مطلب دومى كه در ديدار مردم بجنورد عرض كرديم و به اطلاع شما هم رسيده است، مسئلهى پيشرفت است. ما عرض كرديم كه هدف، پيشرفت است. پيشرفت به معناى تحرك دائمى است. اگر دقت كنيم، پيشرفت، هم راه و مسير است، هم هدف است. ما ميگوئيم هدف، پيشرفت است؛ در حالى كه پيشرفت يعنى حركت به جلو. چطور حركت به جلو ميتواند هدف قرار بگيرد؟ توضيحش اين است كه پيشرفت انسان هرگز متوقف نميشود. يعنى خداى متعال انسان را آنچنان آفريده است كه حركت او به جلو در ميدانهاى مختلف، هيچ وقت به حد يقف نميرسد. به هر مرحلهاى كه شما برسيد – چه در مراحل مادى و چه معنوى – مطمئناً توقف در آن مرحله، براى انسان علاقهمند به پيشرفت، معنا ندارد. بنابراين پيشرفت، هم راه است، هم هدف است. بايد دائم به حركت ادامه داد و پيش رفت.
ملت ايران اين استعداد را دارد كه آنقدر پيشرفت كند كه بتواند در جهات گوناگون به عنوان يك الگوئى در دنيا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبين باشيم؟ چرا با نظر تحقير به خودمان و ملت خودمان و آيندهى خودمان نگاه كنيم؟ دشمن ميخواهد اين را به ملت ما تلقين كند و در طول سالهاى متمادى تلقين كرده است. اينجور باوراندند كه حتماً عنصر غربى پيشرو است و بايد دنبال او حركت كرد؛ نه، يك روزى تاريخ ما به ما نشان ميدهد كه قضيه بعكس بوده است. ما در دنيا پيشرو بوديم؛ پيشرو در علم بوديم، پيشرو در صنعت بوديم، پيشرو در تمدنسازى بوديم، پيشرو در فرهنگ بوديم؛ ديگران از ما ياد ميگرفتند، مىآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهى پيشرفت بايد آنجور باشد كه ما آن آينده را در نظر بگيريم.
من چندى قبل به جوانهاى دانشجو و نخبه اين نكته را گفتم، بايد همت شما اين باشد كه در دنيا به وضعى برسيم كه اگر كسى بخواهد به تازههاى علمى دست پيدا كند، مجبور باشد زبان فارسى ياد بگيرد. جوانان ما اين آينده را به عنوان يك آيندهى حتمى و قطعى در نظر بگيرند، براى آن تلاش كنند، براى آن كار كنند. نخبگان ما، نخبگان سياسى ما، نخبگان علمى و فرهنگى ما، با اين نگاهِ به آينده حركت كنند، برنامهريزى كنند و به هيچ حدى قانع نباشند. اين مقولهى پيشرفت است.
شاخصه های پیشرفت
اعتماد به نفس
خب، پيشرفت شاخصهائى دارد. يكى از شاخصهاى پيشرفت يك ملت، عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى است. ادعاى من اين است كه با لحاظ اين شاخص، ملت ما پيشرفت زيادى كرده است. امروز ملت ما داراى اعتمادبهنفس در عرصهى سياست بينالمللى است. اينكه شما ملاحظه ميكنيد مسئولان كشور در مواجههى با قضاياى جهانى، با اعتمادبهنفسِ كامل حرف ميزنند، ناشى از اين است كه ملت ما احساس عزت و اعتمادبهنفس ميكند. اسلام به ما اين اعتمادبهنفس را داده است. هر مقدارى كه با اسلام و احكام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشيم، اين اعتمادبهنفس ملى بيشتر خواهد شد. مقولهى عزت ملى و اعتمادبهنفس ملى، به طور كلى محسوس است. در عرصههاى جهانى؛ چه در مسابقات علمىِ جهانى، چه در رقابتهاى سياسىِ جهانى، امروز ملت ايران حرف براى گفتن دارد. مسئولين كشور به اعتماد ايستادگى ملت، در عرصههاى جهانى و صحنههاى بينالمللى مىايستند و كار خودشان را و حرف خودشان را پيش ميبرند. اين يك شاخص است.
