متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش: 22/04/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
اين جلسه ميخواهم راجع به نماز، البته چيزهايي كه تا حالا يا نگفتم و به نظر خودم نو است. چيزهايي راجع به نماز بگويم، منتهي نگوييد نماز را خيلي گفتيد. حرف نو ميخواهم بزنم.
در بين ماشينها بعضي ماشينها خط ويژه ميروند. مثل آتش نشاني، آمبولانس، بعضي از مسؤوليني كه در يك شرايطي هستند كه نميتوانند مثل باقيها بروند. در بين همهي عبادات نماز خط ويژه دارد.
بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع بحث ما خط ويژهي نماز، يعني حساب نماز جداست. در قرآن داريم «إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي» (انعام/162) «نُسُك» يعني عبادت، مناسك حج يعني عبادت حج. نماز من و عبادت من. سؤال: مگر نماز جزء عبادت نيست؟ با آنكه نماز هم جزء عبادت است ولي اين آيه اسم نماز را جدا برده است.
1- ذكر خاص نماز، پس از ذكر عام عبادت
2- خدا به پيغمبرش ميگويد: «فَاعْبُدْني» (طه/14) عبد من شو، بندگي كن مرا، بعد ميگويد: «وَ أَقِمِ الصَّلاة». مگر نماز جزء بندگي نيست؟ نماز هم جز بندگي است، ميگويد: موسي بندهي من باش، بعد ميگويد: نماز بخوان. نماز هم جز بندگي است، اما اسم نماز را جدا ميبرد.
3- «أَوْحَيْنا إِلَيْهِم» (انبياء/73) وحي كرديم، به اولياي خود «أَوْحَيْنا إِلَيْهِم» چه چيزي وحي كردي؟ «فِعْلَ الْخَيْراتِ» يعني گفتيم: كار خير انجام بدهند. بعد ميگويد: «وَ إِقامَ الصَّلاة» (انبياء/73) مگر نماز كار خير نيست؟ ما وحي كرديم كار خير انجام بدهند، بعد ميگويد: نماز. نماز جزء كارهاي خير است، اما اسمش را جدا ميبرد.
4- «وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاة» (مائده/91) شراب و قمار شما را از ياد خدا باز ميدارد. بعد ميگويد: از نماز هم باز ميدارد. خوب نماز هم ياد خداست. شراب و قمار راه شما را مسدود ميكند. «وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاة» با اينكه نماز هم «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/14) ذكر الله است. اما اسم نماز جداگانه برده شده است.
5- هيچ عبادتي اين همه فرياد ندارد. به ما ميگويند: نماز كه ميخواهي بخواني برو پشت بام داد بزن.اذان بگو. براي هيچ عبادتي اينقدر عجله نيست. «حيَّ» بشتاب، «حيَّ علي الصلاة»، «حيَّ علي الفلاح» بشتاب، بشتاب، بشتاب! هيچ عبادتي اين همه تنوع ندارد. 350 رقم نماز داريم. نمازهاي مستحب، با عبارتهاي مختلف! «حيَّ علي الصلاة»، بعد ميگويد: «حيَّ علي الفلاح»، فلاح هم همان رستگاري و نماز است.«حيَّ علي خير العمل»، خيرالعمل همان نماز است. يعني يكبار ميگويد: نماز، يكبار ميگويد: رستگاري، يكبار ميگويد: «خيرالعمل» بهترين عمل است.
6- «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/37) دومرتبه ميگويد: «وَ إِقامِ الصَّلاة» مردان خدا كساني هستند كه تجارت و داد و ستد اينها را از نماز اول وقت باز نميدارد. بعد ميگويد: و نماز.
شما يك وقت روضه داريد، سخنراني و جشن و مراسمي داريد در خانهتان، ميگوييد: جمعيت ميآيد، بعد ميگوييد: فلاني هم ميآيد. يعني يك شخصيتي را كه دعوت كردي، ميگويي: فلاني هم ميآيد. يعني اسم فلاني را جدا ميبري. پس در قرآن آيات زيادي داريم كه براي نماز حساب ويژهاي باز كرده است.
