را قرار دهی که در آن فساد می کنند و خون می ریزند ؟ از همان آغاز فساد حاکم شد، جور و ستم آغاز گردید، پسر آدم: « قابیل » برادرش « هابیل » را به قتل رسانید و تا کنون این فساد و تباهی سر تاسر گیتی را فرا گرفته است. و اگر در نوار خاصی از مکان و محدوده خاصی از زمان (چون عهد رسالت و ایام خلافت مولای متقیان) عدالت حاکم بوده، از نظر زمان و مکان آنقدر محدود بود، که در برابر جور و ستم حاکم بر کره ی خاکی در طول قرون و اعصار بسیار ناچیز می باشد.از این رهگذر به جرات می توان گفت، هدف نهایی از بعثت پیامبران، هنوز جامه ی عمل نپوشیده است.
قرآن کریم هدف از ارسال رسل و انزال کتب را (لِیَقُومَ الّناسُ بِالقِسطِ) بیان فرموده. بر این اساس هدف از بعثت پیامبران هنگامی تحقق می یابد که شالوده ی زندگی مردمان براساس « عدل » و قسط استوار شود. این معنی جز در حکومت عدل حضرت بقیه الله ارواحنا فداه، اتفاق نیفتاده و اتفاق نخواهد افتاد.
شاخصه های عدل مهدوی (عجل الله تعالی فرجه):
شاخصه هایی که در کلمات پیشوایان معصوم پیرامون حکومت عدل حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف – بیان شده، بسیار فراوان است، به شماری از آنها فقط اشاره می کنیم.
1- امام حسن مجتبی (ع) در ضمن یک حدیث بسیار طولانی می فرماید: تَصطَلحُ فی مُلکِهِ السِّباعُ. در سلطنت و دوران فرمان روایی او درندگان با یکدیگر آشتی می کنند. علاوه بر روایات فراوان که این معنی را بیان کرده اند در بسیاری از کتب آسمانی نیز بر آن تصریح شده که تنها به یک مورد از آنها اشاره می کنیم.
مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد. به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم، و طفل کوچک آنها را خواهد راند…. در تمام کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.
2-در کلمات قدسی آمده است: در آن زمان امنیت و آسایش را در روی زمین حکمفرما می کنم، چیزی به چیزی صدمه نمی زند، چیزی از چیزی نمی ترسد، حشرات و حیوانات به مردمان و یکدیگر آسیب نمی رسانند.
3-امام هشتم در فرازی از یک حدیث بسیار زیبا می فرماید: وَ وُضِعَ میزانُ العَدلِ بَینَ النّاسِ، فَلا یَظلِمُ اَحَدُ اَحَداً؛
4-رسول اکرم (ص) در ضمن یک حدیث بسیار طولانی می فرماید:
هنگامی که حضرت آدم (ع) نور مقدس منجی بشریت را مشاهده کرد، خطاب شد: با این بنده سعادتمند خود، بندها و زنجیرها را از بندگانم می گشایم و زمین را پر از مهر و محبت، رافت و رحمت می نمایم، آنگونه که پیش از او پر از جور و شقاوت و سنگدلی شده بود.
5-رسول اکرم نبی اکرم(ص) در یک بیان کوتاه امنیت و آرامش را اینگونه ترسیم می کند: زنی بر هودجی نشسته، از حجاز تا عراق در کمال آسایش طی طریق میکند و از چیزی نمی هراسد.
6-شاگرد بر جسته مکتب ولایت، ابن عباس می گوید: لا یَنطَحُ فیهِ عَنِزان جَمّاءُ وَداتُ قَرنِ؛ در عهد او دو بز شاخ دار و بی شاخ به یکدیگر شاخ نمی زنند.
7-امام باقر (ع) این واقعیت را در یک بیان جالب و جامع چنین ترسیم می کند: حَتّیُ لایری اَثَرُ مِنَ الظُّلمِ؛ تا جایی که دیگر نشانی از ظلم دیده نشود.
