به نام خدا
با بررسی و مطالعه در بحث مهدویت و منجی به عنوان غایت بشر ، مهمترین و اساسی ترین مسئله ای که مورد تامل و تفکر قرار می گیرد بحث جهان شمولی و حکومت جهانی عالم گیر مهدوی می باشد. حکومتی که درمان دردهای جامعه بشری و برطرف کننده تضادها ، استثمارها، استبدادها، استعمارها، ناهنجاریها و … باشد و برپایه قانون عدل و عدالت و مساوات رفتار نماید و با شکستن مرزهای سیاسی و جغرافیایی و نژادی همه بشریت را به سمت یکی شدن ، یگانگی و وحدت فرا خواند.
برپایی حکومت مهدوی در اسلام بویژه در مذهب شیعه همیشه مدنظر بوده و براساس آیات و روایات مستند همواره به عنوان غایت این دین پاک آسمانی قرار گرفته است. حکومت مهدوی اسلام برمحور حق و عدل در رابطه با انسان دور می زند و با هر نوع مانعی برای دستیابی به حقوق انسانها مبارزه کرده و همه زنجیرها را از دست و پای انسانها بر می دارد و چیزی که در این حکومت محوریت می یابد انسان است و حقوق او.
در مقابل حکومت مهدوی اسلامی می توان به الگوهای حکومتی شرق و غرب اشاره کرد. الگوهایی که خاستگاهی سودطلبانه دارد و بر منافع و رشد روز افزون سرمایه داری جهانی استوار است که جز به خود و حامیان خود به چیزی نمی اندیشد و با علم کردن مقدس ترین شعارها نابودی انسانها را حقوق بشر نام می نهد.
این مقاله بر آن است تا با مقایسه ای تطبیقی میان الگوی حکومتی مهدوی اسلامی با الگوهای غربی حکومت مهدوی(1) بسیاری از مسائل اساسی مرتبط با عدالت و انسانیت را مورد بررسی قرار داده و دریچه ای را هر چند منفذ گونه به روی طالبان علم وحقیقت بگشاید.
موضوعاتی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته بحث حکومت مهدوی جهانی در اسلام و در غرب و جایگاه و صفات این حکومت در الگوهای معاصری مانند لیبرالیسم ، اومانیسم، دموکراسی، پلورالیزم و غیره می باشد. همچنین موضوعاتی مرتبط با حکومت مانند اقتصاد و سیاست نیز در این دو قالب مورد بحث واقع گردیده و در پایان مقاله نیز ابعاد وارزشهای اصیل یک حکومت واحد جهانی که در الگوهای غربی نادیده انگاشته شده بیان گردیده است.
امید است این مقال دریچه ای باشد به روزی نو و صبحی پاک وحقیقی.
مقدمه:
تشکیل یک حکومت واحد جهانی، ایده ای است که در هر دینی و مکتبی مورد نظر و توجه قرار گرفته است. در اسلام آیات و روایات روشنگر و نوید بخش ظهور منجی آخر الزمان حاکی از آن است که ماموریت الهی آن حضرت ، بسیار سترگ و دارای ابعادی مختلف و اهدافی بسیار والاست و این موضوع امری است گسترده که زندگی بشریت را در زمین دگرگون می سازد و فصل نوینی را به تمام معنا به روی بشریت می گشاید.
حتی اگر ماموریت آن حضرت منحصر به زنده کردن اسلام از نوع برپایی تمدن عادلانه و الهی و پرتوافشانی آن بر جهان باشد کافیست، اما علاوه بر این همه، ترقی و تکامل زندگی بشر را از لحاظ مادی در عصر خود و بعد از آن به گونه ای تامین خواهد کرد که با مراحل گذشته هرچند مترقی و پیشرفته، قابل مقایسه نخواهد بود.
موضوع حکومت کلی و جهان شمول علاوه بر ادیان توحیدی در مکاتب و الگوهای جدید و معاصر غربی که عمدتاً به نظام سرمایه داری متکی است نیز مورد توجه قرار گرفته و ایده های زیادی را در قالب های گوناگون شکل داده است. هر الگویی با در نظر گرفتن عنصر و خصوصیتی از بشر و تمرکز روی آن سعی کرده تا الگوهای حکومت جهانی مد نظر خود را بر اساس آن ارائه نموده و الگوی جدید حکومتی را که به قول خودش سعادت بشر را به همراه دارد ، به جامعه بشری تزریق نماید.
اسلام و به ویژه شیعه همیشه در مقابل این الگوها واکنش نشان داده و به هر شکل ممکن ابطال یا ناقص بودن آن را بیان نموده است.
اهمیت تشکیل حکومت واحد جهانی ای که تمام بشریت در سایه آن باشد نزاع ها و درگیری ها وآشوبهایی را بر سر این مسئله به همراه داشته است. و خداوند حکیم چنین مصلحت داشته است که زندگانی انسانی بر اساس قانون نزاع حق و باطل و خیر وشر برقرار باشد و برای هرچیزی حد ومرزی و برای هر عصر و زمان سرنوشتی و بالاخره برای ظلم وبیداد هم سرانجامی تعیین نموده است.
آنچه مدنظر است بررسی حکومت مهدوی اسلامی و الگوهای حکومتی غربی و معاصر و تشریح و تبیین حقانیت یا بطلان هر کدام، در ابعاد مختلف هرچند به طور مختصر می باشد.
حکومت مهدوی جهان شمول:
تشکیل یک حکومت جهان شمول که عالم بشر را فراگیرد ، اندیشه ای است که از دیرباز مطرح بوده و ریشه در ندای فطرت انسان ها دارد. همه مکاتب مشهوری که در طول تاریخ به ظهور
رسیده اند اعم از الهی و غیر الهی به نوعی اعتقاد به برپایی حکومت جهانی واحد جامع دارد.
تشکیل حکومت مهدوی در اسلام و غرب:
جهانی شدن بدون شک یکی از متداول ترین اصطلاحات دهه حاضر در جهان و پدیده ای جدی و جاری در عرصه کنونی و دهه های آینده است. روزنامه نگاران ، سیاستمداران، مدیران تجاری، دانشگاهیان و سایرین با بکاربردن این اصطلاح قصد دارند نشان دهند که پدیده ای ژرف در حال وقوع است. جهان در تحول است و نظامی نو در عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ جهانی ظهور می یابد.
حکومت مهدوي جهان شمول در انديشه اسلامي:
ساختار و سازمان حکومت مهدوی حضرت مهدی (عج) کامل ترین ، پیشرفته ترین و گسترده ترین حکومتهاست، لذا این حکومت متناسب با موقعیت مکانی و زمانی، ساختار و نهادهای قدرت متمایز و ویژه ای خواهد داشت، پس نمی توان با الگوهای موجود آن را تبیین کرد. اما با توجه به اینکه دولت اخلاقی مهدی (عج) مبتنی بر ساختار امامت است بنابراین می توان این انگاره را مورد توجه قرار داد و ساختار جهانی آن را مشخص نمود.
