متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1391/5/26
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندههاي عزيز شب جمعهي آخر ماه رمضان بحث را ميبينند. بحث رمضان 91 در مازندران ضبط ميشود و بينندهها هم شب جمعهي آخر ماه رمضان پاي بحث هستند. فردا، روز قدس است. روز قدس به قول حضرت امام، روز اسلام است و روز حمايت از مظلوم است.
قدس براي مسلمانهاست و شيعه و سني ندارد. ما هركس مظلوم است بايد از او حمايت كنيم، حتي اگر كافر باشد. كافر مظلوم هم بايد از او حمايت كنيم. خداوند در سورهي «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تكوير/1) ميگويد: «وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئلَتْ، بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (تكوير/8 و9) «الْمَوْءُدَةُ» يعني دختري كه زنده در گور ميشود. «سُئلَتْ» زمان جاهليت دختر را زنده در گور ميكردند، «سُئلَتْ» سؤال ميشود «بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» اين دختر چه گناهي كرده است؟
1- روز قدس، روز حمايت از مظلومان
خوب مؤمنين كه دختر را در گور نميكردند، مشركين دختر را در گور ميكردند. اما چون اين دختر مشرك مظلوم است خدا به نفع مظلوم سؤال ميكند كه «بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» ما بايد از مظلوم دفاع كنيم، چه مسلمان، چه غير مسلمان. حالا لبنان كه مسلمان شيعه هستند. فلسطين هم مسلمان اهل سنت، ولي چون اينها مظلوم هستند بايد از اينها دفاع كنيم. و اين راهپيماييها را رويش حساب باز كنيم. اسلحهاي كه اسرائيل دارد و حمايتي كه آمريكا دارد، اگر اين حمايتهاي شما نبود، و لطف خدا از طريق اين حمايتها نبود، اسرائيل نابود ميكرد، نابود ميكرد.
زماني كه ما روز قدس نداشتيم، يك جنگي شد بين مصر و اسرائيل كه آن زمان گفتند: جنگ اعراب و اسرائيل، شش روزه به جايي نرسيدند. ولي به خاطر همين حمايتها يك چند هزار نفري سي و سه روز مقاومت كردند و اسرائيل را از پاي درآوردند. مقاومت لبنان و فلسطين مقاومتي است در سايهي اين حمايتها. اين حمايتها را ساده نگيريد. اگر سوزن شيرجه ميرود در فاستوني به بركت نخ دمُش است. نخش را بكشي، سوزن كاري نميتواند بكند. اين حمايتها، حماسهها…
در مسجدها هم همينطور است. در مسجدها، بايد مرگ بر آمريكا باشد. مرگ بر اسرائيل باشد. من يك مسجد رفتم، ديدم مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل، نميگويند. درود بر رزمندگان ندارند. بلند شدم گفتم: شما 50 درصد مسلمان هستيد. گفتند: چرا؟ گفتم: تابلوي مسلمان قرآن است. قرآن ميگويد: بايد بگوييد مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل. چون قرآن ميگويد: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» (فتح/29) نسبت به كفار بايد شديد باشيد. «رُحَماءُ بَيْنَهُم» بين خوديها بايد رحم داشته باشيد. نسبت به بچههاي فلسطين و لبنان بايد محبت كنيد. نسبت به آمريكا و اسرائيل بايد «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ». بعد ميگوييم: «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» (فتح/29) بعد ميگويد: ركوع و سجود، شما «رُكَّعاً سُجَّداً» هست. يعني ركوع و سجود ميكنيد، مسجدي كه مرگ بر آمريكا نميگويد، اين مسجد 50 درصد مسلمان هستند. يعني نصف آيه را عمل ميكنند و نصف آيه را عمل نميكنند. قرآن ميگويد: «الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ» (حجر/91) يك عده قرآن را «عِضين» تكه تكه ميكنند. يك تكهاش را قبول ميكنند، يك تكهاش را قبول نميكنند. اين حمايت بايد باشد.
آيهاي كه ميگويد: اين راهپيماييها عمل صالح است، سالهاي قبل گفتم. ديگر حالا، البته ممكن است بگويند: ما سالهاي قبل نبوديم. هميشه كه همهي مردم پاي تلويزيون نيستند. اگر پرسيدند: آقاي قرائتي تو كه معلم قرآن هستي، اين راهپيماييها در كدام آيه است؟
بسم الله الرحمن الرحيم. ميفرمايد: «وَ لا يَطَؤُنَ» (توبه/120)، «وَطَأ، يَطَأ» يعني قدم زدن، «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئا» يعني حركت نميكنند، حركت دسته جمعي، كه «يَغيظُ الْكُفَّار» حركتي كه كفار را به غيط دربياورد، «إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح» (توبه/120) هر حركت دسته جمعي، «وَطَأ، يَطَأ» يعني قدم زدن، «يَطَؤُنَ» يعني قدم نميزنند، «لا يَطَؤُنَ» قدم نميزنند كه كفار به غيظ دربيايد، مگر اينكه در مقابل قدم زدنشان «كُتِبَ» نوشته ميشود براي آنها، چه نوشته ميشود؟ «عَمَلٌ صالِح». يعني اين راهپيماييها عمل صالح است. «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئا».
هر حركت دسته جمعي كه كفار را به غيظ بياندازد براي آن حركت عمل صالح نوشته ميشود. ما يك عمري هي ميخوانديم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَات» (عصر/1-3) عمل صالح چيه؟ عمل صالح يكياش اين است. عمل صالح يكياش اين است كه انسان حركتش، موضعگيرياش يك طوري باشد كه كفار غيظ كنند. اين مسألهي مهمي است.
يك لطيفهي قرآني بگويم. فرق بين «يَغيظ» و «يَغضِب» چيست؟ «يَغضِب» يعني غضب، نميگويد: حركت شما كفار را به غضب دربياورد. ميگويد: كفار را به غيظ دربياورد. غيظ و غضب چه فرقي ميكند؟ غضب يعني عصبانيت. غيظ يعني سر رفتن، يعني پكيدن! يعني بايد يك طوري كنيم كه كفار بپوكند. نه فقط ناراحت شوند، عبوس كنند، «يغيظ»! و لذا در قرآن «غَضِبَ اللَّه» (نساء/93) داريم. ولي «غاظ الله» نداريم. چون خدا وجود بينهايت است. وجود بينهايت هيچ وقت سر نميرود. وجود بي نهايت غضب ميكند، ولي «يغيظ» يعني سر برود. منفجر شود. بايد موضع گيري ما طوري باشد كه كفار منفجر شوند، مثل همانطوري كه منصور دوانقي گفت: امام صادق دارد من را منفجر ميكند. يك استخوان است در گلوي من، نه ميتوانم قورتش بدهم، نه ميتوانم بيرونش بياورم. اصلاً علت اينكه امامان ما را كشتند، چون امامان ما استخواني بودند در گلوي طاغوتها. تمام امامان ما را شهيد كردند.
راهپيمايي قدس را انشاءالله شركت كنيم و شب جمعهي آخر هم كه بينندهها بحث را گوش ميدهند ديگر دارد در بسته ميشود. يك جملهاي يادم آمد برايتان بگويم. در مناجات داريم «فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَة» (بحارالانوار/ج91/ص142) خدايا «فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً» يك بابي را فتح كردي، يك دري را باز كردي. اسمش را توبه گذاشتي، «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه» درها باز شد، ديگر اگر كسي از اين رمضان استفاده نكرد، مقصر كسي نيست.
گر گدا كاهل بود *** تقصير صاحبخانه نيست
يك ماه رمضان به تو دادم، گفتم: يك آيه قرآن خواندن ثواب يك ختم قرآن را دارد. ميليونها ميليون آدم در ماه رمضان بخشيده شدند. تو بيعرضه بودي. هنوز تمام نشده، دو سه شب مانده، اگر بين خودتان و خدا حساب سال نداريد، حساب سال داشته باشيد. لقمهي حرام به بچهمان ندهيم. خمس بدهيم، زكات بدهيم. اگر دل كسي را رنجانديم، دو شب مانده زنگ بزن، خودت را بشكن. بگو: آقا من غلط كردم، مرا حلال كن. معذرت ميخواهم، يك عذرخواهي كنيد از كسي كه از شما ناراحت است و از شما ظلم ديده. يك اشكي، يك نماز شبي.
خدايا اسرائيل را نابود كن. (الهي آمين) خدايا مؤمنين را پيروز كن. (الهي آمين)
در رمضان 91 دربارهي مسائلي راجع به گناه، من پيشبيني ميكردم سي تا بحث ولي شايد بالاي هفتاد بحث دارد ميشود. ديگر چون ميخواهم ماه رمضان سفره را جمع كنم، خيلي فشرده ميگويم.
به يك كسي گفتند: در دو ثانيه بگو: پدرت چطور مرد؟ گفت: دو ثانيه! گفت: تب كرد و لرز كرد و مرد! چون دو ثانيه بيشتر وقت نداشتم. حالا ماه رمضان تمام شده و حرفهاي ما مانده. به يك آقا گفتند: برو بالاي منبر راجع به علي بن ابي طالب صحبت كن. گفت: چقدر وقت دارم؟ گفتند: نيم ساعت. گفت: نيم ساعت كه نميشود راجع به علي صحبت كرد. رفت بالاي منبر گفت: علي بن ابي طالب علمي داشت، هو….. اوه… تقوا… اوه… شجاعت، اوه… سخاوت، اوه… هي فوت كرد. گفتند: اين چه سخنراني بود؟ گفت: علي بزرگ بود. وقت من كم بود. بيشتر از فوت نميشد. (خنده حضار)
حالا ما ميخواهيم همهي حرفهايمان را در اين دو شب فشرده بگوييم. حالا تندتند ميخوانم، چه كنم حيف است.
2- نقش گناه والدين در فرزندان و نسل آنها
بسم الله الرحمن الرحيم. تذكرات: يك گناه ميتواند يك نسلي را بدبخت كند. مثل پدر و مادر ما. آدم و حوا يك گناه كرد. از محيط رفاه خارج شد، همه ما به دردسر افتاديم. قرآن هم يك آيه دارد ميگويد: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعا ً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/32) يعني كشتن يك نفر، كشتن يك نسل است. چون يك نفر ميتواند سرچشمهي يك نسل باشد. گناه را سبك نشماريم.
گاهي ميگويند: توبه كردم. توبه گناه را ميبخشد. اما اثر وضعياش را دارد. كسي شراب خورده، بعد هم ميگويد: بد كردم، خدايا ببخش. خيلي خوب، خدا گناه شراب خوردنت را ميبخشد. اما بد مستياش هست. توبه جلوي مستي را… بگوييد… نميگيرد. و لذا قرآن ميگويد: «فَتَابَ عَلَيْه» (طه/122) اما «اهْبِطَا» (طه/123) ديگر جاي شما در آن باغ نيست. ولو حالا شما را بخشيدم. اين يعني چه؟ يعني گناه اثر وضعياش را دارد.
گناه وقتي خطرناك است كه سيره باشد. در قرآن معمولاً ميگويد: «كانُوا يَفْعَلُونَ» (مائده/79) «كانُوا يَعْلَمُونَ» (بقره/102) خيلي «كانوا، كانوا» در قرآن است. يعني روشش اين است. يك گناه قابل بخشيده شدن است. اما اگر كسي كارش اين شد. ببين يكوقت يك كسي ميزند يك نفر را ميكشد. راننده خوابش برده يا پايش را به جاي ترمز روي گاز گذاشته، ولي يك كسي آدم كش است. كارش اين است. اگر كارش باشد ديگر مشكل است. سعي كنيم اگر گناه كرديم گناهكار نشويم. لغزشي بود. بله دلايلي بود من گول خوردم. معذرت ميخواهم! اين كاره نشويم.
3- خطر عُجب و غرور، در عبادات
مسألهي ديگر اينكه گاهي وقتها يك كاري را هم ميكنيم. فكر ميكنيم عبادت است. من يك ختم قرآن خواندم. من چقدر افطاري دادم. چقدر صدقه دادم. چقدر جهازيه دادم. چند بار، مكه، مشهد و عمره رفتم. چه و چه و چه… اما اينها به قيامت هم رفته يا نه؟ قرآن نميگويد: «من عمل بالحسنه». كسي حسنه انجام بدهد، ميگويد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَة» (انعام/160) «جاء» يعني حسنهاش را بردارد بياورد. چون خيلي وقتها يك عبادتي ميكني، اما منت ميگذاريم، خراب ميشود. غرور ما را ميگيرد، خراب ميشود. عجب ما را ميگيرد، خراب ميشود. يعني گاهي وقتها ما عبادت ميكنيم، اما اين عبادتها يا اولش با ريا خراب ميشود، يا وسطش با عجب خراب ميشود. يا آخرش يك گناهي ميكنيم، حبط ميشود. يك مثل هست ميگويند: گاو نه من شير ميدهد ولي پايش را در اين شير ميگذارد و خراب ميشود. بنابراين بايد مواظب باشيم بعضي گناهها خوبيهاي ما را هم از بين ميبرد.
