به نام خدا
مهدويت، از مظلومترين مسائل بوده است، چه پيش از انقلاب و چه پس از آن، پيش از انقلاب اسير كجفكري برخي گروهها بود و پس از آن نيز ترس از اتهام انتساب به گروههاي انحرافي، براي بازداشتن و انزواي افراد كافي بود.
ضرورت بحث
انديشه «مهدويت» به دليل دارا بودن ويژگيهاي منحصر به فرد بسيار، يكي از توانمندترين عوامل رشد جامعه ديني ما است. طرح درست و گسترش اين فرهنگ نوراني در جامعه، باعث رشد، بالندگي هر چه بيشتر جامعه و حفظ آن از فرو غلتيدن در فسادها و تباهيهاست.
مهدويت، از مظلومترين مسائل بوده است، چه پيش از انقلاب و چه پس از آن، پيش از انقلاب اسير كجفكري برخي گروهها بود و پس از آن نيز ترس از اتهام انتساب به گروههاي انحرافي، براي بازداشتن و انزواي افراد كافي بود، ولي در چند سال اخير، با كوشش برخي مراكز و با به ميدان آمدن تني چند از افراد شناخته شده و همراه و همآهنگ با انقلاب اسلامي، اين سد غربت شكسته شد و اين مسئله از انزوا خارج گرديد. البته آنگونه كه شايسته است، به آن پرداخته نشد و در نتيجه بيش از دو دهه ركود بر اين مباحث سايه انداخت.
اين ركود، تنها با تلاش مضاعف همه نهادها، مسئولان، پژوهشگران و انديشمندان جبران ميشود.كوتاهي و كمكاري در اين امر مقدس و خطير، از يك سو زمينهساز بروز خرافات و سطحينگري و از سوي ديگر موجب در دست گرفتن اين مقوله سترگ به وسيله افرادي ناشايست كمدانش و يا بيدانش شده است. از اين رو بايسته است، حوزه علميه به عنوان متولي اين امر گامهاي جديتري در اين راه بردارد و با تقويت مركز تخصصي و مشاركت و نظارت بر مراكزي كه در اين جهت فعاليت ميكنند، به آموزش و پژوهش در اين عرصه و سپس ارائه و تبليغ آن در داخل و خارج كشور همت گمارند، چه اينكه اگر حقيقت تبيين و تقويت نشود، باطل تعزيه گردان ميشود!
عصر غيبت عصر محروميت از چشمه گواراى ولايت است وروزگار غيبت دوران پردهنشينى يار و مـحـجـوبـى جمال و كمال اوست، و بايد گفت كه روزگار غيبت امام عصر(عج) هنگامه دورى از چـشـمهسار معرفتش و زلال هدايتش، دوران مستورى او با تمام صفات زيبايش، همان گونه كه خود در پرده غيبت نشسته است و مردمان محروم از ديدار اويند، صفات حسنايش نيز محجوبند، و هـر آنچه از تشعشع خلق و خوى او ديده مىشود از پس ابر سياهى است كه بر چهره آفتاب افتاده و تابشى است از ميان روزنههاى پرده هجران و چه زيباست آن لحظه كه اين پرده برافتد.
حال كه گفتيم در عصر غيبت همانگونه كه صورت زيباى امام (عج) مستور است سيرت والاى او نيز محجوب، مگر شعاعى از آن مجلاى انوار الهى كه از روزنهاى مىتابد، اكنون به جستجوى اخبار و آثار مىپردازيم تا چراغى بيابيم براى رهجويان. هـمـانـا رسيده است بر ما اينكه عدهاى از شما در دين خود به تزلزل افتاده و شك و حيرت نسبت بـه اولـىالامـرشـان بـه آنـها هجوم آورده اين مطلب ما رامغموم ساخته، البته براى شما نه براى خـود و نـاراحـت شـدهايـم بـه خاطر شما نه به خاطر خود،چون خدا با ماست و احتياجى به غير او نداريم.
امـام زمـان(عج) از تـزلزل و عدم آگاهی و تحير دوستانش غمناك مىشود و درياى رأفت او چون دوستانش را به ورطـه بـلا مـىنگرد مىخروشد، و نه تنها حزن و اندوه خود را اظهار مىكند بلكه از شدت محبت خود به آنها اينچنين پرده برمىدارد كه غـم و انـدوه مـا بـه خـاطر شماست و از اينكه عدهاى در اولوالامر خود شك كردهاند و به ضلالت كـشـيـده شـدهاند محزونيم نه از براى خود، چون خدا با ماست و حاجتى به غير او نداريم تا از جدا شدن جماعتى مغموم شويم.
مىبينيم كه آن امام رئوف از شك و تزلزل دوستانش كه همه ناشى از تحيرى است كه از غيبت آن عزيز حاصل شده، رنج مىبرد، چرا كه به فرموده حضرت على بن موسى الرضا(ع):
امـام انـيـسـى اسـت رفيق، و پدرى است دلسوز، امام آن برادرى است كه چون دو نيمه خرما به هم متصل باشند، و امام آن مادر مهربانى است كه به فرزند خردش محبت مىكند، و امام پناه مردم در واقعه هولناك است.
در كلام آن حضرت بايد به نيكى تدبر نمود و آن جام لبريز از زلال وحى را با آرامى نوش جان نمود كه كلام امام را فهمى از امام بايد. اكـنون در محضر انوار رضوى زانوى ادب بزنيم و نظاره كنيم كه چه زيبا آن حضرت پرده از رأفت امـام بـرمـىگـيـرد نـخـسـت او را بـه صـاحـب انـسـى، رفيق مانند مىكند كه در انسش كوتاهى نمىورزد و رفاقت بـىريـايـش مـالامـال از محبت است، ديگرباره اين مقام را با تعبيرى عميقتر به تصوير مىكشد و رأفـتـش را بـه پـدرى دلـسـوز تشبيه مىكند كه از هيچ هدايت و ارشاد دريغ نمىورزد كه قطعاً عطوفت و لطف پدر ازمحبت و انس رفاقت برتر است.
بنابراین، در پاسخ به این دریای محبت باید کوشید که حزن و اندوه از چهره مشعشع او بزداییم و این ممکن نمیشود جز با شناخت و آگاهی در نخستین گام و خواست و اراده در گام بعدی:
نظر بر اينكه خداوند جل شأنه در كلام مجيدش ــ «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ينصُرْكُمْ وَيثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» ــ شرط كمك و يارى به بندگان خود را ــ براى ثبات قدم در راه حق و صراط مستقيم در دنيا و آخرت ــ اين قرار داده كه آنها هم او را يارى نمايند، و حضرت احديت جل شأنه اگر چه واجب الوجود و غنى بالذات است و محتاج به يارى غير نيست، و لكن مهمترين حكمت اين درخواست از بندگان دو جهت است:
جهت اول
آنكه در مقام بندگى و دوستى نسبت به ذات مقدس الهى امتحان شوند، پس اگر بندگى و دوستى آنها حقيقت و واقعيت داشته باشد، بايد در كمك و يارى به او در هر عنوان و مقامى كه امر فرموده، سعى و كوشش تمام داشته باشند.
جهت دوم
آنكه برحسب آنچه كه گفتيم: خداوند متعال از فيض ديگران غنى و بى نياز است، بنابراين، در انتساب و اختصاص بنده براى قابليت و استحقاق عنايات الهى هيچ راهى به ساحت قدس اونيست، مگر به واسطه چنگ زدن و تمسك به چيزى كه عنوان و مورد يارى او جل شأنه باشد، تا قابليت و لياقت پيدا نموده و مورد عنايت و فضل و مرحمت كامل و مخصوص او شود.
كه اين عنوان و مورد يارى، چيزي است كه آن را در كتاب خود از طريق وحى بيان نموده و راهنما و هادى به سوى آن، وجود مبارك و مقدس حبيب خود حضرت سيد المرسلين و خاتم النبيين محمد بن عبدالله(ص) قرار داده است، و ائمه راشدين و اهل بيت معصومين ايشان را، امين بر حفظ و حراست آن قرار داده است. پس در هر زمان مصداق و عنوانِ نصرت و يارى به حضرت احديت جل شأنه؛ آن وجود مبارك مطهر است كه ولى خدا در امر دين و شريعت حضرت سيدالمرسلين(ص) است.
و چون در اين زمان، برحسب ضرورت مذهب حق، و به مقتضاى براهين قطعى عقلى و اخبار متواتره نقلى، ولايت كليه الهيه و خلافت و وصايت نبويه(ص) به وجود مبارك حضرت خاتم الأوصياء المرضيين. اختصاص دارد، بنابراين، اگر كسى بخواهد مورد نصرت و يارى حضرت احديت جل شأنه قرار گيرد بايد سعى در يارى و كمك به وجود مقدس آن حضرت(ص) نمايد، تا به اين وسيله براى كمك و يارى از جانب حضرت احديت جل شأنه قابل و لايق شود، و به وسيله كمك و يارى خداوند در را ه حق و صراط مستقيم ثابت بماند، چرا كه قرآن مىفرمايد:«قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى».
كه مودت با ذوى القربى را اجر و مزد رسالت حضرت خاتم الانبياء(ص) قرار داده است.
بنابراين، بنده مؤمن بايد دو امر را ملاحظه نموده و در هرحالى واقعاً نسبت به آن دو، معرفت و شناخت داشته و متذكر باشد.
امر اول
جلالت و عظمت شأن و رسالت نبويه كه چنين وجود مباركى كه اشرف و اكمل همه ممكنات بوده و هر كمال كه ممكنالوجود بتواند به اعلا درجه آن متصف شود و در آن درجه كمال، مَظهَر حضرت واجب الوجود شود، در آن وجود مقدس ظاهر گرديد، و به همين سبب از همه موجودات به درگاه قرب الهى جل شأنه محبوبتر بودند.
پس تشريف فرما شدن ايشان از آن مقام رفيع كه اشرف بقعههاى عرش باشد به اين عالم دنيا، در زمانى كه به خاطر ظهور جهل و ضلالت و شقاوت و آثار آنها بدترين زمانها بوده، واضح است كه انس و حشر و نشر با اهل آن منتها درجه ابتلا و محنت است، علاوه بر دردهاى جسمى و روحى ديگر و انواع و اقسام ظلمها و اذيتهايى كه اشرار و كفار نسبت به وجود مقدسش روا داشتند.
پس بنده مؤمن ــ بعد از اينكه تصور مىكند كه چنين وجود مباركى از جانب ذات مقدس حضرت احديت جل شأنه به اين عالم تشريف فرما شده، و چنين ابتلا و محنت بزرگى را تحمل كردند، و غرضى نداشته جز هدايت و راهنمايى بندگان به آنچه خير و نفع آنهاست، و خواسته است كه اين بر وجه كمال و دوام در همه مصالح زندگى دنيوى و اُخروى آنها باشد، و مزد و پاداش اين رسالت عظمى را جز محبت در حق ذوى القرباى خود طلب نفرموده. بايد بنگرد كه چگونه سزاوار است در اداى اين حق مهم ــ كه دوستى با اهل بيت معصومين(ع) و ذرارى منسوب به ايشان است ــ اهتمام نمايد؟
امر دوم
هرگاه مولا و اربابى نسبت به بنده خود و يا پدرى نسبت به فرزند خود نعمتهايى از باب لطف عنايت نمايد كه مورد غبطه ديگران واقع شود، آن بنده و يا آن فرزند نه تنها آن نعمتها را در راه معصيت و نافرمانى مولاى خود صرف نمىكند بلكه سعى خود را به كار خواهد بست تا به گونهاى از آن بهرهبرداى نمايد كه رضايت و خشنودى مولا درآن باشد، اگر چه صراحتاً چيزى ازاو نخواسته باشد. پس بنابراين، بنده مؤمن و با بصيرت بايد تفكر كند كه انواع و اقسام مراحم و الطاف جليله و كامله و دائمه از جانب ولى و منعم حقيقى او حضرت احديت جل شأنه، به يمن آن وجود مقدس پيامبر و اهل بيت معصومينش(ع) فراهم شده است كه بزرگترين آنها نعمت وجود است، و سرچشمه همه فيوضات ديگر است، و اگر وجود مبارك او و اهل بيتش(ع) نبود، اين نعمت وجود از براى احدى نبود.