الف:امامت الگوی حکومت جهانی مهدوی
این الگو با توجه به سیره و روش حکومتی امام علی(ع) در جهان اسلام متصور است. بر این اساس امام و رهبر مسلمانان، در راس قرار می گیرد و زمامداران را بعنوان والی وحاکم، به کشورهای تحت نفوذ گسيل مي دارد. این برداشت ، به طور کلی بر اساس روایات وارده صورت می گیرد و با در نظر گرفتن شیوه و ساخت حکومتی امام علی (ع) ، در مورد حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) در گستره جهان تطبیق داده می شود هرچند با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، ممکن است تفاوتهایی هم با آن داشته باشد. بر اساس این الگو ، محور و مرکز تصمیم گیری ها، سیاست گذاری ها، و اداره جهان، امام است و مناطق و بلاد مختلف توسط والیان (حاکمان) منصوب از سوی امام اداره می شوند. در این الگو همه از یک قانون اساسی(اسلام) و خط مشی واحد پیروی می کنند.هرچند ممکن است در اشکال و قوانین داخلی با هم تفاوتهایی داشته باشند.(2)
ب:جامعیت اسلام
جامعیت اسلام بهترین و کاملترین دلیل برای استقرار یک حکومت جهانی است که در دیگر ادیان یا الگوهای حکومتی تا این حد وجود ندارد. از بدو ظهور ، اسلام خود را بایک دید جهانی بر مردم عرضه کرد. « انا ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا ».( و فرستادیم تو را مر برای همه مردم مژده دهنده و ترساننده)(3) و یا اینکه «قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا».(بگو ای مردمان، من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.)(4)
این گستردگی و این جاودانگی، بیانگر رسالت جهانی اسلام است.و رمز جهانی بودن اسلام هماهنگی آن با طبیعت و فطرت بشری است.«فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله».( پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن این سرشتی است که خدا، انسانها را با آن آفریده ، دگرگونی در آفرینش خدا نیست.)(5)
و چون فطرت امری است که دگرگونی در آن وجود ندارد، اسلام نیز جاودانی و گستردگی خود را از این طریق اثبات کرده است. (6)
جامعیت اسلام نیز خود دلیلی به جهان شمولی اسلام است. چنانکه سيد قطب در اثر خود به نام « آينده در قلمرو اسلام» مي نويسد:« اسلام راهی است نمایان و روشن، راهی به زندگی و کمال. این آیین عقیده ای است که جهان هستی را می شناسد و موقعیت انسان را در این پهنه وسیع مشخص می سازد و هدف اصلی آفرینش او را بیان می کند. و برنامه ای که کلیه سازمانها و تشکیلات زندگی ساز را که از آن عقیده سرچشمه گرفته و به آن متکی است شرح می دهد و طرز فکر اسلامی را بصورت واقعیت در زندگی بشر جلوه گر می سازد.مانند:1- سازمان اخلاقی ، یعنی ریشه های اخلاق و پایه های اساسی و نیروهای نگاه دارنده آن در اجتماع.2- تشکیلات سیاسی و شکل حکومت و خصوصیات آن.3- نظام اجتماعی و هرآنچه در نگهداری و بقاء آن موثر است.4- سیستم اقتصادی و فلسفه و تشکیلات آن.5- حقوق بین المللی و همبستگی جهانی.
طبق تعلیمات اسلامی، ما معتقدیم که سرانجام بشریت فرمانبر اسلام خواهد شد و جهان در آینده قلمرو اسلامی خواهد گشت و گواه ما آنکه این آیین، راه زندگی و کمال است. می گوییم راه زندگی، زیرا کلیه لوازم یک زندگی اجتماعی سعادتمندانه بصورت مقرراتی متین و محکم، پیوسته و غیر قابل انفکاک، در برنامه آن گنجانیده شده و موجود است. و همین مقررات است که زوایای مختلف زندگی بشر را اداره می کند و به نیازمندیهای گوناگون وی پاسخ می دهد و نیروهای انسانی او را در راههای صحیح و ضروری مصروف می سازد.»(7)
حال باید دید که حکومت جهانی اسلام چه ویژگیهایی برای جهان شمولی و جهانی شدن دارد؟ در رابطه با ویژگیهای جهان شمولی و جهانی شدن اسلام می توان به این نکته استدلال کرد که فرهنگ و اندیشه اسلامی افزون بر ظرفیت و توانمندی درونی جهت جهان شمولی، از نظر عینی نیز دارای ویژگیهایی است که نارسایی های موجود در الگوهای بشری را جبران می کند. دیدگاه نظری ، اندیشه جهانی اسلام بر آموزه جهان شمولی اسلام مبتنی است و این امر با فطرت و خواسته های معقول بشری ارتباط دارد که جهانی سازی اندیشه اسلامی را ازحالت تحمیلی خارج و کلیه جوامع بشری را اقناع می کند.
آموزه های اسلامی از آن رو که خواسته های معقول و فطری بشر را مورد توجه دارد، از زمینه ها و مقتضیات مناسبی جهت فراگیر شدن و جهان گیر شدن بهره مند است.آموزه های دینی به یک نکته مشترک میان تمام جوامع بشری بازمی گردد و آن خواست فطری و ماندگار بشر است. قوانین و دستورالعملهای اسلامی نیز دارای ماهیت فرازمانی و فرامکانی است و از ابتدا به گونه ای تنظیم و تدوین شده که خواست فطری و معقول بشر را در چارچوب فکر ی و فرهنگی متفاوت و متنوعی مورد توجه قرار داده است. از این رو منابع دینی را امری واجد صلاحیت، فطری و غیر قابل دگرگونی یاد می کنند، که مقتضیات لازم برای جهانی شدن را داراست.
ج:توحید و عدالت محوری
توحید محوری یکی از مهمترین ویژگیهای حکومت جهانی اسلام است. کلیه قوانین و تدابیر اجرایی در این حکومت بر محوریت توحید استوار است. توحید سرچشمه وحدت قانونگذاری و محور مشترک تمام جوامع بشری در جایگاه بندگان خدای یکتاست. حکومت جهانی اسلام بصورت تجلی اراده الهی ، بالاترین ساز و کار مدیریتی و اجرایی است. بر اساس اندیشه توحیدی، نابرابری های طبقاتی و نژادی رنگ می بازد و همگان در صف واحد ، پیرو این دین واحد و فرمانبردار قانون الاهی شناخته می شوند.
در جامعه ای نابرابر که امکانات و برخورداری های مادی و معنوی در اختیار طیف و طبقه خاصی قرار دارد، دچار بی عدالتی و تبعیض خواهیم بود. وجود تبعیض و نابرابری ، حکومت ها را با چالش مشروعیت و مقبولیت و سرانجام عدم ثبات سیاسی روبرو می سازد. اما در جامعه جهانی اسلام، برابری همگان در پیشگاه قانون و برخورداری برابر از امکانات موجود بر محوریت اندیشه توحید محوری به ایجاد قانون واحد و روش واحد قانونگذاری می انجامد و جامعه چند پاره را به وحدت و یکرنگی می رساند.
در همین زمینه است که حکومت را چنین معرفی می کند و امام صادق (ع) می فرمایند: « سوگند به خدا که او (مهدی(عج)) اختلاف میان ملت ها و ادیان را برمی چیند و دین ، واحد می شود. همانگونه که خدا فرموده است «دین حقیقی نزد خدا اسلام است»».(8)
موضوع دیگری که در اینجا می توان مطرح نمود بحث عدالت محوری در اندیشه سیاسی اسلام است. اهمیت این مقوله از نظر اسلام به گونه ای است که قرآن کریم عدالت را یکی از اهداف ارسال رسل و انزال کتاب معرفی می کند، اما اسلام در ایجاد و استقرار عدالت همواره با موانع جدی از سوی طبقاتی که قرآن آنان را ملا و مترف معرفی می کند، روبروست. عدالت خواست فطری و همگانی است. اما این امر فطری نافع طبقات زیاده خواه و خودکامگان را به خطر انداخته و در نتیجه آنان را در صف مقابل خود قرار می دهد.
