شهید آوینی با یادی از شهدای فکه در والفجر مقدماتی این گونه میگوید: «فکه مثل هیچ جا نیست! نه شلمچه، نه ماووت، نه سومار، نه مهران، نه طلائیه، فکه فقط فکه است! با قتلگاه و کانالهایش، با تپه ماهور و دشتهایش. فکه قربانگه اسماعیلهاست به درگاه خدای مکه. فکه را سینهای است به وسعت میدانهای مینِ گسترده بر خاک. فکه را دلی است به پهنای سیمهای خاردار خفته در دشت». و فریادی دیگر از شهید تفحص «علی محمودوند» که سراغ شهدای فکه رفته بود:
«خب، راستش نخستین بار بود که اواخر بهار ۱۳۷۱ به منطقه آمدم؛ نمیدانستم کار تفحص اصلاً به شکلی است. اوایل که رفتیم روی زمین والفجر مقدماتی در منطقه فکه جنوبی دیدیم که کار مشکل نیست، برای اینکه اکثر شهدا در آنجا به اصطلاح خودمان، روخاکی بودند یعنی اینکه دست بالا بگیری ۲۰ سانت خاک رملی روی پیکرهای را پوشانده بود و به راحتی میشد آنها را پیدا کرد.
مثل جاهای دیگر نبود که مجبور میشدیم خرده خرده سه چهار متر با بیل مکانیکی زمین را حفر کنیم، از طرفی دیگر چون خودم هم در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان تخریبچی به گردان حنظله مأمور شده بودم، خیلی راحت کانالی را که مقتل این شهدا بود پیدا کردم. کل شهدای گردان، در همان کانال بودند، منتهی در مرحله اول کارمان، دهها شهید را بیرون آوردیم.
بله، کانالی که قتلگاه گردان کمیل بود را پیدا کردیم. در همین کانال گردان حنظله، بعثیها با بلدوزرهایشان روی شهدای داخل کانال خاک ریختند و کانال را پر کردند. بعد هم روی آن را با حجم انبوهی از تلههای انفجاری اعم از ضدتانک و پد خودرو، مینهای والمر، گوجهای، قمقمهای و بشکههای فوگاز فرش کردند!
راهکارهایی را هم که باز کرده بودیم، یگانهای مهندسی دشمن از نو کور کرده بودند. کار مینگذاری دشمن در اینجا نقص نداشت. نظیری هم برایش در هیچ کجای منطقه عملیاتی سراغ ندارم.
منبع : فرهنگ نیوز