مسألهي ديگر بعضيها فكر ميكنند زرنگ هستند، از دروغ، كم فروشي، رشوه، حقهبازي ميخواهند پول گير بياورند. قرآن يك آب پاكي روي دست اينها ريخته و گفته: آقاجان، تو فكر نكن با گناه پولدار شدي. اگر گناه نميكردي «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/3) از جايي كه فكر نميكردي. كساني كه با برنامهريزي طرح كلاهبرداري، رشوه، دروغ، گناه، كساني كه از راه حرام پولدار ميشوند بدانند كه از تقوا بيرون ميروند، و كسي هم كه از تقوا بيرون رفت، «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب» نيست. خدا در قرآن گفته اگر تقوا داشته باشي از راهي كه پيش بيني نميكردي من رزقت ميدهم. اما اگر از گناه به گناه پريدي، آن سهم «لا يَحْتَسِب» را از تو حذف ميكنم. اين هم يك مسألهي مهمي است. هيچكس فكر نكند من يك دروغ گفتم، اينقدر گير من آمد. يك كمفروشي، يك رشوه، يك حقهبازي كردم، يك زد و بندي كردم، فلان مبلغ گير من آمد. بله قرآن گفته: فلان مبلغ گيرت آمد. اما اگر گناه نميكردي، همين فلان مبلغ را از راه ديگر تأمين ميكردم. اين هم يك نكته.
4- توجيه گناه، خطرناكتر از خود گناه
مسألهي ديگر، يكي از چيزهاي خيلي خطرناك توجيه گناه است. كه انسان گناه كند، توجيه كند. با توجيه گناه، گناه از بين نميرود. ميگويد: خواهر و برادر هستيم. حالا خواهر و برادر هستيد، ميشود به هم نگاه كنيد؟ پسر خاله و پسر عمو و پسر عمه هستيم. خوب يعني ديگر محرم و نامحرم ندارد؟
شوخي كردم، حالا مثلاً شوخي كردي آبروي طرف نرفت؟ «إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا» (بقره/275) قرآن ميگويد: بيع مثل رباست. يعني ديگر واقعاً مثل رباست، همينطور كه گفتي اين مسأله كه گناه خودمان را توجيه نكنيم. يكي از كارهاي خيلي خوب اين است كه آدم بگويد: خدايا من بد كردم. اشتباه كردم، مردم هم از كسي كه بگويد: آقا اشتباه كردم، خوششان ميآيد. صاف حقش را بگو. لازم نيست حالا توجيه كني.
مسألهي ديگر اينكه در قرآن آياتي داريم كه ميفرمايد: «وَ لَمْ يُصِرُّوا» (آلعمران/135) اصرار نكنيد. اصرار چيست؟ اصرار گناه اين نيست كه آدم مرتب گناه كند. اگر كسي يك گناه كند، اما به فكر عذرخواهي و توبه نباشد اين هم اصرار است. حديث اين است، «أَنْ يُذْنِبَ الذَّنْبَ» يك گناه بيشتر نكرده، اما «فَلَا يَسْتَغْفِرَ اللَّه» (كافي/ج2/ص288) عذرخواهي نميكند از خدا. «وَ لَا يُحَدِّثَ نَفْسَهُ بِتَوْبَةٍ» هي هم به خودش نميگويد: خيلي خوب، ما اين خلاف را كه كرديم بايد جبران كنيم. اگر كسي خلاف كند، ولو يك خلاف، به فكر توبه نباشد، اين هم اصرار است. آخر ما در قرآن داريم كساني كه اصرار به گناه نميكنند، مورد لطف هستند. ميگوييم: خوب ما كه اصرار نميكنيم. ما يك گناه بيشتر نكرديم. ميگويد: بله، يك گناه كردي، اما يك گناهي كه هيچ به فكر عذرخواهي نبودي. اين هم يك نكته.
مطلب ديگر اينكه گناه در پيروزي هم اثر دارد. قرآن قصهي طالوت و جالوت را كه نقل ميكند ميگويد: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا» (آلعمران/147) در جبهه ميگفتند: خدايا گناهان ما را ببخش. پيداست اگر رزمنده اهل گناه باشد اين گناهان ممكن است در شكست او بياثر نباشد.
قرآن ميگويد: بعضيها از جبهه فرار ميكنند. چرا؟ به خاطر اينكه يك گناهي كردند، شيطان با همين گناه دل آنها را خالي ميكند. «تَوَلَّوْا» (آلعمران/155) يعني پا به فرار گذاشته در جبهه، از جنگ فرار كردند، چرا؟ «بِبَعْضِ ما كَسَبُوا» (آلعمران/155) يك خلافهايي كردند، آن خلاف جاي پا براي شيطان است. معصيت كردند، جاي پاي معصيتكار شيطان آن قلاب معصيت را ميگيرد ميكشد و اينها را در دلشان را خالي ميكند.
