متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش: 18/03/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
راجع به توليد ملي، مطالبي را گفتيم، و مطالب زيادي مانده است. در اين 27، 28 دقيقه سعي ميكنم 30،40 تا نكته را بگويم. انشاءالله! هر يك دقيقهاي يك مطلب، كه همه هم انشاءالله مفيد است، چون از خودم نيست. از اسلام است.
يكي اينكه توليد بايد استمرار داشته باشد. اينكه انسان يك مدتي كار بكند و بعد رها كند يكبار كم كار كند، يكبار زياد كار كند، ما مراجع تقليدمان در هشتاد سالگي مطالعه ميكنند. ولي نسل نو ما خيليهايشان، حالا همه را نميگويم، چون نسل نو هم داريم آدمهايي را كه مطالعه ميكنند، ولي نسل نو به اندازهي نسل قديمي مطالعه نميكنند. من امروز من امام جمعهي عزيز كتاب جواهر ايشان را ديدم، حالا خود چطور كتاب را ميخريدند حالا انشاءالله راضي هستند من بگويم. از ايشان اجازه نگرفتم، انشاءالله كه راضي هستند. ميگفت: نماز استيجاري خواندم. يعني يك كسي مرده نماز قضا به گردنش بوده، حالا يك سال، دو سال چقدر، نمازاستيجاري خوانده كه كتاب جواهر را خريده است. اين براي خريد كتاب. حالا اينقدر كتابخانه و امكانات در اختيار ما است. بعد حالا كتاب جواهر را من آوردم، حضرت عباسي از خطهاي قديم بود، حضرت عباسي يك صفحهاش را نميتوانم بخوانم. اين تسهيلاتي كه براي ما است، بايد استفاده كنيم. حالا اين بحث چون ماه خرداد پخش ميشود، ماه خرداد، تير، مرداد چرا مثلاً نسل نو ما درس نميخوانند؟ جايشان را عوض كنند، ساعتشان را عوض كنند. مثلاً نميشود دانشجوها يا طلبههاي خوزستان اراك بروند؟ خوب اراك در راه خوزستان است، قطار هم دارد. خوزستان اينقدر هوا داغ است كه از عيد پاي كولر گازي آب يخ ميخورند. ولي اراك ماه مردادش را هم با يك پنكه ميشود زندگي كرد. جايمان را عوض كنيم، هركس ميتواند. ساعتش را عوض كنيم. آقا سه بعد از نصف شب تا هفت صبح. خميرگيرها چه ميكنند؟ خميرگيرها سه بعد از نصف شب بلند ميشوند، حالا فرض كنيم اين دو ماه را ما خميرگير هستيم، ساعت را عوض كنيم، مكان را عوض كنيم. چرا مطالعه تعطيل ميشود؟ چرا كار تعطيل ميشود؟ استمرار، پس در توليد اصل استمرار، اين ييك نكته.
1- آثار كارهاي خدماتي در جامعه
نكتهي ديگر قرآن ميگويد: گاهي وقتها يك كار، يك كار نيست. مثلاً ميگويد: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/32) يك نفر را بكشي، انگار همهي بشريت را كشتي. يك نفر را زنده كني انگار همه را، چون سرچشمهي ما همه از يك آدم هستيم. حضرت آدم يك نفر بود. يك آدم ميتواند سرچشمهي يك نسل باشد. توليد هم همينطور است. يك توليد خوب از يكجا كل كشور را بالا ميبرد. يك توليد ناقص از يك نفر كل كشور را ضعيف ميكند.
شما اگر يك آخوند بد ببينيد، ديگر هرچه آخوند ببيني، اصلاً سلامش هم نميكني. من اگر يك بازاري بد كلاه سرم بگذارد، ميگويم: آقا دور بازاريها نرو. يك رشوهگير در اداره باشد، برو بابا اين ادارهايها… يعني گاهي وقتها يك كار بد، يكي نيست، نميشود گفت: من كار بد كردم. اثرش را روي جامعه ببين، كاري هم نيست، ممكن است جزئي باشد. كار هم ممكن است جزئي باشد. بنابراين نگاه ما نگاه جمعي باشد. فكر نكنيم حالا ما يك نفر هستيم، در يك كارگاه يك خلافي كرديم.
دربارهي توليد گفتيم استمرار داشته باشد، يك اصل است. گفتيم نگاه جمعي، نگويد حالا من … توليد بد از يك نفر تركشاش به همه ميخورد. شما اگر سوار كشتي هستي، جاي خودت را هم سوراخ كني، كل كشتي غرق ميشود.
