به نام خدا
امنیت اجتماعی، جنبه دیگری از مسائل امنیتی است كه با چالشی به نام قومیتگرایی و تعصب نژادی روبهروست و بحرانهای داخلی و خارجی بسیاری را در این زمینه شاهد بودهایم. در حكومت مهدوی، هدف، تعالی بشر است و كرامت انسان بر پایه هویت واحدی به نام اسلام بنا نهاده شده است. بنابراین، هویتهای كاذبی چون ناسیونالیسم از بین میرود و كلمه توحید بر تمام سرزمینها حاكم میشود.
چكيده
همه انسانها امنیت را ركن اساسی زندگی بشر میدانند و برای تأمین آن، به صورت فردی و جمعی تلاشهای فراوانی کردهاند. این واژه برگرفته از ریشه «امن»، به معنای آرامش، آسودگی و بیهراسی است. با گسترش مطالعات امنیتی و اهمیت نظریهپردازی در این حوزه، امنیت به یكی از مباحث كلیدی در سیاست داخلی و خارجی كشورها تبدیل گشته است.
مطالعات كلاسیك امنیت نشان میدهد كه در گذشته، جنبه نظامی آن مورد توجه بوده است؛ یعنی نبود جنگ و درگیری مسلحانه به منزله امنیت و آسودگی مردم بود. اکنون حوزه امنیت فراگیر گشته است و علاوه بر جنبه نظامی، جنبههايی چون اقتصاد، فرهنگ، علم و قضاوت را دربرمیگیرد. نظریهپردازیهای جدید، توجه جهان امروز را به این مقولات نشان میدهد. از جمله آنها میتوان به نظریه كارل دویچ اشاره داشت كه اصطلاح «جماعت امنیتی» را برای آن به كار برده است. در این نظریه به مسائلی چون هویت، اعتقادات و معرفتهای یكسانِ كشورها در تأمین امنیت، بسیار توجه شده است. هر یك از نظریههای امنیتی به یكی از ابعاد توجه ویژه نشان داده و تاكنون نظریهای ارائه نشده است كه با در نظر گرفتن تمام جنبههای امنیتی بتواند در عرصه عمل موفقیت بالایی را كسب كند.
بر اساس اعتقاد مسلمانان، دین اسلام، امنیت بشر را تنها در یکی از حوزههای اخلاق یا اقتصاد و مانند آن نمیبیند، بلكه مجموعهای از مقولات امنیتی را در شكلگیری ساختار امنیتی موفق دخیل میداند. ضعفهای حوزه نظری یا عملی بشر، اجازه موفقیت كامل در عرصه ایجاد امنیت را نداده و تلاش آدمی در ایجاد ساختار امنیتی همواره با موفقیت قرین نبوده است.
ادعای اصلی این مقاله آن است كه حكومت جهانی حضرت مهدی(عج) این امتیاز بزرگ را دارد كه امنیت را در تمامی جنبهها برقرار خواهد کرد.
مقاله حاضر در چندین بخش تهیه شده است. در آغاز، مقدمهای مشتمل بر چارچوب كلی بحث آمده و پس از مقدمه، به بررسی اجمالی مفهوم امنیت، ابعاد آن و سپس جایگاه امنیت در گفتمان اسلامی پرداخته شده است.
بخش اصلی مقاله، دربرگیرنده مباحثی در ابعاد مختلف امنیتی است كه ادعای اصلی نویسنده را بررسی میکند. نویسنده در این قسمت، برای اثبات وجود امنیت در عرصه حكومت مهدوی، در هر جنبه، به مهمترین چالشهای جهان كنونی اشاره کرده و با استناد به آیات و روایات، منتفی بودن معضلات كنونی جوامع بشری را در عصر حكومت صاحبالزمان(عج) نشان داده است. در اولین حوزه امنیتی، به اقتصاد اشاره شده كه پس از افول جنبه نظامی امنیت، جایگاه مهمی یافته است. چالشهای مهم اقتصادی امروز عبارتند از نابرابریهای اقتصادی، كمبود منابع، غارتگریها و انتقال منابع به دیگر حوزههای امنیتی که پیآمدی جز ناامنی اقتصادی نخواهند داشت. بررسی آیات و روایات نشان میدهد كه حكومت ولیعصر(عج)، از این ناامنیها بری است.
در دومین جنبه امنیتی، مسائل سیاسی ـ نظامی مطرح شده است. امروزه در عرصه سیاست، دو بحث مشروعیت نهادها و نظامهای سیاسی و تشخیص خودی و غیرخودی جلوهگر است. در مباحث نظامی نیز مشكلاتی چون گسترش تولید سلاحهای هستهای، ناامنیهای اقتصادی، زیستمحیطی و جانی را پدید آورده است. در حالیكه حكومت مهدوی از مشروعیتی الهی برخوردار است، معضل تشخیص دوست از دشمن كه حریم امنیتی جوامع را تحت تأثیر قرار داده است، در آن وجود ندارد و مسئلهای چون مسابقات تسلیحاتی و ناامنی هستهای در این حكومت منتفی است.
امنیت اجتماعی، جنبه دیگری از مسائل امنیتی است كه با چالشی به نام قومیتگرایی و تعصب نژادی روبهروست و بحرانهای داخلی و خارجی بسیاری را در این زمینه شاهد بودهایم. در حكومت مهدوی، هدف، تعالی بشر است و كرامت انسان بر پایه هویت واحدی به نام اسلام بنا نهاده شده است. بنابراین، هویتهای كاذبی چون ناسیونالیسم از بین میرود و كلمه توحید بر تمام سرزمینها حاكم میشود.
بحث اصلی در امنیت فرهنگی و معنوی این است كه با حاكمیت فرهنگ غنی اسلامی، طبیعت بشر به جایگاه اصیل خود بازمیگردد و مباحثی چون طبع شرور انسانی پایان میپذیرد. پس اخلاق و معنویات بر تمامی حوزهها از جمله سیاست و اجتماع حاكم میشود و طمأنینه فرهنگی و معنوی در پی خواهد آمد.
مبحث امنیت علمی، با اشارهای به معضل ناپایداری علوم تجربی و نیز نسبیتگرایی پستمدرنی آغاز شده و نتیجه بحث این است كه علمِ حاكم در عصر ظهور، علمی است تمام و كمال كه از ناحیه خداوند و به وسیله ولیّ خدا بر مردم عرضه میشود و قطعیت، ثبات و آرامش فكری را به ارمغان خواهد آورد.