و بعد از نعمت وجود، كليه نعمتها و فيوضات دنيوى است كه در هر لحظه نوعى از آن شامل حال همگان است. و مزيد اين نوع از لطف در حق مؤمن آن است كه به او از اين نعمتهاى دنيوى آن مقدار عطا مىشود كه صلاح حال او باشد، و اما نعمتهايى كه باعث فساد مؤمن شود ــ يعنى مانع رسيدنِ او به نعمتهاى اُخروى مىشود ــ از او منع مىشود. و بعد از همه اين نعمتها، كليه اسبابى كه براى سعادت و هدايت بنده مؤمن فراهم شده است، تا به وسيله آن قابليت پيدا كند و درجات عاليه رضوان الهى جل شأنه را تحصيل نمايد، و به درجات رفيعه بهشت راه پيدا كند، و همه اين نِعَم به بركت و يمن وجود مبارك حضرت رسول و اهل بيت طاهرينش(ع) بوده، هم از نظر ظاهرى و هم از نظر باطنى، هم براى اولين و هم براى آخرين.
علاوه بر اين، بنده مؤمن بايد متوجه شود كه به جهت انتساب به دين مبين آن حضرت و به وسيله تمسك جستن به ولايت و متابعت او و اهل بيتش(ع) چه درجه رفيعى از عزت در درگاه الهى جل شأنه پيدا مىكند؟! و چه مقام منيعى در نظر انبياي عظام(ع) دارد؟! كه از بس خداوند فضل و مقام آنها را براى ايشان در كتبشان بيان فرمود، و منزلت و مكانشان را به آنها نشان داده، كه همچون ابراهيم خليل آرزومند شده كه از شيعيان آنها شود و چون موساى كليمى(ع) از خداوند متعال تمنا و مسئلت نموده كه از امت ايشان باشد، و آرزوى ديدار ايشان را كرده است.
و امت انبياي گذشته بعد از توسل به وجود مبارك پيامبر و اهل بيت اطهارش خداوند عالم را به حق اصحاب و امت ايشان قسم مىدادند، چنانکه اين مطلب و امثال آن صريحاً در آيات و روايات زيادى وارد شده است. و اينان چه مقام بلند و قدر و منزلت نيكويى در نظر ملائكه دارند كه آنها از روى اشتياق در حال خواب ايشان، نظر به ارواحشان مىكنند كه چون ستارگان درخشانند، و در حق آنها دعا مىكنند؟ و همه اين عزتها و مقامات رفيع و والا به واسطه انتساب حقيقى آنان به وجود نبوى و اهل بيت اطهارشان است.
پس بعد از ملاحظه تمام اين مراحم و الطاف جليله و جميله الهيه كه به يمن وجود مبارك آن حضرت است، بنده مؤمن عاقل تصور نمايد كه هر گاه بتواند به همين اسباب و وسايل دنيوى و اُخروى به هر كيفيتى كه امكان دارد با جان و مال و عزت و اهل خود، و در هر مورد و عنوانى كه بداند و بفهمد موجب رضا و خشنودى حضرت احديت جل شأنه و نيز موجب خشنودى آن وجود مبارك و مقدس مىشود بايد در كسب آن كمال سعى و اهتمام را داشته باشد، چه رسد به آنكه از او بر وجه تصريح طلب نمايند، خصوصاً در چنين امرى كه مودت به ذوى القرباى آن حضرت باشد.
و روشن است كه در اين زمان از بقيه ذوى القرباى در تمام اين عالم دنيا كسى جز وجود مبارك حضرت بقية الله فى الأرضين(عج) نيست كه و جود مباركش در حسن جمال و كمال الهى و تماميت اخلاق و محاسن مانند وجود مقدس نبوى و مظهر كامل اوست، و مظلوميت آن حضرت هم در نهايت اضطرار مىباشد.
پس بنابراين، هر قدر معرفت و شناخت مؤمن نسبت به جلالت مقام رسالت نبوى بيشتر باشد، درجه واقعى محبت و اخلاص او ثابتتر و محكمتر است، و هرچه محبت او با آن حضرت بيشتر باشد، سعى او در اداي حق عظيم آن حضرت، با مودت و محبت به ذوى القرباى ايشان ــ يعنى حضرت ولى الله فى الأرضين(عج) ــ كاملتر خواهد بود. و بعد از تمام اين جهات مزبوره، لازم به ذكر است كه به مقتضاى دليل عقلى و نقلى بر هر انسانى لازم است كه در مقابل احسان و نعمت، شكر و سپاسگذارى كند، و ترك شكر بىنهايت قبيح و مذموم مىباشد، و در فضل آن همين بس كه مىفرمايد:
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاََزيدَنَّكُمْ».
كه انسان هر قدر در مقام شكر ــ به گونهاى كه سزاوار شأن بخشاينده نعمت است و در مقدور شخص نعمت داده شده باشد ــ كاملتر شود آثار بركات و فيوضات آن نعمت از نظر ظاهرى و باطنى پايدارتر و كاملتر خواهد گرديد. و بعد از اينكه جلالت شأن اين نعمت عظماى الهى ــ يعنى وجود مقدس نبوى كه از بزرگترين نعمتهاى خداوند متعال است؛ زيرا كه منشاء و وسيله همه نِعَم ظاهرى و باطنى و دنيوى و اُخروى او مىباشد ــ واضح شد. پس واجبترين و مهمترين چيز براى بندگان، اداء شكر آن نعمت بزرگ الهى است، البته به وجهى كه خداوند متعال معين و مقرر فرموده، و آن مودت نسبت به ذوى القرباى آن حضرت است.
بديهى است كه هر امرى كه وسيله و سبب اثرى باشد، و آن امر هم داراى مراتب باشد، پس بر حسب تكميل مراتب، اثر آن كاملتر خواهد شد. بنابراين، بنده مؤمن در مقام نصرت الهى جل شأنه، هر قدر نصرت و ياريش نسبت به وجود مبارك حضرت بقيةالله(عج) كاملتر باشد، اثرش كه نصرت خداوند است در حق او كاملتر خواهد شد.
در اينجا نظر شما را به يكي از بحثهاي مهم در اين زمينه كه مورد توجه اكثر منتظران و متفسران ميباشد جلب مينمايم، اميدوارم مقبول رضايت درگاه خداوند منان گردد.
مقایسه دو آموزه؛ جهانىسازى غربى و جهانىسازى مهدوى
اشاره
این مقاله با تبیین مفهوم و برداشتهای مختلف از پدیده روزافزون جهانی شدن یا جهانیسازی به مقایسه دو آموزه «جهانیسازی مهدوی» با «جهانیسازی غربی» پرداخته و با تشریح ویژگی و شاخصهها، و تبعات هر یک، ـ به ویژه در آموزه دولت جهانی مهدی(عج) ـ برتری الگوی آرمانی جهانیسازی مهدوی برای نجات بشریت و حیات هستی را به شیوه مستدل و طی سه گفتار نمایان میسازد و آموزه جهانیسازی غربی یا امریکایی را به دلیل ماهیت مادی، یک طرفه، سلطهگرانه، استکباری و امپریالیستی، مردود میشمارد و آن را نفی میکند.
مقدمه
جهانی شدن یا جهانیسازی، پدیدهای انکار ناپذیر در عالم امروز است و با پیشرفتهای روزافزون بشری به ویژه در عرصه علوم، فناوری، ارتباطات و اطلاعات، حمل و نقل و… جهان هر روز بیش از پیش به سوی تحقق تدریجی این امر گام برمیدارد. نوشتار حاضر در سه گفتار اصلی، با تبیین مفهوم و برداشتهای مختلف از این فرآیند، معتقد است که در حال حاضر، ماهیت اصلی پدیده جهانی شدن، «غربی» و به ویژه «امریکایی» است که در بطن آن سلطهگری، استکبارورزی، استثمار و امپریالیسم جدید نهفته است و اگرچه نمیتوان از بسیاری جوانب مترقی و ایجابی آن چشم پوشید اما تبعات و پیامدهای منفی و ویرانگر آن نیز برای بشریت و آحاد جامعه جهانی غیرقابل انکار است.
مقاله حاضر با اشاره به این پیامدهای منفی، معتقد است آموزه و پدیده جهانیسازی در اساس، پدیده لازم و مثبتی است و باید از این راهبرد به نحو احسن سود جست و با اصلاح آفات و اعمال صحیح، آن را در خدمت بشریت قرار داد، همانطور که ادیان الهی و به ویژه اسلام و حتی مصلحین بشری، جملگی جهانی اندیشیدهاند و همچنان که آموزههای قرآنی و روایی اسلامی نیز خود را به صورت جهانشمول مطرح کردهاند.
طرح حکومت حضرت مهدی(عج) و جهانیسازی مهدوی نیز در حقیقت راهبرد آرمانی و نهایی جهان وطنانه اسلامی و نسخه درمان جامعه بشری از آلام، حرمانها و تنگناهای بیشمار خویش است. مقاله حاضر، با مقارنه جهانیسازی مهدوی با جهانیسازی غربی، ویژگیها و شاخصههای هر دو ـ به ویژه عصر مهدوی ـ را تبیین نموده و با استدلالهای لازم، برتری بیچون و چرای الگوی جهانیسازی مهدوی را برای نجات بشریت و حیات هستی، نمایان میسازد.
در این راستا پژوهش حاضر قصد دارد به پرسشهای زیر پاسخ گوید:
1. جهانی شدن یا جهانیسازی به چه مفهومی است و چه برداشتهایی از آن وجود دارد؟ تبعات مثبت و منفی آن کدام است؟ و ماهیت واقعی جهانیسازی امروزی چیست؟
2. آیا اسلام و ادیان الهی نیز دارای رسالت جهانشمول و جهانگرا بودهاند؟
3. نهضت و آموزه جهانیسازی مهدوی واجد چه ویژگیها و شاخصههایی است؟ و وجوه تمایز و برتری آن نسبت به سایر آموزههای جهانیسازی در چه شاخصهها و خصايصی نهفته است؟
مفروض این نوشتار را نیز به اجمال میتوان اینگونه طرح نمود: «با وجود جوانب مثبت پدیده جهانیسازی، ماهیت اصلی و فعلی این پدیده، غربی و به خصوص امریکایی، سلطهورزانه و استکباری است، در حالی که نهضت و آموزه جهانی مهدوی، الگوی آرمانی و راهبردی برتر و متعالی است و نجات بشریت و حیات هستی را با خواست و اراده الهی به ارمغان خواهد آورد.»
گفتار اول ـ مفهوم جهانی شدن و برداشتهای مختلف از آن
مبحث اول ـ مفهوم جهانی شدن یا جهانیسازی
جهانی شدن بدون شک یکی از متداولترین اصطلاحات دهه حاضر در جهان و پدیدهای جدی، جاری، در عرصه کنونی و دهههای آینده است. روزنامه نگاران، سیاستمداران، مدیران تجاری، دانشگاهیان و سایرین با به کار بردن این اصطلاح قصد دارند نشان دهند که پدیدهای ژرف در حال وقوع است، جهان در حال تحول است و نظمی نو در عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ جهانی ظهور مییابد. اما به کارگیری این اصطلاح در موارد بسیار مختلف، توسط افراد متفاوت و برای اغراض گوناگون، چندان فراوان است که تعیین موضوع مورد بحث در جهانی شدن، کارکردهای این اصطلاح و اثراتش بر نظریه و سیاست معاصر را دشوار نموده است.
