عملیات عظیم بیت المقدس از مهم ترین عملیات های دوران دفاع مقدس است که در آن شاهکار بزرگی همچون آزادی شهر استراتژیک خرمشهر به وقوع پیوست و خاطرات زیادی در خود نهفته دارد. این خاطره نیز نمونه از آن دست میباشد.
میدان مین را رد کرده بودیم و مرحله سوم عملیات شروع شده بود. ما سلاح مدرنی در اختیار نداشتیم. جنگیدن با تیربار ژ۳ مشکل بود، یک بار که شلیک میکردی لوله اش سرخ می شد و باید صبر می کردی، فشنگ را در بیاوری و بعد یک بار شلیک کنی.
آن شب دمار من و رضا قهقاهی و ناصر که از همراهانم بودند در آمده بود. رضا گفت: ناصر چه کار کنیم؟ نمی شه اینطوری!
گفتم: اگه بشه فکری به حال سرخ شدن لوله بکنیم، همه چیز حل می شه. فکری به نظرم رسیده بود.
گفتم:بجنب از داخل کوله من کمپوت ها را بیرون بیار! با عصبانیت داد زد: «کمپوت می خوای چه کار؟ توی این موقعیت شروع کردی دوباره؟ موقع خندیدنه الان؟»
گفتم:«نه نمی خندم، تو بیار بیرون کارت نباشه، بیار سریع همه را سوراخ کن!»
رضا و ناصر کمپوت ها را بیرون آوردند و همه را به سرعت سوراخ کردند و کنار گذاشتند. وقتی آب اولین کمپوت را روی لوله تیر بار خالی کردم تازه متوجه منظورم شده بودند.
بعد از هر بار شلیک آب یکی از کمپوت ها را روی لوله تیر بار می ریختیم تا سریع تر خنک شود!
راوی : ناصر مطیع پور
منبع : فارس