آخرین حوزه امنیتی كه در این مقاله بررسی شده، حقوق و قضاوت است. چالشهای مهم این عرصه در جهان معاصر، مسئله حقوق بشر و قضاوتهای ناعادلانه است. حكومت مهدوی در این دو حوزه نیز نویدبخش امنیت است؛ زیرا قوانین و حقوق حاكم بر جامعه مهدوی، قوانین الهی است و مجری آن نیز منتخب خداوند است. پس ثبات و سكون حقوقی و قضایی را به دنبال خواهد داشت.
پژوهش حاضر این نتیجهگیری را در پی دارد كه نظام سیاسی اسلام، نظامی است جامع كه عنصر مركزی آن حاكمیت الله است كه به اذن خدا، پیامبر اعظم (ص) و ائمه هدی (علیهم السلام) باید آن را اجرا کنند. حكومت صاحبالزمان(عج)، نقطه اوج این حاكمیت است و خاستگاه صلح و امنیت جهانی خواهد بود. نكته اصلی و كلیدی این حاکمیت آن است كه در روزگاری كه امنیتِ مطلق، افسانه و خیال است، حكومتی برپا خواهد شد كه امنیتی مطلق و همهجانبه را به ارمغان خواهد آورد.
«و چه نزدیك است امروزِ ما به فردایی كه سپیده آن آشكار شد. ای مردم، اینك ما در آستانه تحقق وعدههای داده شده و نزدیكی طلوع آن چیزهایی قرار داریم كه بر شما پوشیده و ابهامآمیز است.» (خطبه 150 نهج البلاغه)
واژگان کلیدی
امنیت، جامعه مهدوی، امنیت اقتصادی، امنیت اجتماعی، امنیت فرهنگی، امنیت سیاسی، امنیت علمی، امنیت حقوقی.
مقدمه
امنيت، از نيازهاي اوليه زندگي به شمار ميرود که از ديرباز مورد توجه و از دغدغههاي بشر بوده است. بنابراين، بهراحتي ميتوان ادعا كرد كه تاريخي به درازاي زندگي بشر دارد و اگرچه در طول دورانهاي مختلف، ابعاد و ابزار آن متحول شده، انكار وجود آن دشوار است. تلاش فردي و دستهجمعي بشر در تاريخ براي تأمين آن، شاهدي بر اين مدعاست. براي مثال، تأسيس جامعه ملل و سپس سازمان ملل، از نمونههاي اصلي تلاشِ انسان غربي در اين عرصه است. البته چنين طرحهايي چندان ثمربخش و مفيد نبوده و وقوع جنگهاي بينالمللي و رقابتهاي تسليحاتي، حكايت از ناتواني اين سازمانها در تأمين صلح و امنيت جهاني دارد.
در كنار اين تلاشها، نظريات بسياري نيز درباره صلح و امنيت جهاني ارائه شده است؛ نظرياتي چون «امنيت دستهجمعي»، «جماعت امنيتي» و «رژيم امنيتي»، در زمره اين گروه از نظريات هستند. در «امنيت دستهجمعي» از رهگذر همكاري حكومتها با هم، شبكه گسترده و بههمپيوستهاي پديد ميآيد و ترس از واكنش دستهجمعي ديگران، حكومتها را از تعرض باز ميدارد. در «جماعت امنيتي»، مبناي جماعت، امنيتي است كه از توسعه اصول اخلاقي حاصل ميشود. اما در «رژيم امنيتي» طرح اوليه اين است كه دولتها به تأسيس نهادهايي براي مديريتِ اختلافات اقدام كنند تا از اين طريق، همكاري و صلح به ارمغان آيد.
امروزه توجه گروه مشخصي از انديشهورزان حوزه روابط بينالملل و كارشناسان مسائل امنيتي به طرح «جماعت امنيتي» جلب شده است. طراح اصلي اين نظريه كارل دويچ است. در اين رويكرد، بيش از زبان قدرت يا عوامل مادي، عناصر ديگري چون معرفت يكسان، نيروهاي عقيدتي و تأثيرات ناشي از محيط هنجاري يكسان، دخيل هستند. توجه جهان معاصر به مقولاتي چون هويت، هنجار و بستر اجتماعي، در سياست جهاني، نشان از اقبال ضمني به رويكرد دويچ دارد.
با اين همه، نظريه سياسي اسلام، فراي همه اين نظريات بشري است. اسلام ديني الهي است و بنابراين، با آگاهي به تمام جوانب امور، دستورالعملهاي لازم را در هر مسئله دارد. توجه خاص اسلام به ابعادي چون فرهنگ، سياست، اقتصاد، اجتماع، خانواده و قضاوت، با تأكيد بر وجوه فردي، جمعي، داخلي و بينالمللي و ارائه نكات و دستورهاي مهم در هر زمينه، نگاه همهجانبه اسلام به امنيت را مينمايد. بنابراين، سيستم امنيتي ويژهاي در حكومت مبتني بر دستورهاي اسلامي برقرار خواهد شد و ميزان اين امنيت در حكومت وليّ خدا، به حد اعلاي خود خواهد رسيد؛ زيرا اجراي دستورهاي الهي كه مبتني بر نياز بشري است، به عاليترين شكل صورت خواهد پذيرفت.
غالب مكاتب بشري و اديان الهي، به وجود منجي در عالم اعتقاد دارند و ما نيز در نظام سياسي اسلام، زمين را خالي از حجت خدا نميدانيم. حضرت علي(ع) در صدمين خطبه نهج البلاغه ميفرمايند:
آگاه باشيد! مَثَل آلمحمد (ص) چون ستارگان آسمان است. اگر ستارهاي غروب كند، ستاره ديگر طلوع خواهد كرد تا ظهور صاحبالزمان. گويا ميبينم در پرتو خاندان پيامبر (ص)، نعمتهاي خدا بر شما تمام شد و شما به آنچه آرزو داريد، رسيدهايد.