نماز استثناء بردار نيست. زن و مرد و كوچك و بزرگ! زمانبردار نيست، هم صبح، هم ظهر، هم عصر، هم شب. مكان بردار نيست، در چه مكاني! بيشترين روايات در روايات ما براي نماز است. بين همهي عبادات روايات نماز از همه بيشتر است.
2- آيه نماز، اميدوار كننده ترين آيه قرآن
7- يكوقت سؤال شد: اميدوار كننده ترين آيات قرآن كدام است؟ هركسي يك چيزي گفت. يكي گفت: اين آيه است كه «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعا» (زمر/53) خدا همه گناهان را ميبخشد. آدم خيلي اميدوار ميشود. همهي گناهان ما را ميبخشد؟ الحمدلله! فرمود: نه اين نيست.
يكي گفت: اميدوار كننده ترين آيات، اين است، اين است، اين است… هركسي يك چيزي گفت. آخرش حضرت فرمود: اميدوار كننده ترين آيات اين آيه است كه ميگويد: نماز بخوان. پشت سر آن ميگويد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات» (هود/114) نماز كه خواندي گناهان قبل از نماز پاك ميشود. البته اگر حق الناس نباشد. چون حقالناس را خون شهيد هم پاك نميكند. اگر كسي مال مردم را بخورد، حتي در جبهه شهيد شود، آن دين به گردنش است. «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات» خوب اين يك مسأله. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
راجع به نماز، قرآن نميگويد: نماز بخوانيد. ميگويد: «يُقيمُونَ الصَّلاة». «يُقيمُونَ» اقامه، اقامه يعني چه؟ چرا ميگويد: به پا داريد؟ چرا نميگويد بخوانيد؟ ميگويد نماز را به پا داريد؟ چون نماز عمود دين است. عمود يعني چه؟ ستون، ستون خواندني نيست، ستون بلند كردني است. ستون را بايد بلند كرد. به پا داشت، چون نماز ستون است «اقاموا»، «اقيموا»، «يقيموا»، به پا داشتن. اصلاً دين ما همهاش حركت است.
يكوقتي كج فكران كمونيست، يعني كمونيستهاي كج فهم، ميگفتند: دين عامل ركود است. دين آدم را خواب ميكند. دين آدم را خواب ميكند؟ اصلاً تمام كلمات دين يعني بلند شو! خواب! ابدا… كلمات را نگاه كنيد. از خدا بگويم. «قائِماً بِالْقِسْط» (آلعمران/18) «قائِم» براي خداست. «قُمْ فَأَنْذِرْ» (مدثر/2)، به پيغمبر ميگويد: بلند شو! خدا ميگويد: من قائم هستم. به پيغمبر ميگويد: «قُمْ»! نماز را ميگويد: «أَقيمُوا» قيام، قيام. حج را ميگويد: «قِياماً لِلنَّاس» (مائده/97)، «قِياماً لِلنَّاس» قرآن را ميگويد: «كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» (بينه/3) به مردم ميگويد: ميخواهم شما قيام كنيد، «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» (حديد/25) «يَقُومَ»، «قَيِّمَةٌ»… لقب امام زمان ما قائم(ع) است! (صلوات حضار)
روز رستاخيز اسمش چيست؟ قيامت است. ببينيد در همهي اينها «قائم»، «قُم»، «اقيموا»، «قيام»، «قَيِّمَةٌ»، «يَقوم»، «قائم»، «قيامت» در همهي اينها قيام است. دين ما دين سكوت است؟ دين ما همه حركت است.
3- آثار دنيوي و اخروي روزه
همين روزه، روزه براي سلامتي خيلي خوب است. روايت داريم «صُومُوا تَصِحُّوا» (بحارالانوار/ج59/ص267) روزه بگيريد، تا سالم شويد. يك غير مسلمان يك كتابي نوشته: روزه درمان بيماريها. اين را زمان شاه نوشته بود. البته اسم روزه را نميبرد، ميگويد: «امساك»! يعني نخوردن، چندين نوع بيماري را از طريق روزه درمان كردم. «صُومُوا تَصِحُّوا» حديث است. ميخواهيد سالم باشيد روزه بگيريد.
