به نام خدا
تنها مکتب و مذهبی که میتواند کاروان سرخورده بشری را از این گرداب و سرگردانی نجات دهد اسلام و تعالیم انسانساز است و این آرمان با مدیریت و رهبری حضرت مهدی(عج) محقق خواهد شد.
چکیده
هدف از نوشتن این پژوهش بنیادی بررسی مهدویت و جهانیشدن میباشد تا از این طریق مسئله جهانیشدن از جهانیسازی و تفکیک و بازشناخته شود.
نگارش این پژوهش بدین صورت بوده که از کتب و نشریات استفاده شده است. محتوای این پژوهش در زمینه بررسی تاریخی مبحث جهانیشدن و بررسی اصول و مبانی جهانیشدن غربی و همچنین تعاریف و دیدگاههای ارائه شده از سوی دانشمندان و صاحبنظران در مورد جهانیشدن و همچنین در پایان مقایسه بین جهانیسازی غربی با حکومت واحد جهانی حضرت مهدی(عج) میپردازیم.
که در این پژوهش ارائه میگردد. اگر با دثت به تعاریف و دیدگاههای ارائه شده بنگریم جهانیسازی یا به تعبیر دیگر جهانی کردن اقتصاد و فرهنگ و سیاست غیر از جهانیشدن به صورت طبیعی است زیرا جهانیشدن تا آنجا که مربوط به پیشرفتهای فنی و علمی و اجتماعی و متناسب با وضعیت تاریخی و اجتماعی بشر امروز است امری قابل فهم و طبیعی است اما آنچه امروزه از جهانیشدن ارائه میشود تنها یک امر طبیعی نیست بلکه ورای این اصطلاح و فرآیند و حرکت یک اراده وجود دارد و آن این است که نوعی روش و منش و سیاست و منافع به عنوان روش و منش و منافع جهانی بر بشریت تحمیل میشود.
البتهاین امری خطرناک است زیرا میخواهد یک نوع منافع و یک نوع بینش را به عنوان الگو معرفی کند و همة زندگی و جهان را با یک معیار خاص اندازهگیری کند. عدم تساوی دولتها و ملتها سبب میشود تا آنان که صاحب علم و فنآوری هستند یک امر غیرطبیعی را بر کشورهای دارای اقتصاد ضعیف تحمیل کنند و سعی کنند جهان بر مدار منافع بچرخد.
همچنین با دقت در سازکارهای جهانیشدن و جهانیسازی روشن میشود که جهانیشدن امری طبیعی است و پیوستن به آن مانعی ندارد بلکه به نفع همة کشورها است ولی آنچه امروزه در جهان مشاهده میشود جهانیسازی است که همراه با بیعدالتی و تجاوز و تحمیل اقتصاد و فرهنگ و سیاست خاص بر جهان است آنچه صاحبنظران را وادار به مخالفت کرده و مردم را علیه آن به تظاهرات واداشته جهانیسازی است نه جهانیشدن.
پیشگفتار
در ادیان الهی آن چه به عنوان حکومت واحد جهانی مطرح است تنها یک اشتراک لفظی با واژه جهانیشدن دارد. در حالی که هیچ سنخیت ماهوی بین این دو وجود ندارد.
در جهانیسازی که اکنون مطرح شده است ریشه غرب و فرهنگ غربی دارد و اصول مبانی فکری و فلسفی آن دقیقاً همان اصول و مبانی فرهنگ غرب است! بسیاری از اندیشمندان مانند ادوارد سعید و گوندرفرانک و … جهانیسازی را پروژه غربی میدانند که در رأس آن آمریکا قرار دارد که تنها عامل مشروعیت داشتن چنین رهبری توان بالای نظامی و اقتصادی آن به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم است.
این پروژه با چالشهای بزرگی در رهبری جهان مواجه است، خصوصاً اینکهایا آمریکا و غرب با داشتن چنین فرهنگی قادر به رهبری و مدیریت جهان به صورت عادلانه هستند؟ و پارهای از این سئوالات وجود دارد. واقعیت این است که آنها چنین توانایی ندارند!
تنها مکتب و مذهبی که میتواند کاروان سرخورده بشری را از این گرداب و سرگردانی نجات دهد اسلام و تعالیم انسانساز است و این آرمان با مدیریت و رهبری حضرت مهدی(عج) محقق خواهد شد.
هدف این مقاله علاوه بر طرح دیدگاههای مختلفی از پدیده جهانیشدن و ارائهاین تعریف از جهانیشدن به دنبال بررسی اصول و مبانی جهانیشدن غربی پرداخته و در پایان نیز مقایسه جهانیسازی غربی با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) خواهیم پرداخت.
مقدمه
در هر مقطع تاریخی واژگان خاصی است که بیانگر ماهیت و جوهر آن دوره تاریخی است. «امپریالیسم» واژه نمادین نیمه اول قرن بیستم و توسعه واژه شکلدهندة چارچوب مباحث تحلیلها و نتیجهگیریها در عرصههای سیاست، اقتصاد و فرهنگ و اجتماع در اوایل نیمه دوم قرن بیستم بود. جهانیشدن در زمرة واژگانی است که بستر شکل دهندة ماهیت عرصههای گوناگونی انسانی در قرن حاضر است. این استدلال نباید این واقعیت را از نظر دور سازد که جهانیشدن پدیدة تازهای نیست بلکه ریشه در تحولات فکری و مادی در غرب دارد.
جهانیشدن به عنوان یک پدیده بازتاب یک فرآیند تاریخ و پیامد منطقی و غیرقابل اجتناب تحولات چند سدة گذشته در غرب است. دیدگاههای نظری گوناگونی درباره مسأله جهانیشدن وجود دارد.
برخی جهانیشدن را چیزی فراتر از مرحلة گذرا و موقت در تاریخ بشر نمیدانند. برعکس عدهای آن را آخرین تبلور رشد سرمایهداری غرب و نوسازی تلقی میکنند. و گروه سوم جهانیشدن را یک تحول اساسی در سیاست جهانی قلمداد میکنند که فهم آن نیازمند تفکر جدیدی است. باید آگاه بود که هیچ یک از این دیدگاهها در بررسی پدیدههای جهانیشدن به همه پرسشهای مطرح پاسخ مناسب نمیدهد بلکه هر کدام از منظری خاص و متفاوت به موضوع مینگرد.
در این نوشته منظور آن نیست که بگوییم کدام یک از این دیدگاهها بهترین است بلکه هدف آن است که دیدگاههای نظری گوناگون و اینکه هر یک از تئوریها چگونه به مسأله جهانیشدن مینگرد مورد بررسی قرار میگیرد.
ضرورت بحث
تئوری جهانیشدن غربی برای اواین بار به دنبال تحولات عظیمی در تکنولوژی ارتباطات در نیمه دوم قرن بیستم وارد ادبیات روابط بینالملل شد. اما میل به آن سابقهای به قدمت حیات بشر دارد.
گرایش به جهانیشدن ابتدا در ادیان الهی بروز کرد به گونهای که ادیان بزرگ الهی سودای جهانیسازی داشتند و هنوز هم تلاش میکنند امت واحد جهانی به وجود آورند.
اسلام برترین و بهترین و کاملترین شکل جهانیسازی دسن با عنوان مهدویت مطرح کرده است که حکومتی فراگیر از تمام آحاد مردم در سراسر جهان است.
با توجه به تشابه لفظی هر دو واژه از یک طرف و بحث از پایان تاریخ در میان طرفداران هر دو گروه از طرف دیگر بر آن شدیم تا در این تحقیق سازگاری و تباین این تئوری جهانیسازی را با مهدویت اسلامی مورد بررسی قرار دهیم.
واژه جهانیشدن
در مورد جهانیشدن که معادل globalization در فارسی به کار برده میشود اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. از این رو برخی معادل فارسی این کلمه را «جهانیسازی» و برخی دیگر معادل آن را «جهانگستری» و دستة سوم معادل آن را جهانگرایی دانستهاند. بیتردید همة آنهایی که این معادلها را برای این کلمه به کار گرفتهاند اگرچه تعاریفشان با یکدیگر اختلاف دارد بر این مطلب اتفاق نظر دارند که بازگشت این تعابیر به کلمة انگلیسی معادل global است که در فرهنگها به سه معنا به کار برده میشود.
گرد مثل توپ یا کره عام و کلی و جهان شمول مقولههای مربوط یا شامل در کرة زمین و سراسر جهان که البته کلمه global هم به معنای لازم و هم به معنای متعدی به کار برده میشود. بر همین مناسبت که به نظر نویسندة کتاب پدیدة جهانیشدن واژة globalization که اسمم مصدر از مصدر جعلی globalize است هم به معنای جهانیشدن یا جهان شمول شدن به معنای لازم استعمال میشود و هم به معنای جهانیسازی یا یکپارچه کردن که متعدی است به کار برده میشود.
در مورد این واژه نظریاتی ارائه شده است که به شرح ذیل است:
کسانی که جهانیسازی را معادل کلمه globalization قرار میدهند و این معنا را از آن اراده میکنند، بر این باورند که چون معادلهای فارسی کلماتی از قبیل modernization (نوسازی) و Privalization (خصوصیسازی) و Liberalization (آزادسازی) متعدی به کار برده میشود، از این رو به جا و مناسب است که از گلوبالیزیشن نیز به عنوان «جهانیسازی» نام برده شود.
کسانی که واژة «جهانگستری» را بر دیگر واژهها مقدم داشتهاند معتقدند که اولاً: این معنا آنچه را که در حال ظهور است خوب به تصویر میکشد و بیان میکند.
ثانیاً: ماهیت این پدیده آشکار ساخته و به آن وضوح میبخشد.
ثالثاً: در فارسی این کلمه قابل صرف است.