8-امام صادق (ع) گستره ی عدل مهدوی را در یک جمله چنین خلاصه می کند: اَما وَاللهِ لَیَد خُلَنَّ عَلَیهِم عَدلُهُ جَوفَ بُیُوتِهِم، کَما یَدخُلُ الحَرُّ وَ القَرُّ؛ به خدا سوگند عدالت او در داخل خانه هایشان به آنها می رسد همانگونه که سرماو گرما به داخل خانه هایشان نفوذ می کند
9-پیشوای پروا پیشگان می فرماید: آنگاه حضرت مهدی (ع) فرماندهانش را به همه ی شهرها می فرستد و فرمان می دهد که عدالت را در میان مردم برقرار کنند، گرگ و گوسفند در کنار یکدیگر می چرخد، کودکان با مارها و عقربها بازی می کنند و آسیبی به آنها نمی رسد.
10-منطق وحی در این رابطه می فرماید: (اِعلَمُوا اَنَّ اللهَ یُحییِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها).بدانید که خداوند زمین را زنده میک ند پس از مرگ آن. امام صادق (ع) در تفسیر این آیه می فرماید: اَی یُحَییها اللهُ بِعَدلِ القائِمِ عِندَ ظُهُورِهِ، بَعدَ مَوتِها بِجَورِ اَئمَّهِ الضَّلالِ؛ خداوند آن را با عدل حضرت قائم (ع) زنده می کند به هنگام ظهورش، پس از آنکه با جور و ستم زمامامداران گمراه مرده باشد.
ابن عباس نیز در همین رابطه گوید: خداوند زمین را پس از مردن آن به وسیله ی ستم کشور داران، به وسیله ی قائم آل محمد – عجل الله تعالی فرجه الشریف – زنده می کند.
از اینها می گذریم و اندکی از بسیار روایات وارد شده از امامان نور پیرامون گسترده ی عدل تنها بازمانده از حجج الهی و تنها ذخیره ی پروردگار برای گسترش عدل و داد بر فراز پهندشت جهان بود.
جامعهشناسي در مکتب و دکترين مهدويت:
جامعهشناسي در يک مکتب، مشخص ميکند که انسان جامعه را چگونه واقعيتي ميداند و چگونه آن را از نظر فکري و اعتقادي ميشناسد. جامعهشناسي در مکتب و دکترين مهدويت، علمی متعهد و مسلک و اعتقادي است که در آن، جامعهشناسي با گرايش، آرمان و نگرش ويژه مکتب و دکترين مهدويت، همآهنگ است و به قضاوت، انتقاد و ارزشيابي ميپردازد و جهتگيري و تعهد دارد و داراي هدف و جهت است.
قرآن ميفرمايد: (إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ)؛
سرنوشت هر قوم و ملتی، به تغيير و تحول خود آنها بستگی دارد. بنابراين، خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نميدهد مگر آنکه آن قوم، تغيير و تحول اساسي در خود ايجاد نمايند.به طور کلي محرومان و مستضعفان در طول تاريخ به دو گروه اصلي تقسيم ميشوند: يک گروه ضعفا که آيات و بينات را دريافت میکنند و آگاهانه به جناح ظلم و استکبار روي ميآورند و تمکين مينمايند. گروه دوم مستضعفان آگاه و انقلابي که براي استقرار عدل و قسط، با نظام حاكم طاغوت، مبارزه ميکنند و داراي این ويژگيها هستند:
الف) اعتقاد به نظام يکتاپرستي و برابري انسانها و نفي نظام شرک و کفر؛
ب) مدافع آزادي افراد و جامعه و پاسدار قسط و عدل؛
ج) شناخت خود و خدا و درک مسئوليتهاي خويش؛
د) شناخت نظام جايگزيني که بر پايه قسط و عدل بنا شود؛
هـ) شناخت ظلم، استکبار، استعمار، استثمار و استبداد در اشکال مختلف آن؛
و) اعتراض به نظام حاکم استکباري، استبدادي و مقاومت همهجانبه؛
ز) تحت تعقيب دشمن قرار گرفتن؛
ح) در اقليت بودن و نداشتن پايگاه و امکانات در ابتدای نهضت.
رهبران و مستضعفان مبارز، شهيد و يا تبعيد ميشوند و يا به زندان ميافتند و يا آنکه در اثر مبارزه از بند ظلم و بيعدالتي رها ميگردند. تاريخ زندگي انبياي الهي و امامان شيعه و نهضتهاي اسلامي در گذشته و حال گواه اين مسئله است.
