نگاه خرافی نسبت به شیطان
بر اساس این نگرش، شیطان مفهومی اهریمنی است كه با قدرتی مخوف و ویرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم میكند و با كمك پیروانش ، نسل آدمی را در معرض نابودی قرار میدهد. در آن گروه از آثار سینمایی كه شیطان را از این منظر به تصویر كشیدهاند، انسان بره بیپناهی است كه به چنگال شیطان اسیر شده و هیچ امدادی از جانب پروردگار به او نمیرسد. لاجرم آدمی در نبرد نابرابر با شیطان یكه و تنهاست و امیدی هم به امداد الهی ندارد و اگر دارد سرانجام به نومیدی بدل خواهد شد. در این مهلكه، اراده خود او یا انسانهای دیگر تنها سرمایهای است كه میتوان به آن امیدوار بود.(56) .
در سینمای كلاسیك، شیطان بر اساس تقدیری ازلی در زمانی معین از زندان دوزخی خود رها میشود و برای انتقام گرفتن از نسل بشر معمولاً در كالبد یك انسان حلول میكند. و آن انسان را به انجام اعمال شیطانی وا میدارد. به تدریج پیروان شیطان، گرد میزبان شیطان صفت جمع میشود و حلقه شیطان پرستان شكل میگیرد. بر اساس این باور خرافی، شیطان برای انجام شرارت محتاج كالبد آدمی است و هرگاه انسان میزبان كشته شود یا اینكه به صورت داوطلبانه خودكشی كند، شیطان كالبد انسانی خود را از دست خواهد داد و ناگزیر دستش را آزار آدمیان كوتاه خواهد شد…
در این صورت شیطان دوباره به زندان باستانی خود باز میگرد و در انتظار فرصتی دیگر برای نابودی نسل بشر باقی میماند. در این فیلم ها شیطان گاهی كودكان معصوم و خردسال را به عنوان میزبان خود بر میگزیند و زمانی جسم سیاستمداران یا كشیشان را تسخیر میكندتا سازندگان موذی این فیلم ها از طرفی سیاست را عین نهوست و پلیدی نشان دهند و بتوانند سیاست را از دیانت جدا کنند و حکومت ها را به سمت لائیسم و بی دینی سوق دهند و از طرفی کشیشان را هم، هرچه بیشتر خراب کنند و نسل جوان معصوم و حتی خرد سال را با الگوهای کم سن و سالی که تبدیل به مرکب شیطان شده اند به سمت بی بند وباری و هرزگی و پوچ گرایی سوق دهند و هرچه بیشتر به اهداف استعماری و امپریالیستی خود دست یابند . در بسیاری از این قبیل فیلم ها محل آزاد شدن و فرو رفتن شیطان در زندان دوزخی خود، کلیسای مسیحیت است .
این باور خرافی و كودكانه تا كنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گرفته كه فیلمهایی نظیر: «جنگیر»، «طالع نحس»(57)، «پایان روزگار»، «وكیل مدافع شیطان» ، « مومیایی » و « ارباب حلقه ها » از آن جملهاند. این فیلم ها غالبا همراه با خشونت ،برهنگی ،یاس ،نومیدی ،جادوگری ، اسطوره سازی ،خون آشامی، وحشت و ترس هستند،مثلا فیلم« شركت هیولاها»ویا داستان «شیطان كوچولو»تصویر خوب وجذابی از دیوها و شیاطین ارائه می دهند.
فیلم هایی چون «هری پاتر» و « دیوید کاپرفیلد» مخاطبان نوجوان وبزرگسال خود را به سمت سحر و شعبده وافسانه پیش می برندو اثاری چون و«دراكولا»با حاكم كردن وحشت وناامیدی بر مخاطبان انها را قسی و سنگدل می كنندو در مجموع روح انسان ها را به سیاهی وتباهی می كشانند.