روزی که مهدی موعود (عج) قیام کند به عدالت حکمت می کند. در دوران حکومت او روی زمین از ستم اثری یافت نمی شود. راهها امن خواهد شد، زمین برکات خود را خارج می سازد، هر حقی به صاحبش برمی گردد و روی زمین پیرو هیچ دینی باقی نمی ماند مگر اینکه اسلام می آورد و به ایمان اعتراف می کند.(9)
رفاه و توسعه اقتصادی موضوعی است که در حکومت جهانی مهدوی اسلامی مطرح می شود و این توسعه بر مبنای عدالت استوار است و تمام جوامع از این موهبت بهره مند می شوند. امام باقر (ع) در حدیثی می فرمایند: «به محض قیام مهدی (عح) رحمت ها و برکت های الاهی پروا پیشگانی را که خردشان در پی آن انقلاب آسمانی می یابد، فرا می گیرد.»(10)
توسعه علمی و فن آوری در کنار توسعه اقتصادی یکی از شاخص های اساسی توسعه در حکومت جهانی مهدوی اسلامی است و توسعه علم و فن آوری که یکی از ویژگیهای جامعه عصر ظهور به شمار می رود به توسعه و رشد همه جانبه علم، عقلانیت، و آگاهی ناظر است که علم و آگاهی به ارزش ها و باورهای علوم انسانی که در فطرت او ریشه دارد نیز دراین حوزه مورد توجه است. می توان گفت: ورود بشر به این عرصه بیانگر تحول فکری همه جانبه است که از شرایط تحقق ظهور و تشکیل حکومت جهانی اسلام به شمار می رود. حدیثی در این زمینه جالب توجه است که بر اساس آن تمام داشته های علمی بشر فقط بخش اندکی از معارف دانشی است که جوامع عصر ظهور بدان دست می یازند.
چنین نقل شده است از امام صادق که دانش 27 حرف یا 27 شعبه است.تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آورده اند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند. اما هنگامی که خاتم ما قیام کند، 25حرف دیگر را آشکار و میان مردم منتشر می سازد و دو حرف را به آن ضمیمه می کند تا 27 حرف کامل و منتشر شود. (11)
خلاصه اینکه اندیشه حکومت جهانی اسلامی تصویری است از حاکمیت اندیشه اسلام در آینده بشری این امر در آموزه های فطری اسلام ریشه دارد که این دین را جهان شمول و جهانی معرفی می کند.
حکومت جهانی در اندیشه غربی:
با توجه به برداشتهای مختلفی که از حکومت جهان شمول وجود دارد، برخی آن را چیزی فراتر از مرحله ای گذرا و موقت در تاریخ بشر نمی دانند. برعکس، عده ای دیگر آن را تبلور رشد سرمایه داری غرب و نوسازی تلقی می کنند. گروهی آن را یک تحول اساسی در سیاست جهانی قلمداد می کنند که فهم آن نیازمند تفکر جدیدی است. دنیای جامع و کاملی که در غرب مطرح می شد جهانی است ناقص و نارس که صرفاً اقتصادی و تک ساختی است و کاذب و سلطه جویانه بوده و تنازعی است که همان جهانی سازی آمریکایی با ماهیتی سیاسی و انحصار طلبانه است که با لحاظ کردن آمریکا در راس قدرت جهانی، یکه تازانه به دنبال افزایش قدرت این کشور و افزایش وابستگی جهانی به آمریکاست.
وحدت جهانی در اندیشه غرب یک پروژه تحمیلی و یک طرح مهندسی اجتماعی در سطح کلان سیستمی است که ایدئولوژی غربی را تحمیل می کند و با تکیه بر بنیادهای نئولیبرالیستی و سرمایه داری و سکولاری و اومانیستی و سایر سیستم های دیگر، درصدد فراگیر کردن زندگی غربی انسانها و ترویج فرهنگ مصرف واصالت سرمایه است. با توجه به این موضوع به بررسی اجمالی دیدگاهها و الگوهای غربی در باب حکومت واحد جهانی می پردازیم.
الف:حکومت جهانی در الگوی لیبرالیسم
ليبرال در لغت به معناي رهايي و آزادي انسان از هرگونه قيد و بندي است. انسان ليبرال انساني است كه آزادي خود را بر هر چيز مقدم مي دارد و چون بعضي از آموزه هاي ديني، آزادي مطلق وي را محدود و مقيد مي كنند در معارضه با ليبرال قرار مي گيرد.(12)
اگر حکومت و قانون را دو رکن انتظام بخش حیات بشری بدانیم حکومتهای موجود که در چارچوب مرزهای جغرافیایی ، خود را تعریف می کنند، فاقد چنین توانمندی هستند. نهایت حکومت و قانون ملی در وضع مطلوب، امنیت و صلح را در چارچوب مرزهای ملی و برای عده ای از افراد بشر تامین خواهد کرد. حکومتها و قوانین ملی استقرار صلح جهانی را نه وظیفه خویش می دانند و نه دغدغه آن را دارند. حتی در صورت وجود چنین دغدغه ای از منظر قانون و ساز و کار اجرا، فاقد این توانمندی است. بنابراین بصورت طبیعی پرسش از چگونگی استقرار صلح جهانی، به اندیشه حکمت جهانی انجامید، از این رو نظریه حکومت جهانی از دیرباز مورد توجه اندیشه وران بوده است.
میان مکاتب و دانشمندان، آرای سیاسی مکتب جامعه جهانی ، با طرح مفهوم شهروندان جهانی، بیش از دیگر نحله ها به تبیین حکومت جهانی می پردازد.
اندیشه حکومتی واحد و جهان شمول در اندیشه طرفداران لیبرالیسم از دیرباز وجود داشته ، و با فروپاشی بلوک سوسیالیستی جان تازه ای یافته است. مهمترین استدالال طرفداران جهانی شدن لیبرالیسم را می توان به طور خلاصه چنین بیان نمود که 1- لیبرالیسم یکی از الگوهای موفق و کارآمد بشری در حوزه مدیریت سیاسی و نظام اقتصادی و فرهنگی است. 2- الگوهای رقیب لیبرالیسم با ناکامی و شکست روبرو شده است. 3- پس از فروپاشی بلوک سوسیالیستی تاکنون الگوی جایگزین برای لیبرالیسم ارائه نشده است.
