به نام خدا
بیگمان اسوهپذیری از امام عصر(عج) و مهدی زیستی یکی از مهمترین رسالتهایی است مؤمنان منتظر همواره باید دغدغه انجام آن را داشته باشند و این مهم جز در سایه آشنایی با سیره امام مهدی(عج) امکانپذیر نیست.
مقدمه
درباره اندیشه مهدویت با تمام شأن و جایگاه ویژهاش آنچنانکه شایسته و در خور است پژوهشهای تخصصی ودقیق کمتر انجام گرفته است. در اینباره گرچه کتابها و مقالات بسیار نوشته شده و بسیار سخن گفته شده است اما هنوز عرصههای بکر فراوان دیگری وجود دارد که نیازمند پژوهشهای بیشتر و نگاههای عمیقتراند، یکی از این عرصههای بکر که آشنایی با آن هم به لحاظ اینکه معرفت ما نسبت به امام زمان(عج) را افزایش میدهد و هم به لحاظ فراهمسازی زمینه مهدی زیستی اهمیت و بلکه ضرورت دارد سیره امام مهدی(عج) است.
بیگمان اسوهپذیری از امام عصر(عج) و مهدی زیستی یکی از مهمترین رسالتهایی است مؤمنان منتظر همواره باید دغدغه انجام آن را داشته باشند و این مهم جز در سایه آشنایی با سیره امام مهدی(عج) امکانپذیر نیست. و البته سیره آن حضرت زواهایی گوناگون و ابعاد مختلفی دارد ابعادی همچون اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، مدیریتی، فردی و… از میان این ابعاد مختلف سیره سیاسی امام مهدی(عج) و به طور خاصتر سیره آن حضرت در مواجهه با اهل بغی به عنوان محور این پژوهش انتخاب شده است و به تعبیر دقیقتر ما در این رساله خواهیم کوشید پژوهشی تطبیقی میان سیره اما علی(ع) و سیره امام مهدی(عج) در مواجهه با اهل بغی انجام دهیم و به تحلیل روایاتی که به این موضوع پرداختهاند بپردازیم و میزان اعتبار آنها را روش نماییم.
در سایه این پژوهش انشاءالله اولاً با ابعاد بیشتری از سیره امام مهدی(عج) آشنا خواهیم شد و پارهای از زوایای ناشناخته آن کشف و استخراج خواهم شد و ثانیاً روایات مربوط به این موضوع که فقدان اطلاع کافی از مفهوم واقعی آنها گاه باعث ایجاد شبهاتی شده است، جایگاه واقعی خود را باز خواهند یافت و توضیح و تفسیر بیشتری خواهند یافت و در نتیجه محتوای آنها دفاعپذیر خواهد شد.
تعریف واژگان:
الف: سیره
سیره بر وزن فعلۀ از سیر به منای رفتن اخذ شده است برای این واژه معانی متعددی گفته شده است همچون نوعی از رفتن ـ مصدر نوعی ـ سنت، حالت و روش[1] وقتی گفته میشود سار الوالی فی رعیته سیرۀ حسنۀ معنای اخیر قصد شده است یعنی والی در میان رعیت خود به روش نیکویی رفتار کرد.[2]
در این رساله از واژه سیره معنای اخیر آن ـ روش ـ اراده شده است و وقتی میگوییم بررسی تطبیقی سیره امام علی(ع) و امام مهدی(عج) در مواجهه با اهل بغی یعنی میخواهیم ببینیم روش امام علی در مواجهه با اهل بغی چگونه بود و روش امام مهدی(عج) چگونه خواهد بود.
ب: اهل بغی
1- ریشه واژه اهل بغی
واژه اهل ابغی واژهای متخذ از قرآن کریم است در سوره حجرات چنین میخوانیم: (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الإخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)[3]
و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید، اگر [باز] یکی از آن دو بر دیگری تعدی کرد، با آن [طایفهای] که تعدی میکند بجنگید تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر بازگشت، میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید، که خداوند دادگران را دوست میدارد.
بسیاری از مفسران در شأن نزول این آیه چنین نوشتهاند:این آیه در مورد قبیله عبدالله بن ابی سلول خزرجی و قبیله عبدالله بن رواحه ـ طیّ ـ نازل شده است زیرا پیامبر(ص)نزد عبدالله بن ابی توقف کرد در این حال الاغ آن حضرت سرگین کرد. عبدالله دماغ خود را گرفت و گفت از من دور شو عبدالله بن رواحه گفت الاغ پیامبر خدا از تو و پدرت خوش بوتر است پس قوم او خشمگین شدند و قوم ابن رواحه او را یاری کردند و میانشان نزاعی با آهن و دست و کفش در گرفت.[4]
در این آیه از تعدی طایفهای از مؤمنین بر طایفهای دیگر سخن به میان آمده است و همچنانکه خواهد آمد فقها از اهل بی نه گروهی از مؤمنان که بر گروه دیگر ستم میکنند که معنای خاصی ـ کسانی که بر امام عادل خروج میکنند ـ را اراده کردهاند در پاسخ به این سؤال که در آیه یاد شده از خروج بر امام ذکری به میان نیامده است بنابراین چگونه میتوان حکم اهل بغی به معنای مصطلح آن را از این آیه استنباط کرد چنین گفته شده است: «اگر ما به جهاد با طایفهای که با طایفه دیگر درگیر میشوند مأمور باشیم به طریق اولی وظیفه داریم با کسانی که بر امام خروج کردهاند بجنگیم تا اینکه به امر خدا باز گردند.[5]
2- تعریف واژه اهل بغی
فقهای شیعه واژه مورد نظر را در ظاهر به گونههای مختلفی تعریف کردهاند. مختصرترین این تعاریف که از سوی شیخ طوسی[6]، ابن حمزه[7]، علامه حلی[8]، شهید اول[9] و صاحب ریاض[10] ارائه شده است چنین است: «هرکس که بر امام عادل خروج کند» پارهای از فقهای پیش گفته و یا دیگر فقها به تعریف یاد شده قید یا قیود دیگری افزودهاند به عنوان نمونه شیخ طوسی چنین مینویسد: بغاۀ کسای هستند که بر امام عادل خروج میکنند و معصیت او را مینمایند و در زمین فساد میکنند.[11] و یا همو در جایی دیگر مینویسد: هر کس بر امام عادل خروج کند و بیعت او را بشکند و مخالفت طرفین او را بنماید یاغی است.[12]
و باز در جایی دیگر قید قتال را نیز اضافه کرده و مینویسد: یاغی کسی است که بر امام عادل خروج کند و با او بجنگد و از تسلیم حق به او سرپیچی نماید.[13] و یا علامه حلی این واژه را چنین تعریف میکند: منظور از یاغی در عرف فقها عبارت است از مخالف با امام عادل که با سرپیچی از پرداخت حقوق واجب خود از اطاعت او سرباز زند.[14]
اهل سنت نیز برای اهل بغی تعریف مشابهی ارائه کردهاند: یاغی کسی است که با امام عادل برخی افت برخیزد و از اطاعت او سرپیچی کند به این صورت که از پرداخت حق واجب یا امثال آن به امام استنکاف ورزد.[15] و یا: یاغی گروهی هستند که با امام به مخالفت برخیزند به این صورت که از پرداخت حق خود به او سرباز زنند و یا بخواهند او را خلع نمایند.[16]
به نظر میرسد تعریف اصلی یاغی همان تعریف نخست است و سایر قیودی که در این تعریف اخذ شدهاند مانند فساد در زمین، شکستن بیعت، سرپیچی از پرداخت حقوق و جنگ با امام عادل قیودی توضیحی هستند که مصادیق خروج از اطاعت امام عادل و گونههای آن را بیان مینمایند.
براساس تعریف یاد شده خروج بر امام عادل به هر صورت و کیفیتی موجب اندراج در عنوان اهل بغی خواهد شد اما از کلمات پارهای از فقها همچون شیخ طوسی، ابن حمزه[17]، و ابن ادریس[18] چنین استفاده میشود که عنوان اهل بغی در اصطلاح فقیهان مخصوص خروج کنندگان بر امامی است که دارای سه ویژگی باشند و با فقدان این ویژگیها اهل بغی مصطلح فقیهان تحقق نخواهد یافت و در نتیجه احکام مخصوص آن نیز مترتب نخواهد شد. شیخ طوسی سه ویژگی یاد شده را چنین توصیف کرده است:
قتال ب اهل بغی واجب نیست و احکام اهل بغی بر آنها مترتب نمیشود مگر به سه شرط. اول این که خروج کنندگان بر امام تعداد زیادی باشند به اندازهای که پیشگیری از آنها و متفرق ساختنشان جز با هزینه مالی، آماده ساختن سپاهیان و جنگ میسر نباشد اما اگر تعداد اندکی باشند و ترفندشان ضعیف باشد اهل بغی نیستند. دوم اینکه از دسترس امام خارج شوند و از او کنارهگیری نمایند و در شهر یا بیابانی مستقر شوند پس اگر با امام باشند و از دسترس او خارج نشوند اهل بغی نیستند. روایت شده است که هنگامی که امام علی(ع) در حال خطابه بودند مردی از درگاه مسجد به عنوان تعریض به آن حضرت گفت: حکم نیست جز به این خداوند.
امام(ع) فرمودند: این سخنی حقی است که از آن معنای باطلی اراده میکند. شما بر ما سه حق دارید: اینکه شما را از مساجد خداوند برای ذکر خدا منع نکنیم، مادامی که با مایید غنایم را از شما دریغ نکنیم و آغازگر جنگ با شما نباشیم». این تعبیر حضرت «مادامی که با مایید» یعنی جدا نشدهاید. و سوم اینکه کنارهگیری آنها از روی دلیلی باشد که نزد خودشان موجه است. پس کسانی که بدون چنین دلیلی از امام کنارهگیری کنند قطاع الطریق هستند و حکم محارب را دارند.[19]
و البته پارهای دیگر از دانشمندان شیعه در صدق عنوان اهل بغی پارهای یا هیچ یک از شروط یاد شده را ضروری ندانستهاند.[20] و از میان فقیهان اهل سنت بسیاری در ضرورت وجود سه شرط یاد شده با دانشمندان شیعی پیش گفته هم آوا شدهاند[21] و برخی دیگر افزون بر موارد یاد شده وجود رهبر را نیز افزودهاند.[22]
آنچه گذشت را میتوان در این جملات خلاصه کرد که فقهای شیعه برای واژه اهل بغی دو تعریف محدود و گسترده ارائه کردهاند. در تعریف محدود که قیود بیشتری دار و از این رو بر مصادیق کمتری صدق میکند اهل بغی به کسانی گفته میشود که بر امام عادل خروج کنند و دارای کثرت باشند و از دسترس امام خارج شوند و خروجشان براساس دلیلی موجه باشد. اما بر اساس تعریف گسترده که قیود کمتری دارد صرف خروج بر امام عادل برای صدق عنوان اهل بغی کفایت میکند. قضاوت در خصوص صحت و سقم تعاریف یاد شده فراتر از رسالت نوشته حاضر است از این رو ما در این باره قضاوتی نخواهیم داشت و در نتیجه وقتی در این رساله از سیره تطبیقی علوی و مهدوی در مواجهه با اهل بغی سخن گفته میشود طرفداران هریک از تعاریف یاد شده از اهل بغی معنای مختار خود را استنباط خواهند کرد و احکام و آدابی که خواهد آمد را مربوط به اهل بغی به تعریف مختار خود خواهند دانست.
تأسیس اصل:
پیش از پاسخ به این پرسش که میان سیره امام مهدی(عج) در مواجهه با اهل بغی در مقایسه با سیره امام علی(ع) چه نسبتی وجود دارد و آیا امام مهدی(عج) سیرهای مشابه امام علی(ع) خواهند داشت و یا سیرهای متفاوت باید به این پرسش پاسخ داد که صرف نظر از رفتارهای جزئی و خاصی همچون رفتار با اهل بغی و مانند آن اصولاً میان سیرت علوی و مهدوی به صورت مطلق و به وجه کلی آن چه نسبتی برقرار است و از روایات پیشوایان معصوم: در این خصوص چه استنباط میشود این پرسش از این جهت اهمیت و ضرورت دارد که پاسخ آن حکم اصل اولی را خواهد داشت که در مقام فقدان دلیل معتبر و یا تعارفی ادله در موارد جزیی میتوان به آن رجوع کرد و حکم موارد جزیی را از آن استنباط نمود.
همچنانکه بر اهل تحقیق پوشیده نیست علیرغم اینکه احادیث فراوانی در رابطه با اندیشه مهدویت از پیشوایان دینی به دست ما رسیده است اما بسیاری از زوایای این مسأله همچنان بر ما مخفی مانده است. یکی از راههای کثیف و استخراج زوایای مخفی بهرهگیری از اصول و ضوابط کلی است که از سوی پیشوایان معصوم: در اختیار ما قرار گرفته است در دل این اصول و ضوابط کلی که گاه در قالب جملهای کوتاه بیان شدهاند دریایی از مفاهیم بلند وجود دارد که میتوان از آن بسیاری از جزئیات را استخراج نمود یکی از اصول و ضوابط کلی که در صورت اثبات آن میتوان به بسیاری از زوایای پنهان سیره امام مهدی(عج) دست یافت اصل همانندی سیرت علوی و مهدوی است این اصل به این امکان را خواهد داد که در بسیاری از موارد جزئی که نص خاصی درباره چگونگی سیره امام مهدی(عج) در دست نداریم با توجه به سیره امام علی(ع) آن را کشف نماییم.
در پاسخ به پرسش پیش گفته باید گفت خوشبختانه به نظر میرسد اصل همانندی سیره علوی و مهدوی از روابط قابل استنباط باشد چرا که در اینباره در منابع کهن و معتبری حدیثی دو روایت معتبر وجود دارد این دو روایت که بر همگونی همه جانبه سیره امام علی(ع) و امام مهدی(عج) دلالت میکنند بدین قرارند:
1. عن حماد بن عثمان قال: منت حاضراً عند ابی عبدالله(ع) اذ قال رجل: اصلک الله ذکرت ان علی بن ابیطالب(ع) کان یلبس الخشن یلبس القمیص باربعۀ دراهم و ما اشبه ذلک و نری علیک اللناس الجید؟ قال: فقال له: ان علی بن ابیطالب(ع) کان یلبس ذلک فی زمان لا ینکرو لو لبس مثل ذلک الیوم لشهر به فخیر لباس کل زمان لباس اهله غیر ان قائمنا اذ اقام لبس لباس علی(ع) و سار سیرته؛[23]
حماد بن عثمان در حدیث معتبری میگوید: نزد امام صادق(ع) بودم مردی به آن حضرت عرض کرد خداوند شما را به صلاح رهنمون گرداند. فرمودید که علی بن ابیطالب لباس خشن میپوشید. پیراهن چهار درهمی و مانند آن اما شما لباسهای نیکو پوشیدهاید.
امام فرمودند: علی ابن ابیطالب آنگونه لباس را در زمان میپوشید که پوشیدن آن ناپسند نبود و اگر آن حضرت مثل لباسهای امروزی را میپوشید، به آن شهره میشد. پس بهترین لباس هر دورهای لباس مردم همان دوره است ولی چون قائم قیام نماید لباس علی(ع) را خواهد پوشید و به روش او رفتار خواهد نمود.
2. امام صادق(ع) فرمودند:یا ابا عبیدۀ انه لایموت منامیت حتی یخلف من بعده من یعمل بمثل عمده و یسیر بسیرته و یدعوا الی ما دعا الیه؛[24]ای ابا عبیده کسی از ما چشم از جهان فرو نمیبندد مگر اینکه پس از خود کسی را قرار میدهد که مانند او عمل میکند و به روش او رفتار مینماید و به آنچه او میخوانده فرا میخواند.
براساس این روایت سیره هر امام لاحقی همچون سیره امام پیشین است پس همه امامان معصوم: از سنت و سیرتی همگون برخوردارند و در نتیجه امام علی(ع) و امام مهدی(عج) سیرتی یکسان خواهند داشت.
