عملیات خیبر اولین عملیاتی بود که در آن خلبانان هوانیروز، اقدام به هلیبرن (حمل افراد) شبانه نمودند، آن هم بدون امکانات شب پرواز از قبیل دوربین دید در شب و غیره و کلید اصلی عملیات هم این پرواز شبانه بود.
در این عملیات، جزایر مجنون شمالی و جنوبی عراق به تصرف رزمندگان اسلام در آمد و چون هیچ گونه راه خشکی بین نیروهای خودی و نیروهایی که در جزایر حضور داشتند وجود نداشت، لذا کلیه تدارکات این نیروها به خصوص در روزهای اول به وسیله بالگردهای شنوک و 214 انجام میگرفت و در کنار این قضیه، تیمهای آتش هم جهت کمک به رزمندگان و پاسخگویی به پاتکهای سنگین نیروهای بعثی به طور دائم در حال پرواز بودند.
با توجه به پروازهای شناسایی که هواپیماهای عراقی انجام میدادند، متوجه ارتباطی شدند که قایقهای تندرو ایرانی، بین منطقه خشکی خیبر و جزایر مجنون از داخل کانال آبی که از قبل آماده کرده بودند و از داخل نیزارها میگذشت، به وجود آورده بودند و تدارک نیروها را انجام میدادند، لذا جهت توقف کردن این ارتباط با استفاده از هواپیماهای سبک خود که سرعت کمتری داشتند (PC-V) و به پرواز در آوردن آنها بر فراز این کانال ارتباطی و هدف قرار دادن قایقها، عملاً حرکت آنها را متوقف نمودند.
در این حال سلاحی که بتواند در عمل پرواز آنها را متوقف نماید، با توجه به وضعیت خاص این کانال، وجود نداشت. در نهایت، مقابله با این هواپیماهای سبک به خلبانان کبری هوا نیروز واگذار گردید و قرار شد هر زمانی که آنها در روی این کانال حضور داشتند، بالگردهای کبری نیز پرواز نمایند و با تیربار آنها را هدف قرار دهند و یا حداقل آنها را از منطقه فراری دهند تا قایقها بتوانند مأموریت خود را انجام دهند که این کار به خوبی به وسیله خلبانان کبری انجام میگردید
در یکی از مأموریتها من به اتفاق دو فروند بالگرد دیگر با 2 فروند از این هواپیماها درگیر شدیم و شلیک از دو طرف انجام میگرفت. در حین درگیری، احساس کردم که از فروند دوم تیم (خلبان رضا مقدمی و خلبان محمد خیری یزدی) صدایی به گوش نمیآید، زیرا هرچه آنها را صدا کردم جوابی دریافت نشد و متوجه شدم که بایستی برای آنها اتفاقی افتاده باشد، هرچه دنبال آنها گشتیم با توجه به نیزار بودن منطقه پروازی چیزی پیدا نکردیم؛ لذا با توجه به اتمام سوخت به ناچار به محل خود بازگشتیم و از فرمانده خواستیم که بار دیگر جهت پیدا کردن آنها به منطقه درگیری برگردیم ولی آنها با توجه به شرایط منطقه و خطری که ممکن بود خود ما را تهدید نماید، با این کار موافقت نمیکردند و به دلیلی کار این خلبانان را تمام شده و شهید محسوب مینمودند ولی در نهایت با اصرار من که لیدری تیم را عهدهدار بودم، پس از مدتی با خواستهام موافقت نمودند و من بلافاصله با یک تیم آتش دیگر و بالگرد رسکیو به منطقه درگیری برگشتیم و پس از مدتی کوتاهی جستجو خلبانان را در حالی که بالگرد آنها سقوط و تماماً زیر آب فرو رفته بود و تنها نوک یکی از اسکیدها از آب بیرون بود و این دو خلبان هم که روی اسکید آویزان بودند، پیدا نمودیم و با پرواز بالگرد رسکیو بر روی وسیله و سوار نمودن آنها، این دو خلبان از مرگ حتمی نجات پیدا نمودند، چون در غیر این صورت آنها طعمه گرازهای وحشی داخل نیزارها میشدند.
این بالگرد در اواخر سال 1362 توسط تیم فنی اعزامی از فسک اصفهان و تیم امداد و نجات پایگاه پشتیبانی عمومی اصفهان از منطقه تخلیه شد و پس از تعمیرات اساسی به خط پرواز بازگشت.
راوی: سرتیپ 2 بازنشسته خلبان رحمان قضات
منبع : خبرگزاری فارس