ما شيعيان به وجود مباركي معتقديم كه آخرين ستاره آسمان ولايت و منجي آدميان است. همچنين معتقديم اين منجي، در پايان تاريخ بشري ظهور ميكند و حكومت عدل الهي را برقرار ميسازد. مسئله امنيت كه از مباحث مهم هر حكومتي است، برخلاف حكومتهاي كنوني، در حوزه حكومت جهاني مهدوي، ابعادي گسترده و فراگير مييابد. بر اين اساس، در اين مقاله با مروري بر مسائلي چون «چيستي امنيت و ابعاد آن»، «جايگاه امنيت در نظام سياسي اسلام» و «چالشهاي پيش روي جهان معاصر»، به بررسي مقوله امنيت در چارچوب حكومت مهدوي و ابعاد آن خواهيم پرداخت و در نهايت، امكانپذيري تحقق امنيت مطلق و فراگير در اين مقطع زماني را بررسي خواهيم كرد.
گفتني است كه به علت گستردگي مباحث و ابعاد امنيتي، در اين مقاله تنها به مهمترين آنها اشاره ميشود و سپس در هر بُعد، برترين نمودهاي چالشهاي امنيتي پيش روي جهان معاصر، بررسي ميگردد و در نهايت، با استناد به آيات و روايات، اين بُعد امنيتي در حكومت مهدوي اثبات خواهد شد.
چيستي امنيت
واژه امنيت، برگرفته از ماده «امن»، در لغت به معناي ايمني، بيهراسي، اطمينان، آرامش و آسودگي است. اما در اصطلاح، با توجه به گستردگي حوزه علوم انساني، تعاريف بسياري را ميپذيرد. براي مثال، چنين تعريفي ارائه ميدهند:
امنيت ملي، حالتي است كه ملتي، فارغ از تهديدِ از دست دادن تمام يا بخشي از جمعيت، دارايي و يا خاك خود به سر ميبرد.
دانشنامه بينالمللي علوم اجتماعي، امنيت ملي را توان يك ملت در حفظ ارزشهاي داخلي از تهديدات خارجي ميداند. در تعريف ديگري آمده است:
امنيت در بُعد عيني، فقدان تهديدات نسبت به ارزشها، منافع و اهداف و در جهت ذهني، فقدان ترس از اينكه اين بنيانهاي ملي (ارزشها، منافع، اهداف) مورد هجوم فيزيكي و غيرفيزيكي واقع بشوند را مورد سنجش قرار ميدهد.
نيز آمده:
امنيت وضعيت مطلوب را گويند كه مردم يك جامعه، در آسايش و به دور از ترس و ارعاب، به حيات اجتماعي خود ادامه ميدهند…
تفسيرهاي مختلف و گاه بحثبرانگيز درباره اين واژه، باعث شده تا عدهاي آن را «نمادي مبهم» و دستهاي ديگر آن را «كلمهاي با معاني بسيار» بدانند. در مجموع ميتوان امنيت را فقدان تهديد ذهني و فيزيكي در عرصههاي مختلف زندگي بشري دانست.
تصور اين واژه در بدو امر، منعكسكننده بُعد نظامي مسئله، يعني ايمني از جنگ و تسليحات نظامي است؛ چنانكه تعاريف سنتي اين واژه در دنياي غرب (مكتب رئاليسم) ، بر قدرت و صلح متمركز است . چنين انديشهاي، يعني «امنيت به معناي فقدان تهديدات نظامي»، در دوران تمايل دولتها به سلطهجويي و كشورگشايي و حاكميت تفكرِ «جنگ به مثابه ابزار ممتاز سياست خارجي» بر كشورهاي اروپايي، در حوزه علوم سياسي و روابط بينالملل مسلط گرديد. ولي امروزه با تحولات اساسياي كه در نظم جهاني رخ داده و با اهميت يافتن ساير حوزههاي امنيتي، چنين برداشتي كلاسيك محسوب ميشود. گرايش براي به حاشيهراندن نيروهاي نظامي در معادلات امنيتي، از جرياني سياسي ـ تاريخي سرچشمه ميگيرد كه تأسيس جامعه ملل و سازمان ملل متحد تجلي آن هستند. هدف هر دو سازمان، جايگزين كردن ابزارهاي حقوقي، قانوني، ديپلماتيك و… به جاي كاربرد نيروي نظامي، براي حل اختلافها و پايانبخشيدن به درگيريها بود كه متعاقباً اصالت و اهميت يافت و به صورت رويكردي تمامعيار رخ نمود. منتقدان مفهوم سنتي امنيت معتقدند كه عناصر و مؤلفههاي جديد امنيتي، اقتصاد، دانش فني، محيط زيست و… هستند و در اين ميان، عامل اقتصاد مهمتر است. براي مثال، باري بوزان در تقسيمبندي تهديدات به پنج گروه اشاره ميكند: نظامي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و زيستمحيطي. گروهي ديگر از انديشورزان (ماركسيستها) عدم مساوات اقتصادي را منشأ همه تهديدها ميدانند. گروهي نيز مانند كارولين توماس با عنايت به وضعيت كشورهاي جهان سوم، از تهديدهاي ويژهاي چون ملتسازي، سلامتي و تأمين غذايي نام ميبرند. با وجود اين، بيگمان تهديدهاي نظامي، اولويت خود را در مسائل امنيتي از دست دادهاند و مؤلفههاي ديگري در اين عرصه خودنمايي كردهاند.
با اين تفاسير، ما امنيت را واژهاي فراگير شامل ابعادي چون اقتصاد، فرهنگ، سياست، اجتماع، حقوق و محيط زيست ميدانيم كه غفلت از هر كدام، ميتواند منبع عمدهاي براي ناامني باشد. لذا در ترسيم هر استراتژي موفق امنيتي، علاوه بر توجه به واقعيات در راستاي تأمين حداكثر منافع و مصالح و اهداف ملي در چارچوب ارزشها و هنجارهاي بنيادين، نيازمند عنايت به تمامي مقولات بالا هستيم. گفتني است كه اگرچه ابعاد و حوزههاي امنيتي متحول گشته، مسئله تأمين امنيت هنوز در رأس اهداف دولتهاست و در حوزه مطالعات استراتژيك داخلي و بينالمللي، اهميتي روزافزون يافته است.
جايگاه امنيت در نظام سياسي اسلام
امنيت، در گفتمان سياسي اسلام شباهت بسياري به سلامت دارد و احاديث اسلامي آنها را دو نعمت ناشناخته نام بردهاند. در حديثي از پيامبر (ص) آمده است:
امنيت و سلامت دو نعمت است كه بسياري از مردم در آن مغبونند.
