سوره مباركه جمعه آیه ۲
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَكّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ﴿۲﴾
و كسی است كه در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت كه آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزكیه میكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند!
تعلیم و تربیت؛ زمینهساز بهرهمندی از خیرات عالم
پیغمبر براى این مبعوث شده بود كه مردم را تعلیم دهد و تزكیه كند؛ «یعلّمهم الكتاب و الحكمة و یزكّیهم»؛(۱) یا در جاى دیگر «یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة».(۲) باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزكیه شوند، تا این كرهى خاكى و اینجامعهى بزرگ بشرى بتواند مثل یك خانوادهى سالم، راه كمال را طى كند و از خیرات این عالم بهرهمند شود.(۳)
«هو الّذى بعث فى الامیّیّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمه». «یزكّیهم»؛ یك یك دلها در زیر تربیت پیغمبر قرار مىگرفت. پیغمبر به یكایك ذهنها و خردها، دانش و علم را تلقین مىكرد. «و یعلّمهم الكتاب و الحكمة». حكمت یك مرتبهى بالاتر است. فقط این نبود كه قوانین و مقررات و احكام را به آنها بیاموزد، بلكه حكمت به آنها مىآموخت. چشمهاى آنها را بر روى حقایق عالم باز مىكرد. ده سال هم پیغمبر اینگونه و با این روش حركت كرد. از طرفى سیاست، ادارهى حكومت، دفاع از كیان جامعهى اسلامى، گسترش دامنهى اسلام، باز كردنِ راه براى اینكه گروههاى خارج از مدینه بتدریج و یك به یك وارد عرصهى نورانى اسلام و معارف اسلامى شوند، از طرف دیگر هم تربیت یكایك افراد.(۴)
هدف همهى نبوّتها و بعثتها این است. هركدام از انبیا به نبوّت مبعوث شدند، این اقدام بزرگِ تعلیم و تربیت را تا آن حدّى كه امكانات زمان اجازه مىداد، پیش بردند؛ اما دین خاتم و نبىّ خاتم باید این حركت عظیم الهى را ابدیّت بخشد؛ چون پیغمبرِ دیگرى مبعوث نخواهد شد تا بشر به آن سر منزل نهایى خود در این عالم – كه زندگى در كرهى خاكى و در خانوادهى بشرى، باید همراه با صلح و صفا و عدالت و با بهرهمندى از خیرات عالم باشد – نزدیك شود و بالاخره به آن برسد. چگونه مىشود بشریت را به آن سرمنزل نهایى نزدیك كرد؟ آن وقتى كه این تربیت مستمر باشد. باید تعلیم و تربیت مستمرّى از موضع حكومت و قدرت سیاسى – آن هم قدرت سیاسىِ كسى مثل پیغمبر؛ یعنى معصوم – اینجامعهى بشرى را بتدریج پیش ببرد و تربیت كند و ناهنجاریها را در میان آنها كاهش دهد تا بشریت بتواند به آن نقطهاى كه شروع زندگى سعادتمندانهى همهى انسانهاست – كه ما آن دوره را، دورهى حضرت ولىّعصر ارواحنافداه مىدانیم – برسد.(۵)
تفاوت راه انبیاء با سایر مكاتب
در بعثت پیغمبر، آنچه به مردم هدیه شد، فقط تعدادى مفاهیم خشك و ارائه طریقى كه رهروى در آن نیست و كسى زمام امور مردم را در آن راه در دست ندارد، نبود. از لحظه اوّل، این بعثت در وجود خودِ آن بزرگوار و سپس در روح و جان و در عمل مؤمنین به این پیام، تحقّق یافت و جاهلیّت، از لحظه اوّل، از این پیام ضربه خورد و با آن مقابله كرد. این، خصوصیت بعثت انبیاست. این، مخصوص نبوّت خاتم هم نیست. انبیا حركت مىكنند و آنچه را كه در مقام تعلیم به انسانها هدیه مىكنند، در عمل هم نشان مىدهند. خودشان اوّلین كسانى هستند كه این راه را طى مىكنند. «یعلمهّم الكتاب و الحكمة» فرعِ این است كه علم كتاب و حكمت در وجود مقدّس نبى اكرم، در حدّ اعلى وجود دارد. «یزكیّهم» فرع بر این است كه آن وجود مطهّر در حدّ اعلاى ممكنه براى طبیعتِ بشرى، تزكیه شده است. با این نیروست كه مىتواند دنیایى را به سمت تزكیه پیش ببرد. این، آن چیزى است كه رهبران مكاتب مختلف و سررشتهداران مفاهیم گوناگون فلسفى، اجتماعى، سیاسى و غیره، از آن بیگانهاند. آنان چیزهایى به ذهنشان مىرسد؛ در عالم تصوّرْ چیزهایى را مىفهمند و آنها را به مردم هم تحویل مىدهند. كسانى هم از آنها یاد مىگیرند، یا نمىگیرند. این، غیر از ممشاى انبیاست كه از اوّلْ حركت است، از اوّلْ اقدام است، از اوّلْ تحقّق آن شعارهایى است كه در زبان آنها وجود دارد و در عمل آنهاست. این، درست، در زندگى نبىّ اكرم پیش آمد. از لحظهى اوّل، آن تعلیم و تزكیه و آن حركتِ در راه اقامهى قسط، آغاز شد. لذا از لحظهى اوّل هم، مصادمه و معارضه شروع شد؛ از همان وقتى كه پیغمبر اكرم دعوت خود را در پاسخِ «و انذر عشیرتك الأقربین»،(۶) در یك سطح گسترش دادند، تا زمانى كه در سطح عمومِ مردم آن را منتشر و علنى كردند و تا وقتى كه در جهت نظام اجتماعى – كه همان نظام عدل بود – حركت نمودند و آن را اقامه كردند.(۷) تزكیه و تعلیم، جزو وظایف اصلى پیغمبر است. در جوامع اسلامى، مسؤولان باید همان راه را بروند؛ باید تعلیم دهند و تربیت كنند؛ باید ایمان دینى را در ذهنها تقویت و راسخ كنند.(۸)