بنابراین، به رغم تداول مصطلح جهانی شدن یا جهانیسازی، هنوز تعریف جامع و مانع و با زوایا و ابعاد روشن و محسوس برای این مفهوم جدید و دستخوش تحول که عمر آن نیز کمتر از دو دهه است ارائه نشده است. البته تعاریف متعددی در این باب عرضه شده مثلاً در تعریفی بسیط، جهانی شدن را با چرخش آزاد سرمایه، نیروی کار و اطلاعات تعریف کردهاند یا آن را برای توصیف روندی به کار میبرند که در آن اقتصاد جهانی، نیروهای سیاسی و فرهنگی به سرعت کره زمین را زیر نفوذ قرار میدهند و به خلق یک بازار تازه جهانی، سازمانهای سیاسی فراملی و فرهنگی جهانی تازه دست میزنند.
به نظر اینان دورنمای جهانی شدن، گسترش بازار جهانی سرمایهداری، زوال دولت ملت، گردش پرشتابتر کالاها، انسانها، اطلاعات و قالبهای فرهنگی است و از منظری دیگر، به معنای شکوفایی جوامع مدنی، عامل کاهش موانع در راه تجارت آزاد و تعمیق وابستگی متقابل است و به یکسانسازی و یا مشابه کردن کشورها و فرهنگهای جهان میانجامد. در این راستا با توسعه ماهوارهها، گسترش نظامهای ارتباطی و الکترونیکی و افزایش رسانهها و کاربرد اینترنت و ازدیاد کانالهای تلویزیونی و نفوذ فرامرزی آنها، مرزهای ملی از بین رفته و یا کمرنگ میشود.
کشورها نقش گذشته خود را از دست میدهند و به جای قوانین داخلی، قوانین بین المللی حاکم میشود. طی همین فرایند، قید و بندهای جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی و… که بر روابط انسانی سایه افکنده، از بین میرود. بدین ترتیب میتوان جهانی شدن را به فرآیندهایی تعریف کرد که بر اساس آن همه مردم جهانی در جامعهای واحد و فراگیر به هم میپیوندند و این مفهوم در نمایی عام عبارت است از «در هم ادغام شدن» بازارهای جهانی در زمینههای تجارت و سرمایهگذاری مستقیم و جابهجایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب آزادی بازار و شکافته شدن مرزهای ملی، رقابت بیقید و شرط در سطح جهانی، به ویژه در سطح قدرتهای بزرگ، گسترش نوآوریهای تکنولوژیک، رشد روزافزون تجدد و نوگرایی، جهانی شدن تولید و مبادله و در این راستا گذر از اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی، حرکت از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، تمرکز زدایی، توسعه فضای رقابتی مبتنی بر ائتلاف و ادغام، یکپارچگی بازارهای مالی جهانی و گسترده شدن مبادلات تجاری، مقرراتزدایی و برداشته شدن ضوابط حمایتگرایانه بازرگانی داخلی و ملی.
بدین ترتیب میتوان جهانی شدن را بر حسب تعاریف موجود، شکلگیری شبکهای دانست که در چارچوب آن، اجتماعاتی که پیش از آن در کره خاکی دور افتاده و منزوی بودند، بر پایه وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام میشوند و ارتباط آنها با يكديگر چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، بسیار نزدیک و متقارن و حتی چهره به چهره میگردد و هویت انسانها از سیطره یک جامعه و یک ساختار اجتماعی ثابت خارج شده و هر یک از هویت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در عرصه بین المللی متأثر خواهد گشت.»
کوتاه سخن آنکه بسیاری از صاحبنظران، ویژگیهای عصر جهانی شدن را در مفاهیمی چون ظهور «دهکده الکترونیکی جهانی»، انقلاب اطلاعاتی، فشردگی زمان و مکان، گسترش جهان آگاهی، پایان جغرافیا و عصر سیبرنیتیک خلاصه کردهاند. دورهای که روابط «فراملی» جایگزین «روابط بین المللی» میگردد و جامعه مدنی جهانی به عنوان شبکهای از سازمانهایی که اهداف و آرمانهایش مرز نمیشناسد، به عنوان مظهری از روابط فراملی آشکار میگردد.
مبحث دوم ـ برداشتهای مختلف از جهانی شدن
دیدگاهها و دریافتهای متنوعی درباره مسئله جهانی شدن وجود دارد. برخی جهانی شدن را چیزی فراتر از مرحلهای گذرا و موقت در تاریخ بشر نمیدانند. برعکس، عدهای دیگر آن را تبلور رشد سرمایهداری غرب و نوسازی تلقی میکنند. گروه سوم، جهانی شدن را یک تحول اساسی در سیاست جهانی قلمداد میکنند که فهم آن نیازمند تفکر جدیدی است.
از منظر برخی صاحبنظران، در رهیافتهای مختلف، سه نوع جهانی شدن ملحوظ است: یکی جهانگرایی راستین، کامل که هم مادی و هم معنوی است و علاوه بر توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و اجتماعی و تعالی فرهنگی و انسانی را دربر دارد. دیگری جهانیگرایی ناقص و نارسا که صرفاً اقتصادی و تکساحتی است و سوم جهانیگرایی کاذب و سلطهجویانه و تنازعی که همان جهانیسازی امریکایی با ماهیتی سیاسی و سلطه جویانه و انحصارطلبانه است که با لحاظ امریکا در رأس قدرت جهانی، یکهتازانه به دنبال افزایش قدرت این کشور و افزایش وابستگی جهانی به امریکاست.
اما شاید بتوان گفت که درباره فرایند جهانیسازی یا جهانی شدن دو دیدگاه اساسی وجود دارد: یکی دیدگاه مثبتنگر و دیگری منفینگر. از دیدگاه مثبت، جهانیسازی میتواند با استفاده از عرصه فنآوری اطلاعات (IT) همانند پلی تمام دنیا و شهروندان آن را متحد کرده و محرومیتهای علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را از بین ببرد یا کاهش دهد. هنجارهای پسندیده دینی، اخلاقی یا دست کم انسانی را بر جهان حکمفرما کند و نوعی وحدت بهینه، مثبت و متکامل را در میان بشریت ایجاد نماید. جهانیسازی میتواند مردم دنیا را هم پیکر نماید تا همانند یک اندامواره در فکر صلاح و اصلاح يكديگر برآمده و در سنگری واحد علیه تمام عوامل مُخل تکامل بشری مبارزه کنند.
اما بر مبنای دیدگاه دوم، متأسفانه فرایند جهانیسازی فعلی اگرچه دارای برخی فواید از موارد پیش گفته بوده است، ولی در حقیقت هدف اصلی آن، چیزی نیست جز یکپارچه کردن جهان و ادغام آن در بازار مشترک جهانی به رهبری دنیای سرمایهداری به سردمداری امریکا. بازاری که همه مؤلفههای حیات اجتماعی، از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ، به زبان منفعتطلبی و استکبارورزی ترجمه میشود و سلطه بیچون و چرای تمدن غرب و استیلای بیشتر کشورهای دارا علیه کشورهای فقیر را به دنبال دارد. امروزه حتی برخی از اندیشمندان غربی از جهانی شدن به عنوان یک خطر و تهدید بالفعل و بالقوه در راستای «امریکایی شدن» جهان، نام میبرند.
به همین دلیل، برخی همانند والرشتاین، دان دویچ ولستی، با نگاهی بدبینانه، جهانیسازی را اقتصادیسازی جهان و استثمارگری ـ استعمار شوندگی جهانی میدانند، چرا که نظریه آنان به جوهره هژمونیک، تنازعی و هابسی ـ داروینیستی این فرابرد معطوف شده است؛ فرایندی که در حقیقت، داروینیسم جهانی را ترویج میکند. نظریه «سیاست قدرت» هانس مورگنتا، نظریه و بلکه راهبرد و دکترین تنازع تمدنهای هانتینگتون، سیاست جنگ صلیبی نومحافظهکاران امریکایی، اشغال، یکهتازی، یکجانبهگرایی، نظامیگری آنان تحت عنوان مبارزه با تروریسم، تهدید و ارعاب نظامی و امنیتی و براندازی یا اشغالگری و تجزیه کشورها و دولتها از جمله آثار و عوامل تحقق جهانیسازی غربی است که مدعی جامعه جهانی تکقطبی و سرمایهسالارانه با سلسله مراتب قدرت و سلطه بوده و علاوه بر استفاده از میلتیاریسم، از شیوهها و ابزارهای تازه تحمیق علمی و فرهنگی و تطمیع اقتصادی و تکنولوژیکی بهره میگیرد بیدلیل نیست که اندیشمندانی مانند پولانی، اسکات گری، هوتن و فرکلا نیز از این فرابرد جهانیسازی، با تعابیری مانند غربیسازی، امریکاییسازی، وگاه نئوامپریالیسم در قالب نظام تازه تکقطبی و دهکده جهانی یاد کردهاند.
جهانیسازی از نوع غربی یک پروژه تحمیلی و یک طرح مهندسی اجتماعی در سطح کلان سیستمی است که ایدئولوژی غربی را تحمیل میکند و با تکیه بر بنیادهای نئولیبرالیستی و سرمایهداری، درصدد فراگیرکردن شیوه زندگی امریکایی و غربی کردن انسانها و ترویج فرهنگ مصرف و اصالت سرمایه است. پیروان این نگرش، جهانی شدن را مقولهای ارادی و در کنترل عدهای خاص میدانند.
به زعم آنان، این اراده درحال حاضر در اختیار جهان سرمایهداری است میتوان گفت که از این دیدگاه، جهانی شدن مرحله تازهای از امپریالیسم است که در آغاز به صورت همبستگی ظاهر شده و اخیراً خود را در چهره جهانی نمایانده است. «شون هیلی»، به عنوان یکی از مخالفان جهانی شدن، آن را پروژهای تحمیلی میداند و عقیده دارد که تنها حوزههای بخصوصی جهانی شده است. به گفته وی در خلال دهه 90 نه تنها «ثروت»، جهانی نشده است، بلکه در دست عدهای خاص متمرکز گردیده است. تکنولوژی با آنکه بسیار تواناتر از گذشته گشته، اما جهانی نشده است و حتی رشد اقتصادی که پایه و اساس برتری تاریخی سرمایهداری است، صورت جهانی نیافته است.
مبحث سوم ـ ابعاد و دستاوردهای منفی جهانیسازی غربی (به طور اخص)
بدین ترتیب و به باور بسیاری و همانطور که مذکور شد جهانیسازی غربی یکی از غالبترین برداشتهای نظری و عملی از اصطلاح و مفهوم جهانی شدن است به اعتقاد بسیاری، جهانیسازی در اساس خود مستلزم غربی شدن جهان و پوششی برای سلطه «سرمایهداری» است. لذا این اصطلاح به طور غالب، واژهای جایگزین برای گفتمانها و مصطلحاتی کهنهتر همانند «امپریالیسم» و نیز «نوگرایی» است. جهانی شدن به عنوان مفهوم جایگزین «امپریالیسم»، توجه ما را به سلطه کشورهای بسیار توسعه یافته بر کشورهای در حال توسعه یا سلطه شرکتهای فراملیتی بر اقتصادهای ملی و محلی معطوف میکند. از این گذشته جهانی شدن میتواند به عنوان مفهومی پوششی، وحشت جهانیان را از استعمارگرایی خنثی کند. این مفهوم میتواند در قالب گفتمان امپریالیسم نو، استثمار دائمی بسیاری از کشورهای دنیا توسط ابرقدرتها و شرکتهای غولپیکر فراملی را پنهان سازد و لذا برخی ابعاد مخربتر و وحشیانهتر توسعه معاصر را مخفی نگاه دارد.
حتی کلیت جهانی شدن از نگاه منتقدان، نابودی سنن محلی، وابستگی مستمر کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند، نابودی محیط زیست، همگون شدن فرهنگها و شیوه زندگانی روزمره را به همراه میآورد. دامنه این منتقدان بسیار وسیع است حتی مارکسیستها، لیبرالها و هواداران چند فرهنگی بودن جهان که بر تهدید حاکمیت ملی، سنن محلی و دموکراسی مشارکتی از سوی نیروهای جهانی انگشت میگذارند یا هواداران محیط زیست که از پیامدهای اکولوژیک مخرب جهانی شدنِ عنانگسیخته هراس دارند و محافظهکاران که جهانی شدن را تهدیدی برای فرهنگهای ملی و محلی و تقدس سنت به شمار میآورند.