يكي از چيزهايي كه در عفو است، استغفار است. «استغفرالله ربي و اتوب اليه» خدايا من را ببخش. راحت بگوييم: خدايا من را ببخش. و اگر مدينه رفتيم، زيارت پيغمبر رفتيم، يك آيه در قرآن داريم «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» (نساء/64) اگر افرادي گناه كردند، بعد رفتند زيارت قبر پيغمبر يا خود پيغمبر، خدمت پيغمبر رسيدند گفتند: آقا ما يك خلافي كرديم، معذرت ميخواهيم. پيغمبر هم در حقشان دعا كند، خدا اينها را ميبخشد. يعني استغفار و زيارت پيغمبر نقش دارد و نقش مهمي دارد. اين هم يك مسأله.
5- ترك مجلس گناه و عدم همنشيني با گنهكار
مسألهي ديگر اينكه گاهي وقتها ميگويد: من كه گناه نكردم. بله، شما گناه نكردي، ولي كافي نيست. بايد جلسهي گناه را هم به هم بزني. گاهي افراد يك جايي مينشينند، اين گناه نميكند اما شما وظيفهات اين نيست كه گناه نكردي، بايد جلسهي گناه را به هم بزني. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِه» (نساء/140) اگر بنشيني، «إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُم» كسي كه گناه نكند اما در جلسهي گناه بنشيند، يا بايد جلسه را بر هم بزند، يا اگر بنشيند و جلسه را بر هم نزند اين هم جزء گناهكارها حساب ميشود. ولو گناه نكند. اينها همه آيهي قرآن است. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» با گناهكار ننشين، «حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِه» تا مسأله را عوض كنند. دارند يك كسي را مسخره ميكنند. دارند آبروي كسي را ميريزند. جك ميگويند، صفحه كوك كردند، جلسهي خوش و بش است و دارند يك كسي را ضايع ميكنند. نبايد بنشيني، بايد بلند شوي بروي، بايد جلسه را بر هم بزني. سكوت جايز نيست. ميگويد: اگر ساكت باشي، «إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُم». تو هم قطعاً مثل آنها هستي. اين هم يك نكته!
مسألهي ديگر اينكه گناه آدم را به سمت فرهنگ جاهلي ميبرد. ميگويد: «إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ» (مائده/49) بسياري از مردم، فاسق هستند گناه ميكنند، بعد ميگويد: «أَ فَحُكْمَ الجَْاهِلِيَّةِ» (مائده/50) يعني گناه آدم را به فرهنگ جاهلي، گناه اول گناه است، بعد براي آدم فرهنگ ميشود. اول يك گناه است، بعد ذره ذره وقتي گناه شد فرهنگ ميشود. يعني اول سيگار يك سيگار است. بعد سيگار جزء خرجيات ميشود. ميگويند: خرجيات چقدر است؟ ميگويند: اينقدر پول نان دارم، اينقدر پول چاي دارم، اينقدر هم پول سيگارم ميشود. يعني ديگر سيگار ميآيد جزء متن زندگياش. گناه انسان را به فرهنگ جاهلي سوق ميدهد.
6- رفاه گنهكار، كيفر و عقوبت الهي
مسألهي ديگر؛ اگر كسي گناه ميكند ولي زندگياش مرفّه است. ميگويد: ما كه هم گناه ميكنيم، هم خوش هستيم. حديث داريم «إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ» (بحارالانوار/ج70/ص383) اگر خداي سبحان را ديدي «يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ»(بحارالانوار/ج70/ص383) اگر ديدي خدا تند تند به تو نعمت ميدهد، «وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ» تو معصيت ميكني. تو خلافكار هستي، اما زندگي، 33 چشم زندگي روي تو باز است. همه چراغها سبز است، همه درها باز است. خوش خوش خوش! گناه ميكني و خوش باشي، ميگويد: معلوم ميشود كه برنامهاي خدا براي تو گذاشته است. چون خدا كسي را كه دوست دارد، فوري حالش را ميگيرد. اگر كسي هم گناه ميكند، مرتب ربا بگيرد، مرتب كم فروشي ميكند، مرتب رشوه ميگيرد و هيچ زندگياش هم لغو است. ميگويد: دلت خوش نباشد. خدا يك تصميم جدي برايت گرفته است. اين هم يك هشدار است به گناهكارهايي كه زندگيشان مرفّه است. به ما هم هشدار است. ميگويد: اگر ديدي يك كسي گناه ميكند نگو: آقا چطور فلاني هم گناه ميكند و هم خوش است؟ صبر كن، جوجهها را بايد آخر پاييز شمرد. شاه هم گناه ميكرد و هم خوش بود. صبر كن گريه كنان از كشور فرار ميكند. مرگ بر شاهي بگويند كه شيريني همهي جاويد شاهها از حلقومش بيرون برود. اگر ديديد كسي گناه ميكند و خوش است هم خودش باورش نيايد و هم شما گول نخوريد.