و اما کسانی که واژة «جهانگرایی» را بر دیگر واژهها ترجیح دادهاند اینگونه استدلال میکنند که این معنا تا حد امکان بیطرفانه است و هیچ بار معنایی مثبت یا منفی را با خود به همراه ندارد.
در نهایت گروهی که واژه جهانیشدن را پسندیده و آن را به کار میبرند، میگویند، جهانیشدن یعنی به استقبال دیگر فرهنگها و به دیگر فرهنگها احترام گذاشتن و برای نظریات دیگران ارزش قائل شدن، برخلاف جهانگرایی که به نفی دیگران میپردازد و جهانیسازی باعث نفوذ در فرهنگهای دیگر بوده و بر خورد ایدئولوژی را به دنبال دارد.
جهانیسازی حضرت
تمام پیامبران الهی به دنبال محقق کردن هدف واحدی بودند همان هدفی که همه دستهها و گروهها و جمعیتهای بشری را یکجا زیر پرچم پرافتخار حضرت مهدی(عج) جمع میکند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
امام هفتم(ع) ذیل این آیه فرمودند:هنگام قیام مهدی(عج) است که اسلام را بر تمامی ادیان حاکم میگرداند.
اولین گام برای تحقق دهکدة جهانی و جامعه واحد بشری ایمان آوردن تمام ادیان و پیروان آنها به حضرت مهدی(عج) و جمع شدن آنها زیر پرچمش است چرا که دعوت به اتحاد جهان و جهانیان امری تازه نیست و در تمام ادیان آسمانی و قدیمی میتوان مسألهای مرتبط با آن را یافت و ریشه تفکر اتحاد بشریت را در این ادیان جستجو کرد.
و در زمانی حقیقت همه ادیان دعوت جوامع و ملتهای بشری به همبستگی و اتحاد زیر پرچم ایمان به خدای واحد بوده است، آفرینندة بیهمتا و ارزشها و باورها و مسلمات مشترکی که رفتار و منش را در تمام جهان مستحکم کند به همین جهت است که تمام ادیان توقع و انتظار ظهور مهدی(عج) را دارند و آن زمان که ظهور کند با علائم و نشانههایی که به راحتی شک را از آنها برطرف میکند به شخص ایمان میآورند. آری، به همراه او عیسی بن مریم خروج میکند و پشت سر حضرتش نماز میخواند. از امام باقر(ع) نقل شده است:
وقتی حضرت مهدی(عج) قیام کند پرچم رسول خدا(ص)، انگشتر سلمان و سنگ و عصای موسی را ظاهر میکند.
باز از ایشان نقل کردهاند که وقتی که ده هزار نفر نزد او جمع میشوند هیچ یهودی و مسیحی و هر که غیر خدا را میپرستند باقی نمیماند، جز آن که به او ایمان میآورد. تصدیقش میکند و یگانه امت، امت اسلامی میشود و همچنین مهدی(عج) را بهاین دلیل مهدی نامیدهاند که به امری مخفی هدایت میکند و تورات و انجیل را از زمینی که به آن انطاکیه گویند در میآورد.
حضرت مهدی در خلال ارتباطات جهانی و توانایی و قدرتش بر یکی کردن روشها و منشها در تمام نقاط جهان، جهانی کردن خویش را به ظهور میرساند. حضرت صادق(ع) در مورد ندای آسمانی فرمودند:
هر قومی به زبان خویش آن صدا و ندا را میشنود.
و این در حالی است که زبان، یکی از مشکلترین و جدیترین موانع و سدها در مسیر ارتباطات بشری است که از گفتگوها و ایجاد ارتباطات متقابل ممانعت به عمل آورده و آنها را به جدایی و تفرقه و گوشهنشینی سوق میدهد.
جهان بشری که از بحرانها ضربههای فراوان خورده است در مسیر جهانیشدن به سمت مخالف تحقق سعادت بشری سیر میکند. حال آنکه بشریت آرزویش عدالت است که از درد فراقش همواره به خود پیچیده است. درخت صبر و تحمل بشریت در این راستا آن زمان که امام منتظر، پرچم عدالتش را بر سر ظلم و ستم میکوبد به گل خواهد نشست. امام باقر(ع) میفرماید:
هرگاه قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان خدا میکشد و با آنها عقلهاشان را کامل میکند.
پس از تحقق عدالت، امنیت گسترش مییابد، جرم و خلافکاریها پنهان و ناپیدا میگردد. امام باقر(ع) درباره امنیت و امان در زمان حضرت مهدی(عج) میفرماید:پیرزنی ضعیف و ناتوان از شرق به سمت غرب (جهان) میرود و احدی او را اذیت و آزار نمیکند.
با از بین بردن مرزها و حدود جغرافیایی، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) تکامل مییابد و موانعی که به دست خود بشر ساخته شده برداشته میشود و او به منتهای آرزو و خواستههایش که آزادی در عمل و تحریک زندگی و حیاتش میباشد، میرسد. زمین است که وطن هر انسان در عصر حضرت مهدی(عج) میباشد. امام صادق(ع) فرمودند:
مومن در زمان قائم چنان میشود که شخصی که در شرق است برادرش را در غرب میبیند و او هم همینطور.
جامعه بشری به وحدت واقعی که جنگها، نابسامانیها، بحرانها و مشکلات را ریشهکن سازد، دست نخواهد یافت مگر اینکه به مسائل اساسی و عوامل واقعی که جمعیت بشری را میتواند جمع کند نظر بیفکند و شکی نیست که مسائل مادی جز عاملی برای ایجاد اختلاف و جنگ و بهرهکشی از همدیگر نیست. در حالی که عقل و فطرت عاملی هستند که بشریت را به تکامل عقلی و بازگشت به فطرت و تبدی و سعادت از موانع کشنده ناشی از خودپرستی ممکن نیست که آن هم عصر عدالت، آزادی، امنیت و سعادت یعنی عصر امام منتظر حضرت مهدی(عج) است.
تاریخچه جهانیشدن
ریشههای تاریخی جهانیشدن را میتوان به عمق تاریخ بشر و به زمانهای گذشته مربوط دانست. طبق نظر جامعهشناسان و باستانشناسان زندگی بشر از زندگیهای محدود خانوادگی و انفرادی در جنگلها و غارها و پناهگاهها شروع شده و به تدریج به جمعیتهای قبیلهای و اجتماعات محدود در کنار چشمهها و رودخانهها تبدیل شده، بعداً همینها، روستاها و واحدهای کوچک شدهاند و سپس شهرها تشکیل شده و از شهرها به تدریج کشورها و دولتها پدید آمدهاند، بنابراین در مجموع زندگی بشر، به سوی جهانیشدن در حرکت است یعنی هر چه که به جلوتر میرویم تفرقهها کم و تجمعها زیاد میشود و هرچه که به عقب برگردیم به تفرقههای بیشتر میرسیم، لذا میگویند، جهانیشدن یک امر طبیعی است.
البتهاین حرکت در قرون اخیر سرعت بیشتری به خود گرفته است و دیگر به صورت گذشته کند حرکت نمیکند زیرا با در اختیار گرفتن ابزاری مثل بخار و اختراع ماشین و وسایل ارتباط جمعی و دریایی و زمینی و هوایی و توسعة راهها به تدریج کشورها تبدیل به منطقهها و حکومتهای منطقهای میشوند و چون این جهانیشدن در ابعاد مختلف اقتصادی و فرهنگی و سیاسی شکل میگیرد، قهراً بلوکها درست میشود و معلوم است وقتی ارتباطات بشر با ماهواره و اینترنت آنجام گیرد، حرکت به سوی جهانیشدن با سرعت و شتاب بیشتری آنجام خواهد گرفت، آنانی که بهاین نحو به سابقة تاریخی و جهانی معتقد هستند میگویند جهانیشدن فرایندی است که از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته است و از همان زمان تاثیرات آن رو به فزونی بوده است، اما اخیراً یک شتاب ناگهانی در آن پدیدار شده است.
در مقابل این نظریه بعضیها میگویند جهانیشدن با نوگرایي و توسعة سرمایهداری همزمان بوده است اما اخیراً در آن شتاب ناگهانی بوجود آمده است.
بعضی را نیز عقیده بر این است که جهانیشدن، فرایند متاخر است که با سایر فرایندهای اجتماعی، نظری با فرا صنعتی شدن، فرانوگرایی یا شالودهشکنی سرمایهداری همراه است. به نظر میرسد که حق با نظر اول است گرچه جهش و شتاب آن، همزمان با سرمایهداری و پیدایش وسایل ارتباط جمعی است جهانیشدن به طور منظم از طريق توسعة امپراطوریهای مختلف قدیمی و غارت و تاراج دریایی و نیز گشترش آرمانهای مذهبی تحول یافته است. جهانیشدن به شیوهای که امروز شاهد آن هستیم از قرن پانزده و شانزدة عنی آغاز عصر جدید شروع شد، در اروپای قرون وسطی حرکت جهانیشدن بسیار کند بوده است و پس از انقلاب صنعتی است کهاین مووع شدت پیدا کرده است.
در مورد این بحث که پیشینة تاریخی جهانیشدن است میتوان به دو بخش تقسیم نمود:
1. پیشینة تاریخی از اصطلاح جهانیشدن. 2. پیشینة تاریخی گرایش و رویکرد به جهانیشدن.
2.
در ابتدا از پیشینة تاریخی از اصطلاح جهانیشدن بحث مینماییم که قدمت این واژه مربوط به سالهای آخر دهة 50 میلادی و سالهای اولیة دهة 60 میلادی میرسد در سال 1328 ش (1959 میلادی) مجله آکونومیست سهمیه جهانی (globalized) استفاده کرد. در سال 1340 ش (1961 میلادی) فرهنگ «وبستر» نخستین فرهنگ معتبری بود که تعاریفی دربارة دو اصطلاح globaism و globalization ارائه داد. یک سال بعد نشریه spectator مفهوم جهانی را گیج کننده توصیف نمود. در سال 1344 ش (1965 میلادی) مک لوهان نام دهکدة جهانی را بر کتاب جنگ و صلح در دهکدة جهانی خود گذارد. برخی اصطلاح دهکدة جهانی را سرآغازی بر شکلگیری اصطلاح جهانیشدن میدانند.