نتیجه آن که لیبرالیسم ، واپسین تجربه بشری و پایان ایدئولوژی سازی است. بنابراین، پایان جنگ سرد ، پایان تاریخ نیز بشمار می رود. فوکویاما که موضوع پایان تاریخ را مطرح کرده ، این نکته را چنین بازگو می کند: ” آنچه شاهد هستم ، صرفاً پایان جنگ سرد یا گذر از دوره ویژه ای از تاریخ پس از جنگ نیست، بلکه پایان تاریخ نیز هست، یعنی نقطه پایان تطور ایدئولوژیک بشر و جهانی شدن دموکراسی لیبرال غربی به شکل دولت بشری. (13)
در این تلقی، جهانی شدن دموکراسی لیبرال امری محتوم است، پس تشکیل حکومت واحد جهانی مهمترین دستاورد برای بشر خواهد بود. لیبرالیسم کمالی است که در معنای آن گنج بشر می تواند به نحو حقیقی آشکار شود و از سوی دیگر تحقق این امر با توجه به امکانات موجود در اختیار کشورهای لیبرال کاملاً عملی است. بنابراین، رهبران دنیای لیبرالیسم باید مسوولیت کنونی خویش را در جهت تشکیل حکومت جهانی درک کنند و دیگر جریانها و منتقدان روند موجود باید این نکته را درک کنند که هر نوع مخالفت و مقاومت در برابر این جریان عظیم تاریخی ، مقاومتی محکوم به شکست خواهد بود. به این ترتیب ، امروزه مکتب لیبرالیسم داعیه دار اصلی جهانی شدن است و صاحب نظران متعددی در جهت تبیین نظری و ایجاد مبانی علمی و نظری این امر می کوشند.(14)
حال سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که لیبرالیسم تا چه اندازه ظرفیت درونی و توانمندی جهت جهانی شدن را دارد. پرسش اصلی لیبرالیسم سوال از وجود مقتضی و شرایط لازم جهت جهانگیر شدن است.
اگر قوانین و آموزه های عالم بشری را در اندیشه لیبرالیسم مستدل کنیم تا اندازه ای شرایط مقتضی و لازم فراهم خواهد شد، اما آیا آموزه ها و قوانین لیبرالیسم مبتنی بر مقتضیات و خواست های معقول بشری است و می تواند جنبه عام و جهانی داشته باشد؟ در این باب احتمالاً یگانه استدلال این خواهد بود که الگوی لیبرال ، تجربه موفق تاریخ بوده که بشر طی سال ها تلاش بدان دست یافته است. اما آیا این تجربه موفق که در حوزه جغرافیایی خاص به منصه ظهور رسیده، و بر فرهنگ و سنن تاریخی جامعه خاصی مبتنی است برای همه جوامع بشری قابل تقسیم و پذیرش است؟ طرفداران جهانی شدن لیبرالیسم به این امر نمی پردازند یا به آن از طریق عقیده برخورد تمدن ها پاسخ می دهند.
این عقیده، متضمن این نکته است که لیبرالیسم با استفاده از امکانات و توانمندی های اقتصادی و سیاسی می تواند خود را جهان شمول سازد، در حالیکه درون این تفکر، نوعی نابرابری وجود دارد که برای بیشتر جوامع و فرهنگ ها غیر قابل تحمل جلوه می کند. بنابراین هم به لحاظ نظری و هم از نظر تجربی و عینی تعمیم لیبرال دموکراسی به جوامع دیگر با مقاومت هایی روبرو خواهد بود. تشدید گرایش های قومی و ترویج نظریه منطقه گرایی (regionalism) و بازخیزش جنبش های مذهبی فقط بخشی از واکنش ها و مقاومتها در برابر جهانی سازی لیبرالیسم است.
ب:حکومت جهانی در الگوی اومانیسم
اومانیسم به معنای انسان مداری است. اصل واژه لاتین آن (homo) به معنای انسان است . اولین بار در بحث از انسانیت با عنوان «انسان انسانی» در مقابل «انسان الهی» مورد توجه قرار گرفت. مطابق این ایده انسان، محور و مدار کائنات است و تمام برنامه ها و شرایع می بایست به نفع او منتهی شود وگرنه فاقد اعتبار خواهد بود. بدین ترتیب ، اصالت در همه زمینه ها از آن انسان و فهم اوست. (15)
روشن است که در این الگو که ریشه آن فرهنگ غرب بوده و بر پایه الحاد و کفر بنا نهاده شده، خدا از فکر انسانی برداشته شده است. و به جای آن انسان جایگزین گشته است و او محور همه ارزشها شده است.
براساس این تفکر، ارزشها را انسانها می آفرینند و دارای واقعیتی فراتر از تفکر انسانها نمی باشد… طبیعی است که وقتی خدا از زندگی انسان کنار رفت، طبعاً دین جایگاهی در مسائل جدی زندگی نخواهد داشت. بنابراین باید دین را از صحنه اجتماعی و از حوزه مسائل سیاسی و حقوقی کنار زد. (16)
غرب مدرن ایده و الگوی حکومت و سیاست خود را بر پایه اومانیسم بنا نهاده و از این منظر سعی نموده انسان را محور تمامی امور قرار دهد.
بدون ترديد انسان خود بخشي از جهان خلقت است و بي توجهي به اين امر موجب ناكامي در نيل به نظريه سياسي مناسب مي گردد. عقل محوري هم به معناي پذيرش همه جانبه خواسته هاي انساني نيست؛ عقل خود به وجود محدوديتهايي در استنباطات خود اذعان دارد وهمواره در تعارض وهمراهي با سنتهاي الهي است و از اين منظر با دين وشريعت با عنوان رسول ظاهري هماهنگ است.
نظريه هاي توسعه سياسي غربي مبتني بر ايجاد زمينه های آزادي انسان بوده وفضيلت اخلاقي امري فرعي وثانوي تلقي مي شد كه به حوزه زندگي فردي بستگي داشته ودر زندگي سياسي نمود مي يابد. ( 17)
در واقع جهان مدرن سعي نمود با تفكيك انسان عقل گرا ومحور قرارا دادن آن خواست انسان را مغاير و در برابر خواست ديني قراردهد كه درمنظر تفكر اسلامي چنين امري نادرست به نظر مي رسد .
ج:حکومت جهاني در الگوي دموكراسي
موضوعي كه دراينجا قابل ذكر است مفهوم جديد دموكراسي است. بدين معنا كه اخيراً ازسوي سياستمداران كشورهاي غربي مفهوم جديدي براي دموكراسي مطرح شده است كه در آن مفهوم «لائيسم» در دموكراسي ادغام شده است . يعني ازيك طرف مردم بايد در شئون حكومت دخالت داشته باشند و ازطرف ديگر درهيچ دستگاه رسمي دولتي نبايد اثري از دين باشد.