2- توليد، مطابق نياز روز جامعه
توليد به روز باشد. من طلبه اگر حرفهايي كه ميزنم، مخاطبان من بگويند: اين حرفهايي كه ميزني به درد ما نميخورد. من اگر ميخواهم سورهي يوسف را بگويم، ميتوانم بگويم يوسفي بود، جوان ميگويد: بود كه بود. بردنش، به من چه! حسود داشت، به من چه؟ پرتش كردند در چاه، به من چه؟ پيراهنش را خوني كردند، من چه خاكي بر سرم كنم؟ پهلوي پدرش شبانه گريه كردند، گفتند: گرگ او را خورده، من چه كنم؟ از فردا شب مسجد نميآيد. ميگويد: شيخ، يا سيد يك آخوند دارد حرفهاي دو هزار سال پيش را ميزند. اما اگر اينطور گفتيم، يوسفي بود، جوانها همه شما يوسف هستيد. حسود داشت، جوانها همه حسود داريد. او را بردند، همه شما را ميبرند. به اسم ورزش او را بردند، همه را به اسم بازي ميبرند. با شعارهاي قشنگ بردند، «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» (يوسف/11)، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (يوسف/12) شما را هم با شعارهاي قشنگ ميبرند. پرتش كردند، شما را هم از هدف پرت ميكنند. پيراهنش را خوني كردند،جو سازي ميكنند. صحنهسازي ميكنند. يعني بايد من آخوند يك طوري سورهي يوسف را بگويم كه اين احساس كند من دارم با او حرف ميزنم. اين مهم است.
بگذاريد يك چيزي بگويم. ابراهيم به عمويش گفت: چرا بت ميپرستي؟ «قال» ابراهيم گفت:« لِأَبيه» به عمويش، «وَ قَوْمِهِ» ابراهيم به عمويش گفت: «ما هذِهِ التَّماثيل» (انبياء/52) اين تمثالها، اين مجسمهها چيست؟ اين آيهي قرآن است. من اگر اين رقمي معنا كنم، به روز تفسير نكنم، ميگويند: خوب شيخ بالاي منبر تاريخ چند هزار سال پيش را ميگويد. چند هزار سال پيش ابراهيمي بوده، به عمويش گفته: چرا مجسمه ميتراشي؟ اين به درد كانادا ميخورد؟ به درد ژاپن ميخورد؟ به من چه كه گفت كه گفت. وقتي ميگويد: ابراهيم به عمويش گفت، يعني چه؟ يعني اگر ميخواهي اصلاح كني، اگر ميخواهي كسي را ارشاد كني، در اصلاح و ارشاد و امر به معروف سن شرط نيست. نگو من بچه هستم. بچه هم هستي حرفت را بزن. چون ابراهيم نسبت به عمويش كوچك بود. بچهها، دخترها، شما هم امر به معروف كنيد نگوييد سن من كمتر است، ابراهيم هم سنش كم بود.
2- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف عدد شرط نيست. نگو ما يكي هستيم و آن ها خيلي. ابراهيم «قال» يكي بود، آنها «لِأَبيهِ وَ قَوْمِه» خيلي بودند.
3- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف از خوديها شروع كن. اول به عمويت بگو و بعد به باقي مردم.«قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِك» (احزاب/59) پيغمبر اول به خانم خودت بگو، به دخترانت بگو، بعد به دختر مردم بگو.
4- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف اولويت را در نظر بگير. مهم ترين منكر شرك است. «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» (لقمان/13) از بت شروع كن. در امر به معروف از نماز شروع كن. ممكن است دختري حجابش خوب نباشد، نمازش هم خوب نباشد، حجاب و نماز هردو واجب است، اما نماز واجب تر است. از نماز، بعد حجاب.
در اصلاح و ارشاد و امر به معروف لازم نيست مستقيم بگوييم سيگار نكش، ميگويد: ميخواهم بكشم. بگو: فايدهي سيگار چيست؟ «ما هذِهِ التَّماثيل» فايدهي اين بتها چيست؟ ببينيد اگر من اين رقمي تفسير گفتم، وقتي مسجد آمد ميگويد: هان! آقا دارد براي من… ميگويد: پس امروز چه ياد گرفتي آمدي شيخ روي منبر بود؟ گفت: اصلاح و ارشاد، سن شرط ندارد، كوچكها هم بايد حرف بزنند. «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» (لقمان/17) لقمان به پسرش گفت: «يا بُنَيَّ» بچه كوچولو، «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» تو هم كوچولو هستي، حرفت را بزن. نگو من بچه هستم. در اصلاح و ارشاد سن شرط نيست. نصفش را من ميگويم و نصفش را شما بگوييد. عدد شرط نيست، اولويت شرط نيست. … اولويت شرط هست. امتحان هوش! نزديك بود رفوزه شويد.