با این وصف استعمال واژة جهانیشدن و یا مشتقات آن تا دهة اخیر قرن بیستم محدود باقی ماند. از این رو جای تعجب نیست که تا سال 1373 ش (1994 میلادی) فهرست کتابهای موجود در کنگرة آمریکا که از واژة جهانی یا جهانیشدن استفاده کردهاند به 34 عنوان محدود میشود در حالی کهاین عناوین در سال 1377 ش (1998 میلادی) به بیش از 200 عنوان در سال 1378 به بیش از 400 عنوان رسید. این رشد گویای پذیرش و یا مورد توجه قرار گرفتن اصطلاح جهانیشدن توسط نویسندگان و محققان در سالهای پایانی سدة بیستم است. بنابراین میتوان گفت: از ویژگیهای سالهای پایانی قرن بیستم کاربرد فراگیر واژة جهانیشدن میباشد.
بنابراین جهانیشدن تداوم حرکت نظام سرمایهداری و کاپیتالیسمی غرب است که پس از جنگ سرد از لاک دفاعی خود بیرون آمده و رویای تسلط بر عالم را در سر میپروراند به همین دلیل با پایان جنگ سرد که فروپاشی بلوک شرق همراه بود، سیاست و استراتژی جدیدی به نام «نظم نوین جهانی» از سوی آمریکا مطرح شد. این پدیده که با تحولات عظیم در تکنولوژی جدید اینترنت همراه شده به مقدمهای برای جهانیسازی تبدیل شده است.
دومین بحث در مورد پیشینة تاریخی گرایش و رویکرد به جهانیشدن است. رویکرد به مفهوم جهانیشدن «globalization» چه در تئوری و چه در عمل، سابقهای به قدمت بشر دارد. زیرا گرایش به جهانیشدن نخست در ادیان الهی بروز کرد، به گونهای که ادیان بزرگ الهی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام سودای جهانیسازی داشتهاند و هر یک درصدد هستند تا امت یگانه و حکومت واحد جهانی پدید آورند.
البته در این میان جهانیسازی اسلامی، برترین و کاملترین شکل جهانیسازی دینی را مطرح کرده است. «أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» مخاطبان در این جهانیسازی اسلامی نه عرب، نه عجم، نه مکی، نه مدنی، و نه حتی مسلمانان بلکه همه مردم اند. و معنویت «خدا» و عقلانیت «انسان» دو عنصر اساسی آن است. در کنار ادیان الهی، تمدنها، کشورها و مکتبهایی نیز بودهاند که بر اساس اندیشههای جاهطلبانه، سود جویانه و توسعهخواهانه، میل به جهانگرایی داشته و حتی کوشیدهاند تا در قالب جهان گشایی به آن جامه عمل بپوشانند.
بابلیان، ایرانیان، رومیان و … از همین نمونهها هستند که در پی نیل به حکومت بر جهان و واداشتن همگان به پیروی از ارزشهای خود بودهاند. پس از اسلام و دیگر ادیان اغلب از دو مکتب مارکسیم و کاپیتالیسم به عنوان مدعیان حکومت نام میبرند.
مارکسیستها با تقسیم تاریخ به کمون اولیه، بردهداری، فئودالیسم و کاپیتالیسم مدعیاند که بشر با گذر از این مراحل چهارگونه به مرحلة نهایی یعنی کمونیسم وارد میشود که آن یک حکومت جهانی با ویژگیهایی چون مرام اشتراکی، فقدان دولت و نبود مالکیت است. البته آنها قبل از ورود به مرحلة پایانی تاریخ یک مرحلة انتقالی به نام سوسیالیسم را نیز پشت سر میگذارند. سوسیالیسم کمی به کاپیتالیسم و نیز اندکی به کمونیسم شبیه است.
مثلاً در سوسیالیسم همانند کاپیتالیسم دولت و حکومت وجود دارد. ولی بر خلاف کاپیتالیسم حکومت در اختیار همه نیست، بلکه در حاکمیت کارگران است. اگرچه شکست کمونیسم در دنیای امروز به معنای غیرقابل وصول و یا خیالی بودن حکومت جهانی کمونیستی است ولی سوسیالیستها معتقدند به علت ریشه دار بودن شعارهای عدالت و مساوات سوسیالیستی در نهاد و فطرت انسان، بشر دوباره به سراغ سوسیالیسم و سپس کمونیسم خواهد آمد.
کاپیتالیسم یا سرمایهداری غرب یکی دیگر از مدعیان جهانیشدن نیز، در پی جهانگرایی و ایجاد یک حکومت جهانی است. از زمانی که سرمایهداری غرب شکل گرفت یعنی از چهار پنج سدة پیش ، یا به عقیدة والرشتاین، از قرن 16 میلادی، تسلط نظام سرمایهداری بر جهان آغاز شد. از اواخر قرن 19 و به خصوص از اوایل قرن 20 سرمایه در کشورهای شمال به مرحلة اشباع رسید و انباشت سرمایه به رکود اقتصادی دامن زد.
بنابراین، غرب به صدور سرمایه دست زد، تا از این طریق به بازارهای جدید و جویای سرمایه دست زد و بحرانهای نهفته در درون خود را به کشورهای توسعه نیافته منتقل کند. این فرایند، موجب رشد دوباره نظام سرمایهداری گردید.
نتیجهاینکه جهانیشدن: اولاً ادامه تحولات کلان تاریخ بشر غربی، یعنی تحول انقلاب کشاورزی، انقلاب صنعتی و انقلاب اطلاعاتی است. ثانیاً: تداوم حرکت سرمایهداری غرب است، ولی پس از پایان جنگ سرد تهاجمیتر شده و رویای تسلط بر جهان را در سر میپروراند. بهاین دلایل جهانیشدن پیش از هر تعریف دیگر به آن معناست که سیاست اقتصادی، امنیت غذایی و … باید در حوزه اختیارات تجار و سرمایهگذاران دولتیهای ثروتمند قرار گیرد و در این روند، حکومتها، نهادهای بینالمللی و حتی سازمانهای بینالمللی نیز اجازه ندارند که فعالیت و قدرت آنها را به پرسش گیرند.
با چنین نگرش و عقیدهای است که کروگمن، جهانیشدن را ادغام بیشتر بازارهای جهانی، مک ایوان، آن را گسترش بینالمللی مناسبات تولید و مبادلة سرمایه سالارانه، بازانسون نیز جهانیشدن را یکپارچگی تجارت با حذف مرزهای تجاری، سرعت در مبادلة تکنولوژی و افزایش عمومی در مصرف جهانی میدانند. طبیعی است که در رأس چنین نظامی، آمریکا قرار میگیرد. از این رو مالکوم واترز میگویدک در جهانیشدن نتیجه مستقیم گسترش فرهنگ اروپایی از طریق مهاجرت استعمار و تقلید فرهنگی به سراسر کرة زمین است. این پدیده به طور ذاتی از طریق فعالیتهای سیاسی و فرهنگی با الگوی توسعه سرمایهداری همراه است.
روژه گارودی هم در این باره میگوید:جهانیسازی نظامی است که قدرتمندان را با ادعای روابط آزاد و آزادی بازار، قادر میسازد تا اضافی از دیکتاتوریهای ضدانسانی را به مستضعفان تحمیل نمایند.
رابرتسون در یک جمع بندی کلی فرآیند جهانی خواهی کاپیتالیسم و مشخصههای آن را بهاین ترتیب مطرح میکند:
1) مرحلة بدوی که در اروپا و در بین سالهای 1400 تا 1750 رخ داد.
تجزیة کلیسا، ظهور جوامع دولت ملت و استعمار کشورهای ضعیف مشخصة این مرحله است.
2) مرحلة آغازین که از سال 1750 تا 1850 ادامه داشت و بروز مسایل شهروندی انعقاد اولین قراردادهای بینالمللی از نشانههای آن است.
3) مرحلة جهش که به سالهای 1875 تا 1925 بر میگردد، بشر شاهد مهاجرتهای وسیع و جنگهای بزرگی چون جنگ جهانی اوّل است.
4) مرحله سلطهجویی که طی سالهای 1925 تا 1965 با بروز جنگ جهانی دوم تأسیس جامعه ملل و سازمان ملل متحد، آغاز جنگ سرد و افزایش کشورهای جهان جهانیشدن، روز سریعتری به خود گرفت.
5) مرحلة فقدان قطعیت که از سال 1969 به بعد، فعالیت وسیع رسانههای گروهی تشدید جنگ سرد و تلاش برای دستیابی به سلاحهای مرگبارتر موجب شد که ساکنان کرة زمین اعتماد کمتری نسبت به روندی که در جهان طی میشد، داشته باشند.
6) مرحلة جهانیسازی که با پایان جنگ سرد، فروپاشی شوروی سابق، حمله آمریکا به عراق و طرح نظم نوین جهانی (طرح نظام تک قطبی) به رهبری آمریکا آغاز شد. این پدیده با تحولات گسترده تکنولوژی در زمینه اینترنت، تاسیس تجارت جهانی و نیز وحدت پولی یازده کشور اروپایی همراه است.