جهانیسازی غربی با سلطه بر اقتصاد و سیاست جهانی به دنبال امحاء ادیان و فرهنگهای بومی رقیب و جلوه دادن فرهنگ غربی به عنوان فرهنگ برتر بوده و بحران هویت را در عرصه سایر دول و ملتها دامن زده است. یکی از اندیشمندان غربی به نام «پتراس» تصویری که از شکل و شمایل جهانی شدن به تصویر میگذارد، چهرهای از یک نظام مبتنی بر امپریالیسم فرهنگی متکی بر سیطره مطلق اقتصادی غرب است از منظر وی اینگونه امپریالیسم فرهنگی به مفهوم اعمال نفوذ دائم و تسلط فرهنگی بر تودهها توسط طبقه حاکم غرب به منظور نظامبخشی مجدد به ارزشها، رفتارها، نهادها و هویت مردم استثمار شده برای همسویی با منافع طبقات استثمارگر است.
دو اندیشمند دیگر یعنی «لایبز» و «کاتز»، که جهانی شدن را به مثابه سلطه بیچون و چرای تمدن غرب میدانند بر این باورند که استیلا همان چیزی است که در لوس آنجلس بستهبندی میشود و سپس به دهکده جهانی ارسال میگردد و آنگاه در مغز انسانهای بیگناه مینشیند. گفته «رابرتسون» نیز همان نگرانیها را تشدید میکند: جهانی شدن متضمن فشار بر جوامع، تمدنها و سنتها از منظر نمایش آنها روی صحنه جهانی ـ فرهنگی و با هدف توجه به هویت اندیشهها و نمادهای مربوطه است.
شایان ذکر است که جهان سرمایهداری به رهبری امریکا، نیز از اندیشمندان و نظریهپردازان پر و پا قرصی نیز سود میبرد که به شدت طرفدار نظریه جهانیسازی امریکایی و در سایه مکتب لیبرال دموکراسی میباشند. از جمله به عقیده بارکر، جهانی شدن با توجه به گسترش «سلطه سرمایهداری امریکا»، امری طبیعی و تحقق آن به سود همه مردم جهان است لذا سرمایهداری امریکایی میبایست مردم تحت سلطه خود را قانع کند که راه و رسم امریکایی همان پدیدهای است که آنان مطالبه میکنند و در این گیر و دار البته هژمونی امریکا امری طبیعی و به سود همه مردم جهان است.
همچنین «فرانسیس فوکویا» که فرجام تاریخ را در غلبه تمدن و فرهنگ امریکایی و مکتب لیبرال دموکراسی میبیند با نخوتی آشکار منظر خود را از جهانی شدن امریکایی چنین بیان میکند:
فرایندی بنیادی در کار است تا الگوی تکاملی مشترکی برای کل جوامع انسانی دیکته کند. به طور فشرده، جهانی شدن چیزی شبیه تاریخ جهانی بشر در راستای دستیابی به لیبرال دموکراسی است. جالب اینجاست که این ادعاهای مغرورانه در حالی صورت میگیرد که امروزه شاهد بحرانهای متعددی در دنیای غرب (امریکا و اروپا) هستیم که از جمله آنها بحران معنویت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحرانهای اخلاقی و فساد اقتصادی، و بحران محیط زیست میباشد. عارضههای این بحرانها نیز ظهور گستردهای یافته است که از جمله آنها: آلودگی محیط زیست، ماشینی شدن و مادی شدن سپهر زندگی انسان غربی، افول نظامهای تعلیم و تربیت، بیمعنی شدن و یا کاهش معنای زندگی، از خودبیگانگی افراد و جوامع، ناهنجاری و گسیختگی خانوادهها، فقدان عدالت اجتماعی، کنترل احزاب سیاسی، محدودیت آراء و عقاید عمومی و اعمال آن، ظهور تعصبات نژادی و ملی، عدم عاطفه و روابط صمیمانه میان افراد، بیاحترامی به قانون و ظهور و ندالیسم اجتماعی، تقلیل امنیت اجتماعی و رفاه اجتماعی، گسترش بیحد و مرز بیبند و باریهای جنسی و خشونتهای فردی و اجتماعی.
بدیهی است چنین حقایقی بیانگر آن است که نه جهان غرب و نه الگوی جهانیسازی غربی نتوانسته و نه میتواند در پرتو مکتب مادیگرایانه لیبرال دموکراسی برای بشر به ارمغان آورنده معانی جدید و آرمانی برای حیات بشری باشد. امروزه اگرچه جامعه غرب از لیبرالیسم به لیبرالیسم نو گرایش یافته است اما حتی برجستهترین فیلسوف جهان معاصر یعنی «یورگن هابرماس» این گرایش تازه غرب را به «لیبرالیسم وحشی» تعبیر نموده است. لیبرالیسمی که برای جهانیان چیزی جز افزایش جنگ، فقر و نابرابری به بار نیاورده است هرچند برای غربیها نتیجهای جز افزایش قدرت، ثروت و شکاف بیشتر کشورهای فقیر و غنی دربر نداشته است و هژمونی آنها را بر جهان افزوده است و به جای صلح جهانی، ناامنیهای بینالمللی را دامن زده است.
در سایه جهانیسازی غربی، وقتی صاحبان قدرتمند کارتلها و تراستها، که در عین حال نظام اطلاعرسانی جهانی را نیز در اختیار خود گرفتهاند، در شرایطی نابرابر راه بر چشمان ملتهای فقیر میبندند و از رهآورد این کورچشمی تحمیلی و ارتباطات یکسویه دست در جیب رقیب ناتوان میکنند، آیا میتوان مانند «فوکویاما» همچنان خوشبینانه از «اعتماد متقابل» سخن گفت؟
امروزه پنج غول اقتصادی، یعنی امریکا، ژاپن، فرانسه، انگلیس و آلمان از جمع دویست کارتل و تراست بزرگ جهان، یکصد و هفتاد مورد از آنها را زیر یوغ خود گرفتهاند. برپایه یک گزارش سازمان ملل متحد، اندازه منابع مالی و نقدینگی 358 نفر از اعضای الیگارشی قماربازان جهانی مساوی منابع مالی دو و نیم میلیارد انسان است. از سویی حجم شگفتانگیز قدرت و ثروت در قالب شرکتهای چندملیتی، به سادگی مرزهای دولتی و هویتهای ملی را در هم میشکند و ارزشهای مورد نظر را ـ که همان لیبرالیزم نو میباشد ـ بر جهان حاکم میکند. اندیشمندی به نام «خوزه دو کاسترو» در آثار گوناگون خود با آمار و ارقام ثابت کرده است که همین کره خاکی میتواند چند برابر جمعیت کنونی خود را نان دهد و جهان هم در آرامش و صلح دائم به سر بَرَد. وی در کتاب سیاه گرسنگی جهان معاصر را چنین ترسیم کرده است:
در عصر ما اکثریتی هستند که خوراک ندارند و اقلیتی که خواب ندارند.
آیا چنین وضعیتی، دستاوردهای مستقیم جهانیسازی به شیوه غربی نیست؟ البته این ابعاد منفی تنها به حوزه اقتصادی و رفاه زدگی کشورهای «دارا» و فقرزدگی کشورهای «ندار» ختم نشده است و تخریب بنیادهای فرهنگی، ارزشی و اخلاقی آنها را نیز به دنبال داشته و دارد. از دید هورکهایمر، جهانی شدن برای بورژوازی، حکم آب برای ماهی را دارد. بنابراین بورژوازی ناگزیر است زمینههای فرهنگی مورد نیاز را در کشورهای مختلف بسترسازی کند، و چنین است که میبینیم جهانی شدنِ اقتصاد، از جهانی شدنِ فرهنگ و فروریختن ارزشها و باورها و خرده فرهنگهای محلی، بومی و ملی سر درمیآورد.
بدیهی است نتیجه و ابعاد منفی چنین جهانی شدنی به رفع فقر، نابرابری، تبعیض، جنگ و خشونت و… نیانجامد. باید پرسید چگونه چنین امری متوقع میتواند باشد؟ در حالی که امروزه کشورهای توسعه یافته صنعتی و فراصنعتی، کمتر از بیست درصد جمعیت جهان را در خود جای دادهاند، حال آن که بیش از هشتاد درصد ثروت جهان را به کیسة کارتلها و تراستهای خودی ریختهاند؟!
باید اذعان نمود که متأسفانه دیانت حاکم مسیحی و ارباب کلیسا در جهان غرب نیز نتوانستهاند به مقابله لازم با تبعات منفی این گونه جهانیسازی یکسویه و امپریالیستی بپردازند همچنانکه فیلسوف فرانسوی یعنی «پیربوردیو» فراتر از این ادعا، کلیسای مسیحی را به همسویی با این روند و منفعت خواری از این جریان ناسالم جهانی متهم کرده است به عقیده وی:
کلیسای کاتولیک دشمن سرمایهداری نیست. این کلیسا مایل است مشتی از مزایای نئولیبرالیسم را از آن خود سازد و از اروپا میخواهد نئولیبرالیسم را با کاتولیسیسم در هم آمیزد. این همان سرمایهداری «کشیش زده» است.
جالبتر آن است که بدانیم که متأسفانه امروزه بسیاری از تجاوزطلبیهای امریکا و تهاجمات این کشور به سایر کشورهای مستقل با آموزههای «مسیحیت بنیادگرا» و همراهی کشیشان و کلیسای این نحله از مسیحیت میباشد که به آن «صهیونیزم مسیحی» نیز گفته میشود که در همگرایی با صهیونیزم، معتقد به ظهور دوباره حضرت مسیح در بیت المقدس و نجات یهودیان و انهدام سایر ادیان، تمدنها و فرهنگهای متعارض خویش و از جمله مسلمانان به دست این منجی بوده و در این راستا هر گونه اعمال جنایت و سرکوب و قساوت را برای صهیونیزم به عنوان زمینهساز ظهور منجی موعود مسیحی و ابزار دست آن توجیه مینمایند. بنابراین همپیمایی و همپیوندی مستحکم زمامداران امریکایی با صهیونیسم در این راستا توجیهپذیر است.
با تبیین برداشتهای مختلف جهانی شدن، و بهویژه ابعاد منفی پروژه جهانیسازی غربی، میتوان به روشنی ادعا نمود که حکومت جهانی و جهان شمول حضرت مهدی(عج) هیچکدام از شاخصههای منفی پیشگفته را ندارد و ضمن برخورداری از زوایا و ابعاد مثبت «جهانیسازی»، راهبردی حقیقی، متعادل برای این طرح فراگیر است.
گفتار دوم ـ جهانگرایی و جهانشمولی اسلام
جهانیسازی یا جهانگرایی علاوه بر اينكه همواره یکی از اهداف مصلحین بزرگ بشری بوده است اساساً ریشه در تعالیم و رسالت ادیان بزرگ الهی دارد و میتوان آن را یکی از اصلیترین آرمانهای همه انبیا و ادیان بزرگ الهی و از جمله اسلام به شمار آورد بنابراین، این اصطلاح، واژه جدیدی نیست و در حقیقت در عصر حکومت مهدوی، حضرت مهدی(عج) این رسالت نبوی و هدف اولیاء الهی و ائمه را به بهترین شکل ممکن محقق خواهد ساخت و این طرح جهانی را تکمیل خواهد:طاهرین نمود؛ زیرا در غیر این صورت، خاتمیت دین اسلام معنای حقیقی خود را از دست داده و به واژهای بیمعنا تبدیل خواهد شد.
