ملتهاى جهان و تاريخ بشر، آموخته و ديده است كه جماعتى – ملت و كشورى – در طول تاريخ، در همه جاى عالم زحمت مىكشند، تلاش مىكنند، دشمن را سرِ جاى خود مىنشانند، فداكارى از خود نشان مىدهند و افتخار مىآفرينند تا اينكه پيروزى نصيبشان مىشود. سرنوشت اغلب اين كشورها و ملتها چنين رقم خورده كه بعد از آنكه پيروزى را با زحمت به دست آوردند، به داخل خانهها و جوامع و شهرها و روستاها رفته و مشغول زندگى شدهاند و چرب و شيرين زندگى را زير دندانهاى خود مزمزه كردهاند. از يادشان رفته كه دشمن هم داشتهاند و افتخار پيروزى را با چه بهاى سنگينى به دست آوردهاند. خوابشان برده و دشمنى كه در ميدان جنگ در مقابل آنها شكست خورده بود، بعد از دوران جنگ به سراغشان آمده و با آسودگى و بدون زحمت، دستاورد عزيزى را كه آن همه برايشان قيمت داشت، از آنها ربوده و برده است.
تاريخ را نگاه كنيد و ببينيد كه اين سرنوشت بسيارى از كشورهاست. اين، سرنوشت بسيارى از ملتهاى غافل است. كسانى بودند كه حتى در دوران جنگ هم، به جاى اينكه به خطر دشمن بينديشند، به زندگى راحت و برهم نخوردن آرامش مادى زندگى مىانديشيدند و اگر يك ذرّه از گوشه آرامش مادّى آنها ساييده مىشد، همه كس را مورد اعتراض قرار مىدادند. بعد از دوران جنگ و قبول آتشبس – از سال شصت و هفت به اين طرف – هم، چنين آدمها و روحيههايى بوده است. ما هم مثل بقيه جوامع بشرى هستيم و همان آفتها، همان خطرها و همان سرنوشتها، ما را هم تهديد مىكند.
بيانات در دیدار یگانهای حاضر در مانور عاشورا،1374/03/25
به راستى چرا انسان بايد اين ارزشها را فراموش كند؟! آقا به نام ايرانى خواهى، نفس مىكشد و زندگى مىكند؛ اما عيد نوروز را به راحتى با كريسمس عوض مىكند! بىذوقى و بىسليقگى تا اين حد؟! مدت هشت سال در اين كشور، جنگ اتّفاق افتاد. اين جنگ، دفاع بود ديگر! اگر آن روز كه عراق به خرمشهر و اهواز حمله كرد – اينها كه نرفتند ببينند آنجاها چه خبر بود. ما رفتيم و از نزديك، واقعاً كربلاى خوزستان را ديديم – جوانان دفاع نمىكردند و اگر فداكاريهاى بسيج و سپاه و ارتش نمىبود، امروز چه وضعى داشتيم؟! اگر عراق، منطقه نفتى ايران را از دزفول و انديمشك جدا مىكرد و تحت عنوان «عربستان» به خاك خود منضم مىنمود – كما اين كه نقشهشان همين بود – و يا امارت جديدى مثل قطر و كويت به وجود مىآورد و در حقيقت به تجزيه ايران مىپرداخت، امروز چه وضعى داشتيم؟! در دورههاى قبل از جمهورى اسلامى، هميشه ايران تجزيه شد و هميشه از ايران كَندند. هيچ كدام از سلاطين پهلوى و قاجار، اين افتخار را ندارند كه بتوانند بگويند ما مرزهاى ايران را حفظ كردهايم. قاجارها كه وضعشان معلوم است. پهلويها هم، شهرهاى مركزى ايران را سالها زير چكمه سربازان خارجى انداختند و زن و مرد و ناموس اين كشور را به دست آنها دادند. تنها جمهورى اسلامى بود كه مردانه ايستاد و نگذاشت كه متجاوزين يك قدم جلو بيايند.
هشت سال جنگ مگر شوخى است؟! هشت سال جنگ و آن همه فداكارى! جوانان ما در مقابل اتّحاد شرق و غرب و «ناتو» و همه و همه مقاومت و ايستادگى كردند و ميهن را نجات دادند. آيا در مطبوعاتى كه زمان جنگ منتشر مىشدند و يا اينكه بعد از جنگ به وجود آمدند، يك كلمه از اين كار بزرگ و دفاع عظيم و پرشكوه، نبايد ستايش شود؟! در مطبوعات معاند، اگر يك وقت اسمى از دفاع مقدّس و رزمندگان بيايد، همراه با مسخرگى است. چرا؟! چون رزمنده ما داراى محاسن است و اينها از محاسن خوششان نمىآيد! فقط علّتش اين است. آيا اين نشانگر بىانصافى نيست؟!
بيانات در ديدار مديران و مسئولان مطبوعات كشور،1375/02/13
يكى از كارهايى كه بهنظر من فرض و واجب است، اين است كه شما جوانها لااقل تاريخ جنگ را بخوانيد؛ حالا تاريخ انقلاب، يك خرده دورتر است، تاريخ جنگ را كه نزديكتر است، ببينيد. قضاياى جنگ را بدانيد. از آنچه كه در دوران هشت سال دفاع مقدس در ايران اتفاق افتاده، مطلع بشويد.
بيانات در ديدار شركتكنندگان در همايش آسيبشناسى انقلاب،1377/12/15
امروز بعضى هستند كه در دنباله كارهاى فرهنگى خطرناك، مىخواهند ياد آن روزها را هم از خاطر ملت ايران ببرند. از تكرار اسم جنگ و اسم مناطق جنگى و «خرمشهر» و «شلمچه» و «دو كوهه» و از اين قبيل چيزها عصبانى مىشوند. از نام آنچه كه مردم و ذهنها را به ياد آن روزها بياورد، خشمگين مىشوند و بدشان مىآيد و تلاش مىكنند كه اينها از ياد مردم برود. اينها كسانى هستند كه در آن دوران، خجلت زده و شرمزده بودند؛ چون حضورى در صحنه نداشتند. چون در آن دوران، آنچه اتّفاق مىافتاده است مايه خجلت آنها و عليه كسانى بوده كه دلِ اينها با آنان بوده است. لذاست كه از تكرار آنها ناراحت مىشوند و مىخواهند اين را از خاطر ملت ايران حذف كنند.
به همين سبب، درست عكس اين خواست بايد انجام گيرد؛ يعنى خاطره درخشان روزهاى بزرگ دفاع مقدّس، بايد با قوّت و قدرت بيشتر و روشن و همان كه بوده است باقى بماند. البته اينكه عرض مىكنيم «همان كه بوده است» يعنى مبالغهاى در آن انجام نگيرد؛ چون احتياج به مبالغه هم نيست. حتى من گمان نمىكنم قلمها و نوشتارها و كارهاى هنرى، به همان اندازه، بتوانند آنچه را كه بوده است نشان دهند. تا به حال كه نتوانستهايم آن صحنهها را آنچنان كه بوده در عالم فرهنگ و ادبيّات و هنر نشان دهيم. بايد تلاش كنيد كه اينها برجسته بماند و در ذهنها ماندگار شود.
بيانات در ديدار جمعي از فرماندهان سپاه،1377/06/24