نظرات امام خميني در مورد ویژگی های موجود در حکومت عدالت گستر مهدوی:
ما منتظران مقدم مبارکش، مکلف هستيم تا با تمام توان کوشش کنيم تا قانون عدل الهي را در اين کشور وليعصر(عج) حاکم کنيم و از تفرقه و نفاق و دغلبازي بپرهيزيم و رضاي خداوند متعال را در نظر بگيريم. باید ايدئولوژي توحيد و دکترين مهدويت را به طور شفاف بشناسيم و در آن مسير حرکت کنيم. به فرموده امام خميني:
رهبر همه شما و همه ما، وجود مبارک بقيةالله(عج) است و بايد ماها و شماها طوري رفتار کنيم که رضايت آن بزرگوار را که رضاي خداست، به دست بياوريم.
ارتباط امت و امامت از جمله ويژگيهاي پيروان مذهب شيعه است. شیعه با اين ويژگي راه خويش را در هر عصري و سرزميني پيدا نموده و آماده است تا در این راه جانش را فداي مکتب و امام زمان خويش نمايد. امام خمینی میفرماید: من اميدوارم همه ما، از خدمتگزاران به اسلام و وليعصر(عج) باشيم. ما در مملکتي هستيم که مملکت وليعصر(عج) است و وظيفه آدمهايي که در مملکت وليعصر(عج) زندگي ميکنند، يک وظيفه سنگين است. نميتوانيم ما لفظاً بگوييم ما در زير پرچم وليعصر(عج) هستيم و عملاً توي آن مسير نباشيم؛ چنانچه نميتوانيم بگوييم که ما، جمهوري اسلامي داريم و عملاً آنطور نباشيم، اسلامي نباشيم. تمام ذرات کارهاي ما تحت نظر خداي تبارک و تعالي است و نامه اعمال ما به حسب روايات به امام وقت عرضه ميشود. امام زمان(عج) مراقب ما هستند.
اميد آن است که مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخيزند و داد خود را از مستکبران بگيرند و مقدمات فرج آلمحمد (ص) را فراهم نمايند. انشاءالله اسلام را به آنطور که هست، در اين مملکت پياده کنيم و مسلمين جهان نيز اسلام را در ممالک خودشان پياده کنند و دنيا، دنياي اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنيا برطرف بشود و مقدمه باشد براي ظهور وليعصر(عج).
شما بايد زمينه را فراهم کنيد براي آمدن او، و فراهم کردن اين است که مسلمين را با هم مجتمع کنيد. همه با هم بشويد، انشاءالله ظهور ميکند ايشان. برپایی حکومت اسلامی در دوران غیبت اجتناب ناپذیر است. امام خمینی در این زمینه میفرماید:
اکنون که دوران غيبت امام(عج) پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم ميآيد. عقل هم به ما حکم ميکند که تشکيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانيم جلوگيري کنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم کردند دفاع کنيم.
بنابراين، انقلاب اسلامي يکي از مقدمات نهضت جهاني حضرت وليعصر(عج) است. به فرموده امام خميني: انقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.
لازم است در کشورهای دیگر نیز انقلاب اسلامی ايجاد شود و تشکيلات و نظام اسلامي در آن کشورها برقرار گردد. امام خميني ميفرمايد: تمام دستگاههايي که الآن به کار گرفته شدند در کشور ما، اميدوارم که در ساير کشورها هم توسعه پيدا بکند، بايد توجه به اين معنا داشته باشند که خودشان را مهيا کنند براي ملاقات حضرت مهدي(عج).
امروزه مسئولان، برنامهریزان، سیاستمداران و پژوهشگران، براي ايجاد بستري مناسب برای توسعه همآهنگ و آمادهسازي مقدمات ظهور در چارچوب ارزشهاي اعتقادي و باورهاي اسلامي، مسئوليت خطيري به عهده دارند. دغدغه پرچمداران آمادهسازي مقدمات ظهور، ارتقای فرهنگ و دانش و معرفت افراد جامعه و داشتن برنامه راهبردی مدوني در این زمینه است. آنها باید حرکتی را سرعت دهند كه تحقق انقلاب اسلامي و ايجاد حکومت اسلامي به رهبري ولیّ فقیه را موجب شود.
