هوالمحبوب
در روایتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) برترین اعمال امت خود را انتظار فرج عنوان نموده اند.
اینجا برای هر مکلف جای سؤال دارد که مگر انتظار و منتظر کسی بودن عمل است؟ مگر نشستن و به انتظار کسی ماندن کار است که پیامبر رحمت آن را برترین عمل معرفی می کنند؟
در حقیقت عمل و کار به چیزی اطلاق می شود که با فعالیت و زحمت حاصل شود و حال آن که بناست این عمل برترین عمل نیز باشد که در این صورت باید جد و جهد و ممارست نیز همراهی اش کنند.
پیش از شرح مسأله بهتر دیدم گذری داشته باشیم بر شرح انتظار در کلام نائب منتَظَر، حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی):
اینکه در روایات ما وارد شده است که افضل اعمال امت، انتظار فرج است، یعنى چه؟ مگر انتظار چیست؟ انتظار ظهور حضرت ولیّ اللّه الأعظم (أرواحنا فداه)، مگر چه مضمون و چه معنایى در بطن خود دارد که اینقدر داراى فضیلت است؟ یک معناى انحرافى در باب انتظار بود که خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چندانى نیست. کسانى که مغرض و یا نادان بودند، اینطور به مردم یاد داده بودند که انتظار، یعنى اینکه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحى دست بکشید و منتظر بمانید، تا صاحب عصر و زمان، خودش بیاید و اوضاع را اصلاح کند و مفاسد را برطرف نماید!
انقلاب، این منطق و معناى غلط و برداشت باطل را، یا کمرنگ کرد و یا از بین برد. پس بحمد اللّه این معنا، امروز در ذهن جامعهى ما نیست. اما معناى صحیح انتظار، داراى ابعادى است که توجه به این ابعاد، براى کسى که مىداند در فرهنگ اسلام و شیعه، چقدر به انتظار اهمیت داده شده، بسیار جالب است.
یک بُعد، این است که انتظار به معناى قانع نشدن به وضع موجود است. «انتظار داریم»، یعنى هرچه خیر و عملِ خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیر کافى است و منتظریم، تا ظرفیت نیکىِ عالم پُر بشود. یک بُعد دیگر از ابعاد انتظار، دلگرمى مؤمنین نسبت به آینده است. انتظار مؤمن، یعنى اینکه تفکر الهى این اندیشهى روشنى که وحى بر مردم عرضه کرده است یک روز سراسر زندگى بشر را فراخواهد گرفت. یک بُعد انتظار این است که منتظر، با شوق و امید حرکت بکند. انتظار، یعنى امید. انتظار، ابعاد گوناگون دیگرى هم دارد.(۱)
این قانع نشدن و این دل نبستن به وضع موجود و آن انتظار واقعی که به معنای دل سرشار از امید داشتن نسبت به پایان راه زندگی بشر و ظهور منجی موجود که در دل امام راحل (ره) شعله می کشید، زمینه ساز خلق انقلاب اسلامی در کشور عزیزمان شد و امروز قانع نشدن ملت ایران اسلامی موجب رشد و شکوفایی و پیمودن قله های موفقیت و رشد خواهد شد. رشدی که باید زمینه ساز ظهور مهدی موعود (ارواحنا فداه) باشد.