3- سرمايه گذاري در كارهاي توليدي
توليد هم بايد به روز باشد، يك معمار امروز اگر خواست ساختمان بسازد، نبايد بگويد چطور ساختم. ساختمان به روز، توليد به روز. مال طفل صغير هم بايد راكد نباشد. قرآن ميگويد: مال يتيمها را «وَ ارْزُقُوهُمْ» رزق است، به يتيمها رزق بدهيد «فيها» يعني، در مالش، نميگويد: «وَ ارْزُقُوهُمْ منها». «منها» يعني از بچه، نميگويد: از پول بچه خرجش كن. خوب اگر از پول بچهها برداشتي و خرج كردي، پولش چطور ميشود؟ ميگويد: پول يتيم را به كار بيانداز، از درآمدش خرج كن، «وَ ارْزُقُوهُمْ فيها» (نسا/5) نميگويد: «وَ ارْزُقُوهُمْ منها»، «منها» يعني از پول بده، خوب تمام ميشود. «فيها».
يك خانواده را ماه به ماه پول بدهي، هم پولت تمام ميشود و هم او احساس حقارت ميكند. يك مبلغي حالا فرض كن آدم يك فاميلي دارد. فاميل محترمي است، نميتواند خرجش را بدهد، خيلي خوب من اين مبلغ را فرض كنيد، ده ميليون را، بيست ميليون را، پنج ميليون را، يك مبلغي را به يك كسي ميدهي ميگويي: كار كن، هرچه سودش شد نصفه. نصفش براي تو كه كار كردي. نصفش هم ماهيانه. از اين درآمد كسب كن.
در برابر تهديدها بايد برنامهريزي كرد. ممكن است دنيا ما را تحريم كند و كرده و ما بايد برنامهريزي كنيم.
امام حسين خيلي مكتب عجيبي به ما ياد داد. سلام و صلوات خدا بر امام حسين. (صلوات حضار)
4- برنامهريزي براي مقابله با تحريمها
تحريم، مهمترين تحريم كربلا بود. حالا به ما قطعات هواپيما نميدهند. آنها آب ندادند حتي به علي اصغر، امام حسين تسليم نشد. جوانهايش را تكه تكه كردند، تسليم نشد. خيمههايش را ميسوزانند، خواهرش و بچههايش را اسير ميكنند، تسليم نشد. اين امام حسين به ما ياد داد كه اگر خوراك نبود، پوشاك نبود، مسكن هم نبود تسليم نشويم. اين يك مكتبي است كه امام حسين به ما ياد داد. تازه در مقابل تهديدها بايد برنامهريزي كرد. يوسف پيشبيني كرد. قرآن ميگويد كه پادشاه مصر خواب ديد هفت تا گاو لاغر هفت تا گاو چاق را ميخورند. به هركس گفت، گفتند: اين خوابهاي پريشاني است. يوسف گفت: بله، هفت تا گاو لاغر هفت تا گاو چاق را ميخورند يعني هفت سال قحطي ميشود، قحطيها گاو لاغر هستند. هفت تا گاو چاق را ميخورند يعني آنچه كه ذخيره كرديد، بعد گفت: «فَذَرُوه» (يوسف/47) حالا كه قحطي در پيش است اين هفت سالي كه هنوز قحطي نشده سريع كشت كنيد. «تَزْرَعُون» (يوسف/47) زراعت كنيد. «فَذَرُوهُ في سُنْبُلِه» آن زمان سيلو نبود. سيلو گندم را نگه ميدارد. گندم اگر در خوشهي خودش باشد، سالم ميماند. «تَزْرَعُون» يعني زراعت كنيد،«فَذَرُوهُ في سُنْبُلِه» يعني حفاظت كنيد. زراعت، حفاظت براي آينده كه قحطي ميشود. يعني هروقت ما تهديد شديم بايد پيشبيني كنيم. حديثي ديديم، امام به افرادي ميگويد: پولهايتان را يكجا خرج نكنيد. اگر هرچه پول داريد سكه خريديد، سكه پايين و بالا برود، شما سكته ميكنيد. هرچه پول داريد خرج زراعت كنيد، يك سال خشكسالي شود، قنات خشك شود نابود ميشويد. همهي سرمايهات قالي ابريشم شود، يك كبريت، يك دزد آتش ميزند. سرمايهتان را چند قسمت كنيد كه اگر دزدي قالي را برد، سكه داشته باشيد. سكه ارزان شد، مزرعه داشته باشيد. حديث داريم سرمايهتان را در چند راه مصرف كنيد. پول هم اگر داريم در چند كيسه بگذاريم كه اگر جيب بر برد يك چيزي براي ما…