ریشههای جهانشمولی دین اسلام در مبتنی بودن آن بر فطرت، انعطاف پذیربودن آموزههای آن، و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبنای مقتضیات زمان و مکان نهفته است. باید اذعان نمود که اسلام و دستورهای آن با فطرت انسانی که همان بعد ثابت حیات انسانی است همآهنگ است و به همین خاطر اسلام دین جامع و فراگیر بوده و میتواند جهانشمول گردد از سویی عناصر جهانی شدن نیز در مذهب تشیع به وفور دیده میشود از جمله شیعه بیشترین ملازمت را در بین مذاهب با خرد ورزی دارد لذا این عناصر را میتوان در عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانی و فرامکانی بودن پیام تشیع ملاحظه نمود و تمام این عناصر مورد تأکید و تصریح تشیع میباشد.
در اینجا شایسته است قدری به آیات و قرائن دال بر جهانشمولی اسلام پرداخته شود. از جمله در تعالیم اسلامی از کره زمین، به «بیت» و خانه تعبیر شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و ملیت و طبقهای مالک این خانه به حساب آمده است. در تفکر قرآنی، انسان، ـ از هر نژاد و جنسیت و طبقهای ـ نماینده و خلیفه خداوند در زمین است:«هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ فِي الأرْضِ»؛
اوست آن كس كه شما را در اين سرزمين جانشين گردانيد.
این مضمون دستکم در سه آیه دیگر در سورههای یونس (آیههای 14 و 73) و فاطر (آیه 39) آمده است که رسالت کلی همه افراد انسانی را در این زیستگاه که زمین نام دارد، تبیین میکند. پیامبران و رسولان الهی نیز راهنمایان برای همه انسانها هستند و تعلیم و تربیت و نظامبخشی به زیست فردی و گروهی انسانها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشری در همه ابعاد باشند.
قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهی چنین گفته است:«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ»؛
و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد.
و در خطاب به داود پیامبر(ع) چنین آمده است:«يا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأرْضِ»؛
اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم.
این آیات بیانگر آن است که رسول حق نماینده و مدیر منصوب الهی در کل پهنه زمین، مأموریت مییابد و نه در بخش خاص یا نژادی ویژه. درباره پیامبر اسلام؛ این رسالت جهانی و فراگیر با صراحت بیشتری مطرح گردیده است:
1. «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»؛
بزرگ [و خجسته] است كسى كه بر بندة خود، فرقان [كتاب جداسازندة حق از باطل] را نازل فرمود، تا براى جهانيان هشداردهندهاى باشد.
2. «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا»؛
بگو: «اى مردم، من پيامبر خدا به سوى همة شما هستم.»
3. «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا»؛
و ما تو را جز [به سِمَتِ] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم، نفرستاديم.
این آیات بیانگر آن است که هدف اسلام همانند سایر ادیان بزرگ الهی، اصلاح کلیت جامعه انسانی در فراخنای گیتی و بدون توجه به حدود جغرافیایی و مرزهای ساختگی است به همین خاطر این ادیان و از جمله اسلام همه حکومت و دولتها را ورای مرزها و نژادهایشان به یک دین و دولت واحد و مرکزیتی یگانه فرا میخواند همچنانکه در آغاز رسالت اسلام، پیامبر به حکام ایران، مصر، حبشه، یمن، روم و… نامه مینویسد و آنان را به یگانگی و تن دادن به مدیریت واحد در جامعه انسانی دعوت میکند.
برای تبیین این اصل محوری، واژههای «الانسان» و «الناس» در قرآن بارها به کار رفته است. نزدیک به 240 بار کلمه «الناس» در قرآن آمده است و نزدیک به 65 بار کلمه «الانسان» تکرار شده است که واژهای عام برای همه افراد انسانی میباشد و در بسیاری از موارد، عمومیت و کلیت خطابها بسیار روشن است چون:
«قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ»؛
بگو: «اى مردم، من براى شما فقط هشداردهندهاى آشكارم.»
و یا
«إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛
من تو را پيشواى مردم قرار دادم.
در این خطابهای قرآنی، هدایت الهی و آموزشهای پیامبران برای همه انسانها ضروری شمرده شده است؛ و فرقها و امتیازهای موهوم که ممکن است یگانگی و یکپارچگی جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفی گشته است. و بدین گونه نگرش قرآنی به انسان و رهبران جامعه انسانی، فراگیر و جهانی است که هیچ مرز و مانعی را در راستای اهداف بلند جهانشمول و جهان وطنانه خویش نمیشناسد.
در آیه 143 سوره بقره به صراحت بر مسئله جهان سازی تأکید شده و آن را مسئولیت خطیر جامعه اسلامی به شمار آورده و از آنها میخواهد با تمام توان خود در ساخت و ساز ملتها و اصلاح جوامع بشری در سراسر جهان بکوشند آنجا که میفرماید:«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا»؛
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد.
همچنانکه قرآن در آیه 28 سوره فتح فرموده است:«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىَ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَىَ بِاللَّهِ شَهِيدًا»؛
اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواهبودن خدا كفايت مىكند.
در این آیه، به برتری فرهنگ اسلامی اشاره شده تا شایستگی هیمنت بر دیگر فرهنگها را در راستای جهانیسازی اسلام و ایجاد حیات طیبه برای همه عالمیان را مبرهن سازد. از دید آیات الهی در چنین حیات مؤمنانهای برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت:«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»؛
و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مىگشوديم.
بدین ترتیب هرگاه ایمان و تقوا (التزام به تعهدات انسانی) در جامعه گسترش یابد و انسانها حریم خود و خدا را حفظ کنند، هر آیینه برکات الهی جهان را فرا خواهد گرفت و اگر مسلمانان، جهانیان را به این حقیقت رهنمون شوند، آن گاه است که زمام جهانیسازی بشر دوستانه را به دست گرفته، و مسئولیت پیش گفته خویش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا خواهند کرد. آنگاه فرهنگ اسلامی جهانی خواهد شد و گسترش آگاهی و دانایی و عدل جهان را در بر خواهد گرفت و کلیه نظامهای سلطه و استثمار جهانی فرو خواهد ریخت.
گفتار سوم ـ جهانیسازی مهدوی و شاخصههای آن
همانطور که بیان شد اسلام دینی با اصول و آرمانهای جهانی است و از همان ا بتدای ظهور خویش به دنبال ایجاد حیات طیبه در سطح عالم و برای کلیه ابنای بشری بوده و بدیهی است بنا به معتقدات اسلامی و شیعی، جهانی شدن اسلامی و حیات طیبة جهانی در آخرالزمان و در عصر و دولت مهدی موعود، تحقق قطعی خواهد یافت و چنین جهانی شدنی با هیچ پروژه و یا طرح جهانیسازی فعلی نه از حیث نظری و نه علمی و نه از حیث شمولیت و فراگیری و مقیاسهای موجود قابل مقایسه و اندازه گیری نیست و فقط شناخت مقدماتی آن از راه احادیث وارده ممکن است به همین خاطر، قصد بر این است که در سطور آتی پارهای از ویژگیهای دولت کریمه حضرت مهدی و حکومت جهانی سرشار از حیات طیبه وی ـ آن هم نه از باب حصر بلکه از باب احصاء و اشاره ـ مرور و بازیابی گردد:
1. حاکمیت جهانشمول اسلام و برچیدگی شرک و اختلافات بشری
در نظریههای جهانی شدن غربی، که زیربنای بسیاری از آنها مکتب لیبرال دموکراسی است، با اعتقاد به نسبیت اخلاقی و ارزشی، اعمال اصل تساهل و رواداری افراطی نسبت به کلیه عقاید و ادیان جزء ادعاهای اصلی است و موضع حکومت بر مبنای لائیسم، نسبت به دیانت و مذهب، خنثی میباشد و از منظر آنها حمایت و جانبداری از یک مذهب، به معنای دخالت در آزادیهای فردی و مخدوش نمودن آزادی عقیده و ابراز عقاید است این در حالی است که سکولاریسم یا عرفی شدن و دنیاپرستی و اصالت امور دنیوی در سرلوحه جهانیسازی لیبرال دموکراسی است. در حالیکه در حکومت جهانی مهدوی، بدون هیچ گونه مجامله و تعارفی، اسلام به عنوان آیین مطلق و برتر و متعالی به جهانیان معرفی و از سوی آنان نیز مورد شناسایی و پذیرش قرار میگیرد.
روایاتی در تأیید این مطلب ذکر میشود: محمد بن مسعود در تفسیر عیاشی از رفاعة بن موسی روایت میکند که او گفته:
از امام صادق(ع) شنیدم که در تفسیر آیه: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»، آن حضرت فرمود: «وقتی قائم آل محمد قیام کند مکانی در روی زمین باقی نمیماند مگر اينكه کلمه طیبة لااله الا الله محمد رسول الله در آنجا به آواز بلند گفته میشود».
همچنین امام صادق(ع) ضمن بیان مفصلی درباره عصر ظهور حضرت مهدی میفرمایند:وقتی قائم ما قیام کند … اهل هیچ دینی باقی نمیماند مگر اينكه اظهار اسلام میکنند و با ایمان مشهور و معروف میگردند… .
باز از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود:درباره این آیه از پدرم (امام باقر(ع)) پرسیدند: «با همه مشرکان مبارزه کنید چنانکه همگی به مبارزه شما برخاستند تا اينكه در زمین فتنهای باقی نمانده و دین و آیین از آنِ خدا باشد»، او فرمود: تفسیر این آیه هنوز فرا نرسیده، چنانچه قائم قیام نماید کسانی که او را درک میکنند چگونگی تفسیر این آیه را خواهند دید و سرانجام آیین محمد(ص) مانند پایان شب به صبح صادق روشن شده و اثری از شرک بر روی زمین باقی نخواهد ماند.
امام باقر(ع) نیز باز فرموده است:در زمین هیچ ویرانهای نمیماند مگر اينكه آباد گردد و هیچ معبودی جز خداوند متعال از بت و غیر آن نمیماند مگر اينكه دچار حریق گشته و میسوزد.
در جای دیگر، امام صادق(ع) ضمن پاسخ به سؤالهای مفضل و قابل تطبیق دانستن آیه 33 سوره توبه با عصر حکومت جهانی مهدی(عج) به وی میفرماید:… یاد میکنم مفضل، هر آینه اختلاف ملتها و دینها از میان برداشته میشود و همه دین برای خدا و یکی میگردد چنانکه خدای تعالی فرموده: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» [در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است.] و نیز فرموده: «وَمَن يبْتَغِ غَيرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» [و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.]
2. حاکمیت مطلق عدالت و دادورزی
همگان آگاهند که ویژگی اصلی حکومت جهانی مهدوی عدالت است و شاید احادیث نادری درباره عصر ظهور وجود داشته باشد که به این خصیصه و نیاز، و گمشده اساسی بشری اشاره ننموده باشند به خاطر همین کثرت فقط به ذکر احادیث معدودی در این باره بسنده میشود: پیامبر اکرم(ص) میفرماید:… اگر از عمر دنیا تنها یک شب باقی مانده باشد، خداوند آن شب را به اندازهای طول خواهد داد، تا مردی از اهل بیت من به حکومت برسد… او زمین را از قسط و عدل پر میکند همان گونه که پیش از آن از ستم و جفا کاری پر شده بود…
حکومت جهانشمول مهدوی، در عدالت گستری نیز به گونهای فراگیر و بدون تبعیض عمل میکند همچنانکه امام حسین(ع) در فراز مهمی میفرمایند:
اذا قام قائم، العدل وسع وسعه عدل البر و الفاجر؛
هنگامی که قائم قیام میکند، عدل گسترده میشود و این گستردگی عدالت، نیکوکار و فاجر را دربر میگیرد.
عدالت مزبور نیز از حیث نفوذ نیز فراخنای حوزههای فردی و اجتماعی بشری را در بر میگیرد شاهد این مدعا نیز بیان امام باقر(ع) است که میفرماید:بدانید همانطور که سرما و گرما به داخل خانههایشان نفوذ میکند، عدالت او [قائم] نیز به درون خانههایشان راه خواهد یافت.
