مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعید می کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی آقای من ، مولای من ، یاورمن … العفو … العفو!
تعجیل در امر فرج مهدی فاطمه (عج)
صلوات
14 دیدگاه
ناشناس
بابای عزیزم دعام کن که بیشتر از این ازت دور نشم😭😭😭😭😭😭
ناشناس
آقا جان فقط می شود گفت شرمنده ایم
شرمنده از گناه
شرمنده از نگاه
فردا روز ولادت تو است
تکلیف چیست
باید خندید به این یک سال دیگر یا بایست خون گریه کرد برای غربتت
صادق قورچی زاده
شیعیان علی به انتظار مهدی چرا نشسته ایم برخیزیم و کاری برای ظهور آقایمان انجام دهیم.
ناشناس
عالی بود…
فاطمه
ای شیعه چنان منتظر مهدی باش *
گویی که همین جمعه بیاید مهدی *
فاطمه
چون ماهمه سر باریم سردار نمی آید
زهرا
یا صاحب الزمان
محسن
میدان عمل خالیست او در پی سرباز است، چون ما همه سرداریم، سردار نمی آید.
احساسات نامحسوس
خودت گفته بودی فقط از من بخواه.
با این کوله بار سنگین،
حالا دلم بهانه می گیرد:
دلم برای آسمان
آن آبی بیکران؛
برای ستاره ها؛
برای سپیده؛
برای پرواز؛
دلم برای هرچه آن بالاست
تنگ شده.
دیدی چه شد:
حالا شده ام خاک نشین ترین پرنده ی آسمان تو.
اصلا من آن سبد را رها کردم،
من همه ی بار سنگینم را واگذاشتم،
وبالم را گشودم
که تو را ببینم
که تو ببینیم.
ای که صدایم کردی،
من اینجا پشت در مانده ام:
درمانده.
تو گاهی هم در را باز کنی،
من به نگاهی دلخوشم
که من از تو فقط
خودت را می خواهم.
من حتی “خودم” را
پشت در جا گذاشتم
تا فقط اسم تو بماند:
کریم خطابخش بخشنده ی مهربان.
عالی بود خدا قوت
زهرا
یا صاحب الزمان
رقیه طهماسبی
مولا جان دل بی تو به تنگ آمد شکوفه های سبز زندگیم پژمرد دستم را بگیری چون دستانم بیقرارتر از چشمانم هر روز برای فرجت رو به آسمان دلم گشوده میشود.
رقیه طهماسبی
درعصر غفلتها وبی خبریها باید برای فرج مولایمان بیش از هر زمانی دعا کنی با آرزوی موفقیت…..التماس دعا
آرش
با سلام
یا اباصالح المهدی ادرکنی
پیشاپیش عید نوروز بر شما مبارک باد
مقاله جدیدی نوشتم دوست داشتید مطالعه کنید
انقلاب انفاسی ( فرج نهایی )
http://z313.ir/1391/12/28/post-1073/
سایت آخرالزمان
مجنون مهدي(عج)
التماس دعاي فرج