حديث داريم با كسي هم قهر كردي، همهي فحشها را به او نده، يك خرده بگذار يك راهي براي رفيق شدن… با كسي هم كه رفيق شدي، حالا هرچه ميخواهيد عكس كنار هم برنداريد. ممكن است اين عكس را فردا چاپ كند و آبروي تو را ببرد. با كسي رفيق شدي، همهي حرفهايت را به او نزن، احتمال بده يك روزي دشمن بشود. با كسي دشمن شدي هرچه ميخواهي به او نگو. احتمال بده يك روز دوست شوي. مؤمن بايد عاقل باشد. بعضيها مؤمن هستند، ولي در عقل كم ميآورند. يك آيه در قرآن داريم، من گاهي ميخوانم ميخندم.
ميگويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» تو كه ايمان داري، چنين كن، چنين كن، چنين كن، بعد ميگويد: «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون» (آلعمران/118) اگر عاقل هستي. پيداست ممكن است «آمنوا» باشد، «تَعْقِلُون»… بگوييد… با هم بگوييد، نباشد. دين دارد ولي عقل ندارد. خوشا به حال كسي كه هم دين داشته باشد، هم عقل داشته باشد، هم سواد. اينها سه تا لازم است. دين، علم، اگر دين دارد، سواد ندارد، مشكل است. سواد دارد، دين ندارد. عرض كردم سوزن و نخ با هم ميدوزد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا… إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون»
5- آباداني زمين، با توليد و كشاورزي
قرآن از ما توليد خواسته. در كدام آيه ميگويد: توليد. «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ» (هود/61)، «أَنْشَأَ» يعني «خَلَقَكُم» شما را از زمين آفريدم، بعد ميگويد: «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها» خواستم زمين را آباد كنيد. آباد كردن زمين بدون كار نميشود. اين هم آيهي توليد.
نكاتي ديگر كه بايد خدمت شما بگويم، يك صلوات ختم كنيد. (صلوات حضار)
بايد توليد داخلي و مصرف كالاي داخلي يك فرهنگ شود. يعني بايد افتخار كنيم، خوشحال باشيم، الحمدلله همه چيز بومي است. الحمدلله همه چيز ملي است. وظيفهي ما محكمكاري است، من راجع به محكمكاري يك بحثي داشتم سالهاي بسيار قبل گفتم. ديروز به پروندهي محكمكاري نگاه كردم، براي توليد است. اسلام و محكمكاري، الله اكبر چه ديني داريم! شما فكر ميكنيد اسلام راجع به محكمكاري… تا من تخته را پاك ميكنم فكر ميكنيد چقدر آيه و حديث براي محكمكاري داشته باشيم. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار) يك صلوات ديگر هم بفرستيد. (صلوات حضار) اين صلوات فرستادن فني است، غير از ذكر خدا و عبادت از نظر فني، فني هم هست. براي اينكه اگر كسي صلوات نفرستد، يك نابينا كه در جلسه هست، ميبيند هيچ خبري نيست، چي شد؟ قرائتي سكته كرد؟ برق رفت. يا يك كسي پشت ديوار است ميگويد: چه شد؟ انگار جلسه افت كرد. اينكه ميگويم دو تا صلوات بفرستيد يعني جلسه جريان دارد. آدم نابينا و پشت ديوار هم بنابراين صلوات خيلي فايده دارد. (صلوات حضار)
6- محكمكاري در امور فرهنگي
عرض كنم به حضور شما كه راجع به محكم كاري، در آبرو گفتند محكم كاري كنيد. مواظب آبرويت باش. «اتق مواضع التهم» (بحارالانوار/ج33/ص509) يعني در موضع تهمت نرو. اگر كسي بدنام است، با او ننشين.