3. برقراری امنیت و آرامش همهجانبه
از روایتهای پیرامون حکومت جهانشمول حضرت مهدی(عج) فهمیده میگردد که ناامنی و هراس از زندگانی آحاد بشری رخت برمیبندد و امنیتی فراگیر در همه انحاء گیتی برقرار میگردد همچنانکه امام علی(ع) درباره ایمنی عصر ظهور و سرشاری آن دوره از امنیت و دیگر برکتهایی مانند عدالت میفرمایند:
اگر به تحقیق، قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت و عدالت او، آسمان آنچنان که باید ببارد میبارد و زمین نیز رستنیهایش را بیرون میدهد و کینه از دل بندگان زدوده میشود و میان دد و دام آشتی برقرار میشود؛ به گونهای که یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هر جا قدم میگذارد، همه سبزه و رستنی است و بر روی سرش زینتهایش را گذارده و نه ددی او را آزار دهد و نه بترساند.
4. رفاه و رشد پایدار اقتصادی، استغنای عمومی و رفع فقر
در نهضت جهانیسازی مهدوی، شکافها و خندقهای اقتصادی، تبعیضهای ناروا و فقر و فاقه ماحصل از جهانیسازی غربی وجود ندارد و نه تنها این شکافها پر میگردند بلکه جامعه بشری به استغنای کامل رسیده و حتی فقیری برای دریافت صدقات و اعانات یافت نخواهد شد. چند نمونه از شواهد روایی لازم به شرح زیر است:
امام صادق(ع) میفرماید:چون قائم ما قیام نماید زمین با نور پروردگار خود نورانی و روشن میشود، و خلائق از نور و روشنایی آفتاب مستغنی و بینیاز باشند و تاریکی زایل میگردد، و مردم در ایام سلطنت آن حضرت بسیار عمر میکنند… و زمین خزینههای خود را آشکار میگرداند، به نوعی که خلایق همه آنها را در روی زمین میبینند و مرد در آن وقت کسی را میطلبد برای اينكه از مالش به او اعطاء نماید تا اينكه صلة رحم به جا بیاورد، یا اينكه از وجه زکات چیزی به او بدهد، چنین کسی که اینها را از او قبول نماید یافت نمیگردد و خلایق به سبب آن چه که خدا از فضل خود به ایشان روزی کرده، مستغنی و بیاحتیاج میباشند.
این امام همام، این بینیازی عمومی را چنین تشریح نموده است:
… و در میان خلايق به طریق حکم داود و محمد(ص) حکم میکند. در این وقت زمین خزینههای خود را ظاهر و برکات خویش را آشکار میگرداند و در این وقت مردی از شما کسی را نمیتواند پیدا کند که صدقهای به او بدهد یا احسانی در حق وی نماید زیرا که همه مؤمنان غنی و مالدار میباشند.
توسعه وسیع اقتصادی و انسانی پایدار و بالنده نهضت جهانشمول مهدوی در روایات نبوی نیز ظهور آشکار دارد. به فرموده پیامبر(ص):
یکون فی امتی المهدی… یتنعم امتی فی زمانه نعیماً لم یتنعموا مثله قط، البر والفاجر، یرسل السماء علیهم مدراراً و لاتدخر الارض شیئاً من نباتها؛
در امت من، مهدی قیام کند… و در زمان او، مردم به رفاه و نعمتهایی دست مییابند که در هیچ زمانی دست نیافته باشند، همه چه نیکوکار و چه بدکار از آن جملهاند. آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد و زمین چیزی از رويیدنیهای خود را پنهان ندارد.
5. رشد و ترقی علوم و فنون و شکوفایی و کمال عقلانیت بشری
جهان امروز که در مسیر جهانی شدن گام بر میدارد اگرچه از حیث پیشرفت علوم و تکنولوژی، ترقی انکار ناپذیری نموده است ولی نه تنها این پیشرفت موجب رفع آلام بشری و رساندن انسانها به امنیت و آرامش، مساوات و عدالت نگشته است بلکه میلیاردها مجهول دیگر در مسیر اکتشافات بشری قرار دارد که بشر از حل آنها عاجز است و جهانیسازی غربی نیز نتوانسته به رفع این عجز و ناتوانی مدد لازم را بنماید این در حالی است که در عصر حکومت جهانی مهدوی دانش بشری به دستاوردهایی مافوق تصور میرسد.
امام صادق(ع) در بیانی بلیغ، از گوشهاى از پیشرفتهای علمی آن عصر چنین یاد میفرماید:دانش بیست و هفت حرف برای مردم آوردهاند تنها دو حرف بیش نبوده، و مردم تا کنون همه علومی که پیامبران به امروز جز آن دو حرف را نشناختهاند؛ ولی وقتی قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف دیگر را ابراز میکند و آن را در میان مردم گسترش میدهد، آنگاه آن دو حرف را نیز ضمیمه میکند، و همه بیست و هفت حرف را در میان مردم منتشر مینماید.
روایات دال بر تبیین وضعیت عصر ظهور، بیانگر آن است که عقول مردم در دوره ظهور به بالاترین مرحله کمال خویش میرسد به فرموده امام باقر(ع):وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان کشیده و عقل آنها زیاد و فهمشان بالا میرود.
در دولت جهانی مهدوی، حتی دانش و بینش، آگاهی و شناخت صحیح، مفید، سازنده و کارگشا در خانهها گسترش مییابد و حلقههای درس و بحث برای زن و مرد در کران تا کران جامعه بشری برقرار میشود به فرموده امام باقر(ع):… تؤتون الحکمة فی زمانه حتی ان المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب الله و سنة رسوله؛
… به مردم زمان قائم(عج) آنچنان حکمتی عطاء خواهد شد که حتی زن در کانون خانه خویش براساس کتاب خدا و سنت پیامبرش عادلانه و آگاهانه داوری میکند و نیازی به دیگری ندارد.
علاوه بر تبیین وضعیت عالی دانش و بینش بشری در عصر ظهور، این روایت بیانگر این واقعیت است که مردم در روزگار حاکمیت آن حضرت، براساس آداب و مقررات دینی تربیت شده و احکام شریعت را آموخته و بر پایهاى از فرهنگ و فرهیختگی سیر مینمایند که حتی یک بانوی خانهدار میتواند براساس مقررات کتاب خدا و سیره عادلانه پیامآور بزرگ وی، قضاوت کند.
6. تکیه بر استدلال و اقناع و کسب مقبولیت و رضایت عمومی
همچنین جهانیسازی عصر مهدوی مبتنی بر استدلال و براهین عقلی است. گواه این مدعا فرمایش امام حسن(ع) است که در ضمن فرازی بلند درباره قائم(ع) میفرماید:خداوند در آخرالزمان و روزگاری سخت در میان جهل و نادانی مردم، مردی را برمیانگیزد و او را با فرشتگان خود تأیید میکند و یاران او را حفظ مینماید و با آیات و نشانههای خویش او را نصرت میدهد و بر کره زمین غالب میگرداند تا آنجا که مردم پارهای از روی میل و گروهی بیمیل و با اکراه به دین خدا میگروند، سپس زمین را پر از عدل و داد و نور و برهان میکند تمام مردم جهان در برابر وی خاضع میشوند و هیچ کافری باقی نمیماند مگر آنکه مؤمن شود و هیچ بدکاری نمیماند جز اينكه اصلاح گردد… .
این روایت به خوبی بر این مطلب تصریح دارد که اگرچه برخی از مردم جاهل و گمراه در ابتدای حکومت حضرت ممکن است با اکراه به حکومت وی تن دهند ولی وقتی عدل گستری و برهانهای شفاف و مستدل و نورانی وی را ملاحظه میکنند در مقابل حکومت وی خاضع شده و با طوع و رغبت و رضایتمندی تمام به آن تن میدهند. لذا نظام حکومت جهانی مهدوی را باید نظامی بر پایه مشروعیت کامل یعنی واجد مقبولیت، حقانیت و قانونیت دانست. مشروعیتی که مانند برخی از نظامهای سیاسی به اصطلاح مدرن غربی امروزی با دماگوژی یا فریب افکار عمومی، با کنترل، دستکاری آراي عمومی و با نفوذ تبلیغات پردامنه به دست نمیآید بلکه محصول رضایت قلبی آحاد جامعه بشری و حتی سایر موجودات عالم است.
7. گفتمان واقعی و احتجاج با سایر ادیان
بر مبنای آنچه که از روایات برمیآید، در جهانیسازی مهدوی، اگرچه حضرت مهدی بدون هیچ تعارفی همه موحدین و غیرموحدین و پیروان سایر ادیان را به پیروی از اسلام و تعالیم نجاتبخش آن با قاطعیت تکلیف میکند ولی این به معنای اجبار صرف عقیدتی ایشان به پذیرش مطلق آیین اسلام نیست بلکه محور کار حضرت مهدی(عج) ـ همانطور که از نامشان نیز میآید ـ هدایت جامعه بشری است و بدیهی است اصل و اساس هدایت میبایستی مبتنی بر اقناع باشد. روایات نیز دال بر این مطلب است که حضرت از همان ابتدای ظهور، کتب بدون تحریف زبور، تورات، انجیل و… را پیدا کرده و بر اساس نُسخ اصل آنها با اهل کتاب محاجه، استدلال و گفتوگو کرده و بر آن اساس بر آنها حکم میراند تا آنکه ایشان به دین اسلام و حکومت جهانشمول مهدوی هدایت گردند.
در همین راستا امام باقر(ع) میفرمایند:به خدا سوگند یاد میکنم هر آینه گویا قائم را میبینم در حالتی که پشت به حجرالاسود داده، بعد از آن حق خویش را ـ یعنی خلافت را ـ از خداوند عالم میطلبد. بعد از آن میگوید: «ایها الناس! هر که در خصوص خدا با من محاجه و گفتوگو نماید، هر آینه من نزدیکترین خلایقم به خدا. ایها الناس! هر که در خصوص آدم با من گفتوگو و محاجه نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به آدم(ع). ایها الناس! هر که در خصوص نوح با من گفتوگو نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به نوح. ایها الناس! هر که در خصوص ابراهیم با من محاجه و گفتوگو کند هر آینه من نزدیکترین خلایقم به ابراهیم(ع).
ایها الناس هر که در خصوص موسی با من محاجه و گفتوگو نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به موسی. ایها الناس هر که در خصوص عیسی با من گفتوگو و محاجه کند هرآینه من نزدیکترین خلایقم به عیسی. ایها الناس هر که با من در خصوص محمد(ص) گفتوگو و محاجه کند هر آینه من نزدیکترین خلایقم به محمد. و ایها الناس هر که با من در خصوص کتاب خدا گفتوگو نماید هر آینه من نزدیکترین خلایقم به کتاب خدا.» بعد از این سخنان به مقام ابراهیم میرود و دو رکعت نماز در آنجا میگزارد، بعد از آن حق خود را ـ یعنی خلافت را ـ از خدای تعالی میطلبد.
امام باقر(ع) در بیانی دیگر، برخورد گفتمانی و استدلالی و محترمانه امام عصر(عج) با سایر ادیان را چنین بازگو میفرماید:
چون قائم اهلبیت قیام میکند اموال را بالسویه قسمت مینماید و درخصوص رعیت با عدالت حکم میکند، پس هر که به او اطاعت نماید هر آینه به خدا اطاعت کرده و هر که با او مخالفت کند هر آینه به خدا عصیان و مخالفت نموده و نامیدن او به مهدی از این بابت است که خدا او را به امورات مخفیه راه مینماید و تورات و سایر کتابهای خدا را در انطاکیه از مغاره بیرون میآورد و در میان اهل تورات با تورات و در میان اهل انجیل با انجیل و در میان اهل زبور با زبور و در میان اهل قرآن با قرآن حکم میفرماید… .