امنيت در انديشه حضرت علي(ع)، علاوه بر همهجانبه بودن، مقدمه برقراري عدالت و آزادي در جامعه است. در كتاب فقه سياسي اسلام آمده:
اسلام، امنيت را يكي از اصول زندگي و حالتي اجتنابناپذير در زندگي جمعي و عنصري ضروري در بهرهوري از مزايا و مواهب حيات، و نيز زمينهساز تكامل و ارتقاي بشر تلقي كرده است و آن را از مقدسترين آرمانهاي بشري و الهي ياد نموده است.
چنانكه در آيه 55 سوره نور آمده، امنيت بالاترين نويدي است كه به جامعه برين در راه ايمان و عمل صالح داده ميشود:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِيِ ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا)؛
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همانگونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند.
حضرت علي(ع) در خطبه 105 نهج البلاغه، اسلام را رمز امنيت ميشمارد و ميفرمايد:
خداوند، اسلام را براي گروندگانش رمز امنيت خواست.
بنابراين، اسلام، امنيت را شرط حركت عظيم اجتماعي براي ملت و زمينهساز پيشرفتهاي معنوي و مادي ميداند و از منظر اسلام، ميتوان امنيت را سلامتي و مصونيت از هر تهديدي دانست. هر حكومت و جامعهاي، براي تحقق اهداف خود نيازمند ايمني از تهديدات است. حكومت اسلامي نيز از اين امر مستثنا نيست. حكومت مهدوي، آيينه تمامنماي حكومت اسلام است و در زمان تحقق خود، تجليبخش حوزههاي مختلف امنيتي است. ما در نظام سياسي اسلام بر اين اعتقاديم و بر ادعاي خود، دلايلي مستحكم از آيات و روايات داريم. مباحث بعدي اين مقاله، دربرگيرنده ابعاد مختلف امنيت در حكومت حضرت وليعصر(عج) است.
جايگاه امنيت در حكومت مهدوي
الف) امنيت اقتصادي
ارتباط ميان اقتصاد و امنيت، ارتباطي تازه و نو نيست. توجه به قانون اساسي كشورها نشان ميدهد كه بهبود وضع اقتصادي و تأمين امنيت، دو هدف اصلي همه نظامهاست. در بُعد مطالعات امنيتي، پس از افول نظريه امنيت نظامي، اقتصاد جايگاه فراگيرتري يافت و لذا، منازعات نظامي جاي خود را به رقابتهاي اقتصادي داد. اقتصاد، در هر زماني دربرگيرنده مقولات تأمينكننده معاش مردم بوده و به اموري چون منابع طبيعي، نيروي انساني و تلاش و فعاليت بشري وابسته است. از چالشهاي اصلي در اين عرصه ميتوان به نابرابريهاي اقتصادي، كمبود منابع، غارتگريها و انتقال منابع به ساير حوزههاي امنيتي اشاره كرد كه در جهان معاصر، نمودهاي عيني آن وجود دارد. طبقات مختلف اقتصادي فقير و غني، نابرابريهاي اقتصادي و توزيع ناعادلانه را مينمايد. غارتگريهاي امپرياليسم جهاني، موجب كمبود منابع در كشورهاي ضعيف گرديده و نظاميگري در عرصه داخلي و بينالمللي كه بسيار به پشتوانه اقتصادي نياز دارد، باعث انتقال ثروتهاي ملي به اين حوزه شده است. تمامي اين مشكلات، به دنبال خود ناامنيهاي اقتصادي به بار ميآورد و اقتصاد ضعيف، پيآمدهاي ديگري، چون ضعف و ناتواني در جريان رقابتهاي بينالمللي، تحديد قلمرو نفوذ در سيستم بينالمللي، افزايش آسيبپذيري دولتها در رويارويي با تهديدها و نارضايتي عمومي در داخل كشور را دربردارد.
بنابر آيات و روايات، حكومت صاحب الزمان(عج) از اين ناامنيها به دور است. در خصوص وجود منابع طبيعي بايد گفت كه ظهور حضرت، كليد گشايش گنجهاي زمين و آسمان است. در جلد چهارم مستدرك، ص 558، از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود:
در پايان امت من، مهدي(عج) خروج ميكند. خداوند باران را به واسطه او فرود ميآورد و زمين گياه خود را ميروياند. او اموال را به تساوي تقسيم ميكند و چهارپايان فراوان ميگردند و اين امت بزرگ ميشود.
همچنين در آن كتاب، از پيامبر (ص) روايت شده كه فرمود:
مهدي(عج) در امت من است… پيروان من در آن زمان نعمتي مييابند كه هرگز همانند آن نعمت نيافتهاند. زمينخوردنيهاي خود را عطا نموده و چيزي از آن اندوخته نميكند. ثروت در آن روز مانند خرمن، جمعآوري ميشود… .
در روايتي ديگر آمده است:
هنگامي كه قائم قيام كند… زمين گنجهاي پنهان خود را ظاهر ميكند و بركاتش را آشكار ميسازد و بينيازي همه مؤمنان را فراميگيرد؛ بهطوري كه كسي محلي براي پرداخت صدقه و احسان خود پيدا نكند.
در امنيت اقتصادي، علاوه بر اهميت وجود منابع و ثروتهاي خدادادي، عدالت و توزيع عادلانه ثروت ميان مردم نيز مؤلفهاي مهم است. امام علي(ع) در خصوص عدالت فرمودهاند:
خداوند سبحان، عدالت را قوامبخش (زندگي) مردم قرار داده است و مايه دوري از حقكشيها و گناهان و وسيله آساني و گشايش براي اسلام.
ايشان در جاي ديگر ميفرمايند:
عدالت، شالودهاي است كه هستي بر آن استوار است.
از جمله ويژگيهاي وجودي معصومان (علیهم السلام) و لازمه امامت آنان، عدالت است. در اينباره هيچ شكي نيست و ميتوان با قطعيت تمام گفت كه امام زمان(عج) در مسئله توزيعهاي اقتصادي، به هيچ وجه ناقض عدالت نخواهد بود. در روايتي از امير مؤمنان(ع) آمده است:
خداوند تبارك و تعالي دنيا را از بين نميبرد تا قائم ما اهلبيت قيام كند. او دشمنان ما را به هلاكت ميرساند، جزيه از كسي نميپذيرد… مردم را به گرفتن اموال ميخواند و آن را به طور مساوي بين آنها تقسيم ميكند و در ميان امت به عدل رفتار ميكند.