در بدن ذرات چربي هست كه اين در بدن ميماند. وقتي آدم گرسنگي كشيد، اين ذرات چربي ميسوزد، روغنريزي ميشود. چربي سوزي ميشود و آن وقتي سوخت از راه تنفس درميآيد و لذا روي زبان روزهدار، روزهدار روي زبانش غليظ ميشود. حتي گاهي ممكن است دهانش هم بد بو شود. براي اينكه همان ذراتي كه در اثر گرسنگي ميسوزد و از راه تنفس دفع ميشود، اين روي زبانش و روي تنفساش اثر ميگذارد. نه فقط براي جسم، ميگويد: روزه بگيريد تا بفهميد فقرا چه ميكشند. گرسنگي را بچش تا بفهمي گرسنهها چه ميكشند. نه فقط گرسنهها، «وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَه» (بحارالانوار/ج93/ص356) گرسنگي و تشنگي را چشيدي، ياد گرسنگي و تشنگي قيامت هم باش. ببينيد چه دستور جامعي است. روزه براي سلامتي خودت خوب است. «صُومُوا تَصِحُّوا»! براي اينكه وجدانت بيدار شود كه به فقرا چه ميگذرد. براي اينكه ياد قيامت هم باشي، يك چنين روزي هم خواهي داشت. همهي دين همينطور است. دست به هرجايش ميزني جامعيت ميبارد.
ميروي نماز بخواني، ميگويد: مسواك يادت نرود! مسواك بزني يك ركعت تو هفتاد برابر است. با آب سرد وضو بگيري، سي برابر اضافه ميشود. شانه هم بكن. سي تا هم براي شانه، عطر هم بزن، سي تا هم براي عطر. با رنگ سفيد نماز بخوان. خيلي خوب است، با جماعت بخوان، اول وقت بخوان. حج هم ميروي همينطور. يعني دست به هرجاي دين ميزني جامعيت دارد، يعني توجه به همه ابعاد دارد.
قرآن راجع به كساني كه نماز نميخوانند: ميگويد: هم در دنيا گير هستند و هم در آخرت.
4- نقش نماز در زندگي دنيا
نماز ذكر است به چه دليل؟ به دليل اين آيه. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/14) بگذاريد من اين آيه را بنويسم. يك صغري و كبراي منطقي است. قرآن ميگويد كه: «أَقِمِ الصَّلاةَ» نماز به پا دار. براي چه؟ «لِذِكْري» براي اينكه ياد من در تو زنده شود. اگر كسي نماز نخواند ميگويد: «وَ مَنْ» و هركس، «أَعْرَضَ» اعراض كند، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» (طه/124) «ضَنْكاً» يعني تنگ. اين دو تا آيهي قرآن را به هم ميچسبانيم، مثل باغبانها كه دو تا شاخه را پيوند ميدهند يك ميوه از آن درميآيد. من دو تا آيهي قرآن را به هم گره ميزنم، پيوند ميدهم ببين از اين چه درميآيد؟ نماز ذكر خداست. به دليل اين آيه: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري». جاي ديگر قرآن ميگويد: و هركس از ذكر خدا اعراض كند، نماز نخواند زندگياش نكبت است. نه اينكه يعني خانه و ماشين و تلفن و پول ندارد، خانه دارد، ماشين دارد، پول هم دارد، نكبت است. يعني بيبركت است. يعني خير نميبيند. نه محبوبيت لازم را دارد، نه آسايش و راحت دارد. شما نگاه نكن فلاني ماشينش نميدانم صد ميليون، دويست ميليون، كمتر و بيشتر است نگاه كن اين آقا كه پشت فرمان نشسته يا عقب نشسته راننده او را ميبرد، آيا اين واقعاً آرامش بر او حاكم است. يا استرس؟ خيليها سوار يك الاغ ميشوند، با يك آرامش. خيليها سوار ماشينهاي قيمتي ميشوند، با استرس. قرآن گفته كسي كه از ياد خدا…