افزون بر دو روایت پیشگفته که بر همگونی همه جانبه سیرت علوی و مهدوی دلالت داشتند در جوامع روایی روایت دیگر نیز وجود دارد که ناظر بر همگونی سیره علوی و مهدوی در بخشی از رفتارهاست. از این روایات گرچه نمیتوان اصل کلی مورد نظر را برداشت نمود اما از آنجا که بر اهتمام امام مهدی(عج) به سیره امام علی(ع) و تلاش آن حضرت برای احیاء سیره علوی دلالت دارند میتوانند مؤید دو روایت نخست باشند روایات یاد شده بدین قرارند:
3. امام صادق(ع) فرمودند:لو قدم قام قائمنا ما اقام الناس علی الطلاق الا بالسیف و لو قد کان ذلک لم یکن الاسیرۀ علی بن ابیطالب(ع)؛[25]اگر قائم ما قیام کند مردم را جز با شمشیر بر طلاق [صحیح] بپا نخواهد داشت و اگر چنین شود نخواهد بود مگر سیره علی بن ابیطالب.
4. آن حضرت در جایی دیگر فرمودند:ان علیاً(ع) کان عندکم فاتی بنی دیوان و اشتری ثلاثۀ اثواب بدینار… ثم رفع یده الی السماء فلم یزل یحمدالله علی ماکساه حتی دخل منزله ثم قال: هذا الباس الذی ینبغی للمسلمین ان یلبسوه قال ابوعبدالله(ع) و لکن لا رون ان یلبسوا هذا الیوم و لو فعلناه لقالوا مجنون و لقالوا امراء و الله تعالی یقول (و ثیابک فطهِّر) قال و ثیابک ارفعها و لاتجرها و اذ قام قائمنا ک ان هذا اللباس.[26]انا علی(ع) نزد شما بود او نزد بنی دیوان آمده و سه لباس به یک دینار خرید… سپس دست به آسمان بلند کرده و پیوسته خداوند را بر آنچه به او پوشانده بود شکر میکرد تا اینکه به منزل رسید و فرمود این همان لباسی است که سزاوار است مسلمانان آن را بپوشند. امام صادق(ع) در ادامه فرمودند: ولی امروز مردم نمیتوانند آن لباس را بپوشند و اگر ما چنین کنیم میگویند دیوانه است یا میگویند ریا میکند در حالی که خداوند میفرماید: لباست را بالا بگیر و بر زمین نکش و چون قائم ما قیام کند چنین لباسی خواهد بود.
آز آنچه گذشت میتوان این حکم کلی را به عنوان اصل اولیه استنباط کرد که امام مهدی(عج) در همه جهات به امام علی(ع) اقتدا خواهند کرد و سیرهای مشابه آن حضرت خواهند داشت این اصل کلی معیار مناسبی است که در موارد فقدان نص، یا تعارفی نصوص و نیز موارد شک میتوان به آن رجوع کرد.
5. امام صادق(ع) در روایتی با اشاره به درگیری سپاه امام مهدی(عج) با سپاه سفیانی میفرماید:… و یولون فیقتلهم فیدخلهم ابیات الکوفۀ و نیادی منادیه الا لاتتبعوا مولیا و لاتجهزوا علی جریح و یسیربهم تما سار علی(ع) یوم البصرۀ.[27]… و سپاه سفیانی میگریزد و امام مهدی(عج) آنها را میکشد تا اینکه گریخته و به خانههای کوفه پناه میبرند منادی آن حضرت فریاد بر میآورد هیچ فراری را تعقیب نکنید و مجروحی را پا در نیاورید و با آنان همچون سیره امام علی(ع) در روز بصره رفتار مینماید.
سیره امام علی(ع) در مواجهه با اهل بغی
از امیرالمؤمنین امام علی(ع) به عنوان اولین شخصیتی یاد شده است که در دنیای اسلام با اهل بغی یعنی اصحاب جمل، سپاه معاویه و خوارج قتال کرد[28] و از این رو سیره آن حضرت در این جنگها مستند بسیاری از فتاوای فقهاء شیعه[29] و اهل سنت[30] قرار گرفته است و به فرموده امام صادق(ع) اگر نبود سیره امام علی(ع) در نبرد با اهل بغی کسی پس از ایشان نمیدانست با آنها چگونه رفتار کند[31]. ما در این بخش خواهیم کوشید احکام و آدابی که از سیره آن حضرت قابل استنباط است استقصا نماییم.
1. جواز قتال با اهل بغی
اولین نکتهای که از سیره امام علی(ع) میتوان آموخت جواز قتال با اهل بی است. گره در اینباره که از سیره معصوم(ع) در صورتی که خالی از هر نوع قرینهای باشد چه حکمی قابل استنتاج است اندیشمندان دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند ـ وجوب، استجباب و اباحه[32] ـ اما همچنانکه پارهای از دانشمندان شیعی تصریح کردهاند قدر متیقنی که از رفتار معصوم قابل استنباط است اباحه است و افزون بر آن نیازمند قرینه است[33] بنابراین از نبرد امام علی(ع) با اهل بغی میتوان جواز این کار را دریافت و البته دلایل دیگری نیز وجود دارند که افزون بر اباحه این کار بر حرمت ترک آن و در نتیجه وجوب قتال با اهل بغی دلالت دارند بنابراین نبرد با اهل بغی هم جایز است و هم واجب.[34] و این حکمی است که هم دانشمندان شیعه به آن فتوا دادهاند و هم دانشمندان سنی مذهب به عنوان نمونه علامه حلی در اینباره چنین مینویسد: قتال با اهل بغی واجب است به دلیل نص و اجماع[35] و شهید اول مینویسد: هرکس بر یکی از امامام معصوم: خروج کند یاغی است یک نفر باشد یا بیشتر و نبرد با او واجب است.[36]
نووی از دانشمندان اهل سنت نیز چنین مینویسد: تمام دانشمندان گفتهاند قتال با اهل بغی واجب است.[37]
نویسنده کتاب المغنی پس از بیان راههای اثبات امامت مینویسد: هرکس بر امامی که امامتش به سبب یکی از وجوه پیش گفته ثابت شود خروج کند یاغی است و قتالش واجب است.[38]
بر این اساس وجوب قتال با اهل بغی را میتوان از موارد اتفاق بین تمام فقهاء شیعه و اهل سنت دانست که هیچ کس در آن اختلاف نکرده است[39] و البته جوار آن از سیره امام علی(ع) آن از دلایل دیگر استفاده میشود.
2. روشنگری و دعوت
دومین نکتهای که از سیره امام علی(ع) میتوان آموخت لزوم انجام اقدامات پیشگیرانه از طریق روشنگری و دعوت است این اصل مهم و اساسی به شکل بسیار پر رنگی در سیره امیرالمؤمنین(ع) انعکاس یافته است که ما به بخشهایی از آن اشاره میکنیم.
شیخ مفید اقدامات پیشگیرانه امام علی(ع) قبل از جنگ جمل را چنین توصیف میکند: «چون امیرالمؤمنین(ع) از منطقه ذی قار حرکت کردند. صعصعۀ بن صوحان برای ابلاغ نامه علی(ع) به سوی طلحه، زبیر و عایشه روانه شد. نامه امام حاوی مطالبی در خصوص لزوم پاسداشت حرمت اسلام و بیم دادن آنها نسبت به کارهای ناپسندی که مرتکب شده بودند همچون کشتن مسلمین و رفتار ناشایست با صحابی پیامبر خدا(ص)عثمان به حنیف و نیز موعظه و دعوت به اطاعت بود. صعصعه میگوید پس از انجام مأموریت خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدم فرمودند با خود چه خبر آوردی؟ عرض کردم ای امیرمؤمنان کسانی را دیدم که خبر جنگ با شما چیزی در سر ندارند.
حضرت فرمودند خداوند یاری رسان خواهد بود. سپس آن حضرت عبدالله بن عباس را فراخواندند و فرمودند: به سوی آنها برو و آنها را سوگند ده و آن عهدی که از من در گردن آنهاست را بیادشان بیاور. ابن عباس پس از شرح ماجرای گفتگوهای خود با طلحه و زبیر و پاسخ منفی آنان میگوید: خدمت علی(ع) بازگشتم در حالی که آن حضرت وارد شهر بصره شده بودند.
فرمودند با خود چه خبر آوردی؟ من جریان را گزارش دادم حضرت فرمودند بار خدایا میان ما هب حق داوری کن که تو بهترین داورانی. آنگاه فرمودند: نزد عایشه برو و خروج از خانه پیامبر خدا(ص)و ترس اینکه کار او مخافت با خدای بلند مرتبه باشد و نیز فراموش کردن عهد رسول خدا(ص)را به او گوشزد کن و به او بگو که این کار شایسته زنان نیست و تو به آن مأمور نشدهای. ابن عباس در ادامه ماجرای رساندن پیام امام علی(ع) و استنکاف عایشه از پذیرش نصایح امام(ع) بازگویی کند.[40]
دغدغه امام علی(ع) نسبت به روشنگری و نمایان شدن حقیقت را در جاهای دیگری نیز میتوان به وضوح مشاهده کرد به عنوان نمونه «آن حضرت در پگاه روز یازدهم جمادیالاولی در حالی که در میمنه سپاه مالک اشتر و در میسره آن عمار بن یاسر حضور داشت و پرچم به دست فرزندش محمد بن حنیفه بود به سمت سپاه جمل حرکت نمود آنگاه حضرت بر جایگاهی ایستادند و با صدایی بلند خطاب به سپاه خود فرمودند: شتاب نکنید تا بر آنها حجت اقامه کنم.
پس ابن عباس را فرا خواند و قرآنی به او داد و فرمود این قرآن را به سوی طلحه، زبیر و عایشه ببر و آنها را به آنچه در آن است فراخوان. و به طلحه و زبیر بگو آیا شما با اختیار با من بیعت نکردید پس چه چیز سبب شد بیعت مرا بشکنید در حالی که این قرآن میان من و شما حکم میکند ابن عباس پس از اینکه پیام امام(ع) ابلاغ میکند به سمت لشکرگاه حرکت میکند او میگوید به خدا سوگند از جایم حرکت نکرده بودم که تیرهاشان همچون ملخهای پراکنده به سویم باریدن گرفت به علی(ع) عرض کردم ای امیرمؤمنان تا کی با ما چنین کنند اجازه دهید از خود دفاع کنیم.
حضرت فرمودند بگذارید بار دیگر بر آنها حجت را تمام کنم. سپس فرمودند چه کسی این قرآن را میگیرد و آنها را به آن فرا میخواند و بداند که کشته میشود و من ضمانت بهشت او را از سوی خداوند برعهده میگیرم هیچ کس از جای خود برنخواست جز جوانی کم سن از عبدالقیس که قبای سفیدی بر تن داشت و نامش مسلم بود.
او گفت ای امیرمؤمنان من این کار را انجام میدهم و جان خود را به خاطر خدا بر این کار میگزارم. حضرت از سر دلسوزی از او روی برگرداند و فرمود چه کسی این قرآن را میگیرد و بر آنها عرضه میکند و بداند که کشته میشود و بهشت برای اوست. مسلم دوباره سخن خود را تکرار کرد و گفت من چنین میکنم.
امام برای سومین بار سخن خود را تکرار کرد و غیر از آن جوان کسی به پا نخواست علی(ع) قرآن را به او داد و فرمود به سوی آنان برو و قرآن را بر آنها عرضه نما و به آنچه در قرآن است دعوتشان کن. او حرکت کرد و مقابل سچاه جمل ایستاد و قرآن را باز کرد و گف این کتاب خداست و امیرمؤمنان شما را به آنچه در آن است فرا میخواند.
عایشه گفت خداوند صورتش را زشت کند با نیزه بزنیدش و آنها نیز به او نیزه زدن بر یکدگیر سبقت گرفتند و از هر سو نیزهاش زدند. امام در این حال آماده نبرد شدند و پرچم را به فرزندشان محمد بن حنیفه دادند و در میان سپاه فریاد زدند هیچ فراری را نکشید و مجروحی را از پا در نیاورید، پرده کسی را ندرید، زنی را نترسانید و کشتهای را مثله نکنید آن حضرت در حال سفارش به لشکر بودند که مردی از اصحابشان کشته شد آن حضرت با مشاهده این واقعه فرمودند خدایا تو شاهد باش.
سپس تبری به فرزند عبدالله بن بدیل اصابت کرد و او نیز کشته شد پدرش عبدالله و عبدالله بن عباس جسد او را آورده مقابل امیرالمؤمنین بر زمین نهادند. عبدالله بن بدیل عرض کرد تا کی گلوهایمان را به سویشان ببریم و ما را یک یک بکشند به خدا سوگند اگر میخواستی حجت را تمام کنی این کار را کردی.[41]
آنچه گذشت نمونههایی از اقدامات روشنگرانه امام علی(ع) در جنگ جمل بود در جنگهای صفین و خوارج نیز نمونههای فراوانی از این سیره وجود دارد از جمله آن حضرت ـ پس از اینکه سپاه معاویه شریعه فرات را به تصرف خود در آورد و مانع استفاده سپاه امام از آب شد ـ صعصعۀ بن صوحان را با نامهای به این مضمون به سوی معاویه فرستاد: ما از مسیر خودمان حرکت میکردیم و دوست نداریم پیش از اتمام حجت با شما بجنگیم اما تو پیاده و سواره نظامت را به سوی ما گسل داشتی و پیش از آنکه با تو نبرد کنیم با ما جنگیدی ولی ما به خویشتن داری باور داریم تا اینکه تو را دعوت کنیم.[42]
و به همین دلیل بود آن حضرت در کوفه و پیش از حرکت به سوی شام برای جنگ با معاویه جریر بن عبدالله جلبی را همراه با نامهای روشنگرانه به سمت معاویه فرستاد تا حجت بر آنها تمام شود و غدری در مخالفت با امیرمؤمنان نداشته باشند[43] و یا به گفته طبری پس از آنکه سپاه کوفه شریعه فرات را از لشکر شام باز پس گرفت و دو روز با سکوت دو سپاه سپری شد باز این امام علی(ع) بود که پیش قدم شد و سه نفر از صحابی خود با نامهای بشیر بن عمرو بن محصن انصاری، سعید بن قیس همدانی و شیث بن ربعی تمیمی را فراخواند و فرمود به سوی این مرد ـ معاویه ـ بروید و او را به سوی خدا و فرمانبرداری و جماعت مسلمین دعوت کنید[44] به گفته مورخان روشنگریهای امام علی(ع) منحصر به موارد یاد شده نبود بلکه میان آن حضرت و معاویه نامههای متعددی رد و مبدل شد[45] و حتی آن حضرت به اصحاب خود نیز سفارش میفرمود که پیش از آغاز درگیری از دعوت و ارشاد دشمن خود غفلت نورزند از جمله در نامهای خطاب به مالک اشتر چنین مرقوم فرمودند: ای مالک زیاد و شریح با پیکی به من اطلاع دادهاند که در مرز روم با سپاهی از شامیان به فرماندهی ابااعور سلمی مواجه شدهاند و به گفته پیک میانشان توافقی صورت گرفته است پس سریعاً به سوی اصحابت بشتاب و چون به آنها رسیدی نوامیرشان هستی و مبادا که تو آغازگر جنگ باشی تا اینکه آنها را ملاقت نمایی و سخنشان را بشنوی. مگر اینکه آنها جنگ را شروع نمایند و دشمنی تو با آنها باعث نشود یپش از دعوتها و اتمام حجتهای مکرر با آنها نبرد کنی.[46]
پارهای از فقهاء اهل سنت با توجه به آنچه از سیره امام علی(ع) گذشت بر این باورند که همچنانکه اصل دعوت و روشنگری پیش از نبرد با اهل بغی لازم است تکرار آن نیز ضرورت دارد نویسنده کتاب سبل السلام در اینباره چنین مینویسد:بدان که پیش از نبرد با اهل بغی لازم است آنها را به منصرف شدن از بغی دعوت نمود و این دعوت را مکرراً انجام داد همچنانکه علی رضی اله عنه در مورد خوارج چنین کرد چرا که وقتی خوارج از ایشان جدا شوند ابن عباس را برای گفتگو به سوی آنها فرستاد و در نتیجه از جمعیت هشت هزار نفری آنها چهارهزار نفر بازگشتند و چهارهزار نفر دیگر از قصد خود منصرف نشدند و بر آن اصرار ورزیدند علی(ع) به آنها پیام فرستاد که هرطور خواستید باشید به شرط اینکه خون محتری را نریزید و راهی را نبندید و به کسی ستم نکنید ولی آنها عبدالله بن خباب صحای پیامبر خدا(ص)را کشتند و شکم کنیز باردارش را دریدند و جنین را از آن بیرون آوردند.