گاهي يك گناه ما، راه را براي نسلهاي آينده باز ميكند. ميگفتند: آخر چرا اين خلاف را ميكني؟ ميگفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/22) پدران ما يك كاري كردند ما هم همان كار را ميكنيم. هر ميراث فرهنگي ارزش ندارد. هر آداب و رسومي… گاهي پدران ما غلط رفتند، ما نبايد راهشان را برويم. اينكه ميخوانم آيهي قرآن است. ميگويند: بابا اين خلافهاي را انجام ندهيد. ميگويند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» پدران ما اين خلاف را انجام دادند، ما هم بايد. يعني بايد مواظب باشيم كه ما گاهي كه گناه مي كنيم شريك در گناهان نسل آينده هم هستيم.
7- دوري از تمسخر مقدسات ديني
مسألهي ديگر؛ عبادات خدا را مسخره نكنيم. قرآن ميگويد: به بني اسرائيل گفتيم بگوييد: «عَفواَ» يعني خدايا ما را عفو كن، ببخش. «قُولُوا حِطَّة» (بقره/58) «حطة» يعني «عفواً» اينها مسخره كردند. گفتند:«حنطه». چون «حِنطه» يعني گندم. با «ط»! «حطة» هم با «ط» است. «ح» جيمي و «ط» دسته دار. «قُولُوا» بگوييد «حِطَّة» يعني «عفواً» اينها هم گفتند: «حنطه». گندم! الفاظ را هم مسخره كردند. گاهي وقتها جوكهايي را كه درست ميكنند، پايشان را در كفش قبر و قيامت و براي عزرائيل و براي جبرئيل و براي پيغمبر و بعضي پايشان را در كفش بزرگها هم ميكنند، اينها خيلي خطرناك است. قرآن بخوانم. معلم قرآن هستم. «أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ» (توبه/65) خدا و آيات خدا را مسخره كردي؟
چيزي كه منسوب به خداست مقدس است. حتي شتر! يك شتر «ناقَةُ اللَّهِ» (اعراف/73) بود. يعني با معجزه اين شتر از كوه بيرون آمد. به حضرت صالح گفتند: اگر پيغمبر هستي الآن از اين كوه يك شتر بيرون بيايد. ما ايمان ميآوريم. معجزهي پيغمبر، حضرت صالح اين بود. يك شتر از كوه بيرون آمد. شد! قرآن به اين ميگويد: «ناقَةُ اللَّهِ» يعني اين شتر با همهي شترها فرق ميكند. اين شتر با ارادهي خاص خداست. «وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ» (اعراف/73) به اين شتر ضرر نزنيد. شتر را كشتند، يك قومي به خاطر يك حيوان نابود شدند. يك قومي نابود شدند. يعني چه؟ يعني چيزي كه منسوب به خداست، مسخره نكنيد. شما ميتوانيد پوست گاو را چرم كنيد. چرم را هم كفش كنيد، دائماً اين كفش چرمي را روي خاك بماليد. اما اگر اين چرم جلد قرآن شد، ديگر خواسته باشي قرآن را به خاك بمالي گناه است. بابا اين قرآن چرم است، كفش من هم چرم است. بله! اين چرم وصل به قرآن شد. شما اين سنگ را ميبري. بخشي از سنگ را در مستراح كار ميگذاري و بخشي را در محراب مسجد. در مستراح ميروند نجس ميكنند، در مسجد اگر يك كسي هم نجس كرد شما واجب است بشويي. سنگ سنگ است، يك قطعه سنگ است، بريديم. بخشي مستراح رفت، بخشي مسجد رفت. اگر چيزي رنگ الهي دارد، پيغمبر، امام، قرآن، نميشود… كسي اگر ميخواهد اينجا ادرار كند نبايد رو به كعبه باشد. از اينجا تا كعبه چند هزار فرسخ راه است. اما ادب اقتضاء ميكند رو به كعبه حرام، پشت به كعبه حرام، «أَ بِاللَّهِ…» بايد مواظب باشيم در شوخيها مقدسات را حريم نگه داريم. پايمان را در كفش مقدسات نكنيم. اين هم يك مورد.