يك زمان جاويد شاه ميگويند، اما ايامي كه شاه فراري بود، نكبتي بر شاه حاكم شد كه تمام لذت جاويد شاه از بين رفت. چند روزي كه مبارك در قفس بود، نكبتي بر مبارك حاكم شد كه تمام لذتهايش، خدا قول داده شوخي كه نداريم. ميگويد: اگر از نماز غافل شويد، زندگيتان نكبت ميشود. مسألهي نماز را بياييد با خدا، آنهايي كه هستند خوشا به حالشان، بياييد هركدام از ما، يكي از افرادي را كه نسبت به نماز كاهل است كمكش كنيم. افرادي كه در نماز كاهل هستند، اينها حرام زاده كه نيستند، حلال زاده هستند. منتهي گاهي يك چيزهايي در ذهنشان است. بيهمتي، تصميم ندارند. مشكلشان ضعف شخصيشان است. همت ندارند وگرنه خيليهايشان ميگويند: آقا ما خدا را قبول داريم، ميگوييم: خوب خدا را قبول داري دوستش هم داري؟ بله من هرچه دارم از خدا دارم. ميگوييم: خوب با هر كس و ناكسي كه حرف ميزني، خوب پنج دقيقه هم با خدا حرف بزن. نميتواند تصميم بگيرد. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» (بقره/45) نماز سنگين است مگر كساني كه خشوع دارند.
5- خشوع، شرط پذيرش نماز
حالا يك چيزي براي شما بگويم، شما دقت كنيد. يك بحث قشنگي است. جايي هم نديدم. خدا به ذهنم انداخته است. چرا بعضيها نسبت به نماز سنگين هستند؟ قرآن ميگويد كه بيماريشان اين است كه خشوع ندارند. «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» نماز سنگين است مگر براي كسي كه خشوع دارد. ميگوييم: نماز بخوان، سنگين است. دو ساعت مينشيند كه فلان كشور گل ميزند به فلان كشور. بابا تو جوان هستي خودت بلند شو بازي كن. آخر او گل بزند چه چيزي گير تو ميآيد؟ مثل اينكه او پولهايش را ميشمارد و شما نگاهش ميكني. به تو كه نميدهد. دو ساعت مينشيند دنبال توپ…
وقتي ميگوييم با خالقت حرف بزن، سنگين است. اين مشكل را خدا ميگويد. ميگويد: تشخيص بيماري را به آزمايشگاه بدهيم، ببينيم اين چيه؟ فشارش بالاست، قندش بالاست، چيه؟ ميگويد: افراد سنگين نسبت به نماز، بيماريشان اين است كه خشوع ندارند. خشوع يعني چه؟ يعني نرمي. نرم نيستند. چه كنيم آدمهاي سفت را نرم كنيم؟ راههاي نرم كردن، چون گاهي وقتها ميگويند: آقا ما چطور اين را نمازخوان كنيم؟ قرآن چطور نمازخوان كرده؟ يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
«وَ إِنَّها» يعني نماز، «لَكَبيرَةٌ» نماز سنگين است. «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» مگر كساني كه خشوع دارند. «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» نماز سنگين است مگر افرادي كه خشوع دارند. خشوع يعني نرمي، چه كنيم مردم را نسبت به نماز نرم كنيم؟
راههاي نرم كردن دلها، راههاي خشوع:
1- توجه به نعمتها؛ اگر به نعمتهاي توجه كنيم خاشع ميشويم. يك فيلمي تلويزيون بارها نشان داد كه پيرمردي با جواني پارك رفتند، اين پيرمرد از جوان پرسيد اين چيه؟ گفت: گنجشك است. شما ديدهايد؟ بعد از چند لحظه دوباره، سه باره، پرسيد، دفعهي سوم گفت: اِ… گنجشك است ديگر. پسر داد زد. پدر رفت دفترچهي خاطرات را آورد و گفت: عزيز من يك زماني كوچولو بودي تو را اينجا آوردم. بيست سي بار از من پرسيدي اين چيه؟ گفتم: عزيزم گنجشك است. قربانت بروم گنجشك است. تو بيست سي بار از من پرسيدي من با كلمه عزيزم جوابت را دادم. من سه بار پرسيدم، تو سر من داد زدي! اين پسر نرم شد. چرا؟ براي اينكه توجه به نعمت پيدا كرد. پدر ياد او انداخت كه من به تو چه محبتها كردم. تو سر من داد زدي؟
قرآن بخوانم. چرا نماز نميخواني؟ اگر كسي دوربينت بدهد قربانش ميروي. خدا دو تا دوربين به تو داده. «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ» (بلد/8) يك جفت چشم به تو نداديم. «وَ لِسَانًا وَ شَفَتَينْ» (بلد/9) با پي ميبيني. با گوشت حرف ميزني. با استخوان ميشنوي. آيا تو يك تك سلول مني نبودي؟ در تاريكي رحم مادر. بابا و ننهات هم به فكر تو نبود. «يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ» (آلعمران/6) هركسي طراحي ميكند در روشنايي طراحي ميكند. خدا ميگويد: من در تاريكيهاي سه گانه طراحي كردم. هركسي نقشه ميكشد روي جماد سفت نقشه ميكشد. من روي آب نقشه كشيدم. روي نطفه نقشه كشيدم. هرچه خواستي به تو دادم. «أَ لَمْ نجَْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا، وَ الجِْبَالَ أَوْتَادًا» (نباء/6 و7)، «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى» (قيامت/37) پسر يا دختر گردن كلفتي ميكند، مادر ميگويد: بنشين. فلان جا براي دانشگاه تو اينقدر دادم. فلان جا براي مدرسه تو اينقدر دادم. فلانجا، فلانجا، فلانجا، اگر پدر و مادر خدماتش را براي پسر و دختر بگويد، پسر و دختر ميگويند: معذرت ميخواهيم. چه كنيم بچهها و مردم سنگين خاشع شوند. نعمتهاي خدا را بشمار! نعمتشماري.
6- نماز، هماهنگي انسان با هستي
راه دوم، چه كنيم مردم خشوع پيدا كنند؟ يكي توجه به نعمتها، توجه به كل هستي. در قرآن آياتي داريم كل هستي دارند عبادت ميكنند. نصفش را من ميگويم و نصفش را همه با هم بخوانند. «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ» (حشر/1) اين ماضي است. «سَبَّحَ» ماضي است. مضارع: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ» باز «ما فِي السَّماوات» (جمعه/1) هم در گذشته «سَبَّحَ» هم در آينده «يُسَبِّحُ لله» تمام ذرات هستي سبحان الله ميگويند. تو نميخواهي بگويي؟
يك شب كرهي شمالي خوابيده بودم. آن طرف چين! بيست ميليون كمونيست. خوابم نبرد! خدايا به بيست ميليون انسان روزي ميدهي كه يك ركعت نماز نميخوانند براي تو! اينها چه آدمهايي هستند؟! گفتم: حالا تو قرائتي! تو كه حالا امشب كرهي شمالي آمدي، بلند شو يك نماز شب بخوان. خدا اينجا غريب است، خدا را از غربت دربياور. از رختخواب بلند شدم، وضو گرفتم و رفتم نماز شب بخوانم. گفتم: چه گفتي؟ خدا غريب است. تو ميخواهي خدا را از غربت دربياوري؟ تمام ذرات هستي دارند سبحان الله ميگويند، برو گمشو! دوباره رفتم خوابيدم. (خنده حضار) اين هم از نماز شب ما در كرهي شمالي…اصلاً خدا نيازي به ما ندارد. همهي ما كافر شويم، هيچي نميشود.