دين نه در قانون گذاري بايد دخالتي داشته باشد و نه مجريان قانون مي توانند به نام دين حكومت كنند ؛ حتي در يك دستگاه، موسسه و يا ارگاني كه وابسته به حكومت است نبايد هيچ اثري از اعتقاد به دين وطرفداري از آن وجود داشته باشد ….. اين شيوه و روش كه مبناي فلسفي ندارد ويك نظريه فلسفي نيست، بدان هدف از سوي سياستمداران دين ستيز طرح شده است كه از گسترش دين، به خصوص دين اسلام، دركشورهاي غربي جلوگيري شود و با همه وجود سعي مي كنند كه به نام طرفداري از دموكراسي دركشورهاي وابسته به خود حتي دركشورهاي اسلامي , همين روش را اعمال كنند.(18)
به نظر مي رسد غرب در نظر دارد دموكراسي را به عنوان تنها روش حكومتي مطلوب برانسان معاصر تحميل نمايد. دموكراسي كه از حيث معنايي از آبشخور ليبراليسم تغذيه مي نمايد و مبتني بر آموزه هاي سكولاريزم و اومانيسم است، الگوي پيشنهادي بلكه تحميلي غرب براي كليه نظام ها شده تا سيطره اي را كه « فرانسيس فوكوياما» براي ليبراليسم سرمايه داري وعده داده بود، محقق سازد.دموكراسي از اين منظر روشي به حساب مي آيد كه جامع ارزشهاي سكولار غربی در اداره جامعه است و لذا هر گونه تعرض و نقد و انتقادي نسبت به آن با حربه استبداد , سركوب شده و سعي مي گردد تا از آن «تابوي» تازه براي انسان قرن بيست و يكم فراهم آيد.(19)
پس پذيرش دموكراسي بايد با عنايت به ملاحظات ارزشي آن صورت بگيرد و چنان نيست كه حكومت اسلامي درروشها تساهل نموده است، هرروشي را بتواند مبناي عملي قرار دهد. افزون بر اين ايشان بر اين باورند كه در روش دموكراسي غربي بر خلاف آنچه گفته مي شود ، حق مردم ادا نشده ودرعمل مردم چنان كه بايد وشايد درتعيين سرنوشت خود سهيم نيستند.(20)
آنچه امروز مسلم مي شود فهميد اين است كه اين دموكراسي سردمداران رژيم آمريكا از آن دم مي زنند، افسانه اي بيش نيست ، حقيقي نيست ، نشانه اش اين است كه اين دموكراسي با چنين موانع روبرو مي شود ، يعني با تقلبهاي بزرگ وتعيين كننده كه راه حل وعلاجي هم براي آن وجود ندارد.(21)
د: حکومت جهاني در الگوي پلواريزم ديني
اصطلاح پلوراليسم در حوزه هاي مختلف به كار رفته است ومعناي آن را بايد با توجه به مضاف اليه آن مشخص كرد. (22)
اين اصطلاح وقتي به دين نسبت داده مي شود ، مراد از آن، كثرت اديان است. درباره اصطلاح كثرت گرايي دين ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد كه معنا وديدگاه مشهور، همان حقانيت اديان مختلف در عرض هم است. به گونه اي كه در اصل حقانيت هيچ ديني بر ديگري امتياز ومزيتي ندارد و به تعبير برخي ، هم صراطها، مستقيم است. اگر معناي پلوراليزم اين است كه در دل بگوييم مسيحيت هم مثل اسلام است، يهوديت هم مثل اسلام است و بين يهودي بودن ومسلمان بودن فرقي وجود ندارد ،زيرا هر يك بخشي از حقيقت را دارد ، نه اسلام حق مطلق است ونه يهوديت . يا اينكه بگوييم هر دو حق هستند, مثل دو جاده اي كه به يك مقصد مي رسند كه از هركدام كه بروي به مقصد خواهي رسيد. بي شك چنين تلقي و برداشتي با روح هيچ ديني سازگار نيست و اصلاً با عقل نيز سازگار نيست. ( 23)
درديدگاه پلوراليسم اجتماعي كه بر اصل مدارا و رفتار مسالمت آميز در زندگي اجتماعي همه شهروندان يك حكومت وكشور بدون ملاحظه آيين واعتقاد آنان تاكيد دارد .پلوراليزم اجتماعي بر بردباري مذهبي بلكه بر همزيستي پيروان اديان آسماني دركنار هم اهتمام مي ورزد . البته درهر كشوري كه پيروان يك دين در اكثريت باشند پيروان اقليت هاي ديني بايد خطوط قرمز وقواعد و قوانين حكومتي آن را رعايت كنند. با توجه به اين نكته ، پيروان اديان مختلف مي توانند آزادانه به انجام دادن فرايض ومناسك ديني خود بپردازند.
به هر حال ،از اهميت اين همه اشاراتي كه به فرهنگ جهاني وطرز تفكر اقليت ديني رفت نبايد غفلت كرد. به جاست اگر بپذيريم كه تلاش براي فراهم آوردن مثلا يك الهيات مسيحي ناظر به اديان معقولتر و درنتيجه قابل قبولتر است كه براي تعريف يك الهيات انتزاعي ناظر به همه اديان و بدون ارجاع به سنت ديني خاص انجام مي گيرد . به هرحال، خطر غفلت از بينشهاي معنوي اديان ديگر براي متكلم خطري بس جدي است. همين طور صرف توجه به فرهنگ خودي مي تواند به كوته بيني منجر شود كه اين نيز ما را از اعتقاد وتنوع بسيار زياد ساير فرهنگهاي جهان محروم مي سازد ، لذا دست كم بدين معنا توجه محققان به يك «فرهنگ جهاني » وخطرات طرز تفكر بسته ومحدود سودمند است.(24)
در بحث پلوراليزم به طور كلي مي توان گفت هر كسي كه به كار تاسيس يك الهيات مسيحي ناظر به اديان مبادرت ورزد نمي تواند اين واقعيت را ناديده بگيرد كه در اديان ديگر هم خصيصه هاي شبيه خصيصه هاي سنت ديني خود او وجود دارد كه وي به خاطر وجود اين خصيصه ها ، مسيحيت را بي نظير مي داند پلوراليزم به دليل تعطيل يا انحلال شريعت نمي تواند الگوي مناسبي در جهت ايجاد حكومت جهاني داشته باشد
تكثر گرايي ، موازي با انكار يا تعطيل شرايع است چه آنكه ، آنچه در اينجا راهزني مي كند عناوين كافر ومومن است كه عناويني صرفاٌ فقهي – دينوي است (و نظايرش درهمه شرايع ومسالك وجود دارد ) وما را از ديدن باطن امور غافل وعاجز مي دارد و اين عناوين وتمايزات ظاهري است که بايد ازميان برداشته شود وعمل كردن به اين يا آن آداب مايه هدايت وسعادت نيست.
سياست در الگوي اسلامي والگوي غربي مهدويت
سوالي که در اين باب مطرح مي شود اين است که نقش سياست به عنوان رکن اصلي حکومت در مهدويت و حکومت مهدوي چيست و چه جايگاهي دارد؟ موضوعي كه دراين باب مي توان مطرح نمود اين است بر عكس ديدگاه غربي در جهان اسلام دين نه تنها مانع توسعه سياسي نيست، بلكه تسهيل كننده و زمينه ساز آن نيز مي باشد. نظريه هاي توسعه سياسي غربي مبتني بر ايجاد زمينه آزادي انسان بوده وفضيلت اخلاقي فرعي وثانوي تلقي مي شود كه به حوزه زندگي فردي بستگي داشته ودر زندگي سياسي نمود نمي يابد. (25)
غايت دولت و سياست نيز تامين وتضمين آزاديها وحقوق شهروندان تلقي مي شود. در حالي كه در نگرش اسلامي مهم ترين دغدغه زندگي سياسي آماده سازي سعادت اخلاقي براي انسانهاست ودر نتيجه غايت سياست استصلاح خلق است و فضيلتهاي اخلاقي – معنوي انسانها. مهمترين كار ويژه دولت اسلامي نيز تلاش براي زمينه سازي اين سعادت اخلاقي خواهد بود .
سياست در الگوي اسلامي مهدويت عبارت است از همكاري ومشاركت سياسي فعال ومتعهدانه مردم تحت رهبري امام معصوم (ع) بر اساس شريعت وهدايت الهي جهت زمينه سازي سعادت وفضيلت اخلاقي در عرصه جهاني.
همانگونه كه سيره نبوي (ص) وعلوي (ع) نشان مي دهد , نخستين هدف آنان تغيير جامعه جاهلي به جامعه اسلامي وبسط زمينه هاي تكامل در جامعه بوده است . روايات اسلامي نيز به كار ويژه ي تكامل اخلاقي جامعه اسلامي وجهت گيري دولت كريمه مهدوي (عج) تاكيد نموده اند.
