سردار شهید «مهدی نظری» متولد 1342 و هنرجوی رشته اتومکانیک در هنرستان صنعتی تهران بود که در عملیات «والفجر یک» منطقه فکه به شهادت رسید.مهدی از جمله شهدایی است که مادرش کرامتهای بسیاری از او دیده است و به گفته مادر «یکبار با دعای مهدی زنده شدم».
شهید نظری نوشتاری از خود بر جای گذاشته است که آن را باهم مرور میکنیم:
خداوندا از تو خواهانم که مرگم را به شهادت در راهت، تحت درایت رسولت و در کنار اولیائت قرار دهی، از تو خواهانم که دشمنان خود و پیامبران را به دستم نابود گردانی.
با درود به بیدارکننده روح منطق و مبارزه امام خمینی.
خدایا! این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست، این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست؛ یاد حسین و علیاکبر میافتم که چیزی از پیکرشان نمانده بود؛ خدایا ما چنین رهبرانی داشتیم؛ چطور میشود که راه ایشان را فراموش کنم و عاشق نباشم.
خدایا! من عاشق کربلای حسینم و میخواهم در راه کربلا به شهادت برسم؛ کمک کن خدایا تو را طلب کردم، تو را یافتم و شناختم.
خدایا! دوستت دارم و به تو عشق میورزم، پس به عهدت وفا کن و مرا به سوی خود بخوان.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند؟
خدایا به قول شهید خوب خودت «مختاری اصل» این چندمین بار است که به جبهه میروم گویا خالص نبودم. خدایا این بار بسیار سعی کردم تا خالص شوم، پس کمک کن، عشق تو تمام وجودم را گرفته و مانند تشنگانی میمانم که به دنبال آب میروم تا آب را پیدا نکنند، بازنمیگردند.
امام زمان!
در نماز و خلوتگاهها صدایت زدم، شفاعت کنی نزد خدا ای آبرومند نزد خدا… یا اباالحسن خیلی مشتاقم که روی ماهت را ببینم؛ به خدا قسم بعضی شبها از خواب میپرم در سیاهی شب به دنبال تو میگردم؛ اگر یک لحظه بیایی نگاهت کنم، حاضرم که جوانیام را فدایت کنم.
خدایا! بارالها دعا کردهام که مرا از عاشقانت قرار دهی، میدانم که دعایم را مستجاب میکنی، میبینم علایم آن را، پس بگشای راه عشق بازیات را برایم.
خدایا! بهشتیها، مطهریها و دستغیبها و مدنیها را از دست دادیم و دیگر بال و پرهای اسلام را از دست دادیم، پس خدایا تو را به راه پاک عاشقانت قسم میدهم که مرا به سوی خودت بخوان.
خدایا! میخواهم در کنار شهدای اسلام، کربلای حسینی و شهدای کربلای انقلاب اسلامی باشم.
از تمام برادران و خواهران خواستارم که پیرو ولایت فقیه باشند تا آسیبی نبینند. چرا که ولایت فقیه مانند گنجی است که اگر یافتی دارای ارزش میشوی، البته ارزش معنوی و اگر هم به دنبالش نرفتی بیارزش میشوی، ولی آن گنج ارزش خود را از دست نمیدهد.
مادرم و بزرگانم! بسیار برایم زحمت کشیدید و رنج بردید، اما نتوانستم جبران کنم نتیجه زحمات شما را؛ از شما میخواهم حلالم کنید؛ اگر شهید شدم برایم غمگین نشوید، چرا که به قول برادر شهید ابوالفضل مختاری در خواب آرامی آرمیدهام؛ شما نیز در پیشگاه خداوند روسفید هستید، زیرا خمس فرزندتان را دادهاید.
مادرم میروم و از پدر از دسترفتهام حلالیت میطلبم؛ مادرم امام را ندیدهام اما در خواب دیدم مرا بیدار کرد و پیش خود برد؛ من نیز دست و روی مبارکش را بوسیدم؛ از تمام برادران و خواهران خواستارم در مراسمهای مذهبی، دعای کمیل، نمازجمعه و دیدار با خانوادههای شهدا شرکت کنید، ظهور حضرت مهدی(عج) را بخواهید و نماز شب را به پا دارید تا عاشق شوید. از برادران بسیجی تقاضا میکنم این بنده حقیر را حلال کنید و همچنین از همسایگان عزیز.
مادرم و پدر از دسترفتهام پاداش امانتداریتان را خدا میداند؛ این پرارزشترین پاداش یک پدر و مادر است؛ در عزاداریها شرکت کنید و گریه زیاد کنید؛ میبینم رهبرمان امام خمینی بتشکن تا اسم امام حسین(ع) میآید، چگونه اشک میریزد.
در صورت امکان اگر از من جنازهای باقی ماند در کربلای انقلاب اسلامی به خاک بسپارید.
خدایا میخواهم گناهانم را تبدیل به اشک کنی و از چشمهایم به در آری و مرا از یاران امام زمان قرار دهی.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
منبع: ساجد