طبري در كتاب بشارة المصطفي از طاووس نقل كرده كه گفت:
مهدي(عج) در بذل مال بسيار بخشنده است. با فقرا و بيچارگان مهربان و با كارگزاران سختگير است… .
در جاي ديگر آمده:
… حقوق سالانه و ماهانه مردم دوچندان به آنان پرداخت ميشود و بين همه مردم مساوات برقرار ميگردد تا آنجا كه ديگر كسي محتاج زكات نيست… .
با اعمال عدالت در عرصه اقتصاد، از عوامل مهم بيثباتي و ناامني كه همان نارضايتي عمومي است، از بين خواهد رفت.
در مسئله نظاميگري، بايد به اين مطلب اشاره كنيم كه با امنيت فراگيري كه در حكومت امام زمان(عج) برقرار ميشود و با نابودي ابرقدرتهاي استعمارگر، نظاميگري و مسابقات تسلحياتي منتفي است. نتيجه اين امر، انتقال منابع و ثروتهاي ملي به ساير حوزههاست كه خود باعث رشد، توسعه و غناي اقتصادي ميشود و صلح و امنيتي افزونتر به بار خواهد آورد.
در پايان اين مبحث، به كلام زيباي امير مؤمنان(ع) در خطبه 138 نهج البلاغه اشاره ميكنيم:
… زمين ميوههاي دل خود (معادن طلا و نقره) را براي او بيرون ميريزد و كليدهايش را به او ميسپارد. او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مينماياند و كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) را كه تا آن روز متروك ماندهاند، زنده ميكند.
2. امنيت سياسي و نظامي
از ديگر وجوه امنيتي در هر حكومتي، شق سياسي و نظامي آن است كه به علت ارتباط نزديك اين دو، آنها را در يك مبحث آوردهايم. مهمترين چالشهاي حوزه سياست در دنياي معاصر، مسائلي چون مشروعيت نهادها و نظامهاي سياسي، تشخيص «خودي» و «غيرخودي» و وجود ابرقدرتها و زورمداران جهاني است كه حوزه امنيت جهاني را تحت تأثير خود قرار دادهاند.
مشروعيت نظام سياسي كه اشاره مستقيمي به روش به قدرت رسيدن حاكم دارد، از مهمترين عوامل ثبات و امنيت داخلي و بينالمللي هر كشور است. نظامي كه فاقد مشروعيت سياسي باشد، از پايگاه مردمي برخوردار نيست و پايهاي سست و لرزان دارد. اين معضل ميتواند زمينه را براي وابستگي سياسي نظام به ابرقدرتها فراهم آورد. از نمونههاي تاريخي آن، نظام شاهنشاهي پهلوي است كه ضعف داخلي و نبود پايگاه مردمي، از جمله عوامل دخيل در وابستگي روزافزون آن بوده است. غالباً بين امنيت سياسي و ميزان استبداد رژيمها، رابطه معكوس وجود دارد؛ چراكه استبداد، منجر به خشونت و خشونت نيز ازبينبرنده تعادل و امنيت سياسي در جامعه است. نظامهاي مستبد و ديكتاتوري، همواره مايه ويرانيها، غارتها، قتلها و بسياري ناامنيهاي ديگر در عرصه اجتماع بشري بودهاند. از منظر امام علي(ع)، استبداد، به انحصارطلبي ميانجامد و موجب قيام مردم عليه حكومت ميشود.
از منظر اسلام، هر حكومت باطلي مطرود است. حكومت، تنها از آنِ خداوند متعال است و اولياي خدا به اذن او بر مردم حاكمند. طبق آيات و روايات، غلبه حق بر باطل و نابودي حكومتهاي نامشروع، امري حتمي است؛ حتي اگر يك روز به پايان دنيا مانده باشد. خداوند متعال در آيه 81 سوره اسراء ميفرمايد:
(قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً)؛
بگو حق آمد و باطل نابود شد. آرى، باطل همواره نابودشدنى است.
از امام باقر(ع) در تأويل اين آيه روايت شده كه حضرت فرمودهاند:
زماني كه قائم قيام كند، پادشاهي باطل را از بين ميبرد.
اين وعده الهي حق است؛ چنانكه روايت شده بر بازوي راست حضرت صاحبالزمان(عج) اين آيه حك گشته است. با تحقق اين امر، پادشاهي و حاكميت، به جايگاه اصيل خود (حكومت اولياي الهي) باز خواهد گشت. آن امام، از مشروعيتي الهي برخوردار است و لذا، موجبات ناامنيهايي كه در حكومتهاي باطل مشهود است، از بين خواهد رفت.
در خصوص چالش بعدي در عرصه سياست امروزين، يعني تشخيص «خودي» و «غيرخودي»، بايد گفت كه حريم امنيتي هر جامعه، در وهله اول، نيازمند تعريفي از اين دو مفهوم و ترسيم مرزهاي هويتي بين اين دو است. تشخيص دوست و دشمن و تعيين چنين مرزهايي، دشوار و شكننده است و از ديرباز رهبران دولتها را به خود مشغول داشته است. در صحنه چالشهاي امنيتي، همواره «نوش» با «نيش» و «هويج» با «چماق» قرين بوده است. اما در حكومت مهدوي، با حضور امام زمان(عج)، اين تعيين و تشخيصها امري محال نيست و دشمن از دوست، به راحتي باز شناخته ميشود. در كمال الدين از امام صادق(ع) آورده شده:
زماني كه قائم قيام كند، هيچ كس از آفريدگان خدا در برابر او نميايستد، مگر آنكه او را ميشناسد؛ شايسته باشد يا ناشايسته. در شخص او نشانهاي است براي اهل فراست و او همان راه ثابت است كه با نور خدا مينگرد و از جانب خدا سخن ميگويد و چيزي از او پنهان نيست.
در تفسير برهان جلد دوم، صفحه 1027، در خصوص آيه شريفه (يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ…) از امام صادق(ع) روايتي آمده است كه فرمود:
خداوند ايشان (مجرمان) را ميشناسد و ليكن درباره قائم(عج) آمده كه ايشان را با نشانهاي پيشانيِ آنان ميشناسد.