يك گنجشك روي درخت نشست، وقتي ميخواست بلند شود، گفت: درخت مواظب باش، بلند ميشوم! درخت گفت: اصلاً آمدنت را نفهميدم. (خنده حضار) كه حالا ميخواهي بروي.
ما همه باشيم. همه نباشيم، هيچي! اصلاً ما مثل كلمهي هيچي هستيم. اين كلمه چيست؟ بخوانيد… هيچي! خوب حالا اين چيه؟ باز هم هيچي… كلمهي هيچي باشد، هيچي است، نباشد هم هيچي است. اصلاً ما باشيم و نباشيم، هيچي هستيم! كسي نيستيم.
كيم ايل سونگ رهبر بود. سوار هواپيما نميشد. ميگفت: آدم عاقل زمين سفت را ول نميكند روي هواي شل راه برود.
7- بينيازي خدا از نماز و عبادات ما
ما از ترس پشه در پشهبند ميرويم. ما چيزي نيستيم. خدا به ما نيازي ندارد. ما كسي نيستيم. خدا در قرآن ميگويد: «إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ» نه از شما «عَنِ الْعالَمينَ» (عنكبوت6). خدا نياز به ما ندارد. ما به خدا نياز داريم. وقتي به شما ميگويند: نماز بخوان. فكر ميكني خدا ناز تو را ميكشد. اگر پدر بزرگي به بچهاش گفت: عزيزم دستت را به من بده. نميخواهم دستم را بدهم. برو بيفت. به درك! دستت را از دست خدا برداري، در دست چه كسي ميگذاري.
يكي از خلفا بود، اگر اشتباه نكنم، ميترسم اشتباه كنم. در بني اميه، يا بني عباس. پايش را دراز كرده بود. يك نفر آمد گفت: با پاي من بيعت كن. پايش را گرفت و چنين كرد. گفت: كسي كه با دست امام صادق بيعت نكند بايد با پاي منصور دوانقي…
هركه گريزد ز خراجات شام *** بار كش غول بيابان شود
تو كه با خدا حرف نزدي، سر كوچه با چه كسي حرف ميزدي؟ اين تلفن شما چقدر طول كشيد. بيست دقيقه در تلفن حرف ميزني. خوب سه دقيقه هم با خالق حرف بزن. انصاف هم خوب چيزي است. اينكه اينقدر دوستش داري با او حرف ميزني، آنوقتي كه در شكم مادرت بودي، يادت رفت؟ «أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُم» (نحل/78) يادت رفت آن روزي كه به دنيا آمدي چيزي بلد نبودي. «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» (نحل/78) اين آيهي قرآن است. خيلي آيهي تندي است. ميگويد: «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» يعني هيچي بلد نبودي. «لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» هيچي بلد نبودي. يعني به اندازهي بچه حيوان هم چيز سرت نميشد. سالي چند تا بچه از پشت بام پرت ميشود؟ از بلندي پرت ميشود؟ يكبار شنيديد بگويند: يك كره خر پرت شد؟ (خنده حضار) يعني كره خر فاصله را ميفهمد. ولي بچه انسان فاصله را نميفهمد. حالا يك نماز ميخواهد بخواند، ميگويد: فلسفهي نماز چيست؟ اصلاً حيا هم خوب چيزي است. شما كلّي درس ميخواني كه يك مدرك بگيري و يك جا استخدام شوي. چند ساعت كار بكني يك لقمه نان گير بياوري بخوري. اين همه نعمتها، ميگوييم: زكات بده، ميگويد: چرا؟ خودم كاشتم. تو كشت كردي، خوب بذر افشاني و آبيارياش از تو بوده است. آب بارانش از كيست؟ خورشيدش از كيست؟ بادش، طبيعتش از كيست؟ حالا هر پانزده كيلو گندم، يك كيلو گندم زكات بدهيم. بعد هم زكات مساوي با بركت است. قرآن 32 كلمهي بركت دارد و 32 كلمهي زكات. يعني چه؟ يعني زكات بدهي بركت دارد.