خدا آقاي فلسفي را رحمت كند. به طلبهها ميگفت دكان تاجرها نشينيد. ولو شما مينشيني يك چاي ميخوري. ولي هركس ميرود ميگويد: اين آخوندها با تاجرها هستند. با مستضعفين نيستند. مگر اينكه تاجر پدرت باشد، يا دكان كتابفروشي بنشين. آخوند دكان كتاب فروشي بنشيند، برايش حرف در نميآيد.
به امير المؤمنين گفتند: چرا به زن ها سلام نميكنيد؟ پيغمبر سلام ميكرد. گفت: پيغمبر سي سال از من بزرگتر است. سلام پيغمبر طوري نيست، اما من جوان هستم.
من تا ريشهايم مشكي بود، اگر يك دختري ميگفت: حاج آقا عكس بگيريم؟ ميگفتم: نه! ديگر حالا كه ريشهايم سفيد شده اول ميپرسم شوهر داري يا نه؟ اگر ميگويد شوهر دارم، ميگويم: خوب حالا اگر شوهر داري، من هم ريشهايم سفيد است، ميخواهي عكس بگيري، بگير. ديگر حالا طوري نيست. ولي اگر يك جوان باشد، يعني فرق ميكند.
آيت الله بهجت به يك دختر بگويد عزيزم همه خوشي ميكنند. يك طلبهي جوان به يك دختر بگويد: عزيزم، دادگاه ويژهي روحانيت او را ميگيرد. جاهايي كه موضع تهمت است، محكمكاري كنيد در آبرويتان. در نقل حديث، علماي قديم وقتي ميخواستند حديث نقل كنند، از استادشان اجازه ميگرفتند. كه آيا من لياقت دارم حديث نقل كنم يا نه؟
در فهم امور محكمكاري كنيد. اينها محكمكاري در مسائل فرهنگي است. به ما گفتند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» (نحل/43) به كارشناس مراجعه كنيد. همين تقليد يعني محكمكاري، تو بايد به وظيفهي شرعيات عمل كني. وظيفهي شرعي من كجاست؟ در قرآن است. من قرآن را نميفهمم پس به مرجع تقليد مراجعه ميكند. اينكه ميگويند: مرجع تقليد اعلم باشد، باسواد ترين باشد، با تقواترين باشد، دنبال هوا و هوسش نباشد، اين همه يعني اينكه دينت را از يك آدمي بگير كه محكمكاري كند.
در يادداشت علم محكمكاري كنيد. «قيد العلم بالكتابه» يك چيزي گيرتان آمد حتماً بنويسيد. محكمكاري در كارهاي فرهنگي.
7- محكم كاري در توليد ساختمان
در ساختمان، «مَنِ اقْتَصَدَ فِي بِنَائِهِ لَمْ يُؤْجَرْ» (وسايل الشيعه/ج5/ص316) اگر كسي در بنايي مصالح غير مرغوب به كار ببرد اين آدم خوبي نيست. «لَمْ يُؤْجَرْ» يعني خدا به اين اجر نميدهد. يك خاطره هست نميدانم در تلويزيون گفتم يا نگفتم. ميدانم گفتم اما نميدانم كجا گفتم. در سخنرانيهايم بوده يا در تلويزيون. حالا اگر شنيديد كه دو بار بشنويد و اگر هم نشنيدهايد كه بار اول باشد.
امام چهار ده سال تبعيد بود به عراق، شب جمعهها گاهي كه ميخواست كربلا برود، ميگفت: يك ماشين خوب تهيه كنيد. دفتر آقا حساس شد كه آقا هيچ وقت نميگويد كه يك كباب خوب، يك كفش خوب، يك لباس خوب، ولي به ماشين كه ميرسد ميگويد: يك ماشين خوب. گفتند: آقا شما سر ماشين ميگويي: ماشين خوب. جاي ديگر اين كلمه را به كار نميبري. گفت: لباس كرباس من را نميكشد. زيلو من را نميكشد ولي ماشين قراضه مرا ميكشد. چرا سوار ماشين قراضه شوم؟
گاهي وقتها فكر ميكنيد مثلاً حالا اين، سر هم بندي كنيم در بنايي، اين جوش آهنها بايد چند سانت به چند سانت باشد. محكمكاري كنيم. اين ستون چقدر وزن دارد؟ اين نقشه استاندارد هست، نيست. در اين مسير، مسير سيل هست، نيست. مسير زلزله هست يا نيست. اين حديث قشنگي هست. «من بنا» كسي كه بنايي كند، «اقْتَصَدَ» صرفهجويي كند در بنايي، «لَمْ يُؤْجَرْ» خدا به اين پاداش نميدهد. چون اين صرفهجويي باعث شد خانه زود خراب شود. بهترين مصالح، نه گرانترين، محكمترين، بهترين مصالح گرانترين نيست، محكم ترين است.