فصل اوّل: اصول و مبانی جهانیشدن
جهانیسازی از اصول و مبانی ویژهای برخوردار است که بدون درک آنها، درک جهانیسازی مشکل و شاید غیر ممکن باشد، ا اینکه به درک ناقصی از آن منجر میشود. از این رو بخشهایی از این مبانی را که همان مبانی لیبرالیسم غرب با جهتگیری تازه است مرور میکنیم انتخاب و توضیح بخشهای از مبانی جهانیسازی تنها برای درک جهانی است نه تفسیر و شرح و بسط آن.
1) عقل گرایی (Rationalism): انسان مدرن، با تکیه بر عقل ابزاری، راه جدیدی برای زندگی خود گشود، عقل ابزاری، عقلی است که به درک جهان اطراف و روابط میان پدیدهها پرداخته و نتایج بدست آمده را قواعدی تنظیم میکند چنین عقلی بیشتر کاررایی عملی دارد و به انسان امروز، امکان تغییر جهان به سوی وضع مطلوب و زندگی بهتر و راحت تر در راستای لذایذ غریزی را میدهد. این عقل با اندیشه دینی و معارف وحیانی ارتباطی نداشته و از آن گریزان است. انسان مدرن با کنار گذاشتن عقل شهودی که وجه فارق دوران پیشامدرن بود و میتوانست در زمینه مفاهیم وحیانی و حقایق کلی هستی کاوش کند راه و عرصه را برای عقل ابزاری گشود.
2) اومانیسم (انسان محوری) (Hananism): اومانیسن یعنی انسانگرایی، انسان مداری که در دیدگاه مدرن انسان محور و کانون هستی است و اصالت دارد. بنابراین میتوان اومانیسم را یک شیوة فکری به شمار آورد که انسان را بر هر چیز مقدم میشمارد. در دیدگاه سنتی انسان گرچه شرافت و کرامت دارد اما این شرافت و کرامت از طریق بندگی و عبودیت حاصل میشود، انسان رها و گسیخته از عبودیت انسان شریفی نیست.
در مقابل انسان جدید بر استقلال خود و کرامتهای ذاتی خود و حاکمیت خود بر تدبیر امورش تاکید کرد و امر و نهی صادر از جایی فراتر از خود را نپذیرفت. در دوران ماقبل مدرن، کانون هستی، «خداوند» بود و ارزش هر چیز وامدار نسبتش با خداوند بود، اما در عصر مدرن «انسان» مرکز عالم شد و ارزش هر چیز وابسته به خواست و تمایل او بود. نکته قابل توجه آن است که هنوز اومانیسم از مهمترین شالودههای تفکر جدید غرب و اندیشة مدرنیسم و پست مدرنیسم باقی مانده است.
3) سکولاریسم (جدایی دین و دنیا): واژه سکولاریسم به معنای دنیا و گیتی و اصطلاحاً به مفهوم دنیازدگی، جدانگاری، لادینی، دین گریزی و عرفیگرایی است. به بیان دیگر سکولاریسم یعنی آنچه بهاین جهان تعلق دارد و به همان اندازه از جهان دیگر و خدا دور است یا همة آن چیزی که به مخالفت با تعالیم شرعی و موافقت امور دنیوی سازگار است. بر این اساس میتوان معنای گسترده تر از سکولاریسم ارائه کرد و آن اینکه: سکولاریسم گرایشی است که به طرفداری و ترویج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در حیات سیاسی اجتماعی انسان میانجامد. فرآیند دین یا قداستزدایی را عرفی یا دنیوی شدن یا سکولاریزاسیون مینامند.
زمینههای بروز، ظهور و رشد سکولاریسم که برخی از آنها جر ادله و مبانی آن نیز میباشند، عبارتند از: فقدان نظام سیاسی ـ اجتماعی در مسیحیت، تفسیر دنیاگرایانة متون دینی از سوی برخی متفکران مسیحی، رفتار خشن ارباب کلیسا با مخالفان، دخالت مستبدانة آنان در امور اجتماعی و حکومتی، بروز فساد و ضعف گسترده در دستگاه کلیسا، ناتوانی آنها در پاسخ به شبهات، پیدایی رنسانس و نهضت اصلاح دینی، ظهور جنبش روشنگری و رشد علم و صنعت (علمگرایی) و مهمتر از همه، عباراتی از کتاب مقدس مسیحیان مانند: مسیح، مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا و برخی از گفتهها و نوشتههای حواریون مانند: پطرس، هر منصب بشری را به خاطر خداوند اطاعت کنید، خواه پادشاه را که فوق همه است و خواه حکام را که رسولان وی هستند.
در سکولاریسم سخن از آن است که حکومت خدا جای خود را به حکومت مردم میدهد رشد علوم تجربی به نفی لزوم تدبیر و حاکمیت خدا میآنجامد، قلمرو دین به رابطة بین انسان با خدا یا به امری خصوصی محدود میشود، همه سئون زندگی انسانی و اجتماعی تنها به روش علمی و آزمون تجربی قابل تجزیة ادرک است، تجددگرایی در ستیز با همة آنچه که بوی سنت دارد، میسر است و در یک کلام، سکولاریسم معتقد به حذف دین و بینیازی آدمی از وحی و شریعت است. بنابراین، نگرش سکولاریستی به حذف نقش دین در همة حوزههای اجتماعی نه تنها سیاسی میاندیشد.
اومانیسم، عقلگرایی، سکولاریسم و لیبرالیسم و … که پایههای فکری و مبانی فلسفی تمدن جدید غرب را میسازد، تراوشات فراوانی در سه عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد بر جای گذاردهاند، که پرداختن به همة آنها میسور نیست. از این رو به چند نمونه از جلوهها و مصداقهای عینی آن میپردازیم:
الف) تمدن و فرهنگ: پلورایسم دینی و تسامل و تسامح دو مصداق فکری و فلسفی شدن جدید غرب در عرصة فرهنگ است که شایسته توجه بیشتری است.
ب) دولت و سیاست: در عرصة سیاست، از میان مصداقهای فراوان تنها ویژگی آزادی، دموکراسی یا لیبرال دموکراسی است که قابل توجه است.
ج) تجارت و اقتصاد: کاپیتالیسم یا سرمایهداری و سودگرایی بخشی از اقتصاد غرب امروز به شمار میرود.
ابعاد و اجزای جهانیشدن
جهانیشدن در ابعاد مختلف و گوناگونی میباشد از نظر مک گرو جهانیشدن فرایند چند بعدی است که در ابعاد و حوزههای گوناگونی مانند اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و زیستمحیطی است. همچنین جهانیشدن دارای اجزا و عناصر مختلفی شامل افراد، نهادها، واحدهای محلی، گروههای قومی، دولت ملت و انواع بازیگران فراملی است.
بعضی از رویکردها اعتقاد به ترکیب اجزا مزبور در جهانیشدن دارند و بعضی دیگر بر انحصار خاصی که حتی به نفی اجزا دیگر یا ادغام کامل آنها میانجامد انگشت میگذارند.
تعاریف جهانیشدن
همانطور که واترز (waters) (1995) بیان نموده است لفظ جهانی (global) از 400 سال پیش تاکنون مورد استفاده محققان با دیدگاههای متفاوت بوده است.
اگرچه لفظ جهانیشدن (globalization) از حدود 1960 مورد استفاده قرار گرفته است و فرهنگ لغات «وبستر» سال 1961 اولین لغتنامهای بود که لفظ جهانیشدن را تعریف کرد اما مفهوم جهانیشدن از نیمه دهه 1990 به عنوان یک بحث علمی جدی مورد توجه و مطالعه محققان و پژوهشگران قرار گرفت. (رابرتسون Rabertson 8-1992). باید توجه داشت که اساساً جهانیشدن یک مفهوم مطلق و نامحدود نیست بلکه فرآیندی است که دارای مفاهیم نسبی بیشماری است.
نسبی بودن تعریف و مفهوم جهانیشدن ریشه در تنوع روندهای جهانیشدن دارد. این نکتة معنای مهم دیگر را بیان مینماید و آن در تکثر روندهای جهانیشدن با این نگاه جهان معاصر مواجه با یک جهانیشدن واحد نیست بلکه مواجه با جهانیشدنهای بیشمار (برگرهانینگتون 2002) است. بعضی از این روندها از وسعت و شدت و شمول بیشتری برخوردارند و بعضی قلمروهای کوچکتری را در سطح جهانی شامل میشوند و از قدرت و عمق کمتری برخوردارند. وقتی یک مفهوم بیش از اندازه توسعه پیدا میکند و دیدگاههای متفاوت و در مواردی متناقض در کنار آن شکل مییابد، ناگزیر باید در نگاه مفهومی به آن از مفاهیم سلبی آغاز کرد.
مفاهیم سلبی جهانیشدن: از آنجا که مفهوم جهانیشدن در سطح بسیار گسترده و متنوع مورد استفاده قرار گرفته و در بسیاری از مواقع ایجاد ابهام مفهومی کرده است لذا لازم است قبل از تعریف جامع و کلی این مفهوم اشاره داشته باشیم به اینکه جهانیشدن شامل کدام معانی نیست تا ما نگاهی سلبی به مفهوم ایجابی منتقل شویم. گرچه بعضی از محققان خواستهاند جهانیشدن را در معانی سلبی زیر به کار برند ولی نظر اغلب جامعهشناسان و محققان مطالعات سیاسی و حقوقی و اقتصادی است که جهانیشدن سمتگیریهایی را در حال حاضر ندارد.
1. جهانیشدن روندی نیست که منجر بةکی شدن جهان و یا همسان سازی مطلق در قلمروهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و حقوقی شود. این به این دلیل است که حتی اگر فرض شود که جهانیشدن یک فرایندی را به وجود بیاورد که «متن واحدی» را به صورت استاندارد به همة جهان ارسال کند به دلیل وجود در زمینههای متفاوت تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی و اقتصادی در مناطق جهان نتیجة جهانیشدن در این زمینههای متفاوت یکسان نخواهد بود.