این قبیل آثار سمبل ها و نمادهای شیطانی وفرقه جدیدالتاسیس شیطان پرستی(!؟) را ترویج و تبلیغ می كنند ؛مظاهری چون: «خفاش، مار، عقرب، عنکبوت ، شغال، كلاغ، بزوحشی،جمجه و استخوان ، شمشیر خون آلود، صلیب وهلال وارونه،ستاره پنج پر و شش پر ،نیزه سه سر،صورتك های شیطانی، غول و جن و روح های وحشتناك و بعضا مهربان،جارو و عصا و سایر ابزار سحر و جادو،مدل های مو و لباس خاص،رنگ هایی چون سیاه،قرمز وآبی روشن،ادبیات و شعر های نفرت برانگیز وزننده،اعدادی چون 6و 666 ،اشكالی مثل مثلث و دایره های ناقص وانواع موسیقی های شیطانی.(البته باید توجه داشت که این سمبلها همه جا نماد شیطان نیستند و در ترکیب با مضموم و ادبیات و موسیقی نفرت انگیز شیطانی این معنا را می رسانند. و نباید بابی خیالی از کنار این نمادها گذشت ؛ چراکه ده ها سال است که در لوای همین علائم و نشانه ها غرب فرهنگ خودرا به سایر نقاط جهان صادرکرده است و در فقه اسلامی داریم که تشبه به کفار حرام است .)
متاسفانه بسیاری از تولید كنندگان محصولات فرهنگی هم به توسعه این نمادها كمك شایانی را می كنندو داخل نشریات وروی لباس ها وانواع لوازم التحریروماسكها وعروسكها وتابلوهای تبلیغاتی و… (حتی در کشور خودمان ) این سمبل ها وتفكرات خطرناك وضد خدا را رواج می دهند؛ بر ماست كه بصیر باشیم واز غرق شدن خود و جامعه در این منجلاب تباهی جلوگیری كنیم و بر مسئولان فرهنگی و سیاسی و امنیتی است که این سر نخهای نمایان را پیگیری کنند وپایگاههای صهیونیسم بین الملل در کشوررا منهدم کنند ، همانطور که در مصربا بازجوئی از بعضی جوانان شیطان پرست ارتباط مستقیم آنها با سفارت رژیم صهیونیستی مشخص شد .
نقد شیطان پرستی
راستی اگر شیطان آن همه قدرتمند است كه میتواند در مقابل اراده الهی سركشی كند نسل انسان را براندازد، پس برای انجام شرارتهای خود چرا اینگونه که این فیلم ها به نمایش می گذارند، محتاج كالبد آدمی است؟ البته سینما برای این سؤال پاسخی ندارد. همه می دانیم که بزرگ شیاطین یعنی «ابلیس » آنقدر ضعیف است که نتوانست حرف خالقش را اجرا کند و در مقابل اشرف مخلوقات سجده کند .
کبراو تبلور خلأ شخصیتی و روح ناتوانش بود . خود پرست بود و بی عرضه که با یک نافرمانی زحمات چندین هزار ساله خود را به باد داد. در حقارت شیطان همین رابس که برای انحراف انسانها ، از راه پست ترین خواسته های نفس آدمی وارد می شود و هرجا نور و آگاهی و علم و بصیرت و دقت باشد جایی برای او نیست .شیطان پرستی فرقه ای ساختگی است وهیچ وجود حقیقی و عینی فرای فیلم های صهیونیستی ندارد و از کمترین پشتیبانی منطقی برخوردار نیست و در تعارض کامل با فطرت عاشقانه و زیبایی طلب و عقل و استدلال و برهان است . این فرقه فقط در موهومات قدرت طلبان جهان آن هم صرفا برای «استحمار» و« استثمار » سبک مغزان و شهوت پرستان عالم وجود دارد. به همین دلیل در کشورهای اسلامی و کلاً شرقی و هرجا بویی از نور و طراوت باشد خبرچندانی ازاین نحوستها نیست . (58)
برای نیل به این مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنیا و سپس استعمار آنها) ، نخستین گام بزرگنمایی قدرت شیطان است. ترس از قدرت شیطان مقدمه شیطانپرستی است و هر كه از شیطان در هراس باشد در حقیقت بندگی او را گردن نهاده است. قرآن مجید در این باب میفرماید: «همانا شیطان یاران خویش را میترساند، پس ای مؤمنان، اگر به خدا ایمان دارید از شیطان نهراسید و تقوای مرا پیشه سازید» راز غلبه بر شیطان نترسیدن از اوست و صهیونیسم با ترساندن مخاطبین سینمای خود از شیطان در حقیقت پرستش خود را رواج میدهد! همانگونه كه سامری در میقات چهل روزه موسی، ساحری پیشه كرد و گوساله پرستی را رواج داد… خدا كند موسای عقل زودتر از این میقات چهل روزه باز گردد و كید سامری بر ملا سازد.