عدالت
يك شاخص ديگر براى پيشرفت، عدالت است. اگر كشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پيشرفت كند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، اين به نظر ما و با منطق اسلام پيشرفت نيست. امروز در بسيارى از كشورها علم پيشرفت كرده است، صنعت پيشرفت كرده است، شيوههاى گوناگون زندگى پيشرفت كرده است، اما فاصلهى طبقاتى عميقتر و شكاف طبقاتى بيشتر شده است؛ اين پيشرفت نيست؛ اين پيشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادكنكى است. وقتى كه در يك كشورى، جمعيت معدودى بيشترين بهرهى مادى را از آن كشور ميبرند و در همان كشور، در خيابانها مردم از سرما و گرما ميميرند، عدالت اينقدر نامفهوم و غير عملى در آن كشور است. در خبرهاى جهانى ميخوانيم كه در فصل تابستان در شهرهاى ايالتهاى مختلف آمريكا، افرادى از گرما ميميرند! خب، چرا كسى از گرما بميرد؟ اين غير از اين است كه سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمريكا همان كشورى است كه ثروتمندترين آدمهاى دنيا و گردنكلفتترين شركتها و كارتلها و تراستهاى دنيا در آن كشور هستند؛ بيشترين سود تجارتهاى سلاح در آن كشور است؛ اما در كشورى كه آن ثروتهاى افسانهاى وجود دارد، عدهاى در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان ميدهند و ميميرند! اين معنايش عدم وجود عدالت است. حالا در فيلمهاى سينمائى و ادعاهاى افسانهاى و داستانى، شكلهائى از عدالت را نمايش بدهند؛ خب، اين با واقعيت فاصلهاش بسيار زياد است. در كشورهائى كه با شيوهى اقتصادىِ سرمايهدارى اداره ميشوند و نام ليبراليسم – آزادگرائى – را روى خودشان گذاشتهاند، يك چنين بدبختىهائى وجود دارد؛ در آنجا واقعيت زندگى اين است.
ما اگر بخواهيم پيشرفت كنيم، در درجهى اول، يكى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده اين است كه ما در اين زمينه پيشرفت كردهايم؛ البته نه به قدرى كه ميخواهيم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقايسه كنيم، پيشرفت كردهايم؛ اگر خودمان را با بسيارى از كشورهاى ديگر كه با نظامهاى گوناگون زندگى ميكنند، مقايسه كنيم، بله پيشرفت كردهايم؛ اما اگر خودمان را مقايسه كنيم با آنچه كه اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خيلى فاصله داريم و بايد تلاش كنيم. اين تلاش به عهدهى كيست؟ اين تلاش به عهدهى مسئولان و مردم – با هم – است.
بله، ما از لحاظ توزيع منابع عمومى به همهى مناطق كشور، پيشرفت كردهايم. يك روزى بود كه بيشترين منابع اين كشور در مناطق مخصوصى كه تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف ميشد؛ بسيارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى كشور هيچ حظ و بهرهاى نداشتند. قبل از انقلاب، يكى از استانهاى بزرگ اين كشور – كه البته نميخواهم اسم بياورم؛ قبلاً يك وقتى گفتم – پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطهى استان داشت، كه متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما يك فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! يعنى مردم براى استفادهى از فرودگاه و هواپيما و رفتوآمد هوائى، هيچ امكانى نداشتند؛ در حالى كه در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ اين بىعدالتى بود. امروز وقتى نگاه ميكنيم، مىبينيم از لحاظ خدمات، از لحاظ جادهسازى، از لحاظ ساختن بزرگراهها و آزادراهها و جادههاى راحت، سرتاسر كشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصيل علم، در سرتاسر كشور اين امتياز و اين امكان وجود دارد. همان طور كه اشاره كردم، مناطق متعددى از كشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبيرستان در مضيقه بودند. بنده در استان سيستان و بلوچستان تبعيد بودم؛ اوضاع را آنجا ميديدم. از لحاظ دبيرستان، بسيارى از شهرهاى آن استان در مضيقه بودند. يك مركز نيمبندِ ضعيفِ درجهى سوم چهارمِ دانشگاهى در كل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقيهى استانها نگاه كنيد، مىبينيد در همهى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ يعنى امكان تحصيل. خب، اين عدالت است. اين معنايش اين است كه امكان تحصيل علم توزيع شده است بين مناطق گوناگون كشور؛ امكانات مادى كشور، منابع مالى، علم توزيع شده است؛ اين بسيار چيز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و كسانى كه داراى استعداد بودند، امكان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امكان بروز و ظهور دارند. در اسفراين و هر نقطهى ديگرى، وقتى انسان بااستعدادى حضور داشته باشد و بتواند نخبگىِ خودش را نشان دهد، دستگاههاى گوناگون كشور از او استقبال ميكنند، او را گرامى ميدارند و از امكان او استفاده ميكنند. در گذشته اينجور نبود. بنابراين نسبت به گذشته، مطمئناً اين شاخص پيشرفت – كه شاخص عدالت است – برجسته است؛ اما نسبت به آنچه كه ما از اسلام فهميديم و شناختيم، نه، ما هنوز عقبيم؛ بايد تلاش كنيم و كار كنيم.
بیانات در دیدار با مردم اسفراین