2. در حوزه سیاست نیز جهانیشدن به این معنا نیست که «دولت ملّتها» جای خود را به دولت جهانگیر دهند و یا به عبارتی دنیا توسط قدرت واحدی اداره میشود. به طور حتم این هم بخشی از اضافه پردازیهای جهانیشدن است. جهانیشدن در بسیاری از عرصهها نه تنها موجب تضعیف دولت ملت نخواهد شد، بلکه منشا تقویت آنها نیز خواهد شد با قوت گرفتن جهانیشدنیهای سیاسی ایدئولوژیک مخالف با جهانیشدن در ناحیه دولتگراها شکل گرفت.
همچنین در خصوص جهانیشدن دیدگاهها و نظرات مختلفی وجود دارد که هر یک بر وجهی متمرکز شدهاند. برخی تغییرات اساسی در ساماندهی سرمایهداری جهانی در عرصههای تولید توزیع، تجارت، تکنولوژی را که میتوان آنها را در قالب گذار از سرمایهداری سازمان یافته به سرمایهداری بدون سازمان در مقیاس جهانی خلاصه کرد خصیصه اصلی جهانیشدن میدانند.
و بعضی دیگر آن را فرایندی که در حال ساختن فضای جدید اجتماعی است تعریف میکنند.
تعاریف دیگری از جهان شدن وجود دارد که از جامعیت بیشتری برخوردار میباشد. این تعاریف جهانیشدن را مفهومی میشناسد که دلالت بر «به هم فشرده شدن» جهان در بعد زمان و مکان و کوچکتر گردیدن آن دارد. این حالت زاده گسترش ابزارها و نوآوری در وسایل ارتباطی و ارتباط تنگاتنگ فعالیتهای اقتصادی است که در مناطق مختلف شکل میگیرد و بسط و گسترش مییابد.
جهانیشدن به معنی فرآیندهایی است که به شکل گرفتن فضای جهانی واحد کمک میکند. پیشرفت فنآوری ارتباطات، زمینه ساز جهانیشدن است. جهانیشدن به معنی شکوفایی و بسط و گسترش جوامع مدنی و نهادهای مدنی و تعمیق وابستگی متقابل و همه جانبه شدن آن است.
فشردگی فشار به گونهای است که اقتصاد ملی به صورت جداگانه و با اتخاذ سیاستهای انزواگرایانه امکان فعالیت ندارد. در این شرایط نو، شیوه تولید در راستای توزیع عملیات در سطوح مختلف محیط و فضا صورت میگیرد. کهاین امر فشردگی جهان را بیش از پیش متبلور میسازد. آنتونی گیدنز میگوید فرآیند فشرده شدن زمان و مکان موجب شده است که حاضر و غایب به لحاظ زمانی و مکانی به یکدیگر نزدیک شوند. فواصل در حال کم شدن است. روابط اجتماعی محیطی به محیط دیگر منتقل میشود. آنتونی مک گرو در تعریف جهانیشدن میگوید: در جهانیشدن الگوی فعالیتهای مختلف بشری به سوی فرا قارهای و بینقارهای شدن در حرکت است. وی همچنین معتقد است جهانیشدن یک فرایند چند بعدی است نکتهای که توجه ما را به جهانیشدن معطوف مینماید این است که بسیاری از موضوعاتی که قبلاً در سطح ملی جریان داشت اکنون جنبه جهانی به خود گرفته است جهانیشدن و آینده رشد و تحولات و اقدامات در عرصههای جهانی است که تماماً حکایت از فشرده شدن دارد.
از آنجایی که جهانیشدن بر یک تحول همه جانبه دلالت دارد که نه تنها بعد جغرافیایی کره خاکی را در بر میگیرد بلکه بر همه ابعاد مادی و معنوی انسانها تاثیر میگذارد هنوز زمان آن فرا نرسیده است تا بتوان تعریف جامعی از آن ارائه داد. جیمز روزنا در این باره میگوید: به علت تنوع و ابعاد گوناگون جهانیشدن و نیز بهاین دلیل که مفهوم جهانیشدن میان سطح گوناگون تحلیل مانند اعتقاد، سیاست، فرهنگ، و ایدئولوژی ارتباط برقرار میکند، هنوز زود است که تعریفی کامل از این پدیده ارائه میشود. اما در عین حال کسانی که در رابطه با جهانیشدن سخن گفتهاند سعی کردهاند تا تعریفی به تناسب آنچه که مورد بحث آنها بوده است از جهانیشدن ارائه دهند. چون مبحث ما از منظر سیاسی است تعاریفی را ارائه میدهیم. برخی از دیدگاه سیاسی به تعریف جهانیشدن پرداخته و آن را نوعی همگرایی سیاسی در غالب لیبرال دموکراسی میدانند و معتقدند که جهانیشدن محیط یگانهای را برای کلیه کشورهای جهان به وجود خواهد آورد که در آن پیوندهای بینالمللی به حداکثر رسیده و واژهای ملی جای خود را به واژهای بینالمللی خواهد داد. لذا به نظر مارتین آبرو جهانیشدن عبارت است از فرآیندی که بر اساس آن تمام مردم جهان در جامعه واحد و فراگیر جهانی به هم میپیوندند.
امانوئل ریشتر نیز جهانیشدن را شکلگیری شبکهای میداند که طی آن اجتماعاتی که پیش از این در کره زمین دور افتاده بودند در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام میشوند، به نظر فرانسیس فوکویاما، جهانیشدن به معنای یکپارچگی در همة زمینهها و استانداردسازی سیاست و فرهنگ و اقتصاد بر پایة ضوابط و ملاک غرب است.
بررسی دیدگاههای گوناگون در مورد جهانیشدن
در خصوص جهانیشدن، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد که میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد:
الف) دیدگاههای مثبت: کسانی هستند که نسبت به جهانیسازی با دید مثبت نگاه میکنند و آن را نتیجه پیشرفت و انقلاب در تکنولوژی ارتباطات میدانند.
جهانیسازی را برای جامعه انسانی مفید میدانند زیرا معتقدند که هدف و انگیزه جهانیسازی رساندن جوامع انسانی به برابری اقتصادی و استفاده مساوی از مواهب خدادادی جهان برای همه و از بین بردن تمامی مظاهر ظلم و تبعیض در سطح جامعههای انسانی است همانگونه که هدف تمامی انبیای الهی در طول تاریخ تشکیل یک امت واحد جهانی و الهی در زیر سایه حکومت الهی برای تحقق عدالت اجتماعی و از میان برداشتن کلیه مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و… بوده است. شهید مرتضی مطهری در این زمینه میفرمایند:بنابر نظریه اصالت فطرت باید گفت جامعه و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن سیر میکنند و آینده جوامع انسانی، جامعه تکامل یافته است که همه ارزشها امکانی انسانیت به فعالیت میرسد و انسان به سعادت واقعی خواهد رسید. از نظر قرآن، این مطلب مسلم است که حکومت نهائی حکومت حق و نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از آن تقوا و متقیان است.
کسانی که با این دید به جامعه جهانی و جهانیشدن مینگرند و میگویند: انسان ذاتاً عدالتخواه است و از نابرابریها و سلطهطلبیها و بلوکبندیهای امروز به ستوه آمده به دنبال راه چاره و حل این مشکل میگردد و راه چاره را ایجاد یک مدیریت واحد بر کل جهان میدانند تا بتوانند از این طریق به تبعیضها و سلطهطلبیها خاتمه دهند.
ب) دیدگاه منفی: در مقابل نگرش گروه اول کسانی هستند که با دیدی منفی نگاه میکنند زیرا معتقدند جهانیسازی یعنی جهانیشدنی که به دنبال استیلاء یک قاره و قوم بر سراسر جهان است که در پوشش طرح تئوری جهانیسازی از سلطه و برتری و قیومیت خود بر کل جهان سخن میراند و انگیزه آنها سودطلبانه است که جز خود و قوم خود به کسی نمیاندیشند.
همه نهادها و سازمانهایی که توسط دردمندان و مصلحان همچون سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی، تجارت جهانی، یونسکو و… با هدف توزیع عادلانه امکانات میان تمام جوامع بشر به وجود آمدهاند در حقیقت در باطن در خدمت جهانخواران و سلطهطلبان هستند که همیشه از اسم دهان پرکن آن به ظاهر با نام دفاع از حقوق بشر و صلح و دوستی در راستای مصالح خود بهره میبرند. در همین راستا دفاع ملت مظلوم لبنان، فلسطین، عراق، تروریست و سرکوبی آنها توسط اسرائیل دفاع و مقابله با تروریسم نامیده میشود. حمله به عراق و لبنان و قلع و قمع کردن ملت توسط دول غربی دفاع از حقوق بشر و تلاش برای برقراری دموکراسی و مبازره با تروریسم نامیده میشود.
فصل دوم: مهدویت و جهانیشدن
با عنایت بهاینکه بشر از ابتدای خلقت بر اساس تعالیم ادیان الهی و ندای فطرت خویش منتظر یک منجی بوده تا با ظهور چنین نجاتدهندهای دستی از غیبت برون آید. و جهان را پر از عدل و داد کند و هر گاه جوامع انسانی نظیر عصر حاضر با خشونتها و بیعدالتیها و حقکشیهای جباران و ستمگران مواجه میشده این انتظار مورد توجه مضاعف قرار میگرفته است. از طرف دیگر از نیمه قرن بیستم با پدیدة جدیدی به نام جهانیشدن(globalization) مواجه هستیم که در سایه پیشرفتهای علمی به خصوص در عرصه فنآوری اطلاعات و ارتباطات فواصل زمان و مکان کوتاهتر شده و زمینه گذر از مرزهای جغرافیایی را فراهم ساخته است.
