ولادت : 23/4/1348
شهادت : 29/11/1361
وقتی راجع به شهدای نوجوان حرف زده میشه اول از همه یاد شهید فهمیده یا بهنام محمدی تو ذهنمون میاد ولی واقعیت اینه که تو جنگمون صدها بهنام محمدی ها و شهید فهمیده ها داشتیم که متاسفانه یا اصلا چیزی راجع به اونا گفته نشده یا خیلی کم بهشون پرداخته شده. به لطف خدا و مدد خود شهدا قراره ایشالله تو این پست از یکی دیگه از اون بزرگمردهای کوچیک یادی بشه…
فکر می کنم بارها این عکس رو دیده باشین. این عکس نوجوان 13 ساله ی کرجی شهید علیرضا محمودی پارساست که چند روز قبل از شهادتش گرفته شده که معصومیتی خاص رو تداعی می کنه. وقتی تو زندگی این نوجوان سیر می کنیم می بینیم که چطور جبهه به فرموده حضرت روح الله(ره) دانشگاه بوده و چطور مس وجودها رو طلا می کرده. عشق واقعی به شهادت رو میشه تو گوشه گوشه ی زندگی به ظاهر کوتاه علیرضا و دست نوشته ها و آثار بجا مونده ازش لمس کرد، چیزی که شاید برای خیلی از مسن های این زمان گفتنش هم سخت باشه، ملکه ی ذهن و رفتاری شهید علیرضا محمودیه….
برای شروع چند فرازی از توبه نامه ی ایشون رو اینجا ذکر می کنیم؛ فقط قبل از خوندن یادمون باشه که این توبه نامه کسی است که هنوز به سن تکلیف نرسیده ولی نگران ترک اولی هایی است که ازش سر زده…..
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم…
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم…
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم….
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم….
از این که مرگ را فراموش کردم….
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم….
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم…..
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم….
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند….
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم….
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم….
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم….
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم….
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم….
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند….
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود….
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری…..
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم….
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند….
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم….
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم….
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم….
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم….
از این که ” خدا می بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم….
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا … به نشنیدن زدم….
6 دیدگاه
رضا
سلام
هر کس برای شهدا قدمی بردار مطمئن باشد اگر این حرکت تاثیری مثبت در جامعه داشته باشد شما در ان سهم دارید خیلی جالب بود متشکرم انشالله که خداوند توفیق پاک شدن را قبل از مرگ به ما بدهد چون من هم جبهه بودم واین بزرگواران رادیده ام ولی بزرگ نشدم فقط همراهی کردم ودرک نکردم دیدم ولی نفهمیدم خدا این حقیر را که دیگر راهی تا پایان عمرم ندارم کمک کند تا پاک شوم وشهدا از من راضی باشند التماس دعا .
طلایه دار
سلام خسته نباشید
سایت زیبایی هست مخصوصا قالبش خوب طراحی شده
شهید بشید
عصر انتظار
سلام
ممنون از اظهار لطف شما
مهران استیری
سلام
بعضی ها زود اوج می گیرند اما بعضی ها هنوز در حال تمرین پریدن برای پرواز کردن بعضی ها هم یادشان رفته باید به کجا بروند بعضی ها هم دیگر وقت پریدن و اوج گرفتن ندارند
مهران استیری
سلام
بعضی ها زود اوج می گیرند و بعضی ها در حال تمرین برای پرواز کردن و اوج گرفتن بعضی ها یادشان رفته باید به کجا بروند بعضی ها هم دیگر وقت پریدن و اوج گرفتن را ندارند
امیر فلاح
با سلام
ممنونم از زحماتتون بخاطر تهیه همچین سایت با ارزشی.
دوست عزیز فکر میکنم تاریخ تولد و شهادت برادر شهید علی رضا محمودی پارسا اشتباها تایپ شده لطفا بررسی کنید
با تشکر حق نگهدارتان