در عمليات بدر ، هماهنگي نيروهاي عمل کننده به علت مسير طولاني و آبي بودن منطقه ، کار مشکلي بود . بعدازظهر اولين روز عمليات ، با زيادتر شدن آتش دشمن تعداد مجروحان نيز چند برابر شد. سوار قايق شدم و به نيت سر کشي به طرف پست امداد هاي فعال منطقه به راه افتادم . به اولين ، دومين و سومين پست امداد سر کشي کردم. عراقيها به پانصد متري پست امداد بعدي رسيده بودند …!
باند پانسمان، آمپول، آتل و … را کنار گذاشتند و به سراغ آرپي جي رفتم.
آرپي جي را به شانه ام گذاشتم و انگشت نشانه را روي ماشه فشار دادم. ناگاه انگشت نشانه ام را جلوي چشمانم در هوا معلق ديدم! بعد از شليک موشک آرپي جي، کاليبر تانک ها شروع به تير اندازي کرده و انگشت نشانه انم را نشانه گرفته بودند . از درد به خود پيچيدم تا وارد اورژانس شدم.
کسي داد زد : فرمانده بهداري مجروح شده است .
منبع : ساجد