به طور کلي انسان معتقد به مکتب توحيد و معتقد به ظهور حضرت مهدي(عج)، در تمام زندگي فردي و اجتماعي، در تمام مسائل اعتقادي، اجتماعي و اقتصادي ميانديشد و درباره این مسائل متناسب با جهانبینی توحيدي و ايدئولوژي خود، قضاوت همآهنگی دارد.براي آماده کردن مقدمات ظهور، به طرح يا راهبرد کلي نیاز است تا به صورت منسجم و منظم، تمام بخشهاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، سياسي، هنري، آموزشي، پژوهشي، علمي، تکنولوژي، صنعتي و کشاورزي و خدمات را در جهت اهداف تدوين شده هدایت نماید.
عدالت اجتماعي در عصر مهدوی:
نظام سیاسی که فرآیند تولید ثروت، انباشت سرمایه و ایجاد اشتغال را با موفقیت بگذراند و در مسیر توسعه قرار گیرد، به مرحله دیگری از آزمون میرسد که عبارت است از «توان توزیعی» و کارآمدی در توزیع برابر ثروت، فرصتهای شغلی و علمی و به عبارت دیگر، اجرای عدالت اجتماعی. در این مورد هم میبینیم که بر اساس روایات اسلامی، اجراي عدالت كامل اجتماعي در سراسر گيتي، برجستهترين خصوصيت «آرمانشهر مهدوي» است، به گونهای كه در روايات مربوط به مهدويت، نام مهدي(عج) و حكومت جهانياش با عدالت عجين گرديده است: «يملأ الأرض قسطاً و عدلاً». اهتمام به اجراي عدالت در دوره حكومت جهاني مهدوي از آن روست كه از يك سو، در سايه عدالت، زمينه سعادت ابنای بشر و قرب اليالله فراهم ميشود و اجراي عدالت از اهداف اعزام سفیران الهي است: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)؛
به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.
از سوي ديگر، عدالت، گمشده تاريخي انسانهاست. انسان كه در طول تاريخ در آتش ظلم، تبعيض و نابرابري سوخته است، به جز در مقاطع كوتاه آن هم در محدوده كوچك همانند دوره حكومت علي(ع)، در رؤياي بسط عدالت به سر ميبرد. مهدي(عج) قيام ميكند تا به ظلم، نابرابري و بيعدالتي در تمام اشكالش خاتمه دهد وعدالت حقيقي را جايگزين سازد: … فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً يرضي عنه ساكن السماء و ساكن الأرض يقسم المال صحاحاً
فقال له رجل ما صحاحاً ؟ قال: بالسوية بين الناس…؛ … پس زمين را پر از عدل و داد ميكند همانگونه كه پر از ظلم و جور شده بود. ساكنان زمين و آسمان از حكومت او راضي ميشوند و او اموال را به طور مساوي بين مردم تقسيم ميكند.
به یقین، يكي از پيششرطهاي اجراي عدالت، برچيدن بساط طاغوتها، مستكبرين و لغو قوانين و مقررات ظالمانه است. بنابراين، در عصر حاكميت اسلام، جهان از وجود ستمكاران، پاك میشود و قوانين ظالمانه، نابود خواهند شد. در جهانيشدن، هيچ نشانهاي از عدالت واقعي ديده نميشود. در بُعد اقتصادي جهانيشدن اشاره شد كه نظام سرمايهداري با ماهيت تبعيضآميزش، پيشتاز عرصه جهانيشدن است. اكثر قوانين و مقررات بینالمللی، ظالمانه و پاسداران و مجريان آن ستمگرند. بنابراين، از روند كنوني جهانيشدن، نمیتوان توقع عدالت، مساوات و برابري را داشت.
عدالت در عصر ظهور:
عدالت در لغت به معنای دادگر بودن، داد کردن، انصاف داشتن، دادگری است و عدالت اجتماعی، عدالتی است که همه افراد جامعه از آن برخوردار باشند. عدالت اسلامی به نوعی ارزشهای اخلاقی و اجتماعی كه بین انصاف، توازن و اعتدال است، اشاره دارد. عدالت اجتماعی در اسلام به عنوان یكی از ابعاد عدالت كل عبارت است از ایجاد فرصتهای برابر و رفع موانع به طور مساوی برای همه آحاد جامعه. عدالت قضایی را نیز میتوان برابری همه آحاد جامعه در مقابل قانون تعریف كرد. مفهوم عدالت اقتصادی و توزیع عادلانه به عنوان یك اصل كلی عدالت در اسلام، به منزله صفت ممیز نظام اقتصادی اسلام شناخته میشود؛ زیرا همه قوانین مربوط به اعمال اقتصادی، مجاز و خلاف از سوی مصرفكنندگان، تولیدكنندگان و دولت و نیز مسئله حقوقی مالكیت و تولید و توزیع ثروت تماماً مبتنی بر مفهوم عدالت اسلامی است. باید دانست بین عدالت غربی و اسلامی تفاوتهایی وجود دارد.