8. حفظ و ارتقاء کرامت انسانی و حقوق بشر دوستانه
در جهانیسازی حکومت مهدوی، کرامت انسانها و حقوق بشر دوستانه نه تنها محوریت دارد بلکه به عالیترین حد خود خواهد رسید امیرمؤمنان(ع) در بیانی، کرامتبخشی به جامعه انسانی در عصر ظهور را چنین تصویر میفرمایند:سپس به کوفه روی میآورد که قرارگاه و منزل اوست. بردة مسلمانی در بندی نمیماند، جز اينكه او را میخرد و آزاد میسازد و بدهکاری نمیماند، مگر اينكه دین او را میدهد و مظلمهای نمیماند جز اينكه آن را میپردازد و کشتهای نمیماند مگر اينكه دیه او را میدهد… وکشتهای نمیماند جز اينكه دَین او را پرداخته و خانواده او را تأمین میکند وهمه امور را تدبیر و کارها را تنظیم مینماید تا آنجایی که زمین را سرشار از عدل و داد مینماید، همانگونه که به هنگامه ظهور او، از ظلم و جور لبریز است… .
پیامبر مکرم اسلام نیز در بیانی ضمن تبیین برکات عصر ظهور، آن دوره را زمان تکریم و تعظیم امت معرفی میفرماید:در آخر الزمان در میان امتم، آن نجاتبخش ملتها قیام میکند. خدا کران تا کران قلمرو حکومت جهانی او را به وسیله باران سیراب میسازد و زمین، گیاه و نبات خویش را میرویاند اموال عمومی را به طور عادلانه به مردم اعطا میکند و به دامداری و دامپروری اهمیت میدهد و امت را تکریم نموده و عظمت میبخشد.
رعایت کرامت انسانها و حقوق بشردوستانه تنها به امام عصر(عج) ختم نمیشود بلکه یاران وی نیز بر مبنای لحاظ و رعایت این امور با حضرت دست بیعت میدهند. علی(ع) در گفتاری طولانی در وصف بیعت 313 تن از یاران حضرت مهدی(عج) میفرماید:
با او بیعت میکنند که هرگز دزدی نکنند، زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، خون کسی را بنا حق نریزند؛ به آبروی کسی لطمه نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند؛ طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند؛ در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند؛ مسجدی را خراب نکنند؛ مشروب نخورند؛ حریر و خز نپوشند؛ در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند؛ راه را بر کسی نبندند؛ راه را ناامن نکنند؛ از اعمال منافی عفت اجتناب کنند؛ خوراکی را از گندم و جو انبار نکنند؛ به کم قناعت کنند؛ طرفدار پاکی باشند، از پلیدی گریزان باشند؛ به نیکی فرمان دهند؛ از زشتیها باز دارند؛ جامههای خشن بپوشند؛ خاک را متکای خود سازند؛ در راه خدا، حق جهاد را ادا کنند؛ و… او نیز در حق خود تعهد میکند که از راه آنها برود؛ جامهای مثل جامة آنها بپوشد؛ مرکبی همانند مرکب آنها سوار شود؛ آنچنان که آنها میخواهند باشد، به کم راضی و قانع باشد؛ زمین را به یاری خدا، پر از عدل و داد کند آن چنان که پر از جور و ستم شده است؛ خدا را آنچنان که شایسته است بپرستد؛ برای خود دربان و نگهبان اختیار نکند و… .
جهانیسازی حکومت مهدوی، در عین صلابت، مبتنی بر عطوفت، صفا و صمیمیت و مهرورزی و تکریم انسانها بیهیچگونه تبعیضی است حکومتی که حتی خفتهای را بیجهت بیدار نمیکند و با چنین آرامشبخشی به عالم بشریت، پناه و مأوای جامعه بشری میگردد در توصیف این وضعیت، پیامبر(ص) میفرماید:مردم به سوی او پناه میبرند، همچنان که زنبوران عسل به ملکة خود پناه میبرند، عدالت را در سراسر گیتی میگستراند، چنانکه از ستم پر شده بود، تا جایی که صفا و صمیمیت صدر اسلام به آنها بازمیگردد، هیچ خفتهاى را [بی جهت] بیدار نمیکنند و هیچ خونی [به ناحق] ریخته نمیشود.
9. نفی قومیت مداری و نژادپرستی
در نهضت جهانیسازی مهدوی قومیت مداری و نژادگرایی جایی نداشته و از منظرها و ملاکهای تقوا و شایسته سالاری، برای اصلاح امور مادی و معنوی بشری، جهانی اندیشیده و عمل میشود. یکی از نمونههای صدق این گفتار گزینش 313 یار اصلی امام(عج) از کشورهای مختلف و بر مبنای ملاک تقوا، شایستگی و کاردانی میباشد. نویسنده عالیقدر کتاب امام مهدی از ولادت تا ظهور طی تحقیق جالبی به نام و شهرها و کشورهای یاران حضرت مهدی اشاره نموده و براساس جغرافیای امروز، قریب بیست و سه کشور را به عنوان خاستگاه و محل سکونت این افراد معرفی کرده است و این امر نشانگر آن است که نهضت جهانی مهدوی، متکی به قومیت و ملیت خاصی نیست و ملاک حرکت و تکاپوی آن و گزینش کارگزارانش، ملاکهای قرآنی و الهی است و همین امر به همراه سایر ویژگیهای حکومت طیبه مهدوی باعث میگردد که حکومت جهانی مزبور مورد رضایت همه اهل عالم، ملل و نحل مختلف و نظامهای سیاسی گوناگون بوده و با اجرای کامل عدالت، جهان شاهد رفع شکافها و محرومیتهای ناشی از استکبارورزی و زیاده خواهی ملل و دول زورمند، میان ملل و دول عالم باشد و استعدادها و توانمندیها و استیفای فراگیر کلیه حقوق ابناء و جوامع بشری اعم از ضعیف یا قوی محقق گردد و به اصطلاح امروزی جهان نه با توسعه ناموزون بلکه با توسعه موزون مواجه گردد.
از ادله دیگر دال بر نفی قومیت پرستی و نژادگرایی نهضت جهانی موعود، کثرت روایاتی است که با وجود عرب و قریشی بودن حضرت مهدی(عج)، مشعر بر آن است که نه تنها اعراب و قریش در این دولت جهانی به عنوان قوم و طبقه ممتاز شناخته نمیشوند بلکه بسیاری از آنها بر حسب آزمایشها و ابتلائات عصر مهدوی، مرتد گشته و فوج فوج توسط حضرت نابود میگردند و حضرت نه تنها به خاطر مشابهت قومی با ایشان، ملاحظه آنها را نمیکند بلکه بر حسب مبانی متقن الهی، ایشان را به خاطر کفر و نقاشان گردن میزند و بر آنها بسیار سخت میگیرد.
10. حکومت شبه فدرالی و احترام به سایر ملل
از برخی روایات اینگونه به نظر میرسد که حکومت جهانی مهدوی و جهانیسازی وی در عین حال که عالمگیر بوده و بر سرتاسر آن اسلام و قوانین اسلامی حاکم است ولی سایر ملل نیز در قالب نوعی حکومت مشابه فدرالیسم، ضمن تبعیت از حکومت مرکزی جهانی، دارای آزادیهایی در تبعیت از رسوم و فرهنگهای ملی غیرمتعارض با اسلام هستند و حضرت این حق و احترام را برای آنها ملحوظ میفرماید. در این راستا احادیثی یادآوری میگردد:
امام باقر(ع) میفرمایند:وقتی قائم قیام کند قطایع و حکومتهای طایفهای از بین خواهند رفت.
ولی در عین حال امام صادق(ع) اذعان میفرمایند:وقتی قائم ما قیام کند به هر منطقهای نمایندهای میفرستد و به او میگوید: «حکومت در اختیار توست هر چه مصلحت میبینی عمل کن.»
11. نوسازی و احیاي دینی بر مبنای مقتضیات جدید
یکی از ویژگیهای فرابرد جهانی شدن لحاظ مقتضیات زمانی و مکانی و حرکت بر مبنای تحولات تازه و پاسخگویی به امور جدید است. قبلاً بیان گردید اسلام و بهویژه تشیع با اتکا به ماهیت خود و بر مبنای سنت مترقی اجتهاد، این انعطاف پذیری را به عنوان جزء همیشگی خود به همراه دارد. نظام جهانیسازی مهدوی نیز از این خصیصه ضروری غافل نبوده و کاملاً بدان مجهز است و در عصر مهدوی، جهان با احیاي اسلامی جدید و نوسازی دینی مواجه خواهد گردید. به فرموده امام صادق(ع):چون قائم قیام میکند امر تازه و احکامی تازه میآورد همچنانکه رسول خدا(ص) در اول اسلام همین گونه عمل نمود و خلائق را به امر جدید دعوت نمود… آن حضرت کارهای مشابه رسول خدا انجام میدهد وی همان گونه که رسول خدا امور جاهلیت را بر هم زد، امور قبل از خود را بر هم میزند و قائم، دین اسلام را تازه میکند.
همین تعبیر نیز در بیان امام باقر(ع) آمده است، آنجا که میفرماید:
قائم کتابی جدید، امری جدید و حکمی جدید میآورد و بر عرب سخت میگیرد.
در روایت ارجمند دیگری از همین امام همام، ایشان ضمن تشبیه سیره حکومت مهدوی با سیره پیامبر(ص) در ابطال احکام جاهلیت، میفرمایند:
… همچنین است قائم وقتی قیام میکند باطل میگرداند احکامی را که در ایام مصالحه با کفار در دست خلایق بوده و با عدالت در میان خلایق رفتار میکند.
بدین منوال جهانیسازی مهدوی، معطوف به احیاء و تجدید اسلام ناب و نوسازی جدید آن برحسب مقتضیات جدید بوده و بدیهی است چنین امری منجر به شفافیت اسلام و افزایش پیروی آن دین حنیف خواهد گردید و دیگر نیازی به بحث و فحصهای طاقت فرسای علمی و حوزوی برای فهم و دریافت آراء واقعی شارع مقدس نیست و اکثر شیوههای درسی و اجتهادی و استنباطی، کهنه و غیرقابل استفاده خواهد گردید. عالم عالیقدر؛ آیت الله فقید قزوینی در اثر خویش این مطلب را در تحلیلی جامع اینگونه بیان فرمودهاند:
خدا میداند که این تحول مطلوب و مترقی چگونه خواهد بود، اما به نظر میرسد بسیاری از کتابهای فقه و حدیث، نوسازی گردد و نقش بسیاری از موضوعات کتابهای اصولی به پایان برسد، چرا که امام مهدی(عج) قواعد عمومی برای دریافت مسائل شرعی و مقررات دینی را بیان میکند و در پرتو همانها دانشمندان از بسیاری از بحثهای اصولی و قواعد آن بینیاز میگردند.
کتابهای مربوط به شرح حال راویان احادیث که به کتابهای رجالی معروفند و نیز شرح حال و بیوگرافی آنان و تقسیم بندی روایات به صحیح و ضعیف اصطلاحاتی از اینگونه، همه و همه نقششان به پایان میرسد؛ چرا که این بحثها بیشتر به حدس و ظن تکیه دارد و در عصر غیبت و به خاطر نرسیدن دست مردم به امام معصوم مورد استفاده قرار میگیرد. اما در عصر ظهور، مردم به مقررات و احکام قطعی دست مییابند و از اینها بینیاز میگردند.
و نیز در عصر ظهور، بیشتر کتابهای تفسیری از اعتبار ساقط میشود چرا که مردم با رشد فکری و ژرف نگری برخاسته از فرهنگ عصر ظهور، به تفسیرهای برخاسته از نظرات افراطی افراد، بهایی نمیدهند، از این رو تنها باقی میماند. تفاسیر برخاسته از روایات رسیده از پیامبر و اهل بیت همینگونه قرائتهای مختلف از قرآن شریف که دلیلی برای آنها نازل نشده است، برداشته میشود، چرا که مردم، قرآن و قرائت صحیح آن را ـ به گونهای که بر قلب مصفای محمد(ص) فرود آمده است ـ از امام مهدی(عج) میآموزند و تفسیر و پیام و مفهوم آن را، آنگونه که خدا اراده فرموده است میشناسند و بر معارف بلند و راز و رمز و شگفتیهای آن که همچنان ناشناخته و پوشیده است، آگاهی مییابند… .