بگذاريد من اين را بخوانم. «مَا تَلِفَ» يعني تلف نشد، «مَالٌ فِي بَرٍّ» يعني در خشكي، «وَ لَا بَحْرٍ» هيچ مالي در دريا و خشكي تلف نميشود، يك حديثهايي داريم «ما ضاعَ» يعني ضايع نميشود مالي… «ماهَلَكَ» حديث داريم «هَلَكَ» همه يكي است. تلف نميشود، ضايع نميشود، نابود نميشود مالي «إِلَّا بِمَنْعِ الزَّكَاةِ» (وسايلالشيعه/ج9/ص24) مگر اينكه زكات ندهند. ضمناً يك خبر خوشي دارم. حالا الآن يادم آمد. نيت من نبود، ولي الآن يادم آمد بگويم.
به لطف خدا زكات راه افتاده، بحمدالله، كميتهي امداد فعاليت كرده الحمدلله. امسال گفتند: به صد ميليارد تومان ميرسد. الحمدلله! من به دليل كثرت كار و فشار كار، ديدم دارم نابود ميشوم. از مقام معظم رهبري تقاضا كردم، مسؤوليت زكات را دادند به جناب عالم فرزانه، آقاي دكتر عالمي. آقاي عالمي يك روحاني است از خبرگان استان خراسان رضوي، كه نمايندهي امام در جهاد كشاورزي هستند. مسؤول زكات ايشان شدند. سرپرست يك هيأتي هستند كه در اعضاي هيأت هم كميتهي امداد هست. سازمان تبليغات هست. دبيرخانه امام حمعه هستند. مردم زكات بدهيد. زكات را هم در روستاي خودتان خرج كنيد. تا در اين روستا فقير هست حق نداريد زكات را جاي ديگر بدهيد. مصرف زكات هم اول فقرا و نيازمندان است. بعد نميدانم چيزهاي ديگر. كتابخانه و اينها، كتابخانه و اينها را ارشاد پول دارد. جاده را ميخواهيد گشاد كنيد، دولت پول نفت دارد، ميفروشد جاده را گشاد ميكند. شما زكاتي كه ميگيريد، به فقراي خودتان بدهيد. خيلي جوان در روستاها است و خيلي در شهر هستند كه فقير هستند. به هر حال من ديگر مسؤول زكات نيستم ولي قول دادم كه نوكر زكات باشم. يعني حديثش را بخوانم. اما هيچ مسؤوليتي ندارم. در اين ايامي هم كه مسؤول زكات بودم يك ريال نه گرفتم و نه دادم. مجري كميتهي امداد بوده. اين چراغ را خداوند روشن كرد، ما هم كمكي كرديم، الآن هم آقاي عالمي هستند.
اين كشاورز كه زكات نميدهد، دائم ميگويد: خودم! خودم، خودم! نگو: خودم! ديگران سهم ندارند؟ من كه اينجا حرف ميزنم، شيخ مفيد و طوسي و امام و شهدا سهم ندارند. پدران و مادران و مربيان و نياكان ما سهم ندارند؟ هي نگوييم آقا من مطالعه كردم، من گفتم. چقدر كتاب نوشتند، چقدر كتكهايش را ابوذر خورد و تو به پلوهايش رسيدي.
چه كنيم خشوع را زياد كنيم؟ 1- نعمتها را بشمار، 2- كل هستي تسبيح ميگويند.
3- ميلياردها ميليارد فرشته دارد. همه در حال عبادت هستند. توجه دادن به كل هستي. «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/116) كل هستي در حال قنوت است. كل هستي در حال سجده است. كل هستي در حال تسبييح خدا هستند. فرشتهها در راه خدا هستند. بعد ميگويد: اگر نماز نخواني جهنمي ميشوي. بهشتيها از جهنميها ميپرسند: «ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ» (مدثر/42) چرا جهنم رفتيد؟ ميگويند: به چهار دليل. يكي «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/43) پابند نماز نبوديم.