به نظر برخی از پژوهشگران مسلمان، عدالت در تفكر غربی عبارت از كیفیت رفتار یك فرد با دیگران است که تنها در رابطه با دیگران میتواند غیرعادلانه تلقی شود، در حالی كه در اسلام، رفتار یك فرد با خود او نیز میتواند ناعادلانه به حساب آید. یعنی وقتی شخص با دیگری رفتاری غیرعادلانه دارد، احتمال انجام عمل متقابل همواره وجود دارد و در نهایت، بیعدالتی در این جهان و جهان آخرت به خود او باز میگردد.
در این مورد به احادیث زیر توجه کنید:امام صادق (ع) فرموده است: هنگامی که قائم قیام کند، حکومت او بر اساس عدالت قرار میگیرد و ظلم و جور در دوران او برچیده میشود و جادهها در پرتو وجودش امن و امان میگردد. زمین برکاتش را خارج میسازد و هر حقی به صاحبش میرسد. در میان مردم، همانند داوود (ع) و محمد (ص) داوری میکند. در این هنگام، زمین گنجهای خود را آشکار میسازد و برکات خود را ظاهر میکند و کسی موردی را برای انفاق، صدقه و کمک مالی نمییابد، زیرا همه مؤمنان بینیاز و غنی خواهند شد….
در روایتی آمده است: حضرت مهدی (عج)، یارانش را در همه شهرها میپراکند و به آنان دستور میدهد که عدل و احسان را شیوه خود سازند و آنها را فرمانروایان کشورهای جهان میگرداند و به آنان فرمان میدهد که شهرها را آباد سازند.
معصوم فرموده است: این امر بهدست ما آغاز شد و بهدست ما پایان مییابد. خداوند بهوسیله ما انسانها را در آغاز زمان رهایی بخشید و بهوسیله ما در پایان جهان، عدالت گسترده میشود.
با توجه به این روایات و احادیث فراوان دیگر كه از تواتر معنایی این بحث حکایت میکند، درمییابیم كه عدالت زمان ظهور، عدالتی همهجانبه، گسترده و فراگیر است. در قرآن نیز چنین میخوانیم:(جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا)؛
گسترش عدل در جهان در جامعه مهدوی:
يكي از ويژگيهاي مهم جهانيسازي اسلامي و مهدوي، بسط عدل و برابري در همه زمينههاي فكري، اطلاعاتي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي است. امام زمينه بهرهمندي همه مردم را از مواهب طبيعي فراهم ميكند و هرگونه استثمار و سلطه و امتيازات ساختگي و دنيايي را نفي ميكند.
اصول تعاليم اسلامي، جهاني است و هيچيك از حد و مرزها، فاصلهها و امتيازات ساختگي زمامداران و مجامع بینالمللي را به رسميت نميشناسد. عدالت اسلامي به معناي وسيع آن در همه روابط فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و بینالمللي حاكم ميشود.
در روایت آمده است: مهدي(عج)، عادل است و خجسته… او ذرهاي از حق را فرو نگذارد. خداوند به وسيله او، دين اسلام را عزيز میگرداند. در حكومت او به هیچکس بدي و ظلم نمیشود.
در جای دیگری گفته شده است: به هنگام رستاخيز مهدي(عج)، آنچه هست، دوستي و يگانگي است و اين دوستيها عميق و خالصانه است، به گونهای كه هر كس هر چه نياز دارد، بدون هيچ ممانعتي از جيب برادر دينياش برميدارد. به طور کلی، در زمان مهدي(عج) مؤمنان در معاملات خويش از یکدیگر سود نمیگيرند، كينهها از دلها بيرون میرود و همهجا را آسايش و امنيت فرامیگيرد. مهدي(عج) به مساكين، رحيم و بخشنده و بركارگزاران خويش بسيار سختگير است و همچون علي(ع) حكومت ميكند. مهدي(عج)، حق هر حقداري را میگيرد و به او میدهد. در زمان او غيرمسلماني نمیماند و همه مردم را به دين اسلام درمیآورد.