چنین وضعیتی باعث گردیده که برخی اندیشمندان غربی مثل «فوکویاما» سخن از پایان تاریخ را مطرح مینمایند. حال با توجه به مطالب که ذکر شد سئوالی که ما در این بحث به دنبال پاسخگویی آن هستیم این است که چه نسبتی بین حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) با پدیده جهانیشدن وجود دارد و آیا این دو مفهوم میتوانند با هم سازگار باشند؟
برخی از تحلیلگران معتقدند جهانیشدن غربی همچون تمدن غرب به مثابةک سکه دو رو دارد و یک رویه «تکنولوژی» و رویه دیگر فرهنگ« بورژوازی» و استعماری غرب است. به عبارت دیگر پدیده جهانیشدن دارای دو چهره «ایدوئولوژیک» و «تکنولوژیک» میباشد، به هر حال چه ما آنرا به عنوان یک پروژه و یا پروسه بدانیم دارای ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خاصی خواهد بود. اسلام و تعالیم دینی با رویه «تکنولوژیک جهانی بیشتر میتواند تعامل و سازگاری داشته باشد اما در بعد ایدئولوژیک تعارض اسلام و جهانیشدن بیشتر از درجه انطباق و سازگاری آن دو میباشد. برای روشن شدن سازگاری و تباین این دو مفهوم لازم است که در 2 مبحث جداگانه با عناوین ذیل این مفاهیم مورد بررسی قرار گیرند.
الف: وجود تباین حکومت جهانی اسلامی با پدیدههای جهانیسازی
ب: وجود مثبت و سازگار پدیده جهانیشدن با حکومت جهانی اسلامی
الف) وجود تباین حکومت جهانی اسلامی با پدیدههای جهانیسازی
همانطور که اشاره نمودیم در مبحث جهانیشدن و مهدویت اینک ممکن است سئوالاتی طرح شود که در مقدمه بحث اشاره شد. در پاسخ این سئوالات باید بگوئیم یقیناً حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) را نمیتوان منطبق با جهانیشدن دانست هر چند اگر جهانیشدن به صورت طبیعی خود به پیش رود میتواند زمینهساز آن حکومت گردد. اما همین که صاحبنظران و اندیشمندان جهان در اصل تشکیل یک حکومت واحد جهانی با اسلام همنوا شدهاند خود امری با ارزش میباشد زیرا تا دیروز تشکیل حکومت واحد جهانی تحت نظر امام معصوم برای جهانیان قابل پذیرش نبود و آن را به صورت امری عجیب و باورنکردنی مطرح میکردند ولی امروزه خود آن را به صورت قطعی و امری اجتنابناپذیر میدانند.
بنابراین جهان به تدریج خود را برای پذیرش یک حکومت واحد جهانی آماده میسازد، زمینهای فکری بشر برای اجرای این طرح مهیا میشود اگر گذشته حکومت واحد جهانی را صرفاً یک عقیده شیعی میدانستند ولی امروزه آنان هستند که انسانها را به پذیرش و اجرای این طرح که امری ضروری و حیاتی است دعوت میکنند و موضوع جهانیسازی چیزی غیر از این نمیباشد. حال با این مقدمه برای اینکه بتوانیم موضع این بحث (وجوه تباین حکومت جهانی اسلامی با پدیده جهانیسازی) را آسانتر بررسی کنیم و به یک جمعبندی خوبی برسیم بهتر است موضوع را در دو بخش مادی و اقتصادی مورد بررسی قرار دهیم.
1. بخش فرهنگی و فکری
مهمترین تعارض اقویایی اسلامی با پدیده جهانیشدن غربی در عرصه فرهنگ و اندیشه است زیرا فرهنگ توحیدی زیر بنای دیگر ارزشها و ساختارها و هنجارها در جامعه است درحالی که جهانیسازی از اصول و مبانی ویژهای برخوردار است که همان مبانی لیبرالیسم غربی است و پایههای فکری و مبانی فلسفی تمدن جدید غرب را در اومانیسم، لیبرالیسم و سکولاریسم تشکیل میدهند. فوکویاما با طرح تز پایان تاریخ (the end ofhistory) مدعی شد لیبرالیسم با پایان جنگ سرد به فرهنگ غالب تبدیل شد یا باید بشود.
برآیند چنین تمدنی انسان بریده از خدا و به عبارتی این جهانی کردن انسان است در حالی که در اسلام به جای محوریت انسان خدا محوری مطرح است و بر تمامی این اسمهای دروغین و کاذب خط بطلان میکشد. بر خلاف تمدن غرب که به دنبال دموکراسی و آزادی لجام گسیخته انسان است، اسلام به دنبال تربیت و رشد انسانی متعالی و خداگونه میباشد. در حکومت واحد جهانی اسلامی حوزه دین از سیاست و حکومت نمیتواند از هم جدا باشد و این گونه در سراسر جهان تبلیغ میکنند که علت عقب افتادگی غرب تا قرون وسطی پیوستگی این دو حوزه با یکدیگر بوده است.
در حالی که بعد از قرون وسطی و عصر رنسانس دین و سیاست جدا و مستقل از یکدیگر رشد کردند و غرب و تمدن غربی شکوفا شد و به رشد و بالندگی رسید. روح حاکم بر فرهنگ غرب استیلا است و غلبه و حذف فرهنگهای دیگر در حالی که در فرهنگ اسلام روح غلبه و قهر وجود ندارد، بلکه اسلام با نشان دادن ارزشهای واقعی خود و فرا خواندن تمامی فرهنگها و تمدنها به گفتگو، سعی در اصلاح و هدایت جوامع بشری دارد.
در جهانیسازی اسلامی بر خلاف جهانیشدن غربی که به قطع و قمع کردن فرهنگها و تمدنهای مختلف میپردازد (تا صحنه را برای خود خالی کند) به اندیشهسازی و فرهنگسازی میپردازد.
در جهانیسازی غربی با کنترل ابزارهای ارتباطی و با یک سویه شدن اطلاعات و محدودیتهایی که منادیان این تئوری برای اقوام و ملتهای دیگر جهان به وجود آوردهاند سعی وافر دارند تا دیگر ملل را از دستیابی به پیشرفتهای علمی روز باز دارند. در حالی که پیامبران الهی هیچ گاه مانع از رشد آگاهی و علمی مردم نشده و در این امر تبعیض قائل نمیشدند. آنها به دنبال سلطه و بهرهکشی از مردم نبودند. تا با ناآگاهی و جهالت مردم بخواهند بهتر به مقصود برسند. حتی به دلیل بیدار کردن و آگاهی دادن پیامبران به مردم بوده که یک دسته از مخالفان انبیاء الهی را ملا و مترف تشکیل میدادند.
ما ارسلنا فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون؛
ما هیچ رسولی را در دیاری نفرستادیم جز آنکه ثروتمندان آن دیار به رسولان گفتند: « ما به رسالت تو کافریم و هیچ ایمان و عقیده بر شما نداریم».
این موارد نمونههای از وجوه تباین حکومت واحد جهانی حضرت مهدی با جهانیسازی غربی است. از این نمونهها برای وجوه تباین حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و جهانیسازی غربی مباحث بسیاری را میطلبد که در این مقاله مجال پرداختن به آن نیست.
و لیکن در این بخش مهمترین و متعارضترین بخش جهانیشدن نسبت به ادیان الهی و خصوصاً اسلام میباشد و آن اندیشه « اومانیسم» غرب است کهاین امر ناشی از نقش زیر بنای فرهنگ نسبت به دیگر ساختارهای اجتماعی است. جهانیشدن همراه با توسعه و گسترش فرهنگ غرب است که این جریان فرهنگ دینی و نظام ارزشی اسلام و ادیان الهی را تضعیف مینماید و در صدد حذف و جایگزینی آن میباشد.
2. بخش مادی ـ اقتصادی
در حکومت واحد جهانی حضرت مهدی(عج) بر خلاف جهانیسازی غربی که بر محور استعمار و چپاول انسانهای دیگر دور میزند، بر پایه حق و عدل نسبت به تمامی انسانها در حرکت است و اجازه نمیدهد که جامعه انسانی به صورت بردگانی برای صاحبان زر وروز جهانی در آیند.
در تعالیم انسانی همه انسانها با هم برابرند و هیچ نژادی نسبت به دیگری حق برتری بودن ندارد زیرا که همه انسانها از یک پدر و مادر هستند و تنها فضیلت تقوا نشان برتری است.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛
اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است.
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».
جهانیسازی غربی به دنبال سلطه خود بر سراسر جهان است، تا سود نا عادلانهای روانه کشورهای سرمایهداری نماید. تئوریهای جهانیسازی هیچگاه به چاره دردهای انسانها نمیاندیشد و فقر و گرسنگی بیش از یک میلیارد گرسنه در روی زمین برایشان مطرح نیست، در حالی که در تعالیم انبیاء برده ساختن انسانها و بهرهکشی از انسانهای ستمدیده از منفورترین کارها شمرده میشود.
پیامبران در کنار دعوت به توحید مردم را از پایمال کردن حقوق و بهره کشی از انسانها بیم دادهاند.
«قَدْ جَاءتْكُم بَينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْياءهُمْ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ»؛
ای مردم دلیل آشکاری از پروردگارتان به سوی شما آمد، پیمانه و ترازو را به تمام دهید به چیزهای مردم کم بها ندهید و در زمین فساد نکنید.
در خطبه شقشقیه یکی از دلایلی که باعث قبول و پذیرش حکومت از طرف حضرت علی(ع) مطرح میشود، دفاع از حق مظلوم در مقابل ظالم است.
ما اخذا… علی العلماء ان لا یقار و اعلی کظله ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیت حبلها علی غاربها…
و اگر خداوند از دانشمندان پیمان نگرفته بود که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم راضی نشوند. افسار شتر خلافت را بر کوهان آن میانداختم و رهایش میکردم.