از ديگر مباحث , بحث مشاركت سياسي فعال در الگوي اسلامي حكومت مهدوي است . مشاركت سياسي وحضور گسترده مردم در حكومت جهاني حضرت مهدي (عج) يكي از ويژگيهاي بارز حكومت جهاني آن حضرت مي باشد.
موضوع دیگری که دراین باب می توان مطرح نمود گسترش و تبدیل زندگی سیاسی به عرصه جهانی است که در مهدویت اسلامی مطرح می شود.
دعوت ادیان همواره فراگیر و جهان شمول بوده است. بر خلاف دو سده اخیر که جریانات ناسیونالیستی و ملی گرایانه در دنیای غرب جهان را تحت تاثیر گذارده و مردم جهان را مانند موزاییکی به دولت و ملتهای مختلف تقسیم و جدا نموده است. نظام اسلامی ذاتاً نظامی جهانگیر و عالمگیر است. نخستین دولت اسلامی نیز قلمرو جغرافیایی محدودی نداشته و قلمرو دولت اسلامی عقیدتی و مبتنی بر مرز ایمان و کفر بود.(26)
مساله عدالت نيز موضوعي است كه در سياست هميشه قابل طرح بوده است و در واقع عدل وداد شعار اصلي مهدويت اسلامي است . هدف قيام آن حضرت نيز برقراري عدل وداد در جهان است. تعبير«يملا الارض عدلا وقسطا بعد عاملات ظلما وجورا» (27 ) بيانگر مهمترين ويژگي حكومت اسلامي برپايه مهدويت است . چنانكه آمده است « هنگام ظهور قائم ما, زمين با نور خدايي بدرخشد و شما به جستجوي اشخاص بر مي آييد كه مال يا زكات بگيرند وكسي را نمي يابيد كه از شما قبول كند ومردمان همه به فضل الهي بي نياز مي گردند.» (28 )
كوتاه سخن اينكه حكومت مهدوي اسلامي نه تنها آرماني ابدي وجاودان براي تمامي انسانهاست بلکه نقش الگویي نيز براي جوامع امروزي دارد. درعصر حاضر كه جامعه اسلامي در حال انتظار فرج قراردارد، مي بايست با تمسك به الگوي آرماني جامعه امروز خويش را نيز اصلاح نموده وبر اساس الگوي صحيح اسلامي بسازد. هر چند در طول سده گذشته تهاجم فكري –فرهنگي غرب به جهان اسلام,الگوهاي غربي در جهان اسلام ترويج شده است، در واقع غرب در صدد است كه الگوي خويش را به جهان اسلام تحميل نموده وجهان اسلام را به سبك وشيوه مطلوب خود تغيير دهد. اما واقعيت اين است كه راه فلاح ورستگاري جامعه اسلامي نه پيروي از دنياي غرب بلكه بازگشت به سنت اسلامي واحياي ارزشهاي اسلامي است .
اقتصاد در الگوي اسلامي والگوي غربي مهدويت:
موضوعي كه در اين بحث مورد نظر است بحث عدالت اقتصادي حكومت مهدوي اسلامي است . مهدويت راهكار جديدي است كه عدالت اقتصادي را به ارمغان مي آورد وشاخصهاي عمده عدالت اقتصادي مهدوي كاهش نابرابري وحذف فقر است. آيات قرآن كريم وانبوهي از روايات، بيانگر اين واقعيت است كه آينده جهان وپايان تاريخ به سویي مي رود كه جهان پر از ظلم و جور وتباهي با قيام منجي بشريت، از همه ستمها پاك وسرشار از عدل وداد خواهد شد واين سنت الهي است .
از نكات بارز درروايات مربوط به حضرت مهدي (عج) رفاه اقتصادي وپيشرفت تكنولوژي در حكومت جهاني اوست. به ويژه زماني كه صدور اين روايات را در عصر پيامبر وپيش از تحولاتي كه امروز در علوم طبيعي پديد آمده است بدانيم كه زندگي مادي بشر را در مراحل نويني قرار داده كه در بسياري از پديده هاي زندگي روزمره وزندگي اجتماعي واوضاع بين المللي , نسبت به قبل تفاوت دارد، بعلاوه، نوع زندگي مادي كه متون روايات ازآن درعصر امام (ع) سخن مي گويد :« از آنچه كه در عصر خود مي شناسيم بسيار بزرگتر است وآنچه ما را به آن پايه از رفاه مي رساند، تحول علوم با تلاش وكوشش عادي بشر است .» (29) در اين زمينه رواياتي هم آمده است از جمله اينكه رسول خدا (ص) فرموده است :« زمين گنجينه هايش را براي او خارج مي سازد و وي مال وسرمايه بي شمار بين مردم پخش مي كند .» (30) و همچنين در روايتي ديگر هم آمده است «بگونه اي كه او در زمين همچون استوانه اي طلا بيرون مي آورد»« او مال وثروت را بي شمار بين مردم پخش مي كند. » (31 )
اين امر نقطه نظر پاره اي از روايات را تاييد مي كند كه جامعه انساني در عصر مهدي (عج) يك جامعه بدون فقر و بي نياز خواهد بود، آنگاه جامعه اي با عشق ومحبت ودوستي و بدون اختلاف وكشمكش كه نيازي به محاكم قضايي ندارد ودر مرحله بعد جامعه اي كه معاملات بدون مبادله پول انجام مي گيرد بگونه اي كه افراد آن «قربه الي الله» به يكديگر خدمت خواهند كرد و نيازها و ما يحتاج خود را با هم و با اهدا صلوات ودرود بر پيامبر گرامي اسلام (ص) برطرف خواهند نمود. (32)
روايات مربوط به ظهور حضرت مهدي (عج) بسياري از امور غير عادي را براي نسلهاي گذشته ومعاصر بيان مي نمايد از جمله وسائل ارتباط جمعی و ابزار بصری و پژوهشگری و جنگ افزارها و سیستمهای اقتصادی و حکومت و قضاوت و چیزهای دیگر که ظاهراً برخی از آنها کرامت و معجزه است که خداوند متعال آن را بدست حضرت و یارانش جامه عمل می پوشاند. ولی بسیاری از آنها نتیجه تحول علوم طبیعی و بهره گیری از قوانین و نعمتهای الهی است که بصورت مواد و عناصر در زمین و آسمان در دسترس انسان قرار گرفته است.(33)
حال با درنظر گرفتن سیاستهای اقتصادی غرب آیا امیدی به بهبود نابرابری وفقر هست؟ آیا نظام جهانی کنونی سرمایه داری ، نهادها سازوکارهای مناسبی برای رسیدن به عدالت اقتصادی جهانی دارد؟ آیا بشریت در نظام کنونی سرمایه داری جهانی، به رفاه اقتصادی و بی نیازی دست می یابد و فاصله عمیق میان کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه کاهش می یابد؟ آیا هدف نهایی عدالت اقتصادی که آزاد شدن انسان ها از رنج طلب و کسب بیش از حداست تا بتوانند به طور خلاقانه در کارهای بی شمار غیر اقتصادی مربوط به روح و ذهن درگیر شود، درعصر جهانی سازی تحقق پذیر است؟
امروزه بر کسی پوشیده نیست که نهادها و سازوکارهای نظام اقتصاد سرمایه داری جهانی به سرکردگی غرب نه تنها عدالت اقتصادی را به ارمغان نمی آورد بلکه جهان را پر از ظلم و تبعیض و فقر و نابرابری بیش از پیش خواهد کرد. در مقابل جهان سرمایه سالارانه که هدف نهایی نظام های اجتماعی فرهنگی خود را آزادی بی حد و مرز جنسی و مصرفی برای آب کردن انبوه کالاها و خدمات کارخانه های خود و رسیدن به سود صاحبان سرمایه می داند، به طوری که همه چیز دیگر باید در راه این هدف قربانی شود، عدالت اقتصادی به عنوان هدف نهایی نظام ها ی اجتماعی و فرهنگی اسلام تعیین شده است. (حال) اجتماعی که مانند حیوان کار کند و بار بکشد ولی درهمه حال حتی برای پر کردن شکم خود باید چشم به دست هیات حاکمه داشته باشد آیا در این اجتماع، حریت و شخصیتی رشد خواهد کرد؟ (34)
ابعاد حکومت جهانی مهدوی که در الگوهای غربی نادیده گرفته شده است؟
بعد دین دار ی و دین آموزی:
از ویژگیهای حکومت مهدوی دینداری است و دیانت پیشگی و جز این نمی توان تصور کرد.