با اين تفاسير، در عرصه حكومت وليعصر(عج)، خودي و غيرخودي نه تنها شناخته ميشوند، بلكه دشمنان و غيرخوديها به هلاكت خواهند رسيد. امپرياليسم و استكبار جهاني از نمودهاي عيني ناامني و دشمني در دنياي كنونياند كه با دلايل عوامفريبانه خود و در جهت منافع و اهدافشان بر كشورهاي ضعيف كه از نظر منابع طبيعي غني هستند، چنگ انداخته و غارتگري ميكنند. حضور امام زمان(عج) در عصر ظهور، موجب قطع شدن ايادي استكبار جهاني ميشود. در نتيجه اين امر، امنيت به كشورهاي مستضعف جهان و ملل محروم و ستمديده باز ميگردد و ثروتهاي ملي آنان در راه رشد و شكوفايي مردمي به كار برده خواهد شد.
در حوزه نظامي، مهمترين مسئله، بحث گسترش توليد سلاحهاي هستهاي است كه خواب آرام را از چشم كشورها ربوده و توان تخريبي آن روزافزون است. اغلب قدرتمندان جهاني اين تسليحات را عامل بازدارنده در مقابل ديگر قدرتها ميدانند. اما نكته اصلي اينجاست كه به هنگام لزوم، از استفاده از اين تسليحات بيم و هراسي ندارند. نمونه آشكار آن، كشتار مردم بيدفاع هيروشيما و ناكازاكي است كه امريكا عامل آن بود. علاوه بر همه اينها، تكثير سلاحهاي هستهاي، هزينههاي اقتصادي و زيستمحيطي فراواني دارد كه خود موجبات ناامني را فراهم ميآورد. با نابودي زورمداران جهان در دولت پربركت مهدوي، مسئله مسابقات تسليحاتي و ناامني هستهاي منتفي خواهد بود.
3. امنيت اجتماعي
بدانيد، آن كس از ما كه فتنههاي آينده را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام مينهد و بر همان سيره و روش پيامبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) رفتار ميكند تا گرهها را بگشايد، بردگان و ملتهاي اسير را آزاد سازد، جمعيتهاي گمراه و ستمگر را پراكنده و حقجويان پراكنده را جمعآوري كند. حضرت مهدي(عج) سالهاي طولاني در پنهاني از مردم به سر ميبرد. آنچنان كه اثرشناسان، اثر قدمش را نميشناسند، گرچه در يافتن اثر و نشانهها تلاش فراوان كنند. سپس گروهي براي در هم كوبيدن فتنهها آماده ميگردند و چونان شمشيرها صيقل ميخورند. ديدههايشان با قرآن روشنايي گيرد و در گوشهايشان تفسير قرآن طنين افكند و در صبحگاهان و شامگاهان جامهاي حكمت سر ميكشند.
مسئله قوميتها و نژادها در عرصه اجتماعات بشري همواره چالشآفرين بوده است.
قوم عبارت است از يك جمعيت انساني مشخص با يك افسانه اجداد مشترك، خاطرات مشترك، عناصر فرهنگي، پيوند با يك سرزمين تاريخي يا وطن و ميزاني از حس منافع و مسئوليت.
بنابراين، قوم داراي عناصري محوري چون هويت، اعتقاد، آگاهي و فرهنگ مشترك است. به نظر ميرسد بحث امنيت اجتماعي از منظر چالش قوميتگرايي و تعصبات نژادي، جلوه مهمتري داشته باشد. مرور تاريخ، نشانگر بحرانهاي داخلي و بينالمللي است كه ريشه در قوميتگرايي، تعصبات نژادي و نبود هويت واحد دارد. تجربه نژادپرستي آلمان نازي كه سفيد را نژاد برتر ميدانست و از كشتار ديگر نژادها ابايي نداشت و بحرانهاي داخلي امريكا كه بر اثر تبعيض نژادي ميان سياه و سفيد رخ ميدهد، از نمودهاي عيني تاريخي است.
آنچه زيبا و اميدبخش به نظر ميرسد، تجلّي و تحقق حضور مردي است كه در آيندهاي نزديك به اين مسائل پايان ميبخشد. در عرصه حكومت مهدوي، آنچه مايه ارزش و تعالي بشر است، تقوا و اسلام است. كرامت انساني در اين نظامها بر پايه ايمان و عمل صالح است. اين ملاكِ ارزشي، هويت ديني واحدي به مردم ميبخشد كه در همشكننده هويتهاي كاذبي، چون ناسيونالسيم كه نتيجه تلاش بشر براي ايجاد همرنگي در درون ملتهاست و يا جنبش فمينيسم كه به دنبال تعريف هويت بر مبناي جنسيت و وارد كردن آن به عرصه سياست و قدرت است، خواهد بود. از ابنبكير نقل شده كه ميگفت:
از حضرت ابيالحسن(ع) معني كلام خداوند در آيه (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُُرْجَعُونَ) را پرسيدم. فرمود: «در شأن قائم فرود آمده است. زماني كه خروج كند، يهود و نصاري و آفتابپرستان و زنديقان و مرتدان و كافران، شرق و غرب زمين را گرفته باشند. پس اسلام را بر آنان عرضه ميدارد. هركدام كه اسلام آورد، او را به نماز خواندن و دادن زكات و آنچه مسلمانان به آن مأمور ميباشند، امر ميكند و هركه اسلام نياورد، گردن او را ميزند تا آنكه در مشرق و مغرب كسي نماند، مگر آنكه خدا را به يگانگي بشناسد.»
با حاكم شدن كلمه توحيد بر تمام سرزمينها، وحدت و يگانگي هويتي بر بشر حاكم ميشود و امت اسلامي به تمام معناي كلمه به وجود ميآيد. پيآمد اين امر، كنار گذاشتن اختلافات قومي و تعصبات نژادي و خروج از بحرانهاي اجتماعي است.
همچنين در حوزه امنيت اجتماعي، مسئله احساس امنيت افراد نسبت به هم مطرح است كه در زندگي روزمره آنان جريان دارد. شيخ مفيد امنيت مردم در اجتماعِ زمان حكومت حضرت مهدي(عج) را با نقل روايتي روشن ميسازد:
… در دوران او ظلم و ستم برطرف شود، راهها امنيت پيدا كند، زمين بركات خود را خارج گرداند، هر حقي را به صاحب آن برگرداند… .