اکنون باید دید سازمانهایی که برای تحقق تئوری جهانیسازی از قبیل سازمان ملل، یونسکو، خواربار جهانی، بانک جهانی، عضو بینالملل، دیوان لاهه و… پدید آمدهاند موجب ساماندهی کار بشریت شدهاند یا مشکلات انسانهای درد کشیده جهان را فزونی بخشیدهاند. بنابراین هدف حکومت جهانی واحد تحت عنوان جهانیشدن در حقیقت هجوم به همة امکانات و مقدورات انسانی، طبیعی، فرهنگی و اقتصادی ملل محروم از طریق ایجاد روابط غارتگری بینالمللی است است که توسط سازمانها و موسسات وابسته بینالمللی هماهنگ و انجام میشود.
ب) وجوه مثبت سازگار پدیدة جهانیشدن با حکومت واحد جهانی اسلامی
اندیشمندانی که پدیده جهانیسازی را مثبت ارزیابی میکنند آن را فرآیندی تاریخی ناشی از پیشرفتهای علمی به ویژه در عرصه ارتباط میدانند. در چنین تحلیلی جهانیشدن یک پدیدة مثبت تلقی میشود که بر اثر این پیشرفتها، زمان و مکان فشرده شده و به گفتة «مارشال مکل لوهان» «جهان تبدیل به یک دهکدة جهانی میشود.»
در چنین شرایطی است که انسانها با هم بهتر و راحتر ارتباط برقرار میکنند و فرهنگهای مختلف در معرض ارتباط و گفتگو قرار خواهند گرفت و در سایه این ارتباطها دستاوردهای جوامع مختلف انسانی به راحتی مبادله خواهند شد و هرچه بیشتر بر شتاب علمی افزوده خواهد شد در پناهاین ارتباطها، خصومتهای گذشته تبدیل به تفاهم و همدلی بیشتر میگردد و بر خلاف هانینگتون که تئوری «جنگ تمدنها» را مطرح میکند با این ارتباط سالم هیچگاه بشریت احتیاج به استفادة از ابزارهای قهریه نخواهد داشت، زیرا که در پرتو این ارتباط و گفتگوها وجوه مشترک تمدنها تقویت خواهد شد و نکات مورد اختلاف کاهش خواهد یافت و تعالی تمدن انسانی و پیدایش و فرهنگ مشترک جهانی را به دنبال خواهد داشت.
خداوند در قرآن میفرماید:«وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَينَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يؤْمِنُونَ»؛
و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كردهاند، براى آنان توضيح دهى، و [آن] براى مردمى كه ايمان مىآورند، رهنمود و رحمتى است.
در قرون گذشته وقتی با مطالعهایات و روایات بحث از حکومت جهانی توسط حضرت مهدی(عج) مطرح میشد، علیرغم باورهای قوی مذهبی همیشه این سوال مطرح بود که با توجه به گستردگی این کره خاکی و تنوع و پراکندگی اقوام و ملل مختلف، چگونه چنین امری محقق خواهد شد.
و تصور آن شگفت و معجزهآسا به نظر میرسید. گر چه در روایاتی که از طرف امامان بزرگوار چنین اخبار قطعی را بیان میکند جنبههای اعجار نهفته است ولی امروزه پیشرفتهای علمی بشر در عرصه تکنولوژی ارتباطات درک چنین اخباری را آسان تر کرده است. برآیند این پیشرفت علاوه بر اینکه روابط انسانی را راحت تر میکند میتواند هر چه بیشتر بر شتاب علمی بیفزاید و رفاه و آسایش را در سراسر جهان با محو فقر و پریشانی و اختلاف بهار به ارمغان بیاورد برخی از تحلیلگران و صاحبنظران غربی از جمله «رابرتسون» جهانیشدن را اینگونه توصیف و تعریف میکند.
در جهانیشدن یا سیارهای شدن جهان مفهومی است که هم به تراکم جهان و هم به تشدید آگاهی درباره جهان به عنوان یک کل میآنجامد و هم به وابستگی متقابل و واقعی جهان و هم آگاهی از پکپارچگی جهان در قرن بیستم میانجامد.
اگر جهانیشدن همین باشد که در تعریف بیان شده است، اسلام با چنین تعریفی مخالفتی ندارد و با آن سازگار است زیرا با دقت در این تعریف میتوانیم اجزاء آن را مشخص نمائیم که عبارتند از:
1. افزایش آگاهیهای بشری، 2. یکپارچه شدن جهان، 3. پیشرفت تکنولوژی ارتباطات.
با بررسی این اجزاء نشخص خواهد شد کهایا چنین تعریفی با این اجزاء با حکومت جهانی اسلامی سازگاری دارد یا خیر.
1. افزایش آگاهی بشری: در روایات متعددی از پیشرفتهای علمی بشر در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) مواردی بیان شده است مثلاً در یکی از روایات مطرح میشود که اگر خلاقیت علمی بشر را 27 حرف در نظر بگیریم تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) تنها دو حرف آخر آن محقق خواهد شد و 25 حرف دیگر آن در زمان حکمت حضرت مهدی(عج) بدست خواهد آمد.
و یا اینکه صحبت از پیشرفتهای علمی در زمینههای پزشکی و فضا در عصر ظهور همه مبین همین مطلب است.
2. یکپارچه شدن جهان: در پرتوی پیشرفتهای علمی در عرصه ارتباطات بشر راحت تر با هم ارتباط بر قرار خواهد کرد. با فشرده شدن زمان و مکان مرزهای جغرافیایی از بین خواهد شد. حتی سپاهیان حضرت مهدی(عج) از یک ملت و یک کشور خاص نیستند. با برداشته شدن موانع مختلف که عامل عمده جدائی جوامع در طول تاریخ بوده است امکان تحقق امت واحد اسلامی خواهد شد.
3. پیشرفت تکنولوژی ارتباطات: یکی از مهمترین عوامل باعث شد برخی از صاحبنظران صحبت از دهکده جهانی و یا پایان تاریخ را مطرح نمایند ناشی از همین پیشرفتهایی است که در سایه فنآوری اطلاعات و ارتباطات حاصل شده است. ایجاد یک حکومت واحد اسلامی در سراسر جهان بدون گسترش شبکه ارتباطی ممکن نمیباشد. حتی وقتی در:در قدیم چنین صحبتهایی مطرح میگردید به خصوص روایاتی که از پیامبر(ص) و ائمه این خصوص برای مردم بیان شده است عدهای آن را به یک معجزه تشبیه میکردند، در حالی که امروزه با حصول چنین پیشرفتهایی نه تنها فهم آن ممکن گردیده بلکه قابل تحقق هم گردیده است. به عبارت دیگر پدیده جهانیشدن شاید بتواند زمینه این مهم را فراهم کند. از مباحث فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که چنین نگرشی به پدیده جهانیشدن از نوع دو سویه و مثبت خواهد بود. زیرا که هیچ یک از اقوام و ملتها در فکر غارت و چپاول و محروم کردن دیگران نیستند و در یک جمله، انحصاری عمل نمیکنند. و هر چه هست به طور مساوی در اختیار همه است و این همان جامعه آرمانی و اقویایی دینی است که از طرف انبیا الهی در طول تاریخ وعدة آن داده شده است.
جهانیشدن غربی
نگرش جهانی و جهانمداری از دیر باز برای انسان مفهوم بوده است و عمری به درازای زندگی بشر در این کره خاکی دارد. انسان از راههای مختلف در صدد تعلق یافتن به عرصههای جهانی بوده است که نمودهای آن را میتوان در کشورگشایی و جهانگیریهای سلاطین و امپراطوران بزرگ مشاهده کرد.
و همانطور که گفتیم در حالی که جهانیشدن یک پدیده جدیدهای است که به طور کامل با مفهوم جهانگیری در میان فاتحان تاریخ منطبق نیست. گر چه «مالکوم واترز» جهانیشدن را همزاد بشر میداند که با پیشرفت علوم شتاب گرفته است. در صورتی که رابرتسون نقطه آغازین آن را عصر رنسانس میداند.
اهداف فاتحانی چون تیمور و اسکندر مقدونی و چنگیز خان مغول و… از جهانگیری غیر از مفهوم جهانیشدن است که امروزه مطرح میشود. زیرا در گذشته فقط فتح سیاسی، اقتصادی و ارضی مطرح بود، در حالی که در (globalization) جهانیشدن تنها به تسخیر جهان توجه نمیشود. بلکه باید ملتها و اقوام با فرهنگها و اعتقادات و مذاهب مختلف همه استحاله و این جهانی شوند.
در جهانیشدن امروز که علم را هم در خدمت خود دارد هدفش تنها تصرف کشورها و اقوام و ملتهای مختلف نیست بلکه هدف آن محو مرزهای جغرافیایی و ملی است و هدف آن آمریکائی کردن جهان است. انسان سفید سرمست از پیشرفتهای علمی از آن در راستای تاریخی خود که استیلا و چپاول سراسر جهان است استفاده میکند. در این نگرش ارتباط یکسویه خواهد بود و به جز انسان سفید غربی و به ویژه آمریکا بقیه حق ورود به این بازی علمی به صورت آزاد را ندارند. جوامع انسانی دیگر همچون آنها حق استفاده از علوم جدید و حق دستیابی به آن را نخواهد داشت و علم و استفاده از آن به خصوص در برخی از تخصصهای آن انحصاری خواهد شد. نمونه بارز آن بحث استفاده صلحآمیز هستهای است. که امروز بحث محافل سیاسی بینالمللی شده است.