چون این ماجرا به گوش علی(ع) رسید در نامهای از آنها خواست قاتل عبدالله بن خباب را به آن حضرت تحویل دهند ولی آنها گفتند همه ما قاتل او هستیم در این حال امام اجازه شورع نبرد را صادر کردند.[47]
از آنچه از سیره امام علی(ع) گذشت میتوان دریافت که اولاً نبرد با اهل بغی ضرورتی است که رد صورت فقدان راههای مسالمتآمیز باید به آن اقدام کرد ثانیاً بر امام معصوم است که پیش از صفآرایی جبهه حق و باطل و آغاز درگیری با روشنگریها خود چهره حق را هویدا کند و مرزهای آن را از باطل بنمایاند تا حق خواهان در راه آیند و برای معاندان بهانهای باقی نماند.
ثالثاً مهمترین دغدغه امام معصوم به لحاظ شأن و رسالتی که بر عهده دارد هدایت و دستگیری است و از این رو تمام توان خود را برای آن بکار میبندد و از تمام ظرفیتهای موجود برای این مهم بهره میبرد و حتی در آخرین لحظهها هم از آن غفلت نمیورزد. اصرار امام علی(ع) در مواضع مختلف بر دعوت و روشنگری، و ملول نشدن آن حضرت از پاسخهای منفی جبهه باطل، استفاده کردن از شخصیتهای موجهی چون ابن عباس برای گفتگو، روشنگری حتی پس از شروع درگیری و در آخرین لحظهها و لو به قیمت شهادت برخی از یاران شان تمام شود به وضوح اوج دغدغهمندی امام نسبت به هدایت را نشان میدهد.
3. شبههزدایی
سومین ادبی که از سیره امام علی(ع) در نبرد با اهل بغی میتوان آموخت لزوم حل ابهامات و زدودن شبهات جبهه مخالف است و شبهاتی که باعث شده است پارهای از مسلمین با تمسک به آن برعلیه امام مسلمین خروج نمایند. شیخ طوسی در اینباره چنین مینویسد:نبرد با اهل بغی جایز نیست تا اینکه امام کسی را برای گفتگو و پرسش از علت دشمنی نزد آنها بفرستد پس اگر علت آن حق بود آن را ادا کند و اگر شبههای داشتند آن را حل نماید پس اگر امام چنین کرد و آنها از قصد خود منصرف شدند چهبهتر و الا امام با آنها میجنگد چرا که خداوند ابتدا به صلح فرمان داده و سپس به قتال امر کرده است «فاصلحوا بینهم فان بغت فقاتلوا» بنابراین پیش از مذاکره، با آنها قتال نمیشود و روایت شده است که چون علی(ع) قصد نبرد با اهل بغی را نمود عبدالله بن عباس را برای گفتگو نزد آنها فرستاد او حله زیبایی پوشید و به جانب آنها روانه شد و خطاب به آنها چنین گفت: این علی فرزند ابوطالب پسر عم پیامبر خدا(ص)و همسر دخترش فاطمه(س) است و شما فضل او را میدانید پس چرا با او دشمنی میورزید.
گفتند: او در دین خدا حکم کرد کشت و اسیر نگرفت در حالی که یا باید بکشد و اسیر کند و یا نه بکشد و نه اسیر بگیرد زیرا اگر اموال آنها حرام باشد خونهاشان نیز حرام است و سوم اینکه عنوان خلیفه را از مقابل اسمش حذف کرد. ابن عباس گفت اگر او از این اشکالات بیرون آید شما به سوی او باز میگردید؟ گفتند: آری. ابن عباس گفت اما اینکه میگویید در دین خدا حکم کرد مقصودتان دو حکمی است که میان او و معاویه حکم کردند در حالی که خداوند در مورد دین حکم کرده و فرموده است: (وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَينِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا)[48] و اگر از جدایی میان آن دو [زن و شوهر] بیم دارید پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید و فرموده است: (يحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ)[49] دو تن عادل از میان شما به آن حکم کنند» پس خداوند در مورد خرگوشی که قیمتش یک درهم است حکم کرده است و به طریق اولی سزاوارتر است که در مورد این مسأله نیز حکم شود.
آنها با شنیدن این استدلال ابن عباس از سخنشان برگشتد و او چنین ادامه داد اما اینکه میگویید چگونه کشت ولی اسیر نگرفت س کدام یک از شما اگر همراه او بودید و عایشه همسر پیامبر خدا(ص)جزء سهمش قرار میگرفت حاضر بودید او را بگیرید و چه میکردید؟ در حالی که خداوند بلند مرتبه میفرماید: ( وَلاَ أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا)[50] «و مطلقاً [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او بر نکاح خود در آورید» گفتند ما از این سخن خود نیز برگشتیم.
ابن عباس گفت اما اینکه میگویید او اسمش را از خلافت محو کرد مقصودتات این است که چون میان او و معاویه موافقت نامهای امضا شد چنین نوشته شد: این چیزی است که امیرمؤمنان علی با معاویه درباره آن توافق کرد. و آنها گفتند اگر تو امیرمرمنان بودی با تو نمیجنگیدیم پس علی(ع) نامش را حذف کرد.
ابن عباس ادامه داد: اگر علی(ع) عنوان خلیفه را از اسمش حذف کرد پیامبر خدا(ص)نیز عنوان نبوت را از اسمش حذف نمود هنگامی که آن حضرت با سهیل بن عمر در حدیبیه صلحنامه را امضا میکردند کاتب چنین نوشت: این چیزی است که موافقت کرد طبق آن پیامبر خدا با سهیل بن عمر. سهیل گفت اگر تو پیامبر خدا بودی ما با تو مخالفت نمیکردیم پیامبر(ص)به علی(ع) فرمود آن را محو کن علی(ع) چنین نکرد پس به او فرمود آن را به من نشان ده و علی(ع) چنین کرد و پیامبر(ص)با انگشتان خود آن را محو نمود. با شنیدن سخنان ابن عباس برخی از آنها از قصد خود منصرف شدند و چهارهزار نفرشان بر قصد خود باقی ماندند و علی(ع) با آنها جنگید و آنها را کشت.[51]
4. مصونیت اموال
از دیگر احکامی که از سیره امام علی(ع) در نبرد با اهل بغی قابل استنباط است مصونیت اموال آنهاست شیخ طوسی در اینباره چنین مینویسد:چون نبرد میان اهل عدل و بغی ـ چه با شکست اهل بغی و چه با بازگشتشان به طاعت امام ـ پایان یافت، با اینکه پیش از این اموال مسلمانان را تصرف تلف کرده بودند و مسلمین را کشته بودند ولی با این وجود بررسی میشود پس هرکس عین مالش نزد دیگری یافت شود به مال خود سزاوارتر است چه آن دیگری از اهل عدل باشد و چه از اهل بغی زیرا ابن عباس از پیامبر(ص)روایت کرده است که: مسلمان برادر مسلمان است وخون و مالش حلال نیست مگر با رضایت خاطرش.
و روایت شده است که چون در روز جمل پاه جمل شکست خورد به علی(ع) عرض کردند ای امیرمؤمنان آیا اموالشان را بر نمیگیری حضرت فرمودند: خیر زیرا آنها با حرمت اسلام احترام یافتند پس اموالشان در دارالهجره حلال نیست. و ابوقیس روایت کرده است که علی(ع) ندا داد هرکس مال خود را یافت آن را بردارد پس مردی از کنار ما عبور کرد و چشمش به دیگش خورد که ما در آن عزا نپخته بودیم از او خواستیم صبر کند تا غدا آماده شود ولی او چنین نکرد و با پا به دیگ زد و آن را برداشت.[52] و مروان حکم چنین میگوید: چون علی در بصره ما را شکست داد اموال مردم را به آنها برگرداند هرکس شاهد میآورد مالش را به او میداد و هرکس شاهدی نداشت او را قسم میداد.[53]
بر این اساس بسیاری از فقهای شیعه[54] و اهل سنت[55] به ممنوعیت تصرف در اموال اهل بغی فتوا دادهاند و البته اندکی از آنها این ممنوعیت را مخصوص اموال خارج از لشگرگاه دانستهاند.[56]
5. مصونیت همسر و فرزندان اهل بغی
از دیگر احکام نبرد با اهل بغی که از سیره امام علی(ع) قابل استنباط است ممنوعیت به اسارت گرفتن همسر و فرزندان اهل بغی است چرا که آن حضرت در جنگ جمل از این کار ممانعت کردند در کتاب دعائم الاسلام در اینباره چنین آمده است:چون سپاه جمل شکست خورد و سپاه امام علی(ع) به بصره رفت اصحاب آن حضرت عرض کردند همسر و فرزندان و اموالشان را میان ما تقسیم نما. امام فرمود این برای شما نیست گفتند چگونه خون شان را بر ما حلال کردی اما به اسارت گرفتن همسر و فرزندانشان را حلال نمیشماری.
علی(ع) فرمودند: مردان با ما جنگیدند و ما نیز با آنها جنگیدیم اما ما را بر زنان و فرزندان راهی نیست چرا که آنان مسلماناند و در دار هجرت پس شما بر آنان راهی ندارید… چون اصرار ورزیدند امام فرمودند: تیرهای خود را بیاورید و با آن بر عایشه قرعه بزنید تا به نام کدامتان بیفتد او سر سلسله غنایم است. آنها گفتند از خدا طلب بخشش میکنیم و علی(ع) فرمود من نیز از خداوند طلب بخشش میکنم و آنها ساکت شدند و علی(ع) معترض زنان و فرزندانشان و آنچه در خانههایشان بود نشدند.[57]
به استناد سیره یاد شده و دلایل دیگر هم دانشمندان شیعه و هم فقهاء اهل سنت به حرمت به اسارت گرفتن همسر و فرزندان اهل بغی فتوا دادهاند شیخ. طوسی مینویسد: ذریه اهل بغی به هیچ عنوان به اسارت گرفته نمیشوند[58] و محقق حلی مینویسد:
جایز نیست به اسارت گرفتن فرزندان اهل بغی و زنان شان نیز به تصرف در نمیآیند اجماعاً.[59]
سرخسی از دانشمندان اهل سنت نیز پس از بیان احکام جهاد با کفار حربی مینویسد: تمام آنچه در مورد کفار حربی بیان شد درباره خوارج و اهل بغی نیز ثابت است مگر اینکه همسران و فرزندانشان به اسارت در نمیآیند چرا که آنان مسلمان هستند.[60]
و عبدالله بن قدامه مینویسد:اما در مورد حرمت غنیمت گرفتن اموال اهل بغی و به اسارت درآوردن همسر و فرزندان آنان ما در میان دانشمندان مخالفی نمیشناسیم. و در ادامه مینویسد: این یکی از اسباب دشمنی خوارج با علی بود چرا که آنها گفتند چرا او با خوارج جنگید ولی اسیر و غنیمت نگرفت و حال آنکه اگر خون آنها حلال باشد مالشان نیز حلال است و اگر مالشان حرام باشد خونشان نیز حرام است و ابن عباس گفت آیا شما مادرتان را به اسارت میگیرید…[61]
6. مصونیت فراریان، مجروحان و اسیران
از دیگر آدابی که از سیره امام علی(ع) در نبرد با اهل بغی قایل استنباط است این است که اگر اهل بغی دارای سازماندهی و تشکیلاتی باشند که پس از شکست به سوی آن باز میگردند و طبیعۀ بیم آن میرود که با سازماندی مجدد فعالیتهای خود را دوباره آغاز کنند در این صورت جایز است مجروحان و اسیرانشان کشته شوند و فراریانشان تعقیب شده و از پای در آیند و اگر فاقد سازماندهی و تشکیلات باشند هدف پراکنده ساختی آنهاست از این رو مجروحان و اسیران و فراریانشان تعقیب و کشته نمیشوند.[62] شیخ طوسی حکم یاد شده را اجماعی دانسته است.[63]
فقهاء اهل سنت درباره حکم یاد شده اختلاف نظر دارند پارهای از آنها همچون فقهای شیعه فتوا دادهاند[64] و پارهای دیگر به صورت مطلق حکم به مصونیت فراریان، مجروحان و اسیران اهل بغی دادهاند.[65] محی الدین نووی در اینباره چنین مینویسد:اگر اهل بغی به سوی گروهی گریختند تا از آنها یاری بجویند در اینباره دو دیدگاه وجود دارد. اولین دیدگاه که برای ابوحنیفه است و ابواسحاق مروزی آن را اختیار کرده این است که آنها تعقیب شده و کشته میشوند… و دومین نظر که ظاهر نص است این است که تعقیب و کشتن آنها جایز نیست.[66]
یکی از دلایل اختلاف دیدگاه پارهای از فقها اهل سنت با فقیهان شیعه اختلاف درباره چگونگی سیره امام علی(ع) در جنگ صفین است. این دسته از فقها اهل سنت بر این باورند که امام علی(ع) افزون بر جنگ جمل در جنگ صفین نیز فرمان داد که مجروحی از پا در آورده نشود و اسیری کشته نشود و فراریان تعقیب نشوند با اینکه در جنگ صفین اهل بغی دارای سازماندهی و تشکیلات بروند.[67]
ولی به اعتقاد فقها شیعه سیره امام علی(ع) در جنگ جمل با سیره آن حضرت در جنگ صفین تفاوت داشت به گفته شیخ مفید و سایر تاریخنگاران واقعه جمل امام علی(ع) در این جنگ به صدای بلند فرمود: ای مردم فراریان را نکشید، مجروحی را از پا در نیاورید، پردهای را ندرید، زنی را نترسانید و کشتهای را مثله نکنید[68] چرا که اهل جمل فاقد سازماندهی بودند لیکن در جنگ صفین به دلیل برخورداری سپاه صفین از سازماندهی و تشکیلات دستور دادند اسیران و مجروحان و فراریان کشته شوند. از امام باقر(ع) در اینباره چنین روایت شده است:… چون اهل بغی شکست خوردند و دارای گروهی بودند که به سوی آن باز میگردند تعقیب میشوند و مجروحانشان کشته میشوند و فراریانشان به اندازهای که ممکن باشد تعقیب شده و به قتل میرساند و سیره علی(ع) با اهل صفین این چنین بود چرا که معاویه پشت سر آنها بود.[69]
و امام رضا(ع) در پاسخ سؤالات یحیی بن اکثم چنین فرمودند:و اما این سؤالت که علی(ع) اهل صفین را در حال جنگ و فرار کشت و مجروحانشان را از پا در آورد و در جنگ جمل فراریان را تعقیب نکرد و مجروحا را از پا در نیاورد و هرکس شمشیرش را زمین گذاشت و داخل خانهاش شد را امان داد، به این دلیل بود که پیشوای اهل جمل کشته شد و برایشان گروه و تشکیلاتی نبود تا به سویش برگردند… ولی اهل صفین به سوی گروه و تشکیلاتی مهیا بر میگشتند.
به سوی پیشوایی که برایشان سلاح، زره، نیزه و شمشیر فراهم میکرد و به آنها صله میداد و برایشان منزل تهیه میکرد و مریضشان را عبادت میکرد و از ضعیفانشان دستگیری میکرد و مجروحانشان را مداوا مینمود و پیادههایشان را سوار میکرد و برهنگانشان را میپوشاند و آنان را باز میگرداند پس نبرد با آن حضرت بر میگشتند از این رو علی(ع) میان این دو گروه به شیوه واحدی رفتار نکرد.[70]
7. موافقت با فرجامخواهی
از دیگر آداب نبرد با اهل بغی این است که اگر برای تأمل بیشتر دوباره بازگشت به طاعت امام درخواست مهلت کردند با درخواستشان موافقت میشود. شیخ طوسی در اینباره چنین مینویسد:
اگر اهل بغی مهلت خواستند و درخواست تأخیر در شروع جنگ را نمودند پذیرفته میشود پس اگر مهلت درخواستیشان کم مثل یک روز یا مثل آن بود امام به آنها مهلت میدهد تا در مورد اطاعت امام بیندیشند چرا که این کار به صلاح است ولی اگر مهلت زیادی خواستند مانند یک ماه و نصف یک ماه و مثل آن امام در آن اندیشه میکند پس اگر به این نتیجه رسید که درخواستشان برای فریب و مدیریت جنگ و فراهم شدن نیرو است به سرعت جنگ را آغاز میکند تا مبادا آنچه امام را به مشقت میاندازد و شاید منجر به پیروزی آنها شود برایشان فراهم گردد و اگر امام بداند انگیزه آنها کنکاش و تحقیق در مورد بازگشت به طاعت است و امید چنین امری را داشت به آنها فرصت میدهد چرا که این کار به مصلحت است.
و در فرض عدم پذیرش درخواست مهلت اگر با پرداخت مال تقاضای مهلت کردند اگر امام از قدرت یافتن فزونی یافتن شوکت آنان ایمن نباشد گرفتن مال و دادن مهلت جایز نیست چرا که اخذ مال برای متارکه جنگ از روی ذلت و تحقیر است در حالی که مسلمین نباید تحقیر شوند و بلکه گاه بیش از آنچه میخواهد از آنها بگیرد را به آنها انفاق کرده است و اگر آنها با گرو گذاشتن فرزندانشان و امثال آن تقاضای مهلت کردند تأخیر جنگ جایز نیست چرا که ممکن است قدرت بیشتری پیدا کنند و اگر در این حال ما با نبرد کردند کشتن گروها جایز نیست.[71]
8 . ممنوعیت بهرهگیری از جنگ افزارهای آتشزا
شیخ طوسی در این خصوص چنین مینویسد:و جایز نیست امام عادل در جنگ با اهل بغی از آتش یا منجنیق استفاده نماید چرا که امام تنها مجاز با کسانی است که با او میجنگد نه دیگران در حالی که اگر امام با آتش یا منجنیق بر آنها حملهور شود کسانی که کشتنشان جایز نیست در امان نیستند ولی اگر ناچار به این اقدام شد اشکال ندارد.[72]
گرچه مستند دو حکم اخیر سیره امام علی(ع) نیست ولی از آنجا که پارهای از فقها از این دو حکم را به عنوان آداب نبرد با اهل بغی یاد کردهاند، به مقدار کامل شدن بحث ما آن را ذکر نمودیم از آنچه گذشت روشن شدن که از سیره امام علی(ع) در نبرد با اهل بغی نکات متعددی قایل استنباط است. آن حضرت در سه نبرد مهمی که در طول دوران زمامداری ظاهری خود با اهل بغی انجام دادند به تعبیر امام صادق(ع) الگوی عملی منحصر به فردی شدند که با توجه به آن میتوان شیوه نبرد با اهل بغی را آموخت.
اقدامات پیشگیرانه آن حضرت همچون روشنگری و شبههزدایی و اعطا مصونیت به همسر و فرزندان و مجروحان و اسیران و فراریان اهل بغی و عدم معترض به اموال آنان پس از نبرد عالیترین جلوههای سلوک اسلامی و انسانی هستند که برای همه مرمنان درس آموز هستند.
دولت زمينه ساز ظهور امام زمان(علیه السلام)
قال رسول الله(ص): يخرج ناس من المشرق فيوطّئون للمهدي يعني سلطانه.[1]
[عن اميرالمؤمنين(ع)] : ثمّ تخرج [راية] من خراسان … يهزمون اصحاب
السفياني حتي ينزل بيت المقدّس توطيء للمهدي سلطانه.[2]
جامعه مهدوي، افق آينده انقلاب ماست و دولت ما، دولت زمينهساز.
دولت زمينهساز بايد به لحاظ مباني، رسالت، اهداف، راهبردها، سياستها، ساختار، کارگزاران و راهکارها، همافق و همسو با دولت کريمه مهدوي باشد و دکترين ظهور را اساس کار خود قرار دهد. استخراج و تدوين اين همه، کاري گروهي و بر عهدة نخبگان حوزوي و دانشگاهي و برنامهريزان راهبردي و استراتژيستهاي نظام است.
به عنوان پيشدرآمدي بر اين کار سترگ و ضروري، نکاتي چند و نمونهاي عرضه ميشود:
1. با توجه به اهداف و سيره امام(ع) و ياران او و دولت کريمه حضرت در عصر ظهور، ميتوان اهداف، راهبردها، سياستها و راهکارها را به دست آورد و در برخورد با حوادث و رخدادهاي جهاني و تعارضها و تزاحمهاي پيشآمده، با تکيه بر منابع غني شيعه و اجتهاد پوياي آن، اولويتها را در نظر گرفت.
2. دولت زمينهساز بايد براي گسترش و تعميق فرهنگ مهدوي در سطح داخلي و جهاني (کشورهاي شيعي، اسلامي، غرب و خاور دور) برنامهريزي کند و بداند که موفقيت هر يک در گرو ديگري است و بدون موفقيت يکي، موفقيت ديگري را نميتوان چشم داشت.
3. همچنانکه اشاره شد، اساس کار دولت زمينهساز، دکترين ظهور است. که به آن و به اهداف فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي حضرت، در شماره آينده خواهيم پرداخت (انشاءالله). در اينجا، به مناسبت فرارسيدن ايام انتخابات، به برخي معيارها و شاخصهاي مديران و کارگزاران دولت زمينهساز ميپردازيم:
1. بينش عميق نسبت به حق تعالي و اطاعت او
رجال عرفوا الله حق معرفته و هم انصارالمهدي في آخرالزمان؛[3]
مرداني که خدا را آن چنان که بايد، شناختهاند، ياوران مهدي(ع) در آخرالزماناند.
رجال کانّ قلوبهم زبرالحديد لايشوبها شکّ في ذات الله أشدّ من الحجر؛[4]
آنان مردانياند که گويا دلهايشان پارههاي آهن است و از سنگ سختترند و هيچ ترديدي در ذات خداوند ندارند.
فهم الذين وحّدوا الله حق توحيده؛[5]
آنان به وحدانيت خداوند، آنچنانکه حق وحدانيت اوست، اعتقاد دارند.
هم [اصحاب المهدي(ع)] هم الذين قال الله فيهم ((…يحبهم و يحبونه[6]))؛[7]
ياران مهدي كساني هستند كه خداوند در وصف آنان چنين فرموده است: …خداوند دوستدار ايشان است و ايشان نيز دوستدار خداوندند.
مجدّون في طاعة الله؛[8]
در راه اطاعت خدا پر تلاشاند.
رجال الهيون؛[9]
آنان مرداني خدايياند.
2. معرفت، محبت و اطاعت امام زمان(علیه السلام)
القائلين بامامته؛[10]
معتقد به امامت او هستند.
يتمسّحون بسرج الامام يطلبون بذلک البرکة؛[11]
براي تبرک بر زين اسب امام، دست ميکشند.
هم اطوع من الامة لسيدها؛[12]
اطاعت آنان از امام، از فرمانبرداري کنيز در برابر مولايش بيشتر است.
مجدّون في طاعته؛[13]
در راه اطاعت او، از هيچ کوششي دريغ نميورزند.
بهم ينصرالله امام الحق؛[14]
خداوند به وسيله ايشان، رهبر حق (مهدي(ع)) را ياري ميکند.
ان الله تبارک و تعالي أعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ماصارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة؛[15]
خداوند تبارک و تعالي آن قدر به آنان از عقل و فهم و بينش، ارزاني داشته که غيبت امام در نزد آنها به مانند مشاهده و ديدار اوست.
طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين علي محجّتهم؛[16]
خوشا به حال صابران در غيبت مهدي(ع) ، خوشا به حال آنانکه بر راه اهلبيت ثابت قدم ميمانند.
طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين في محبّته؛[17]
خوشا به حال صابران در غيبت او، خوشا به حال دوستداران او.
3. فنا در امام و آرمانهاي او
فأبذل نفسي و مالي و ولدي و أهلي و جميع ما خوّلني ربّي بين يديک و التصرف بين أمرک و نهيک؛[18]
[مولاي من!] جان، مال، فرزندان، خويشان و هر آنچه را خداوند بر من ارزاني داشته، به پيشگاهت نثار ميکنم و همه را در اختيار امر و نهي تو ميگذارم.
يحفّون به و يقونه بأنفسهم في الحروب و يکفّونه ما يريد؛[19]
ياران مهدي(ع) او را در ميان ميگيرند و در جنگها با جان خويش از او حمايت و حفاظت ميکنند و هر چه بخواهد از جان و دل انجام ميدهند.
رحمالله من حبس نفسه علينا رحم الله عبداً احيا امرنا؛[20]
خدا رحمت کند کسي که خود را وقف ما کند، خدا رحمت كند كسي را كه امر [ولايت] ما را زنده كند.
… الذين سلَوا عن الاهل و الاولاد، وجَفَوا الوطن، و عطّلوا الوثير من المهاد، ورفضوا تجاراتهم، و أضرّوا بمعايشهم، و فُقدوا في أنديتهم بغير غيبة عن مصرهم، و خالّوا البعيد ممّن عاضدهم علي أمرهم، و قَلُوا القريب ممّن صدّ عن وجهتهم، فائتلفوا بعد التّدابر و التّقاطع في دهرهم، و قطعوا الأسباب المتّصلة بعاجل حُطام الدّنيا؛[21]
… آنان (ياران مهدي(ع)) کساني هستند که از خانواده و فرزندانشان دست کشيدند، و وطن را ترک کردند، و از بستر و خواب آرام گذشتند، و تجارتها و بازرگاني خود را رها کردند، و به کسب و کار خويش ضرر و زيان وارد کردند، و بدون پنهان شدن از شهرشان در مجالس و محافل مهمشان پيدايشان نشد، و با افرادي که نسبتي نداشتند، براي کمک و ياري رساندن در کارشان، رابطه دوستي برقرار کردند، و نزديکاني را که سدّ راهشان ميشدند، کنار گذاشتند، و پس از آن همه اختلاف و دشمني و قطع رابطه در روزگارشان، گروهي تشکيل دادند، و همه وسيلههايي را که به خار و خاشاک زودگذر دنيا بسته شده بود، از بيخ و بن برکردند.
اما إنّي لو أدرکت ذلک لأبقيت نفسي لصاحب هذا الامر؛[22]
آگاه باشيد که اگر من در آن زمان حضور داشتم، وجودم را وقف صاحب اين امر ميکردم.
4. سجاياي اخلاقي
سيره امام:
يشير بالتقي و يعمل بالهدي؛[23]
تقوا را پيشه خود ميسازد (دعوت به تقوا ميكند) و با بصيرت و هدايت، گام بر ميدارد.
يحذو فيها علي مثال الصالحين؛[24]
او به گونه نيکان رفتار مينمايد.
الوليّ الناصح؛[25]
سرپرست خيرخواه.
اگر سيرة امام چنين است، پس ياران او بايد اين چنين باشند.
سيره ياران:
… وانتخبت لذلک الوقت عباداً امتحنتُ قلوبهم لِلايمان وحشوتُها بالورع و الاخلاص واليقين و التقوي والخشوع والصدق و الحلم و الصبر والوقار والتقي والزهد…؛[26]
… و براي اين زمان (ظهور) بندگاني را برگزيدم که دلهاشان را به ايمان آزمودم و آنان را از ورع، اخلاص، يقين، پارسايي، خشوع، راستي، صبر، شکيبايي و وقار، پرهيز و زهد، سرشار کردم.
من سرّه أن يکون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر؛[27]
هر کس ميخواهد از ياوران حضرت قائم باشد، بايد انتظار کشد، و در همين حال، خود را به تقوا و سجاياي اخلاقي بيارايد.
فليعمل کلّ امرء منکم بما يقرب به من محبتنا؛[28]
هر يک از شما آن کاري را بکند که انجام آن، او را به ما نزديک ميکند.
5. سادهزيست و مردمي
سيره امام:
و يشترط علي نفسه ان يمشي حيث يمشون و يلبس کما يلبسون و يرکب کما يرکبون و يکون من حيث يريدون و يرضي بالقليل… و لايأخذ حاجباً و لابوّابا؛[29]
او نيز در حقّ خود تعهد ميکند که از راه آنان برود، جامهاي چون جامه آنان بپوشد، مرکبي چون مرکب آنان سوار شود، آنگونه که مردم ميخواهند باشد و به کم قانع شود و براي خود دربان و نگهبان اختيار نکند.
لايضع حجراً علي حجرٍ؛[30]
سنگي روي سنگ نگذارد (از متاع دنيا چيزي برنگيرد).
فوالله ما لباسه إلاّ الغليظ و لا طعامه الاّ الجشب؛[31]
به خدا سوگند که لباس او (مهدي(ع)) جز پوشاکي درشت، و خوراک او جز غذايي سخت و بيخورش، نيست.
صاحب هذاالامر يتردّد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطأ فرشهم؛[32]
صاحب اين امر در ميان آنان راه ميرود، در بازارهايشان گام بر ميدارد و به خانههاي آنان پا
ميگذارد.
سيره ياران:
انه يأخذ البيعة عن اصحابه أن لايکنزوا ذهباً و لا فضّة و لابرّاً و لاشعيراً و يلبسون الخشن من الثياب؛[33]
او از يارانش بيعت ميگيرد که طلا و نقرهاي نيندوزند و گندم و جويي ذخيره نکنند و لباس خشن بپوشند… .
امام صادق(ع) در بيان آيه …و من كان يريد حرث الدنيا نؤته منها و ما له في الآخرة من نصيب[34] ((…و كسي كه حاصل دنيا را ميطلبد كمي از آن به ا و خواهيم داد امّا در آخرت برايش هيچ بهرهاي نخواهد بود.)) فرمود:
ليس له في دولة الحق مع القائم نصيب؛[35]
در دولت حق حضرت قائم هيچ بهرهاي نخواهد داشت.
6. عدالتخواهي
سيره امام:
يملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛[36]
زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنانکه پر از ظلم و بيداد شده است.
فيريکم کيف عدل السيرة؛[37]
پس (مهدي(ع)) به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه (در حکومت) چگونه است.
سيره ياران:
اللهمّ واملاء بهم کلّ افق من الآفاق و قطرٍ من الاقطار قسطاً و عدلاً و مرحمة و فضلاً!؛[38]
بار الها! به وسيله ايشان (ياران مهدي(ع)) تمام افقهاي هستي و تمام گوشهها و اقطار جهان را پر از داد و عدل و مهرباني و احسان خود گردان!
7. جهادگري و شهادتطلبي
يدعون بالشهادة و يتمنّون أن يقتلوا في سبيلالله؛[39]
براي شهادت دعا ميکنند و آرزوي کشته شدن در راه خدا را دارند.
امام علي(ع) در تفسير آيه يجاهدون في سبيل الله[40] فرمود:
هم أصحاب القائم؛[41]
آنان ياران امام قائماند.
وضعوا سيوفهم علي عواتقهم فيعطون ما شاؤوا؛[42]
(ياران حضرت) سلاح را بر شانههاي خود مينهند و در نتيجه آنچه ميخواستند، به ايشان داده شود.
و يجاهدون في الله حق جهاده؛[43]
و در راه خدا به جهادي شايسته دست يازند.
8 . شجاعت
کلّهم ليوثٌ قد خرجوا من غاباتهم لو أنهم همّوا بازالة الجبال لأزالوها عن مواضعها؛[44]
همه شيرانياند که از بيشهها خارج شدهاند و اگر اراده کنند، کوهها را از جا برميکنند.
جُعلت قلوبهم کزبرالحديد؛[45]
دلهايشان، چون پارههاي آهن شده است.
فانَّ الرجل منهم يُعطي قوة اربعين رجلاً؛[46]
به هر کدامشان، نيروي چهل مرد داده شده است.
9. قاطعيت
امام اميرالمؤمنين(ع) در تفسير آيه يا ايهاالذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه… لايخافون لومة لائمٍ؛[47] (( … آنان از سرزنش هيچ ملامتکنندهاي هراس ندارند.)) فرمود:
هم اصحاب القائم؛[48]
آنان ياوران قائماند.
10. اداي حقوق امام(ع)
وأعنّا علي تأدية حقوقه اليه؛[49]
خداوندا، ما را در اداي حقوق او ياري فرما!
انّه من اتّقي ربّه… و أخرج مما عليه إلي مستحقّيه کان آمناً في الفتنة المبطلة؛
همانا هر کس تقواي پروردگارش را پيشه کند… و از حقوق شرعيه (خمس و زکات) اي که بر عهده دارد، به مستحقان بپردازد، از فتنههاي باطل کننده (دين و دنيا) در امان خواهد بود.
ان الرضا(ع) کان يأمر بالدعاء لصاحب الامر؛[50]
امام رضا(ع) همواره به دعا براي صاحبالامر، امر ميفرمود.
قوّنا علي متابعته و اداء حقه؛[51]
ما را قدرت بر پيروي و اداي حق آن حضرت ارزاني بفرما!
و انتظر الفرج صباحاً و مساءً؛[52]
صبح و شام در انتظار فرج و ظهور باش.
اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم؛[53]
براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، همانا اين كار براي خودتان گشايش خواهد بود.
11. عشق به مردم و مستضعفان
سيره امام:
وهو اعظمُ حسباً و اكرم منصباً و أرحم بالرّعية؛[54]
او از همه حسباش بزرگتر و مقاماش گراميتر و به مردم مهربانتر است.
رحيم بالمساکين؛[55]
بر بينوايان رؤوف و مهربان است.
وأشفق عليهم من آبائهم و امّهاتهم؛[56]
او براي مردم از پدر و مادرشان مهربانتر است.
سيره ياران:
ليعن قويّکم ضعيفکم و ليعطف غنيکم علي فقيرکم… و اذا کنتم کما اوصيناکم لم تعدوا الي غيره فمات منکم ميّت قبل ان يخرج قائمنا کان شهيداً؛[57]
توانگران به ضعفا و بيچارگان ياري رسانند و به فقرا و مستمندان عطوفت ورزند … و اگر چنين باشيد كه سفارش كرديم و قبل از قيام قائم ما بعضي از شما از دنيا برود، شهيد خواهد بود.
12. اهل تهجد و نماز شب
لهم في الليل أصوات کأصوات الثّواکل حَزناً من خشية الله؛[58]
در دل شب، از خشيت خداوند، نالههايي دارند مانند ناله مادران پسر مرده.
قوّام بالليل صوّام بالنهار؛[59]
شبها را با عبادت به صبح ميرسانند و روزها را با روزه به پايان ميبرند.
رجالٌ لاينامون الليل لهم دويّ في صلواتهم کدويّ النّحل يبيتون قياماً علي اطرافهم و يصبحون علي خيولهم؛[60]
مردان شب زندهداري که زمزمه نمازشان، مانند نغمه زنبوران کندو، به گوش ميرسد. شبها را با زندهداري سپري ميکنند و بر فراز اسبها، آن را به صبح ميرسانند.
13. اعتقاد راسخ به فرهنگ مهدويت و زمينهسازي براي ظهور(براساس دکترين ظهور)
من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛[61]
کسي که بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلي مرده است.
من انکر القائم من ولدي في زمان غيبته فمات فقد مات ميتة جاهلية؛[62]
کسي که قائم از فرزندان مرا در غيبتش تکذيب کند، به مرگ جاهلي مرده است.
من أنکر خروج المهدي فقد کفر بما أنزل علي محمد(ص)؛[63]
کسي که قيام مهدي را انکار کند، همانا به آنچه بر محمد(ص) نازل شده، کافر شده است.
اللهم عرّفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني… ولاتنسنا ذكره وانتظاره والايمان به و قوّة اليقين في ظهوره و الدعاء له والصلاة عليه؛[64]
بارالها! حجتت را به من بشناسان، زيرا اگر او را به من نشناساني، از دينام، گمراه ميگردم … و از ياد ما مبر ياد او و انتظارش را و ايمان به او و يقين به ظهورش را و دعا و درود بر حضرتش را.
السلام عليك يا باب الله الذي لايؤتي الاّ منه، السلام عليك يا سبيل الله الذي من سلك غيره هلك؛[65]
سلام بر تو اي درگاه خدا، كه هيچكس جز از آن درگاه به خدا راهي ندارد. سلام بر تو اي راه خدا كه هر كس غير آن را رود، هلاك ميشود.
بيمنه رزق الوري وبوجوده ثبتت الارض والسماء؛[66]
به بركت اوست كه آفريدگان روزي داده ميشوند و به وجود اوست كه آسمان و زمين پايدار ميماند.
يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي يعني سلطانه؛[67]
مردمي از مشرق زمين قيام ميكنند و زمينة [حكومت] آن حضرت را فراهم ميسازند.
انّا نرغب اليك في دولة كريمة تعزّ بها الاسلام واهله؛[68]
خدايا! از تو اميدواريم كه دولت با كرامت امام زمان را به ظهور آوري و اسلام و اهلش را با آن عزت بخشي.
اللهمّ انّا نشكوا اليك فقد نبيّنا صلواتك عليه و آله و غيبة وليّنا؛[69]
بارالها! به درگاه تو شكايت ميكنيم از نبود پيامبرمان و از غيبت وليّ و اماممان.
و اصرف عنّا في امره السأمة والكسل والفترة والفشل؛[70]
و در انجام فرمان او ما را به تنبلي، بي حالي، سستي و بيحوصلگي مبتلا مساز.
السلام عليك يا قطب العالم؛[71]
سلام بر تو اي قطب جهان هستي.
14ـ برخاسته از متن مردم و مستضعفان
((و نريد أن نمنّ علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين))؛[72]
ما ميخواهيم بر آنان که در زمين خوارشان شمردهاند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (مردم) گردانيم و ايشان را وارث زمين کنيم.
15. پيروي از ولي فقيه
و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلي رواة حديثنا فانّهم حجتي عليکم و أنا حجة الله عليکم؛[73]
و امّا در مورد رخدادهاي جديد، به راويان حديث ما رجوع کنيد که ايشان حجّت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.
16. عشق به قرآن و تفسير
تجلي بالتنزيل بصائرهم و يرمي بالتفسير في مسامعهم و يغبقون کأس الحکمة بعد الصبوح؛[74]
با آيات قرآن چشمشان روشن ميشود و تفاسير آيات را با گوش جان ميشنوند و هر روزه جام حکمت را مينوشند.
17. جوانگرايي
اصحاب المهدي شبابٌ لاکُهول فيهم الا مثل کُحلِ العين والملح في الطعام و اقل الزاد الملح؛[75]
ياران قائم همه جوان هستند، در ميان آنها پيرمرد يافت نميشود، مگر اندکي مانند سرمه به چشم و نمک در طعام و کمتر از هر مادهاي در طعام، نمک است.
18. سختكوشي
مجدّون في طاعة الله؛[76]
آنان در طريق عبوديت، سختكوش و پرتلاشند.
لايكفّون سيوفهم حتي يرضي الله عزّوجلّ؛[77]
ياران قائم، شمشيرهاي خود را بر زمين ننهند تا اينكه خداي عزوجل راضي شود.
لوقد خرج قائمنا، لم يكن الاّ العلق والعرق، والنوم علي السروج؛[78]
هنگامي كه قائم ما خروج كند، خون است و عرق ريختن و سوار مركب بودن در ميدانهاي مبارزه.
19. عاشورايي
انّ شعار اصحاب المهدي: يا لثارات الحسين؛[79]
شعار ياران مهدي(ع): اي خونخواهان حسين(ع) است.
20. فروتني در برابر انسان و گردن فرازي در مقابل كافران
هم [اصحاب المهدي(ع)] الذين قال الله فيهم ((فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم و يحبّونه اذلة علي المؤمنين اعزّة علي الكافرين[80]))؛[81]
ياران مهدي كساني هستند كه خداوند در توصيف آنان چنين فرموده است: [اي كساني كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما كه از آيين خود بازگردد بداند كه] خداوند به زودي، قومي را بر ميانگيزاند كه ايشان را بسيار دوست ميدارد و آنها نيز خداوند را دوست ميدارند و در برابر مؤمنان فروتن و در مقابل كافران عزيز و مقتدرند.
21. سلمانوار و مالكگونه
اذا قام قائم آل محمد استخرج من ظهر الكعبة سبعة وعشرين رجلاً….. سلمان الفارسي و ابا دجانة الانصاري و مالك الاشتر؛[82]
هنگامي كه قائم آل محمد قيام كند ….. [از جمله كساني كه به او ميپيوندند] سلمان فارسي، ابودجانه انصاري و مالك اشتر است.
پي نوشت :
[1] . (( رسول خدا(ص) فرمود: مردمي از مشرق زمين قيام ميکنند و براي حضرت مهدي(عج) زمينهسازي ميکنند (يعني زمينه حکومت و سلطنت آن حضرت را فراهم ميسازند))). سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، ح 4088؛ عقدالدرر، ص 125؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص60؛ بحارالانوار، ج 51، ص 87 (هذا حديث حسن صحيح روته الثقات و الأثبات أخرجه الحافظ أبو عبدالله بن ماجه القزويني في سننه).
[2] . (( نعيم بن حمّاد از محمد بن حنفيه [از اميرالمؤمنين(ع)] نقل ميکند: پرچمي از خراسان (ايران) بيرون ميآيد، [حاملان اين پرچم] اصحاب سفياني را شکست ميدهند تا اينکه به بيتالمقدس ميرسند و زمينة حکومت مهدي(عج) را فراهم ميسازند.)) الملاحم والفتن، ص 52، ب 72، موسسة الوفاء.
[3] . امام اميرالمؤمنين(ع) : كشف الغمة، ج 2، ص 478؛ منتخب الاثر، ص 611.
[4] . امام صادق(ع) : بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[5] . امام اميرالمؤمنين(ع) : يوم الخلاص، ص 234 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220).
[6]. مائده، 54.
[7]. امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 370.
[8] . پيامبر اکرم(ص) : يومالخلاص، ص 233 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 9).
[9] . امام اميرالمؤمنين(ع) : يوم الخلاص ص 226 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 297).
[10] . امام سجاد(ع) : احتجاج طبرسي، ج 2، ص 317.
[11] . امام صادق(ع) : بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[12] . امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[13] . پيامبر اکرم(ص) : كمالالدين، ج 1، ص 268.
[14] . امام صادق(ع) : بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[15] . امام سجاد(ع): کمالالدين، ص 320.
[16] . پيامبر اکرم(ص) : بحارالانوار، ج 52، ص 143 (به نقل از كفاية الاثر، ص 56).
[17]. ينابيع المودة، ج 3، ص 101.
[18] . مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الامر(عج) ؛ مصباح كفعمي، ص 495؛ بحارالانوار، ج 99، ص 118.
[19] . اميرالمؤمنين(ع): الملاحم و الفتن، ص 52.
[20] . امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 126.
[21] . دعاي قنوت امام عسکري(ع) : صحيفه مهديه، ص 168؛ بحارالانوار، ج 82، ص 223؛ مصباح المتهجد، ص 161.
[22] . امام صادق(ع): غيبت نعماني، ص 273؛ بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[23] . امام صادق(ع): همان، ج 52، ص 269.
[24] . امام اميرالمومنين(ع): نهجالبلاغه، خطبه 150.
[25] . مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحبالامر(عج)؛ احتجاج طبرسي، ج 2، ص 494.
[26] . بحارالانوار، ج 52، ص 384، (سيد بن طاووس به نقل از صحف ادريس).
[27] . امام صادق(ع): غيبت نعماني، ص 200؛ بحارالانوار، ج 52، ص 140.
[28] . امام زمان(عج) : احتجاج طبرسي، ج 2، ص 599.
[29] . امام اميرالمؤمنين(ع): منتخب الاثر، ص 469.
[30] . پيامبر اکرم(ص): الملاحم والفتن، ص 108.
[31] . امام صادق(ع): غيبت نعماني، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 354.
[32] . امام صادق(ع): غيبت نعماني، ص 84؛ بحارالانوار، ج 51، ص 108.
[33] . امام اميرالمؤمنين(ع): منتخب الاثر، ص 570.
[34]. شوري، 20.
[35]. كافي، ج 1، ص 435؛ معجم احاديث الامام المهدي(عج)،، ج 5، ص 396.
[36] . امام صادق(ع): غيبت شيخ طوسي، ص 52.
[37] . امام اميرالمؤمنين(ع): نهجالبلاغه، خ 138.
[38] . دعاي قنوت امام حسن عسکري(ع): مصباح المتهجد، ص 161؛ صحيفه مهديه، ص 168 و 169.
[39] . امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[40] . سوره مائده، آيه 54.
[41] . منتخب الاثر، ص 475.
[42] . امام صادق(ع): غيبت نعماني، ج 50، ب 14؛ بحارالانوار، ج 52، ص 243.
[43]. امام اميرالمؤمنين(ع): منتخب الاثر، ص 580.
[44] . امام اميرالمؤمنين(ع): يومالخلاص، ص 224 (به نقل از بشار?الاسلام، ص 220).
[45] . امام سجاد(ع): يومالخلاص، ص 228 (به نقل از بشار?الاسلام، ص 24).
[46] . همان.
[47] . سوره مائده، آيه 54.
[48] . منتخبالاثر، ص 475.
[49] . امام صادق(ع): دعاي ندبه.
[50] . يونس بن عبدالرحمان: بحارالانوار، ج 92، ص 330.
[51]. صحيفه مهديه، ص 318، (به نقل از اقبال الاعمال، ص 448).
[52]. امام صادق(ع): بحار، ج 52، ص 133.
[53]. امام زمان(ع): كمالالدين، ج 2، ص 485.
[54] . پيامبر اكرم(ص): عقدالدرر، ص 204.
[55] . امام صادق(ع): الملاحم والفتن، ص 137.
[56] . امام رضا(ع): الزام الناصب، ص 10.
[57] . امام باقر(ع): امالي شيخ طوسي، ص 231؛ منتخب الاثر، ج 3، ص 238.
امام راحل; نيز در نامهاي به مرحوم حاج احمدآقا در اهميت رسيدگي به حال محرومان و مستمندان، چنين سفارش ميكند: ((از امور مهمي كه لازم است وصيت نمايم؛ اعانت نمودن به بندگان خدا خصوصاً محرومان و مستمندان كه در جامعهها مظلوم و بيپناهند. هرچه توان داري در خدمت اينان كه بهترين زاد راه توست و از بهترين خدمتها به خداي تعالي و اسلام عزيز است به كار بر و هر چه تواني در خدمت مظلومان و حمايت آنان در مقابل مستكبران و ظالمان كوشش كن.)) (صحيفة امام، ج 16، ص 224).
[58] . امام صادق(ع): يوم الخلاص، ص 224 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220).
[59] . همان.
[60] . بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[61] . پيامبر اکرم: كمالالدين، ج 2، ص 409؛ وسايل الشيعة، ج 16، ص 246؛ مسند احمد، ج 1، ص 416؛ صحيح مسلم، كتاب الامارة، ص22. شايان ذكر است كه اين روايت از احاديث متواتره بين شيعه و اهل سنت است.
[62] . پيامبر اکرم(ص): كمالالدين، ج 2، ص 412؛ بحارالانوار، ج 51، ص 73.
[63] . ينابيع المودة، ج 2، ص 108.
[64]. اصول كافي، ج 1، ص 337؛ صحيفه مهديه، ص 356؛ مصباح المتهجد، ص 411.
[65]. مفاتيح، زيارت حضرت صاحب الامر(عج) .
[66]. مفاتيح الجنان، دعاي عديله.
[67]. پيشين (رجوع شود به ابتداي مقاله).
[68]. مفاتيحالجنان، دعاي افتتاح.
[69]. همان.
[70]. امام رضا(ع): صحيفه مهديه، ص 353؛ (به نقل از جمالالاسبوع، ص 310-314).
[71]. صحيفه مهديه، ص 582 (به نقل از المجموع الرائق، ج 1، ص 451).
[72] . سوره قصص، آيه 5.
[73] . غيبت شيخ طوسي، ص 291 (گفتني است که اين روايت در کمالالدين، ج 2، ص 484 و بحارالانوار، ج 53، ص 181 به اين صورت آمده است: ((و أنا حجةالله عليهم)) و در احتجاج طبرسي، ج 2، ص 543 و وسائل الشيعه، ج 18، ص 101 ((و انا حجةالله)) آمده است، بدون ((عليهم)) و ((عليکم))).
[74] . پيامبر اکرم(ص): ينابيع المودة، ج 3، ص 95 و 37.
[75] . امام اميرالمؤمنين(ع): غيبت شيخ طوسي، ص 476؛ بحارالانوار، ج 52، ص 334.
[76]. پيامبر اكرم(ص): يوم الخلاص، ص 223 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 9).
[77]. امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 327.
[78]. امام رضا(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 359.
[79]. امام صادق(ع): مستدرك الوسايل، ج 1، ص 47؛ بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[80]. مائده، 54.
[81]. امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 370 (به نقل از معاني الاخبار).
[82]. امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 346 (به نقل از تفسير عياشي).
اخلاق و سيره چند بعدى امام عصر (عج)
امامان اهل بيت (عليهم السلام) به خاطر محدوديت هاى بسيار كه آنان را از هر سو احاطه كرده بود ، فرصت نيافتند تا عظمت هاى وجودى خود را ابراز كنند .
امام عصر ـ اميد آخرين ( عج ) ـ با عنايت و لطف خداوندى ، فرصت خواهند يافت تا آفاق پر عظمت و چند بعدى خويش را به منصه ظهور رسانند ، همچنانكه نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) و امامان اهل بيت (عليهم السلام) پيش از اين تصوير كرده بودند .
بنابر آنچه ياد شد ، منش و روش و خلق و خوى مهدى منتظر ( عج ) ، و با ابعادى گسترده تر از آنچه در زندگى ديگر امامان اهل بيت (عليهم السلام) ديديم خواهد بود .
در روايات بسيارى آمده است كه دوران امام عصر ( عج ) پر از سخت گيرى و كشتار و خونريزى است ، حتى در بعض روايات آمده كه خداوند متعال مهر و محبت را نسبت به دشمنان عنود از قلب مقدس امام ( عج ) بر مى دارد تا جايى كه مردم مى گويند :
. . . . لَيْسَ هَذا مِنْ آلِ مُحَمَّد ، لَوْ كانَ مِنْ آلِ مُحَمَّد لَرَحِمَ .
. . . اين از آل محمد نيست ، اگر از آل محمد بود رحم مى كرد .
ولى بايد دانست كه در زمان ظهور آن حضرت ، تمام نقاط در دست دشمن است و دشمن هم به شدت در برابر آن حضرت مقاومت مى كند ، امام صادق (عليه السلام)در اين باره فرموده است :
… إنَّ قائِمَنا إذا قامَ ، إسْتَقْبَلَ مِنْ جَهلَةِ الناسِ أشَدَّ ممّا استَقْبَلَهُ رَسُولُ اللّه (صلى الله عليه وآله)مِنْ جُهّال الجاهِليَّةِ . . .
. . . آنگاه كه قائم ما قيام كند ، از مردمان نادان بدتر از آنچه پيامبر خدا از نادانان جاهليت ديد مى بيند . . .
در اين صورت امام عصر ( عج ) راهى جز توسل به جهاد و جنگ و قاطعيت انقلابى در پيش رو نخواهد داشت .
وقتى كه مقاومت دشمنان قسم خورده و معاند درهم شكسته مى شود ، عدل ، رفاه ، صلح و امنيت پايدار همه جا را فرا مى گيرد .
آنچه در پى مى آيد ، رواياتى است كه مظهر اخلاق و سيره اصلاحى امام زمان ( عج ) در سطح جهانى و آفاق بلند انسانى است .
در خلقت و خو همچو پيامبر (صلى الله عليه وآله)
. . . اميرمؤمنان على (عليه السلام) به حضرت حسين (عليه السلام) نگاهى افكنده ، فرمود :
اين فرزند من آقاست چنانكه پيامبر خدا او را آقا ناميد و از صلب او مردى برخواهد آمد كه هم نام پيامبر شماست ، در خلقت و خو به او مى ماند . . .
عبداللّه بن عطا گويد : از امام صادق (عليه السلام) درباره سيرت مهدى ( عج ) پرسيدم كه چگونه است ؟ فرمود :
آنچه پيامبر (صلى الله عليه وآله) انجام داد انجام مى دهد . . . .
ابن عباس از پيامبر (صلى الله عليه وآله) حديث كرده كه فرمود :
نهمين آنان قائم اهل بيتم و مهدى امتم ، در شمايل و گفتار و كردار ، شبيه ترين مردم به من است . . .
از احمد بن اسحاق بن سعد روايت است كه از ابا محمد حسن بن على عسگرى (عليهما السلام) شنيدم كه گفت :
خداى را سپاس كه پيش از اينكه مرا از دنيا بيرون برد ، جانشين پس از مرا به من نشان داد كه در خلقت و خوى شبيه ترين مردم به پيامبر خداست .
كعب الاحبار از قول قتاده آورده :
المَهْدِيُّ خَيْرُ النّاسِ . . . مَحْبُوبُ الخَلائِقِ .
مهدى بهترين مردم است . . . محبوب مخلوقات است .
دادگرى و عدالت پرورى
به على بن موسى (عليهما السلام) گفته شد :
يابن رسول اللّه قائم شما اهل بيت كيست ؟ فرمودند : چهارم از فرزندان من ، فرزند سرور كنيزان ، خداوند با او زمين را از ستم پاك مى سازد و از هر ظلمى تطهير مى كند . . . چون ظاهر شود ، زمين با فروغ خدايش تابناك گردد و ميزان عدل را بين مردم برقرار كرده ، كسى به ديگرى ظلم روا ندارد .
على بن عقبه از پدر خود روايت مى كند كه گفت :
چون مهدى به پا خيزد ، به داد فرمانروايى مى كند و جور در روزگارش برداشته گردد . . . و هر حقى را به صاحبانش بازمى گرداند . . .
در باب نص بر امامان دوازده گانه ، از اميرمؤمنان (عليه السلام) از پيامبر (صلى الله عليه وآله) آورده كه فرمود :
واپسين آنان ، نام او بر وفق نام من است ، ظهور مى نمايد و زمين را پر از داد مى كند چنانكه پر از جور و بى داد بود . . .
على (عليه السلام) از پيامبر (صلى الله عليه وآله) روايت كرده كه فرمود :
منادى ندا در دهد : اين مهدى است خليفه خداوند ، از او پيروى كنيد . زمين را پر از عدل و داد كند چنانكه پر از ظلم و جور شده بود ، آن زمان كه هرج و مرج دنيا را در بر گيرد و برخى بر برخى ديگر شبيخون زنند ، نه بزرگان بر خردان رحم كنند و نه توانمندان بر ناتوانان مهر آورند . در اين هنگامه است كه خداوند بدو اذن خروج مى دهد .
امام جعفر بن محمد صادق (عليهما السلام) فرموده :
نخستين چيزى كه از عدل قائم نمايان مى شود ، اين است كه ندا دهنده اى از طرف او ندا در مى دهد ، آنكه حج نافله دارد ، طواف و استلام حجر را به كسى كه حج واجب دارد بسپارد .
در اينكه حضرت مهدى ( عج ) زمين را لبريز از دادگرى مى كند ، صدو بيست روايت وجود دارد .
صلح و امنيت
اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود :
چون قائم ما قيام كند ، . . . دشمنى از دل هاى بندگان رخت بر مى بندد .
امام محمد باقر (عليه السلام) فرموده است :
وقتى سيصد و اندى از ياران امام بر سراسر جهان فرمانروا شوند پير زن ناتوان از شرق آهنگ غرب كند بى آنكه كسى او را باز دارد . . . .
. . . على بن عقبه از پدر خود حديث كرده است كه : . . . اگر قائم قيام كند . . . راهها امن مى شود .
رفاه عمومى
امام محمد باقر (عليه السلام) فرموده :
آسيب ديدگانى كه قائم اهل بيتم را درك كنند ، درمان مى يابند و ناتوانانى كه او را دريابند ، توانا مى شوند .
امام جعفر صادق (عليه السلام) فرموده اند :
قائم ما اگر قيام كند ، فردى از شما كسى را مى جويد كه مال به او برساند و از زكاتى كه به عهده دارد بردارد اما پيدا نمى كند تا آن را از او بپذيرد و مردم بدانچه خدايشان از فضل خويش به آنان روزى كرده ، بى نياز مى شوند .
اميرمؤمنان (عليه السلام) از پيامبر آورده كه فرمود :
فرد به سوى او روى مى آورد در حالى كه مال بر هم انباشته شده ، به وى مى گويد : اى مهدى به من عطا كن ، مهدى مى گويد : هر چه خواهى بردار !
امام محمد باقر (عليه السلام) فرموده است :
چون قائم ظاهر شود سالى دو بار به مردم بخشش مى كند و در ماه دو بار ارزاق مى دهد و بين مردم مساوات مى كند تا آنجا كه نيازمند به زكات را نيابى . زكات پردازان با زكات خود به سوى نيازمندان از شيعيان مهدى مى آيند اما آنان نمى پذيرند ، پول زكات را كيسه مى كنند و بر خانه هاى شيعيان مى گردانند ، شيعيان از خانه هاى خود بيرون آمده ، به آنان مى گويند : ما نيازى به پول هاى شما نداريم .
امام باقر (عليه السلام) در ادامه سخنان خود فرموده است :
اموال مردم همه دنيا از درون و بيرون زمين براى مهدى جمع مى شود كه به دنبال آن به مردم گفته مى شود : رو آوريد به آنچه به خاظر آن رحم ها را قطع كرديد و در آن خون هاى حرام را ريختيد و به سبب آن مرتكب انواع گناه ها شديد . در اينجا امام مهدى بخشش مى كند كه پيش از او هيچ كس چنان بخششها نكرده است .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :
در آخر زمان خليفه اى خواهد بود كه مال را پخش مى كند و نمى شمارد .
از خليفگان شما خليفه اى است كه مال را بدون شمارش پخش مى كند .
عطايش گواراستعطاؤهُ هَنِيّاً .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد :
وَيَمْلاَُ اللّهُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمّد غِنى .
خداوند ( در روزگار مهدى ) دلهاى امت محمد را پر از بى نيازى مى كند .
اصلاح اوضاع شيعيان اهل بيت (عليهم السلام)
امام على بن موسى (عليهما السلام) فرمود :
مهدى براى مؤمنان مايه رحمت و براى كافران مايه عذاب خواهد بود .
امام على بن الحسين (عليهما السلام) فرمود :
اگر قائم قيام كند ، خداوند آسيب را از شيعيان ما مى زدايد .
امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود :
در روزگار مهدى خداوند در كار شيعيان ما گشايش مى آورد و اگر نيكبختى آنان را در نيابد ، سركشى خواهند كرد .
امام على بن الحسين (عليهما السلام) :
چون قائم ما قيام كند ، آسيب را از هر مؤمنى برمى دارد و توانمنديش را به او باز مى گرداند .
امام جعفر صادق (عليه السلام) :
چون قائم ما قيام كند ، دوره همراهى و همدلى فرا مى رسد و فرد نيازش را از كيسه برادر خود برمى گيرد بى آنكه از او ممانعت كند .
امام جعفر صادق (عليه السلام) :
خداوند در معراج به پيامبر درباره مهدى فرمود : با او از دشمنان انتقام مى جويم ، او مايه آسايش دوستان من است و اوست كه حس انتقام جويى شيعيانت را از ستمگران و منكران و كافران آرام مى كند و تشفى مى دهد .
رشد عقلى و توسعه علمى و اخلاقى
امام جعفر بن محمد صادق (عليهما السلام) :
چون قائم ما قيام كند ، دستش را بر سرهاى بندگان مى نهد كه بدين طريق خردهاى آنان را جمع مى كند ( و به تشتت آرا پايان مى دهد ) و اخلاقشان را كمال مى بخشد .
امام محمد باقر (عليه السلام) :
چون قائم ما قيام كند ، دستش را بر سر بندگان مى گذارد كه از اين راه خردهاى آنان را ( با از بين بردن اختلاف آرا ) جمع مى كند و خردهاى آنان كمال مى يابند .
امام جعفر بن محمد صادق (عليهما السلام) مى فرمايد :
قائم ما اگر قيام كند ، خداوند حواس بينايى و شنوايى شيعيان ما را توسعه مى دهد تا جايى كه ( نياز به ) وسيله اتصال ميان آنان و قائم نباشد ، با آنان سخن مى گويد و آنان او را مى شنوند و به او نگاه مى كنند .
امام جعفر صادق (عليه السلام) :
علم بيست و هفت بخش است . هرآنچه پيامبران آورده اند ، دو بخش است و تا امروز مردم چيزى بيش از آن دو بخش را نمى دانند . اگر قائم ما قيام كند آن بيست و پنج بخش را برمى آورد و در ميان مردم پراكنده مى كند و دو بخش ياد شده را ضميمه كرده ، تا آنچه مى پراكند بيست وهفت بخش گردد .
ارزيابى نهايى
امام جعفر صادق (عليه السلام) مى فرمايد :
دولت ما واپسين دولت است و هيچ خاندان صاحب دولتى نخواهد بود مگر اينكه پيش از ما فرمانروايى كنند تا اگر سيرت ما را ديدند نگويند چنانچه فرمانروايى از ما بود همانند سيره اينان رفتار مى كرديم ، اين همان سخن خداوند است كه : « فرجام كار خاص متقيان است » .
چگونه به امام مهدى ( عج ) سلام كنيم ؟
امام جعفر محمد صادق (عليه السلام) مى فرمايد :
اگر كسى از شما آن قدر ماند تا اينكه او را ببيند ، آنگاه كه او را ديد بگويد :
السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَالنُّبُوَّةِ ، وَمَعْدِنَ الْعِلْمِ ، وَمَوضِعَ الرِّسالَةِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّهِ فِي أَرْضِهِ .
درود بر شما اى خاندان مهر ورزى و پيامبرى و سرچشمه دانش و قرارگاه پيغام گزارى ، درود بر تو اى بازمانده خداوند در زمين .
اگر ابعاد اخلاقى ـ انسانى حماسه بلند مهدى موعود نيك تصوير و ترسيم شود ، بى گمان انتظار ، كردارى هدفمند و فعال و پر بار و با شكوه خواهد بود .
تفاوت سيره و روش حكومتي امام زمان(علیه السلام) با سایر ائمه(علیهم السلام)
بين سيره حكومتي امام زمان – عجل الله تعالي فرجه الشريف- و پيامبر اسلام – صلي الله عليه و اله- و ائمه اطهار – عليهم السلام- فرقي نيست، و احاديث بسياري دلالت ميكند كه سيره و رفتار حضرت مهدي (عج) همان سيره و رفتار جدش رسول خدا – صلي الله عليه و اله- است. از باب نمونه به چند روايت اشاره ميكنيم:
پيامبر – صلي الله عليه و اله- فرمود: يكي از اهل بيت من قيام ميكند و به سنت و روش من عمل مينمايد[1] و فرمود: قائم از فرزندان من، همنام و همكنيه من است. خُويش، خُوي من و رفتارش، رفتار من ميباشد. مردم را به طاعت و دين من وادار نمايد و به سوي قرآن دعوتشان ميكند.[2] و همچنين يكي از دوستان امام صادق – عليه السلام – به نام عبداللهبن عطا ميگويد: از امام پرسيدم روش و سيره مهدي (عج) چگونه است؟ امام فرمود: همان كار و سيرهاي كه رسول خدا – صلي الله عليه و اله- انجام داد و انجام ميدهد.
اما يكسري از احاديث وجود دارد كه ممكن است اين توهم را بوجود آورد كه سيره آن حضرت فرق ميكند. مثلاً:
1- امام صادق – عليه السلام -فرمود: «آنگاه اسلام را از نو بنا ميكند»[3].
2- ابوخديجه از امام صادق – عليه السلام – : هنگاميكه قائم ظهور كرد با امر جديدي خواهد آمد چنانچه رسول خدا – صلي الله عليه و اله- در آغاز اسلام مردم را به امر جديد دعوت ميكرد.[4]
3- امام صادق – عليه السلام – فرمود: هنگاميكه قائم ظهور كند با امر جديد و كتاب جديد و رفتار و قضاوت تازه ظهور ميكند كه بر عرب سخت است.[5]
آيت الله ابراهيم اميني در تفسير اين روايات ميفرمايد: در زمان غيبت بدعتهايي در دين گذاشته ميشود و احكامي از قرآن و اسلام بر طبق ميل مردم تاويل و تفسير ميشود. بسياري از حدود و احكام چنان فراموش ميشود كه گويا اصلاً از اسلام نبوده است وقتي مهدي – عجل الله تعالي فرجه الشريف- ظهور كرد بدعتها را ابطال ميكند و احكام خدا را به همان جور كه صادر شده ظاهر مينمايد. حدود اسلامي را بدون سهلانگاري اجرا ميكند و معلوم است كه چنين برنامهاي كاملاً براي مردم تازگي دارد، مردمي كه اركان و اصول مسلمه اسلام را رها كرده، به بعض ظواهر آن اكتفا نمودهاند، در بازار و كوچه و خيابان و خانه اثري از سلامشان پيدا نيست، اخلاقيات و دستورات اجتماعي را اصلا از اسلام محسوب نميدارند. صفات زشت در نظرشان هيچ اهميت ندارد، محرمات الهي را با حيلههاي گوناگون جائز ميشمارند. از قرآن فقط به ظواهر قرائت اكتفا ميكند و اگر امام زمان (عج) ظاهر شود و به آنان بگويد: شما از حقيقت و گوهر دين بدور افتادهايد و آيات قرآن و احاديث پيغمبر را بر خلاف واقع تفسير و تاويل كردهايد چرا حقيقت اسلام را رها كرده به ظواهرش قناعت كرديد؟ شما اعمال و رفتارتان را با دين تطبيق نكردهايد، بايد دستورات اخلاقي و اجتماعي اسلام را عمل كنيد و خلاف واجب را انجام دهيد و فلان بدعت را رها كنيد، چنين دين و برنامهاي برايشان تازگي داشته از آن وحشت ميكنند و اصلاً اسلامش نميدانند زيرا اسلام را جور ديگر تصور كرده بودند.
آيت الله ناصر مكارم شيرازي در اين رابطه ميفرمايد:
روشن است كه تازگي اين برنامهها و روشها نه وراثتها به خاطر آن است كه مذهب جديدي با خود ميآورد بلكه آن چنان اسلام را از ميان انبوه خرافات و تحريفها و تفسيرهاي نادرست و تلقيهاي غلط بيرون ميآورد كه بنايي كاملاً نو و جديد جلوه ميكند. و يكي از رسالتهاي آن حضرت پيدايش اسلام از همين وصلهها و پيرايهها و به تعبير ديگر نوسازي و تجديد بنا كاخ شكوهمند آن است كه مجموعه اين نوسازي در عرصههاي مختلف اعتقادات، اخلاقيات، اجتماعيات و فرهنگ و سياست آن چنان زياد و دگرگون كننده است كه درپارهاي از روايات از آن به «دين جديد» يا «روش جديد» تعبير شده است. و داوري كردن او بر طبق قانون دادرسي محمد – صلي الله عليه و اله- و داود و سليمان عليهما السلام گويا اشاره به اين نكته لطيف است كه او هم به موازين ظاهري دادرسي اسلامي همچون اقرار و گواهي گواهان و مانند آن استفاده ميكندو هم از طريق رواني و علمي براي كشف مجرمان اصلي، آنچنان كه پارهاي از نمونههاي آن از عصر داود – عليه السلام – نقل شده است. بعلاوه در عصر او به موازات پيشرفت علوم و دانشها و تكنيك و صنعت آنقدر وسايل كشف جرم تكامل مييابد كه كمتر مجرمي ميتواند ردپايي كه با آن شناخته شود از خود به جا نگذارد.
از اين رو حضرت آيه الله العظمي مكارم شيرازي براي تاكيد اين مطلب ميگويد:
براي چندين بار تكرار ميكنم اين اشتباه است اگر ما تصور كنيم كه در عصر حكومت او همه اين مسايل از طريق اعجاز حل ميشود چرا كه اعجاز حكم يك استثناء را دارد و براي مواقع ضروري، و مخصوصاً اثبات حقانيت دعوت پيامبر – صلي الله عليه و اله- است نه براي تنظيم زندگي روزمره و جريان عادي زندگي، كه هيچ پيامبري براي اين مقصد از معجزه استفاده نكرده است. بنابراين مسير حكومت جهاني او از همان نمونه است نه اعجاز!
خلاصه اين كه به خاطر پيرايههايي كه در طول تاريخ توسط زمامداران نالايق و ديگران به اسلام بستهاند و بدعتها و تحريفات زيادي كه شده اگر امام حقيقت را آشكار كند مردم خيال ميكنند مكتب جديد، روش جديد و قضاوت جديدي غير از اسلام آمده است. فلذا سيره و روش حضرت مهدي (عج) همان سيره و روش پيامبر اكرم – صلي الله عليه و اله- و امام علي – عليه السلام – است.
پی نوشتها:
[1]- بحار الانوار ج 51 ص 82
[2]- اثبات الهداه، ج 7، ص 52
[3]- بحار، ج 52، ص 352
[4]- اثبات الهداه، ج 7، ص 110.
[5]- اثبات الهداه، ج 7، 83.
سیرت مهدوی(عج)
سیره شخصی
سیره امام مهدی (عج) در رفتار شخصی و در مورد مردم، نمایانگر حاکمی نمونه است. حکومت در نگاه ایشان، وسیلهای برای خدمت به مردم و رسانیدن آنها به قلههای کمال است، نه جایگاهی برای زراندوزی و ستمگری و به استثمار کشیدن بندگان خدا. امام مهدی (عج) مانند همه پیامبران و رهبران راستین و شایسته الهی، در فکر آسایش خلق است. او که درباره خود سخت گیر و دقیق است، با امت چون پدری مهربان است و آسایش و راحتی آنها را میخواهد. او مصداق کامل رهبری است که ازمیان مردم برگزیده شده و در بین آنها و مانند آنها زندگی میکند. به همین دلیل، دردهای آنها را به خوبی میشناسد و درمان آنها را میداند و تمام همت خود را برای بهبودی حال آنها به کار میگیرد و در این راه تنها به رضایت الهی میاندیشد.
سیره تربیتی
تکامل تربیت و بلوغ روحی انسان، از جمله برنامههای مهم قیام امام مهدی (عج) است. حضرت برنامه خود را از این نقطه زیربنایی آغاز میکند تا برنامههای دیگر به شایستگی انجام یابد و زمینهها و عوامل اصلی اصلاح، شایستگی، رفاه، عدالت، دادگری، قانونشناسی، تعهدپذیری، مهرورزی، محبت، ایثار و فداکاری در سطح جامعه پیدا گردد. در دوران امام، همه مسائل بشری به هدف اصلی و مرز نهایی میرسد و بشر در ادامه تلاش سالیان گذشته خویش، به محضر استاد و معلمی راه مییابد که نکتهای از دید ژرف نگر و حقیقت بین او پوشیده نیست و هدف او پردهبرداری از حقایق و مجهولات است و تا سر حد امکان و توان انسانها، آنان را به اوج تکامل علمی میرساند، چنان که امام باقر علیهالسلام میفرماید: «مهدی ما به هنگام رستاخیز، نیروهای عقلانی تودهها را تمرکز میدهد و خردها و دریافتهای خلق را به کمال میرساند».
مقبولیت عمومی
یکی از دغدغههای حکومتها، جلب رضایت عموم مردم است؛ زیرا به دلیل ضعفهای بسیاری که در اداره مجموعهها وجود دارد، هیچ گاه چنین رضایتی به دست نیامده است. از ویژگیهای اساسی حکومت مهدوی این است که مورد پذیرش همه افراد است. شخص امام که در رأس حکومت است، الگوی اعلا، نمایش عملی، تجسم ظهور برنامههای اسلامی و آموزههای آن، و نیز نسخه سعادت بخش جامعه بشری به شمار میآید. در این نظام، هم قوانین بر اجرای عدالت و حق نظر دارد، و هم حاکم و نظام حکومتی از راه و روش عدل منحرف نمیشود. حکومتی که در مدتی کوتاه، بر دشواریها چیره گردد و نابهسامانیها را از بین ببرد و با برچیدن ناامیدی از دلها، بذر امید در آنها بکارد، از پشتیبانی مردمی برخوردار خواهد بود. حکومتی که آتش جنگها را خاموش کند و امنیت را برقرار سازد، حکومت بر دلهاست.
سیره حکومتی
هر حاکمی در حکومت و بخشهای گوناگون مدیریت خود، شیوهای مخصوص دارد که از ویژگیهای حکومت او به شمار میآید. امام مهدی (عج) نیز وقتی حکومت جهان را به دست میگیرد، در تدبیر نظام جهانی خود روش خاصی دارد. ایشان تحققبخش دیدگاه همه پیامبران و امامان و تشکیلدهنده حکومت عدل اسلامی و اجرا کننده نقشههای پیامبر اسلام در صحنه گیتی است. از این رو، سیره او همانند سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و برنامه دولتش، بازیابی عظمت قرآن و احیای آموزههای عالی اسلام است. حضرت مهدی (عج) با ظهور خود، با جاهلیت مدرن و جدید که دردناکتر از جاهلیت قدیم است، برخورد میکند و ارزشهای اسلامی و الهی را بر ویرانههای جاهلیت نو بنیان مینهد.
سیره جهادی و مبارزاتی
امام مهدی (عج) با انقلاب خود، بساط کفر و شرک را از گستره زمین بر میچیند و همگان را به دین مقدس اسلام دعوت میکند. ایشان در راه و روش خویش، سازشناپذیر است و در اجرای حدود و احکام الهی و مبارزه با ستمگران، قاطعیتی خدایی دارد. چشم پوشی و مسامحهای در روش او نیست و از سرزنش کنندگان نمیترسد و بدون هیچ گونه ملاحظهای، تبهکاران را کیفر میدهد. قاطعیت، ویژگی همه رهبران راستین الهی است که در وجود امام در اوج و کمال است و همین معیار پاکسازی جوامع به شمار میآید. حضرت مهدی(عج) برای تحقق اهداف پیامبران الهی و برقراری عدالت جهانی قیام میکند. طبیعی است در چنین شرایطی که حق و حقیقت آشکارا بر جهانیان عرضه میشود، تنها کسانی در جبهه باطل باقی میمانند که به کلی هویت الهی و انسانی خود را از دست دادهاند و جز به فساد و ظلم نمیپردازند. شمشیر برنده مهدوی در مورد این گونه افراد از نیام بیرون میآید.
سیره قضایی
حضرت مهدی (عج) برای برقراری عدالت قیام میکند و برای اجرای این عدالت، به نظام قضایی استواری نیاز دارد؛ از این رو، حضرت از افرادی استفاده میکند که افزون بر تسلط کامل بر مبنای اسلامی و فقهی، از نظر پیشینه نیز کمترین ایراد و اشکالی بر آنان وارد نباشد. امام مهدی (عج) در برقراری عدالت به شیوه جد بزرگوارش امام علی علیهالسلام عمل میکند و با جدیت و قدرت، به دنبال به دست آوردن حقوق پایمال شده مردمان است. ایشان حق را هر جا که باشد به صاحب آن بر میگرداند و چنان به عدالت رفتار میکند که مطابق روایات، زندگان آرزو میکنند مردگان برگردند و از برکت عدل او بهرهمند شوند. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «وقتی مهدی قیام کند، مانند داوود و سلیمان داوری میکند؛ یعنی شاهد و گواه نمیطلبد.» به یقین این داوری، به سبب اعتماد بر علم الهی است و موجب بر پاشدن عدالت حقیقی در جامعه میشود.
سیره مدیریتی
یکی از ارکان مهم حکومت، کارگزاران آن هستند. هنگامی که مسئولان حکومتی افرادی شایسته باشند، کار دولت و ملت به سامان خواهد رسید و دستیابی به اهداف حکومت، آسانتر خواهد بود.
امام مهدی (عج) در مقام رییس حکومت جهانی، برای بخشهای مختلف دنیا، حاکمانی را از میان بهترین یاوران خود بر میگزیند؛ کسانی که تمام ویژگیهای حاکم اسلامی، یعنی دانش، مدیریت، تعهد، پاکی در نیت و شجاعت در تصمیمگیری را دارا هستند. دولت حضرت مهدی(عج) از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان و صالحان روزگار ترکیب شده است؛ چنان که در روایتی میخوانیم که حضرت عیسی علیهالسلام به امام مهدی (عج) میگوید: «همانا من به عنوان وزیر فرستاده شدهام، نه امیر و فرمانروا».
سیره اقتصادی
روش امام مهدی (عج) در امور مالی حکومت، بر مبنای مساوات است و این همان روش پسندیدهای است که در زمان پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله وجود داشت. امام مهدی(عج)، آن مظهر عدالت و دادگر، بیت المال را ثروتی عمومی میداند که همگان در آن شریک هستند، به گونهای که هیچ گونه تبعیض و امتیازجویی در آن راه ندارد و بخشش ثروتها و زمینها به کلی ممنوع است؛ رفاه اقتصادی برای همه، با اجرای اصل عدالت اجتماعی و برپایی تسلط قرآن امکانپذیر است. در واقع رفاه و بینیازی، از میوههای درخت تناور عدل است و امام با تحقق بخشیدن به اصول دادگری و عدالت اجتماعی، همگان را به زندگی درست و سازمان یافته میرساند. حضرت برای ایجاد زمینههای اصلاح فردی و اجتماعی با بینیاز کردن مردم از نظر مادی، بستری مناسب را برای پرداختن افراد به طاعت و عبادت پروردگار به وجود میآورد.
سیره اعتقادی
یکی از مشکلاتی که امام مهدی(عج) با آن رو به رو میشود، مشکل برداشتها و تفسیرهای نادرستی است که در راه و روشهای دین خدا و اصول و فروع احکام الهی پدید آمده و قرنهاست در ذهن جامعه اسلامی نفوذ کرده است. مشکل امام، مشکل تودههای نادانی است که در دوران عمر خود، گرفتار بدآموزیهای گسترده در آموزههای دین بودهاند و اکنون از سر جهل و با رهبری و راهنمایی تزویرگران عالم نما، رو در روی امام و منجی خویش میایستند. کوشش در رسالت امام، تطبیق درست و دقیق آموزههای قرآن بر مسائل حیات بشری و مشخص کردن حد و مرزهای واقعی احکام اسلام است.
در حقیقت در آن دوران، دین و مذهب به سوی هدف اصلی هدایت میشود و جهتگیری و حرکت مذهبی، در راه سعادت و رفاه و تعالی انسان قرار میگیرد. امام مهدی (عج) در آغاز رستاخیز خویش، به پیرایش آبادیها از مظاهر تجمل گرایی و مصرف زدگی، به ویژه در سازمانها و مؤسسات مذهبی میپردازد و همه امکانات و نیروها را صرف هدف اصلی مذهب، یعنی برپایی عدالت و رفاه عمومی و نجات انسانها از چنگال اهریمنی ظلم و محرومیت میکند.
سیره اجتماعی
امنیت اجتماعی، امنیت در بخشهای گوناگون زندگی اجتماعی را در بر میگیرد؛ یعنی امنیت در بخشهای اقتصادی، سیاسی، دفاعی، فرهنگی و… . امنیت اجتماعی، زمینهساز همه فعالیتهای درست و مفید اجتماعی، و شرط لازم رشد و تکامل خود و جامعه است. امام مهدی (عج) پدید آورنده امنیت اجتماعی است؛ امنیتی که بشریت در تمام دوران تاریخ خود مانند آن را ندیده است. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در این باره به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «خداوند از نسل امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام شخصی را بر میانگیزد که دژهای گمراهی را میگشاید و دلهای سیاه قفل خورده را تسخیر میکند». در آن زمان، روابط نامشروع، مشروبات الکلی و رباخواری از بین میرود. مردم به عبادت و اطاعت رو میآورند و امانتها را به خوبی رعایت میکنند. اشرار نابود میشوند و افراد صالح باقی میمانند.