4. امنيت فرهنگي و معنوي
امروزه فرهنگ، از موضوعات مهم عرصه اجتماعي و مسائل امنيتي است. بهخصوص با مطرح شدن بحث جهانيشدن و خطر يكپارچهسازي فرهنگي، همچنين شكستن مرزهاي امنيتي به وسيله وسايل ارتباطي، اهميت اين حوزه افزونتر گرديده است. از منظر امام خميني، امنيت فرهنگي مقدم بر امنيت سياسي و اقتصادي است. فرهنگ با انديشه و باور و ذهن افراد سروكار دارد و اساس هر تحولي است.
فرهنگ به مجموعهباورهايي اطلاق ميشود كه در ذهن افراد جامعه نهادينه شده است. بنابراين، ميتوان گفت كه نقش تكتك افراد جامعه و طبايع آنها در شكلگيري هر تفكر و فراي آن، فرهنگي برجسته است. بر اساس نظر برخي فيلسوفان و دانشمندان كه از سطح تحليل خرد استفاده كردهاند، طبع بشر منبع اصلي ناامني است. افرادي چون ماكياولي ، انسانها را ذاتاً شرور ميدانند و كساني چون هابز ، حتي انسان را گرگ انسان برميشمارند.
ما بر اين اعتقاديم كه اگرچه طبع بشري، در شكلگيري فرهنگها يا ناامنيهاي اجتماعي دخيل است، با توسعه آموزشي، اخلاقي و مذهبي، ميتوان اميدوار بود كه بشر جايگاه اصلي خود را بشناسد و اصول اخلاق و ارزشي را در جامعه اجرا كند.
ما در نظام تشيع، به تحقق وعده الهي، يعني برپايي حكومت عدل الهي اميدواريم. در اينصورت اسلام عزيز كه طبق روايات جز اسمي در آخرالزمان از آن اثري نميماند، احيا و زنده ميشود. خداوند در آيه نهم سوره صف ميفرمايد:
(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)؛
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
شيخ مفيد از علي بن عقبه و او از پدرش نقل كرده كه گفت:
هنگامي كه قائم(عج) قيام كند…، هر كس اهل هر ديني باشد، به اسلام گرايش پيدا كند و به آن ايمان آورد.
آگاهي و معرفت از لوازم اصلي تأمين امنيت فرهنگي است. با زنده شدن اسلام و برپايي حكومت الهي، طبيعت بشر به جايگاه اصيل خود، يعني مقام خليفة اللهي واقف ميشود. در اين جايگاه است كه فرهنگ غني اسلامي برپا خواهد شد و آرامش و طمأنينه فرهنگي و معنوي باز خواهد گشت.
نكته مهم ديگر اين است كه عرصه سياست، سالهاي متمادي خالي از مباحث اخلاقي و هنجاري بوده و انديشورزان، حضور چنين مؤلفههايي را در سياست انكار كردهاند. اما به مرور زمان، جايگاه اخلاق، هنجار و ارزش در اين حوزه پررنگتر شده و نظريات جديدي با عنوان نظريه هنجاري پا به عرصه وجود گذاشتهاند. اما گاه فهم مسائل ارزشي و اخلاقي و تشخيص آن از شعارهاي عوامفريبانه و بدعتها در سياست، امري دشوار است. در دنياي زر و زور و تزوير كنوني كه تبليغات، فريب افكار عمومي و شعارهاي دروغين در قالب ارزشها، نقش مهمي يافته و ابرقدرتهاي جهاني با بهرهگيري از اين راهكارها، اعمال ننگين خود را ارزشمند و منطبق عدالت جلوه ميدهند، وجود مبارك امام زمان(عج) ميتواند چنين راه دشواري را بر بشر هموار كند. در روايتي از امام باقر در تفسير آيه 41 سوره حج (الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ… وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ) ، آمده است:
اين آيه در مورد آل محمد (ص) و مهدي(عج) و ياوران آنان است كه خداوند آنان را مالك مشرق و مغرب زمين ميگرداند و دين را آشكار ميسازد و به وسيله او و يارانش، بدعتها را نابود ميكند، همانطور كه بيخردي را به وسيله حق، نابود نمود و چنان كند كه اثري از ستم ديده نشود و به نيكيها فرمان ميدهد و از زشتيها جلوگيري ميكند.
مسلماً اگر زمينه تشخيص صحيح از ناصحيح و عدل از ظلم فراهم شود، اذهان مردم آرامش و اطميناني بيوصف خواهد يافت كه در تسكين زندگي روزمره آنان بياثر نخواهد بود. مولا علي(ع) در خطبه 138 نهج البلاغه ميفرمايد:
او خواستهها را تابع هدايت وحي ميكند، هنگامي كه مردم هدايت را تابع هوسهاي خويش قرار ميدهند. در حاليكه با نام تفسير، نظريههاي گوناگون خود را بر قرآن تحميل ميكنند، او نظريهها و انديشهها را تابع قرآن ميسازد.
5. امنيت علمي
بشر در طول ادوار مختلف، با كشف قوانين طبيعي پا به عرصه علوم طبيعي گذاشت و با بهرهمندي از عقل و استعدادها و تواناييهاي ذاتي، توانست بر نظام طبيعت چيره شود. اما نكته اصلي اينجاست كه علوم بشري همواره در تغيير و تحول است و نميتواند حكم قطعي در مورد مسائل ارائه دهد. علت اين است كه عقل بشري احاطه كامل بر علوم و قوانين طبيعي ندارد و همه چيز را با تجربه ميآموزد. روزگاري ممكن است به اين نتيجه برسد كه مشاهده و تجربه، ملاك علمي بودن مسائل است و هر آنچه از بوته آزمايش گذشت، علمي است (پوزيتويسم ). و روزگاري ديگر ممكن است در همه مسائل و بهطور كلي در وجود حقايق شك كند و به نسبيتگرايي برسد (پست پوزيتويسم ). بنابراين، حوزه علوم بشري همواره با ناامنيهاي فكري و دگرگونيها روبهروست. با وجود اين گستردگي در علوم كنوني، در احاديث و روايات آمده كه مردم در زمان غيبت، تنها به دو حرف از 27 حرف علم، آگاه خواهند شد. اما در زمان حكومت حضرت، تمام حروف آن در ميان مردم منتشر ميشود. در روايتي از امام صادق(ع) آمده است:
علم و دانش 27 حرف است. آنچه تاكنون همه پيامبران آوردهاند، دو جزء بيشتر نيست و مردم تا امروز، جز دو حرف از علم، آگاهي ندارند. وقتي قائم(عج) قيام كند، 25 حرف ديگر را آشكار مينمايد و در ميان مردم پخش ميكند و آن دو حرف را نيز به آن ضميمه ميكند و 27 حرف در ميان مردم پخش ميشود.