اما ابعاد این رشد چه باید باشد و تکلیف مکلفان در راه رشد و در پیمودن راه انتظار چیست؟
ما آن وقتى می توانیم حقیقتاً منتظر به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. براى ظهور مهدى موعود (أرواحنا فداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامى و حاکمیت قرآن و اسلام است. همانطور که عرض کردم، فرمودهاند: «و اللّه لتمحّصنّ» و «و اللّه لتغربلنّ»؛ این تمحیص و این امتحان بزرگ که مریدان و شیعیان ولیعصر (أرواحنا فداه) با آن مواجه هستند، همان امتحان تلاش براى حاکمیت اسلام است. براى حاکمیت اسلام باید کوشش کنید؛ ملت بزرگ ما این یک قدم را برداشتند.(۲)
اما نکته قابل توجه آن است که ظرف ها و ظرفیت های هر شخص به چه میزان در خدمت پیشرفت اهداف و نیل به زمینه سازی استقرار دولت ظهور، درگیر و فعال است؟ و آیا تمام توان جامعه در این مسیر است؟
این نکته قابل تأمل است که گاهی همه توان افراد به دلایل مختلفی در این مسیر و در مسیر رشد قرار نمی گیرد که باید برای هر کدام چاره شناسی و واکاوی صورت گیرد. در شناخت این دلایل به نکاتی چون بی تفاوتی به راه، عدم شناخت هدف، خواب رفتگی و به روز مرگی افتادن و درجازدن خواهیم رسید.که شاید بتوان شایع ترین دلیل در عدم استفاده حداکثری از توان و ظرفیت ها را بی اهمیت دیدن جایگاه و نقش فعلی افراد دانست. بدین معنا که فرد احساس می کند نقش او و جایگاه او و کار و فعل او اهمیت چندانی ندارد و نمی تواند در مسیر زمینه سازی حضور دولت ظهور نقشی ایفا کند.
در واقع اگر عناصر یک جامعه که همگی با هم تشکیل یک جامعه را می دهند به نقش خود واقف نباشند و در انجام آن نقش بی انگیزه و یا بی تفاوت باشند آن جامعه به شکوفایی نخواهد رسید.
مادامی که اجزای یک خودرو نظیر پبچ ها، چرخ ها، چرخ دنده ها، چراغ ها، بدنه و موتور و… نقش خود را به خوبی ایفا نکنند، خودرو به پیش نخواهد رفت.
همانطور که موتور یک خودرو نقش قلب حیاتی آن را بازی می کند، چراغ ها هم نقش راه گشا را دارند و اگر هر یک دچار نقص باشند، پیمودن مسیر نا ممکن خواهد شد.در چنین شرایطی و با چنین رویکردی نقش یک فرد در جامعه نقش کلیدی و در واقع نقش مرکز آن جامعه است.
واقعاً چه فرقى مى کند؟ در جبهه به یکى مى گویند سر برانکارد را بگیر و مجروحان را ببر؛ به یکى مى گویند آر. پى. جى بزن؛ به یکى مى گویند برو نگاه کن، هر وقت دیدى کسى مى آید، ما را خبر کن. بنابراین، هرکسى کارى مى کند. چنانچه هرکدام این کار را نکردند، جبهه شکست خواهد خورد. نمى شود ما بگوییم این هم کار شد که به دست ما داده اند؛ برو مجروحان را بردار حمل کن! در حقیقت، اهمیت حمل مجروح در جاى خود، کمتر از زدن آر. پى. جى که نیست.
در جمهورى اسلامى، هرجا که قرار گرفته اید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه ى کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان اللّه علیه)، مرتب از من مى پرسیدند که بعد از اتمام دوره ى ریاست جمهورى مى خواهید چه کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگى زیاد علاقه دارم؛ فکر مى کردم که بعد از اتمام دوره ى ریاست جمهورى به گوشه یى بروم و کار فرهنگى بکنم. وقتى از من چنین سؤالى کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره ى ریاست جمهورى، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتى، سیاسى گروهان ژاندارمرى زابل بشوم حتّى اگر به جاى گروهان، پاسگاه بود من دست زن و بچه ام را مى گیرم و مى روم! و اللّه این را راست مى گفتم و از ته دل بیان مى کردم؛ یعنى براى من زابل مرکز دنیا مى شد و من در آنجا مشغول کار عقیدتى، سیاسى مى شدم! به نظر من بایستى با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این صورت، خداى متعال به کارمان برکت خواهد داد.(۳)
———————–
۱- سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم و میهمانان داخلى و خارجى شرکتکننده در سمینار«تبیین حکم تاریخى حضرت امام خمینى(ره)»، در سالروز میلاد امام عصر(عجل الله تعالى فرجه) سال۱۳۶۹
۲- سخنرانى در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز میلاد حضرت مهدى(عجل الله تعالى فرجه) سال۱۳۷۰
۳- بیانات در دیدار با مسئولان سازمان تبلیغات اسلامى سال۱۳۷۰