نگاه اسطوره ای به آخرالزمان
از دیگر خرافههای صهیونیستی كه به سینما راه یافته: «افسانه آخرالزمان» و پیشگوییهای مربوط به آن است كه در فیلمهایی نظیر: «نوستراداموس»، «آرماگدون» و «روز استقلال»، رد پایی از آن میتوان یافت. بر اساس این افسانه فاجعهای عظیم حیات بشری را تهدید خواهد كرد و آخرین نبرد خیر و شر در جغرافیای خاصی از زمین ( تپه آرماگدون یا حارمجیدون در نزدیکی بیت المقدس )به وقوع خواهد پیوست . وسعت فاجعه آن همه است كه انسانهای زیادی کشته می شوند و بقیه از مقابله با آن در میمانند و ناامیدانه به هوشمندترین و شجاعترین نژاد بشری (یعنی آمریكاییها) پناه میبرند!
آمریكاییهای خوش قلب هم معمولاً با راهنمایی یك دانشمند یهودی به كام خطر میروند و با عملیات متهورانه خود زمین را از خطر نابودی میرهانند. گاهی هم در راه انجام این مأموریت مقدس یك یا چند شهید تقدیم جامعه بشری میكنند! حاصل آنكه در پایان اكثر این فیلمها بیننده از همه جا بیخبر، هم صدا با تمامی اقوام و پیروان ادیان، خداوند را به واسطه نعمت حضور آمریكاییهای شجاع و یهودیان دانا بر روی كره خاكی سپاس میگوید! چرا كه آنان فرشتگان نجاتاند و اگر نباشند، نسل آدمی از صحنه گیتی بر خواهد افتاد!این باور اسطوره ای الآن به شدت توسط صهیونیست های مسیحی حاکم بر ایالات متحده و یهودیان تبلیغ می شود و به وسیله رسانه ها با سوء استفاده از ادیان مسیحیت و یهودیت و فرازهایی از کتاب مقدس (59) مجوز کشتار حدود سه میلیارد نفر از ساکنان زمین خصوصا مسلمانان ساکن در خاورمیانه را از افکار عمومی غفلت زده جهانیان می گیرند تا هر گاه واقعا از اسلام احساس خطر جدی کردند ، به هر عملی خواستند دست بزنند.
مهمترین تأثیر این گروه از فیلمهای خرافی آن است كه حس اعتماد به نفس را در مخاطبین جهان سومی نابود میسازد و همزمان اعتماد و انقیاد نسبت به صاحبان اصلی دنیا را (كه به زعم این فیلمها آمریكاییان و یهودیان هستند) ترویج مینماید. در صورت مشاهده مكرر این قیل فیلمهای خرافی، مردم جهان سوم ظاهراً به آمریكا و باطناً به صهیونیسم بینالملل حق میدهند كه چند صباحی در این عالم فانی حكومت و سروری كنند! زیرا فاجعه عظمی بروز كند، همینها هستند كه باید به داد مردم دنیا برسند و نسل انسان را از خطر نابودی برهانند!
بد نیست بدانیم همین پیام سیاسی در پارهای از فیلمهای طنز سینمای هالیوود نیز لحاظ شده است. مثلاً در فیلم «مریخ حمله میكند» مریخیها كه موجودات مسخره و در عین حال سنگدلی هستند، كره زمین را به اشغال خود در میآورند و از آنجا كه هیچ سلاح بشری بر آنها كارگر نمیافتد، به سهولت تمامی تمدنها را بر میاندازند و حتی ریسجمهور آمریكا را طی اقدامی ناجوانمردانه میكشند! در همین اوضاع آشفته، یك بازیگر یهودی هالیوود (سیلو یا سیدنی) در نقش پیرزنی فرتوت و از كار افتاده كه در آسایشگاه سالمندان بستری است، به همراه نوه خود راه حل جالبی پیدا میكنند.
آنها به فراست در مییابند كه مریخیها طاقت شنیدن نوع خاصی از موسیقی را ندارند و به محض شنیدن آن مغزهایشان منفجر میشود! لذا موسیقی را در اختیار ارتش آمریكا میگذارند و سربازان آمریكایی هم با همین سلاح، دشمن را نابود میكنند و تمدن بشری را از خطر نابودی میرهانند. یادمان باشد كه همین مضمون ظاهراً پیش از این نیز در سینمای هالیوود تكرار شده و در یكی از موارد، صدای «الویس پریسلی» یهودی، مهاجمین فضایی را نابود كرده است! حاصل آنكه: همیشه یهودیان ناجی بشریتاند و سایر اقوام و ملل طفیل هستی آنان محسوب میشوند.