حال مفهومی که از جهانیشدن در این فضا در غرب مطرح میشود بهاین معنی است که غایت جهان، این جهانیشدن محض و دنیوی شدن و دنیاپرستی است که مبتنی بر یک رویکرد «سکولاریستی» است و انسان بریده از خدا و سرمست از تواناییها به خود حق میدهد هر گونه بخواهد از علم استفاده کند، و به جای آنکه پیشرفتهای علمی در خدمت آسایش و رفاه جامعه باشد ابزاری برنده در کف زندگی مست خواهد بود زیرا با حذف خداوند از جهان هر کاری مجاز و شدنی است.
حکومت واحد جهانی حضرت مهدی(عج)
برخی از اندیشمندان و صاحبنظران معتقدند با توجه به تفاوتهای متعددی که بین انسانها و جوامع انسانی وجود دارد امکان تشکیل یک جامعه جهانی ممکن نیست. اما ادیان الهی بدون توجه به تفاوتهای جغرافیایی، قومی، منطقهای و نژادی و حتی بدون جدا شدن هویتهای مکانی و قومی بر اساس یک عامل مشترک به نام فطرت میتوانند بر محور توحید با یکدیگر متحد شده و جامعه جهانی توحیدی تشکیل دهند.
این جامعه آرمانی و این مدینه فاضله توحیدی از جمله اهداف تمام پیامبران و حتی مصلحان حقیقی و راستین بوده است. گر چه به علت فراهم نشدن شرایط، چنین جامعهای محقق نشده، ولی پیروان تمامی ادیان معتقدند که این امر بزرگ و الهی در آینده تاریخ آنجام خواهد شد و بشریت را از نابسامانی و ظلم و بیعدالتی نجات خواهد داد.
در تشکیل این حکومت واحد جهانی آیات و روایات اسلامی بسیاری جهانیشدن حکومت حضرت مهدی(عج) را مورد تائید قرار میدهند، در تعالیم دینی ما وعده به جهانیسازی در آینده تاریخ است و این سخن یک گزافه نیست بلکه یک واقعیت حتمی تاریخ میباشد که توسط خالق و پیامبر(ص) و جانشینان او بیان شده است و این یک وعدة تخلفناپذیر است این حکومت تحقق همان امت واحد اسلامی است در این حکومت است که بشر همه تضادها و جنگها را کنار میگذارد و در سایة همدلی و یک رنگی در صلح و صفا زندگی میکند و در این حکومت است که استثمار و استعمار انسان از انسان وجود نخواهد داشت.
در حکومت واحد جهانی حضرت مهدی(عج) مرزهای جغرافیایی به رسمیت شناخته میشود. و همة عوامل جدایی انسانها و جوامع بشری از میان برداشته میشود به دلیل حاکمیت و پیروزی صالحان بر سراسر جهان دیگر دارالکفر وجود نخواهد داشت. ارزشهای قومی و نژادی از بین خواهد رفت و ارزشهای مادی با حامیت ارزشهای معنوی و جهانی محو خواهد شد. در جامعة جهانی حضرت مهدی(عج) همه چیز رنگ خدایی دارند. دنیا و آخرت انسان از هم جدا نیستند و حکومت وسیاست از دین نشان میگیرند و امامت و رهبری از آن کسی است که تمام فضائل انسانی و الهی را در خود الگوی مجسم دارد، او اسوة حسنهای است که تمام تلاش خود را برای آزادی و سعادت انسان به کار میبرند، اما نه از نوع مکاتب لیبرالیستی و اومانیستی عصر حاضر که تنها بر جنبههای آزادیهای فردی و سعادت مادی تکیه کردهاند و از ابعاد معنوی و اخروی بشر غافل ماندهاند و به جای سعادت بشر و جامعه بشری شقاوت را به ارمغان آوردهاند. امروزه در غرب سخن از عصر «سپاسکولاریستی» است که دلیلی بر بنبست و ناکارآمدی مکاتب بشری در هدایت جامعة انسانی است.
در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) عدالت به معنای دقیق کلمه که در«وضع کل شی فی موضعه» است محقق میشود و هم عالمگیر و جهانی میگردد. و تعبیر «ملئت قسطاً» در روایت مذکور نشان میدهد که در عصر مهدوی ذرهای بیعدالتی یافت نمیشود. چرا که در ملئت یعنی پر شده است زمین از عدالت و پر شدن یعنی جایی خالی برای بیعدالتی نمیماند.
در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) عقلانیتی که در این جهانیسازی مهدوی فراگیر میشود در تقابل با عقلانیت مدرن است. عقلانیت مدرن عقلانیتی بریده و گسسته از وحی است و میخواهد (انسان، جامعه، تاریخ، طبیعت) را بدون خدا تبیین و تفسیر کند. تعبیر در «وضع اللةده علی رووس العباد» اشاره بهاین مطلب دارد که این عقلانیت که در دوران مهدی موعود(عج) به رشد و فربهی میرسد برخاسته از وحی و معارف الهی و در چارچوب و محدودة آنهاست.
امام باقر(ع) میفرماید:اذا قام قائمنا وضع اللة علی رووس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم؛
زمانی که قائم ما قیام کند، خداوند دست خود را بر سر بندگان مینهد و افکارشان را پیوند میدهد و عقلهایشان را کامل میکند.
انسان متمدن امروز سخن از عصر شکوفایی و رشد علمی میزند گرچه در این مسیر به شکوفاییهای خوبی رسیده است اما به موازات گسترش علمی بشر مجهولات او افزایش یافته است. از طرفی دیگر پیشرفتهای علمی به جای اینکه آسایش نوع بشر را به همراه داشته باشند، بلای جان انسان شده و باعث استثمار انسان از انسان گشته است. در چنین شرایطی که مکاتبی مادی در هدایت و سعادت بشر به آخر خط رسیدهاند و اقرار به عجز مینمایند و از طرفی دیگر افزایش ظلم و بیعدالتی در سراسر جهان در همة زمینهها به حد اعلای خود رسیده است.
زمینه از هر نظری برای آمدن یک منجی الهی فراهم شده است تا جامعه بشری را از گرداب مکاتب عادی و از اسارت منادیان جبار و دروغین حقوق بشر عصر حاضر رهایی بخشد. مگر نه این است که پیامبر(ص) فرمودهاند که مهدی(عج) ما زمانی که ظهور کنند زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همانگونه که پر از ظلم و جور بود.
نتیجه
با توجه به مباحث مطرح شده میتوان نتیجه گرفت که بر خلاف پندار عدهای جهانیشدن همزاد انسان بوده است و ادیان الهی هم به دنبال پیاده کردن حکومت الهی بودهاند و علت اصلی عدم تحقق آن فراهم نشدن شرایط بوده است. جهانگیران و فاتحان جهان هم به دنبال استقرار یک حکومت جهانی در راستای اهداف مادی خود بودهاند. اما جهانیشدن که امروزه از طرف منادیان غربی و برخی از طرفداران اقویایی که آنها در تلاش تحقق آنها در تلاش تحقق آن هستند تفاوتهای ذاتی و بنیادین با مهدویت اسلامی دارد.
گرچه در جهانیشدن اسلامی مهدویت علم هم به خدمت گرفته میشود ولی نه در جهت غارت. چپاول و تباهی جامعه جهانی بلکه برای تعالی و رفاه جامعه به عبارت دیگر جهانیشدن را اگر به منزله در نظر بگیریم ارزش این ظرف به محتوای آن بستگی دارد، اگر محتوایی از فرهنگ سکولاریستی و اومانیستی غرب گرفته باشد محتوای آن با مظروف شدن دینی در این جهانیشدن فرق میکند.
همچنین میتوان به طور خلاصه اشاره نمود که مهمترین مولفههای جهانیسازی مهدوی:
1. رشد عقلانیت، 2. گسترش آبادانی و پیشرفت، 3. رشد و پیشرفت علوم، 4. تحقق عدالت میباشد.
منابع
1. قرآن کریم.
2. نهجالبلاغه.
3. ویل دورانت تاریخ فلسفه، ترجمه احمد آرام، انتشارات اقبال، تهران 1377.
4. رونالد رابرتسون، جهانیشدن، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث، تهران 1381.
5. مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، صدرا، تهران 1359.
6. مالکوم واترز، جهانیشدن، ترجمه اسماعیل مردانی گیوی و سیاوش مریدی، سازمان مدیریت صنعتی، تهران 1379.
7. محسن فراهانی، جهانیشدن به اختیار یا اجبار، روزنامه جامجم، مرداد 1381.
8. مجله نگاه حوزه، جهانیشدن، ش88 ـ 89.
9. محمّد قرهگوزلو، جهانیشدن، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش177ـ178.
10. مجتبی توانهای، موعدنامه، چاپ سوم: میراث ماندگار، 1385.
11. محمّدرضا باطنی، فرهنگ معاصر انگلیسی فارسی، ویراست دوم.
12. محمّد عابد الجابری، هویت فرهنگی و جهانگرایی، ترجمه انور حبیبی، روزنامه جامعه، 30 فروردینماه 1377.
13. حسینی دهشیار، جهانیشدن تکامل فرآیند برون ارزشها و نهادهای غربی، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ش157ـ158، مهر و آبان 1379.
14. پرویز صداقت، سرنوشت جهانیشدن و زمینههای آن، ماهنامه بورس، اردیبهشت 1379.
15- وود اندروهی، درآمدی بر ایدئولوژیهای سیاسی، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی.
16- علی ربانی گلپایگانی، ریشه و نشانههای سکولاریسم.
17. فرهنگ رجایی، پدیدة جهانیشدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، 1380.
18. مرتضی قرهباغیان، ایران و پدیدة جهانیشدن، فصلنامه تخصصی اقتصاد اسلامی، سال اوّل، ش4.
19. روزنامه جمهوری اسلامی، 15 تیرماه 1381.
20. آندره فونتن، یکی بدون دیگری، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی.
21. آلبرت بقریان، پیآمدهای جهانیشدن یک رویکرد آماری.
برگرفته از سايت :المهدويه