به ما گفتند: تجارت، صبح زود بازار برو. «اهد الي الذكر» صبح زود بازار برو. در مسائل سياسي ميگويد: بيعت بگير. بيعت گرفتن محكمكاري است. در دفن مرده ميگويد: روزنههاي قبر را هم محكم بساز. حضرت جنازهاي را خاك ميكرد، اين خشتهايي كه كنار هم ميگذاشت درز خشتها را هم ميكشيد، گفتند: يا رسول الله اين مرده است. خاك رويش بريز برود. فرمود: خدا دوست دارد آدم كاري را كه ميكند، محكمكاري كند.
«حَاذِقاً بِعَمَلِه» (بحارالانوار/ج75/ص235) در حديث داريم نزد دكتر ميروي دكتر حاذق، يعني دكتر متخصص. اين براي محكمكاري، در باقي مسائل، در مسائل توليد هم بايد محكمكاري كنيم. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم» (اعراف/85) سر هم بندي نكنيد، كم فروشي نكنيد.
8- رعايت حقوق كارگر و جلب رضايت او
كار ناقص نوعي خيانت به امانت است. در دستمزد كارگر خيانت نكنيد. ممكن است يك كارگري از استيصال به يك مبلغ كمي كار كند، استيصال است، ولي استيصال معنايش استحقاق نيست. توليد كنندهها بايد با كارگر طي كنند منتها وقتي طي كردند يك چيزي هم به او اضافه بدهند.
يك كارگري كار ميكرد، امام رضا از رئيس كارگرها پرسيد: كه با اين چند قرارداد بستي؟ گفت: آقا اين بدبخت است، هرچه بدهيم راضي است. فرمود: مگر نگفتم طي كن. اين از صبح تا غروب استرس دارد.
ما خودمان وقتي قديم پولمان ميدادند، حالا خيلي جاها سخنراني ميكنيم پول نميدهند ميگويند: شير نفت جيب آخوندهاست. دروغ ميگويند. استرس داشتيم چقدر پول در اين پاكت است. منتظر بودم ببينم چقدر است، دلم تاپ تاپ ميكرد. از اول بگو آقا اين، اين مبلغ است. تمامش كن. اين كارگر از صبح تا شام كار ميكند، نميداند چقدر ميگيرد. امام رضا فرمود: طي كنيد، منتها وقتي طي كرديد يك چيزي اضافه بدهيد. «وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِه» (نساء/173) آيهي قرآن است. «وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِه» يعني خدا يك چيزي هم اضافه طي كنيد. كارگر… قبل از آنكه عرق كارگر خشك شود مزدش را بدهيد.زن و مرد هردو بايد كار كنند. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى» (نحل/97) «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى» زنهاي ايران سهمشان كمتر از مردها نيست. بعد از نفت درآمد ايران از چيزهايي كه هست، صنايع دستي براي زنهاست. توليد قالي براي زن هاست. محصولات كشاورزي بخش عظيمياش براي زنهاست. زنها به گردن ما حق دارند. اصلاً توليد انسان و هنر مادر بودن خودش بالاترين هنر است. توليد انسان، يك زماني ميگفتند: اولاد كمتر، زندگي بهتر، چند بار جمعيت، حالا نميگويم كدام جمعيت بودند، آبرو ريزي است اسمش را بگويم. چند بار اينها نزد من آمدند، كه آقا بگو اولاد كمتر. گفتم: قرآن ميگويد كه «كُنْتُمْ قَليلاً»، شما كم بوديد. «فَكَثَّرَكُم» (اعراف/86) خدا شما را كثير كرد. اينكه ميگويند: «كُنْتُمْ قَليلاً» كم بوديد زيادتان كردم. يعني چه؟ يعني آمار زياد يك نعمت است.
