شهید بهروز مرادی اول دی ۱۳۳۵ در خرمشهر به دنیا آمد. وی که از یک خانواده اصفهانی بود تحصیلاتش را در مدرسه بازرگانی کوروش کبیر، با شهید “محمدعلی جهان آرا” همکلاس بود. پس از آن به عنوان معلم آغاز به کار کرد.
بهروز به همراه سایر بچه های خرمشهر، در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن در برابر غائله “خلق عرب” فعالیت داشت و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت.
آن چنان که از میان خاطرات خرمشهر بر می آید، بهروز را می توان جزء نفراتی دانست که تا آخرین لحظات، در برابر سقوط خرمشهر مقاومت می کنند.
او در سال ۱۳۶۴ در رشته صنایع دستی در دانشگاه پردیس اصفهان مشغول به تحصیل شد و قبل از پایان تحصیلاتش در چهارم خرداد ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به شهادت رسید. آنچه پیش روی شماست دستنوشته ای است از شهید بهروز مرادی که مینویسد:
بسمه تعالی
نمی دانم حرف هایی که می نویسم تکراری است یا برای شما تازگی دارد. اما خوب هر چه دنیای خودمان هستیم، با این تفاوت دنیایی که ما در آن هستم دیوارهایش شکسته و اتاق هایش سقف ندارد، و خانههای او را بغارت برده اند و محلههای آنرا با لودر و بولدوزر صاف کرده اند، و دور آنرا سیم های خارداری کشیده اند که روی آنها نوشته شده الغام = یعنی مین.
و توی کوچههایش از شیک ترین اتومبیل ها جز جنازهای از آهن پاره باقی نمانده و حضور اتومبیلی شیک در کوچه پس کوچهها و یا خیابانش حالتی مسخره دارد، و توی این کوچهها بهترین ماشینها یک ریال ارزش ندارد، و اگر یک آدم کراواتی اتو کشیده سر و کلهاش ظاهر شود، همه به او می خندند، در این دنیا دیگر از ژیگول های مقوایی خبری نیست و اگر کسی بخواهد لاف مردانگی بزند که ای ملت، چریکیم و الگویمان فلان، جنسش یک پول خریدار نخواهد داشت زیرا آنها که چریک بودند و در خیابان جنگیدند، هنوز که هنوز است حماسه شان ورد زبان است و هر چه بخواهیم کوتاه سخن کنیم، باز این کلاف پیچ در پیچ است و کسی را به پایان آن امیدی نیست، زیرا ماجرا عمق دارد و آنقدر حماسه بی پایان است که قلم از نوشتن خسته و پیر قصه گو عمرش کوتاه می آید و باید بازگویی را به نسل آینده واگذارد کهاین قصه سر دراز دارد.
بهروز مرادی – خرمشهر