نابودي ستمگران و منافقان در عصر مهدوی:
«او هر منكر و سركشي را پس از دعوت به حق نابود ميكند و هر منافق و شكباوري را میكشد. كاخها را ويران میسازد. ظلمه و اعوان ظلم را بيدريغ میكشد و مانعالزكاة را میكشد و حدود خدا را جاري میكند.» به هنگام حكومت او، حكومت جباران و مستكبران و نفوذ منافقان و خاینان از بین میرود. او با پاك كردن جهان از آثار يهود و مسيحيت كنوني به نفوذ يهود و مسيحيت در جهان خاتمه میدهد. حكومت او شرق و غرب جهان را فرامیگيرد و با كشتن دجّال و هفتاد هزار سپاه او، جهان را از وجود يهود پاك میگرداند و در زمين جايي نمیماند مگر اينكه در آن نداي «أشهد أن لا إله إلاّ الله و أشهد أنّ محمّداً رسول الله» را بلند میگرداند.
عدالتگستري و رفع ستم در حکومت مهدوی:
وقتي امام قيام کند، از وظايف اصلي ايشان، برقراري عدالت و رفع ستم از جامعه بشري است. تمام نظامهاي سياسي با شعار عدالتمحوري وارد ميدان ميشوند، ولی سرانجام ديده ميشود که اولين قرباني، عدالت است؛ چون ستمگريهای مدرن با شيوههاي گوناگون، جاي آن را ميگيرد. بدین ترتیب، تاکنون آن عدالت که خواست همگان است، محقق نشده است.
عدالت امر مطلوبي است که بشر براي تحقق آن لحظهشماري ميکند. آن عدالت مطلوب و موعود روزي محقق خواهد شد: «إذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع في أيّامه الجور.» قدرت سياسي و نظام حاکم وقتي کارآمدي لازم را دارد که در اجراي عدالت توانمند و قوي باشد و بتواند در تأمين عدالت فراگير، مقتدرانه عمل کند. مهمترين كارويژهاي که در صدر فهرست وظایف دولت مهدوي قرار دارد و خود را در قبال آن مکلف ميداند، تأمين عدالت و رفع ستمگري از جامعه انساني است. عدلگستري در نظام سياسي اسلام به قدري با اهميت است که علاوه بر اينکه جزو اهداف استراتژيک دولت مهدوي محسوب ميشود، در متون ديني و سيره سياسي امام علي(ع) نيز بر آن تأکيد فروان شده است. امام علي(ع) در يکي از نامههايش مينويسد: وليکُن أحبّ الاُمور إليک أوسطها في الحقّ وأعمُّها في العدل و أجمعها لرضي الرعيّة؛ اي مالک، بهترين کارها در نظرت بايد عملي باشد که به حق، نزديکتر و براي گسترش عدل، مفيدتر و براي جلب خشنودي مردم، جامعتر باشد.
ویژگیهای جامعه آرماني مهدوي:
«جامعه مهدوي يعني آن دنيايي كه امام زمان(عج) ميآيد تا آن را بسازد، همان جامعهاي است كه همه پيامبران براي تأمين آن در عالم ظهور كردند؛ يعني همه پيغمبران، مقدمه بودند تا آن جامعه ايدهآل انساني به وجود بيايد. انبياي الهي (علیهم السلام) از آغاز تاريخ بشريت، يكي پس از ديگري آمدند تا جامعه بشريت را قدم به قدم به آن جامعه آرماني و آن هدف نهايي نزديك كنند. انبيا همه موفق شدند. حتي يك نفر از رسولان الهي هم در اين راه و در اين مسير ناكام نماند.»
هدف اصلي و مهم پيامبران، بسط توحيد بود، ولي بدون عدالت و استقرار عدل، توحيد معنايي ندارد. يكي از نشانهها و اركان توحيد، نبودن ظلم و بيعدالتي است و اين دو مستلزم یکدیگرند و جامعه توحيدي آنگاه توحيدي است كه بعضي از انسانها، ارباب و برخي ديگر، بنده نباشند و تمام امتيازات و ملاكهاي قومي و نژادي، جاي خود را به برابري و برادري و اخوت بدهد. یکی از كارهاي بزرگ پيامبران الهي، تلاش براي تحقق عدالت بوده است.