امام در دعا وقتي گريه ميكند ميگويد: «وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» (فقيه/ج1/ص487) «وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» يعني عدد كم بد است. خيليها ميگويند: نه. آخر گير اين است كه ما عينكهايمان عوض شده گير كرديم. يك كسي هر شلغمي را كه ميديد ميگفت: لبوها كيلويي چند؟ آخرش ديدند اين عينكش سرخ است. عينكش را برداشت ديد شلغم است. اين عينكش سرخ بود، همهي شلغمها را لبو ميديد. اسلام ميگويد: بچه بازو است. «عضد» اين عضد با عين و ضاد، يعني بازو. بچه عضد است، يعني بازو است. خوشحال هستم كه اين برنامه هجده خرداد پخش ميشود، ايام تعطيلي! بچه بازو است يعني چه؟ يعني اگر گفتند: قرائتي ده تا بچه دارد. همه بايد بگويند: خوشا به حالش! ده تا بچه دارد؟ پس بيست تا بازو دارد. الآن بچه ديگر بازو نيست. بچه چيست؟ بچه شكم شده است. ده تا بچه دارد! واي! چه ميدهد اينها بخورند؟ عينكها عوض شده است. اسلام ميگويد: بچه عضد است، در جامعهي ما بچه شكم شده است. هر بچهاي يك هنري را ياد بگيرد.
من يادم نميرود يك مدرسهاي بود در قم، دورهي جواني ما هم آنجا كلاس داشتيم. من ديدم دو سه چرخ بافندگي طلبهها هم ايام فراغت ميروند ژاكت بافي ياد ميگيرند. يك هنري داشته باشند. الان هنر را به تمبك ميگويند. به تمبك هنر ميگويند. حالا از تمبك يك خاطره دارم بگويم.
يكي از علما است حالا اسم نميبرم. يكي از علما از يك استان مهمي آمده بود قم خدمت آقاي بروجردي يك بحث علمي كرد. آقاي بروجردي گفت: احسنت! خوب آقاي بروجردي استاد همه مراجع بود. گفت: احسنت، احسنت! در استان شما چه مردان رجال علمي، چه مردان و چه علمايي است. گفت: بله فكر ميكنيد همهي علما در قم هستند. فكر ميكني ما در استان تمبك ميزنيم، دستش را چنين كرد، تمبك تمبك!گفت: نه من نگفتم شما تمبك ميزنيد، ولي باور هم نميكردم كه در استان شما يك چنين دانشمنداني باشند. گفت: بله، خوب ما هم در استان خودمان مشغول مباحث علمي هستيم. تمبك كه نميزنيم. آقا ديد دوبار دستش را بالا برد و گفت: تمبك، گفت: آقا تمبك را چنين ميزنند. (خنده حضار) اينكه شما ميزني داريه است. باز معلوم شد علماي قم از علماي شهرستانها چه… بله.
بچه در حديث عضد است، در جامعهي ما بچه شكم شده است. هم بچهدار شويد، ببخشيد رويم نميشود بگويم. توجه ندارند. عروس و دامادها ميگويند: حالا فعلاً بچه نميخواهيم. بگذار راحت باشيم. اصلاً سلامتي شما با بچه است. هرچه فاصلهي سني پدر و مادر با بچه كم باشد، حوصلهشان بيشتر است. تربيت بچه بهتر است. پدر وقتي 35 ساله است، 35 ساله با بچهي يك ساله جوش نميخورد. اينها مثل پيوند اسفناج و گلابي است، نميشود.(خنده حضار) اما اگر پدر 22 ساله است و بچه يك ساله است. 20 ساله با يك ساله ميخورد ولي چهل ساله با يك ساله، ظلم به نسل ميكنند كساني كه بچهدار نميشوند. يا ميگويند: دو تا بس است به تربيتشان نميرسم. من فقط دلم ميخواهد اين حرف را در دوربين و تلويزيون ميزنم. يك آماري يكي از اساتيد دانشگاه به من بدهد،كساني كه بچهشان كمتر است، تربيتشان بهتر است. يك آمار به ما بدهند. ما آدم داريم، هفت تا بچه دارد، هفت تا گل. آدمهايي را هم داريم دو تا بچه دارد، دو تا جانور. (خنده حضار)
ما هيچ دليلي نداريم كه هركس اولادش كمتر است، تربيتش… بگوييد… بيشتر است. آيت الله العظمي حكيم، هفده، هجده تا بچه داشت. همهشان گل گل گل. مرجع تقليدي بود كه 62 شهيد در فاميلش داد. همه بچهها، همه دامادها، همه برادرها، همه… يك آدم داريم كه يك مرجع تقليد است نسلش 62 تا مرد دارد، همه را در راه اسلام ميدهد. آدم هم هست يك بچه دارد، پيچ گوشتي به همسايهاش نميدهد. اينطور نيست. اين شعار كه بگذار راحت باشيم غلط است. راحتي در بچهدار شدن است. اصلاً آدم وقتي بچه دارد ايام فراغتش پر ميشود. تمام كمال، صفت ايثار در آن زنده ميشود. چون از خواب خودش ميزند، كه بچهاش بخوابد. دختر كه هست، مادر از دو سالگي ميگويد: دختر دارم، اين بزرگ خواهد شد. از حالا اين پارچه را بگذارم براي عروسي دخترم. مديريت، برنامهريزي، حراست، نظارت، كنترل، كجا بودي؟ نه اين غذا را نخور. قبلش شير خوردي، اين غذا روي شير تناسب ندارد. يعني آدم وقتي مادر شد.