8- ترك نماز، زمينه رواج فساد
اگر نماز نخوانيد، دنبال شهوات ميرويد. كسي كه دستش از خدا، مثل بچهاي كه دستش را از دست پدر و مادر جدا ميكند، ممكن است هر هرزهاي او را ببرد. «أَضاعُوا الصَّلاةَ» نماز را ضايع كردند، «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» (مريم/59) يك كسي ميگفت: هواپيما به اين بزرگي را چطور ميدزدند؟ گفت: ببين اين هواپيما تا پايين است بزرگ است، نميشود دزديد، ميگذارند در آسمان برود، كوچك كه شد آنجا ميدزدند.
چطور انسان دنبال هوسها ميرود؟ كسي كه از مسجد جدا شد، مبتلا به مواد مخدر ميشود. شما نگاه كن آن جوانهايي كه مبتلا هستند، بچههاي مسجد بودند كه مبتلا شدند؟ نه! بالاي 95 درصد از جوانهاي جبهه بچههاي مسجد بودند. بالاي 95 درصد از جوانهاي مبتلا، جوانهايي هستند كه مسجد نميروند. اگر براي دنياي بچههايتان هم هست بايد بچههايتان را مسجدي كنيد. البته نميگويم تمام مسجدها كارش درست است. من نسبت به مسجدها هم حرف دارم. بعضي از مسجدها واقعاً برنامهاش اذيت كننده است. شكننده است. يا طولاني است، يا بلندگويش اذيت ميكند، يا خادمش، يا نميدانم هيأت امنايش، يك گير و گوري دارد. مسجدها را بايد يك طوري كنيم كه بيعيب باشد، يا كم عيب باشد، جوانها هم بايد حركت كنند بروند، اگر عيبي هم هست، اصلاحش كنند. نه اينكه بگويند: ما بدمان آمد نميرويم. اين بحثها در آستانهي ماه رمضان است. هم با مسجد رفيق شويم، هم اين رفاقت را جدا نكنيم.
خدايا به ما خشوع مرحمت بفرما. خدايا خيلي كارها براي ما سبك است. براي كفشمان راحت چند هزار تومان پول ميدهيم. اما يك كتاب كه ميخواهيم بخريم گران است، سوت ميكشيم. يعني براي مخمان سوت ميكشيم، براي پايمان راحت خرج ميكنيم. قصه اينطوري است. آقاياني كه در محلهشان مسجد ندارند، از جوانهاي طلبه دعوت كنيد. هرجا حسينيه دارند با يك داربست يك حسينيه درست كنند، در هر زمين حلالي يك داربست بزنيد در همان جا نماز را شروع كنيد، انشاءالله بانياش پيدا ميشود. يك همت و عزم ملي ميخواهد، كه انشاءالله ديگر بعد از 32 سال نگوييم جمعيت چند هزار نفري هست و مسجد وجود ندارد. حالا شما كه يك خانه ساختي، پول يك متر هم براي مسجد بده. آپارتمان 50 متري هم خوب فرض كن آپارتمانت 49 متر بود. اگر 49 متر بود چه ميكردي؟ هركسي يك متر پول خانهاش را براي مسجد بدهد. مشكل مسجد حل ميشود. نميخواهيم…! چوب ميخوريم و نميدانيم از كجا ميخوريم. هي ميگوييم: آقا ميداني گوجه چند است؟ بادمجان چند است؟ گوشت چند است؟ بابا چوب ميخوري. اين چوبها چوب خدا صدا ندارد. شما سيصد ميليون تومان، هشتصد ميليون تومان، صد ميليون تومان، 50 ميليون تومان، دو ميليارد تومان، خرج خانهات ميكني، پنج هزار تومان براي مسجد نميدهي. خوب چوب ميخوريم. چوب ميخوريم! مسألهي نماز و مسجد را جدي بگيريم.
خدايا هرچه كوتاهي كرديم ببخش، و توفيق جبران مرحمت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»