8- خطر حيله و كلاه شرعي در احكام ديني
يكي ديگر اينكه گاهي با حيله ميخواهيم كار را درست كنيم. يك كسي به يك نفر گفت: راضي نيستم خانهي ما بيايي. اين پشت پشت در خانه رفت. گفت: بابا وقتي ميگويم: راضي نيستم. چه از جلو بيايي، چه… ماشينها هم اينطوري است. گاهي وقتها ميگويند خيابان يك طرفه است. اين راننده پشت پشت ميرود. اين فكر ميكند وقتي پشت پشت ميرود، حرام خدا حلال ميشود.
به يهوديها گفتند: شنبه ماهي نگيريد. ماهيها هم فهميده بودند. روز شنبه ميآمدند ملق ميزدند. اين دهان يهوديها پر از آب ميشد. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ» (اعراف/163) ماهيها ميآمدند «يَوْمَ سَبْتِهِم» روزي كه شنبه بود، ماهيها ميآمدند هي خودشان را نشان ميدادند. روزي كه «لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِم» (اعراف/163) روزي كه شنبه نبود نميآمدند. روز شنبه ميآمدند. حالا امتحان خدا بود. ماهيها يك شعوري داشتند. زمانها را تشخيص داده بودند. آخر گاهي وقتها حيوانها هم يك شعوري دارند. ميگفت: يك الاغي دارم، هرجا ميكوبيديماش افسار ميساباند. گفتم: امروز يك جايي تو را ميكويم ميخ طويله را كه نتواند. بردم يك زمين سفت پيدا كردم، اين ميخ طويله را تا آخرش كوبيدم. گفتم: ميتواني بكني حالا بكن. برگشتم ديدم كنده است. گفتم: اين زمين خيلي سفت بود. بعد ديدم اين الاغ با پايش دور اين ميخ را خاكي كرده، اين ميخ فوّاره شده، دور اين ميخ را با خاك جمع كرده كه اين ميخ وسط اين خاكها باشد. بعد اين الاغ خوابيده ادرار كرده. زمين خيس خورده و ميخ را كنده است. عجب الاغ با شعوري است! به هركس هم نميشود گفت: فلاني مثل الاغ است. چون به بعضي از الاغها برميخورد. (خنده حضار)
يك كسي ميخواست يك آخوند را مسخره كند. گفت: آ شيخ! يك مسئلة! ديديد كه بعضيها ميخواهند يك كسي را مسخره كنند. گفت: بفرما! گفت: من روزه بودم يادم نبود يك كيلو غذا خوردم.گفت: يادت نبود روزهات درست است. گفت: آ شيخ! مسئلة! گفت: بفرما. گفت: يادم نبود، چند ليتر هم آب خوردم. گفت: يادت نبود روزهات درست است. گفت: آ شيخ، مسئلة! گفت: بفرما. گفت: يادم نبود با خانمم هم خوابي كرديم. گفت: يادت نبود؟ گفت: نه، گفت: خوب روزهات درست است. گفت: آ شيخ، مسئلة! گفت: بگو. گفت: يادم نبود شيرجه رفتم و سرم هم زير آب رفت. آ شيخ ديد اين دارد مسخره ميكند. گفت: آقا، روزهات درست است، ولي تو بايد يك مدال راجع به خريتت بگيري. (خنده حضار) كه اينقدر يادت نبود.
گاهي وقتها نميشود گفت فلاني مثل حيوان است. گاهي وقتها حيوانها يك شعوري دارند كه… بعضي حيوانها بار را به منزل ميرسانند، ولي ما چقدر ادم داريم كه بار را به منزل نميرساند.
ماهيها روز شنبه ميآمدند ملق ميزدند، دهان يهوديها هم پر از آب ميشد. روز يكشنبه خبري نبود. اينها آمدند كنار درياچه، رودخانه، حوض درست كردند. حوضهاي متعدد، يك سوراخ به دريا كردند. اين ماهي از اين سوراخ در اين حوض مي آمد. تا در حوض ميآمد، در سوراخ را ميگرفت. اين ماهي در اين حوض گير ميكرد، صبح راحت ميگرفت. قرآن ميگويد: اين حيله است. الآن هم يهوديها اين كار را ميكنند. نميدانم در تلويزيون گفتم يا جاي ديگر. اين را يك جايي گفتم.