در روايتي ديگر از حضرت علي(ع) آمده:
(آنگاه كه حضرتش ظهور كرد)… علم و دانش در دلهاي مؤمنين قرار گيرد، تا جايي كه مؤمني نيازمند دانش برادرش نميشود.
علمي كه وليّ خدا بر مردم عرضه ميكند، علم الهي است و قطعيت و ثبات را به همراه دارد، نه شكاكيت و نسبيت را و در نتيجه، نويدبخش آرامش فكري خواهد بود.
6. امنيت قضايي و حقوقي
حقوق بشر از جمله موضوعات و مجادلات جهاني است كه حتي دستآويز قدرتهاي بزرگ، براي پيگيري اهداف شوم و توسعهطلبانه قرار گرفته است. وضعيت اسفناك عراق در چند سال اخير، نمونه بارز اين مسئله است. از سوي ديگر، تدوين حقوق بشر و تشكيل دادگاههاي كيفري، در بسياري از موارد دچار نقصانهاي جدي است؛ چراكه عقل بشر قادر نيست بر همه وجوه احاطه يابد و امكان اشتباه دارد و يا ممكن است منافع شخصي در تدوين قواعد و تشكيل دادگاه لحاظ شود.
امور و مسائل حقوقيِ دنياي امروز، بهخصوص حقوق بينالملل يا حقوق شهروندي، بر مبناي عقل بشر غربي است و اين ملاك، قاطع نيست و حتي در صورت صحت نيز، اين قوانين، ممكن است ابزار هدف زورمداران منفعتمحور شود. از جمله بحرانها در اين حوزه، به جنبش فمينيسم ميتوان اشاره كرد كه همه قوانين را مردمحور ميداند و در تلاش است اين وضعيت را تغيير دهد. عدالت، وجدان، ايمان، سعه صدر و… از عناصر مهم و كليدي در حوزه قضاوت هستند. علي(ع) تضمين امنيت قضايي افراد در جامعه را مستلزم رعايت سه اصل انتخاب قاضي، شرايط قاضي و وظايف دولت در برابر قاضي ميداند.
حاكميت الهي از نظر ما مسلمانان، بدون شك از نظر قوانين و اجراي آنها، مشكلي نخواهد داشت. قوانين الهي، كاملترين و جامعترين قوانين هستند و مجري آنها در حكومت مهدوي، شخص امام زمان(عج) است كه منتخب الهي است. امام صادق(ع) فرمود:
زماني كه قائم آل محمد (ص) قيام نمايد، با حكم داوودي ميان مردم حكم ميكند و نيازي به گواه ندارد. خداي تعالي به او الهام مينمايد و او با علم خود حكم ميكند و هر پرسشي را پاسخ ميگويد. او با فراست و زيركي دوست را از دشمن باز ميشناسد… .
در چنين حكومتي، قوانين به بهترين نحو اعمال ميشود و دست هر صاحبنفوذ منفعتطلبي كوتاه خواهد شد و لذا حوزه حقوقي و قضاوت از ثبات و سكون بهرهمند ميشود. در پايان، به خطبه 138 نهج البلاغه در اين خصوص اشاره ميكنيم. مولا علي(ع) ميفرمايد:
فردايي كه شما را از آن هيچ شناختي نيست، زمامداري حاكميت پيدا ميكند كه غير از خاندان حكومتهاي امروزي است، عمال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر ميكند.
… من مايه امنيت زمينيانم، آنچنانكه ستارگان مايه امنيت آسمانيان هستند. امام مهدي(عج)
نتيجه
اسلام، كاملترين دين الهي و دربرگيرنده نظام سياسي جامعي است كه در اين نظام و گفتمان، نقطه ثقل و عنصر مركزي، حاكميت الله است. منظور از گفتمان، مجموعة منسجمي از معاني و عناصر زباني است كه يك هسته مركزي آنها را گرد هم ميآورد و به آنها معنا ميدهد. هر گفتماني، در بستر زمان و مكان خاص و با شرايط مناسب، ممكن است بر ساير گفتمانها حاكم گردد. هسته انسجامبخش هر گفتمان، دالّ مركزي ناميده ميشود. گفتمان سياسي اسلام نيز، نظامي معنايي است كه دالّ مركزي آن حاكميت الله است كه پيامبر و سپس ائمه هدي (علیهم السلام) به اذن الهي آن را اجرا ميكنند. حكومت صاحبالزمان(عج)، نقطه اوج تحقق اين حاكميت است. پس در خصوص شكلگيري آن شكي نيست. آيه 55 سوره نور، در اينباره ميفرمايد:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ … مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً)
ما مسلمانان معتقديم در دين الهي خود، دستورهاي براي نظام حكومتي داريم كه در صورت اجراي تمامعيار آن، به سيستم امنيتي فراگيري دست خواهيم يافت. همچنين از منظر ما، حكومت وليعصر(عج) توانايي برقراري چنين نظام امنيتي را داراست. وجود اين حكومت، منشأ صلح و امنيت جهاني و مايه اصلاح و سامان جامعة بشري است. امام صادق(ع) ميفرمايد:
در زمين هميشه حجت هست؛ زيرا مردم را اصلاح نكند مگر حجت و زمين را به سامان نياورد مگر حجت.
نكته مهم اينكه امنيت در حكومت مهدوي، همهجانبه و مطلق است. در دنياي كنوني كه امنيت مطلق، افسانهاي بيش نيست و هر نوع امنيتي نسبي است، ما به روزي اميد داريم كه مهدي موعود(عج) حاكم بر جهان بشري شود و وجودش خير و بركت و امنيت فكري و عيني جهانشمولِ مطلق را به ارمغان آورد، تا جايي كه اساساً نيازي به سخن گفتن درباره امنيت بشري نباشد.
برگرفته از سايت :المهدويه