امام علي(ع)، زمانه مهدي(عج) را چنين ترسيم ميکند: چون مهدي(عج) درآيد، هواپرستي را به خداپرستي بدل کند، پس از آنكه مردم از خداپرستي، به هواپرستي رو كرده باشند. قرآن را سرلوحه همه افكار و رأيها و نظرها قرار دهد بعد از آنكه مردم، قرآن را تابع رأي و نظر و افكار خود قرار داده باشند و به شما سيرت عدل و روش احياي كتاب خدا و سنت رسولالله را نشان خواهد داد. مهدي(عج) بر اساس علم امامت و علم باطني قضاوت كند و از مردم شاهد و بيّنه نطلبد و خدا حكم را به او الهام كند.
مهدي(عج)، نقشههاي پنهاني هر گروه را بداند و نقشههايشان را به آنان تذكر دهد. مهدي(عج)، دوست و دشمن خويش را با نگاه بشناسد.
اهداف حكومت جهاني مهدي(عج):
با توجه به اهداف كلي اسلام و آرمانهاي شيعي كه از متن آيات قرآني و روايات معصومان (علیهم السلام) به دست ميآيد، ميتوان گفت حكومت جهاني امام مهدي(عج)، اين اهداف متعالي قرآني را سرلوحه برنامهها و اهداف خود قرار خواهد داد:
1. زمينهسازي براي پرستش حق و جهاني ساختن توحيد: (يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً).
2. استقرار عدل و قسط و برابري.
3. امامت مستضعفان و نابودي مستكبران: (وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا…).
4. اقامه نماز و دادن زكات: (الَّذِينَ إِن مَكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلوةَ وَآتَوُا الزَّكَوةَ).
5. احياي دين واقعي خدا (اسلام محمدي (ص)).
6. استقرار همهجانبه دين و اجراي حدود و دستورهای الهي.
7. از بين بردن زمينههاي فساد و تباهي در روي زمين.
8. نابود ساختن مظاهر كفر و شرك و نفاق.
9. تمكن و ولايت و استخلاف مؤمنان در زمين.
10. روشن ساختن معيارهاي شناخت حق.
11. ايجاد امنيت در همه ابعادِ حيات بشري (امنيت فكري، روحي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي در سطح جهان و از بين بردن عوامل ترس، اضطراب و ناامني).
12.ايجاد زمينههاي رشد علمي، اخلاقي و عقلاني.
13. آماده ساختن زمينه رفاه همگاني و فراوانی نعمت.
14. تقسيم عادلانه ثروت.
15. ايجاد صلح جهاني.
16. حكم کردن بر اساس دستور خداوند: (وَ مَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ) و (وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ) یا (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الأَمَانَاتِ إِلَي أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ).
17. نفي سلطه کافران از مسلمانان: (وَ لَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً).
18. نفي سلطه اهل اتراف و اسراف: (وَلاَ تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ).
19. نفي سلطه هواپرستان و بيدينان: (وَ لاَتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً).
20. نفي سلطه ظالمان: (وَ لاَ تَرْكَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا).
امام عصر(عج) به همه اهداف اسلام و وعدههاي قرآن جامه عمل ميپوشاند. هدف اسلام، آزاد كردن انسانها از همه بندگيها و ذلتها و خواريها؛ خاتمه دادن به شرك و بتپرستي؛ از بين بردن زمينههاي فسق و فجور و گناه و فساد؛ برچيدن بساط ظلم، استعمار، خرافات و عقايد پوچ و موهوم؛ برداشتن امتيازهاي مادي؛ مبارزه با جهل و ناداني؛ برقراري عدالت و امنيت؛ بهرهبرداري از نعمتهاي الهي و استخراج كنزها و گنجها و منابع زمين؛ برقراري احكام خدا؛ استقرار نظم؛ حفظ حقوق؛ آماده كردن زمينه رشد و تكامل علوم؛ شكوفايي روحي و نشاط مردم و برقراري مساوات و قسط است. در رأس همه اين اهداف و اقدامها نیز دعوت به توحيد و يكتاپرستي و رونق علم و ايمان، جلب رحمت و مغفرت الهي است. همه اين اهداف الهي و قرآني به دست آن ذخيره الهي و حجّت حق محقق خواهد شد.