سیره سیاسی
در روایتی از امام باقر علیهالسلام آمده است: «به خدا سوگند! گویا میبینم که مهدی، میان رکن و مقام، بامردم به…«سلطان جدید» از آسمان بیعت میکند.» مقصود از سلطان جدید، شیوهای تازه در اداره حکومت اجتماع است که تاریخ بشر نظیر آن را در هیچ نوع از حکومتها و دولتها ندیده است؛ حکومتی در سطح کل جامعه بشری، و به تمام معنا اسلامی و مطابق با تمدن و پیشرفت انسان. در دوران رهبری امام مهدی (عج)، با ایجاد مدیریت و حاکمیت یگانه برای همه جوامع و نژادها، یکی از عوامل اصلی تضاد و جنگ از میان میرود. در آن زمان، ستمگران از مسند قدرت به زیر کشیده میشوند و هر دولت باطلی از بین میرود و زمینی نمیماند، مگر اینکه در آنجا گلبانگ محمدی بلند میشود. در دعای افتتاح هم میخوانیم: «خدایا! از تو امیدوارم که دولت باکرامت امام زمان(عج) را به ظهور آوری و اسلام و اهلش را با آن عزت بخشی و نفاق و اهل نفاق را ذلیل و خوار گردانی».
تحفههای مهدوی (عج)
مرهم فراق
دعاها و زیارتهای مربوط به ساحت مقدس امام زمان(عج)، بخش مهمی از فرهنگ شیعه را به خود اختصاص داده است. این گستردگی، به دلیل آن است که آن حضرت، خاتم اوصیا و امید امتهاست. دعا و زیارتهای مربوط به حضرت، در واقع انیس دلهایی است که در عصر غیبت، انیسی جز مولایشان ندارند و با آنچه به عنوان خطاب با ولی عصر(عج) بر زبان میآورند، از اعماق وجود، آن محبوب دلها را دعا میکنند و از دور و نزدیک بر او درود میفرستند.
دعا برای سلامت حضرت مهدی (عج)
یکی از وظایف منتظران، دعا کردن برای سلامت حضرت مهدی (عج) است. دعا کردن برای سلامت حضرت، آثار و برکات فراوانی دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دعا کردن، موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه، موجب تقویت ایمان میشود؛ دعا، اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتوای پیمان نیز شریعت محوری و تصمیم قلبی بر اطاعت امر امام و یاری رساندن او با نثار جان و مال میباشد؛ دعا، سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران میشود؛ دعا، موجب فرج آن حضرت و نیز گشایش در زندگی مؤمنان میشود. کسی که برای سلامت امام دعا میکند، به یقین به اعمالی دست میزند که موجب خشنودی حضرت و در نتیجه رسیدن به مقام رضوان الهی میگردد.
دعا برای فرج
دعا برای فرج امام زمان(عج)، نه تنها با حکمتهای غیبت منافات ندارد، بلکه خود میتواند از شمار همین حکمتها باشد. دعا برای فرج امام زمان(عج)، به عنوان وظیفه و تکلیف در عصر غیبت، در روایات بسیاری مورد تأکید قرار گرفته است. این تأکید، نشان میدهد که خواستههای شیعه چشم انتظار فرج، در سایه «دعا برای فرج» قابل دسترسی است. امنیت ایمان، رشد اندیشه، آرامش روحی، کمالات معنوی و بهرههای بیپایان دوران پس از ظهور را، با عنایت الهی میتوان در دوران غیبت با اتکا به «دعا برای ظهور» به دست آورد. دعا کننده برای فرج، چون میداند یکی از عوامل غیبت آماده نبودن شرایط برای حکومت جهانی آن بزرگوار است، میکوشد تا در حد توان خویش، در ایجاد چنین زمینهای مؤثر باشد.
دعای افتتاح
از دعاهای مشهور شبهای ماه مبارک رمضان، «دعای افتتاح» است. این دعای شریف، به وسیله محمد بن عثمان بن سعید عمری، دومین نایب خاص حضرت مهدی(عج) صادر شده است. مضامین عالی خداشناسی، حمد و ثنای الهی، بر شمردن صفات خداوند، برخی از علل تأخیر برآورده شدن دعا و بیان مهمترین نعمتهای الهی، سرآغاز این دعای شریف است. در این دعا، به ویژگیهای حکومت مهدی (عج) به عنوان دولت کریمه اشاراتی شده است. علامه مجلسی (ره) درباره این دعا مینویسد: «امام زمان (عج) آن را برای شیعیان نوشته است که هر شب ماه رمضان بخوانند. فرشتگان آن را میشنوند و برای خواننده آن استغفار میکنند».
دعای عهد
از دعاهای مشهور که خواندن آن در دوران غیبت حضرت مهدی (عج) بسیار سفارش گردیده، «دعای عهد» است که از امام صادق علیهالسلام روایت شده است. درود خاص بر حضرت و تجدید پیمان و بیعت با ایشان، و نیز پایداری بر این پیمان تا روز قیامت، از جمله مضامین این دعای شریف به شمار میآید. مهمترین آثار مداومت بر این دعا سه چیز است: پاداش کسانی را که در زمان ظهور درخدمت امام هستند خواهد داشت؛ تجدید عهد، مایه ثبات و کمال محبت و اخلاص و ایمان شخص میشود؛ موجب توجه خاص و نظر رحمت کامل آن حضرت به بنده میگردد.
دعای فرج
کلمه «فرج» یعنی آسودگی از اندوه و غم و بیماری، و به معنای گشایش نیز آمده است. «دعای فرج» دعایی است که امام مهدی(عج) آن را به یکی از شیعیان (محمد بن احمد بن ابی اللیت) آموخت. دعای فرج، دعایی است که برای طلب ظهور آن حضرت خوانده میشود. چندین دعا به دعای فرج معروف است. علامه مجلسی رحمهالله در کتاب ارزشمند بحار الانوار، با عنوان باب «ادعیة الفرج»، 39 دعا را با این نام آورده است.
دعای ندبه
از جمله دعاهای بسیار مشهور که مستحب است در چهار عید ـ روز جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر ـ خوانده شود، «دعای ندبه» است . ندبه، به معنای فراخوانی و نیز گریه و ناله است. این دعای شریف، استغاثه و یاریطلبی از حضرت ولی عصر(عج) و نیز تأسف بر غیبت و گریه از فراق آن بزرگوار را شامل میشود؛ از این رو، به این نام شهرت یافته است. این دعا، در حقیقت بیانگر تاریخ فشردهای از حضور حجتها و اولیای الهی بر پهنه خاک است؛ سلسلهای که از حضرت آدم علیهالسلام آغاز و تا آخرین حجت خدا، حضرت مهدی (عج) ادامه مییابد. دعای ندبه، از امام صادق علیهالسلام روایت شده است.
زیارت آل یاسین
زیارت آل یاسین، از مشهورترین زیارت نامههایی است که در توقیع شریف حضرت مهدی (عج) به محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری صادر شده است. در مقدمه این زیارت چنین آمده است: «هر گاه خواستید به وسیله من به سوی خدا توجه کنید و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است، بگویید: سلامٌ علی آل یاسین…». سلام و درود بر عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، اقرار به اصول اعتقادی صحیح، گواه گرفتن امام مهدی (عج) بر آنها و نیز تجدید عهد وفاداری با اولیای دین، مضامین این زیارت است. این زیارت به تصریح بعضی علما، جامع و کامل، و از بهترین زیارتهای آن حضرت است که در همه اوقات و در هر مکانی میشود آن را خواند.
زیارت ناحیه مقدسه
زیارت ناحیه مقدسه، خونگریه و سوگنامه حضرت مهدی(عج) و مرثیه بلند آن حضرت بر رنجهای جدّش، امام حسین علیهالسلام در عاشوراست. این زیارت، توصیف لحظههای شهادت امام حسین علیهالسلام ، غربت و مظلومیت اهل بیت علیهمالسلام ، و معتبرترین و بلندترین روضهای است که از زبان معصوم خون خواه سیدالشهداء به ما رسیده است. هیچ زیارتی، عمق فاجعه کربلا را مانند زیارت ناحیه بیان نکرده است. این زیارت در کتاب مفاتیح الجنان ذکر نشده، ولی این مطلب، چیزی از آن عظمت نمیکاهد و همچنان مورد توجه بزرگان شیعه قرار دارد.
درباره روش و رفتار و سیرت امام مهدی علیه السلام مطالب و مسائل بسیاری در احادیث رسیده است . این مطالب و مسائل ، سیرتهای امام مهدی علیه السلام را روشن می سازد : سیرت دینی ، سیرت اخلاقی سیرت عملی ، سیرت انقلابی ، و دیگر سیرتهای او را .
چون سیرتهای مهدی علیه السلام می تواند برای ما نمونه ها و سرمشقهای خوبی باشد ، خوب است در این مقام ، درباره هر یک از این سیرتها ، به اشاره ، سخنی بیاوریم .
الف – سیرت دینی
مهدی علیه السلام ، در برابر خداوند و جلال خداوند، فروتن است ، همچون عقاب ، به هنگامی که بال خویش فرو گشاید ، و سر به زیر انداخته ، از اوج آسمان فرود آید . مهدی ، در برابر جلال خداوند این سان خاشع و فروتن است . خدا وعظمت خدا ، در وجود او متجلی است ، و همه هستی او را در خود فرو برده است . مهدی علیه السلام ، عادل است و خجسته و پاکیزه . او ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به مقام تقربی که نزد خدا دارد مغرور نشود.او به دنیا دل نبندد ، و سنگی روی سنگ نگذارد . در حکومت او ، به احدی بدی نرسد ، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد.
ب – سیرت خلقی
مهدی علیه السلام ، صاحب حشمت و سکینه و وقار است . مهدی جامه هایی درشتناک ( خشن ) پوشد ، و نان جو خورد. علم و حلم مهدی علیه السلام از همه مردمان بیشتر است.امام مهدی علیه السلام ، همنام پیامبر است ( محمد ) ، و خلق او، خلق محمدی است . مهدی علیه السلام ، در جهان، با مشعل فروزان هدایت سیر کند ، و چونان صالحان بزید .
ج – سیرت عملی
به هنگام رستاخیز مهدی علیه السلام ، آنچه هست ، دوستی و یگانگی است ، تا آنجا که هر کس هر چه نیاز دارد ، از جیب آن دیگری بردارد ، بی هیچ ممانعتی . در زمان امام مهدی علیه السلام ، مومنان در معاملات از یکدیگر سود نگیرند و کینه ها از دلها بیرون رود ، و همه جا را آسایش و امنیت فرا گیرد .
امام مهدی علیه السلام ، بخشنده است ، و بی دریغ ، مال و خواسته ، به این و آن دهد . نسبت به عمال و کارگزاران و ماموران دولت خویش بسیار سختگیر باشد ، و با ناتوانان و مستمندان ، بسیار دل رحم و مهربان.
« علامه المهدی ، ان یکون شدیداً علی العمال ، جواداً بالمال ، رحیماً بالمساکین ».
مهدی علیه السلام ، در رفتار چنان است که گویی با دست خود ، کره و عسل ، به دهان مسکینان می نهد . امام مهدی علیه السلام ، چونان امیر المومنین علیه السلام ، زندگی کند ، نان خشک بخورد ، و با پارسایی بزید .
د – سیرت انقلابی
مهدی علیه السلام ، حق هر حقداری را بگیرد و به او دهد ، حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد ، از زیر دندان انسان متجاوز و غاصب بیرون کشد ، و به صاحب حق بازگرداند . چون مهدی قیام کند ، جزیه برداشته شود ، و غیر مسلمانی نماند .
سيرت امام مهدي عليه السلام
1- زهد
پيامبر اکرم صلّياللهعليهوآلهسلّم در اينباره مي فرمايند:
«لايَضَعُ حَجَراً عَلی حَجَر»؛1 « سنگي بر سنگي بنا نمي دهد. (از مقام دنيا چيزي برنمي گيرد)»
امام صادق (عليه السلام) نيز مي فرمايند:
«ما لِباسُهُ إلاّ الغَليظ و لاطَعامُهُ إلاّ الجَشِب»؛2 «به خدا سوگند، لباس مهدي (عليه السلام) جز پوشاکي درشت و خوراک او جز غذايي ساده نيست.»
2- تقوا
امام رضا (عليه السلام) در اينباره مي فرمايند:
«يَکون … أتقَی النّاسِ»؛3 «او پرهيزگارترين مردم است.»
3- عبادت
امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايند:
«يَعتادَهُ مَعَ سَمرَتِه صَفرَةً مِن سَهرِالليلِ، بأبي مَن ليلةٍ يَرعَی النُّجومَ ساجداً و راکعاً»؛4 «مهدي (عليه السلام) بر اثر تهجّد و شب زندهداري، رنگش به زردي متمايل است، پدرم فداي کسي باد که شب ها در حال سجده و رکوع، طلوع و غروب ستارگان را نظاره مي کند.»
4- سختکوشي و جهاد
امام رضا (عليه السلام) مي فرمايند:
«الجَحجاحُ المُجاهدُ المُجتُهد»؛5 « او شتابنده به سوي نيکي ها و بزرگواري هاست، او مبارز و سخت کوش است.»
5- عدالت
يکي از سلامهايي که در زيارت صاحب الامر به امام مي-دهيم اين است:
«السّلامُ عَليکَ يا عَدلَ المُشتَهَر»؛6«سلام بر تو اي عدل شناخته شده و مشهور.»
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:
«يَعدِلُ فِي خَلقِ الرَّحمانِ، البِّر مِنهُم و الفاجِر»؛7 «با بندگان خدا – چه نيکوکار و چه بدکار ـ عدالت مي-ورزد.»
6- سخاوت
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
«المهدي سمحٌ بِالمالِ»؛8«مهدي (عليه السلام) بخشنده اي است که مال را به وفور ميبخشد.»
همچنين امام رضا (عليه السلام) در مورد سخاوت ايشان مي فرمايند:
«يکونُ … أسخی النّاسِ»؛9 «با سخاوت ترين مردمان است.»
7- خشوع
امام رضا (عليه السلام) در اينباره مي فرمايند:
«خاشِعُ للهِ کَخُشوعِ النَّسرِ لِجِناحِه»؛10«مهدي (عليه السلام) در برابر خداوند فروتن است، همچون عقاب در برابر بالش.»
ايشان در حديثي ديگر مي فرمايند:
«يَکون … أشَدُّ النّاسِ تواضعاً لله عزّ و جل»؛11«مهدي (عليه السلام) در برابر خداوند از همه متواضع تر است.»
8- موضع گيري در برابر بدعت ها
«لايَدَعُ بِدعَةً إلاّ أزالها»؛12«بدعتي نميماند جز آن که آن را از بين برد.»
در دعاي ندبه چنين ميگوييم:
«أينَ المُنتَظَرُ لِإقامَةِ الأمتِ وَ العِوَج»؛ «کجاست آن مورد انتظار براي اصلاح نقايص و برقراري راستي و درستي؟»
9- نصيحت و خيرخواهي
در زيارت صاحب الامر (عليه السلام) آمده است:
«السّلام عَليکَ ايها الولي النّاصح»؛ «سلام بر تو اي ولي نصيحت کننده.»
10- صبر و بردباري
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
«عَلَيه کمالُ موسَی و بهاءِ عيسَی و صبر أيوب»؛13«او داراي کمال موسي، شکوه عيسي و شکيبايي ايوب است.»
و در حديثي ديگر از امام حسين (عليه السلام) آمده است:
«تَعرِفونَ المَهدي بالسَّکينَةِ و الوِقارِ»؛14«مهدي را با سکينه و وقار، خواهيد شناخت.»
آن حضرت سرآمد همه در علم و دانش و وجود نازنينشان چشمهسار برکت و پاکي است. ايشان اهل قيام و جهادند. رهبر جهاني انقلابي بزرگ، منجي نهايي و مصلح موعود بشريت است. به هنگام ظهور بر کعبه تکيه زده، پرچم پيامبر صلّياللهعليهوآلهسلّم را در دست گرفته و با قيام خود، دين خدا را زنده و احکام خداوند در سراسر گيتي جاري مي کند. جهان را پر از عدل و داد مي گرداند، پس از آن که از جور و بيداد پر شده باشد.
برگرفته از سایت :المهدویه