انسان در دوران غیبت با مواظبت بیشتر به امر دین خود و دینداری و صحت اعمال خود بپردازد و از هرگونه سستی، انحراف و فتور دوری گزیند. و اگر ابتلایی یافت به زودی بازگردد و در خط صحیح قرار گیرد و به امام توجه و توسل جوید.(35)
یکی دیگر از ابعاد مهم در فلسفه تشیع ، تقید دقیق به مکتب و خط مکتب است. در صخره استوار اعتقادات شیعی هیچ خراشی و رگه ای غیر اصیل پذیرفته نیست. متابعت عاشقانه ازحق و رهبر حق و مخالفت خصمانه با ناحق و رهبر ناحق.
انسانیت و رعایت ارزش انسان، تنها و تنها در تعالیم علی و آل علی جلوه گر است. و انسان آگاه از این تعالیم، فدایی این راه است و دشمن هر راه دیگر. (36)
بعد امر به معروف و نهی از منکر:
یکی از تکالیف عمده دینی ، امر به معروف و نهی از منکر است. با این دوعمل است که احکام و فرایض الاهی برقرار می ماند، و جامعه دینی از انحراف می رهد و رضا و خشنودی مهدی(ع) در آن است که «معروف» عملی شود و «منکر» ترک گردد. بنابراین ، انسان منتظر، نمی تواند در این باره بی تفاوت باشد.
بزرگترین امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر ، خود مهدی(عج) است .(37)
بعد اخلاق:
معلوم است که این بعد نیز باید در جامعه منتظر، حضور محسوس داشته باشد. جامعه منتظر، باید جامعه ای اسلامی باشد و بزرگترین وجه تمایز جامعه اسلامی از دیگر جامعه ها همان اخلاق اسلامی نورانی اسلام است. انسان منتظر باید داری اخلاق اسلامی باشد و جامعه منتظر باید مظهر اخلاق اسلامی باشد.(38)
بعد توحید:
یکی از ابعاد مهم انتظار، که پیوسته باید مورد توجه باشد، بعد توحیدی آن است. انتظار، در ماهیت خود ، انسان منتظر را متوجه مبدا عالم و خدای جهان و سرچشمه همه هستها و هستیها می کند. انسان منتظر ، هماره چشم به راه فرجی است که به قدرت مطلقه الاهی تحقق خواهد یافت. منتظران چشم به راه «مهدی» هستند. مهدی کیست؟ بنده خدا، و خلیفه خدا، و ولی خدا در زمین، که به قدرت خدا زنده است. و مشغول عبادت خدا ، و گرداندن اوضاع جهان است، و روزی به امر خدا، برای استقرار بخشیدن به دین خدا، و نجات جامعه بشری ظاهر خواهد شد.(39)
بعد نبوت:
بعد دیگر انتظار، توجه به پیامبران و مکتب پیامبران و تجدید عهد با آنان است. همچنین توجه به مقام هدایت پیامبر اکرم (ص) . منتظران چشم به راه کسی هستند که در اوصاف و آثار پیامبران گرد آمده است. و هنگامی که ظاهر گردد، آن آثار در او دیده خواهد شد، هر کس دوست دارد آدم، شیث، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، داوود، سلیمان، یوسف، و… و محمد(ص) را ببیند می تواند آنها را در مهدی (عج) ببیند.
«هر کس از شما، در حال انتظار ظهور حاکمیت دین خدا در گذرد، مانند کسی است که در خدمت قائم باشد و در خیمه او… نه بلکه مانند کسی است که در رکاب قائم بجنگد ، نه بخدا سوگند، بلکه مانند کسی است که در رکاب پیامبر (ص) شهید شده باشد.»(40)
بعد قرآن:
امر مهم دیگری که هر منتظری باید متوجه آن باشد کتاب خدا و قرآن کریم است. مهدی، زنده کننده همه احکام قرآن است. انسان منتظر، همواره، این آرمان را در دل زنده می دارد که روزی با ظهور جهانگیر مهدی آل محمد(ص) و آخرین خلیفه آورنده قرآن، احکام قرآن جاری شود، و قرآن در سراسر جهان حاکمیت یابد، و کتاب آسمانی، برنامه زندگی انسان زمینی گردد چنانکه این موضوع در احادیث بسیار آمده است.
بدین گونه توجه به قرآن کریم و نورانیت و هدایت قرآن نیز، جزء مسائل عمده حکومت مهدی
است. (41)
بعد عدل:
بعد عدل و دادگری، و توجه به آن نیز در مسئله انتظار، بسیار روشن است. انتظار مهدی، انتظار ظهور عدل است. عدل جهانی، عدل آفاقی و انفسی. مهدی مظهر اسماء الهی است. از جمله این دو اسم مبارک: «یا عدل یا حکیم» . مهدی تجسم اعلای حق و تحقق والای عدل است. اوست که جهان آکنده از بیداد را آکنده از داد می سازد و عدل خدایی را در همه جا و همه سوی سرایت می دهد. (42)
بعد معاد:
معاد، بازگشت انسان به سوی خدا و ورود به جهان پایدار و شروع زندگی اصلی است. مرگ دروازه این راه است. انسان ازهنگام احتضار (یعنی حاضر شدن مرگ و رسیدن مقدمات مرگ) در جریان حیات بعدی خویش قرار می گیرد، و عالم دیگر او آغاز می گردد. انسان با مرگ، هست می شود، از هستی مخلوط و ناقص و ناپایدار به هستی خالص و کامل و پایدار منتقل می گردد. از قطار سریع السیر زندگی در این جهان به ایستگاه رسیدگی به کارنامه دوران سفر پا می نهد، و سپس وارد شهر زندگی همیشگی می شود. دوران حیات انسان، یک کلاس است و یک امتحان، مرگ اعلام ختم جلسه امتحان است. رستاخیر روز نمره خوانی است و اعلام نتیجه…. (43)
نتیجه گیری:
پیروزی نهایی حق بر باطل ، صلح برجنگ، عدالت بر ظلم، برقراری ارزشهای انسانی و تشکیل حکومت فاضله مهدوی درهمه ادیان زمینی و آسمانی و الگوهای حکومتی مختلف وجود دارد و یکی از مشترکات تمامی ادیان و مذاهب و مکاتب است. در همه الگوهای حکومتی به طرق مختلف ، آینده درخشان نوید داده شده است.
