هر چه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به اصرار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
-=-=-=-=-=-=-=-
نباریده ست بارانی در آتش
دری می سوخت پنهانی در آتش
بر ابراهیم آتش شد گلستان
ولی اینجا گلستانی در آتش
-=-=-=-=-=-=-=-
یک نفر بر گرد مولا با سپر چرخیده بود
بهتر است این که بگویم با «پسر» چرخیده بود
سرنوشت شیعه را جور دگر میزد رقم؛
در، به سمت داخل کوچه اگر چرخیده بود…
-=-=-=-=-=-=-=-
-=-=-=-=-=-=-=-
مصیبت هایشان بی انتها بود
برای زینب این هم کربلا بود
سه آیه: میخ، سیلی، زخم بستر
همین ها کوثر ِ آن روزها بود
-=-=-=-=-=-=-=-
زیاد بگویید «سلام بر علی»… این روزها کسی در مدینه سلامش نمیکند
-=-=-=-=-=-=-=-
الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا
غروب غربت مادر سفر بس است بیا
بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع
به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا
-=-=-=-=-=-=-=-
تمام شهر پی کشتن ولی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت
قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت
-=-=-=-=-=-=-=-
عاشق ِ سینه سوختهی امامت باش! … مثل فاطمه سلام الله علیها
-=-=-=-=-=-=-=-
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
به جای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیضم بود و آتش
-=-=-=-=-=-=-=-
نیمه شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است
کوه غم برشانه های بو تراب افتاده است
شاخه های یاس دارد بر زمین می افتد و..
در میان غنچه هایش اضطراب افتاده است
-=-=-=-=-=-=-=-
دیگر آن خندهی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطرهی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
-=-=-=-=-=-=-=-
نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر سینه ها بگذاشتند
هفت تن دنبال یک پیکر روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
ظاهرا تشییع یک پیکر ولی
باطنا تشییع زهرا و علی
منبع : سایت شیعه مدیا
ساقه گر از کمرش تا بخورد می شکند…!