آمريكا بوديم يك كسي از اين ايرانيهاي آشنا گفت: برويم بگرديم. گفتيم: برويم بگرديم. ما را آورد بازار نيويورك، بازار قالي فروشها! گفت: من اينجا مغازه دارم. يهوديها روز شنبه گفتند: معامله نكنيد. اين يهودي كليد دكانش را به من ميدهد، ميگويد:مشتري كه آمد دكان را باز كن برو قاليها را به او نشان بده، قالي ابريشم و بعد بفروش، پولش را بگير و يكشنبه پولش را به من بده. دكان را باز كن، قالي را هم بفروش. منتهي پولش را يكشنبه به من بده. حقهبازي نميشود كرد. خيلي وقتها افرادي ربا ميخورند با حقهبازي. كلك نزنيم.
گناه آدم را احاطه ميكند. «أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُه» (بقره/81) آيه هم داريم «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ» (توبه/49)، «أَحاطَتْ»، «مُحيطَةٌ». اگر جهنم احاطه دارد به خاطر اين است كه گناه ما را احاطه كرده است. ولذا در دعاي جوشن شب قدر ميگوييم: «خلصنا من النار…» خلصنا يعني چه؟ يعني در جهنم هستم، خلاصم كن. يا در نيمهي ماه رمضان ميگوييم: «اجرنا من النار يا مجير»، «اجرنا»، «خلصنا» يعني الآن هم با آن چشم واقعي كسي كه گناه بر فكر و چشمش، اصلاٌ فكرش الهي نيست. نگاههايش الهي نيست. نيتش الهي نيست. كسي كه الهي نيست، از مرز الهي بيرون رفته. «أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُه» خطا او را احاطه كرده، قرآن هم ميگويد: «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ». خوب وقت تمام شد.
آخرين چيزي كه در اين جلسه بگويم اين است كه بعضي از گناهها را شما عذرخواهي كني خدا ميبخشد. بعضي گناهها را ديگران در حق شما دعا كنند، پيغمبردعا كند خدا ميبخشد. يك گناه در قرآن است ميگويد: پيغمبر، هفتاد بار هم در حق اينها دعا كني من اينها را نميبخشم. سؤال: چه گناهي است كه اگر شما استغفار كني خدا نميبخشد؟ هفتاد بار هم پيغمبر در حق شما دعا كند، خدا شما را نميبخشد. اين چه گناهي است؟ گناه مسخره… يك مؤمن را مسخره كني. اگر يك مؤمني را مسخره كني، گناه مسخره را نه خدا ميبخشد و نه پيغمبر هم استغفار كند خدا ميبخشد. مواظب باشيم كسي را مسخره نكنيم. مسخره گناه خيلي… «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (همزه/1) مسخره است. «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم» (حجرات/11) يك كسي چند تا خرما آورد كمك به جبهه كند، پولدارها خنديدند. هه.. هه… چته؟ سه تا خرما آورده كمك به جبهه كند! آيه نازل شد. «يَسْخَرُون» مسخره كردي به خاطر اينكه سه تا خرما آورده؟ «لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُم» (توبه/79) اين بيش از سه تا خرما نداشت.تو چه حقي داشتي او را مسخره كردي؟ اين سه تا خرما قبول است ولي چك صد ميليوني شما قبول نيست. يك وقت يك كسي مسخره نكند. آقا، خانم آمده 5 تومان آورده براي ساخت مسجد. تو چه ميداني؟ يكوقت ميبيني اين پنج تومان قبول شد، اين پنج ميليون شما قبول نشد. هيچكس مؤمني را به خاطر كارش مسخره نكند.
خدايا هر گناهي را كه ما انجام داديم، تا ماه رمضان تمام نشده به آبروي اوليائت همهي گناهان ما را ببخش و بيامرز. تذكراتي بود راجع به گناه.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه آخر سوره فتح، چه كاري را اولين ويژگي ياران پيامبر ميشمرد؟
1) مقاومت در برابر دشمنان
2) دوستي با مؤمنان
3) ركوع و سجود اهل ايمان
2- آيهي 120 سوره توبه، چه كاري را عمل صالح ميشمرد؟
1) دعوت كافران به اسلام
2) اسير گرفتن دشمنان در جنگ
3) حركت جمعي كه دشمنان را به غيظ درآورد
3- آيه 64 سوره نساء، راه آمرزش گناه را چه ميداند؟
1) زيارت رسول خدا و استغفار به درگاه خدا
2) نماز شب و استغفار در سحرگاهان
3) اداي حقالناس و طلب آمرزش از مردم
4- براساس قرآن، حداقل وظيفه ما در برابر مجالس گناه چيست؟
1) عدم همراهي با گنهكاران
2) عدم همسخني با گنهكاران
3) ترك مجلس گناه
5- آيه 65 سوره توبه از كدام گناه سخن ميگويد؟
1) تحقير مؤمنان
2) تمسخر مقدسات
3) توهين به پيامبران