اما هر کدام از این الگوها، رسم و رسوم و ایده ای خاص را برای خود انتخاب نموده و سعی نموده تا با قالب چینی و طراحی اصولی خاص، سنگ بنای آرمان شهری نهایی و غایی را پی ریزی کند.
از آنجا که بحث نجات بشر یک امر فطری و ذاتی است توجه به این امر نیز مدنظر بسیاری از مکاتب بوده است و خود این موضوع باعث شده تا ایده های بسیاری در مقابل حکومت مهدوی اسلامی صف کشیده و بعضاً فتنه هایی نیز از شرق و غرب بر علیه حکومت مهدوی اسلامی به پا کرده اند.
آنچه در اینجا مهم است، بررسی عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاریخ مسلمانان نیست بلکه مهم شناخت آخرین فتنه ای است که جملگی اتفاق نظر دارند که با ظهور حضرت مهدی(عح) از بین خواهد رفت. همان فتنه ای که ویژگیهای آن منطبق بر فتنه غرب است که اثر آن در طلیعه این قرن بر ملل مسلمان آشکار گشته و دشواریهای بسیاری را به دنبال داشته است.
با درنظر گرفتن آنچه در این مقال گذشت، می توان به درستی دریافت که هیچ حکومتی ضامن برپایی حکومت عدل مهدوی نخواهد بود جز حکومت مهدوی اسلامی در سایه حضرت مهدی (عج). چنانکه در آخر الزمان اهل شرق و غرب اختلاف پیدا می کنند، آری، و اهل قبله (مسلمانان) و مردم با ترس و وحشت طاقت فرسایی روبرو خواهند شد و به همان حال بسر برده تا زمانیکه منادی از آسمان ندا دهد . زمانی که بانگ زد «پس کوچ کنید کوچ»(44)
آنچه مسلم است موضوع احیای دوباره اسلام و جهان شمولی آن و گرایش غربیان به اسلام است. چنانکه خداوند متعال می فرماید:«اوست خدایی که رسول خدا را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر تمام ادیان عالم تسلط و برتری دهد هرچند کافران ناراضی و مخالف باشند.»(45)
پی نوشتها:
حکومت مهدوی ای که پایه آن نجات انسانهاست و به عنوان حکومت منجی در ادیان و مکاتب مختلف ارائه شده است.
ساختار حکومت امام علی(ع) ( دانشنامه امام علی (ع)، ج 6،صص 125،126.
سوره سبا، آیه 28
سوره اعراف، آیه 158
سوره روم ، آیه 30
حقوق بین المللی اسلامی، ج3، صص223،224
آینده د رقلمرو اسلام، صص19،22
بحارلانوار،ج3،ص45
الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد،صص343،344.
منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، ص428.
بحارالانوار،ج52،ص336.
سکولاریزم در مسیحیت و اسلام،ص101.
The end ofhistory and the last man,1992
کاوشهای نظری در سیاست خارجی،ص269.
سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص103.
نظریه سیاسی اسلام، ج1، ص172
همان، ابتدای جلد 2.
همان، ج1، صص301،302
جهت مطالعه پیرامون دموکراسی و آموزه های بنیادین آن رک: کارل کوهن، دموکراسی، فریبرز مجیدی، تهران، خوارزمی،1372.
جهت مطالعه در خصوص ناکارآمدی دموکراسی غربی دیدگاه اندیشه گرایان غربی نک: جی .ا.شومپیتر، کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی، حسن منصور، تهران؛ دانشگاه تهران،1354، آنتونی کوئینین(ویراستار)، فلسفه سیاسی، مرتضی اسعدی، تهران، انتشارات بین المللی المهدی، 1371.
روزنامه کیهان، 25 آبان 1379، از سخنان مقام معظم رهبری.
نک: نامه فرهنگ ،شماره 24،ص4، 1375.
نظریه سیاسی اسلام، ج1،ص 157.
رویکردهای مختلف به پلورالیزم دینی( به سوی الهیات ناظر به همه ادیان)، ص18.
نظریه های نظام سیاسی، ابتدای جلد 2.
نک: عمید زنجانی ج3.
نک:کمال الدین،ج1، ص360.
بحارالانوار، ج52،ص337.
عصر ظهور، ص362.
بحارالانوار، ج51،ص68.
همان،ج51،ص68.
عصر ظهور،ص364
همان،ص366.
مسائل عصر ما، صص144،145.
خورشید مغرب، ص345.
همان،ص348.
همان،صص 348،349.
همان،ص349.
همان،ص 339
بحارالانوار،ج 52،ص235.
خورشید مغرب،صص343،344.
همان ،ص 343
همان،صص343،344
بحارالانوار،ج52،ص235.
سوره توبه، آیه 33.
منابع و مآخذ
1- قرآن مجيد
2- ابن بابويه , ابوجعفر محمد , كمال الدين وتمام النعمه , قم , انتشارات اسلامي , بيتا
3- بديع , برتران , توسعه سياسي , ترجمه احمد نقيب زاده ,تهران , نشر قدس , 1379
4- بلوم ويليام , نظريه هاي نظام سياسي , احمد تدين , تهران , نشر آران , 1373
5- حكيمي محمد رضا , خورشيد مغرب , تهران , دفتر نشر فرهنگ اسلامي , 1360
6- خليليان سيد خليل , حقوق بين المللي اسلامي , دفتر نشر فرهنگ اسلامي , تهران , چاپ سوم , 1368
7- روزنامه كيهان , 25 آبان 1379
8- ريچاردز , گلين , رويكردهاي مختلف پلوراليزم ديني (به سوي الاهيات ناظر به همه اديان ) ترجمه رضا گندمي نصر آياداي واحمدرضا مفتاح , قم , مركز مطالعات وتحقيقات اديان ومذاهب , جاپ اول ,1380
9- سيد قطب , آينده در قلمرو اسلام , ترجمه آيت الله سيد علي خامنه اي , هجرت , قم , 1347
10- شيخ مفيد , الارشاد في معرفته حجج الله علي العباد , ترجمه رسولي محلاتي , تهران , دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,1378
11- علامه مجلسي , بحارالانوار, جلد 3
12- عميد زنجاني , عباسعلي , فقه سياسي , تهران , انتشارات امير كبير , چاپ سوم , 1373
13- قدردان قراملكي , سكولاريزم در مسيحيت واسلام , قم , بوستانكتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ) , 1379
14- كوراني,محسن , عصر ظهور , ترجمه عباس جوزاني , مركز چاپ ونشر تبليغات اسلامي ,1373
15- لاريجاني صادق , كاوشهاي نظري در سياستهاي خارجي , تهران , انتشارات علمي وفرهنگي ,1373
16- مافي , شيخ لطف الله , منتخب الاثر في الامام الثاني عشر , كتابخانه صدر , تهران , بيتا
17- مجلسي محمد باقر , بحار الانوار ,تهران , دار الكتاب الاسلاميه ,1363
18- مصباح يزدي , محمد تقي , نظريه سياسي اسلام , جلد اول , قم موسسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني (ره) 1380
19- مهاجر نيا, محسن ساختار حكومت امام علي (ع) , جلد 6
20- نامه فرهنگ شماره 24 سال 1375
21- هاشمي نژاد , سيد عبدالكريم , مسايل عصر ما ,تهران انتشارات آيين جعفري , بيتا
برگرفته از سايت :المهدويه