من يكبار نشستم نوشتم. يك كسي كه ميزايد، بچه دار ميشود بيست كمال در اين عروس، اشتباه ميكنند فكر ميكنند، راحت نشستيم عصرها ميرويم پارك بستني ميخوريم. حالا بستني خوردن خيلي كمال است. تخمه ميشكنيم، خيلي مهم است. تربيت بچه توليد است. هم بچهدار شويم. نترسيم!
قرآن ميگويد: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» (اسراء/31) «نَحْنُ» ما، «نَرْزُقُهُمْ» اول به بچهات ميدهيم. بعد ميگويد: «وَ إِيَّاكُم» بعد ميگويد: به شما ميدهيم. اينها كه بچهدار نميشوند از ترس خرجي، خدا در قرآن ميگويد: «نَرْزُقُهُمْ»، «هم» يعني بچهها، بعد ميگويد: پدر و مادرها. به بچهها رزق ميدهيم. بعد ميگويد: به پدر و مادرها. يعني پدر و مادر هم از صدقه سر بچه چيزدار ميشود. حديث داريم اگر پيرمردها و بچهها نبود به وسطها چيزي نميدادند. اگر ما هم يك چيزي ميخوريم يا صدقه سر پيرمردها است، يا صدقه سر بچهها است. بگذار آمار مسلمانها زياد شود. آقا از كجا بياوريم بخوريم؟ زندگي را ساده بگيريم. اشكالي دارد يك ماشين لباسشويي را دو طبقه از آن استفاده كنند. يك جارو برقي را روزهاي فرد، روزهاي زوج، ما ميگوييم نه هر خانهاي بايد يكي يكي يكي…
از تابستان استفاده كنيم. يك برنامهريزي كنيم. من فقط براي شما يك الگو ميگويم. آيت الله مكارم تفسير نمونه را از تعطيلات نوشت. پنجشنبه صبح تعطيل است. جمعه تعطيل است، تابستان تعطيل است. از تعطيلات، ما چند تا طلبه بوديم خدمت ايشان 27 جلد نمونه نوشتيم، كه شصت بار چاپ شده و به چند زبان دنيا ترجمه شده است. معناي تابستان اين نيست كه كار نكنيم. اگر دانشگاه و حوزه تعطيل است يك كاري كنيم.
من سراغ دارم طلبههايي را كه جمعهها نهجالبلاغه مباحثه ميكردند. دانشجوهاي عزيز، خود دانشگاههاي ما و دبيرستاني ما تابستانها ميروند در روستاهاي دوردست كار توليدي ميكنند. خدمات ارائه ميدهند. مي شود از تابستان، 15 خرداد است. ميتوانيم يك كاري، يك هنري ياد بگيريم. جوان هيچ آمادگي ندارد. هرچيزي را ميگوييم بلدي؟ ميگويد: نه! يك جوان گفت: ميخواهم داماد شوم. گفتند: خانه داري؟ نه! سرمايه داري؟ نه! معافي داري؟ نه! ماشين داري؟نه! گفتند: ببخشيد پس شما 120 كيلو هيكل چه چيزي داري؟ گفت: فقط آمادگي دارم. (خنده حضار)
حالا دانشجوها، دبيرستانيها، دختر و پسرها يك هنر ياد بگيريد. يك بافندگي، قالي بافي، خطاطي، نقاشي، لااقل شنا ياد بگيريد. آخر كشور ما هم شمالش آب است، هم جنوبش! آنوقت جوان ما ميافتد مثل آجر پايين ميرود. توليد، توليد، كار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»