12. تحول شگرف در حوزهها و فضاهای ارتباطی و رسانهای
در دولت جهانی مهدوی، فضاهای ارتباطی و رسانهاى دچار تحولات شگرف و بنیادینی خواهد شد که سادهترین تعبیر از روایات وارده؛ بحث استفاده از رسانههایی مانند اینترنت و تلویزیون و ارتباط مردم با يكديگر از این طرق را به ذهن متبادر میکند ولی به نظر میرسد که این روایات حاکی از پیشرفتهای وسیعی در این زمینه باشد و بتوان این دوره را از حیث وصف وضعیت رسانهها و ارتباطات به دورهاى بسیار فراتر از دوره ظهور ابررسانهها تشبیه کرد ابتدا روایاتی در این زمینه یادآوری میگردد:
امام صادق(ع) میفرماید:ان المؤمن فی زمان القائم و هو فی المشرق لیری اخاه الذی فی المغرب وکذا الذی فی المغرب یری أخاه الذی بالمشرق؛
مؤمن در عصر قائم در حالیکه در مشرق است، برادر خویش را که در مغرب است میبیند و همانگونه آنکه در مغرب است برادر مؤمن خویش را در مشرق میبیند.
و یا در فرازی قابل تأملتر فرمودهاند:إن قائمنا اذا قام مد الله لشیعتنا فی اسماعهم و ابصارهم، حتی لایکون بینهم و بین القائم برید یکلمهم فیسمعون و ینظرون الیه و هو فی مکانه؛
هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی و بینایی شیعیان ما، گستردگی و کشش ویژهای میبخشد تا میان آنان و مهدی ما واسطه و نامه رسان یا فاصلهای نباشد.
فهم روایت اول با وجود پیشرفتهای امروزی عرصه فناوری ارتباطات همانند تلویزیون و اینترنت، دشوار و پیچیده نیست اما با توجه به روایت دوم، به نظر میرسد که پیشرفتهای عصر ظهور در عرصه گسترش فضاهای ارتباطی تنها منحصر در تکنولوژی و ابزارهای ارتباطی نباشد، بلکه این خود مؤمنین هستند که به واسطه سطوح عالی ایمانی خود، بر خوردار از کمالات اعطایی الهی شده و گوش و چشمهای آنان دارای قدرت فرابینی و فراشنوایی فرامکانی و به عبارتی در کلیه مکانها شده و همانطور که میتوانند در هر لحظه با يكديگر ملاقات سمعی و بصری داشته باشند میتوانند به طریق اولی با حضرت مهدی(عج) نیز چنین ارتباطی را دارا باشند و از فیض مطلق وجود او در ورای مکانها و زمانها استفاده نموده و در نزد ایشان و برای متابعت و انقیاد دائم از وی دائم الحضور باشند.
بدیهی است در عصر حضور که هر چیز به کمال نهایی خود میرسد تجهیز انسانهای مؤمن ـ به عنوان اشرف مخلوقات ـ به چنین مواهب الهی دور از ذهن نیست و به همین خاطر میتوان تصور کرد که با این پیشرفتها در خلقت انسانهای برگزیده، کشف سایر کرات در فضاهای لایتناهی و افشای میلیاردها اسرار نهفته در کائنات برای بشر عصر ظهور نه تنها ممکن، بلکه به منتهای حد تحت رهبری زعیم موعود، صورت خواهد گرفت و اسرار بیشمار کائنات برایشان کشف خواهد گردید.
13. رعایت آرمانی حقوق محیط زیست و جانداران
جهانیسازی مهدوی همانند جهانیسازی غربی تأثیرات و تبعات تخریبی نسبت به محیط زیست و ساکنان موجود در آن ندارد، همانگونه که امروزه جهان با مشکلات زیست محیطی عظیمی همانند سوراخ شدن لایه ازون، گرم شدن زمین بر اثر گازهای گلخانهای، نابودی جنگلها، روند رو به انقراض پارهای از موجودات، آلودگیهای صنعتی و شیمیایی محیط زیست و… مواجه است. پیامبر اکرم(ص) در فرازی زیبا، خشنودی کلیه موجودات انسانی و غیرانسانی را از حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) را با عبارت «یرضی عنه ساکن الارض و السماء» بیان فرمودهاند و در بیانی دیگر، حکومت مزبور را مایه رفاه و فرح و شادمانی کلیه موجودات به شمار آورده و میفرمایند:فیفرح به أهل السماء و اهل الأرض والطیر والوحوش والحیتان فی البحر؛
ساکنان آسمان و مردم زمین، پرندگان، درندگان و ماهیان دریا، همه در سایه لطف و حکومت او شادمان و فرحناک هستند.
بسیار بدیهی است که این شادمانی بدون تصور رعایت آرمانی حقوق کلیه جانداران و حفظ حقوق محیط زیست آنها در دولت جهانشمول مهدی موعود، قابل تحقق و میسر نیست. همچنین در روایتی از امام حسن(ع) نقل شده که حتی «در دولت حضرت مهدی، درندگان آزادانه [و بدون مزاحمت] زندگی میکنند» و این امر بیانگر اوج صلح و آرامشی است که دولت جهانشمول مهدوی برای بشریت به ارمغان خواهد آورد، دولتی که عالم را به سمتی سوق خواهد داد که تمام آیات الهی به منتهای ظهور خود برسند، حق و باطل از هم جدا شوند و بنا به پارهای استنباطها، دیگر معصیت خدای سبحان انجام نشود و باری تعالی؛ با کمترین دخالت هوای نفس و بدون وسوسة شیطان، به طور خالص عبادت گردد تا جايی که مردگان نیز با اشک شوق خواهان رجعت به دنیا و احیای خویش از خداوند میگردند تا افتخار و آرزوی زندگی در این دوره نیز برای آنها نیز محقق گشته و یاری گر موعود الهی باشند.
استنتاج
در مقاله حاضر، در پاسخ به پرسشهای پژوهش، مفهوم جهانی شدن یا جهانیسازی و برداشتهای مختلف از آن تبیین گردید. بیان شد که یکی از اصلیترین آموزههای این پدیده، در حال حاضر، جهانیسازی غربی یا امریکایی است سپس با تشریح پیامدهای کلیت راهبرد مزبور، و ضمن عدم نفی پیامدهای مثبت آن، تبعات منفی و ویرانگر جهانیسازی غربی نیز بیان شد. مبرهن گردید در بطن این آموزه چه در حوزه نظری و چه در حوزه عملی، سلطه گری، هژمونی طلبی، استکبارورزی، استثمار و امپریالیسم نهفته است و اینگونه جهانیسازی به دلیل ماهیت تعرضی و استکباری و انحصارطلبانه خویش، فرایندی مادی، یکسویه، مصنوعی، و غیرجهانشمول و سکولار است که هدفی جز یکپارچهسازی جهانی و ادغام آن در بازار مشترک جهانی به رهبری دنیای سرمایهداری و سردمداری امریکا را دنبال نمیکند، بازار سودگرایانه و سودمحورانه مادی که همه مؤلفههای حیات اجتماعی از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ را به زبان منفعتطلبی و استکبارورزی و سلطه بیچون و چرای تمدن غرب و استیلای بیشتر آنها علیه سایر کشورها و فرهنگ، ترجمه میکند و مدعی جامعه جهانی تکقطبی سرمایهسالارانه و میلیتاریستی است و میتوان آن را یک پروژه تحمیلی و یک طرح مهندسی اجتماعی در سطح کلان سیستمی دانست که تلاش مینماید ایدئولوژیهای غربی را با تکیه بر بنیادهای نئولیبرالیستی و سرمایهداری به کل جامعه بشری تحمیل کند و از این طریق درصدد فراگیر کردن شیوه زندگی امریکایی و غربی کردن انسانها و ترویج فرهنگ مصرف و اصالت سود و سرمایه است و نابودی سنن و فرهنگهای محلی، و امحاء ادیان رقیب، نابودی محیط زیست، و وابستگی مستمر کشورهای ضعیف به کشورهای غربی را دنبال میکند و به دروغ سعی دارد نظام فکری و اجرایی لیبرال دموکراسی را به عنوان الگوی تکاملی مشترک برای کل جوامع انسانی معرفی و دیکته کند در حالیکه در عمل، ناکارآمدی این ایده چه در سپهر اندیشه و چه در حوزه عمل و اجرا، ثابت شده و بحرانهای فعلی گریبانگیر رژیمهای غربی مؤید اثبات این مدعاست.
از سویی در جهت اثبات مدعای مقاله، به جهانشمولی تعالیم عالیه اسلام و سزاواری آموزه جهانیسازی مهدوی برای ارائه الگویی جهانشمول، فراگیر، امیدزا و تحرکآفرین جهت تکامل جامعه بشری و نجات آن از ورطهها و حرمانها و تنگناهای موجود، به گونهاى مستدل اشاره گردید. به اذعان مستدلات پژوهش، آموزه جهانیسازی مهدوی میتواند ترجمان بخش مثبت فرایند جهانی شدن فعلی باشد یعنی با استفاده از عرصههای مختلف فنآوری و سایر مواهب خداداد در عصر ظهور، همانند پلی تمام دنیا و شهروندان آن را متحد کرده و محرومیتهای علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را از بین ببرد.
هنجارهای پسندیده دینی، اخلاقی و انسانی را بر جهان حکمفرما کند و نوعی وحدت بهینه، مثبت و متکامل را در میان بشریت ایجاد نماید. دولت جهانی مهدوی، با زعامت آخرین معصوم الهی، میتواند خاتمیت دین و رسالت جهانشمول نبوی را تکمیل و معنا بخشد و مردم دنیا را هم پیکر نموده تا همانند یک اندامواره و با تبعیت از تعالیم عالیه و نوسازی شده اسلامی، در فکر صلاح و اصلاح يكديگر برآمده و در سنگری واحد علیه تمام عوامل مخل تکامل بشری و پلشتیهای گیتی و زیست بوم خود مبارزه نمایند و با رخت بر بستن هوا و هوسهای شیطانی به عبودیت و خلوص در پرستش الهی واصل گردند. بدیهی است این امر، تنها در پرتو حکومت جهانی مهدوی و تشخیص ویژه آن به شاخصههایی از جمله موارد زیر میسر است:
1. حاکمیت جهانشمول اسلام و برچیدگی شرک و اختلافات بشری؛
2. حاکمیت مطلق عدالت و دادورزی؛
3. برقراری امنیت و آرامش همهجانبه؛
4. رفاه و رشد پایدار اقتصادی، استغنای عمومی و رفع فقر؛
5. رشد و ترقی علوم و فنون و شکوفایی و کمال عقلانیت بشری؛
6. تکیه بر استدلال و اقناع و کسب مقبولیت و رضایت عمومی؛
7. گفتمان واقعی و احتجاج با سایر ادیان؛
8. حفظ و ارتقاي کرامت انسانی و حقوق بشر دوستانه؛
9. نفی قومیت مداری و نژادپرستی؛
10. حکومت شبه فدرالی و احترام به سایر ملل؛
11. نوسازی و احیاء دینی بر مبنای مقتضیات جدید؛
12. تحول شگرف در حوزهها و فضاهای ارتباطی و رسانهاى؛
13. رعایت آرمانی حقوق محیط زیست و جانداران.
واضح است دولت جهانی مهدوی با این ویژگیهای آرمانی خواهد توانست طرح آرمانی جهانیسازی دولت کریمه اهل بیت و حیات طیبه موعود قرآن را در فراخنای گیتی محقق نماید.
اينجانب اميدوارم همگيمان از جمله ياران و زمينهسازان ظهور آن حضرت باشيم. انشاء الله
برگرفته از سايت :المهدويه