نتیجه گیری:
تجربه شکست خورده جوامع بشری که سالیان طولانی ادعای اجرای دموکراسی را دارند در تامین حقوق انسانی اعضای جوامع خود و همین طور ظلم و ستم زیادی را که از این جوامع نسبت به جوامع ضعیف تر در جهان امروزه می بینیم همگی نشان دهنده ناتوانی الگوهای بشر ساخت در احقاق حقوق انسانی ابناء بشر می باشند.
تشکیل امت واحده جهانی، جهانگیر شدن حاکمیت اسلام و گسترش عدل و قسط در سراسر جهان از اهداف کلیدی دین مقدس اسلام است. در این زمینه، اسلام ساختار اجرایی دستیابی به این اهداف را تحت عنوان حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) معرفی کرده است که گستره حاکمیت خود را در سطح جهانی و فراتر از دایره دولتهای سرزمینی و قالببندیهای زمانی جستوجو میکند. این مدل، مبانی خود را از سرچشمههایی میگیرد که به موجب آنها، ضرورتی مقطعی و زودگذر تلقی نمیشود و تنظیم منطقی و عادلانه روابط اجتماعی را در سطح جهانی و همه جوامع بشری دنبال میکند.
باور به جهانشمول بودن دین اسلام، نقش زیربنایی در پیدایش نظریه حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) دارد. وقتی ما باور داشتیم که دین در تمام زوایای زندگی آدمی از جمله زندگی اجتماعی دخالت دارد و رهنمودها و دستورهای اجتماعی آن بسان احکام فردی، جاودانه است و حوزه نفوذ و حاکمیت این تعلیمات در سطحی فراتر از مرزهای جغرافیایی قرار دارد، آنگاه بایستگی تشکیل حکومت با ویژگیهای یاد شده به روشنی آشکار میشود. در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) که همهجا سخن از بسط ارزشهای انسانی و توسعه عدالت اجتماعی به منظور دستیابی بشر به کمال و سعادت واقعی است، گستره عدالت او در سراسر جهان و نسلهای متمادی در طول تاریخ امتداد مییابد.
منابع و مآخذ(به ترتیب اهمیت در این تحقیق):
1) قرآن کریم.
2)نهج البلاغه
3) بحارالانوار، ج 51، ص 71؛ یوسف بن یحیی شافعی سلمی، عقدالدرر، باب 10، ص 291؛ لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ج 3، ص 158.
4)اختر شهر،ع.(1386).مولفه های جامعه پذیری سیاسی در حکومت دینی. سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.تهران.
5)غفاری،ه.(بهر و تابستان 1385)/حقوق مخالفان سیاسی در حکومت امام علی (ع). در: فصلنامه فقه و حقوق اسلامی دانشگاه امام صادق (ع). واحد خواهران. شماره 42-41. تهران. صفحات:73-45.
6)مهدی پور،ع.ا.(1386).پرتوی از دهه مهدویه. انتشارات بهار قلوب. وابسته به مرکز جهانی تخصصی حضرت ولی عصر. اصفهان.
7) افروغ، ع؛ نصري، ق و ديگران.(پاييز 1381) فصلنامه مطالعات راهبردي. پژوهشکده مطالعات راهبردي. سال چهارم. شماره سوم. شماره مسلسل 13.
8) بحارالانوار، ج 16، ص 347؛ ج 24، ص 336 و 346؛ ج 52، ص 340.
9) تفسیر عیاشی، ج 1، ذیل آیه؛ عبد علی عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ذیل آیه؛ بحارالانوار، ج 25، ص 340.
10) سیدمحمدباقر صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص 612؛ فلسفه حقوق بشر، ص 157؛ دادگستر جهان، ص 305.
11)رحيم پور ازغدي،ح.(29/6/13856).اما واقعاَ كدام فرهنگ مستحق جهاني شدن است.تارنما:
www.aviny.com/Article/Azghadi/jahan_moslem.aspx – 31k
12) رفیع پور، ف.(1378). آناتومی جامعه، مقدمه ای بر جامعه شناسی کاربردی.چاپ اول.تهران. شرکت سهامی انتشار .
13)گل محمّدي،ا.(1381).جهاني شدن،فرهنگ،هويت.نشر ني.تهران.
14)لهسايي زاده،ع.(1381).جامعه شناسي توسعه.انتشارات دانشگاه پيام نور.تهران.
پی نوشت ها:
1 شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 581.
2 شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 698. (هر دو به نقل از: مهدی پور،ع.ا.(1386) ).
برگرفته از سايت :المهدويه