منحرف شدن علم درصورت همراه نبودن با تزكیه
بعضیها از جلو قرار گرفتن «یزكّیهم» در دو آیهى قرآن بر «یعلّمهم»، استفاده كردهاند كه تزكیه از تعلیم هم بالاتر است. مىتواند این طور باشد. حدّاقل این است كه تزكیه در كنار تعلیم است؛ «یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة»؛ آن هم تعلیم كتاب و حكمت، نه تعلیم چیزهاى پیش پا افتاده. این در كنار تزكیه است. بنابراین تزكیه خیلى والاست.(۹)
به قدر تعلیم، یا شاید بیش از تعلیم، به تربیت بیندیشید. بجز در یك جا در قرآن، كه «یعلّمهم» جلوتر از «یزكّیهم» است،(۱۰) همه جا «یزكّیهم» – تزكیه – بر تعلیم مقدم است؛ «یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة».(۱۱) این شاید نشان دهندهى این است كه تزكیه جایگاه برترى دارد. مخاطبان خودتان را تزكیه كنید، تربیت كنید. این تربیت هم همین طور كه عرض كردیم، «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»،(۱۲) سخت است. این كار سخت را هم باید انجام داد.(۱۳) آن علمى كه ما میخواهیم، همراه با تزكیه است. اول، تزكیه است. تربیت دین، تربیت قرآن، تربیت اسلام این است. چرا اول تزكیه؟ براى اینكه اگر تزكیه نبود، علم منحرف میشود.(۱۴) بدون تزكیه، علم هم ابزارى براى فساد و انحطاط و گمراهى و سقوط بشر خواهد شد؛ همچنانكه مىبینید امروز در دنیا علم وسیلهى سقوط بشر است و از علم براى به زنجیر كشیدن ملتها و دگرگون جلوه دادن حقایق و گرسنگى دادن به انسانها استفاده كردهاند. چقدر انسانها در اطراف عالم بهخاطر سلطهى استعمارگرانى كه با ابزار علم بر آنها تاختند و سلطه پیدا كردند، امروز از منابع حیاتىِ متعلّق به خود محرومند و در فقر و مسكنت و محرومیت و بیچارگى زندگى مىكنند! امروز هم همینطور است. امروز استكبار جهانى – استعمار به شكل نوین در دنیا – با تكیه به علم و با ابزار علم انسانها را بیچاره مىكند؛ آنها را به زنجیر مىكشد و دچار مرگ و نیستى و نابودى مىكند. نتیجهى علمِ بدون تزكیه، اینهاست.(۱۵) علم یك ابزار است، یك سلاح است؛ این سلاح اگر در دست یك انسان بدطینت، بددل، خبیث و آدمكش قرار بگیرد، جز فاجعه چیز دیگرى نمىآفریند؛ اما همین سلاح میتواند در دست انسان صالح، وسیلهى دفاع از انسانها، دفاع از حقوق مردم، دفاع از خانواده باشد. این علم را بایستى آن وقتى در دست گرفت كه با تزكیه همراه باشد.(۱۶)
پینوشت:
۱) بقره: ۱۲۹
۲) جمعه: ۲ و آل عمران: ۱۶۴
۳) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز عید سعید غدیر خم ۱۳۷۹/۱۲/۲۴
۴) بیانات در دیدار كارگزاران نظام و سفراى كشورهاى اسلامى در سالروز عید مبعث ۱۳۸۵/۰۵/۳۱
۵) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز عید سعید غدیر خم ۱۳۷۹/۱۲/۲۴
۶) شعراء: ۲۱۴
۷) بیانات در دیدار كارگزاران نظام ۱۳۷۴/۰۹/۲۹
۸) بیانات در دیدار كارگزاران نظام ۱۳۸۰/۰۳/۲۰
۹) بیانات در دیدار جمعی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ۱۳۸۱/۰۴/۲۶
۱۰) بقره: ۱۲۹
۱۱) جمعه: ۲ و آل عمران: ۱۶۴
۱۲) نهجالبلاغه قصار شماره ۷۳. «وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَكُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ». حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: آنكه خود را در مرتبه پیشوایى قرار مىدهد باید پیش از مؤدب نمودن مردم به مؤدب نمودن خود اقدام كند، و پیش از آنكه دیگران را به گفتار ادب نماید، باید به كردارش مؤدب به آداب كند، و آنكه خود را بیاموزد و ادب نماید به تعظیم سزاوارتر است از كسى كه فقط دیگران را بیاموزد و تأدیب كند.
۱۳) بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت كرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۰
۱۴) بیانات در دیدار نخبگان جوان ۱۳۸۹/۰۷/۱۴
۱۵) بیانات در دیدار كارگزاران نظام ۱۳۸۲/۰۷/۰۲
۱۶) بیانات در دیدار نخبگان جوان ۱۳۸۹/۰۷/۱۴
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) – مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی